- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
برخی از کارها در جوانی آثار و برکاتی در زندگی دنیوی و اخروی دارد که در زمان دیگر نمیتواند آن اثر را داشته باشد. به عنوان نمونه ازدواج در جوانی آثاری دارد که شیطان را به فریاد در میآورد.
دورههای زندگی بشر در دنیا شامل کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و کهنسالی است؛ شاید مهمترین دوران زندگی انسان به دوره نخست و بهترین آنها دوران جوانی باشد که عقل و جسم در آن به کمال میرسد و استوار میشود. نویسنده در مطلب حاضر اهمیت این دوران را در کمال آدمی بر اساس آموزههای اسلامی بررسی کرده است.
جوانی، اوج توانایی عقلی و جسمی بشر
در زبان عربی به جوان، «غلام و فتی» گفته میشود. البته «غلام» به کسی اطلاق میشود که در دوران نخستین جوانی است. از همینرو به نوجوان نیز غلام گفته میشود که جوانی نورسیده و تازه به دوران رسیده است و واژه «فتی» به کسی گفته میشود که در اوج جوانی است. به همین دلیل، به کسانی که دارای روحیه جوانمردی هستند، «فتی» و دارندگان آن را اهل فتوت دانستهاند؛ زیرا چنانکه گفته خواهد شد، جوانی خصوصیات و ویژگیهایی دارد که براساس آن فتوت و جوانمردی به آن نسبت داده میشود. از مهمترین ویژگیهای جوانی آزادمنشی، تغییرپذیری، حقطلبی، عقلانیتگرایی همراه با قدرت و توانایی بر انجام اعمال است. چنین روحیهای در جوان موجب شده تا هر کسی که دارای چنین روحیهای باشد به فتوت و جوانمردی منسوب شود حتی اگر پیر باشد؛ چنانکه میگویند اصحاب کهف که در قرآن به عنوان فتی و جوان معرفی شدهاند، انسانهای میانسال و حتی برخی کهنسال بودند، ولی به سبب روحیه جوانمردی و فتوت به عنوان فتی معرفی شدهاند.(کهف، آیه ۱۰؛ روایات تفسیری)
در ادبیات قرآنی به خدمتکاران و خدمتگزاران پیامبران(ع) نیز عنوان «فتی و فتوت» داده شده است؛ زیرا رابطهای که میان پیامبران و آنان بوده فراتر از یک رابطه کارگزاری بوده است. از همینرو کارگزاران حضرت یوسف(ع) به عنوان فتی معرفی میشوند (یوسف، آیه۶۲) و همراه و خدمتکار حضرت موسی(ع) به همین عنوان از وی یاد میشود. (کهف، آیات ۶۰ و ۶۲)
صفات جوانی و جوانان عبارت است از:
۱- قوت جسمی:
دوران جوانی دوران قوت جسمی انسان است؛ به طوری که جوان برروی پای خود میایستد و هیچ نیازی به کمک دیگران ندارد. همین قوت و توانمندی به جوان قدرت عمل میبخشد تا هر آنچه را بخواهد انجام دهد یا ترک کند و مخالفت ورزد. (کهف، آیه۸۲؛ حج، آیه۵؛ قصص، آیه ۱۴ و ۱۵؛ روم، آیه۵۴؛ غافر، آیه۶۷)
۲- قوت عقلی:
همانطوری که جسم در این دوران به سمت کمال میرود و به اوج خود میرسد؛ همچنین عقل انسانی از مرتبه حس و خیال و وهم به عقل میرسد و شخص مسائل را در چارچوب ضوابط عقلی و عقلانی تحلیل و تفسیر و توصیه میکند. (حج، آیه۵؛ غافر، آیه۶۷)
۳- تیزهوشی و تیزحدسی:
امام علی(ع) درباره این ویژگی جوانان میفرماید: هرگاه به مشورت نیازمند شدی، نخست به جوانان مراجعه کن، زیرا آنان ذهنی تیزتر و حدسی سریعتر دارند. سپس (نتیجه) آن را به نظر میانسالان و پیران برسان تا پیگیری نموده، عاقبت آن را بسنجند و راه بهتر را انتخاب کنند، چرا که تجربه آنان بیشتر است. (شرح نهجالبلاغه ابنابی الحدید، ج۲۰، ص۳۳۷، ح۸۶۶)
۴- زیبایی و زیباطلبی و زینتگرایی:
جوانی اوج زیبایی انسان است. چنانکه جوانی مقتضی کمالخواهی و کمالجویی انسان است. از همینروست که جوان طالب زیبایی است و به هر شکلی شده درصدد است تا بر زیباییهای خود بیفزاید. البته همین روحیه موجب میشود تا به دنبال زیباییهای ظاهری و آرایهها نیز برود تا خود را به هر آنچه زیبا و یا موجب افزایش زیبایی است، بیاراید. بر این اساس جوان در اندیشه و عمل دنبال جامههای زیبا و خودآرایی در لباس و شکل و شمایل ظاهری میرود و برای تحقق آن تلاش میکند. از آیه ۲۰ سوره حدید این معنا را میتوان به دست آورد؛ زیرا خداوند در این آیه میفرماید: بدانید که زندگی دنیا، در حقیقت، بازی و سرگرمی و آرایش و فخرفروشی شما به یکدیگر و فزونخواهی در اموال و فرزندان است. مثل آنها چون مثل بارانی است که کشاورزان را رستنی آن باران به شگفتی اندازد، سپس آن کشت خشک شود و آن را زرد بینی، آنگاه خاشاک شود و در آخرت دنیاپرستان را عذابی سخت است و مؤمنان را از جانب خدا آمرزش و خشنودی است و زندگانی دنیا جز کالای فریبنده نیست.
ویژگیهای پنجگانه لعب، لهو، زینت، تفاخر در میان خود و تکاثر در اموال و اولاد در آیه مطابق مراحل سن انسان از کودکی تا پیری میباشد و دوران جوانی دوران لهو و سرگرمی است. (المیزان، ج۱۹، ص۱۶۴)
پس جوان به اقتضای دوران جوانی مانند آن گیاهی است که در اوج زیبایی قرار میگیرد و موجب شگفتی بینندگان میشود. از همینرو دنبال اموری میرود که موجب زینت و تفاخر او شود. لذا دوره جوانی را دوران غرور نیز دانستهاند که موجب فریبایی است.
۵- لهوگرایی:
چنانکه از آیه ۲۰ به دست میآید کودکی و نوجوانی زمانی لعب و بازی است و دوران نوجوانی و جوانی دوره لهوگرایی و سرگرمیهای بیهوده، چون بزمگرایی و شبنشینی و خوشنشینی است.
۶- تفاخرگرایی:
همچنین از همین آیه به دست میآید که جوانی دوران تفاخرگرایی و تفاخرفروشی است؛ زیرا پس از آنکه انسان پیر و مانند گیاهی پژمرده شد، دیگر جایی برای تفاخر نیست.
۷- تکاثرگرایی در مال و فرزند:
این دو نیز در زمان جوانی رخ میدهد؛ زیرا در زمان پیری و پژمردگی جایی برای افزایش مال و فرزند نیست و بیشتر مردم این تکاثرگرایی را در جوانی دارا هستند. پس میتوان براساس آیه ۲۰ سوره حدید گفت جز لعب و بازی گرایی که مختص کودکی و نوجوانی است، چهار ویژگی دیگر مختص دوران جوانی است.
۸- تهور و شجاعت:
بیباکی از یکسو و شجاعت از سوی دیگر دو ویژگی دیگر جوانی است. پس جوانی، زمان تهور و شجاعت و زیر پا افکندن مصلحتسنجیهاست. (یونس، آیه۸۳؛ قصص، آیات ۱۴ و ۱۵) البته کسانی که روحیه فتوت و جوانی را در خود حفظ کرده باشند نیز همچنان اهل شجاعت و تغییر بوده و مصلحتها را کنار مینهند؛ چنانکه اصحاب کهف چنین بودند. (کهف، آیات ۱۰ و ۱۶)
۹- حقگرایی و حمایت از مظلوم:
از همین آیات پیش گفته این معنا به دست میآید که جوانی دوران حقگرایی و حمایت از مظلوم است.
۱۰- نوگرایی:
پیامبر(ص) در اینباره میفرماید: اوسعوا للشباب فی المجلس و افهموهم الحدیث فانهم الخلوف و اهل الحدیث؛ برای جوانان در مجالس جای باز کنید و امور نو را به آنان تفهیم کنید، چرا که این گروه جایگزین شما و درگیر مسائل جدید خواهند شد. (الفردوس، ج۱، ص۹۸، ح۳۲۰)
۱۱- تغییرگرایی:
جوانی دوران تغییرخواهی است و جوان اصولاً دوست دارد تا در زندگی خود و محیط پیرامونی تغییر ایجاد کند. (قصص، آیات۱۴ و ۱۵؛ کهف، آیات ۱۰ و ۱۶؛ انبیاء، آیات۵۶ تا ۶۱)
۱۲- اسرع در خیر: امام صادق(ع) در اینباره میفرماید: علیک بالأحداث فانهم أسرع الی کل خیر؛ جوانان را دریاب، زیرا که آنان سریع تر به کارهای خیر روی میآورند. (کافی، ج۸، ص۹۳، ح۶۶)
۱۳- تغییرپذیری:
همان طوری که جوانی زمان تغییرگرایی است و جوان دوستدار تغییرات است؛ همچنین از نظر انفعالی بسیار مناسب است؛ زیرا جوان تغییرپذیر است و هنوز چیزی در آن شکل نگرفته تا تثبیت شده باشد. البته در عنفوان جوانی این تغییرپذیری قویتر است و هر چه در اوج جوانی نزدیک میشود تغییرپذیری همانند تغییرگرایی در وی کاهش مییابد. از همینرو امام علی(ع) به تربیت فرزند در عنفوان جوانی اشاره میکند و به فرزندش امام حسن(ع) میفرماید: دل جوان، مانند زمین کشت ناشده است. آنچه در آن افکنده شود، میپذیرد. از اینرو، پیش از آنکه دلت سخت گردد و عقل و خردت سرگرم شود، به تربیت تو همت گماشتم. (نهجالبلاغه، از نامه۳۱)
پیامبر (ص) نیز در تحلیل گرایش جوانان به اسلام نسبت به پیران میفرماید: شما را به نیکی با جوانان سفارش میکنم، چرا که آنان، دلهای رقیقتری دارند، به راستی که خداوند، مرا بشارت دهنده و هشدار دهنده برانگیخت، جوانان با من همپیمان شدند و پیران با من به مخالفت برخاستند. آنگاه این آیه ۱۶ سوره حدید را خواندند: «و عمر آنان به درازا کشید و دلهایشان سخت گردید.» (سفینه البحار، ج۲، ص۱۷۶)
باید توجه داشت تغییرگرایی و تغییرپذیری در جوانان امری طبیعی است؛ چرا که جان و جهان در حال تغییر است، پس نیازهای زمان و مکان و مقتضیات آن نیز تغییر میکند. از همینرو، نمیتوان در برابر تغییرات مقاومت کرد. البته این تغییرات در همه امور نیست، بلکه برخی از امور جزو ثابتات هستی و انسانی و جامعه است که تغییری در آن رخ نمیدهد. به عنوان نمونه، نیاز انسان به غذاهای مادی و معنوی، نیازهای جنسی و مانند آنها تغییرپذیر نیست و این تغییراتی که از آن سخن به میان میآید در همه امور نیست تا گفته شود که دیگر نیازی به اسلام و احکام آن نیست؛ زیرا اسلام دارای دو دسته احکام ثابت و متغیر است و آنچه به اجتهاد و استنباط پیوند خورده است همین بخش دوم یعنی احکام متغیر است. پس اینکه امام علی(ع) میفرماید: آداب و رسوم خود را به فرزندانتان تحمیل نکنید، زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شدهاند. (شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج۲۰، ص۲۶۷، ح۱۰۲) ناظر به همین احکام متغیر است که نمیبایست بدون ملاحظه آن رفتار کرد. پس توجه به مقتضیات زمان و مکان و شرایط آن امری طبیعی و حکمی ازلی در چارچوب مشیت الهی است.
جوانان باید به اصول ثابت ازلی و ابدی توجه داشته باشند و اصولی چون اخلاق و ادب و علمآموزی را همواره مدنظر قرار دهند تا بتوانند در عین توجه به اصولگرایی، اصلاحطلبی واقعی داشته باشند و تغییر مثبت را ایجاد کنند که سازنده و مفید به حال خود و جامعه و جهان است. از همینرو امام علی(ع) میفرماید: یا معشر الفتیان، حصنوا اعراضکم بالادب و دینکم بالعلم؛ ای جوانان! آبرویتان را با ادب و دینتان را با دانش حفظ کنید. (تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۰)
۱۴– ماندگاری آموزش و تربیت:
آموزش و پرورش در جوانی و بویژه در عنفوان آن یعنی دوران نوجوانی، بهتر و مفیدتر است؛ زیرا بستر مناسب جوانی موجب میشود تا آموزش و پرورش نقش ماندگار باشد. پیامبر(ص) میفرماید: هر کس در جوانیاش بیاموزد، آموختهاش مانند نقش بر سنگ است و هر کس در بزرگسالی بیاموزد، مانند نوشتن بر روی آب است. (نوادر راوندی، ص۱۳۲، ح۱۶۹)
امام صادق(ع) نیز میفرماید: هر جوان مؤمنی که در جوانی قرآن تلاوت کند، قرآن با گوشت و خونش میآمیزد و خداوند عز و جل او را با فرشتگان بزرگوار و نیک قرار میدهد و قرآن نگهبان او در روز قیامت، خواهد بود. (کافی، ج۲، ص۶۰۳، ح۴)
۱۵- رهبران آینده:
رهبران آینده جامعه همین سوره جوانان امروز هستند. در آیه ۶۲ سوره هود آمده که مردم به حضرت صالح(ع) گفتند که ما به سبب کمالاتی که در جوانی داشتی به تو امید بسته بودیم که رهبری جامعه را به عهده بگیری، ولی الان با ادعای پیامبری و سخنان یاوه و باطل این امید را از دل ما بیرون بردهای. از این آیه به دست میآید که همه اقوام به جوانان خود به عنوان رهبران آینده جامعه نگاه میکنند تا امانتهای اجتماعی و مسئولیت اداره جامعه را در آینده به دست گیرند.
۱۶- مستی جوانی و افراطگرایی:
جوانی ویژگی دیگری دارد که باید مراقب آن بود. یعنی جوان همان طوری که بیباک و تهور دارد، مستی جوانی هم دارد که باید آن را مراقب بود. امام علی(ع۹ درباره این ویژگی جوانی میفرماید: سزاوار است که عاقل، از مستی ثروت، قدرت، دانش، ستایش و مستی جوانی بپرهیزد، چرا که هر یک را بادهای پلیدی است که عقل را نابود میکند و وقار و هیبت را کم مینماید. (غررالحکم، ح۱۰۹۴۸)
۱۷- جدل و مجادله:
جدل به معنای دیالتیک یکی از روشهای گفتوگوی علمی است. جدل بیان دو امر متضاد و متباین است که دو طرف علیه یکدیگر به کار میبرند و هر یک سخنی در قالب سلب و ایجاب یا متضادان میگوید و دقیقاً سخن دیگری را نفی میکند. جدل در میان جوانان امری طبیعی است؛ زیرا آنان جستوجوگر و طالب حق هستند و همین مسئله آنان را به این سمت میکشاند. امام علی(ع) میفرماید: مروا الأحداث بالمراء و الجدال و الکهول بالفکر و الشیوخ بالصمت؛ جوانان را به مباحثه و مناظره و میانسالان را به اندیشیدن و پیران را به سکوت، فرمان دهید. (شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج۲۰، ص۲۸۵، ح۲۶۰)
بهرهگیری از فرصت استثنایی و تکرارناپذیر جوانی
باید به این نکته توجه کرد که جوانی، بخش اعظم دوران زندگی بشر را تشکیل میدهد و اموری که در بالا گفته شد در افراد به شکل فرآیندی رخ میدهد و اینگونه نیست که یک مرتبه شخص به همه اینها دست یابد؛ بلکه کمالیابی در عقلانیت میتواند یک یا دو دهه را در برگیرد؛ به این معنا یک یا دو دهه طول میکشد تا شخص به کمال عقلانی دست یابد. از همین رو در دوران معاصر عقلانیت انسانی در دهه سیو چهل تحقق مییابد و انسان در چهل سالگی به بلوغ کامل عقلانی میرسد.خداوند در آیه ۱۵ سوره احقاف بلوغ اشد را در زمان چهلسالگی دانسته است. به این معنا که در چهل سالگی انسان به بلوغ اشد دست مییابد که جسم و عقل او در اوج کمال است.
از آیات دیگر قرآن چون آیه ۵ سوره حج و ۶۷ سوره غافر استفاده میشود که پایان اوج جوانی یعنی پس از چهل سالگی، نقطه آغازین منحنی نزول زندگی انسان است. خداوند میفرماید: او همان کسی است که شما را از خاکی آفرید، سپس نطفهای، آنگاه از علقهای و بعد شما را به صورت کودکی درمیآورد، تا به کمال قوت خود برسید و تا سالمند شوید و از میان شما کسی است که مرگ پیشرس مییابد، و تا بالاخره به مدتی که مقرر است برسید و امید که در اندیشه فرو روید. (غافر، آیه ۶۷)
پیامبر(ص) نیز بر اساس همین مطلب به امیرمومنان علی(ع) هشدار میدهد تا قدر جوانی را بداند و از این دوره و فرصت استثنایی عمر به خوبی بهره برد. آن حضرت(ص) میفرماید: یا علی! بادر باربع قبل اربع: شبابک قبل هرمک و صحتک قبل سقمک و غناک قبل فقرک، و حیاتک قبل موتک؛ ای علی! چهار چیز را پیش از چهار چیز دریاب، جوانیات را پیش از پیری، و سلامتیات را پیش از بیماری؛ و ثروتت را پیش از فقر و زندگیات را پیش از مرگ. (من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۵۷،ح ۵۷۶۲)
امام علی(ع) میفرماید: اربعه اشیاء لایعرف قدرها الا اربعه: الشباب لا یعرف قدره الا الشیوخ و العافیه لا یعرف قدرها الا اهل البلاء و الصحه لا یعرف قدرها الا المرضی و الحیاه لا یعرف قدرها الا الموتی؛ ارزش چهار چیز را جز چهار گروه نمیشناسند: جوانی را جز پیران، آسایش را جز گرفتاران، سلامتی را جز بیماران و زندگی را جز مردگان. (مواعظ العددیه، ص ۲۷۵)
پیامبر(ص) همچنین میفرماید: انسان، در روز قیامت، قدم از قدم برنمیدارد، مگر آنکه از چهار چیز پرسیده میشود: از عمرش که چگونه گذرانده است، از جوانیاش که چگونه سپری کرده، از ثروتش که از کجا به دست آورده و چگونه خرج کرده است و از دوستی ما اهل بیت. (خصال)، ص ۲۵۳، ح ۱۲۵)
پیامبر(ص) در جایی دیگر میفرماید: انسان باید برای آخرتش از دنیا، برای مرگش از زندگی و برای پیریاش از جوانی، توشه برگیرد؛ چرا که دنیا برای شما آفریده شده و شما برای آخرت آفریده شدهاید. (تنبیه الخواطر، ج ۱، ص ۱۳۱)
همچنین باید توجه داشت که ظرفیت جوانی به همان میزان که میتوان یک فرصت باشد میتواند یک تهدید نیز به حساب آید. به این معنا که نقشپذیری، تغییرپذیری، تغییرگرایی و مانند آنها به عنوان یک ظرفیت مناسب اگر به درستی مورد استفاده و برنامهریزی و سیاستگذاری دقیق قرار نگیرد، میتواند به تهدید جدی تبدیل شود.
از همین رو امامصادق(ع) نسبت به توطئه دشمنان و سوءاستفاده دیگران از این ظرفیت جوانی هشدار میدهد و میفرماید: به آموختن حدیث (معارف دینی) به جوانانتان، پیش از آنکه منحرفین (مرجئه) آنان را گمراه سازند، اقدام نمائید. (تهذیب الاحکام، ج ۸، ص ۱۱۱، ح ۳۸۱)
مرجئه گروهی از مسلمانان هستند که قضاوت نسبت به مسئله ولایت و امامت و قضیه سقیفه بنی ساعده و محرومیت امیرمومنان علی(ع) از خلافت انتصابی الهی را به آخرت ارجاء و ارجاع داده و تاخیر انداخته نسبت به آن به ظاهر هیچگونه داوری انجام نمیدهند، بلکه با سکوت خود، به دشمنان اهلبیت(ع) کمک میکنند تا به حکومت غاصبانه خود ادامه دهند. چنین نگرشی میتواند در امور دیگر نیز رخ دهد و هرگونه قضاوت در مسائل اجتماعی و سیاسی و واکنش را با اخلال مواجه ساخته و مردم را نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی و دخالت در آن بیانگیزه سازد. در حقیقت مرجئه بر آن است تا از نقش مردم در قالب ارجاء در امور سیاسی و اجتماعی بکاهد و آنان را از قضاوت در حق و باطل امور اجتماعی و سیاسی محروم سازد.
امامصادق(ع) میفرماید: بدان که جوان خوش اخلاق، کلید خوبیها و قفل بدیهاست و جوان بداخلاق، قفل خوبیها و کلید بدیهاست. (امالی طوسی، ص ۳۰۲، ح ۵۹۸)
پیامبر(ص) در حدیثی با اشاره به نقش جوانی در کمالیابی میفرماید: خداوند عزوجل میفرماید: جوان معتقد به قضا و قدرم، خشنود به آنچه برایش مقدر کردهام، قانع به روزیام و رهاکننده هوا و هوس به خاطر من، در نزد من مانند یکی از فرشتگان من است. (کنز العمال، ح ۴۳۱۰۷)
در جوانی باید تلاش کرد تا کارها را به خوبی انجام داد تا در پیری بهره برد. البته به سبب تغییرگرایی و نوگرایی و حقگرایی و حقطلبی و مانند آنها جوانان در معرض خطر گناه و خطا و اشتباه هستند. از همین رو باید آنان را عفو کرد. امامعلی(ع) می فرماید: هرگاه جوان را توبیخ کردی، برخی خطاهای او را نادیده بگیر، تا توبیخ تو، او را به مقابله وادار نسازد. (شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، ج ۲۰، ص ۳۳۳، ح ۸۱۹)
پیامبر(ص) میفرماید: نابودی جوانانتان را آرزو نکنید، گرچه بدیهای بسیار در آنان باشد؛ زیرا آنان با آن بدیها چند دستهاند: یا توبه میکنند و خداوند هم توبه آنان را میپذیرد و یا آفتها، آنان را از پای در میآورد و یا با دشمنی میجنگند، یا آتشسوزی را، خاموش مینمایند و یا سیلی را سد میکنند. (حلیهًْ الاولیا، ج ۵، ص ۱۱۹)
همچنین باید گفت که عفو و توبه جوانان از پیران مقبولتر است. پیامبر(ص) میفرماید: التوبه حسن و لکن فی الشباب احسن؛ توبه زیباست، ولی از جوان زیباتر. (کنز العمال، ح ۴۳۵۴۲)
به سخن دیگر:
در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است ورنه هر گبری به پیری میشود پرهیزکار
جوان اگر بتواند خودش را مهار و مدیریت کند، بهترین ظرفیت و موقعیت را برای رشد و کمال و تعالی خواهد یافت. بهرهگیری درست از ظرفیت و توان و به کارگیری درست آن میتواند زندگیاش را متحول سازد. امامسجاد(ع) نقل میکند: پیامبر(ص) بر گروهی گذشتند که سنگی را بلند میکردند. فرمودند: این چه کاری است؟ گفتند: با این کار، نیرومندترین خود را میشناسیم. فرمودند: آیا به شما خبر دهم که قویترین شما کیست؟ گفتند: بلی ای پیامبر خدا! فرمودند: قویترین شما، کسی است که هرگاه خشنود شود، خشنودیاش او را به گناه و باطل نکشاند و هرگاه خشمگین شود، خشمش او را از سخن حق، بیرون نبرد و هرگاه به قدرت رسید، آنچه برایش حق نیست، دست نزند. (معانی الاخبار، ص ۳۶۶)
برخی از کارها در جوانی آثار و برکاتی در زندگی دنیوی و اخروی دارد که در زمان دیگر نمیتواند آن اثر را داشته باشد. به عنوان نمونه ازدواج در جوانی آثاری دارد که شیطان را به فریاد در میآورد. پیامبر(ص) میفرماید: ما من شاب تزوج فی حداثه سنه الا عج شیطانه: یا ویله، یا ویله! عصم منی ثلثی دینه، فلیتق الله العبد فی الثلث الباقی؛ هر جوانی که در سن کم ازدواج کند، شیطان فریاد بر میآورد که: وای بر من، وای بر من! دوسوم دینش را از دستبرد من، مصون نگه داشت! پس بنده باید برای حفظ یکسوم باقی مانده دینش، تقوای الهی پیشه کند. (نوادر راوندی، ص ۱۱۲)
آن حضرت(ص) همچنین میفرماید: ای گروه جوانان! ازدواج کنید. اگر نمیتوانید، روزه بگیرید، که روزه مهار شهوت است. (کافی، ج ۴، ص ۱۸۰، ح۲)
تلاش در جوانی بسیار با ارزش و مهم است و نباید آن را دست کم گرفت حتی اگر این کار برای تولید و تغذیه مادی دنیا باشد. در روایت است: روزی پیامبر(ص)، در میان یاران خود نشسته بودند. چشمشان به جوانی چالاک و نیرومند افتاد که از صبحگاهان، تلاش میکرد. یاران گفتند، وای بر او! چه میشد اگر جوانی و چالاکیاش در راه خدا بود؟ پیامبر فرمودند: چنین نگویید. اگر او برای خود تلاش میکند تا از مردم بینیاز شود و نزد آنان دست دراز نکند، در راه خدا کار میکند. اگر برای پدر و مادر ناتوان و یا فرزندان ناتوان خویش تلاش میکند، تا آنان را بینیاز و زندگیشان را اداره کند، کار او در راه خداست، ولی اگر برای ثروتاندوزی و فخرفروشی تلاش میکند، کار او در راه شیطان است. (المحجهْ البیضاء، ج ۳، ص ۱۴۰)
منبع: ابنا
https://fa.abna24.com/cultural/archive/2016/08/30/708026/story.html