علل و اسباب امراض نفسانی و راه های تشخیص و درمان آن ها

علل و اسباب امراض نفسانی و راه های تشخیص و درمان آن ها

اشتراک‌گذاری در ایتا اشتراک‌گذاری در بله اشتراک‌گذاری در سروش کپی کردن لینک

همانگونه که بدن و جسم انسان می تواند سالم باشد یا به علل مختلف، به امراض گوناگون مبتلا شود و سلامتی خود را از دست بدهد، روح انسان نیز چنین حالتی دارد. یعنی همانگونه که روح انسان می تواند سالم باشد، می تواند به امراض نفسانی نیز مبتلا شود. امراض نفسانی، اسباب و علت های خاص خودش را دارد و نیز راه درمان خاصی هم در علم اخلاق برای اینگونه امراض بیان گردیده است که در این مقاله به این موضوع پرداخته شده است.

اهمیت تشخیص امراض نفسانی

علم اخلاق که طب روحانى است مشابه است با طب جسمانى، و قانون کلى در معالجه امراض جسمیّه آن است که: ابتدا تشخیص مرض داده شود و جنس آن شناخته شود، و بعد از آن تفحص از سبب حدوث آن مرض شود، سپس در صدد معالجه آن بر آید.

معالجاتى که مى شود یا معالجات کلّیه است، که تخصیص به مرض خاصی ندارد، بلکه شامل جمیع امراض است، یا جزئیّه که مخصوص به مرضى معین است. از این رو، باید طبیب ارواح و کسى که در مقام معالجه نفوس، یا درصدد دفع امراض نفسانی خود است، این قانون را ملاحظه نماید:

به جهت تشخیص امراض نفسانی و تعیین صفات ردیه مى گوییم که رذایل صفات و امراض روح هستند، با انحراف و تعدى اخلاق از حد اعتدال به وجود می آیند و قواى انسانیه که اخلاق و صفات متعلق به آنها است، سه نوع است:

اول: قوه تمیز و ادراک.

دوم: قوه غضب که آن را قوه دفع نیز گویند.

سوم: قوه شهویه که آن را قوه جذب نامند.

انحراف سه قوه نفسانیه

انحراف هر یک از آنها یا در کمیّت است، که از آنچه باید و شاید تجاوز کند، یا در کیفیت است. انحراف در کمیت بر دو قسم است:

الف. به طرف افراط است که زیاده از حد اعتدال است.

ب. به طرف تفریط است که از حد اعتدال ناقص مى باشد.

مثال این در مرض جسمانى: همچنان که مزاج شخصى در حالت صحت قدر معینى اشتهاى غذا دارد ولى یکبار از حد تجاوز مى کند به طرف زیاده، و ناخوشى گرسنگی حاصل مى شود، و زیاده از قدر اعتدال غذا مى طلبد، بلکه آنچه مى خورد سیر نمى شود.

اما دفعه دیگر به طرف نقص تجاوز مى کند، و سد اشتهاى او مى شود و طبع او میل به غذا نمى کند، و این دو، انحراف در کمیت است. و یکبار دیگر اشتهاى او به حد اعتدال است، و لیکن طبع او مایل به چیزهایى است که مزاج صحیح آن را نمى طلبد، مثل ذغال و گل و خاک و گوشت سوخته و امثال آن.

امراض نفسانی سه قوه

امراض نفسانی این سه قوه بر سه قسم مى شود: یا به سبب افراط است، یا تفریط، یا پستى و ردائت کیفیت.

افراط در قوه ادراک

افراط در قوه ادراک، مثل صفت جربزه و تجاوز نظر و فکر از حد اعتدال، و توقف نمودن در مسائل به سبب شبهات واهیه و فکر کردن در امورى که فهمیدن آنها حدّ او نیست، و حکم کردن در مجردات به مجرد و هم و تصورات. و تفریط در آن: مانند صفت «بلاهت»[۱] و نادانى، و قصور نظر و فکر از فهمیدن ضروریات، و اجراى احکام مادیات بر «مجرّدات».[۲]

و نابودى و «ردائت»[۳] آن: مثل میل به علومى که در آنها کمالى از براى نفس حاصل نمى شود، مانند «کهانت»[۴] و «شعبده»[۵] و تعلیم بازی ها و امثال آن. و از این قبیل است: طرق جدل، و مناظره زیاده از قدر ضرورت.

افراط در قوه غضبیه

افراط در قوه غضبیه، مانند شدت غیظ به حدى که صاحب آن شبیه به سباع درنده شود و در انتقام از حد جایز تجاوز نماید. و تفریط در آن: مثل این که اصلا در آن غیرت و حمیت نباشد، و از هر کسى ذلت و اهانت را متحمل شود. و از این قبیل است که خود را در اعمال و افعال شبیه به طفلان و زنان کند. و ردائت آن: مثل این که غضب بر جمادات و حیوانات کند، و کاسه و کوزه خود را بشکند، و پا بر خود زند و جامه خود را پاره کند.

افراط در قوه شهویه

افراط در قوه شهویه، مثل این که زیاده از حد ضرورت مباشرت کند، و با وجود مظنه حدوث چندین مرض، خود را از جماع نگاه ندارد، و بدون رغبت طعام خورد. و تفریط در آن: مانند این که در تحصیل قوه ضرورى کوتاهى کند، و اهل و عیال را ضایع گذارد، یا ترک مزاوجت نموده، نسل خود را منقطع سازد. و ردائت در آن: مثل این که میل به مقاربت پسران نماید و از لقمه هاى حرام و شبهه ناک احتراز نکند.

اسباب امراض نفسانی

امراض نفسانی و روحی اسباب خاصی دارد و به طور کلی می توان گفت علت این که امراض نفسانی در وجود انسان پیدا می‌‌شود، این است که انسان، غافل از خدای متعال می شود و نعمت های خداوند را فراموش می کند. پس زیربنای امراض نفسانی انسان، غفلت از خدا است و به همین دلیل مرتکب اموری می شود که روح و نفس خود را آلوده می سازد.

اسباب امراض نفسانی و انحراف اخلاق از حد اعتدال، بر سه قسم است: یا نفسانى است، یا خارجى، یا جسمى.

اسباب نفسانیه آن است که: در ابتداى فطرت از براى آدمى حاصل باشد. مثل آنکه قوه ادراک او ضعیف باشد، یا در او قوه شهوت اصلا نباشد.

اسباب خارجیه آن است که: به سبب عوارض خارجیه حاصل شده باشد. مثل این که با بدان نشسته، یا حکایات ایشان را شنیده، و میل و شوق به آنها نموده و پیروى و متابعت کرده و مرتکب اعمال ناشایست گشته تا آنکه ملکه او شده است.

اسباب جسمانیه آن است که: به سبب ناخوشى و مرض، در بدن صفات بد حاصل شده باشد، همچنان که مشاهده مى شود که به سبب بعضى از امراض، آدمى را کج خلقى به هم می رسد، یا ضعف و «فتور»[۶] در قوه شهویه پیدا مى گردد.

راه های معالجه امراض نفسانى و جسمانی

طریق معالجه کلیه در امراض نفسانی آن است که: بعد از آنکه سبب آن را شناخت، اگر سبب مرض جسمانى باشد سعى در معالجه بدن نماید، و آن مرض را از بدن دفع کند. و چنانچه سبب خارجى یا نفسى باشد، طریق معالجه کلیه آن مثل معالجات امراض جسمانیه باشد.

طریق معالجات کلیه در امراض جسمانیه آن است که: ابتدا به غذاهایى که طبع آنها ضد طبع مرض است علاج مى کنند، چنانچه مرضى را که از حرارت باشد با غذاهاى سرد و آنچه از سردى باشد با غذاهاى گرم مداوا مى کنند.

پس، اگر ناخوشى جزئى باشد و به این وسیله دفع شود «فهو المطلوب»، و اگر مرض مستحکم شده باشد و از غذا دفع آن نشود، دوا می دهند و شربت هاى ناگوار مى چشانند، و اگر دوا نیز فایده نبخشد به زهر و سمومات معالجه مى نمایند.

و بعضى امراض حادث مى شود که هیچ یک از آن معالجات مفید نیست، که باید به داغ کردن و سوزانیدن معالجه کرد، و گاه هست که باید عضوى از اعضاء را قطع کرد همچنان که در «شقاقلوس»[۷] و این آخر علاج است. پس، قاعده کلیه در معالجه امراض نفسانیه و دفع صفات رذیله نیز همین است.

مقابله با صفات ناپسند: از سرزنش تا عمل متضاد

و بعد از آنکه آدمى انحراف اخلاق خود را از حد اعتدال یافت و صفت بدى در خود دید، باید ابتدا افعالى که ضد آن است و از آثار صفت حمیده است، که در مقابل آن است مرتکب شود، و مواظبت آن افعال کند. و این، به منزله غذاى ضد مرض است، همچنان که حرارت مزاج به غذاهاى «بارده»[۸] دفع مى شود، همچنین هر صفت فضیلتى که در نفس حادث [حاصل] شد ازاله ملکه رذیله که ضد آن است مى کند.

پس اگر این عمل فایده نبخشید، در مقام سرزنش و ملامت نفس برآید و در دل و زبان خود را نکوهش کند و بدی ها و ناخوشی هاى آن صفت را در دل بگذراند و تصور کند و به زبان آورد و با خود عتاب و خطاب کند، و بگوید: اى نفس «اماره»[۹] و «مکاره»! مرا و خود را هلاک کردى، و در معرض غضب پروردگار در آوردى، و از پادشاهى بى زوال، خود را محروم ساختى، و تا چشم بر هم مى زنى زمان رفتن و وقت مردن است، و باید در آتش جهنم با مار و کژدم قرین، و با اشرار و شیاطین همنشین بود، و این، به جاى دوا و معاجین و شربت ها است.

و چنان که این ها نیز فایده نکرد، مرتکب آثار و اعمال صفت رذیله اى که ضد این رذیله است شود، مثلا اگر در خود صفت بخل را ملاحظه کرد و به هیچ وجه معالجه نشد، خواهى نخواهى مال خود را زیاده از اندازه بذل، و اعمال مسرفین را ظاهر کند و اگر صفت جبن را مشاهده کرد، خود را به مواضع هولناک بیندازد، و از محل خوف و خطر احتراز نکند.

ولیکن، هر گاه استنباط کند که بخل یا جبن نزدیک به زوال رسیده اند، خود را نگهدارد، که ملکه اسراف یا صفت تهوّر در او پیدا نشود و این، به منزله زهرها و سمومى است که به مریض مى دهند.

معالجه امراض نفسانی تکبر و قوه شهویه

و گاه هست که: باید مرتکب اعمالى شود که از براى صاحبان اخلاق حسنه پسندیده نیست، بلکه منافى شرف و مردى است. اما همچنان که زهر در معالجه بدن مباح مى شود، این اعمال نیز در معالجه نفس جایز مى شود. و از این قبیل است: متوجه امور جزئیه شدن که در شأن او نیست، مثل آب کشیدن، و طعام از بازار خریدن و به خانه آوردن، به جهت رفع صفت تکبر. یا خود را نادان وانمودن و اعتراف به جهل کردن به جهت رفع رذیله عجب و غرور و امثال این ها. و اگر به این معالجات نیز نفعى حاصل نشد، در آن وقت شروع کند به تهذیب نفس خود به تکلیفات شاقه و ریاضات صعبه مشکله.

پس به جهت اصلاح قوه شهویه، منع کند خود را از غذا و آب و استراحت و خواب، مگر به قدرى که در بقاى حیات احتیاج به آن است. و همچنین در غضبیه. و این عمل به منزله قطع و داغ است، و بعد از توقف دفع صفات رذیله به آن، از ارتکاب آن چاره نیست، و هرگاه استحکام صفات رذیله به حدى شود که دفع آن موقوف به این اعمال باشد، باید صاحب آن از ارتکاب آنها مضایقه نکند، و از سرزنش ملامت کنندگان نیندیشد.

ولیکن به شرطى که پا از دایره شریعت مقدسه بیرون ننهد، و عملى که در شرع اقدس از آن نهى صریح شده مرتکب نشود، و کارى که فساد آن زیادتر از فساد رذیله باشد – که در صدد دفع آن است – از او سر نزند، و از این است که: از براى سالک راه سعادت لابد است از استادى حاذق که علاج هر مرضى را داند، و قدر معالجه را شناسد.

و عجب آنکه: کسانى که اوصاف بهائم و سباع، و اخلاق شیاطین، سراپاى نفس ایشان را فرو گرفته است، روز و شب در آراستن بدن خود چون زنان، و شب و روز در فکر غذا و شراب چون چهارپایان، مسلمین از ایذا و اذیت ایشان در فغان، و بندگان خدا از ظلم ایشان به جان، نه حرام مى دانند و نه حلال، و نه از پاداش مى ترسند و نه از وبال.

چنان که اگر به کسى برخورند که به جهت خلاص نفس خود بعضى اعمال که موافق شرف و بزرگى نیست از او سرزند، مانند خدمت خود و عیال خود، یا تواضع و فروتنى زیاده از حدّ شأن خود، یا خود را از بعضى غذاهاى مقوى محروم سازد، زبان ملامت و «تشنیع»[۱۰] به او دراز مى کنند و او را از سفیه و بى عقل مى شمارند، غافل از آنکه کدام سفاهت از آنچه مرتکب هستند بدتر و بالاتر است.

نتیجه گیری

علاج امراض نفسانی و رذایل اخلاقی همچون درمان بیماری های جسمانی، نیازمند شناخت دقیق علت و به کارگیری تدابیر مناسب جهت رفع آن است. همچنان که طبیب، ابتدا با پرهیز غذایی و سپس تجویز دارو و در در صورت لزوم با جراحی و یا قطع عضو، به درمان جسم بیمار می پردازد، سالک راه سعادت نیز باید نخست با انجام اعمال ضد صفت رذیله، به مبارزه با آن بپردازد؛ سپس با سرزنش و ملامت نفس، و آنگاه در صورت لزوم با ریاضت‌ های دشوار و سختگیری شدید بر خود، به تهذیب نفس و اصلاح روح خویش همت گمارد.

پی نوشت ها

[۱] کودنى.

[۲] مادیات و جسمانیات، ویژگی هایى دارند مانند: طول، عرض، عمق و … که در مجردات، این صفات نیست.

[۳] فساد، زشتى.

[۴] فال گیرى.

[۵] چشم بندى، تردستى، حقه بازى.

[۶] سستى.

[۷] «شقاقلوس» مأخوذ از یونانى، به معنى بى حسّى و فاسد شدگى عضوى از اعضاى بدن.

[۸] سرد.

[۹] بسیار امر کننده به بدى. علماى اخلاق براى «نفس» (احساسات و غرائز و عواطف آدمى) سه مرحله قائلند که در قرآن مجید به آنها اشاره شده است. رجوع کنید: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۹، ص ۴۳۶.

[۱۰] بسیار بد گفتن از کسى، عیوب کسى را آشکار کردن.

منبع اقتباس: نراقى، احمد بن محمدمهدى، معراج السعاده، قم، هجرت، چاپ: ۶، ۱۳۷۸ش، ص۶۹-۷۳.

بدون دیدگاه