اشاره:
سخن عمدهاى که در مقاله حاضر در ارتباط با عفاف و پاکدامنى گفته مىشود، تبیین و تفسیر روابط بین لایههاى پیدا و ناپیداى عفاف است و این نوآورى در ارائه طرح «هرم عفاف» است که برگرفته از روایات معصومان(ع) نیز تجربیات عینى و ملموس نگارنده مىباشد.
مقدمه:
انسان موجودى متفکر در چرخه هستى است که نظام فکرى متناسب با اهداف آفرینش و جهانبینى خود را دارد و رفتارها و دیدگاههاى او برگرفته از نوع نگرش اوست. جامعه انسانى نیز شکلگرفته از انسانهاى هدفمند است که در سایه باورها و دانستههاى خویش گامهایى جهت رسیدن به هدف و مطلوب خود برمىدارند. نگرش چه مثبت باشد و چه منفى، هدایتگر منش و روش انسان است. در نتیجه افرادى که نگرش مثبت و جهانبینى استوار بر معارف الهى دارند، به سوى رشد و تکامل گام برمىدارند اما آنان که گرفتار نگرشهاى الحادى و غیر الهى هستند، براساس نگرش خود، در پرتگاه گمراهى سقوط خواهند کرد.
قانونگذار الهى جهت ایجاد جامعه سالم انسانى و هماهنگى با نظام هستى، شاخصههایى را براى رفتارها و روحیات بشر بیان کرده، آنها را به سوى مؤلفهها دعوت مىکند. حیا، پاکدامنى، حفظ حدود و حریمها و دیگر رفتارهاى تعریف شده انسانى از جمله شاخصهها هستند که در نوشتار حاضر به بیان آنها مىپردازیم.
نکته قابل توجه ارتباط ژرف و تنگاتنگ این مقولهها با یکدیگر است به گونهاى که قابل تفکیک نیستند و جداسازى هر یک از این حلقهها موجب گسست از مبانى و اصول مىشود.
شاید بتوان گفت سخن عمدهاى که در مقاله حاضر در ارتباط با عفاف و پاکدامنى گفته مىشود، تبیین و تفسیر روابط بین لایههاى پیدا و ناپیداى عفاف است و این نوآورى در ارائه طرح «هرم عفاف» است که برگرفته از روایات معصومان(ع) نیز تجربیات عینى و ملموس نگارنده مىباشد.
پرسشهاى اصلى پژوهش
حقیقت عفاف چیست؟ ریشه و ثمره آن کدام است و چگونه مىتوان فرهنگ عفاف را در جامعه ترویج کرد؟ آیا مىتوان طراحى مناسبى براى «عفاف» داشت؟
ضرورت بحث عفاف در جوامع انسانى
از آنجا که آدمى موجودى اجتماعى بوده، از نظر روانى و اجتماعى نیازمند ایجاد روابط انسانى با همنوعان خود است، مبحث کیفیت ارتباط و چارچوبها مطرح مىشود. مسلّم است ارتباطات انسانى به ویژه در جوامع متمدن امروز، منحصر در روابط جنسهاى موافق با یکدیگر نمىشود، اگر چه حتى در صورتى که چنین بود، باز به بحث «عفاف» در کیفیت و پسزمینه روابط نیازمند بودیم.
گسترش جوامع انسانى با ابعاد گوناگون فرهنگى، اجتماعى و سیاسى، گستره روابط بشر را وسعت بخشیده، چون میزان آسیبپذیرى در چنین جوامعى بیشتر مىشود، باید اصول و قواعدى جهت حفظ و سلامت این گونه روابط در نظر گرفت.
معمولاً در محیط کار و بیرون از کانون خانواده، حتى گاه درون خانه، نمونههایى از روابط دو جنس مخالف چه از گروه محرمها و چه از گروه نامحرمان دیده مىشود که باید تعریف شده، متناسب با موازین و اصول شرعى و عرفى باشد، در غیر این صورت موجب بروز مفسده و ناامنى روانى و اجتماعى مىگردد.
بنابراین لزوم ارتباطات انسانى به ویژه در گستره روابط دو جنس مخالف، اعم از محرم و غیر محرم، و ضرورت وجود امنیت روانى فردى و اجتماعى و ایجاد جامعهاى سالم در سایه بهداشت روانى، بحث در مورد عفاف، ریشهها و پیشینههاى آن را ضرورى مىنماید و نیازمند طراحى و مهندسى صحیح معرفتى در زمینه بهینهسازى روابط است.
مفهومشناسى اصطلاحات
در روند تحقیق و پژوهش، به اصطلاحات و واژگان کلیدى برمىخوریم که درک و دریافت مفهوم آنها به صورت عملیاتى، راهگشاى ما در فهم عمیقتر مسئله خواهد بود. اصطلاحات کلیدى در این نوشتار عبارتند از:
عفت (عفاف):
حالتى نفسانى (درونى) است که از چیرگى شهوت بر افراد جلوگیرى مىکند. راغب اصفهانى مىنویسد: «العفّه حصول حاله للنفس تمنعها عن غلبه الشهوه.»(۱)
این واژه در قرآن کریم به معناى عفت و خودنگهدارى آمده است: «وَ أَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیرٌ لَّهُنَّ»(۲) و یا «الذین لا یجدون نکاحاً …»،(۳)
خودنگهدارى هم در مورد نُمودهاى شهوانى است مانند آنچه در آیات مذکور آمده، هم در مورد مال حرام یا شبههناک مانند:
«وَ مَن کانَ غنیّاً فَلْیَسْتَعْفِفْ؛(۴) آن کس که توانگر است از خوردن مال یتیمى که تحت سرپرستى اوست خوددارى ورزد.»
براى عفت معانى دیگرى مانند «ترک شهوت و پاکى خوى و جسم»(۵) و «نگاهداشت از ارتکاب حرام و درخواست از مردم»،(۶) ذکر شده است که به نوعى هم معناى قناعت در آن نهفته است و هم معناى تقوا و خودنگهدارى. از مجموع مطالب پیشگفته مىتوان دریافت که عفاف، نوعى حالت درونى است که انسان را از گناه باز مىدارد و سکاندار هدایت رفتارهاى بیرونى است. حجاب، پاکى نگاه و خیال و تفکر و … از مصادیق بیرونى و نماد عفاف هستند.
از تعریف راغب اصفهانى چند نکته مهم دریافت مىشود:
۱- عفاف اکتسابى است و این مطلب از «حصول حالت» فهمیده مىشود، یعنى تحصیلى (اکتسابى) است، نه ذاتى که در این وصف با حیا مشترک است.
۲- نوعى بازدارندگى و نگاهداشت در آن نسبت به تمام انواع شهوات وجود دارد و در این تعریف «غلبه شهوت» مطرح است که ظاهراً چیرگى آن بر عقل منظور است.
۳- عفاف حالتى است که به «نفس» آدمى برمىگردد، پس نر و ماده در آن راه ندارد (چون نفس فراتر از جنسیت است) و اختصاص به زنان ندارد. صفت و حالت عفاف باید در وجود مرد و زن نهادینه شود.
حیا
حیا ملکهاى است که انسان را از گناه و ارتکاب حرام دور مىکند. حیا نیز از امور اکتسابى است زیرا با انجام معاصى، فرد از حیا جدا مىشود.(۷) ملکه صفتى است که در نفس راسخ و استوار شده باشد و یا استعدادى است که در پرتو آن مىتوان کارى را با مهارت و ذوق انجام داد مانند استعداد ریاضیات.(۸) بنابراین ملکه حیا در نفس انسان راسخ مىشود و در پى آن مهارت زیست پاک و دور از گناه به وجود مىآید. در روایات، حیا از فرشتههاى خدا مطرح شده است.
حد
در لغت به معناى مرز بین دو چیز است که آنها را از هم مشخص و جدا مىکند.(۹)
حریم
حریم به معناى چیزى است که تماس با آن حرام بوده و به آن نزدیک نمىشوند. «الحریم: الذى حَرُم مَسّه فلا یُدنى منه».(۱۰)
حجاب
در لغت به معناى «المنع من الوصول، ممانعت از رسیدن به چیزى»(۱۱) است.
گفته شده که حُجْب و حجاب هر دو مصدر و به معناى پنهان کردن و منع از داخل شدن است.(۱۲) آیه شریفه «وَ مِن بَیْننِا وَ بَیْنِکَ حِجابٌ»(۱۳) شاهد بر این مدعا است. اگر چه در ادبیات عرب و زبان دین (آیات و روایات) براى بحث پوشش زنان از واژه «ستر» استفاده شده و کمتر به حجاب اشاره شده اما در کتب لغت به واژگان «امرأه محجوبه» به معناى زنى که خود را با نوعى پوشش پوشانده است،(۱۴) برمىخوریم. در مجموع مىتوان گفت حجاب ثمره عفاف درونى است که تظاهر و نُمود بیرونى یافته است و به نوع پوشش در ظهور اجتماعى افراد و در رویارویى با نامحرم گفته مىشود.
«مستورات» به معنى زنانى است که داراى پوشش و ستر هستند و «محجوبات» به معناى زنانى که حفظ حریم مىکنند و جدا از مردان هستند.(۱۵)
«ملکه» در لغت به معناى صفتى است که در نفس راسخ و استوار شده است، به گونهاى که از آن جدا نمىشود. گاهى از «خُلق»(۱۶) و گاه از «سجیه» به ملکه تعبیر مىشود.(۱۷)
مرورى بر انواع روابط انسانى
در بحث ضرورت بیان شد که لزوم ارتباطات انسانى و نیاز روانى و اجتماعى (حس تعلق) موجب ضرورت مبحث عفاف مىشود. از اینرو پیش از ورود به بحث اصلى باید به انواع ارتباطات انسانى پرداخته، جایگاه عفاف و حیا و دیگر مقولههاى مورد نظر را در این مجموعه روابط یافت.
در یک نگاه کلى مجموعه روابط انسانها در سه حوزه و حیطه شکل مىگیرد: ارتباط با خود که در مقوله عرفان و کشف و شهود راه مىیابد؛ ارتباط با خدا که در بخش عبادات و نیایشها تجلى مىیابد. اگر چه گستره این بخش بقیه موارد را نیز در بر مىگیرد؛ و ارتباط با همنوعان در هر صنف و گروه که در مقوله علم اخلاق و ارتباطات به معناى اصطلاحى امروزى وارد مىشود.
جدایى این سه حوزه و بحث روى هر یک بدون در نظر گرفتن حوزه دیگر کارى، غیر عالمانه و بىثمر خواهد بود زیرا همواره این سه حوزه ارتباطى روى هم تأثیر گذاشته و از هم اثر مىپذیرند.
بدون توجه به بُعد اوّل یعنى ارتباط با خود که مستلزم خودشناسى است، نمىتوان ارتباط با خدا را تبیین نمود چرا که «مَن عرف نفسَه فقدْ عرف ربَّه» شناخت خود به شناخت خدا منتهى مىشود. ارتباط با خدا در قالبهاى تفکر و خلوت با خود و بازنگرى در امور زندگى (خودتحلیلى، خوداصلاحى و خودشکوفایى) رابطه فرد را در ارتباط با خداوند یکتا تقویت مىکند و چگونگى ارتباط با خدا را شکل مىدهد؛ همان گونه که ارتباط با خود و خدا شکلدهنده ارتباط با همنوعان است. ارتباطات انسانى ما برخاسته از نوع نگرش و تحلیل ما از مجموعه نظام هستى و جهانبینى ما است. انسانهاى یکتاپرست و خدامحور در ارتباط با مجموعه همنوعان خود در هر صنف و جایگاه که باشند، به حدود و حقوق الهى و انسانى افراد توجه دارند و از آن تجاوز نمىکنند زیرا مىدانند، برایند حاصل تعدى از حدود خدا و ظلم به نفس است.(۱۸)
بنابراین مثلث ارتباطى و شناختى افراد (که از سه ضلع خود، خدا و همنوعان تشکیل شده است) نوع جهانبینى و چگونگى روابط انسانها با یکدیگر و رفتارهاى اجتماعى آنان را مشخص مىکند، چنان که عفاف و حیا روابط و رفتارها را نظاممند و متناسب با حدود مىکند. هنگامى که افراد جامعه حیاوارانه زندگى کنند، عفیفانه با یکدیگر برخورد مىکنند و حدود و حریمها را حفظ مىکنند. در سایه انجام تکالیف و وظایف الهى و انسانى، به نشاط درونى و بیرونى نایل مىشوند و حجاب آنها محصول سطوح زیرین است.(۱۹)
عفاف، نیرویى درونى با نمود بیرونى
در بخش مفهومشناسى به اختصار در مورد مفهوم عفاف بحث شد اما در این بخش به گونه گسترده و کامل، عفاف را از دیدگاه روایات بررسى مىکنیم.
گفته شد که عفاف به دست آوردن حالتى نفسانى است که از غلبه شهوت بر [عقل ]انسانها جلوگیرى مىکند. این صفت از آنجا که وصف عارض بر نفس است، براى نوع انسان مطرح مىشود، نه فقط براى جنس خاصى مثل زنان.
در روایات بین انسانهاى عاقل و عفیف، رابطه مستقیمى ذکر شده است؛ حضرت على(ع) مىفرماید: «من عقل عَفّ».(۲۰) رابطه عقل و عفاف را از این نکته نیز مىتوان دریافت که عفت نوعى اعتدال در امور است و عقل نیز این معنا را در خود دارد. علماى اخلاق در تعریف عفت مىنویسند:
«العفه هو انقیاد قوه الشهوه للعقل فى الْإقدام على ما یأمرها به من المآکل و المنکح و …؛(۲۱)
عفت عبارت است از پیروى و تبعیت قوه شهوت از عقل در انجام امورى که به شهوت برمىگردد از جمله در خوردن و زناشویى و … .
بنابراین عفت به معناى سرکوبى شهوت نیست که به اصطلاح علم اخلاق «خمود» است. «شره» و شهوترانى به معناى زیادهروى در امور جنسى یا هر چیز دیگر است و خمودى به معناى خاموش کردن آن و عفت حد اعتدال بین شهوترانى و خمود است.
«غزالى» بدن انسان را به کشورى تشبیه کرده است که زمامدارى به نام «عقل» دارد و مأمورى به نام «شهوت» که اگر عقل شهوت را کنترل نکند، این مأمور خطرناک، عرصه را بر افراد مملکت کاملاً تنگ کرده و آنان را به فقر و تباهى مىکشد.(۲۲)
با توجه به این تشبیه عالمانه، مىتوان به حقیقت و عظمت فرهنگ عفاف در جوامع پى برد. هنگامى که نیروى درونى عفاف در نفس افراد جامعه ایجاد شود، زمام شهوت در فضاى کلى اجتماعى به دست عقل افتاده، در جایگاه خود اجازه ظهور و بروز مىیابد و میزان بزهکارىها، بىعفتىها، بىغیرتىها و بىبند و بارىهاى جامعه به حداقل مىرسد.
عفاف نسخهاى است تجویز شده توسط شارع براى دارا و ندار که احتمالاً در بخش دوم معناى قناعت منظور است و در بخش اوّل به مفهوم خودنگهدارى از ارتکاب حرام است.
از یک سو در قرآن کریم آمده است: «وَ مَن کانَ غَنیاً فَلْیَسْتَعْفِفْ»(۲۳) و از سوى دیگر مىخوانیم: «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدوا نِکاحاً حَتّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ …»(۲۴)
مهار نفس و وجود یک نیروى بازدارنده به هنگام یکهتازى هواى نفس و خواهشها و شهوات، از امورى است که اندیشوران بزرگ دنیا با هر نوع اعتقاد و ملیت و مسلک آن را پذیرفتهاند. زکریاى رازى که در بسیارى از علوم به ویژه در حکمت و طب تبحر زیادى داشته، او را «بقراط عرب» لقب داده بودند، در کتاب «الطب الروحانى» ابتدا به شناخت این نیروى بازدارنده توصیه کرده، پس از بیان نظریههاى سقراط و افلاطون در مورد حفظ نفس مىنویسد:
«از این بیانات نتیجه مىگیریم که هیچ نظریه مادى نیست که مهار امیال را تا اندازهاى لازم نداند و سهلانگارى و هرج و مرج را روا دارد.»(۲۵)
نقش عفاف در مهار امیال و سپردن زمام شهوات به دست عقل (با توجه به سخنان حکیمانه بزرگان) بیش از پیش نمادین مىشود و این هدایت درونى و نیروى نهانى براى بشر نعمتى بس عظیم است.
اصول و پایههاى عفاف و حجاب
شناسایى ماهیت هر پدیدهاى (با توجه به اصول و پایههاى آن) در ژرفنگرى مؤثر است. هر فرآیندى داراى اصول و مبانىاى است که موجب استوارى آن در برابر تندباد شبهها و یورشها مىشود و عفاف از این فرآیند مستثنا نیست.
در یک نگاه کلى اصول زیر را مىتوان به عنوان پایههاى اساسى در فرهنگ عفاف و حجاب برشمرد:
أ) حجاب و به طریق اَوْلى عفاف (که مقدمه حجاب است) از مصادیق حق اللَّه به شمار مىرود و اداى این حق از واجبات است. باید به زن توجه داد که حجاب تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید از حق خودم صرف نظر کردم. حق همسر او هم نیست تا بگوید من راضىام، بلکه حقى است الهى، از اینرو اگر زن همسردارى آلوده شد، اگر خودش و شوهرش راضى باشند، پرونده مختومه نمىشود بلکه باید اجراى حد شود و کیفر گردد، زیرا به حق اللَّه تجاوز شده است.(۲۶)
در رساله حقوق امام سجاد(ع) حق خدا بر بندگانش با تعبیر «و اکبر حقوق اللَّه علیک …» آورده شده، اداى حق خدا اصل حقوق شناخته شده که دیگر موارد از آن جدا مىشود.
ب) عفاف و حجاب، حق نفس انسان بر او هم هست، پیش از آنکه تکلیفى شرعى و اجتماعى باشد. این مطلب را از رساله حقوق امام سجاد(ع) نیز مىتوان برداشت کرد: «و اما حق نفسک علیک فإن تستوفیها فى طاعه اللَّه؛ حق نفست بر تو این است که آن را تمام در راه طاعت خداوند قرار دهى.»
قرار دادن نفس – با تمام شئون آن – براى پیروى از خدا به جز در سایه عفاف و نیرویى درونى که انسان را از گناه و حرام دور کند، حاصل نخواهد شد. مىتوان از سخن معصوم این نتیجه را گرفت که حق نفس انسان بر او حرکت براساس عفاف و حیا در زندگى است.
پ) پدیده حجاب تنها یک پوشش نیست بلکه نماد باورها و گرایشهاى افراد است، حتى گاه نمادى براى معرفى ملیت و فرهنگ بومى مىباشد. پس مىتوان گفت حجاب، ثمره حیا و عفاف، افزون بر حفظ تن و روان فرد، نماد هویت دینى و ملى است.
ت) حجاب مانع حضور اجتماعى زنان نمىشود بلکه حکم حجاب و طرح آن در موارد متعددى در قرآن کریم نوعى امضاى حضور اجتماعى زن است زیرا اگر بنا باشد زنان در خانه بنشینند و با نامحرم روبهرو نشوند، نیازى به حکم حجاب نخواهد بود.
ث) حجاب و عفاف موجب خودارزشمندى افراد و در نتیجه استوارى شخصیت آنان مىگردد و سطح عزت نفس را بالا مىبرد؛ البته در صورتى که براى این رفتار، دلایل محکمى آورده شود و آگاهانه گزینش گردد.
ج) عفاف و در پى آن حجاب براساس روایات مانع افسردگى و فرسودگى روحى و روانى مىشود. حضرت على(ع) فرمود: «… و ثمرتها قله الاحزان؛ ثمره و محصول عفاف کم شدن اندوهها است.» بنابراین افراد عفیف داراى نشاط خواهند بود. شاید این نشاط (که امرى درونى و باطنى است و نمود ظاهرى آن به صورت لبخند و تبسم دیده مىشود) به علت پاکى درونى یعنى عفاف باشد.
«هرم عفاف» و بهداشت روانى فرد و جامعه
معمولاً به هنگام سخن گفتن از حجاب آنچه بىدرنگ در اذهان متصور مىشود، پوشش و نوع آن است و کمتر به حقیقت حجاب، ریشهها و مراحل شکوفایى آن پرداخته شده است.
به نظر مىرسد اگر لایههاى زیرین این قضیه براى جوانان (به ویژه آنان که کمالطلب و حقیقتجو و اهل استدلال هستند) تشریح و بیان شود، در پذیرش حکم حجاب و عمل به آن با مشکلى روبهرو نخواهند شد.
نگارنده جهت رسیدن به یک تعریف عملیاتى و ارائه طرحى ساده (که مبتنى بر معارف دینى بوده و براى جوان امروز هم جاذبه داشته و هم از دلیل منطقى برخوردار باشد) تلاش پیگیر داشته، با بررسى روایات مربوط به حیا، حجاب، عفاف و حدود، حریم و کنار هم قرار دادن قطعات و برشهاى روایى، طرحى با عنوان «هرم عفاف» را ارائه مىدهد. بدیهى است طرح تا رسیدن به مرحله مطلوب، راه زیادى در پیش دارد اما مىتواند پایهاى جهت تحقیقات بعدى باشد.
جهت بررسى حقیقت عفاف و ارائه راهکارهاى مناسب و عملیاتى در جامعه به ویژه جامعه دینى ابتدا باید به جایگاه آن در مجموعه معارف و پدیدهها پرداخت. هرگز نمىتوان پذیرفت که یک حالت و یا صفت مانا (ملکه) بدون آنکه پیشینه و یا ثمرهاى داشته باشد، قابل تعریف باشد؛ عفاف چنین ویژگى دارد.
در این بخش از نوشتار هرم هندسى را تصور مىکنیم که سطوح متفاوت آن براساس روایات چیده شده است. سطح اوّل را، حیا تشکیل مىشود و در رأس و قله آن حجاب قرار دارد و سطوح میانى عبارتند از: عفاف، قناعت، صیانت و نشاط با آرامش درونى.
بدیهى است تا زمانى که این سطوح میانى و واسطهها شناسانده نشوند، نیز نقش و تصویر ذهنى و بیرونى هر یک ترسیم نگردد، نهادینهسازى فرهنگ عفاف در جامعه میسر نخواهد شد. تا زمانى که نگاه جامعه به حجاب به عنوان یک تکلیف (که به خودى خود مشقت و زحمت دارد) و حتى با نگاهى بدبینانهتر یک «تحمیل بدون استدلال»(!) تلقى شود، نیز ریشهها و پیشینههاى آن مشخص نشود، نمىتوان در زمینه ایجاد جامعهاى عفیف و باحجاب، موفقیتهایى به دست آورد.
استدلال در سطوح هرم به شرح زیر است:
سطح اوّل، حیا
در روایاتى به عبارت «سبب العفه الحیاء»(۲۷) برمىخوریم که ریشه عفت، حیا دانسته شده است. نیز روایت دیگر خاستگاه مروت را حیا ذکر نموده و ثمره آن را عفت (اصل المروه الحیاء و ثمرته العفه).(۲۸) در روایت دیگر میزان عفت را به تناسب میزان حیا بیان کرده و مىفرماید: «على قدر الحیاء تکون العفّه.»(۲۹)
بنا بر آنچه در بخش مفهومشناسى در مورد حیا گفته شد، حیا ملکهاى است که انسان را از گناه دور مىکند و از این جهت در قلب فرد راسخ و استوار است. اینکه در برخى روایات «تعفّف» (عفتورزى) پس از باحیا بودن مطرح مىشود، به نظر مىرسد این تقدم رتبى نشانگر تقدم در متخلّق و آراسته شدن به آن هم باشد. پیامبر اکرم مىفرماید: «ان اللَّه یحب الحیى المتعفف؛(۳۰) خداوند افراد باحیاى عفیف را دوست دارد.»
بنابراین در اولین سطح (هرم عفاف)، حیا قرار مىگیرد. حیا موجب جمع و نظامبخشى خصال ایمانى مىشود. شریف رضى عبارت «الحیاء نظام الایمان» را استعاره دانسته و منظور را پر کردن خلل و شکافهاى ایمان توسط حیا ذکر مىکند. به نظر او حیا مانند نخى که مرواریدها را در کنار یکدیگر تنظیم مىکند، ایمان را نظم مىدهد زیرا فرد باحیا از معاصى دور مىشود اما وقتى حیا از بین رفت ایمان مشکل مىیابد.(۳۱)
سطح دوم، عفاف
این سطح را نیز با استفاده از روایت «سبب العفه الحیاء»(۳۲) مىتوان برداشت کرد. به وسیله عفت که حالت درونى است، افراد جامعه سایه عقل را بر شهوات خود مىاندازند و از لجامگسیختگى شهوتها جلوگیرى مىکنند. این امر اکتسابى است و باید با مراقبت و تمرین به دست آید. البته لازمه این مراقبه، شناخت عمیق نسبت به شهوات و تعاریف و انواع آنها و نیز چگونگى مهار آنها است. در این مرحله باید آگاهىبخشى به طور گستردهاى ایجاد شود، به ویژه از دوره تحصیلات ابتدایى و متوسطه.
سطح سوم، صیانت
در این طرح، از صیانت با تعبیر «حفظ حریم» هم یاد مىشود. این مرحله به حفظ نفس از هر گونه شر و پلیدى و تجاوز و هنجارشکنى اشاره دارد. در روایت آمده است: «ثمره العفه الصیانه؛ محصول و برآیند عفت صیانت است.» اگر چه در ظاهر صیانت و قناعت در یک درجه قرار مىگیرند اما با توجه به معناى ظریف صیانت مىتوان دریافت که پس از نهادینهسازى صیانت، به قناعت مىتوان رسید.
حفظ حریم، نزدیکترین مرحله به حجاب حقیقى است زیرا پوشش بدون توجه به حریمها و دورى از اختلاط و آمیختگىها نمىتواند مفهوم حقیقى حجاب را برساند.
از امام رضا(ع) در مورد قناعت پرسیده مىشود و حضرت مىفرماید: «القناعه تجتمع الى صیانه النفس و عزّ القدر …؛ قناعت مجموع صیانت (حفظ) خویش و عزت نفس و … است.»
سطح چهارم؛ قناعت
این سطح با توجه به روایاتى که قناعت را ثمره عفت ذکر کردهاند تنظیم مىشود.
حضرت على(ع) مىفرماید: «ثمره العفه القناعه؛(۳۳) قناعت برآیند و محصول عفت است.» پیش از این بیان شد که برخى مفسران کلمه عفت در بعضى آیات را «قناعت» معنا کردهاند، که احتمالاً سبب آن به علت نزدیکى معناى این دو است: نه اینکه مترادف باشند. از قناعت با تعبیر «حفظ حدود» نیز مىتوان یاد کرد زیرا معمولاً افرادى که ملکه قناعت در وجود آنها شکل گرفته باشد، به حد خود، راضى و قانع بوده، به حدود دیگران تجاوز نمىکنند.
در طرح مذکور این صفت چنین تبیین مىشود که فرد باحیا در نگاه به پیرامون خود عفیفانه برخورد مىکند و مانع از چیرگى شهوت مىشود و به آنچه خداوند در اختیار او قرار داده، قناعت مىکند و حدود دیگران را مراعات مىکند. او در نگاه، سخن گفتن، جلب توجه و … روى یک خط و مرز مشخص حرکت مىکند، با حالت «قناعت». این ویژگى محصول صیانت است چنان که پیش از این بیان شد. گفته شده است: «على قدر العفه تکون القناعه؛(۳۴) میزان قناعت بستگى به عفت دارد.»
رأس هرم؛ حجاب
هنگامى که ملکه حیا در جامعهاى و در قالب مردم رسوخ کرد، در نتیجه عفاف و خودنگهدارى درونى ایجاد شد، سپس ثمرههاى عفاف یعنى صیانت (حفظ حریمها) و قناعت (حفظ حدود) آشکارا گردید، مىتوان شاهد فرهنگ حجاب و پوشش صحیح بود.
هنگامى مىتوان حجاب حقیقى و مطلوب و در عین حال محبوب را در جامعه مشاهده نمود که مراحل پیشین آن ایجاد شده باشد. چنین جامعهاى هرگز با هجمههاى فرهنگى آن سوى مرزها و یا القائات برخاسته از تفکرات دشمنان داخلى، لرزان نخواهد شد و از این باور گرانقدر خویش دست بر نخواهد داشت.
ویژگىهاى «هرم عفاف»
پس از تبیین «هرم عفاف» و آشنایى با اجزا و سطوح آن از نقطه بالاترى به این هرم مىنگریم تا روابط اجزاى آن را بهتر دریابیم و با نگاهى بیرون از محدوده آن، طرح را بررسى مىکنیم. ویژگىهاى این طرح عبارتند از:
أ) ارتباط بین اجزا و سطوح در این هرم متوالى است نه متوازى. یعنى هر سطح – از پایین به بالا – پیشنیاز و مقدمه ایجاد سطح بعدى است. همین نکته در عمل موجب دشوارى بسترسازى فرهنگى در این زمینه شده است، زیرا زمانبر شده و به برنامهریزى دقیق و گستردهترى نیاز دارد.
به عبارتى جهت ایجاد فرهنگ حجاب و پوشش صحیح در جامعه باید ابتدا فرهنگ حیا را ایجاد نمود، سپس براى عفاف برنامهریزى کرد، در پى آن جهت حفظ حریمها و جداسازى جوامع مختلط تلاش کرد، بعد که فرهنگ قناعت به عنوان نزدیکترین مرحله به حجاب ایجاد شد، به تبیین اصل حجاب و آثار آن و ضرورت این حکم در شریعت مقدس اسلام پرداخت.
ب) اجزاى این سطوح هر چه به رأس و قله هرم نزدیکتر مىشوند، عینىتر و ملموستر مىگردند. به عبارت دیگر، حیا امرى کاملاً درونى است که از نمادها و تظاهرات بیرونى شناخته مىشود و مستقیماً قابل تشخیص نیست. شاید به همین جهت در قرآن کریم حیاى دختران شعیب را در شیوه راه رفتن آنها ترسیم مىکند و مىفرماید: «فَجائَتْهُ إِحداهُما تَمْشى عَلى اسْتِحْیاءٍ؛(۳۵) پس یکى از آن دو دختر نزد [موسى] آمد در حالى که باحیا راه مىرفت و به آزرم (حیا) گام برمىداشت …» .
عفاف نیز حالتى نفسانى است در رفتارهاى افراد تا اینکه به حجاب مىرسیم که ظهور و بروز کامل و تمام حالتهاى پیشین در این مرحله است.
پ) هر چه به قله هرم مىرسیم میزان زمان لازم جهت فرهنگسازى کمتر خواهد بود. اگر ریشهاى و علمى کار شود و جامعه عفیف و باحیا تربیت شوند، براى باحجاب کردن آنها به زمان زیادى نیازمند نخواهیم بود. بنابراین فرهنگسازى در زمینه حیا زمان طولانىترى نسبت به ایجاد فرهنگ عفاف مىبرد. فرهنگ عفاف نیز نسبت به نهادینهسازى حالت صیانت در افراد، به زمان بیشترى نیاز دارد و قناعت پس از ایجاد فرهنگ سه مرحله اوّل زمان کمترى خواهد برد و فاصله زمانى قناعت و حجاب بسیار محدودتر خواهد بود.
۱. حجاب
۲. قناعت (حفظ حدود)
۳. صیانت (پاسداشت حریم)
۴. عفاف (حالت نفسانى مانع از چیرگى شهوت)
۵. حیا (ملکه درونى جهت دورى از گناه)
ت) از آنجا که اجزاى این طرح ارتباط نزدیک و غیر قابل انکارى با یکدیگر دارند، جهت اجراى آن مىتوان از ابزار آموزشى، پرورشى و کمکآموزشى مشترک بهره برد و از هزینههاى اضافى جلوگیرى کرد. در واقع مىتوان گفت با تنظیم و تدوین جزوهها و کتابهاى جذاب در زمینه حیا، بخشى از مرحله ایجاد فرهنگ عفاف را سپرى کرد.
آسیبشناسى جامعه بدون عفاف
پرسش اصلى در این بخش از نوشتار این است: چرا جامعههایى به سمت بىعفافى و در نتیجه بىحجابى کشیده مىشوند؟
بدیهى است عوامل متعددى در این مسئله دخالت دارند که به طور کلى عبارتند از:
أ) عوامل فردى؛ ضعف تربیت دینى و معنوى و ترجیح امور ظاهرى و مادى بر امور معنوى و روحانى. در واقع نداشتن جهانبینى صحیح و تعریف مناسبى از هدف خلقت، به ویژه آفرینش انسان، گسست از هویت فرهنگى و ملى، احساس ناامنى روانى، بریدگى و گسست از محیط خانواده، انتخاب دوستان ناصالح، جوّزدگى و برخورد منفعلانه نسبت به فرهنگ بیگانه، عدم عزت نفس و ارضاى حس نیاز به توجه.
ب) عوامل آسیبزا در خانواده؛ تربیت غیر دینى فرزندان و یا کمتوجهى به تربیت دینى، بروز رفتارهاى مخالف با نظام حیا و عفاف توسط والدین و دیگر اعضاى خانواده (برادران، خواهران و …)، بىتوجهى خانواده به رسانههاى فرهنگى (و گاه ضد فرهنگى) در محیط خانه و عدم کنترل ورودىهاى فرهنگى، ارتباط خانوادگى با دوستانى که زمینه گسترش بىعفتى و بىحیایى را براى فرزندان ایجاد مىکنند، عدم حضور فیزیکى و عاطفى والدین در کنار فرزندان که آنها را به چالش روانى مىکشاند.
نکته: اگر چه گفته شد حیا امرى اکتسابى است و عفاف در اثر تلاش، حاصل مىشود اما توجه خانواده به انتخاب همسر شایسته، لقمه حلال، توجه به زمان انعقاد نطفه، حالات روحى و روانى به هنگام باردارى، از امورى است که سرزمین وجود فرد را جهت پذیرش حق و امور معنوى آماده مىکند و در زمینه ایجاد حیا، عفاف و حکم حجاب، زمان کمترى را از برنامهسازان مىگیرد.
پ) عوامل آسیبزاى اجتماعى؛ عدم سلامت روانى در جامعه بر فرد تأثیر مىگذارد زیرا فرد و جامعه همواره در حال تأثیرگذارى و اثرپذیرى هستند. از شمار عوامل آسیبزا: بىتوجهى برنامهسازان فرهنگى به امور معنوى، بىتوجهى مسئولان جامعه به ورودىها و خروجىهاى فرهنگى، نبودن امکانات جهت تفریحات سالم و پر کردن اوقات فراغت، عدم استفاده از فرصتهاى طلایى جهت تربیت دینى و معنوى توسط رسانههاى ملى و جمعى، بىتوجهى به اختلاط دو جنس مخالف در مواردى که ضرورت ایجاب نمىکند و نوعى رهاشدگى فرهنگى در سالهاى اخیر.
راهکارهاى گسترش حیا، عفاف و حجاب در جامعه
۱- آگاهىبخشى به شیوههاى جذاب و متناسب با ادبیات نسل جوان.
۲- ارتقاى سطح اخلاق و معنویات در جامعه با استفاده از ابزار تشویقى و توسعه فرهنگ کتابخوانى در زمینه اخلاق و معنویت.
۳- مبارزه با مظاهر فساد و بىحرمتى و توجه به ورودىهاى فرهنگى از طریق ماهواره، اینترنت و … .
۴- جایگزین کردن برنامههایى که متناسب با فرهنگ غنى دینى و ملى بوده و در عین حال از جذابیت کافى برخوردار باشد.
۵- توجه ویژه به دانشآموزان دبستانى و راهنمایى و آموزش کارآمد و اصولى مفاهیم معنوى.
۶- استفاده از رسانه ملى به عنوان زبان دین و نفوذ باورهاى دینى و مفاهیمى چون حیا، عفاف و … در مجموعههاى داستانى و فیلمهاى سینمایى.
۷- ارائه الگوهاى مناسب حجاب با توجه به اوضاع زمانى و موفقیتهاى اجتماعى افراد (قالبسازى و شکلدهى، همخوان با محیط).
منابع: –
۱- عبد خدایى، محمدهادى، اخلاق پزشکى، تهران، نشر سازمان تبلیغات اسلامى، چ اوّل ۱۳۷۱.
۲- الطوسى، محمد بنالحسن، الامالى، تحقیق قسم الدراسات الاسلامیه، قم، دار الثقافه، چ اوّل، ۱۴۱۴.
۳- مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، لبنان، مؤسسه الوفاء، چ دوم، ۱۴۰۳.
۴- الرازى، محمد بنزکریا، بهداشت روانى (الطب الروحانى)، ترجمه جمعى از اساتید حوزه و دانشگاه الزهرا(س)، سازمان انجمن اولیا و مربیان، چ دوم، ۱۳۷۹.
۵- فخر رازى، محمدباقر، التفسیر الکبیر، مفاتح الغیب، قم، بىتا.
۶- نراقى، مهدى، جامع السعادات، مطبعه النجف، النجف الاشرف، چ دوم، ۱۳۸۲.
۷- جوادى آملى، عبداللَّه، زن در آیینه جلال و جمال، اسراء، قم، چ دوم، ۱۴۱۸.
۸- الاحسائى، ابنابىجمهورى، عوالى الئالى، تحقیق سید المرعشى و شیخ مجتبى العراقى، قم، مطبعه سیدالشهدا، چ اوّل، ۱۴۰۳.
۹- اللیثى الواسطى، على بنمحمد (م قرن ۶)، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق حسین الحسنى البیرجندى، دار الحدیث، چ اوّل، ۱۳۷۶ش.
۱۰- سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، تهران، کتابفروشى اسلامى، نهم، بىتا.
۱۱- الشیخ الکلینى، الکافى، تحقیق علىاکبر غفارى، دار الکتب الاسلامیه، چ چهارم، ۱۳۶۵.
۱۲- الفراهیدى، خلیل بناحمد، کتاب العین، تحقیق دکتر مهدى المخزومى و ابراهیم السامرایى، دار الحجره، چ دوم، ۱۴۰۹.
۱۳- ابنمنظور، لسان العرب، نشر ادب الحوزه، چ اوّل، ۱۴۰۵.
۱۴- الزبیدى، محمدمرتضى، تاجالعروس، بیروت، مکتبه الحیاء، بىتا.
۱۵- الراغب الاصفهانى، المفردات فى غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب، چ اوّل، ۱۴۰۴.
۱۶- الشریف الرضى، مجازات النبویه، تحقیق طه محمد الزینى، قم، مکتبه بصیرتى، بىتا.
۱۷- عادل، محمود، مجمع البحرین، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چ دوم، ۱۴۰۸.
۱۸- ابنالاثیر، النهایه فى غریب الحدیث، تحقیق طاهر احمدالزادى، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چ چهارم، ۱۳۶۴.
پىنوشت:
۱) مفردات القرآن، ص۳۳۹.
۲) نور، آیه ۶۰.
۳) همان، آیه ۳۳.
۴) نساء، آیه ۶.
۵) سیاح، احمد، فرهنگ جامع نوین، مجلد ۳ و ۴، ص۱۰۲۱.
۶) طریحى، مجمعالبحرین، ج۲، ص۲۰۸.
۷) ابناثیر، النهایه فى غریب الحدیث، ج۱، ص۴۵۲.
۸) الاحسائى، ابنابىجمهور، عوالى الئالى، ج۱، ص۲۷۲.
۹) الفراهیدى، خلیل ابناحمد، کتاب العین، ج۳، ص۱۹.
۱۰) ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۱۲۰.
۱۱) المفردات، ص۱۰۸.
۱۲) قریشى، علىاکبر، قاموس قرآن، ج۲، ص۱۰۳.
۱۳) فصلت، آیه ۵.
۱۴) فرهنگ جامع نوین، احمد، مجلد ۱ و ۲، ص۲۳۴.
۱۵) فخر رازى، تفسیر الکبیر، ج۲۵، ص۲۲۶.
۱۶) مجلسى، بحارالانوار،ج۶۸، ص۳۷۳.
۱۷) تاجالعروس، ج۱۰، ص۱۷۰.
۱۸) وَ مَن یَتَعَدَّ حُدوُدَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ. طلاق، آیه ۱ و بقره، آیه ۲۲۹.
۱۹) در بخشهاى بعدى رابطه نشاط فردى، اجتماعى و حجاب مطرح مىشود زیرا یکى از سطوح «هرم عفاف» نشاط است که در روایات با تعبیر «قله الأحزان» آورده شده است.
۲۰) آمدى، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، ح۷۶۴۶، اللیثى الواسطى، على بنمحمد، عیون الحکم و المواعظ، ص۴۲۸.
۲۱) نراقى، مولى مهدى، جامع السعادات، ج۲، ص۱۵.
۲۲) عبدخدایى، محمدهادى، اخلاق پزشکى، ص۱۵۴.
۲۳) نساء، آیه ۶.
۲۴) نور، آیه ۳۳.
۲۵) بهداشت روانى (طب روحانى)، ترجمه جمعى از اساتید دانشگاه الزهرا(س)، ص۴۱.
۲۶) جوادى آملى، زن در آیینه جلال و جمال، ص۴۲۵.
۲۷) عیون الحکم، ص۲۸۲؛ غررالحکم، ح۵۵۲۷؛ الکافى، باب الحیاء، ج۲، ص۱۰۵.
۲۸) غررالحکم، ح۶۱۸۱.
۲۹) عیون الحکم، ص۱۲۴.
۳۰) شیخ طوسى، محمد بنالحسن، الامالى، تحقیق قسم الدراسات الاسلامیه، ص۳۹.
۳۱) الشریف الرضى، مجازات النبویه، تحقیق طه، محمد الزینى، ص۱۰۵.
۳۲) غررالحکم، ح۵۵۲۷.
۳۳) پیشین، ح۵۵۳۱.
۳۴) عیون الحکم، ص۳۲۷؛ غررالحکم، ح۶۱۷۹.
۳۵) قصص، آیه ۲۵.
منبع : خبرگزاری فارس
نویسنده: ناهید طیبى