مراقبات ماه ذى القعده الحرام – قسمت سوم

۱۴۰۰-۱۰-۲۷

116 بازدید

سعى در جهت اخلاص

علاوه بر رعایت موارد فوق باید به اصلاح نیت نیز بپردازیم زیرا اولین چیزى که بر هر مکلفى و در هر عبادتى واجب مى باشد، اصلاح نیت و خالص کردن صادقانه آن است و آنچه در این بحث بطور اجمال در این باره مى توان گفت این است که باید انگیزه او براى بجا آوردن حج ، این باشد که حج عاملى در جهت از بین رفتن پرده ها بین او و پروردگار بوده و او را به زیارت خدا برساند و از همراه ساختن هر چیزى با این نیت باید خوددارى نماید.

براى کشف نیت و انگیزه اى که دارد مى تواند خود را امتحان کند. مثلا اگر بعد از این که براى سفر حج آماده شد و مردم از این مطلب مطلع شدند، بفهمند که هدف او با صرف هزینه سفر، در جاى دیگر برآورده شده و مردم نیز از آن مطلع نخواهند شد و صرف هزینه در آن مورد، نزد خدا مطلوبتر از صرف آن در حج است که اگر در این صورت نرفتن به حج براى او سخت نبوده ، و از مردم خجالت نکشد.

و وجود مردم و آگاهى آنان در این مورد براى او یکسان باشد و براى او فرقى نداشته باشد که مردم او را مطیع یا گناهکار بدانند و براى او سخت نباشد که مردم با او مانند سایر کسانى که به حج نرفته اند، رفتار کنند، معلوم مى شود که نیت او از حج فقط نزدیک شدن به خدا بوده و نیت خود را براى خدا خالص نموده است .

و اگر علاوه بر این براى رفتن به حج اشتیاق کاملى نشان داده و در راه رسیدن به حج و زیارت او از هیچ کوشش و تلاشى فرو گذار نکرده ؛ سختیها را راحت دیده و با کمال جدیت تمام موانع را از سر راه بردارد، معلوم مى شود نیت او چیزى جز نزدیکى به خدا و زیارت او نیست .

درباره تفسیر این فرمایش خداوند متعال که از کلیم نقل قول نموده است : ((پروردگارم ! بسویت شتافتم تا خوشنودى شوى )) روایت شده : ((موسى چهل روز از خوردن غذا و نوشیدنى خوددارى نموده و نخوابید.)) آنگاه به لوازم این نیت عمل کند. که اگر این قصد بوجود آمد لوازمش خود بخود بوجود مى آید و احتیاج به یاد دادن و یادآورى ندارد، و یاد دادن لوازم این قصد مثل یاد دادن گریه و شیون به مادر بچه مرده است.

و پر واضح است که هر چیزى که او را از یاد خدا باز دارد خواه حرام ، مکروه یا مباح باشد مانع رسیدن او به آرزویش مى شود. بنابراین باید به هیچ شهوت و خواسته اى جز رسیدن به خدا علاقه اى نداشته باشد.

کسى که در این میدان وارد مى گردد، باید با تمام جدیت و توان و کمک گرفتن از عنایات خداى مهربان و کشش هاى او براى حضور در پیشگاه پروردگار جهانیان آماده شود. و بهترین کارى که در این جهت مى تواند انجام دهد؛ علاقمند شدن و اشتیاق به آن است .

در کتاب مصباح الشریعه از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده است که درباره صفات مشتاق فرمودند: ((میلى به خواب و آب و خوراک نداشته و با دوستى انس نمى گیرد؛ در خانه اى منزل نکرده در هیچ منطقه اى ساکن نمى شود؛ لباس نپوشیده آرام و قرار نداشته و شب و روز خداوند را عبادت مى کند با این امید که به مشتاق خود برسد؛

با زبان شوق با او مناجات نموده و آنچه در دل دارد را بر زبان مى آورد؛ چنانچه خداوند از حضرت موسى در وعده گاه پروردگارش نقل نمود: ((پروردگار من ! شتافتم بسویت تا خوشنود گردى .)) و پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) درباره او فرمود: نخورید، نیاشامید و نخوابید و به خاطر شوقى که به پروردگارش داشت در چهل روز رفت و آمد میلى هم به هیچ کدام از اینها نداشت.

بنابراین آنگاه که وارد میدان شوق شدى ، دست از هواهاى نفسانى و خواسته هاى دنیایى بشوى ، تمام چیزهایى را که با آن انس ‍ گرفته اى فرو گذار، از هر چیزى بجز آنچه به آن اشتیاق دارى ، روى گردان . و در بین زندگى و مرگ خود به جمله ((لبیک اللهم لبیک )) لبیک بگو.

گمان مى کنم اغلب مردم مثل من بوده و همت این کارها را ندارند. بنابراین بهتر است بیش از این ، در این باره سخن نگوییم . اگر اهل محبت و شوق نیستى ، لااقل از یکى از افراد معمولى اهل یمین باش که از رسوایى در مجلس اهل معنى مى ترسند. توبه کن ، با راستى ، توبه اى که بر هر مکلفى واجب است .

نمى گویم توبه اولیاء، برگزیدگان و خواص ، بلکه توبه اى که بر هر کدام از افراد معمولى واجب مى باشد و با آن از گناهان فقهى توبه مى نمایند و تا آنجا که مى تواند گذشته خود را جبران و واجبات را ادا نموده ، کفاره ها را پرداخته و به رد حقوق و مظالم مى پردازد همانگونه که در جاى خود آمده است.

بهتر است عملى را که براى کسانى که مى خواهند توبه کنند و در ماه ذى القعده وارد شده و مشتمل بر غسل ، نماز و دعا مى باشد انجام داده و به اندازه تکلیفش امور خود، خانواده و امانتهاى پروردگار را سر و سامان ببخشد؛ بطورى که از این جهت خیالش ‍ راحت شود و نیز وصیت کرده و فرض کند که از سفر حج برنمى گردد.

چیزى که باید توجه داشته باشد، این است که این کار باید فقط بخاطر خدا و باندازه اى باشد که او مى خواهد.

آمادگى براى سفر

و در باطن و قلبش در رابطه با تمام متعلقات خود در شهر و دیار، و خانواده و پروردگارش توکل نماید. امور آنان و امور خود و آنچه در سفر بهمراه دارد را به صاحب خانه اى که مى خواهد آن را زیارت کند، واگذار کرده و امیدوار باشد که خداوند بخوبى امورى را که به او سپرده سرپرستى نموده و در راه زیارت و خود مقصد، تو و همراهان را بخوبى همراهى و از شما حمایت مى نماید. زیرا او بهترین جانشین ، همراه و دیدار شونده است .

نیز سزاوار است در سفر حج علائقى را با خود به همراه نیاورد که موجب پراکندگى فکر و خیال او شود، مثل زن ، فرزند و رفیقى که با انسان موافق نباشد یا وسایلى که لازم نیست البته وسایل ضرورى را باید همراه داشته باشد. و نیز باید وضع اقتصادى رفیقش مانند او باشد تا مبادا مؤ منى را ذلیل یا خود را خوار کند یا سربار دیگران باشد.

شایسته است رفیق او داناتر و با تقواتر از خودش باشد، تا از همراهیش استفاده و با پیروى از او خود را کامل کرده و با یادآورى او متذکر شود.

خلاصه این که خانواده ، اموال و تمام دارائیش را که در محل زندگیش ‍ باقى مى گذارد، فراموش نموده و فقط به هدفش فکر کند. و چیزى بهمراه خود نیاورد که او را از یاد پروردگار و زیارت و نزدیکى جستن به او و بدست آوردن رضایتش باز دارد. تا بدین ترتیب جز زیارت دوست و بندگى کامل در حضور مولى چیزى در اندیشه او نباشد.

طبیعى است که در این صورت با رفقایش مهربان شده ، بخوبى با آنان رفتار کرده ، از احسان و نیکى به آنان خوشش آمده ، اذیت آنان را تحمل و با آنان انس ‍ مى گیرد و از همراهى آنان لذت مى برد حتى از کسانى که وسایل نقلیه را در این سفر عهده دار بوده و حتى از خود وسایل نقلیه و استراحتگاههایى که در آن فرود مى آید نیز خوشش مى آید.

((آنگاه که از شهر لیلى مى گذشتم دیوارها را مى بوسیدم . دلم از محبت او لبریز بود نه از دوستى شهر او.))

جمال کعبه چنان مى دواندم بنشاط                         که خارهاى مغیلان حریر مى آمد

به همین جهت بود که طبق نقلى که از سرور سجده کنندگان و امام زاهدین شده ، بادام ، شکر و سایر شیرینیجات به حاجیها مى داد. و در راه خدا و براى دیدارکنندگان خدا و در مقابل چشم او خیلى خرج مى کرد.

و در این صورت نمى توان گفت ، او براى چیزهایى که از دست مى دهد، یا با اختیار خود از مال و مقام و غذاى خود مایه مى گذارد، ناراحت مى شود. و نیز از جفاى خدمتکار و رفیق بدش نیامده و حتى تلخى آزار آنان براى او شیرین است ؛

بدرفتارى و آزار آنان را با مهربانى و نیکى پاسخ داده و آزار آنان را منتى بر خود مى داند؛ زیرا رضایت خالق در جفاى مخلوق است چنانچه در حدیث قدسى به این مطلب اشاره شده است .

مراعات توشه ، رفیق ، راهنما و سرپرست حاجیها

مطلب دیگرى که سالک باید توجه داشته باشد این است که سیر خود را سیر بسوى خدا و نزدیکى جستن به او قرار داده و هر اندازه که بدنش به آن خانه نزدیک مى شود باید قلبش نیز به صاحب خانه نزدیک شده و در این سیر معنوى باید توشه اش را تقوى و مرکب خود را که بدنش مى باشد و رفیقش را که مؤ من و از اهل تقوى و راهنمایش را که از اهل علم و یقین مى باشد و فرمانده حاجیها را که امامش است رعایت کند.

رعایت تقوى عبارتست از جهاد با نفس براى بدست آوردن درجات تقوى ، که پایینترین درجه آن پرهیز از محرمات ، درجه متوسط آن پرهیز از شبهات و بالاترین درجه آن پرهیز از هر چه او را از خدا باز مى دارد مى باشد گرچه مباح باشد.

رعایت بدن این است که مواظب آن باشد تا او را در این سفر به سوى خداوند حمل نموده ، توشه اش را برداشته و او را در راه نگذارد، انتظاراتى را که از بدنش دارد برآورده نموده و بجز بخاطر ناتوانى از دستورات او مخالفت نکند.

رعایت رفیق عبارتست از انتخاب رفیق باصفا و پرهیز از دوستان دو رنگ و عیّاش . و نیز تلاش کند که دل و عمل او با دوستان در بدست آوردن معرفت خدا و دوستى او و در همکارى در تمام این موارد یکى باشد. زیرا اجتماع و همدلى تاءثیر زیادى در رسیدن به هدف دارد.

مراعات راهنما – که همان مرجع تقلید در مسائل فقهى ، معلم اخلاق و عارف کامل که درجات عرفان را سپرى کرده است مى باشد – پیروى از راهنماییهاى او و استفاده از نور او و نورانى شدن با نور او مى باشد.

مراعات سرپرست حاجیان – که همان جانشین پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و امام زمان او (علیه السلام ) مى باشد – عبارت است از شناخت ، ولایت و فرمانبردارى از او. این مهمترین و واجبترین امور است که بدون آن نمى توان به سوى خدا سیر نمود.

این مطلب از ضروریات بوده و در این راه به هیچ چیزى مانند این مطلب سفارش نشده است . کسى که از فرمانده کاروان عقب افتد راه به جایى نبرده ، هلاک شده و وارد حزب شیطان مى شود.

بطور کلى معرفت امام و ولایت او از شرایط صحت و قبول عمل است . بنابراین اگر بنده اى تمام عمر را روزه گرفته و در این مدت مشغول نماز، عبادت و حج بوده و تمام دارائیش را صدقه بدهد، ولى امام زمانش را نشناخته یا ولایت او را نداشته و این اعمال به راهنمایى او نباشد، از او قبول نخواهد شد.

بهر حال باید همت او بر این باشد که خود را اصلاح و از عالمهاى طبیعت نجات یافته و به عوالم نور برسد. بطورى که دل و روحش آماده مشاهده نورهاى جمال خدا و پرده بردارى از عظمت هاى او شود. خداوند چنین حجى را نصیب ما و تمام دوستانش گرداند.

اشکال

این مطالب فقط براى پیامبران و اولیاى مخصوص خدا با مجاهدات بسیار و تحمل سختى هاى زیاد در طول سالها، امکان پذیر است و امثال ما نمى توانیم به آن برسیم و بر فرض امکان براى رسیدن به آن عمر طولانى لازم است . و در مدت سفر حج که دو یا سه ماه طول مى کشد، کسى نمى تواند به این مطلب بزرگ که کمتر کسى به آن مى رسد، دست یابد.

جواب

این ، وسوسه اى شیطانى است که در صورت پیروى از آن درِ اعمال خیر بر روى انسان بسته مى شود. بنابراین باید در جواب این وسوسه بگوید: خداوند این عمل را از مؤ منین خواسته است و اگر این عمل محال بود خداوند آن را از کسى طلب نمى کرد. و نیز این حرف زمانى درست است که این اعمال را ناشى از توان و قدرت خود بدانیم .

ولى در این صورت اشکال دیگرى بوجود مى آید و آن این است که ما توان و قدرت در انجام هیچیک از اعمال خیر نداریم زیرا هر چه قدرت ، توانایى و خیر هست از اوست . و اگر بگوییم این اعمال با توان و قدرت و از فضل و رحمت او سرچشمه مى گیرد، در این صورت قادر به هر عمل خیرى خواهیم بود.

زیرا واسطه هاى فضل او و پناهان بندگان ، امامان ما (علیهم السلام ) به ما گفته اند: ((کسى که بسوى او حرکت کند بزودى به او مى رسد. و حجابى بین او و بندگانش نیست مگر این که اعمال بندگان حجابى بین خدا و آنان گردد.))

قصد حج واقعى در مناسک حج ظاهرى

پس از درک معنى واقعى حج و آماده نمودن ظاهر و باطن براى انجام آن باید تمام عبادات و کارهایى که جهت بجا آوردن آن انجام مى دهد مناسب با حج واقعى و حقیقى باشد. و البته باید مراقب باشد کارهایى که جهت انجام حج ظاهرى خود انجام مى دهد نیز صحیح باشد مثلا هنگام ترک وطن و خانواده باید شهوات ، گناهان و تمام چیزهایى را که او را از خدا باز مى دارد ترک نماید.

و بگونه اى با دیگران وداع کند که مورد رضایت خدا باشد. و در نظر بیاورد که خداوند بزودى از او درباره آنها سئوال مى کند. و نیز تصور کند که از این سفر باز نگشته و بهمین جهت از تمام کسانى که مى شناسد حلالیت طلبیده و آنان را از خود راضى کند. از این سفر به یاد سفر آخرت افتاده و توشه سفر آخرت – که تقواست – و این سفر را پربار نماید.

و در مورد حلال بودن توشه این سفر دقت نماید. هنگام گرفتن وسیله نقلیه براى این سفر، مرکب آخرت که همان بدن او مى باشد را در نظر آورده و بخوبى مواظب آن باشد. و بمقدار اعتدال براى تقویت آن اقدام نماید. هنگام پیمودن راه مکه بیاد پیمودن راه سفر آخرت از هنگام مرگ تا ورود به سراى پاداش باشد.

زیرا گردنه هاى سختى در این سفر وجود دارد که بجز کسانى که از ترس خدا بسیار گریه کرده باشند نمى توانند براحتى از آن بگذرند و ساده ترین آنها مرگ مى باشد که گردنه هاى بعد از آن بزرگتر و عبور از آن سخت تر است .

انسان باید بنیت خارج شدن از هر چه خلاف رضایت پروردگار است لباسها را از تن بدر آورده و لباس احرام را بنیت پوشیدن بهترین لباسها که لباس تقواست به تن کند. و هنگام دیدن لباس احرام کفن خود را که بزودى در میان آن قرار مى گیرد بیاد آورد.

احرام و لبیک گفتن بمنزله پاسخ به خداوند است . زیرا او با زبان دوست خود حضرت ابراهیم (علیه السلام ) ما را به این عمل دعوت نموده است . بهمین جهت باید در این هنگام از رد شدن ترسیده و به قبول امیدوار باشیم . و به یاد داشته باشیم که از امام سجاد (علیه السلام ) نقل شده است که هنگام احرام و لبیک گفتن غش کردند.

و هنگامى که از علت آن پرسیدند، فرمود: ترسیدم که بگویند: ((لا لبیک و لا سعدیک ؛ جوابى ندارى و با تو کارى ندارم .)) روایت شده است : ((کسى که بدون حلالیت طلبیدن حج کرده و لبیک بگوید، خداى عز و جل مى فرماید: جوابى ندارى و با تو کارى نداریم )) و نیز روز قیامت و محاسبه اعمال را در نظر بیاورد.

هنگام ورود به حرم باید بیش از ترس از مکر خدا و غضب او به کرم و فضل او امیدوار باشد. زیرا صاحب این خانه شریف ، مهربان و کریم بوده ، حقوق دیدارکنندگان را رعایت و حرمت پناهندگان را از بین نمى برد. و بر دیدارکنندگان سهل تر از دیگران مى گیرد. همچنین باید با جسم و جان متواضع بوده و همانگونه که در روایات آمده است ، یکى از کفشهایش را بدستش بگیرد.

خلاصه هر قدر مى تواند باید در اظهار خشوع و خوارى جدیت بخرج داده و حال او بگونه اى باشد که درباره کافران در روز قیامت ، هنگام آشکار شدن حکومت خدا روایت شده و در قرآن نیز به آن اشاره شده است ((و با گوشه چشم نگاه مى کنند.)) همراه با مستى محبت و هیجان شوق .

نیز باید با نگاه هیبت و محبت به راههاى مکه و خانه هاى آن بخصوص خانه کعبه نگریسته و در عین حال جهت محبت را تقویت نماید. و بسیار بگوید: سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر و اگر هنگام تسبیح ، عظمتهاى جلال او و هنگام ثنا گفتن ، نورهاى جمال او و هنگام ((لا اله الا الله گفتن )) چگونگى یکتایى او برایش آشکار شده و هنگام تکبیر کوه منیت را فرو گذاشته و دست از غیر خدا بشوید رستگار شده و به آرزوى خود مى رسد.

رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) طواف را به نماز تشبیه نموده اند. امیرالمؤ منین نیز نماز را به زیارت تفسیر نموده و نماز را زیارت دانسته اند؛ آنجا که مى فرمایند: ((قد قامت الصلاه ؛ نماز برپا شد؛ یعنى زمان زیارت رسید.)) و باین ترتیب مى توان نتیجه گرفت که طواف از وظایف خود زیارت و از اجزاى زیارت بعد از رسیدن به خانه کعبه مى باشد.

و حجرالاسود را بنیت پیمان بستن با خدا جهت فرمانبردارى کامل از او و سلب اختیار از خود لمس نموده و پرده را بنیت پناه گرفتن ، حفظ شدن و تبرک جستن بگیرد.

هنگام سعى باید مانند کسى باشد که به دیدار سلطان رفته و بر آستان خانه اش با بیم و امید در انتظار است که ببیند آیا پذیرفته شده یا رد مى شود.

هنگام توقف در عرفه ، با جدیت خود را آماده نیل به کمال شناخت بنما.

مى توان گفت : اجتماع حجاج در این مکان تقریبا علت تامه اى براى اجابت باشد. بخصوص از این جهت که افراد صالح و بزرگان اهل باطن نیز حتما در میان آنان وجود داشته و همدلى و اتحاد هدفى نیز در میان آنان براى بارانیدن ابرهاى جود و کرم وجود دارد. بهمین جهت گفته اند: از بزرگترین گناهان این است که کسى در عرفات حضور یافته و گمان کند خداوند او را نمى آمرزد.

و باید بنیت یکرنگى و مهربانى با بندگان خدا در ((منى )) توقف نماید. و بنیت مخالفت نکردن ، با خدا، عدم ارتکاب گناهان و تحصیل علم و کارهاى نیک به جمع کردن سنگریزه ها پرداخته و بنیت رسیدن به مقصود و برآورده شدن حاجات سنگریزه ها را به جمره ها پرتاب نماید. و بنیت قطع طمع از غیر خدا و پیروى از حضرت ابراهیم (علیه السلام ) قربانى را ذبح کند. و بنیت بازگشت به رحمت و قرب خدا به مکه باز گشته و ((طواف بازگشت )) را انجام دهد.

آداب زیارت پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) و اهل بیت (علیهم السلام )

بطور اجمال به مهمترین آداب زیارت آنان اشاره مى کنیم :

اولین چیزى که باید رعایت شود درک احترام آنان و حقى که بر زائر دارند مى باشد.

تمام مسلمانان بر این عقیده اند که پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) بهترین مخلوقات خدا، سرور مخلوقات خدا و حبیب خداست . در روایت معتبرى آمده است : او، اولین مخلوق خداست . و در شب معراج به بالاترین درجه نزدیکى به خداوند رسید بطورى که جبرئیل نیز نتوانست به آن مقام برسد. و اوست ((اسم اعظم خدا)) و ((صاحب وسیله )) و ((حوض و شفاعت بزرگ )) و ((نمونه برتر)) واسطه فیض خداى بزرگ و ((حجاب نزدیکتر)) و ((طرف ممکن )). و در یک کلام باید به این حقیقت معتقد باشیم که مقام او نزد خداوند بگونه اى است که تمامى پیامبران ، رسولان و فرشتگان مقرب به او غبطه خورده و توان رسیدن به کنه شناخت او را نداریم .

براى شناخت حق او همین مقدار کافى است که بدانیم خداوند وحى نموده که اگر تو نبودى افلاک را نمى آفریدم . و بدانیم که او، هدف از آفرینش تمامى موجودات بوده و رحمتى براى جهانیان است .

این حقوقى بود که نسبت به تمامى مخلوقات دارد. ولى بر امت خود حقوق خاصى نیز دارد از قبیل حق هدایت آنان و آزارهایى که در این راه تحمل نمود تا جایى که فرمود: ((هیچ پیامبرى مانند من اذیت نشد)). و خداوند در قرآن فرموده است که پیامبر او (صلى الله علیه و آله و سلم ) از روى هواى نفس سخن نمى گوید.

و آنگاه که بزرگى و حق او را فهمیدى و دانستى که نزد پروردگار خود زنده بوده و به دیدارکنندگان خود نگریسته ، سلام آنان را شنیده ، باطن آنان را دانسته ، براى گناهانشان آمرزش خواسته و براى برآورده شدن نیازهایشان واسطه مى شود، در این صورت او را بگونه اى زیارت مى کنى که گویا تو را دیده و با تو سخن مى گوید؛

چیزى تو را از توجه به او باز نداشته ، با تمام وجود و همراه با هیبت ، محبت ، ستایش و حیا به او روى نموده ، آداب حضور او را مراعات نموده و از مناجات طولانى با او و عرض خواسته ها به او خسته نمى شوى.

در حرم او با هیچکس سخن نمى گویى و حتى به چیزى که مانع مراقبت تو از علم او به تو و نگاه او به تو، مى شود نگاه نکرده ، و با جلب عطوفت و درخواست بارش ابرهاى جود و راءفت او بیماریهایت را معالجه و نیازهایت را بر آورده مى کنى .

یقین داشته باش که او بزرگوارترین مخلوقات و بخشنده تر از هر بخشنده کریمى است.خداوند متعال در کتاب عزیز خود او را داراى اخلاق بزرگ معرفى نموده است . در جلب رحمت ، درخواست ، تضرع و گریه و زارى کوتاهى ننما، زیرا کریم احترام دیدارکنندگان را نگهداشته و براى کوتاهیها و لغزشها بر آنان سهل گرفته و از خطاى عمدى و سهوى آنان چشم پوشى مى نماید.

رفتار او با قاتل عمویش ، حمزه (علیه السلام ) را بیاد داشته باش که توبه او را قبول نموده و بیندیش که چقدر او را آزار داده و به او جفا کرده اى آنگاه که اعمال تو بر او عرضه شده ، گناهانت را دیده و از این مطلب ناراحت شود. چقدر او را اذیت و با اعمال زشت خود، دل او را بدرد آورده اى .

هنگام زیارت باید نشان حیا بر تو بوده و حتما بخاطر این مطلب از آن جانب معذرت خواهى نموده و بخل نداشته باشى که باندازه جنایت خود از او معذرت بخواهى ، و نیز باندازه نعمتهاى او بر تو در شکر و ثنا لطافت بخرج بده .

بعبارت دیگر بعضى از آنها باعث دور شدن صفات بد بوده و بعضى دیگر در متصف شدن به صفات نیک مؤ ثرند و بعضى از آنها هر دو جنبه را دارا هستند که حج اینگونه است . حج دارویى الهى و مرکب از اجزاء بسیار نافعى براى بیماریهاى دل مى باشد. بیماریهایى که قلب را از عالم نور باز مى دارد.

مثلا خرج کردن در حج بیمارى بخل را معالجه نموده و تواضع و خوارى در اعمال حج و طواف و نماز مرض تکبر را معالجه مى کنند؛ بخصوص اعمالى که فلسفه آن را نمى دانیم ، مانند هروله یا تحمل سختیهاى اعمال آن که تنبلى را معالجه مى کند. و سایر اعمال آن …

بنابراین حج و سایر عبادات باید آنطور انجام شود که خدا مى خواهد. و تنها زمانى به این امر رسیده و از نتیجه عبادت برخوردار مى شویم که هدف از آن عبادات را بدانیم . و اگر کسى حج را همانگونه که در این روایت آمده بود انجام داده و به تک تک اعمال و نیتهایى که در آن آمده بود عمل کند، مى توان گفت : آنگونه حج را بجا آورده است که خدا مى خواهد.

لازمه به توضیح است مراد حضرت (علیه السلام ) از این که فرمود: نیت تو از فلان عمل فلان چیز باشد، این است که باید آن نیت و قصد را در خارج از دل نیز بوجود آورد نه این که فقط نیت را از دل بگذراند ولى خلاف آن عمل کند مثلا آنجا که فرمود: آیا قصد تو از در آوردن لباس این بود که لباس نافرمانى را در آورده اى ؟

مراد این است که واقعا در حال حاضر گناهان را ترک نموده و تصمیم جدى بگیرد که در آینده مرتکب گناهان نشود. و باقى نیتها و قصدهایى که در این روایت آمده نیز همینطور است . زیرا به کسى که کارى بر خلاف قصد خود انجام بدهد، نمى گویند قصد فلان عمل را نموده است . و از دل گذراندن نیت و انجام کارى بر خلاف آن همزمان با هم استهزاء و غفلت است نه نیت .

در یک کلام ، مراد از نیت ، ایجاد آنچه قصد کرده در خارج است ، نه از دل گذراندن آن ، گرچه در این حال مشغول انجام کارى که مخالف آن است باشد. مثلا آنجا که مى فرماید: ((منظور تو از سعى بین صفا و مروه این بود که بین ترس و امید هستى )) منظورش این است که در حالى بین صفا و مروه رفت و آمد کن که واقعا در حالت ترس و امید باشى ؛

مانند کسى که در آستانه سراى سلطان قدم زده و بزودى او را مى بیند، که چگونه هم امید دارد که با کرم و جود با او برخورد نموده و او را بپذیرد و هم مى ترسد که او را رد نموده و مجازات نماید؛ و در حالى که فکرش ‍ مشغول این دو است ، قدم مى زند و حتى رغبت و ترس دو محرک براى این قدم زدن هستند.

منبع: مراقبات، ملکی تبریزی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *