ارزش و فضیلت جود و سخاوت در پرتو آیات قرآن

ارزش و فضیلت جود و سخاوت در پرتو آیات قرآن

اشتراک‌گذاری در ایتا اشتراک‌گذاری در بله اشتراک‌گذاری در سروش کپی کردن لینک

جود و سخاوت، از برجسته ترین فضایل اخلاقی است که در آموزه های اسلامی به عنوان یکی از معیارهای ایمان، شخصیت و کرامت انسان معرفی شده است. اگرچه این دو واژه معمولا به صورت مترادف به کار می روند، اما از برخی عبارات استفاده می شود که «جود»، مرتبه ای بالاتر از «سخاوت» دارد و با بخشش بی منت، شادمانی در اعطای نعمت و واسطه دیدن خود میان خدا و بندگان معنا می یابد. در این مقاله، معنا و مفهوم جود و سخاوت از نگاه آیات قرآن کریم بررسی خواهد شد.

معنای جود و سخاوت

واژه جود و سخاوت در مقابل «بخل» است و غالباً در یک معنا استعمال مى شود؛ ولى گاه از بعضى کلمات فهمیده مى شود که «جود» مرحله بالاتر از «سخاوت» است؛ زیرا در تعریف «جود» گفته اند: «بخشش بدون درخواست است که در عین حال، بخشش خود را کوچک بشمارد».

گاه گفته اند: «جود، خوشحال شدن از درخواست مردم و شاد گشتن به هنگام بخشش است». بعضى نیز گفته اند: «جود بخششى است که مال را، مال خدا بشمرد و سائل را بنده خدا بداند و خودش را در این میان واسطه ببیند»؛ در حالى که سخاوت معنى وسیع ترى دارد و هرگونه بذل و بخشش را شامل مى شود.

بعضى نیز گفته اند: «کسى که بخشى از اموال خود را ببخشد و بخش دیگر را براى خود بگذارد، صاحب سخاوت است و کسى که اکثر آن را ببخشد و مقدار کمى را براى خود بگذارد، داراى جود است». مطابق تمام این تعریف ها، جود مرحله بالاتر از سخاوت است.

به هر حال جود و سخاوت از فضایل مهم اخلاقى است، هر اندازه بخل، نشانه پستى، حقارت، ضعف ایمان و فقدان شخصیت است، جود و سخاوت نشانه ایمان و شخصیت والاى انسان است.

جود و سخاوت در آیینه آیات

در آیات قرآن مجید، گرچه واژه جود و سخاوت به کار نرفته است، اما تعبیرات دیگرى دیده مى شود که منطبق بر این دو مفهوم است و قرآن نیز براى آن ارج فراوانى بیان کرده که در ادامه به چند نمونه از این آیات اشاره می کنیم:

۱- «…یحِبُّونَ مَن هاجَرَ الَیهِم وَ لا یجِدُونَ فی صُدورِهِم حَاجَهً مِمَّا اوتُوا وَ یؤْثِرُونَ عَلَى انْفُسِهُم وَ لَوکانَ بِهِم خَصَاصَهٌ …؛[۱] و کسانى را که به سویشان هجرت کنند، دوست مى دارند و در دل خود نیازى به آنچه به مهاجران داده شده، احساس نمى کنند و آنها را بر خود مقدم مى دارند، هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند».

در نخستین آیه پیرامون جود و سخاوت، سخن از گروهى از سخاوتمندان انصار مدینه است که با آغوش باز از مهاجرانى که خانه و کسب و کارى نداشتند، استقبال کردند و آنها را بر خودشان مقدم داشتند و حتى گفتند: «ما اموال و خانه هایمان را با آنها تقسیم مى کنیم و چشم داشتى به غنائم جنگى نیز نداریم».

به گفته بعضى از مفسران معروف: «در تاریخ بشریت، چنین استقبالى سابقه نداشته است که گروهى غریب در شهرى وارد شوند و مؤمنان آن شهر چنان استقبالى از آنان کنند که حتى آنها را بر خویش مقدم شمرند و حاضر باشند تمام زندگى خود را با آنان تقسیم نمایند؛ حتى در بعضى از روایات وارد شده است که عدد مهاجران نسبت به داوطلبان پذیرایى از آنها کم بود به همین دلیل، گاه در میان دو و یا چند نفر، بر سر افتخار میزبانى مهاجران، اختلاف پیدا مى شد که براى حل آن به قرعه متوسل شدند».[۲]

در هر حال، خداوند این محبت، بلند نظرى و جود و سخاوت را که از ویژگی هاى انصار بود، مى ستاید.

۲- «وَ یطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یتیماً وَ اسیراً- انَّمَا نُطْعِمُکم لِوَجْهِ اللّه لا نُریدُ مِنْکم جَزاءً وَ لا شُکوراً؛[۳] و غذاى (خود) را با این که به آن علاقه (و نیاز) دارند، به مسکین و یتیم و اسیر مى دهند- (و مى گویند:) ما شما را به خاطر خدا اطعام مى کنیم و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمى خواهیم».

در این آیه، سخن از بزرگوارانى است که غذاى خود را در حالى که شدیداً به آن نیاز داشتند به مسکین و یتیم و اسیر دادند، بدون این که هیچ انتظار پاداش و تشکرى داشته باشند.

روایات فراوانى از طرق شیعه و سنى، حکایت از این دارد که آیات ۸ و ۹ سوره «دهر» در فضیلت اهلبیت (ع) نازل شده است. مرحوم علامه امینى در کتاب الغدیر ۳۴ نفر از علماى معروف اهل سنت را نام مى برد که این حدیث را در کتاب هاى خود آورده اند (با ذکر نام کتاب و صفحه آن).[۴]

بنابراین، حدیث مزبور در میان اهل سنت مشهور، بلکه متواتر است و علماى شیعه اتفاق نظر دارند که همه سوره «دهر» یا بخش قابل ملاحظه اى از آیات آن، درباره اهلبیت پیامبر (ص) یعنی حضرت على، فاطمه زهرا، حسن و حسین (علیهم السلام) نازل شده است.

دقت در آیات سوره دهر نشان مى دهد که خداوند چگونه از این سخاوتمندان ایثارگر، مدح و ستایش کرده و عمل آنها را ستوده و بالاترین پاداش را براى آنها قرار داده است. در یک جا از آنها به عنوان ابرار و در جاى دیگر از آنها به عنوان عباد اللّه (بندگان خاص خدا) یاد کرده است.

۳- «مَثَلُ الَّذینَ ینفِقُونَ اموَالَهُم فی سَبیلِ اللّهِ کمَثَلِ حَبّهٍ انْبَتَت سَبْعَ سَنابِلَ فی کل سُنْبُلَهٍ مِأَهُ حَبَّهٍ وَ اللّهُ یضاعِفُ لِمَنْ یشاءُ وَ اللَّهُ واسعٌ عَلیمٌ؛[۵]  کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مى کنند؛ همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند که در هر خوشه یک صد دانه باشد و خداوند آن را براى هرکس بخواهد (و شایستگى داشته باشد)، دو یا چند برابر مى کند و خدا (از نظر قدرت و رحمت) وسیع و (به همه چیز) داناست».

در سومین آیه، با تعابیرى که در آیات انفاق بى نظیر است، تشویق بى نظیرى نسبت به انفاق کنندگان سخاوتمند دیده مى شود.

اگر آیه را بر خلاف ظاهر آن تفسیر نکنیم و حذف و تقدیری نیز قائل نشویم، دلالت بر این دارد که رشد و نمو بى نظیر در روح و جان انفاق کنندگان نیکوکار صورت مى گیرد. اموال آنها بر اثر انفاق، چندین برابر شده و خودشان نیز در پرتو جود و سخاوت، مدارج کمال را به سرعت مى پیمایند و حتى گام هاى کوچک در این راه آثار عظیم دارد. به این ترتیب انفاق، علاوه بر اینکه مایه رشد بشرى است، مایه رشد و تکامل اخلاقى و معنوى خود انسان نیز هست.

در روایت آمده است که امام سجاد (ع) هر گاه که چیزى به سائلى مى بخشید، مال صدقه داده شده را مى بوسید؛ عده اى علت این کار را از حضرت جویا شدند. حضرت در جواب فرمودند: «لِانَّها تَقَعُ فی یدِاللّهِ قَبْلَ یدِ العَبدِ؛[۶] صدقه، قبل از این که به دست نیازمند برسد، در دست خداوند قرار مى گیرد».

۴- «الَّذینَ ینْفِقُونَ اموَالَهُم بِاللَّیلِ وَ النّهارِ سِرّاً وَ عَلَانِیهً فَلَهُم أَجْرُهُم عِندَ رَبِّهِم وَ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یحزَنُون؛[۷] آنها که اموال خود را شب و روز پنهان و آشکار انفاق مى کنند، مزدشان نزد پروردگارشان است، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مى شوند».

در چهارمین آیه، ضمن اشاره به نکته مهمى درباره انفاق، آمده است: «کسانى که اموال خود را در شب و روز، پنهان و آشکار انفاق مى کنند، پاداششان نزد پروردگارشان است؛ نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مى شوند».

بنابراین، سخاوت و انفاق در راه خدا به هر شکل و صورتى که باشد، محبوب و پسندیده است. از سوى دیگر انفاق ترس از عذاب الهى را برطرف ساخته و حزن و اندوه را مى زداید. افراد انفاق گر و بخشنده، خوف و وحشتى از زندگی آینده مادی خود ندارند؛ زیرا خداوند زندگى آنها را تضمین کرده است و به خاطر از دست دادن بخشى از اموالشان اندوهگین نمى شوند؛ زیرا مى دانند، آنچه از فضل پروردگار به آنها داده مى شود، بیشتر از آن است که از دست داده اند.

۵- «لَنْ تَنَالُوا البِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَىءٍ فَانَّ اللّهَ بِهِ عَلیمٌ؛[۸] هرگز به (حقیقت) نیکوکارى نمى رسید! مگر این که از آنچه دوست مى دارید (در راه خدا) انفاق کنید و آنچه انفاق مى کنید، خداوند از آن آگاه است».

در پنجمین آیه باز با تعبیر تازه اى در زمینه انفاق مى فرماید «هرگز به (حقیقت) نیکوکارى نمى رسید، مگر آن که از آنچه دوست مى دارید (در راه خدا) انفاق کنید و آنچه انفاق مى کنید، خداوند از آن باخبر است».

در ادبیات عرب، «برّ» به معنى نیکوکارى توأم با توجه و از روى قصد و اختیار است و این نشانه شخصیت و روحانیت انسان مى باشد. جالب این که «برّ» در آیه به طور مطلق ذکر شده و نشان مى دهد تا سخاوت و انفاق نباشد، انسان هرگز به حقیقت نیکوکارى نمى رسد.

گرچه بعضى از مفسران واژه «برّ» را به معنى بهشت و بعضى به معنى تقوا و بعضى به معنى پاداش نیک گرفته اند، ولى ظاهر این است که مفهوم «برّ» وسیع بوده و شامل همه اینها نیز مى شود.

۶- «الَّذینَ یؤمِنُونَ بِالغَیبِ وَ یقیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ؛[۹] (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب (آنچه از حس پوشیده و پنهان است) ایمان مى آورند و نماز را برپا مى دارند و از تمام نعمتها و مواهبى که به آنان روزى داده ایم، انفاق مى کنند».

در این آیه، انفاق به عنوان یکى از ارکان مهم تقوا ذکر کرده شده، تقوایى که سرچشمه هدایت الهى و محتواى قرآنى است. با توجه به اینکه «ینفقون» به صورت فعل مضارع ذکر شده، مفهومش این است که آنها انفاق مواهب الهى را به طور مستمر انجام مى دهند و این نشانه جود و سخاوتی است که در نهادشان ریشه دوانده و به صورت یک صفت برجسته درآمده است.

تعبیر به «ممّا رَزَقناهُم» (از آنچه به آنان روزى داده ایم)، اشاره به این نکته لطیف مى کند که آنها مى دانند که همه اموال، مواهب الهى است؛ بنابراین، دلیلى ندارد که از انفاق بخشى از آن در راه بندگان نیازمند خدا، بخل بورزند. در ضمن روشن است که انفاق منحصر به زکات نیست، بلکه معنى گسترده اى دارد که هم صدقات واجب و هم مستحب را شامل مى شود.

۷- «وَ لا تَجْعَلْ یدَک مَغْلُولَهً الَى عُنُقِک وَ لا تَبْسُطْها کلِّ البَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً؛[۱۰] هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (و ترک انفاق و بخشش منما) و بیش از حد نیز دست خود را مگشا تا مورد سرزنش قرار گیرى و از کار فرو مانى».

در هفتمین و آخرین آیه، خداوند متعال ضمن ارائه تعریف روشنى براى جود و سخاوت، دستور به دورى از افراط، تفریط  و رعایت اعتدال در بذل و بخشش می دهند.

در روایت است که «امام صادق (ع)، مشتى خاک را از زمین برداشت و محکم در دست گرفت و فرمود: این بخل است، سپس مشت دیگرى برداشت و دست را چنان گشود که تمام خاک ها، روى زمین ریخت، سپس فرمودند: این اسراف است؛ مرتبه سوم، مشتى خاک برداشت و کف دست را رو به آسمان کرد و دست را گشود، مقدارى از خاکها از لا به لاى انگشتان و اطراف دستشان فرو ریخت و مقدارى باقى ماند، حضرت فرمودند: این حد اعتدال است (و حقیقت سخاوت همین است)».[۱۱]

در آیه مورد بحث از بخل تعبیر به «زنجیر شدن بر گردن» شده است و از اسراف به گشودن دست، آن چنان که کارى از آن ساخته نباشد و هر دو را مورد سرزنش قرار گرفتن و از کار باز ماندن (ملوماً محسوراً) ذکر مى کند.

نتیجه گیری

از مجموع آیات مختلفى که به نحوى به مسئله جود و سخاوت، انفاق و بذل و بخشش ارتباط دارد، به خوبى عظمت و اهمیت و ارزش والاى این صفت برجسته انسانى ظاهر مى شود؛ جود و سخاوت نه تنها سبب تکامل روحى و معنوی انسان مى شود بلکه در سعادت جوامع انسانى و مبارزه با فقر و محرومیتى که سرچشمه انواع نابسامانى هاست نیز نقش بسیار مهمى دارد.

پی نوشت ها

[۱] حشر/۹.

[۲] سید قطب، فى ظلال القرآن، ج۷.

[۳] انسان/۸ و ۹.

[۴] علامه امینی، الغدیر، ج۳، ص۱۰۷ به بعد. قاضی شوشتری، احقاق الحق، ج۳، ص۱۵۷ – ۱۷۱( در این کتاب حدیث مزبور از ۳۶ نفر از دانشمندان اهل سنت با بیان مأخذ حدیث ذکر شده است).

[۵] بقره/۲۶۱.

[۶] حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۹، ص۳۷۰.

[۷] بقره/۲۷۴.

[۸] عمران/۹۲.

[۹] بقره/۳.

[۱۰] اسراء/۲۹.

[۱۱] حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۳، ص۱۵۸.

فهرست منابع

  1. قرآن کریم.
  2. الشاربی، سید قطب، فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق، ۱۴۱۲ق.
  3. امینی، عبدالحسین، الغدیر فى الکتاب والسنه والادب، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۲۰ق.
  4. شوشتری، نورالله بن شریف الدین، إحقاق الحق و إزهاق الباطل، قم، کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی، ۱۴۰۹ق.
  5. حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، فم، نشر اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش.
  6. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، آل البیت، ۱۴۱۴ق.
  7. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳ق.

منبع اقتباس: مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه الإمام علی بن أبی طالب(ع)، چاپ چهارم، ۱۳۸۵ش، ج۲، ۴۱۳-۴۲۲.

بدون دیدگاه