شهادت جعفر طیار برادر امیرالمؤمنین على (ع)

۱۳۹۸-۱۱-۰۸

2467 بازدید

بدون تگ

“جعفر بن ابی­طالب” مشهور به “جعفر طیار” که ۲۰ سال پس از  «عام ­الفیل» در مکه به دنیا آمد.[۱] کنیه اش “عبدالله” است و مادرش “فاطمه بنت اسد” نخستین زن هاشمی بود که با مردی هاشمی یعنی “ابوطالب” ازدواج کرد. برادران وی “عقیل”، “طالب”، و “حضرت علی بن ابیطالب” می باشند.[۲]

«هنگامی که در مکه خشکسالی شد و ابوطالب در مضیقه شدید مالی قرار گرفت، به پیشنهاد پیامبر(صلی الله علیه و آله) “عباس بن عبدالمطلب” نزد برادرش ابوطالب رفت و کفالت جعفر را بر عهده گرفت و جعفر نزد عمویش بود تا زمانی که اسلام آورد.»[۳]

بر اساس روایتی ایشان در همان سال اول بعثت، اندکی[۴] پس از برادرش علی بن ابی­طالب اسلام آورد.[۵] روایت شده که ابوطالب وقتی دید حضرت علی(علیه السلام) در سمت راست پیامبر(صلی الله علیه و آله) به نماز ایستاده است، به جعفر هم فرمود که در سمت چپ پیامبر(صلی الله علیه و آله) بایستد و نماز بگزارد و او نیز چنین کرد و این نخستین نماز جماعتی بود که در اسلام برپا گردید.[۶] در برخی روایات آمده است که جعفر بن ابی­طالب بیست و ششمین نفری بود که وارد خانه ارقم شد و به اسلام ایمان آورد.[۷]

سرپرست مسلمانان به حبشه

در صدر اسلام بر اثر افزایش شکنجه ­های قریش و توصیه پیامبر(صلی الله علیه و آله) به مسلمانان برای مهاجرت از مکه به حبشه سرپرستی مسلمانان را بر عهده گرفت و در سال پنجم بعثت در دومین مهاجرت مسلمانان به حبشه به همراه همسرش “اسماء بنت عمیس” به حبشه رفت.[۸]

جعفر بن ابی­طالب به دستور پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به عنوان امیر و سرپرست مسلمانان مهاجر به حبشه، هجرت کرد.[۹] پیامبر(صلی الله علیه و آله) نامه ای خطاب به نجاشی، پادشاه آن سرزمین فرستاد و در آن ضمن دعوت وی به اسلام از او خواست تا به اوضاع مسلمانان مهاجر و پناهنده به وی، رسیدگی کند.[۱۰]

وقتی کفار قریش، “عمرو بن عاص” و “عبدالله بن مسعود بن ابی ربیعه مخزومی” و به روایتی “عماره بن ولید” را با هدایایی نزد نجاشی فرستادند، تا شاید بتوانند مسلمانان مهاجر را به مکه بازگردانند.[۱۱]

سخنگو و سرپرست مسلمانان پناهنده به جبشه جعفر بن ابی­طالب بود. او در جلسات مناظره به خوبی مواضع و دیدگاه اسلام را بیان کرد، تا جایی که نجاشی را متقاعد کرد و فرستادگان قریش را ناامید به مکه بازگرداند.[۱۲] گفته شده است که نجاشی پس از سخنان جعفر در مورد اسلام، مسلمان شد.[۱۳] جعفر در حبشه از همسرش “اسماء بنت عمیس” صاحب سه فرزند به نام های “عبدالله”، “محمد”، “عون” شد.  عبدالله نخستین مولود مسلمانان در حبشه بود و نسل جعفر هم از ایشان می باشد.[۱۴]

در هنگامه بستن پیمان اخوت و برادری میان مهاجران و انصار، جعفر بن ابیطالب با “معاذ بن جبل انصاری” برادر شد.[۱۵] در اواخر سال ششم هجرت پیامبر(صلی الله علیه و آله) سفیرش، “عمرو بن امیه ضمری”، را نزد نجاشی فرستاد تا مسلمانان را باز گرداند و نجاشی نیز دو کشتی در اختیار جعفر بن ابی­طالب و مسلمانان و گروهی از حبشیان مسلمان شده قرار داد و آنان را راهی مدینه کرد.[۱۶]

جعفر و یارانش در سال هفتم هجرت پس از غزوه خیبر به مدینه رسیدند.[۱۷] وقتی پیامبر(صلی الله علیه و آله) جعفر را دید، میان دو چشمش را بوسید و فرمود:

«به خدا قسم نمی دانم به کدام یک شادتر شوم، از آمدن جعفر یا از فتح خیبر.»[۱۸]

آنگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله) در کنار مسجد خانه ای به او اختصاص داد.[۱۹] پیامبر(صلی الله علیه و آله) وی و همراهانش را «صاحب الهجرتین» می نامید (دو هجرت به حبشه).[۲۰]

شهادت جعفر بن ابی طالب

در سال ۸ هجرت پیامبر(ٌص) هنگامی که فرستاده خویش به نام “حارث بن عمیر أزدی” به دست “شرحبیل بن عمر” یا “عمیر ازدی غسانی” در روستای «موته»[۲۱] کشته شد، پیامبر(صلی الله علیه و آله) اندهگین گشت و سپاهی به فرماندهی سه تن  از صحابه که اولین آنها جعفر بن ابی­طالب بود، برای جنگ تدارک دید، سپاه سه هزار نفری مسلمانان در جمادی­الاول سال هشتم در روستای موته در سرزمین «بلقاء» به مصاف رومیان به فرماندهی “هرقل” و عرب­های شام به فرماندهی “شرحبیل بن عمرو” رفت که جعفر بن ابی­طالب در این نبرد به شهادت رسید.[۲۲]

   در این نبرد هر دو دست ایشان قطع گردید و تمام تلاش خود را کرد که پرچم اسلام روی زمین نیفتد، از این رو پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «که خداوند به جعفر به جای دستانش دو بال از یاقوت داده است و او با فرشتگان در بهشت به هر کجا که بخواهد، پرواز می کند.»[۲۳]

به همین سبب پیامبر(صلی الله علیه و آله) ایشان را “جعفر طیار یا ذوالجناحین” نامیده است.[۲۴]

در همان روز شهادت جعفر طیار، پیامبر(صلی الله علیه و آله) از طریق وحی از شهادت ایشان آگاه شد و بسیار اندوهگین گشت. مردم مدینه را فرا خواند و واقعه موته و چگونگی شهادت ایشان را به اطلاع رسانید و ایشان را شهید خواند.[۲۵] ایشان در هنگام شهادت چهل و یک سال داشت.[۲۶] مردی خطیب، شجاع، سخاوتمند و متواضع بود، پیامبر(صلی الله علیه و آله) به ایشان لقب “ابوالمساکین” (پدر بینوایان) اعطا کرد.[۲۷]

مزار جعفر و سایر شهدای موته در منطقه ای معروف به «شهر مزار» در اطراف موته قرار دارد که امروزه، زیارتگاه سیل کثیر مسلمانان است و ظاهراً یکی از سلاطین مصر به نام “بیبرس” اول مزار جعفر را تجدید بنا اوقاف بسیاری به آن اختصاص داد و بر روی بقعه جعفر بن ابی­طالب گنبد و بارگاهی بنا کرد.[۲۸]

پی نوشت:

[۱]. بهادلی، علی، موته: عراق الماضی، و روح ذی الجناحین، المنهاج، بیروت، ۱۴۱۷، ص ۱۷.

[۲]. خیاط، خلیفه، تاریخ خلیفه بن خیاط، بیروت، چاپ مصطفی نجیب فراز، ۱۴۱۵، ص ۴، ابن حبیب، المحبر، حیدرآباد کن، چاپ الیذه لیشتن، بیروت، ۱۳۸۹هـ، ص ۴۵۷.

[۳]. ابن هشام، سیره النبویه، مصطفی سقا و ابراهیم آبیاری، قاهره، ۱۳۵۵، ج ۱، ص ۲۶۳ و طبری، محمد بن جریر، مترجم ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات بنیاد،، ۱۳۶۹ش، ج ۱ ص ۲۱۳.

[۴]. البته در این زمینه نظریات مختلف روایت شده است.

[۵]. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، تهران، چاپ نسکی، ۱۳۰۷، ص ۸ و ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الاصحابه، قاهره، چاپ محمد ابراهیم و احمدی ثور، ۱۳۵۵، ج ۱، ص ۳۴۱،.

[۶]. ابن عساکر، تاریخ مدینه، دمشق، بیروت، چاپ علی شیری، ج ۷۲، ص ۱۲۷و ۱۲۶ و ابن اثیر، همانجا.

[۷]. ابن عساکر، همانجا، ج ۷۲، ص ۱۲۵.

[۸]. ابن سعد، ابن عبدالبر، الستیعاب فی معرفه الاصحاب، قاهره، چاپ علی محمد بیجاری، ۱۳۸۰، ج ۱، ص ۲۵۶.

[۹]. ابن هشام، ج ۱، ص ۳۴۶، ابن سعد، ج ۴، ص ۳۴.

[۱۰]. ابن سعد، پیشین ج ۴، ص ۳۴.

[۱۱]. طبری، پیشین، ج ۲، ص ۶۵۲.

[۱۲]. ابن هشام، پیشین، ج ۱، ص ۱۸۸-۲۰۴.

[۱۳]. طبری، پیشین، ج ۲، ص ۶۵۳-۶۵۲.

[۱۴]. ابن سعد، پیشین، ج ۱، ص ۲۰۷ و ۲۰۸ و طبری، پیشین، ج ۳، ص ۳۰.

[۱۵]. ابن هشام، پیشین،  ج ۲، ص ۱۵۱.

[۱۶]. ابن سعد، پیشین، ج ۱، ص ۲۰۷-۲۰۸ و طبری، پیشین، ج ۳، ص ۳۰.

[۱۷].  ابن هشام، پیشین،  ج ۲، ص ۳۴۲ و ابن سعد، پیشین، ج ۱، ص ۲۰۸.

[۱۸]. ابن هشام، پیشین،  ج ۲، ص ۳۴۲

[۱۹]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، بیروت، چاپ محمدباقر محمودی، ۱۳۹۴، ص ۴۴.

[۲۰]. ابن سعد، پیشین، ج ۴، ص ۱۰۶.

[۲۱]. شهرستانی در استان کرک در اُردن

[۲۲] . الواقدی، محمد بن عمر؛ کتاب المغازى، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الأعلمى، چاپ سوم، ۱۴۰۹، ج۲ ص۵۶۲، ج ۲، ص ۷۵۶ و ابن هشام، پیشین، ج ۴، ص ۱۵ و ابن سعد، پیشین،ج ۳، ص ۵۳۰ و ۷۶۱.

[۲۳] . واقدی، پیشین، ج ۲، ص ۷۶۲ و ابن هشام، پیشین، ج ۴، ص ۲۰ و بلاذری، پیشین، ص ۴۳.

[۲۴] . ابن هشام، پیشین، ج ۲، ص ۱۵۱ و طبری، پیشین، ج ۵، ص ۴۲۴.

[۲۵] . ابن هشام، پیشین، ج ۴، ص ۲۲ و ابن سعد، پیشین، ج ۳، ص ۴۶ و واقدی، پیشین، ج ۲، ص ۷۶۲.

[۲۶] . ابن هشام ، ج ۴، ص ۲۰ و ابن عساکر، ج ۷۲، ص ۱۳۵ و ابن سعد، ج ۴، ص ۴۱.

[۲۷] . ابن سعد، پیشین، ج ۴، ص ۴۱.

[۲۸] . بهادلی، پیشین، صص ۲۲۷-۲۳۲-۲۳۴.

منبع :سایت پژوهه ، طلعت ده پهلوانی