یکی از صفات بسیار خوبی که در قرآن و روایات مورد سفارش و تاکید قرار گرفته، حلم و کظم غیظ است. این دو صفت، حلال مشکلات بسیاری در تعامل انسانهاست. در زندگی هر فردی ممکن است مشکلات و یا ناراحتی هایی به وجود آید؛ به خصوص در برخوردها و معاشرت هایی که انسان با دیگران دارد، چه بسا کدورتی پیش می آید که برخورداری از این صفت در زندگی انسان، بسیار می تواند راهگشا باشد. این مقاله به بررسی دو صفت حلم و کظم غیظ از نگاه آیات و روایات اهل بیت (ع) می پردازد.
مفهوم کظم غیظ و حلم
“غیظ” در لغت عبارتست از خشم شدیدی که پنهان شده[۱] و “کظم” عبارت از نگهداشتن و مخفی کردن چیزی در درون است.[۲] “وَ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظیمٌ؛[۳]«و چشمان او از اندوه سفید شد، اما خشم خود را فرو می برد». بنابراین “کظم غیظ” یعنی فروخوردن و نگهداشتن خشم شدیدی که هنوز بروز نکرده است. اگرچه علمای اخلاق تعریفشان از کظم غیظ مطابق معنای لغوی آن است اما در توصیف آن می توان گفت:
کظم غیظ نمودار دیگرى از تقواست که اراده و مهار نفس در هر شرایطى، به دست عقل ایمانى است که هم به سوى انفاق و تعاون پیش مى برد و هم از سرکشى و تجاوز بازمیدارد و چشم پوشى از همگان را به دنبال مى آورد.[۴]
اما صفت حلم، از اشرف کمالات نفسانیه است بعد از صفت علم، بلکه علم را بدون حلم، نفعى و اثرى و شجره دانایى را بى باغبانى بردبار، ثمرى نیست. از این جهت است که هر وقت که مدح علم مى شود، حلم نیز با او ذکر مى شود. کظم غیظ، که عبارتست از فرو بردن خشم، و خود را در حالت غضب نگاه داشتن، اگرچه حلم نیست و لیکن آن نیز ضدیت با غضب دارد که نمى گذارد آثار غضب ظهور نماید.
پس این دو صفت شریفه، ضد غضبند و هر دو از اخلاق حسنه و صفات فاضله اند. حلم، ضد غضب و عبارتست از: اطمینان نفس، به حیثى که قوه غضب به آسانى او را حرکت ندهد و مکاره روزگار او را به زودى مضطرب نگرداند.
کظم غیظ و حلم در آیات و روایات
پیامبر (ص) فرمودند: «خدایا! مرا به سبب علم، بى نیاز کن و به صفت حلم، مرا زینت ده».[۵] و باز آن حضرت فرمودند که: «پنج چیز از طریقه پیغمبران مرسل است، یکى از آنها را صفت حلم شمرده اند».[۶]
همچنین فرموده: «مسلمان به واسطه حلم، به مرتبه کسى مى رسد که روزها را روزه مى گیرد و شب ها را به عبادت به سر مى برد».[۷] و فرمودند که: «خدا دوست دارد بنده حلیم را و دشمن دارد ناسزاگوى بى مبالات را».[۸] و فرمودند که: «سه چیز است که هر که یکى از آنها را نداشته باشد، هیچ عملى او را فائده نمى بخشد: تقوایى که او را از معاصى باز دارد، حلمى که به آن زبان سفها را از او کوتاه کند و خلق نیکى که در میان مردم زندگانى کند.[۹]
نیز از آن جناب روایت شده که: «چون خلایق در روز قیامت جمع شوند، منادى ندا کند که: کجایند اهل فضل؟ پس طایفه اى برخیزند و به شتاب به جانب بهشت خرامند. ملائکه به ایشان برخورند و گویند: چرا به شتاب به جانب بهشت روانه اید؟ گویند: ما اهل فضل هستیم. گویند: چه فضل و مزیتى از براى شما بود؟ گویند: هر وقت که ظلمى به ما مى رسید، صبر مى کردیم و کسى که به ما بدى مى کرد، از او عفو مى کردیم و کسى که به ما نادانى مى کرد، حلم مى نمودیم. ملائکه گویند: بلى اهل فضل هستید، داخل بهشت شوید».[۱۰]
و باز آن حضرت فرمودند که: «هرگز خدا به جهالت و نادانى کسى را عزیز نکرد و هرگز با حلم و بردبارى کسى را ذلیل نگردانید».[۱۱]
از امیرالمومنین علی (ع) روایت است که: «خیر و خوبى این نیست که مال و اولاد کسى زیاد شود، بلکه آنست که عمل او بسیار، و حلم او عظیم گردد».[۱۲] و از حضرت امام جعفر صادق (ع) مروى است که: «ناصر و یاور از براى هر کسى، حلم او کافى است و اگر حلم نداشته باشد خود را بر حلم بدارد».[۱۳]
و آن حضرت فرمودند که: «چون میان دو نفر نزاعى واقع مى شود، دو ملک نازل مى شوند و به هر کدام که بى خردى و سفاهت مى کند مى گویند: گفتى و گفتى، و خود سزاوارى به آنچه گفتى، و جزاى آن به تو خواهد رسید. و به آن یک که حلم ورزید مى گویند: حلم ورزیدى و صبر کردى، زود باشد که خدا تورا بیامرزد اگر حلم خود را به انجام رسانى».[۱۴]
«و روزى آن حضرت غلامى را از پى شغلى فرستادند، آن غلام دیر کرد، از عقب او آمدند دیدند در مکانى خوابیده، حضرت بر بالین او نشستند و او را باد زدند تا بیدار شد فرمود: اى غلام! به خدا قسم که این قدر اختیار ندارى که شب و روز بخوابى، شب از توست و روز از ماست».[۱۵]
فضیلت ها و آثار کظم غیظ
اگرچه فضیلت و شرافت کظم غیظ به قدر حلم نباشد، لیکن هر گاه کسى بر آن مداومت نماید معتاد مى شود و صفت حلم از براى او هم مى رسد.
از این جهت پیغمبر (ص) فرمودند که: «علم، به تعلم هم مى رسد و حلم به تحلم، که کظم غیظ باشد».[۱۶] خداوند عظیم در کتاب کریم خود مدح فرموده است کسانى را که: خشم خود را فرو مى برند (کظم غیظ می کنند)».[۱۷] و اخبار در شرافت و بسیارى اجر و ثواب آن بى نهایت است.[۱۸]
از پیغمبر اکرم (ص) مروى است که: «هر که خشم و عصبانیت خود را فرو برد در جائى که هر گاه خواهد تواند خشم گیرد، خدا در روز قیامت دل او را از خشنودى و رضا مملوّ خواهد ساخت».[۱۹] و آن حضرت فرمودند که: «هیچ بنده اى جرعه اى نیاشامید که اجر آن بیشتر باشد از جرعه غیظى که از براى خدا فرو برد».[۲۰]
و امام محمد باقر(ع) فرمودند که: «هیچ بنده اى خشم خود را فرو نبرد مگر اینکه خدا در دنیا و آخرت عزت او را زیاد مى کند».[۲۱] و مروى است که: «صبر کن بر دشمنان نعمت خود، به درستى که کسى که: در حق تو معصیت خدا را کند هیچ مکافاتى بالاتر و بهتر از آن نیست که تو اطاعت خدا را در حق او کنى».[۲۲]
خداوند متعال در آیه ۱۳۰ سوره آل عمران فرموده است: «و فروخورندگان خشم و عفوکنندگان از مردم» و در آیه ۶۴ سوره فرقان فرموده است: «و بندگان خداى بخشنده، آنان که بر زمین آرام راه مى روند و چون نادانان ایشان را مورد خطاب قرار دهند، گویند سلام»، و در آیه ۳۶ سوره شورى فرموده است: «و هر گاه که خشم گیرند، خود عفو مى کنند.» امام صادق (ع) فرموده است: خشم، کلید هر بدى و شرى است.[۲۳]
همان حضرت فرموده است، حواریون به عیسى (ع) گفتند: اى معلم خیر! به ما بیاموز که چه چیزى از همه شدیدتر است؟ فرمود: خشم خداوند. گفتند: با چه چیزى از خشم خدا پرهیز کنیم و از آن در امان بمانیم؟ فرمود: به اینکه خشم مگیرید. پرسیدند: سرچشمه خشم از کجاست؟ فرمود: از کبر و جبروت و کوچک شمردن مردم .[۲۴]
امام صادق فرموده است: پیامبر اکرم (ص) از کنار قومى گذشتند که مشغول بلند کردن سنگى بودند. پرسیدند: این کار براى چیست؟ گفتند: براى اینکه نیرومندتر خود را بشناسیم، فرمودند: آیا به شما بگویم نیرومندترین شما کیست؟ گفتند: آرى، فرمودند: نیرومندترین شما کسى است که چون خشنود شد، خشنودى او، او را به گناه نکشاند و کار یاوه انجام ندهد و چون خشم گیرد، خشمش او را از حق بیرون نبرد و چون قدرت یافت، مرتکب کارى که بر حق نیست نشود.[۲۵]
روایت شده است که کنیزکى از امام سجاد (ع) در حال ریختن آب بر دست ایشان بود و امام براى وضو گرفتن آماده مى شد. آفتابه از دست کنیزک افتاد و بر چهره آن حضرت برخورد کرد و آن را درید. امام سجاد (ع) سر خود را به طرف کنیزک بلند کرد. کنیز گفت: خداوند مى فرماید: «فروخورندگان خشم»، فرمود: خشم خود را فرو خوردم. گفت: «و عفوکنندگان از مردم»، فرمود: خدایت عفو فرماید. گفت: «و خداى احسان کنندگان را دوست مى دارد.» فرمود: برو که تو آزادى».[۲۶]
امام صادق (ع) فرموده است: «مردى از یاران امیرالمومنین على (ع) از زنان خود شکایت کرد. امام (ع) از جا برخاست و چنین فرمود: «اى مردم! در هر حال از زنان اطاعت مکنید و آنان را بر اموال امین قرار مدهید و نگذارید عهده دار کارهاى عیال باشند، که اگر آنها آزاد گذاشته شوند، آزادند و ممکن است به مهلکه ها درافتند و کار را شتابان به تباهى کشند.
ما آنان را چنان یافته ایم که به هنگام میل به چیزى، شکیبایى ندارند. غرور و خودشیفتگى همیشه با آنان است، هر چند سالخورده و ناتوان شوند. هر گاه از چیزى اندک منع شوند، نسبت به چیز بسیار هم سپاسگزارى نمى کنند. خیر را فراموش مى کنند و شر را به خاطر مى دارند. سخن یاوه و بهتان مى گویند و در سرکشى پافشارى دارند و شکار شیطان مى شوند، ولى در هر حال با آنان مدارا کنید و نیکو سخن بگویید، شاید کارها را پسندیده انجام دهند».
امام صادق فرموده است: هر کس به هنگام رغبت به چیزى و روى گرداندن از چیزى (یا هنگام بیم و امید) و به هنگام شهوت و غضب، خویشتندار باشد، خداوند پیکرش را بر آتش دوزخ حرام مى فرماید.[۲۷]
روایت شده است که در حضور امام باقر (ع) سخن از خشم شد، فرمود: «ممکن است گاهى مرد چنان خشم بگیرد که هرگز خشنود نگردد و به همین سبب به دوزخ درافتد. هر مردى چون خشمگین مى شود بنشیند که این نشستن، پلیدى شیطان (خشم) را از او دور مى کند و اگر نشسته است، برخیزد و هر مردى که بر رحم و خویشاوند خود خشم مى گیرد، برخیزد و به او نزدیک شود و دست به بدن او بکشد که چون رحم دست بر رحم کشد، آرام مى گیرد».[۲۸]
امام صادق فرموده است: سه گروه نزدیکترین خلق به خدا در روز قیامتند تا آنکه از حساب آسوده شوند، نخست کسى که در حال خشم، قدرتش او را وادار به ستم نسبت به زیردستان نکند، و کسى که میان دو کس حرکت کند (قضاوت کند) و به اندازه دانه جوى یکى را بر دیگرى ترجیح ندهد و کسى که در مورد سود و زیان خود، حق را بگوید.[۲۹]
پیامبر اسلام (ص) فرموده اند: «هر کس در حالى که قدرت بر اجراى خشم دارد، خشم خود را فرو خورد، خداوند متعال او را روز قیامت در حضور همگان فرا مى خواند تا هر حورى را که مى خواهد براى خود برگزیند. و فرموده اند: هر کس در حال مداراى با مردم درگذرد، شهید درگذشته است».[۳۰]
پیامبر اکرم (ص) فرموده اند: «همانا خداوند متعال، شخص با آزرم بردبار با عفت بى نیاز را دوست مى دارد و از شخص بد زبان فحش دهنده که با اصرار از مردم چیزى مى خواهد، نفرت دارد».[۳۱]
نتیجه گیری
حلم و کظم غیظ، از اوصاف برجسته اخلاقی در اسلام هستند که نقش بسیار مهمی در مدیریت خشم و حفظ آرامش در فرد و روابط اجتماعی دارند. این دو صفت، نه تنها به انسان کمک می کنند تا در برابر مشکلات و ناراحتی ها صبوری و خویشتنداری داشته باشد، بلکه موجب تقویت تقوا و بهبود روابط اجتماعی نیز می شوند. طبق آموزه های اسلام، افرادی که خشم خود را مهار می کنند و با حلم و بردباری رفتار می نمایند، نزد خداوند عزیز و جایگاه والایی در آخرت خواهند داشت. اتصاف به این صفات ارزشمند می تواند کلید حل بسیاری از اختلافات و ایجاد جامعه ای سالم باشد.
پی نوشت ها
[۱] ابن منظورلسان العرب، ج۷، ص۴۵۰.
[۲] مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱۰، ص ۶۹.
[۳] یوسف/۸۴.
[۴] طالقانى، پرتوی از قرآن، ج۵، ص۳۳۶.
[۵] متقی هندی، کنز العمال، ج ۲، ص ۱۸۵، خ ۳۶۶۳.
[۶] متقی هندی، کنز العمال، ج ۶، ص ۶۵۵، خ ۱۷۲۳۸.
[۷] متقی هندی، کنز العمال، ج ۳، ص ۱۲۹، خ ۵۸۰۹.
[۸] کلینی، کافى، ج ۲، ص ۱۱۲، ح ۸ و ص ۳۲۵، ح ۱۱.
[۹] کلینی، کافى ج ۲، ص ۱۱۶. ح ۱.
[۱۰] کلینی، کافى ج ۲، ص ۱۰۷- ۱۰۸، ح ۴.
[۱۱] کلینی، کافى، ج ۲، ص ۱۱۲، ح ۵.
[۱۲] مجلسی، بحارالانوار، ج ۶۹، ص ۴۰۹، ح ۱۲۱.
[۱۳] کلینی، کلینی، کافى، ج ۲، ص ۱۱۲، ح ۶.
[۱۴] کلینی، کافى، ج ۲، ص ۱۱۲ و ۱۱۳، ح ۹.
[۱۵] کلینی، کافى، ج ۲، ص ۱۱۲، ح ۷.
[۱۶] غزالی، احیاء العلوم، ج ۳، ص ۱۵۳.
[۱۷] آل عمران/ ۱۳۴.
[۱۸] کلینی، کافى، ج ۲، صفحات ۱۰۹- ۱۱۱.
[۱۹] کلینی، کافى، ج ۲، ص ۱۱۰، ح ۶.
[۲۰] متقی هندی، کنز العمال، ج ۳، ص ۱۳۰، خ ۵۸۱۹.
[۲۱] کلینی، کافى، ج ۲، ص ۱۱۰، ح ۵.
[۲۲] کلینی، کافى، ج ۲، ص ۱۰۹، ح ۳.
[۲۳] کلینی، کافى، ج ۳، ص ۴۱۲.
[۲۴] به نقل از حضرت رضا (ع) در مشکاه الانوار طبرسى، ص ۲۱۹، آمده است.
[۲۵] طبرسى، مشکاه الانوار، ص ۲۱۸ و ۲۴۷.
[۲۶] طبرسى، مشکاه الانوار، ص ۲۱۸ و ۲۴۷.
[۲۷] شیخ مفید، ارشاد، ص ۲۴۱.
[۲۸] کلینی، کافى، ج ۳، ص ۴۱۲، دومین روایت باب غضب.
[۲۹] شیخ صدوق، خصال، ج ۱، ص ۱۱۰.
[۳۰] طبرسى، مشکاه الانوار، ص ۲۱۸.
[۳۱] کلینی، کافى، ج ۳، ص ۱۷۴.
فهرست منابع
- قرآن کریم.
- ابن منظور، محمد، لسان العرب، بیروت، دار الحیاء التراث العربى، ۱۴۰۸ق.
- ابن بابویه، صدوق، ابوجعفر محمد بن علی، الخصال، تهران، نشر کتابچی، ۱۳۷۷ش.
- کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، انتشارات صدوق، ۱۳۶۵ش.
- طبرسی،، علی بن حسن، مشکاه الانوار، نجف اشرف، مکتبه الفقهیه، ۱۹۶۵م.
- طالقانى، سید محمود، پرتوی از قرآن، تهران، انتشارات شرکت سهامى انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ش.
- متقی هندی، علاءالدین علی، کنز العمال فى سنن الاقوال و الافعال، بیروت، موسسه الرساله، ۱۴۰۹ق.
- حسن، مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزاره الثقافه و الارشاد الاسلامی، ۱۳۶۵ش.
منبع اقتباس: نراقى، احمد بن محمدمهدى، معراج السعاده، قم، هجرت، چاپ: ۶، ۱۳۷۸ش، ص۲۴۲- ۲۴۴.