عقل گرایی و نقل گرایی در فقه سیاسی شیعه

۱۳۹۶-۱۲-۱۴

557 بازدید

چکیده: خوارج اولین نقل گرایان جهان اسلام بودند و با ظهور معتزله و اشاعره، نزاع میان دو مکتب عقل گرایی و نقل گرایی برجسته و بارز گردید . مساله اخباریین و اصولیین در تاریخ شیعه نیز به همین مساله باز می گردد . تقدم نقل بر عقل، اصل مهم معرفت شناختی در مکتب نقل گرایی است و در مقابل، ضرورت کاربرد عقل در فهم احکام الهی، از ویژگی های عقل گرایی است . با تلاش گسترده وحید بهبهانی، اخباری گری در ایران و عراق منقرض گردید و با همت شیخ مرتضی انصاری نیز دانش اصول فقه در حوزه ها نهادینه شد .

فیلون یهودی اولین متفکر با نفوذی بود که خود را با مساله ایجاد توافقی بین فلسفه یونانی به عنوان یک حقیقت و شرع (کتاب مقدس) به عنوان وحی و به طور خاص بین افلاطون و حضرت موسی روبه رو یافت . از سوی دیگر، ترتولیانوس، متفکر مسیحی، به رد عقل و کفایت نقل برای حیات بشر پرداخت . دعوای میان اصحاب عقل و نقل (وحی) در میان مسلمانان نیز استمرار یافت . «حسبنا کتاب الله » شعاری بود که محور کار خوارجی قرار گرفت که می توان از آنها به عنوان نقل گرایان اولیه در اسلام یاد کرد . معتزله در توجه به عقل راه افراط را در پیش گرفتند و اشاعره آن را به کناری نهادند . در این میان، شیعه راه میانه و تفاهم میان عقل و نقل را برگزید .

در حدود اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم، مکتب اشعری در برابر اعتزال قد علم کرد . ابوالحسن اشعری که سال ها نزد قاضی عبدالجبار معتزلی مکتب اعتزال را فراگرفته بود، از اعتزال روی برگرداند . مکتبی که اشعری پی ریزی کرد، دو اصل مهم را در خود جای داد: ۱ . تقدم نقل بر عقل; ۲ . فعل انسان و مساله کسب .

در دوره پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه علیهم السلام، به دلیل دست رسی مردم به منبع اصلی احکام، اجتهاد چندان کاربردی نداشت . اما با آغاز غیبت کبری دو جریان فکری در اندیشه فقهی عالمان شیعه مطرح شد . گروه اول که به «اخباری » معروفند، دست یابی به احکام الهی و وظایف مکلفان را صرفا در رجوع به کتاب و سنت جست وجو می کردند و اساسا با هرگونه تاویل یا تفسیر در احادیث مخالف بودند . گروه دوم که به «اصولیین » شهرت دارند، علاوه بر کتاب و سنت، عقل را نیز مطرح می کردند . جوهره اصلی این گرایش، «عقل در خدمت تعالیم دین » است .

۱ . نقل گرایان: شهر قم در قرن سوم و چهارم هجری مرکز مهم و اصلی اصحاب حدیث بود . دو دانشمند برجسته این نحله، شیخ کلینی و شیخ صدوق می باشند . تقدم نقل بر عقل، اصل مهم معرفت شناختی در مکتب فقه حدیثی است . بنا بر اعتقاد صدوق و کلینی، عقل را توان و صلاحیت لازم برای ورود به وادی شریعت نیست . بر اساس این اصل معرفت شناختی، ضدیت حدیث گرایان با اصحاب عقل روشن می شود . از این منظر، راه کار دست یابی به اصول و احکام، مراجعه مستقیم و بدون هیچ گونه پیش فرض به نصوص دینی است . بر طبق این روش شناسی، سیاست نیز همانند سایر اصول و احکام، تابع متون و روایات صادرشده از سوی معصوم علیه السلام است و وظیفه عالم دینی در این حوزه (سیاست)، نقل احکام مربوط به سیاست است .

۲ . عقل گرایان: در قرن چهارم با پیدایی مکتب کلامی – فقهی بغداد که از کلام عقلانی و روش شناسی اصول فقه در برابر پیوستگی گسترده به حدیث گرایی جانب داری می کرد، مکتب قم رو به افول گرایید . مشخصات اصلی این مکتب در برابر مکتب قم (ری)، روش شناسی آن است . این روش که در بین فقها از آن به «اصول فقه » تعبیر می شود، ناشی از معرفت شناسی اصحاب مکتب بغداد است که قائل به کاربرد عقل در فهم احکام الهی است . برخی از نمایندگان برجسته مکتب اصولی عبارتند از: ابن ابی عقیل عمانی، ابن جنید اسکافی، شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی . حرکت رو به جلو اجتهاد در فقه امامیه با بزرگانی همچون علامه حلی و فرزندش فخرالمحققین، شهید اول، شهید ثانی و شیخ بهایی ادامه یافت تا آن که به سد بزرگ اخباریان در قرن دوازدهم برخورد کرد و از حرکت باز ماند .

ظهور مجدد اخباری گری: تفکر و اندیشه اخباری گری در قرن یازدهم هجری به رهبری مولا امین استرآبادی بار دیگر در حوزه فقه عرض اندام کرد . عوامل ظهور و پیدایی مکتب اخباری را می توان به دو بخش «عوامل بیرونی » و «عوامل درونی » تقسیم کرد . عوامل بیرونی عبارتند از:

۱ . زمینه های علمی: برخی از دانشمندان، از همزمانی طرح اخباری گری در جهان اسلام با طرح و رواج فلسفه حسی در اروپا این گونه استنباط کرده اند که مؤسس مکتب اخباری، از صاحب نظران فلسفه حسی اروپا که گرایش ضد عقلانی داشته اند، متاثر بوده است . همچنین باید توجه داشت که ظهور مجدد اخباری گری، همزمان با رواج مجدد مکتب اشاعره و اهل حدیث در حوزه های علمی اهل سنت، به ویژه در حوزه های حرمین و نیز تسلط ظاهرگرایی فقه مالک و احمد بن حنبل بر حوزه های فقهی حرمین بود . در واقع، محمد بن عبدالوهاب (۱۲۰۶ ق) و شاه ولی الله دهلوی (۱۱۷۶ ق) تحت تاثیر همین جو علمی بودند به ترتیب فرقه وهابی را در نجد و دومی مکتب اهل حدیث را در هند بنیان نهاد . کتاب مهم استرآبادی به نام فوائدالمدنیه در مدینه منوره نگاشته شد که نشان از تاثیرپذیری استرآبادی از جو علمی مکتب نقل گرا دارد .

۲ . زمینه سیاسی: بعضی بر این باورند که از جمله اموری که زمینه ساز رواج و گسترش مکتب اخباری در ایران شد، مایت سیاسی حکام دولت صفوی، با توجه به اهداف ایدئولوژیک سیاسی، از صاحبان اندیشه اخباری گری است . حفظ مقام زمام داران و استقلال کشور ایجاب می کرد که شیعیان حساب خود را کاملا از سنیان جدا کنند . این نکته، به ویژه با توجه به این که جنگ های ایران و عثمانی در آن زمان رواج داشت، قابل توجه است . در هر حال، در این دوره، روش اخباری گری که جمع آوری و عرضه متون روایی بود، پدیدار شد . بر مبنای مشرب اخباری، تمامی آنچه که مورد نیاز انسان از صدر اسلام تا قیامت است، همه در میان سنت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه اطهار علیهم السلام وجود دارد; از این رو باید در گردآوری سنت آنان که عبارت از سیره و بیانات آنهاست، تلاش کرد . مهم ترین آثاری که در این دوران در پرتو مشرب اخباری پدید آمد، عبارتند از: بحار الانوار علامه مجلسی، وسائل الشیعه شیخ حر عاملی، وافی فیض کاشانی و البرهان سید هاشم بحرانی .

پیروزی مکتب اصولی بر مکتب اخباری: علامه وحید بهبهانی (۱۲۰۵ ق) موفق شد مشرب اصولی را که دو قرن تحت الشعاع مکتب اخباری بود، جان تازه ای بخشد و با دمیدن روح اصولی به کالبد فقه امامیه، مکتب نقل گرا را از میدان بیرون کند . به این ترتیب، بازار نزاع و درگیری میان اخباریان و اصولیان در جهان تشیع، به ویژه در شهر کربلا داغ گردید . نکته جالب در نزاع میان این دو مکتب به رهبری بهبهانی و شیخ یوسف بحرانی، سعه صدر و بردباری بحرانی، رییس طریقت اخباری است . در غلبه مکتب اصولی بر مکتب اخباری، از نقش به سزای بحرانی با توجه به ویژگی های شخصی و انعطاف علمی و عملی نمی توان غفلت کرد .

پس از رحلت صاحب حدائق، میرزا محمد اخباری (۱۲۳۲ ق) که از اخباریان تندرو و افراطی بود، در حفظ پرچم نیمه جان مکتب اخباری در برابر مکتب اصولی تلاش کرد . البته بهره گیری از قدرت حاکم وقت، از جمله حربه های اصحاب هر دو مکتب در برابر دیگری جهت ترویج اندیشه های خود و شکست مکتب و مرام رقیب بود . به هر حال، مکتب اخباری پس از میرزا محمد تقریبا منقرض شد و کربلا و کاظمین که مرکز اخباریان بود، به دست علمای اصولی افتاد . از آن پس، در ایران نیز عالم اخباری بزرگی برنخاست . دانش اصول با زعامت شیخ مرتضی انصاری (۱۲۸۱ ه) در فقه امامیه وارد مرحله جدیدی از تحول و تطور خود شد . از جمله نوآوری های وی در دانش اصول آن است که علم اصول را از مسائلی چون قیاس، استحسان، مصالح مرسله (مسائلی که از اصول اهل تسنن وارد اصول شیعه شده بود) پاک ساخت و در عوض، مسائل بسیاری را که به طور مستقیم یا غیر مستقیم در استنباط دخالت دارند، مانند مباحث امارات و اصول عملیه را وارد علم اصول کرد . سخن پایانی آن که حوزه های علمیه امروزه میراث دار دانش اصولی است که به دست شیخ انصاری بسط یافته و نهادینه شده است .

اشاره

بحث از نزاع عقل و وحی، چنان که نویسنده بیان داشته است، یکی از مهم ترین مسائل بنیادی در تاریخ اندیشه اسلامی است و اکنون نیز یکی از بایسته های پژوهشی در دو حوزه فلسفه دین و فلسفه فقه می باشد . مطالبی که تا کنون در این زمینه عرضه شده است، متاسفانه از قوت و دقت لازم برخوردار نیست و گاه حتی گمراه کننده است . مقاله حاضر از نقاط ضعف جدی، برخوردار است که با ذکر پاره ای از آنها سعی می کنیم محورهای مهم در این پژوهش را یادآور شویم .

۱ . مقاله حاضر از نظر روش شناسی تحقیق از کاستی های فراوانی رنج می برد . اولا عنوان مقاله با محتوای مقاله سازگار نیست . آنچه در این مقاله آمده است، همان مبحث قدیمی اخباریان و اصولیان است . خواهیم گفت که نقل گرایی در فقه فردی، لزوما به نقل گرایی در حوزه فقه سیاسی نمی انجامد و برای انتساب نظریه ای در باب فقه سیاسی به هر شخص، باید دلایل خاص خود را ارائه کرد . ثانیا جا داشت در تعریف عقل گرایی و نقل گرایی تلاش بیشتری صورت می گرفت و واژه «فقه سیاسی » به درستی تبیین و تعریف می شد . ثالثا منابع مقاله عمدتا منابع دست اول نیست و این نکته برای مقاله ای که در یک فصلنامه تخصصی به چاپ می رسد، شایسته نیست .

۲ . خطاهای جزیی و استنادات نادرست در این مقاله بسیار است و این امر حتی اگر به اصل محتوا هم خدشه ای وارد نسازد، ولی از اعتبار مقاله می کاهد . برای نمونه به چند مورد اشاره می کنیم:

الف) نویسنده محترم، ابوالحسن اشعری (متوفای ۳۲۴ ق) را شاگرد قاضی عبدالجبار (متوفای ۴۱۵ ق) دانسته است; حال آن که قاضی از اشعری متاخر است و اشعری شاگرد و فرزندخوانده ابوعلی جبایی (متوفای ۳۰۳ ق) است .

ب) ایشان همواره اشاعره را همراه با اهل حدیث آورده است; حال آن که این دو جریان در مساله عقل و نقل با یکدیگر اختلاف دارند و اهل حدیث غالبا اشاعره را به دلیل دخالت دادن عقل در منابع دینی تکفیر می کرده اند .

ج) ایشان شعار خوارج را «حسبنا کتاب الله » خوانده; حال آن که شعار آنان «ان الحکم الا لله » بود و این دو شعار، مخصوصا در حث حاضر، یکسان نیستند .

د) ایشان شیخ کلینی را در شمار رهبران مکتب قم برشمرده است; حال آن که کلینی در مکتب ری رشد یافت و سپس به بغداد منتقل شد . مکتب بغداد در حدیث و عقل گرایی تفاوت هایی با مکتب قم دارد . (۱)

۳ . چنان که گفته شد، مساله دخالت عقل و نقل در حوزه فقه سیاسی، خود داستان مستقلی دارد که نباید آن را با نزاع اصولی و اخباری یکسان گرفت . کاملا قابل تصور است که کسی در فقه فردی از مسلک اخباری پیروی کند و چون سیاسیات را از دایره دین یا نصوص دینی بیرون می داند، آن را بر عهده عقل و عرف بگذارد، یا اجتهاد در آن موارد را جایز بداند . در عمل نیز بسیاری از اهل حدیث یا اخباریان، حوزه سیاسی را از قلمرو دین بیرون دانسته و عملا در آن دخالت نداشته اند و یا قائل به توسع و اجتهاد بوده اند . (۲) به هر حال، برای تحقیق در رویکردهای عقلی یا نقلی در حوزه سیاسی باید به منابع تخصصی آن که معمولا با عناوین «الاحکام السلطانیه » ، «الامامه » ، «الخراج » و … نگاشته شده است، مراجعه کرد .

۴ . نویسنده محترم، گروه هایی چون خوارج، اهل حدیث، اشاعره و محدثین را یکجا نقل گرا خوانده است و نقل گرایی را به «تقدم نقل بر عقل » تعریف می کند . این تعریف آن قدر مبهم است که نمی توان به درستی میان عقل گرایی و نقل گرایی تفکیک کرد . در این تعریف هم واژه «عقل » ابهام دارد و هم مقصود از «تقدم » معلوم نیست . واژه «تقدم » یا به معنای حجیت و استقلال در حکم است و یا به معنای اولویت در هنگام تعارض با نقل است و یا به معنای طریقیت در فهم وحی است . برای مثال، نزاع معتزله و اهل حدیث، در حوزه علم کلام و در مورد عقل نظری و عقل عملی بود . معتزله هر دو گونه عقل را مستقل و مقدم بر نقل می دانستند; ولی اهل حدیث اساسا حجیت و استقلال عقل را در هر دو حوزه باطل می شمردند . در این میان، اشاعره حجیت عقل نظری را می پذیرند، ولی از پذیرش حکم عقل عملی سر باز می زنند . اما نزاع اصولیان و اخباریان بیشتر در حدود دخالت عقل (عقل استکشافی) در فهم روایات فقهی است . در این میان، حساب محدثان بزرگ شیعه، چون کلینی، صدوق و مجلسی را باید از اخباریان، به ویژه اخباریان افراطی، جدا ساخت . این بزرگان هیچ جا منکر عقل و حجیت آن نبوده اند; بلکه اختلافشان با دیگران در اهمیت وحی و حدود فهم و دخالت عقل است . برای مثال، شیخ کلینی خود، «کتاب العقل والجهل » را در آغاز کتاب کافی آورده است و سبب این تقدم را چنین می نگارد: «لان العقل هو القطب الذی علیه المدار و به یحتج و له الثواب و علیه العقاب » . (۳) بنابراین، از نظر کلینی هم عقل نظری و هم عقل عملی از استقلال و حجیت برخوردارند . وی در مواضع متعدد از کتاب اصول و فروع کافی به شرح و اجتهاد در روایات پرداخته است . (۴) این نکته در مورد علامه مجلسی روشن تر است . مطالب علامه در «بیان » هایی که در بحار الانوار آورده است، نشان از ذهن وقاد و اجتهادگرای او دارد . در حوزه فقه نیز علامه مجلسی قدس سره، بر خلاف اخباریان، اجتهاد را واجب کفایی و تقلید مکلفین را واجب عینی می داند . همچنین وی به اجتهاد مطلق معتقد است و تجزی در اجتهاد را نمی پذیرد و تقلید میت را نفی می کند . وانگهی، علامه مجلسی در مبحث تخطئه و تصویب، ضرورت علم اصول فقه، شؤون فقیه، حجیت ظواهر قرآن، حجیت مفاهیم و ظن، حجیت خبر واحد، اصل برائت، حجیت ذاتی عقل و … آرای اصولیان را پذیرفته است و با اخباریان همخوانی ندارد . (۵) نویسنده ظاهرا گردآوری احادیث را ملاک اخباری گری دانسته است، حال آن که شیخ طوسی که یکی از فقهای اصولی است دو کتاب از کتب چهارگانه حدیثی شیعه را جمع آوری کرده است .

به هر حال، تنها با درک درست از مفهوم عقل گرایی و کاربردهای مختلف آن است که می توان مواضع عالمان مسلمان را به درستی از یکدیگر بازشناخت . برای مثال، ملاصدرای شیرازی که در مباحث اعتقادی عقل گراست در مباحث فقهی سلیقه اخباری دارد . این گرایش در شاگرد وی ملا محسن فیض کاشانی نیز تا حدودی دیده می شود .

۵ . نویسنده در ارزیابی نقش شیخ مرتضی انصاری در استحکام اندیشه اصولیان می نویسد: «از جمله نوآوری های او در دانش اصول آن است که علم اصول را از مسائلی چون قیاس، استحسان، مصالح مرسله پاک ساخت و در عوض مسائل بسیاری مانند امارات و اصول عملیه را در علم اصول وارد کرد .» این مطلب نشان از ناآشنایی ایشان به علم اصول و تاریخ آن دارد . اولا، مبحث امارات و اصول عملیه قرن ها پیش از شیخ انصاری در اصول فقه شیعه مطرح بوده است و کار بزرگ شیخ، تبیین دقیق این اصول و امارات بود . ثانیا، استحسان و استصلاح جز در برهه ای کوتاه یعنی در زمان ابن جنید و ابن ابی عقیل – که نویسنده آنها را عقل گرا می داند – به اصول شیعه راه نیافت تا شیخ انصاری در صدد پاکسازی آن باشد . اهمیت شیخ در تاریخ اندیشه فقهی شیعه در جای دیگری است .

پی نوشت:

۱) رک .: حبیب العمیدی، ثامر هاشم، الشیخ الکلینی البغدادی و کتابه الکافی، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۲ .

۲) یک نمونه و شاهد خوب برای این مدعا، ابویعلی فراء است که حنبلی مسلک و اهل حدیث است و کتاب الاحکام السلطانیه را با اجتهاد در مذهب احمد حنبل نگاشته است . رک .: ابوفارس، محمد عبدالقادر، القاضی ابویعلی الفراء و کتاب الاحکام السلطانیه، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۰ ق .

۳) یعنی: زیرا عقل، قطب و محوری است که همه چیز بر گرد آن می گردد و به عقل احتجاج می شود و ثواب و عقاب بندگان به عقل است . (خطبه کتاب کافی، ص ۹)

۴) رک .: ثامر هاشم العمیدی، همان، ص ۱۲۴ تا ۱۲۷ .

۵) رک .: ملکی، علی، یادنامه علامه مجلسی، به اهتمام مهدی مهریزی و هادی ربانی، ج ۲، مقاله «علامه مجلسی، اخباری یا اصولی؟» ، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، ۱۳۷۹، ص ۲۶۰ – ۳۱۲ .

منبع : مجله باز تاب اندیشه، شماره ۱۸ (پایگاه اطلاع رسانی حوزه)

آل غفور، سید محسن