ابراز دوستی

آیین و ابراز دوستی و آثار مثبت و منفی محبت

۱۳۹۴-۱۲-۱۷

2220 بازدید

نعمتِ «دوست»، نعمتی بس ارزشمند، کیمیا و گرانبهاست.

از قدیم گفته اند: هزار دوست کم است و یک دشمن بسیار. دوست، همدم تنهایی های انسان، شریک غم ها و شادی ها، بازوی یاری رسان در نیازمندی ها، تکیه گاه انسان در مشکلات و گرفتاری ها و مشاور خیرخواه در لحظات تردید و ابهام است. بعضی از مردم، به خاطر خصلت های خودخواهانه یا توقعات بالا یا تنگ نظری یا سختگیری یا دلایل دیگر، نمی‌توانند برای خود، دوستی برگزینند و از «تنهایی» درآیند. این به تعبیر حضرت امیر(علیه السلام) نوعی ناتوانی و بی دست و پایی است.

هم دوست یافتن، «هنر» است، هم دوست نگه داشتن، هم دوستی های تعطیل شده و به هم خورده را دوباره پیوندزدن و برقرار ساختن. علی(علیه السلام) می‌فرماید: «اَعجَزُ الناسِ مَنْ عَجَزَ عَن اکتسابِ الأخوان، وَ اعجزُ منه مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفَرَ بِهِ مِنهم»(۱) ناتوانترین مردم کسی است که از دوستیابی ناتوان باشد. ناتوانتر از او کسی است که دوستانِ یافته را از دست بدهد و قدرت حفظ آنها را نداشته باشد.

تأمل در اینکه چه خصلت ها و برخوردها و روحیه هایی سبب می‌شود انسان، دوستان خود را از دست بدهد و تنها بماند، یا آنکه از آغاز، نتواند دوستی برای خویش بگیرد، ضروری است. سعدی گفته است: «دوستی را که به عمری فراچنگ آرند، نشاید که به یک دم بیازارند.»

همرنگ و هماهنگ

دوستان هر کس، مبنای قضاوت دیگران نسبت به اخلاق و شخصیت و افکار او است. بعلاوه، تأثیرپذیری انسان از دوستان، در سنین مختلف، چه کودکی، چه جوانی و چه حتی میانسالی، بسیار است. از این رو دقت در گزینش «دوستِ موافق»، به سلامت اخلاقی و رفتاری انسان کمک می‌کند. به فرموده حضرت علی(علیه السلام): «الصّاحِبُ کالرُّقعَهِ فاتَّخِذْهُ مشاکِلاً»(۲) دوست، همچون وصله جامه است، پس آن را هم شکل و هم سان با خودت برگزین.

ارتباط قلبی و درونی میان انسانها، به پیوندهای اجتماعی و بیرونی می‌انجامد. روابط اجتماعی هم، در روحیات و اخلاق افراد، اثر می‌گذارد. بنابراین، آنان که به تعالی فکر و سلامت اخلاق و تهذیب نفس و تکامل شخصیت خویش علاقه مندند، ناگزیر باید در انتخاب دوست، «معیارهای مکتبی» را لحاظ کنند و به آنچه از دوست «می گیرند»، اهتمام ورزند. اینکه گفته اند:

تو اول بگو با کیان زیستی

پس آنگه بگویم که توکیستی

نشان دهنده معیارِ «دوستان» در ارزیابی شخصیت یک فرد است که مردم نیز آن را در داوریها و ارزیابیهای خویش به کار می‌گیرند. این سخن زیبای حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم)، خواندنی و شنیدنی است:

«مَثَلُ الجلیسِ الصّالحِ مَثَلُ العَطّارِ، اِنْ لم یُعْطِکَ مِنْ عِطرِهِ اصابَکَ مِنْ ریحِهِ و مَثَلُ الجلیس السّوءِ مَثَلُ القَیْنِ اِنْ لم یُحْرِقْ ثوبَکَ اصابَکَ مِنْ ریحِه»(۳) مَثَلِ همنشین شایسته و خوب، مثل عطّار است، که اگر از عطر خودش هم به تو ندهد، ولی از بوی خوش او به تو می‌رسد، و مَثَل همنشین بد، همچون کوره پز آهنگری است که اگر لباس تو را هم (جرقه های آتش کوره) نسوزاند، ولی بوی کوره به تو می‌رسد!

این همان سروده حکمت آمیز سعدی است، در مورد گِل خوشبوی در حمام، که در اثر همنشینی با گُل، معطّر می‌شود و از «کمال همنشینی» بهره می‌برد، «و گرنه من همان خاکم که هستم! …»

دوست شایسته

در منابع دینی، در اینکه «دوست خوب» کیست؟ و با چه کسانی باید دوستی و موّدت داشت و از معاشرت و همنشینی چه کسانی باید پرهیز کرد، و … احادیث بسیاری است، با رهنمودهای کاربردی و جالب.

در صدد بررسی و نقل این گونه احادیث نیستیم، اما در قلمرو بحث از آداب معاشرت با دوست و آیین دوستی، توجه به نکاتی که به عنوان صفات دوست خوب مطرح شده است، ضروری است. همان معیارها، حاوی دستورالعمل چگونگی معاشرت هم هست. به عنوان نمونه به یکی از این روایات، اشاره می‌کنیم.

امام حسن مجتبی(علیه السلام) در بستر بیماری بود و پس از آن مسمومیت که به شهادتش منجر شد، در دیداری که جُناده (از اصحاب وی) با حضرت داشت، امام چنین توصیه فرمود: «اِصْحَبْ مَنْ اِذا صَحِبْتَهُ زانَکَ، وَاِذا خَدِمْتَهُ صانَکَ وَ اِذا اَرَدْتَ منه مَعوُنَهً اَعانکَ و …»(۴) «با کسی همنشینی و مصاحبت و دوستی کن که:

۱ـ هرگاه با او همنشین شدی، مایه آراستگی تو باشد،

۲ـ آنگاه که خدمتش کنی، تو را نگهبان باشد،

۳ـ هرگاه از او یاری خواستی، کمکت کند،

۴ـ اگر سخنی گفتی، تو را تصدیق کند،

۵ـ اگر (بر دشمن) حمله بردی، قدرت وصولت تو را بیفزاید،

۶ـ اگر دستت را به فضل و نیکی دراز کردی، او هم دست، پیش آورد،

۷ـ اگر در تو (و زندگیت) رخنه ای پدید آمد، آن را برطرف سازد،

۸ـ اگر از تو نیکی دید، آن را در شمار و حساب آورد،

۹ـ اگر چیزی از او طلبیدی، عطا کند،

۱۰ـ و اگر تو ساکت بودی (و چیزی نخواستی) او آغاز کند (و نیازت را برطرف سازد).

اینها اوصاف کسی است که شایسته رفاقت و دوستی از دیدگاه امام مجتبی(علیه السلام) است. از اینها برمی آید که آیین دوستی عبارت است از: آراستن دوست، یاری رساندن، قدرشناس بودن، تقویت کردن، همکاری داشتن و در راه دوست، فداکاری و خدمت کردن.

از سوی دیگر، اگر در سخنان ائمه از دوستی با بعضی نهی شده، آنها نیز به عنوان صاحبان «رفتار ناپسند» محسوب می‌شوند که در قلمرو آیین دوستی نمی‌گنجد، از قبیل: عیبجویی، نابخردی، کینه توزی، پرتوقّعی، کم ظرفیّتی، بددهانی و بدزبانی، بی تقوایی، لجاجت و ستیزه جویی، شوخیهای بیجا و آزاردهند، خودپسندی و بدرفتاری و از این دست خصلتها و رفتارها. اینها، هم موجب کاهش دوستان و سستیِ دوستی ها می‌گردد، و هم شیوه های ناپسند در معاشرت با دوستان است که باید از آنها پرهیز کرد.

دوستی حدّ ومرزی دارد که باید آن حریم حفظ و آن حق، ادا شود. امام صادق(علیه السلام) در سخن بلندی این حدود و حقوق را بیان فرموده، می‌افزاید: مراعات این حدود، در هر کس بود (همه اش یا مقداری) او دوست است، و گرنه نسبت دوستی و صداقت به او نده. این پنج نکته عبارت است از:

اول: آنکه نهان و آشکار دوست، برای تو یکسان باشد.

دوم: آنکه زینت تو را زینت و آراستگی خودش ببیند و عیب و نقصان تو را عیب خویش بشمارد.

سوم: اگر به ریاست و ثروت و پست و مقامی رسید، این پست و پول، رفتار او را نسبت به تو عوض نکند.

چهارم: اگر قدرت و توانگری دارد، از آنچه دارد نسبت به تو دریغ و مضایقه نکند.

پنجم: (که جامع همه آنهاست) اینکه تو را در گرفتاریها، رها نکند و تنها نگذارد.(۵)

آری … اینهاست آیین دوستی و برادری دینی.

جلوه دوستی کامل و راستین، در موّدت قلبی، حفظ حرمتها، مراعات حقوق، یاری در هنگام نیاز و مساعدت در وقت گرفتاری است و بدون اینها ادعای دوستی پذیرفته نیست. امام علی(علیه السلام) می‌فرماید: مردم، جز با امتحان و آزمایش شناخته نمی‌شوند. پس همسر و فرزندانت را در حال غیبت و نبودنت امتحان کن، و دوستت را در مصیبت و گرفتاری، و خویشاوندان خود را هنگام نیازمندی و تهیدستی … «وَ صَدیقَکَ فی مُصیبَتِکَ».(۶)

دوست بی عیب؟!

واقعگرایی در همه مسایل، پسندیده است، از جمله در دوستیابی و دوست گزینی. بعضی‌ها چنان آرمانی فکر می‌کنند که از واقعیت های ملموس و عینی فاصله می‌گیرند و در عالم خیال و ذهن، سیر می‌کنند. «دوستِ بی عیب» از این گونه آرمان های دست نیافتنی است. 

البته باید کوشید تا حد امکان و توان، در دوستی ها سراغ افرادی رفت که که نقطه ضعف کمتری داشته باشند و اگر بی عیب باشند، چه بهتر. ولی … آیا انسان بی عیب (غیر از معصومین) می‌توان یافت؟ هر کس در موردی ممکن است نقصان و نقطه ضعفی داشته باشد.

همان طور که طالبانِ همسر ایده آل و صد در صد بی عیب و نقص، مجرد و بی همسر می‌مانند، آنان هم که در پی دوستِ صد در صد بی ضعف باشند، تنها می‌مانند. این حقیقت، به عنوان توجه به یک واقعیتِ عینی در کلام مولا علی(علیه السلام) این گونه آمده است: «مَنْ لم یُواخِ الاّ مَنْ لا عَیْبَ فیهِ قَلَّ صدیقُهُ»(۷) کسی که بخواهد جز با افراد بی عیب دوستی و برادری نکند، دوستانش کم خواهند شد.

نکات دیگر …

در باب دوستی، گوهرهای فراوانی در گنجینه های حدیثی ما نهفته است که در این مختصر، مجال بسط سخن نیست. برای اینکه از آن محتواهای سودمند و کاربردی بی بهره نباشیم، در اینجا فهرستی از نکات دیگر که در آیین دوستی باید به کار بست، می‌آوریم که برگرفته از احادیث این موضوع است:

* از هر چیز، تازه اش را انتخاب کن و از دوست، قدیمی اش را.

* از نشانه های بزرگواری انسان، حفظ دوستان قدیمی است.

* بهترین دوستان، آنانند که در نصیحت و خیرخواهی، سازشکاری و مصانعه نمی‌کنند، عیب هایتان را به شما می‌گویند، در کارهای اخروی کمک کار شمایند، شما را از گناهان باز می‌دارند، و از لغزش های شما چشم می‌پوشند.

* دوست خود را خیلی عتاب و سرزنش نکنید که «کینه» می‌آورد.

* بدترین دوستان، آنانند که دوستی آنان، شما را به تکلف و رنج و زحمت بیندازد.

* دوست واقعی کسی است که عیب دوست خود را در نهان به خودش بگوید، نه در آشکارا و نزد دیگران.

* هرگاه با کسی دوست شدید، از نامش، نام پدرش، نام قبیله و شهر و دیارش بپرسید، که این گونه کسب شناختها نشانه صدق در دوستی است.

* هرگاه به دوستی علاقه و محبت داشتید، آن را ابراز کنید و به او بگویید، که موجب افزایش محبت و علاقه مندی می‌شود.

* آنچه از دوست می‌رسد تحمل کنید، تحمل و بردباری، عیبها را می‌پوشاند.

* برادران و دوستانتان را نسبت به هر خطا مؤاخذه و محاسبه نکنید، که دوستانتان کاهش می‌یابند.

* خداوند، تداوم دوستی ها را دوست می‌دارد. پس بر دوستیهای خود، استمرار بخشید.

* با کسانی که صرفا از روی طمع یا ترس یا تمایلات یا برای خوردن و نوشیدن با شما دوست می‌شوند، دوستی نکنید. در پی یافتن دوستانِ باتقوا باشید!

* محبت و دوستی خود را بیجا و بی مورد صرف نکنید، که این گونه دوستیها در معرض گسستن است.

پایان این نوشته را با حدیث جالبی از امیرالمؤمنین(علیه السلام) قرار می‌دهیم که ما را به مراعاتِ حقوق دوستان و برادران دینی فرا می‌خواند و از زیر پا گذاشتن حقوق آنان به بهانه دوستی و خودمانی بودن، نهی می‌کند. علی(علیه السلام) می‌فرماید: «حق برادر دینی خود را با اتکّاءِ به رابطه ای که میان تو و او است، ضایع مکن، چرا که هرگز، کسی که حقش را ضایع و تباه کرده ای، برادر تو نیست: «لا تُضیعَنَّ حَقَّ اَخیک اِتکّالاً عَلی ما بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ، فانّه لَیْسَ لَکَ بِاَخٍ مَنْ اَضَعْتَ حَقَّهُ»(۸)

قدر دوستی ها و پیوندهای عاطفی و دوستانه را بدانیم، از دوستان صادق و وفادار و پاک و پرهیزکار، دست برنداریم، چراغ محبت را در دلهای خویش، روشن و شعله ور نگاه داریم، از زخم زبان و کلمات تحقیرآمیز و برخورد دشمنی برانگیز با دوستان برحذر باشیم، «آیین دوستی» را بشناسیم و به کار بندیم.

ابراز دوستی

رابطه هایی که بر پایه دوست داشتن و ابراز دوستی و محبت است، استوارتر و دیرپا تر است. اهرم نیرومند عشق و محبت نیز در بسیاری از زمینه های اجتماعی و ارتباطات انسانی، کارساز تر از عوامل دیگر است. از این رو، ریشه یابی عوامل تقویت کننده دوستی، ریشه کنی عوامل سست کننده علاقه ها و استفاده از عوامل محبت آفرین، در بهبود مسایل معاشرت مهم است.

اگر عقل و اندیشه، در زندگی نقش «چراغ راهنما» دارد که روشنی می بخشد و راه را نشان می دهد، عشق و محبت قلبی نیز نقش «موتور محرک» را دارد که پیش برنده است و حرکت آفرین و زبان دل، قوی تر از زبان عقل است و گاهی هم که محبت و عشق، فرمان می دهد، عقل از پای می ماند و مطیع می گردد.

آثار مثبت و منفی محبت

در روابط انسانی، عشق و علاقه، هم آثار نیک و جهات مثبت دارد و هم اگر بی حساب و بی معیار و خارج از کنترل باشد، پیامدهای سوء خواهد داشت.

به همان اندازه که دوست داشتن و عشق ورزیدن، در انسانِ دوستدار، کشش و امید و دلگرمی ایجاد می کند، او را به همرنگی و همسانی با محبوب و اطاعت از معشوق می کشاند و عاشق را به فداکاری، گذشت و ایثار در راه محبوب می کشاند، گاهی هم حقایق را بر انسان پوشیده می سازد و عیب ها را کتمان می کند و نقاط ضعف را به نقاط قوت تبدیل می نماید و زشت را زیبا جلوه می دهد و این، از عوارض سوء «افراط در محبت» است.

به تعبیر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم):

«حُبُّ الشّئِ یُعْمی و یُصِمُّ»۹، علاقه به چیزی انسان را کور و کر می کند.

و به فرموده حضرت امیر (علیه السلام):

«مَنْ عَشِقَ شیئا اَعْشی بَصَرَهُ وَ اَعْمی قَلْبَهُ…»۱۰

کسی که به چیزی عاشق و شیفته شود، این محبت، چشم صورت و چشم دل او را نابینا می سازد، پس او با چشمی ناسالم می نگرد و با گوشی ناشنوا می شنود و خواسته ها و تمنیات، عقل او را از هم می گسلد و دنیا، دلش را می میراند.

محبت، گاهی در داوری انسان نسبت به دیگران هم اثر می گذارد و محبت را به داوری ناحق می کشاند. علاقه، در نپذیرفتن نقد و انتقاد هم موثر است. اگر شما دوستدار کسی باشید، اغلب حاضر نیستید در باره او انتقاد و عیبجویی بشنوید.

محبت، بعضی محبوب ها را مغرور می سازد. برخی ظرفیت آن را ندارند که طرف محبت قرار بگیرند و گرفتار عجب می شوند. بعضی کودکان اگر محبت زیادی ببینند، لوس و پرتوقع و دشوار و خودپسند می گردند. به هر حال، این ها عوارض نیک و بد محبت است که نباید از نظر دور بماند.

ابراز علاقه

آنچه بیشتر به جنبه معاشرتی مربوط می شود، آشکار کردن محبت و علاقه به دیگران است. اگر کسی را دوست دارید، چه از دوستان و برادران ایمانی، یا نسبت به فرزندان و همسر و… این محبت را بر زبان آورید و آن را ابراز کنید، تا محبت ها افزوده شود و دوستی ها تداوم و استمرار یابد.

انسان علاقه دارد که مورد علاقه و محبت دیگران باشد. اگر آن دوستداران، محبت خود را آشکار کنند، محبوب هم به محبان علاقه مند می‌شود و این محبت دو جانبه، زندگی ها را از صفا و صمیمیت بیشتری برخوردار می سازد.

ما اگر بدانیم که خدا دوستمان دارد، ما هم خدا را بیشتر دوست خواهیم داشت. اگر بدانیم و بفهمیم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام) به ما شیعیان عنایت و محبت دارند و این علاقه را بارها نشان داده و اظهار کرده اند، محبت عترت در دل ما بیشتر خواهد شد.

این که خداوند بارها در قرآن کریم، محبت خویش را ابراز کرده و در آیاتی که «اِنَّ اللّه یُحبَّ الذّین…» دارد، می فرماید که دوستدار پاکان، توبه کنندگان، پاکی جویان، نیکوکاران، متقین، متوکلین، صابران، اهل قسط و عدل است؛ و در جایی از کسانی یاد می کند که هم خدا آنان را دوست دارد و هم آنان به خدا علاقه دارند (یُحبّهم و یُحبّونه)۱۱ توجه به این نکته، «حب خدا» را در دلها شعله ور می سازد.

وقتی ائمه معصومین (علیهم السلام) محبت های خویش را نسبت به هوادارانشان ابراز می کنند، متقابلا این اظهار عشق، عشق می آفریند. از حضرت علی (علیه السلام) می پرسند:

یا علی! چگونه اید؟ می فرماید:

دوستدار دوستانمان و دشمن دشمنانمان هستم: «اَصْبَحْتُ مُحِبّا لِمُحِبّنا و مُبْغِضا لِمَنْ یُبْغِضُنا».۱۲ آیا اگر بدانیم که مولای متقیان به دوستانش علاقه دارد، نخواهیم کوشید که گوهر عشق او را در سینه داشته باشیم؟!

آنچه روابط دوستانه را نیرومندتر می سازد، ابراز علاقه است. ممکن است شما به کسی علاقه و ارادت داشته باشید، ولی به دلیل تنبلی و بی حالی، یا خجالت و شرم یا به هر علت دیگر هرگز بر زبان نیاورید و به او نگویید که دوستش دارید، او از کجا پی به علاقمندی شما ببرد و به شما علاقه پیدا کند؟ کلید جلب محبت او، ابراز علاقه خودتان است. این نکته در دستورالعمل های اخلاقی آمده و حتی بابی برای آن گشوده شده است.۱۳

امام صادق (علیه السّلام) فرمود: «اذا اَحْبَبْتَ رَجُلاً فَأَخْبِرْهُ»۱۴ اگر به کسی علاقه و محبت داشتی، او را آگاه کن.

در روایت است که مردی از مسجد گذر کرد، در حالی که امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) نیز در مسجد نشسته بودند. یکی از اصحاب امام باقر (علیه السلام) گفت: به خدا قسم من این شخص را دوست می دارم.

امام فرمود: پس به او خبر بده، چرا که این خبردادن، هم مودت و دوستی را پایدارتر می کند، هم در ایجاد الفت، خوب است «اَلا فَأَعْلِمْه فَاِنَّهُ اَبْقی لِلْمَوَدَّهِ وَ خیرٌ فی الأُلفه».۱۵

از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز روایت است که فرمود:

«اِذا اَحَبَّ اَحدُکم صاحِبَهُ اَوْ اَخاهُ فَلْیُعْلِمْهُ»۱۶

هر یک از شما دوست یا برادر دینی اش را دوست بدارد، پس به او اعلام کند.

در حدیث دیگری همین مضمون آمده، با این اضافه که «فانّه اَصْلَحُ لِذاتِ الْبَیْنِ»۱۷ این اعلام دوستی، برای اصلاح و آشتی میان افراد، شایسته تر و مفیدتر است.

نقش ابراز علاقه در خانواده

نکته ای که یاد شد، غیر از محیط اجتماعی و روابط انسانی مسلمانان با یکدیگر، در محیط خانه و میان افراد خانواده هم مطرح است. صفای زندگی به حاکمیت عشق و علاقه بر محیط زندگی و معاشرت است و اگر دوستی و علاقه نباشد، زندگی جهنمی است سوزان و محیطی است سرد و بی روح.

گاهی گفتن کلمه «دوستت دارم»، شعله محبت را فروزان می کند و به زندگی ها روح و نشاط می بخشد. ابراز عشق و علاقه در محیط خانواده، میان دو همسر، یا میان پدر و مادر نسبت به فرزندانشان خانه را به بهشت تبدیل می کند.

چه دوزخ های سوزانی که معلول کمبود محبت و عاطفه فرزندان از جانب والدین است و حسرت شنیدن «عزیزم، دلبندم، تو را دوست دارم و…» سال ها بر دل کودکان می ماند و گرفتار عقده کمبود محبت می شوند.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «قولُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأهِ اِنّی اُحبُّکِ لا یَذْهَبُ مِنْ قَلْبِها اَبَدا».۱۸ این که مرد، به همسر خود بگوید: «تو را دوست دارم»، هرگز از دل همسر بیرون نمی رود!

شگفتا که یک جمله کوتاه و ساده، ولی یک دنیا تاثیر و عشق آفرینی! و چقدر بخیل اند آنان که از گفتن چنین واژه های محبت آوری نسبت به همسر و فرزندان و دوستان و بستگان خویش، مضایقه دارند و از عواقب و پیامدهای نیکو و آثار سازنده آن غافلند.

ابراز دوستی و محبت، تنها به گفتن و لفظ نیست. گاهی احترام کردن، بوسیدن، نوازش کردن، هدیه و سوغات خریدن و این گونه حرکات، نشانه عشق و دوستی است.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «اَحِبُّوا الصبیّانَ وَ ارْحَمُوهمُ».۱۹ کودکان را دوست بدارید و به آنان ترحم و شفقت نمایید. لطف و مهربانی به خردسالان، گواه عشق و محبت نسبت به آنهاست. و ترحم، خود نشانه محبت داشتن به فرزندان است.

در روایات بسیاری به بوسیدن فرزند توصیه شده و برای هر بوسیدن اولاد، درجه ای در بهشت منظور گشته است «مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ کَتَبَ اللّه لَهُ حَسَنَهً…».۲۰

در روایت است: روزی حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، دو فرزندش امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) را بوسید. اقرع بن حابس کنار حضرت بود. گفت: من ده فرزند دارم، تاکنون هیچ کدام را نبوسیده ام! پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من با تو چه کنم که خدا رحمت و عطوفت را از دلت کنده است.۲۱

در روایات متعددی هم به رعایت عدالت در بوسیدن و پرهیز از تبعیض در بوسیدن و ابراز محبت به فرزندان تاکید شده است.

راستی، فرزندی که از پدر و مادر محبت ندیده و سخن گرم و عشق آفرین نشنیده است، آیا به این نتیجه نمی رسد که دوستش ندارند و در خانه جایی ندارد و کسی او را به حساب نمی آورد؟ و آیا این «عقده»، بعدها برای او چه پسر باشد و چه دختر، مشکل به بار نمی آورد؟

کودکانی که از خانه فرار می کنند، پسران و دخترانی که جذب برخوردهای عاطفی دشمنان دوست‌نما می شوند و به فساد می گرایند، آیا جز معلول فقدان محبت و عاطفه در درون خانواده است؟ اگر فرزندان در محیط خانه از نظر عاطفی و محبت اشباع شوند، هرگز به دام شیادان که با تور محبت به شکار جوانان و نوجوانان می پردازند، نمی افتند.

بررسی پرونده برخی از بزهکاران و مجرمین یا فراریان از خانه یا اقدام کنندگان به خودکشی، نشان دهنده کمبود محبت آنان در خانه و از سوی والدین است. در نامه دختری که پس از آلوده شدن و گرفتاری در دام شیادان و گرگ های عفاف، اقدام به خودکشی کرده، چنین آمده است (درباره مادرش):

«او مادر من بود. برای تربیت من که تنها فرزندش بودم رنج بسیار کشید، ولی هرگز نخواست دوست من باشد… روزی رسید که این کمبود را شیطان دیگری جبران کرد. من که تشنه محبت بودم، دست پرمهر او را به گرمی فشردم و به رویش آغوش گشودم. یقین دارم که دختران محبت دیده، هرگز دچار این لغزش نمی شوند. کسی که در خانه اش چشمه آب حیات دارد، به دنبال سراب نمی رود…».۲۲

نتیجه آن که حیات اجتماعی، شادابی و صفای خود را مدیون محبت و دوستی است. وقتی به کسی علاقه و محبت داریم، چه پدر و مادرمان باشد، چه برادر و خواهرمان، چه فرزندانمان، چه استادمان، چه شاگردمان، چه هر انسان دیگری که به دلیل داشتن فضیلتی و برخورداری از عملکردی شایسته و تحسین برانگیز، محبوب ما شده و در خانه دلمان جای گرفته است، این دوست داشتن و ارادت و عشق را بر زبان آوریم و در دل نگه نداریم.

ابراز دوستی و اظهار علاقه، خود ما را هم مورد علاقه و محبت دیگران قرار می دهد. معاشرت گرم و محبت آمیز با دیگران، هنری است شایسته که باید کوشید این ادب اجتماعی را فرا گرفت و به کار بست.

نویسنده: جواد محدثی

پی نوشت ها

۱ـ نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت۱۱؛

۲ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۲۰، کلام ۵۴۶؛

۳ـ میزان الحکمه، ج۹، ص۵۰؛

۴ـ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۳۹؛

۵ـ میزان الحکمه، ج۵، ص۳۱۰؛

۶ـ همان، ص۳۱۳؛

۷ـ همان، ج۱، ص۵۵؛

۸ـ نهج البلاغه، نامه ۳۱؛

۹ـ بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۶۵٫

۱۰ـ نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۱۰۹٫

۱۱ ـ سوره مائده، آیه ۵۴٫

۱۲ـ سفینه البحار (چاپ اسوه)، ج۲، ص۱۷٫

۱۳ـ باب استحباب «اخبار الأخ فی اللّه یحبّه له و اَنّ القلب یهدی الی القلب». (بحارالانوار، طبع بیروت، ج۷۱، ص۱۸۱٫

۱۴ـ بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۸۱٫

۱۵ـ همان.

۱۶ـ همان، ص۱۸۲٫

۱۷ـ همان.

۱۸ ـ وسائل الشیعه (آل البیت علیهم السلام)، ج۲۰، ص۲۴٫

۱۹ ـ همان، ج۲۱، ص۴۸۳٫

۲۰ـ میزان الحکمه، ج۱۰، ص۶۹۹٫

۲۱ ـ همان، ص۱۰۰٫

۲۲ ـ تربیت کودک در جهان امروز، احمد بهشتی، (چاپ جدید)، ص۱۳۶٫

منبع: مجله پیام زن خرداد ۱۳۷۸؛ شماره ۸۷