ذبح و شکار، از منظر حقوق حیوانات در فقه شیعه

۱۳۹۸-۰۲-۱۱

934 بازدید

فهرست محتوا
چکیدهمقدمهتعریف حقتفاوت حق در انسان ها و حیواناتمبانی حقوق در حیوانات۱. معرفت به خداوندالف.  معرفت به نیکی و بدی و مسائل ماوراییب. حشر حیوانات و تکامل آنها در آخرتج. تشخیص جنسیتد. معرفت به ارتزاق و گذراندن زندگی محترم بودن حیوانات دستور به تدبر و تفکر در خلقت حیواناتذبح، شکار و نقض حقوق حیواناتحق حیاتادله روایی حق حیاتالف: روایاتی که به طور عموم دال بر منع قتل حیوان اند.روایت اولروایت دوم:روایت سومروایت چهارمب) روایاتی که از قتل حیوان خاصی نهی می کنندروایت اول:روایت دوم:روایت سوم:روایت چهارم:روایت پنجم:روایت ششم:روایت هفتم:ذبح و نقض حق حیات حیواندستورهای اسلام در ذبح، مؤید حقوق حیوانات   ۱. منع ذبح در شب    ۲. عدم ذبح حیوانی در برابر حیوان دیگر    ۳. منع از کندن پوست حیوان بلافاصله پس از ذبح    ۴. پرهیز از رنج دادن حیوان در ذبح   ۵.  فلج کردن حیوان پیش از ذبح   ۶. دستور به تیز بودن آلت ذبح۷. با قدرت کشیدن چاقو   ۸. تسریع در ذبح  ۹.  نچرخاندن چاقو در حلقوم حیوان۱۰. نکشتن حیوانی که ذابح، خودش آن را پرورش داده استشکار و نقض حق حیات حیوان۱. منع صید در شب۲. ابزار صید و شکار۳. حرمت شکار جوجه و نوزاد حیوان۴. حرمت شکار در حال احرامنتیجهپی نوشت:فهرست منابع

چکیده

در اسلام، ذبح و شکار برخی حیوانات و با شرایطی خاص جایز است؛ اما اینکه ذبح و شکار حیوان به ظاهر حقوق حیوانات را ازبین می برد، باعث شده است برخی اسلام را ناقض حقوق حیوانات بدانند؛ در حالی که اسلام نه تنها ناقض حقوق حیوانات نیست، بلکه توصیه ها و دستورهایی که فقه شیعه در این زمینه دارد، حقوق حیوانات را بیش از بیش اثبات می کند.

در این مقاله با توجه به ادله قطعی و آیات و روایاتی که خواهد آمد، جواز ذبح و شکار اثبات می شود؛ و در کنار آن، روش و چگونگی ذبح و صید حیوان به گونه ای که مؤید حقوق حیوانات است، بیان خواهد شد.

مقدمه

انسان از ابتدای پیدایش، بنا بر غرایز خود، برای حفظ بقا و رفع نیازهای خویش به هر طریقی، به تلاش پرداخت.

یکی از این نیازها، تهیه غذا برای رفع گرسنگی بود. او پس از شناخت موجودی به نام حیوان، فهمید که نه تنها از گوشت آن برای سیر کردن خود، بلکه از پوست و پشم آن نیز برای پوشش خویش می تواند بهره برداری کند. چنین بود که کشتن حیوانات آغاز شد.

همان گونه که پس از گذشت زمان و تشکیل زندگی اجتماعی انسان ها و ایجاد روابط متقابل بین آنها، بشر به فکر بحث و گفت وگو پیرامون حقوق انسان ها افتاد و انواع ظلم ها و بی عدالتی ها را درباره انسان نقض حقوق بشر نامید، کم کم حقوق حیوانات را نیز کانون توجه خود قرار داد و قوانینی در این باب وضع کرد.

در قرآن کریم نیز خداوند اصل استفاده انسان از مخلوقات دیگر را به این بیان مجاز می شمرد:

«وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِّنْهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لَّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» (جاثیه، ۱۳)

«و او آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، همه را از سوی خود مسخر شما ساخته است. در این نشانه های مهمی است برای کسانی که اهل فکرند».

از جمله مخلوقاتی که برای آرامش و حیات انسان خلق شده اند حیوانات اند. خداوند می فرماید:

«اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْکَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ»(غافر، ۷۹)

«خداوند کسی است که چهارپایان را برای شما آفرید تا برخی را سوار شوید، و از برخی تغذیه کنید».

اما نگرش غلط و گاه مغرضانه به منابع اسلامی باعث شده است برخی تصور کنند که اسلام هیچ گونه حقوقی را برای حیوانات قایل نشده است و هرگونه بهره برداری از آنان را اجازه می دهد. ایشان حتی به ذبح شرعی نیز ایراد می گیرند و می گویند: حیوان در این نوع کشتار زجر می بیند.

این درحالی است که فقه شیعه، افزون بر اینکه هرگونه بهره برداری را از حیوانات جایز نمی داند، بیش از هر قانون گذار دیگری حقوقی را برای حیوانات تعریف کرده است و در ذبح و شکار نیز که به ظاهر حق حیات حیوانات را نقض می کند، توصیه ها و دستورهایی در حفظ حقوق آنها دارد.

تعریف حق

در لغت، معانی متعددی برای حق ذکر شده است: از جمله، درست کردن سخن، درست کردن وعده، یقین کردن، ثابت شدن، غلبه کردن به حق، موجود ثابت، و نامی از نام های خداوند. (دهخدا، ج ۶، ص ۹۱۴۲، ذیل واژه حق)

المنجد نیز معانی حق را چنین بیان کرده است؛

ضد باطل، عدل، مال و ملک، حظ و نصیب، موجود ثابت، امر مقضی، جزم، سزاوار. (معلوف، ۱۳۷۸، ج۱، ذیل واژه حق)

حق، مصدر است و معناى وجوب و ثبوت دارد و معمولاً به معناى وصفى یعنى واجب و ثابت به کار مى رود. «حق الامر»، یعنى آن امر واجب و ثابت  شد؛ و «حق لک و یحق لک و حق علیک ان تفعله »، یعنى انجام آن فعل بر تو واجب گردید. (وجدی، ۱۹۷۱م، ج۳، ص۴۶۵)

طبرسى مى گوید:

«الحق وقوع الشی ء فی موضعه الذی هو له، فاذا اعتقد شی ء بضروره او حجه فهو حق؛ لأنه وقع موقعه الذی هو له وعکسه الباطل». (طبرسی، ۱۳۸۴، ج۴، ص۵۲۰)، یعنی حق عبارت است از وقوع شی ء در جایگاه خودش. هرگاه به  سبب هدایت یا برهان، اعتقاد به چیزى پیدا شود، حق است؛ چرا که در جایگاه خود واقع شده. و ضدآن، باطل است.

در اصطلاح حق، نزد فقها و عالمان حقوق، به دو معنا آمده است: گاهی در مقابل حکم، و گاهی اعم از آن.

در معنای اول، هم سلطه لحاظ شده و هم قابل اسقاط و نقل و انتقال است.

میرزاى نائینى در تعریف حق مى نویسد: «حق عبارت است از سلطه ضعیف بر مال یا منفعت». (نایینی، ۱۳۸۵، ص۱۰۶)

و گفته شده است: «حق، نوعى سلطنت بر چیزى است که گاه به عین تعلّق مى گیرد؛ مانند: حق تحجیر، حق رهن و حق غرما در ترکه میت؛ و گاهى به غیر عین تعلّق مى گیرد؛ مانند حق خیار متعلّق به عقد. گاهى سلطنت، متعلّق بر شخص است؛ مانند حق حضانت و حق قصاص. (طباطبایی، ۱۳۸۶، ص۵۴)

همچنین آمده است: «حق عبارت است از قدرت یک فرد انسانى مطابق با قانون بر انسان دیگر، یا بر یک مال و یا بر هر دو؛ اعم از این که مال مذکور مادى و محسوس باشد، مانند خانه یا نباشد، مانند طلب». (جعفری لنگرودی، ۱۳۷۱، ص۱۵)

شیخ انصاری ; می فرماید: «حق، عبارت است از نحوه ای از سلطه و توانایی که در پرتو آن، صاحب حق می تواند مصلحتی را برای خود به دست آورد». (انصاری، ۱۳۹۲، ج۴، ص۲۰)

آخوند خراسانی; می گوید: «حق، اعتباری خاص و اضافه ای ویژه است که از حکمی وضعی یا تکلیفی و منشأ دیگر، انتزاع می شود؛ نظیر حق تصرف و بهره برداری از ملک، که از ملکیت انتزاع می شود؛ و حق  المارّه (حق رهگذر) که از اباحه خوردن میوه های باغی که از کنار آن عبور می کنند، مستفاد می گردد». (آخوند خراسانی، ۱۴۱۰، ص۲۲۴)

آیت الله خویی; بر این اعتقاد بودند که ملکیت عبارت است از قدرت و سلطنت عام؛ ولی حق، سلطنتی است خاص. (خویی، ۱۳۷۸، ج۲، ص۴۶)

دکتر ناصر کاتوزیان نیز معتقد است: «حق، امتیاز و نفعی است که حقوق هر کشور در مقام اجرای عدالت، از آن حمایت می کند و به او نوعی تصرف در موضوع حق و منع دیگران از تجاوز به آن را می دهد». (کاتوزیان، ۱۳۹۰،  ص۳۷۴)

یا «سلطه و اختیاری است که حقوق هر کشور به منظور حفظ منافع اشخاص به آنها می دهد». (کاتوزیان، ۱۳۹۰، ص۱۶۱)

تفاوت حق در انسان ها و حیوانات

آیا حقوق در حیوانات، مانند حقوق در انسان ها ست یا آن دو تفاوت ماهوی یا مصداقی باهم دارند؟ آنچه می توان به عنوان تفاوت اصلی این دو بیان کرد، قابل اسقاط بودن از جانب صاحب حق است. انسان به عنوان صاحب حق می تواند حق خود را اسقاط کند؛ اما حیوانات این قدرت را ندارند. در نتیجه، همین عدم قدرت اسقاط، این حق را تبدیل به حکم کرده، قدرت اجرایی آن را بیشتر خواهد کرد؛ و فقط با اتیان و انجامش می توان از عهده آن خارج شد.

پس هیچ انسانی نمی تواند ادعا کند که حیوانی حق خود را اسقاط کرده و او بر همین اساس با آن حیوان چنین کرده است؛ چراکه حقوق حیوانات، قابل اسقاط نیست.

مبانی حقوق در حیوانات

آیات و روایات بسیاری، بر شعور و فهم موجودات و جهان هستی دلالت دارند؛ هرچند ما انسان ها به دلایل مختلف قادر به درک کامل آن نیستیم؛ چراکه بر اثر گناه ها و عوامل دیگر، پرده غفلت چشمان ما را پوشانده است و اجازه نمی دهد آنچه را در جهان هستی اتفاق می افتد، ببینیم.

آیاتی که از تسبیح همه موجودات سخن می گویند، بر همین مطلب دلالت دارند؛ چراکه تسبیح شیء، دال بر درک و شعور اوست:

«تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَکِن لّاتَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا»(اسراء، ۴۴)

«آسمان های هفت گانه و زمین و کسانی که در آنها هستند، همه تسبیح او می گویند؛ و هر موجودی تسبیح و حمد او می گوید؛ ولی شما تسبیح آنها را نمی فهمید. او حلیم و آمرزنده است».

«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ»(نور، ۴۱)

«آیا ندیدی که برای خدا تسبیح می کنند، تمام آنان که در آسمان ها و زمین اند و همچنین پرندگان، هنگامی که بر فراز آسمان بال گسترده اند؟ هریک از آنها نماز و تسبیح خود را می داند؛ و خداوند به آنچه انجام می دهند، عالم است».

«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَمَن فِی الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَکَثِیرٌ مِّنَ النَّاسِ وَکَثِیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذَابُ وَمَن یُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِن مُّکْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ مَا یَشَاءُ.»(حج، ۱۸)

«آیا ندانستى خداست که هرکس در آسمان ها و هرکس در زمین است و خورشید و ماه و [تمام] ستارگان و کوه ها و درختان و جنبندگان و بسیارى از مردم براى او سجده مى کنند؟ و بسیارى اند که عذاب بر آنان واجب شده است و هرکه را خدا خوار کند، او را گرامى دارنده اى نیست؛ چراکه خدا هرچه بخواهد، انجام مى دهد».

حیوانات نیز از این عمومیت مستثنا نیستند و در حال تسبیح پروردگار خویش اند و در نتیجه، درک و شعور دارند.

در ادامه روایات متعددی که به درک و شعور حیوانات اشاره دارند، خواهد آمد.

أبی عبدالله۷ می فرماید:

«مهما أبهم علی البهائم من شیء فلایبهم علیها أربعه خصال: معرفه أن لها خالقاً ومعرفه طلب الرزق ومعرفه الذکر من الانثی ومخافه الموت»؛ (عاملی، ۱۳۸۳،  ج۱۱، ح۱۵۳۱۵)

(هنگامی که خداوند حیوانات را آفرید)، شعور انسانی را به آنها عطا نکرد؛ ولی چهار خصلت را به آنها عنایت فرمود: شناخت به اینکه برای آنها خالقی است؛ آگاهی به اینکه دنبال رزق و روزی برود؛ شناخت نر از ماده؛ و ترس از مرگ.

این معرفت که در روایت آمده، ناظر به همان درک و شناخت و شعوری است که مطلوب ماست. قریب به همین مضمون، در روایت علی بن رئاب از ابی حمزه از امام سجاد۷ (کلینی، ۱۳۸۸، ج۶، ص۵۴۷) نقل شده است. در ادامه باتوجه به این روایت، به شرح و ذکر مصادیقی از درک حیوانات می پردازیم:

۱. معرفت به خداوند

همان گونه که روایت قبل، معرفت به خالق را نخستین معرفت معرفی کرد، روایت امام سجاد۷ نیز ابتدا معرفت حیوان به پروردگار خویش را بیان می دارد:

«معرفتها بالرب تبارک وتعالی»؛ (صدوق، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۲۸۸)

امام صادق (علیه السلام) نیز می فرماید:

از پیامبر۹ شنیدم که می فرمود: همه حیوانات در هر صبحگاهی از خداوند می خواهند:

«أللهم ارزقنی ملیک صدق یشبعنی ویسقینی ولایکلفنی ما لاأطیق»؛ (همان، ص۲۸۹)

بارالها! به من مالک خوب و درستی عطا فرما که مرا سیر و سیراب نماید و بیش از توان از من کار نکشد.

اینکه حیوانات خدای خویش را خطاب قرار می دهند و از او طلب رزق و روزی می خواهند، نشان از معرفت آنها به خداوند و رب خویش دارد.

آیاتی نیز که در ابتدا درباره تسبیح موجودات ذکر شد، شاهد بر معرفت حیوانات به خداوندند. در برخی از روایات که بعد خواهد آمد، همین تسبیح خدا دلیل نهی پیامبر۹ از زدن حیوان است. البته برخی از مفسران، تسبیح حیوانات را به تسبیح تکوینی آنها تفسیر کرده اند؛ به این معنا که خلقت آنها نشانه ای از تنزیه و تقدیس الهی است که در غایت کمال بوده و مانند مخلوقات خود، نقص ندارد. (طوسی، ۱۳۸۸، ج۹، ص۵۱۷)

الف.  معرفت به نیکی و بدی و مسائل ماورایی

همان گونه که انسان مسائل ماورایی و غیرمادی را می فهمد و به آنها واکنش نشان می دهد، حیوانات نیز چنین فهمی دارند، حیوانات، رفتار صاحبشان و یا هر انسانی را با خودشان درک می کنند و متناسب با خوبی یا بدی آن رفتار، واکنش نشان می دهند. از همین روی، در روایت یاد شده (صدوق، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۲۸۹) از خداوند صاحبی را می طلبد که با آنها خوش رفتار باشد.

حیوانات، همان گونه که اخلاقیات را می فهمند، مسائل غیرمادی و ماورایی را نیز درک می کنند.

از جمله مواردی که بر درک مسائل غیرمادی حیوانات دلالت می کند، آگاهی آنها بر مرگ است؛ چنان که در روایت امام سجاد۷ آمده است:

«معرفتها بالموت»؛ (همان)

آن ها می دانند که معاد و آخرت و مرگی هست؛ هرچند با توجه به فرمایش امام صادق (علیه السلام) آگاهی آن ها بمانند معرفت انسان ها به مرگ نیست:

«لو عرفت البهائم من الموت ما تعرفون ما أکلتم منها سمیناً قط»؛ (همان)

اگر آگاهی حیوان از مرگ، همانند آگاهی شما انسان ها می بود، هیچ یک از آنها هرگز چاق و فربه نمی شدند.

شیخ صدوق در ذیل این روایت، تعارض ظاهری میان این روایت و روایت اول را رفع می کند و می گوید: مراد این است که آگاهی آنها به اندازه آگاهی شما نیست.

حیوانات، افزون بر اطلاع از مرگ، مسائلی را می بینند که انسان ها توانایی دیدن آنها را ندارند. (عاملی، ۱۳۸۳، ج۱۱، ص۴۸۰، ح۷)  همین امر، در برخی روایات، به عنوان علت راه نرفتن حیوانات و سر باز زدن آنها از حرکت ذکر شده است.

ب. حشر حیوانات و تکامل آنها در آخرت

اگر قایل شویم که حیوانات نیز مانند انسان ها محشور می شوند، باید لوازم آن را نیز بپذیریم. یکی از لازمه های حشر، داشتن ادراک و شعور، و تشخیص خیر و شر است. قرآن در دو آیه، حشر حیوانات را بیان می کند:

«وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ»(تکویر، ۵)

«و در آن هنگام که وحوش جمع شوند».

«وَمَا مِن دَآبَّهٍ فِی الأَرْضِ وَلاَ طَائِرٍ یَطِیرُ بِجَنَاحَیْهِ إِلاَّ أُمَمٌ أَمْثَالُکُم مَّا فَرَّطْنَا فِی الکِتَابِ مِن شَیْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ یُحْشَرُونَ»(أنعام، ۳۸)

«هیچ جنبنده ای در زمین و هیچ پرنده ای که با دو بال خود پرواز می کند، نیست؛ مگر اینکه امت هایی همانند شما هستند. ما هیچ چیز را در این کتاب فروگذار نکردیم. سپس همگی به سوی پروردگارشان محشور می شوند».

مرحوم علامه طباطبایی; می نویسد:

«تفکر عمیق در اطوار زندگی حیوانی که ما در بسیاری از شئون حیاتی خود با آنها سروکار داریم، و درنظر گرفتن حالات مختلفی که هرنوع از انواع این حیوانات در مسیر زندگی به خود می گیرند، ما را به این نکته واقف می سازد که حیوانات هم مانند انسان، دارای عقاید و آرای فردی و اجتماعی هستند. حرکات و سکناتی که آنها در راه بقا و جلوگیری از نابود شدن نشان می دهند، همه بر مبنای آن عقاید است. در اجتماعات حیوانی هم مانند اجتماعات بشری، فطرتاًَ ماده و استعداد پذیرفتن «دین الهی» وجود دارد. همان فطرتی که در بشر سرچشمه دین الهی است و وی را برای حشر و بازگشت به سوی خدا قابل و مستعد می سازد، در حیوانات نیز هست». (طباطبایی، ۱۳۸۶، ج ۷، ص۱۰۳)

در روایات اسلامی نیز احادیث متعددی در زمینه رستاخیز حیوانات دیده می شود:

از جمله در تفسیر المنار روایتی از طریق اهل سنت نقل شده است که پیامبر۹ در تفسیر آیه مورد بحث فرمودند:

«ان الله یحشر هذه الامم یوم القیامه ویقتص من بعضها لبعض، حتی یقتص للجماء من القرناء»؛ (رشید رضا، ۱۳۶۶ق، ذیل آیه ۳۸ انعام)

خداوند تمام این جنبندگان را در روز قیامت برمی انگیزاند و قصاص بعضی را از بعضی می گیرد. حتی قصاص حیوانی را که شاخ نداشته و دیگری بی جهت به او شاخ زده است، از اولی خواهد گرفت.

همچنین در روایت دیگری آمده است:

«روی عن أبی ذر قال: بینا أنا عند رسول الله صلى الله علیه وآله إذ انتطحت عنزان، فقال رسول الله صلى الله علیه وآله: أتدرون فیما انتطحتا؟ فقالوا: لا ندری، قال: ولکن الله یدری وسیقضی بینهما»؛ (طبرسی، ۱۳۸۴، ج۴، ص۵۰)

از ابوذر; نقل شده است که گفت: ما خدمت پیامبر۹ بودیم که در پیش روی ما، دو بز به یکدیگر شاخ زدند. پیامبر۹ فرمود: می دانید چرا اینها به یکدیگر شاخ زدند؟ حاضران عرض کردند: نه. پیامبر۹  فرمود: اما خدا می داند و به زودی در میان آنها داوری خواهد کرد.

حیوانات، رفتار خوب و بد را با هم نوع خود نیز درک می کنند و به رفتاری که با حیوانات دیگر می شود واکنش نشان می دهند؛ و شاید علت اینکه برخی ذبح حیوان در مقابل حیوان دیگر را مکروه (نجفی، ۱۳۸۶، ج۳۶، ص۱۳۷) و حتی بعضی حرام (فاضل هندی، ۱۳۸۲، ج۳، ص۲۳۵) دانسته اند، همین امر باشد، که البته تفصیل آن خواهد آمد.

ج. تشخیص جنسیت

امام سجاد۷ عنایت دیگر خداوند به حیوانات را اعطای درک نسبت به جنس مخالف می داند:

«معرفتها بالأنثی من الذکر»؛

حیوان، ماده را از نر تشخیص می دهد.

د. معرفت به ارتزاق و گذراندن زندگی

حیوانات نیز مانند انسان ها می دانند و درک می کنند که برای ادامه زندگی، باید به دنبال غذا بروند و به قولی امرار معاش کنند. در ادامه روایت چنین آمده است:

«معرفتها فی طلب الرزق»؛ (صدوق، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۲۸۸)

حیوان می داند که چگونه روزی خود را بیابد.

در حدیث علی بن رئاب از امام سجاد (علیه السلام) آمده است:

«معرفتها بالمرعی عن الخصب». (همان)

حیوان چراگاه را در میان سبزه زار تشخیص می دهد و می داند کجا باید به چرا برود و خود را سیر کند.

 محترم بودن حیوانات

فقه شیعه، حیوان را محترم می شمارد و پیرو آن، برای او حقوقی را لازم می داند.

صاحب جواهر در باب جواز تیمم در صورتی که اندکی آب موجود است و در عین حال حیوان تشنه است، می گوید:

«قد یقال إنها نفوس محترمه وذوات أکباد حاره مع حرمه إیذائها بمثل ذلک، بل هی واجبه النفقه علیه التی منها السقی، بل فی غیر واحد من الأخبار المعتبره ان للدابه علی صاحبها حقوقاً منها ان یبدء بعلفها إذا نزل فتحترم لذلک لا من جهه المالیه؛(نجفی، ۱۳۸۶،ج۵، ص ۱۱۵)

چه بسا گفته می شود حیوانات نفس محترمه ای دارند و صاحب جگرهای تشنه اند که باید سیرابشان کرد. همچنین اذیت کردنشان به وسیله تشنه نگه داشتن آنها حرام است؛ بلکه نفقه حیوان بر مالک واجب است، که یکی سیراب کردنشان است. در احادیث متعدد و معتبری نیز آمده است: حیوان بر صاحبش حقوقی دارد که از جمله آنها، رسیدگی به آب و غذای حیوان قبل از خودش است. به سبب ادله یاد شده، حیوان دارای احترام است؛ نه اینکه حکم به جواز تیمم، از جهت حفظ مال باشد.

ایشان احترام حیوان را نه از این حیث که مال است، بلکه از این حیث که موجودی ذی روح و محترم است، می داند.

شیخ طوسی; نیز در مقام تعلیل بر وجوب نفقه حیوان چنین بیان می گوید:

«لأن لها حرمه»؛ (طوسی، ۱۳۸۸، ج۶، ص۴۷)

همچنین علامه حلی(ره) در کتاب اجاره می نویسد:

«لان للحیوان حرمه فی نفسه؛ (حلی، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۳۰۷)

 دستور به تدبر و تفکر در خلقت حیوانات

آیات و روایات بسیاری به انسان دستور می دهد در خلقت جهان هستی، به ویژه حیوانات تدبر و تفکر کند؛

«أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّا خَلَقْنَا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَیْدِینَا أَنْعَامًا فَهُمْ لَهَا مَالِکُونَ وَذَلَّلْنَاهَا لَهُمْ فَمِنْهَا رَکُوبُهُمْ وَمِنْهَا یَأْکُلُونَ وَلَهُمْ فِیهَا مَنَافِعُ وَمَشَارِبُ أَفَلَا یَشْکُرُونَ»(یس، ۷۱-۷۳)

«آیا آنها ندیدند که از آنچه با قدرت خود به عمل آورده ایم، چهار پایانی برای آنها آفریدیم که آنان مالک آن هستند؟ آنها را رام ایشان ساختیم ؛ هم مرکب آنان از آن است و هم از آن تغذیه می کنند؛ و برای آنان منافع دیگری در آن حیوانات است؛ و نوشیدنی های گوارایی. آیا با این حال شکرگزاری نمی کنند؟

«وَإِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعَامِ لَعِبْرَهً نُّسقِیکُم مِّمَّا فِی بُطُونِهَا وَلَکُمْ فِیهَا مَنَافِعُ کَثِیرَهٌ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ» (مؤمنون، ۲۱)

«و برای شما در چهارپایان عبرتی است؛ از آنچه در درون آنهاست (شیر) شما را سیراب می کنیم و برای شما در آنها منافع فراوانی است؛ و از گوشت آنها می خورید».

«أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ»(غاشیه، ۱۷)

«آیا به شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده است».

«وَأَوْحَى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا یَعْرِشُونَ ثُمَّ کُلِی مِن کُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ ذُلُلًا یَخْرُجُ مِن بُطُونِهَا شَرَابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِیهِ شِفَاء لِلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَهً لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»(نحل، ۶۷-۶۸)

«پروردگار تو به زنبور عسل وحی فرستاد که از کوه ها و درختان و داربست هایی که مردم می سازند، خانه هایی برگزین؛ سپس از تمام ثمرات تناول کن و راه هایی را که پروردگارت برای تو تعیین کرده است، به راحتی بپیما. از درون شکم آنها نوشیدنی خاصی خارج می شود، به رنگ های مختلف، که در آن شفای مردم هست. در این امر نشانه روشنی است برای آنها که اهل فکرند»!

با توجه به مطالبی که از ابتدا تا کنون ذکر شد، به ویژه آنچه صاحب جواهر در باب محترم بودن حیوانات فرمودند، اصل ذی حق بودن حیوانات مشخص شد؛ اما ذکر کامل و تفصیلی این حقوق، فرصتی دیگر می طلبد و از حوصله این مقاله خارج است. پس از پذیرفتن اصل حق برای حیوان، در ادامه به دو بحث ذبح و شکار می پردازیم که در این زمینه حقوق حیوان بیش از جاهای دیگر خدشه دار می شود.

ذبح، شکار و نقض حقوق حیوانات

ذبح و شکار، در نهایت به مرگ حیوان می انجامد و حیات او را از بین می برد. در نتیجه، ابتدا باید حق حیات حیوان بررسی شود. اینکه آیا چنین حقی برای حیوان ثابت است؟ و در صورت ثبوت، آیا ذبح و شکار حیوان، از موارد جواز اسقاط این حق است یا خیر؟

حق حیات

حق حیات، به دلایل مختلف از کتاب و سنت و عقل برای انسان ثابت شده است؛ اما حق حیات به معنای حق ادامه زندگی و بهره بردن از نعمات خداوندی و به فعلیت رسیدن استعدادها و رسیدن به کمال و غایت زندگی، برای همه موجودات زنده، به ویژه حیوانات، قابل اثبات است؛ چرا که افزون بر ادله ای که خواهد آمد، حیوانات نیز استعداد رشد و حرکت به سوی غایت خلقت را دارند.

همین حق حیات داشتن و ذی روح بودن حیوانات سبب شده است برخی فقها برای نجات کشتی در حال غرق، وقتی امر دایر بین به آب انداختن وسایل و به آب انداختن حیوانات است، اجازه غرق حیوانات را ندهند.

شهید ثانی در مسالک می فرماید:

السفینه إذا أشرفت على الغرق یجوز إلقاء بعض أمتعتها فی البحر، وقد یجب رجاء نجاه الراکبین إذا خفت. ویجب إلقاء ما لا روح فیه لتخلیص ذی الروح. ولا یجوز إلقاء الحیوان إذا حصل الغرض بغیره وإذا مست الحاجه إلى إلقاء الحیوان قدمت الدواب لابقاء الادمیین؛ (شهید ثانی، ۱۳۸۱، ج ۱۵، ص۳۸۳)

هنگامی که کشتی در شرف غرق شدن باشد، به آب انداختن بعضی از وسایل جایز است؛ و برای نجات پیدا کردن ذی روح، به آب انداختن آنچه روح ندارد، واجب است. و اگر غرض با به آب انداختن وسایل دیگر حاصل می شود، به آب انداختن حیوان جایز نیست؛ و اگر به القای حیوان نیاز پیدا شد، چهارپایان مقدم اند.

ادله روایی حق حیات

روایاتی که از کشتن حیوانات نهی کرده، و حق حیات را برای آنها اثبات می کنند، دو دسته اند: برخی به طور عموم، یعنی بدون ذکر نام حیوان خاصی، این نهی را دارند؛ و برخی دیگر با ذکر نام، از قتل حیوانی خاص منع می کنند.

الف: روایاتی که به طور عموم دال بر منع قتل حیوان اند.

روایت اول

«عن النبی(صلی الله علیه و آله) انه نهی عن قتل کل ذی روح إلا أن یؤذی»؛ (متقی هندی، ۱۴۰۹ق، ج ۱۵، ص۳۹، ح۳۹۹۸۱)

ایشان از کشتن هر موجود داری روح (حیوان) نهی فرمودند؛ مگر آنکه که موذی باشد.

در این روایت، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) از قتل موجود روح دار منع می کند و جواز آن را فقط در صورت اذیت و آزار می داند.

روایت دوم:

«عنه(صلی الله علیه و آله): ما مِن دابَّهٍ ـ طائرٍ ولا غَیرِهِ ـ یُقتَلُ بغَیرِ الحقِّ إلّا ستُخاصِمُهُ یَومَ القِیامَهِ. (حرعاملی،۱۴۱۴ق،ج۸، ص۳۱۹)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر حیوان، پرنده یا غیر آن، که به ناحق کشته شود، روز قیامت با قاتل خویش مخاصمه کند.

روایت سوم

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «لعن الله من اتخذ شیئاً فیه الرّوح غرضاً». (مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۶۴، ص۲۸۲)

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: خداوند لعنت کرده است کسی را که موجود جان داری را مورد هدف قرار می دهد.

روایت چهارم

قال الصادق (علیه السلام): «أقذر الذنوب ثلاثه: قتل البهیمه، وحبس مهر المرأه، ومنع الاجیر اجره»؛ (مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۶۴، ص۲۶۸)

امام صادق (علیه السلام) فرمود: کثیف ترین گناهان سه چیز است: کشتن جان دار،[۱] خودداری از پرداختن مهریه زن، و نپرداختن مزد کارگر.

در مجموع روایات یادشده، نهی از قتل بی دلیل حیوان وجود داشت. البته روایات بسیار دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که برای رسیدن به مطلوب، بیان همین مقدار کافی ست.

ب) روایاتی که از قتل حیوان خاصی نهی می کنند

روایت اول:

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قتل عصفوراً بغیر حق سأله الله عنه یوم القیامه»؛ (متقی هندی، ۱۴۰۹ق، ج ۱۵،  ص۳۷، ح۳۹۹۶۹)

هر که گنجشکی را بدون دلیل بکشد، خداوند در روز قیامت از آن سؤال می کند.

روایت دوم:

عن النبی(صلی الله علیه و آله) أنه قال: «اطلعت لیله اسری بی علی النار فرأیت امرأه تعذب، فسألت عنها، فقیل: انها ربطت هره ولم تطعمها ولم تسقها ولم تدعها تأکل من حشائش الأرض حتی ماتت فعذبها بذلک»؛ (طوسی، ۱۳۸۸، ج۶، ص۴۷)

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در حدیث معراج نقل می فرمایند: زمانی که در شب معراج بر آتش جهنم گذر می کردم، زنی را دیدم که عذاب می شد. از علت آن سؤال کردم. در پاسخ گفته شد: او زنی بود که گربه ای را بسته و محبوس کرده بود و به او غذا و آب نمی داد و رهایش هم نمی کرد تا از آب و علف زمین چیزی بخورد؛ تا اینکه مرد و جان باخت. پس عذاب او بدین سبب است.

روایت سوم:

عن النّبی(صلی الله علیه و آله): «من قتل عصفوراً عبثاً جاء یوم القیامه یعجّ الی الله تعالی یقول: یا ربِّ هذا قتلنی عبثاً ینتفع بی ولم یدعنی فاکل من حشاره الارض»؛ (مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۶۴، ص۴)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: کسی که گنجشکی را بیهوده بکشد، آن حیوان در روز قیامت به حضور خدا شکایت می کند و می گوید: خدایا این شخص من را بیهوده کشت؛ در حالی که هیچ سودی از کشتن من نداشت و رهایم نکرد تا از حشرات زمین تغذیه کنم.

روایت چهارم:

أبی الحسن الرضا(علیه السلام) عن أبیه، عن جده () قال: لا تأکلوا القنبره ولا تسبوها ولا تعطوها الصبیان یلعبون بها فإنها کثیره التسبیح لله تعالى وتسبیحها لعن الله مبغضی آل محمد؛ (کلینی، ۱۳۸۸ق، ج۶، باب القنبره، ح۱)

امام رضا(علیه السلام) فرمود: مرغ چکاوک را نخورید و به او دشنام و ناسزا نگویید، و او را در اختیار کودکان قرار ندهید تا با او بازی کنند؛ زیرا آن پرنده زیاد تسبیح خدا می کند و در تسبیحش بر دشمنان آل محمد۹ لعنت می فرستد.

در این روایت، حتی از سب حیوان نیز منع شده است. پس به طریق اولی حق حیات برای او اثبات می شود.

روایت پنجم:

«مرّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) علی قوم نصبوا دجاجه و هم یرمونها بالنّبل، فقال: من هؤلاء لعنهم الله». (مجلسی، ۱۴۰۳ق، ج۷۶، ص۲۶۷)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر گروهی گذر کرد که مرغ زنده ای را هدف قرار داده بودند و به آن تیراندازی می کردند. پس فرمود: کیستند اینان؟ خدا لعنتشان کند.

روایت ششم:

عن رسول الله(صلی الله علیه و آله): «انّه … و نهی عن قتل النّحل»؛ (همو،ج۶۱، ص۲۶۷)

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) از کشتن زنبور عسل نهی فرمود.

روایت هفتم:

انّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) نهی عن قتل خمسه: الصرد والصوام والهدهد والنّحله و النمله والضفدع»؛ (همان، ص۲۶۴)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از کشتن پنج حیوان نهی نمود: جغد،[۲] هدهد، زنبور عسل، مورچه و قورباغه.

لازم به ذکر است، از روایات یاد شده استفاده های بسیاری می توان کرد و حقوقی مانند حق بهره برداری صحیح، عدم آزار و اذیت حیوانات و حق نفقه را برای آنها به دست آورد؛ اما از آنجا که موضوع بحث، فقط ذبح و شکار و حق حیات است، به آنها پرداخته نشده است.

با جمع بین روایات دسته اول و دوم، مشخص می شود که حق حیات برای تمام حیوانات ثابت است و برای ازبین بردن آن، نیاز به دلیل موجه است. البته در روایات دسته دوم که نام حیوانات نیز آمده است، به طور قطع حکمتی هست؛ اما با توجه به کثرت این احادیث و ذکر نام بسیاری از حیوانات، و همچنین عموم نهی در روایات دسته اول، مطلوب ما که حق حیوان است، ثابت می شود.

این حق، چنان مستقر است که در تزاحم وضو و حیات حیوان، حق حیوان مقدم می شود. اگر آب برای وضو کم باشد، به گونه ای که در صورت انجام وضو، حیوان از تشنگی تلف خواهد شد، حق حیات حیوان اولویت دارد؛ و این مسئله، یکی از موارد جواز تیمم است.

به همین دلیل، شهید ثانی می فرماید:

«أو الخوف من استعماله لمرض حاصل یخاف زیادته أو بطؤه أو عسر علاجه، أو متوقع، أو برد شدید یشق تحمله، أو خوف عطش حاصل، أو متوقع فی زمان لا یحصل فیه الماء عاده، أو بقرائن الأحوال لنفس محترمه ولو حیواناً»؛ (شهید ثانی، ۱۳۸۱، ج۱، ص۶۶)

از شرایط جواز تیمم، ترس از عطشی است که برای نفس محترمه ای ـ گرچه حیوان باشد ـ به وجود آید یا انتظار می رود به طور معمول یا بر اساس قراین و شواهدی، به وجود آید و در آنجا آبی یافت نشود.

حضرت امام خمینی(رحمه الله علیه) نیز در زمینه مجوزات تیمم، می فرمایند:

«… در عطش که موجب هلاکت است، فرقی نیست بین آنکه خوف هلاکت بر خودش باشد یا دیگری، آن دیگری انسان باشد یا حیوان،  مملوک باشد یا غیرمملوک، از آنچه که حفظ آن از هلاکت واجب است…». (خمینی، ۱۳۸۱، مسئله ۶۷۴)

ذبح و نقض حق حیات حیوان

چنان که در مقدمه ذکر شد، انسان برای بقای خود تلاش می کند و برای حفظ حیات خویش، از دیگر مخلوقات خداوند، مانند آب و اکسیژن و حیوانات و گیاهان استفاده می کند؛ و این تزاحم در همه طبیعت وجود دارد و این چرخه ارتزاق موجودات از یکدیگر، همیشه حکم فرماست.

همچنین بیان شد که انسان برای تغذیه خود، به گوشت نیاز دارد و هرچند برخی گیاه خواران منکر نیاز بدن به گوشت اند، اما فواید غذایی موجود در گوشت و البته دیگر فراورده های حیوانی، این نیاز را اثبات می کند. در قرآن کریم نیز آیات بسیاری بر اصل جواز مصرف گوشت حیوانات حلال گوشت دلالت دارند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

«اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْکَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ» (غافر، ۷۹)

خداوند کسی است که چهار پایان را برای شما آفرید تا برخی را سوار شوید و از برخی تغذیه کنید.

«فَکُلُواْ مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَیْهِ إِن کُنتُمْ بِآیَاتِهِ مُؤْمِنِینَ» (انعام، ۱۱۸)

و از آنچه نام خدا بر آن گفته شده است، بخورید (اما از گوشت حیواناتی که هنگام سر بریدن، نام خدا بر آن نمی برند، نخورید)؛ اگر به آیات او ایمان دارید.

«وَالأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ» (نحل، ۵)

و چهار پایان را آفرید؛ در حالی که برای شما در آنها وسیله پوشش و منافع دیگر است؛ و از گوشت آنها می خورید.

آنچه مهم است، نوع و طریقه کشتار حیوان است که اسلام هرگونه آن را نمی پذیرد و فقط ذبح شرعی را موجب حلیت گوشت حیوان می شمرد. اما از گوشت حیواناتی که هنگام سر بریدن، نام خدا بر آن نمی برند نخورید:

«حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَهُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَهُ وَالْمَوْقُوذَهُ وَالْمُتَرَدِّیَهُ وَالنَّطِیحَهُ وَمَا أَکَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَکَّیْتُمْ…! » (مائده، ۳)

بر شما حرام شده است مردار و خون و گوشت  خوک و آنچه به نام غیر خدا کشته شده باشد و [حیوان حلال گوشت] خفه شده و به چوب مرده و از بلندى افتاده و به ضرب شاخ مرده و آنچه درنده از آن خورده باشد؛ مگر آنچه را [که زنده دریافته و خود] سر ببرید…

بحث اصلی این است که ذبح حیوان، به طور مستقیم حیات ظاهری حیوان را ازبین می برد و همین امر باعث شده است که برخی از کشورهای غربی و مجامع غیراسلامی با ذبح مخالفت کنند و آن را نقض حقوق حیوانات بدانند. از همین روی، ما با ذکر فوایدی از ذبح شرعی، این تناقض ظاهری را رفع می کنیم و در ادامه بیان می داریم که دستورهای اسلام در زمینه ذبح، مؤید حقوق حیوانات است، نه ناقض آن.

در ذبح اسلامی، شکافی در عرض یک ثانیه بر روی گردن انجام می شود که با یک چاقوی تیز، همه رگ‎های گردن قطع شده و با این عمل، خون ریزی به سرعت و ناگهانی اتفاق می‎افتد. در این حالت، به سرعت فشار خون ازدست رفته و مغز دچار فقر خون شده و حیوان هیچ گونه دردی را احساس نمی کند. در اسلام، مستحب است که سر از بدن جدا نشده، و هنگام ذبح، تا خارج شدن روح از بدن باقی بماند. اگر طناب نخاعی قطع شود، فیبر عصبی که به قلب می رود، ممکن است آسیب دیده و سبب توقف فعالیت قلب گردد. بنابراین، ایستایی خون داخل عروق اتفاق می افتد. از جنبه علمی، هنگامی که برش در قسمت گردن ایجاد می شود، پیام این برش به سرعت به مغز مخابره شده و مغز به دلیل کاهش فشارخون، پیام های عصبی را از کانال نخاعی (اتصال سر به نخاع) به قلب می فرستد. در این حالت، قلب با فشار بیشتری به عمل تلمبه ای خود ادامه داده تا فشار ازدست رفته را جبران کند. به این سبب، خون بیشتری از لاشه خارج شده و به دلیل خروج خون بیشتر، گوشتی با ماندگاری طولانی و بهداشتی حاصل می‎شود.[۳]

البته این مسئله شاید به حال حیوان ربطی نداشته باشد و فقط برای رعایت سلامت و منافع مصرف کننده گوشت، یعنی انسان باشد؛ اما با کمی دقت می توان دریافت شارعی که ذبح را با این پشتوانه عقلی و علمی ـ  البته تا مقداری که عقل ناقص بشر یافته ـ  حکم کرده است، قطعاً همان گونه که رعایت حال انسان را داشته، حال حیوان را نیز رعایت کرده است.

به کار بردن نام خدا در قالب تکبیرِ واجب قبل از ذبح یا بسمل کردن نیز رموز خاص خود را دارد. چند سال پیش دانشمندی به نام سعد مخلص یعقوب که استاد دانشگاه های سوریه و اردن است، طی تحقیقی به روش امروزی مدعی شد که به کار بردن نام خدا قبل از ذبح، باعث خون گیری بهتر دام می شود. او با محیط های کشت خود که در مستندی در چند شبکه تلویزیونی به نمایش گذاشت، مقایسه ای را در میزان رشد میکروب های موجود در دام (فلور) و میزان گلبول های التهابی بین گوشت حیوان ذبح شده با نام خدا و دیگری ذبح شده بدون ذکر نام خدا انجام داد. میزان رشد میکروب ها و همچنین میزان تراکم گلبول های سفید التهابی در محیط های کشت و نمونه های حیوان ذبح شده با نام خدا، به شکل معنا داری کمتر از نمونه های دیگر بود.[۴]

از سوی دیگر، تمام موجودات این دنیای فانی، مرگ را خواهند چشید؛ چه انسان باشد و چه حیوان و چه گیاه؛ اما قطعاً برای حیوانی که می توانست به مرگ طبیعی یا بر اثر بیماری یا دریده شدن توسط یک درنده ازبین برود، ذبح شرعی برای بقای انسان، با همه فواید پزشکی که برای این نوع ذبح بیان شد، نوعی کمال در مرگ به شمار می آید و با بررسی تمام شرایط ذبح، که از جمله آنها روبه قبله بودن حیوان است، می توان به این کمال پی برد. افزون براین، دستورهایی که در ادامه در باب ذبح آمده، نشان دهنده اهمیت اسلام درباره حقوق حیوانات است.

دستورهای اسلام در ذبح، مؤید حقوق حیوانات

در اسلام دستورها و توصیه ها و احکامی در باب ذبح وجود دارد که شارع مقدس با بیان آنها حقوق حیوانات را تأیید و تثبیت کرده است:

   ۱. منع ذبح در شب

خداوند در قرآن کریم می فرماید:

«وَجَعَلَ اللَّیْلَ سَکَنًا» (انعام، ۹۶)

و شب را مایه آرامش قرار داد.

شب مایه آرامش و سکون همه موجودات است و این آرامش نباید ازبین برود. ازاین رو، ذبح حیوان در شب نهی شده است. شرع مقدس با این ظرافت سعی در حفظ حقوق حیوانات دارد.

صاحب جواهر در این زمینه می فرماید:

«وتکره الذباحه لیلا إلا مع الضروره لنهى النبی(صلی الله علیه و آله) عن ذلک، ولقول الصادق (علیه السلام) فی خبر أبان کان علی  بن الحسین۷ یأمر غلمانه أن لا یذبحوا حتى یطلع الفجر و یقول إن الله جعل اللیل سکناً»؛ (نجفی، ۱۳۸۶، ج۳۶، ص۱۳۴)

ذبح در شب مکروه است، به دلیل نهی پیامبر۹ از آن، و به دلیل قول امام صادق (علیه السلام) در خبری که از أبان نقل شده است که: علی بن الحسین۷ به غلام هایشان امر می کردند تا طلوع فجر ذبح نکنند و فرمودند: خدا شب را مایه آرامش قرار داده است.

    ۲. عدم ذبح حیوانی در برابر حیوان دیگر

اسلام از ذبح حیوان در برابر چشمان حیوان دیگر به شدت منع کرده است؛ زیرا حیوانات نیز نسبت به یکدیگر فهم و شعور و احساس دارند و شارع از هجمه به این احساسات حیوان، مانع شده است.

در روایت آمده است:

عن ابی عبد الله(علیه السلام): انّ امیرالمؤمنین(علیه السلام) قال: لاتذبح الشاه عند الشاه ولا الجزور عند الجزور وهو ینظر الیه؛ (حر عاملی، ۱۴۱۴ق، ج۱۶، ابواب الذبایح، باب ۷، ح۱)

امام صادق (علیه السلام) از امیرالمؤمنین۷ نقل می کند که فرمودند: گوسفند در برابر دیدگاه گوسفند دیگر، و شتر در برابر دیدگان شتر دیگر ذبح نمی شود.

برخی از فقها مانند یحیی بن سعید، علامه حلی و دیگران، با استناد به روایت فوق، بر کراهت آن تصریح فرموده اند. (حلی، ۱۴۰۵ق، ص۳۷۴؛ حلی، ۱۳۸۵، ص۳۲۲؛ نجفی، ۱۳۸۶، ج۳۶، ص۱۳۷) برخی نیز  همانند شیخ طوسی، حکم به حرمت داده اند.

شیخ در نهایه می نویسد: «لایجوز ذَبح شىء من الحیوان صبراً وهو أن یذبح شیئاً وینظر الیه حیوان اخر»؛ (طوسی، ۱۳۶۵، ص۵۸۴)

در شرایع نیز آمده است:

«ویکره أن یذبح حیوان وآخر ینظر الیه؛ (حلی، ۱۴۰۹، ج۳، ص۲۰۶)

سر بریدن حیوان، در حالی که حیوان دیگر به او نگاه می کند، مکروه است.

به هر حال، چه قایل به حرمت شویم و چه قایل به کراهت، در هر صورت این نهی مصداق بارز رعایت حق حیوان در ذبح است.

    ۳. منع از کندن پوست حیوان بلافاصله پس از ذبح

حیوان بلافاصله پس از ذبح نمی میرد و در این فاصله، یعنی وقتی هنوز روح در بدن حیوان هست، کندن پوست آن یا قطع عضوی از بدن حیوان جایز نیست. بیشتر فقها قایل به کراهت این کار شده اند. (نجفی، ۱۳۸۶، ج۳۶، ص۱۲۴؛ ابن ادریس حلی، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۱۰) حتی بعضی فقیهان، مانند شیخ طوسی (طوسی، ۱۳۶۵، ص۵۸۴)، ابن زهره (حلبی، ۱۴۱۸ق، ص۳۹۷) و شهید (مکی عاملی، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۴۲۵) حکم به حرمت داده اند.

فاضل هندی در این زمینه می نویسد:

«الأقوی ما اختاره الشهید من حرمه الفعل…لأنه إیلام للحیوان بلا فائده وقد نهی عن تعذیب الحیوان؛ (فاضل هندی، ۱۳۸۲، ج۹، ص۲۳۵)

اقوی آن چیزی است که شهید اختیار کرده و آن حرمت است….

مرحوم فاضل هندی در تعلیل این حکم می فرماید: چون این کار موجب اذیت و آزار حیوان است و از عذاب دادن حیوان نهی شده است.

اگر حیوان پیش از اینکه کاملاً بمیرد، سلاخی شود، گوشتش حلال نیست. دلیل این حکم، روایتی است از امام رضا(علیه السلام) که به صراحت دلالت بر حرمت می کند؛

«اذا ذبحت الشاه وسلخت او سلخ شىءٌ فیها قبل ان تموت لم یحلّ أکلها؛ (حر عاملی، ۱۴۱۴ق، ج۱۶، ص۳۱۴، باب ۸، ح۱)

هرگاه حیوانى ذبح شود و همه یا بخشى از آن قبل از مرگ [کامل] حیوان پوست کنده شود، خوردنِ گوشت آن حلال نیست.

از تمام گفته ها و احادیث فوق، تأکید شارع بر عدم آزار و اذیت حیوان و رعایت حق آن به دست می آید.

    ۴. پرهیز از رنج دادن حیوان در ذبح

توصیه های بسیاری (طوسی، ۱۳۶۵، ص۵۸۴) برای ذبح وارد شده است که به طور پراکنده به برخی اشاره شد و در ادامه نیز ذکر می شود. مجموع این دستورها بیانگر حقوق حیوانات اند و از رنج دادن و آزار و اذیت آنها منع می کنند.

شهید ثانی پس از ذکر وظایفی که رعایت آنها هنگام ذبح لازم است، (عاملی، ۱۳۸۳، ج۱۱، ص۴۱۹) به حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اشاره می کند:

«روی شداد بن اویس ان النبی(صلی الله علیه و آله) قال: ان الله کتب علیکم الإحسان فی کل شیء فإذا قتلتم فاحسنوا القتله وإذا ذبحتم فأحسنوا الذبحه»؛ (شیبانی، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۱۲۴)

پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: خداوند احسان در همه امور را بر شما لازم داشته است؛ پس زمانی که حیوانی را ذبح می کنید، به خوبی ذبح را انجام دهید.

فاضل هندی نیز این روایت را در کتاب خود می آورد: (فاضل هندی، ۱۳۸۲، ج۲، ص۲۲۶)

وعن جعفر  بن محمد(علیه السلام) أنه قال: «إذا أردت أن تذبح ذبیحه فلا تعذب البهیمه. (تمیمی مغربی، ۱۳۸۵، ج۲، ص۱۷۴)

همچنین صاحب جواهر در کتابش بر همین نکات تأکید کرده است. (نجفی، ۱۳۸۶، ج۳۶، ص۱۳۳)

   ۵.  فلج کردن حیوان پیش از ذبح

در گذشته برای تسریع و راحتی در ذبح، حیوان را به طریقی فلج می کردند تا تحرک کمتری داشته باشد یا با قطع نخاع حیوان، حرکت او را ازکار می انداختند؛ اما چنین روشی، از آن جهت که بسیار ظالمانه و مخالف حقوق حیوانات است، در اسلام نهی شده است.

امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «لا تنخع الذبیحه حتی تموت فإذا ماتت فانخعها»؛

حیوانی را که ذبح می کنید، پیش از مرگ قطع نخاع و فلج نکنید؛ و پس از مرگش این کار را انجام دهید.

شهید اول دراین باره می گوید: «یکره أن تنخع الذبیحه»

شهید ثانی در شرح عبارت شهید اول می نویسد:

«هو أن یقطع نخاعها قبل موتها… و قیل: یحرم؛ لصحیحه الحلبی، قال: قال أبوعبدالله (علیه السلام): [لا تنخع الذبیحه حتی تموت فإذا ماتت فانخعها] والأصل فی النهی التحریم وهو الأقوی واختاره فی الدروس»؛ (شهید ثانی، ۱۳۸۱، ج۷، ص۲۳۰)

عده ای قایل به حرمت این عمل شده اند و دلیل آنها، صحیح حلبی از امام صادق (علیه السلام) است که می فرمایند: «حیوانی را که ذبح می کنید، پیش از مرگ قطع نخاع و فلج نکنید و پس از مرگش این کار را انجام دهید»؛ و اصل در نهی مذکور در روایت، حرمت می باشد.

شهید ثانی این نظر (حرمت) را اقوی می داند و می فرماید: خود شهید اول در کتاب دروس، قول به حرمت را اختیار کرده است.

شیخ طوسی (طوسی، ۱۳۶۵، ص۵۸۴)  و فاضل هندی (فاضل هندی، ۱۳۸۲، ج۲، ص۲۵۹) نیز قایل به ممنوعیت شده اند.

از کلام فقها و حدیث یادشده به وضوح برداشت می شود که به حق حیوان بسیار اهمیت داده شده است و این دستور اسلام نیز از جمله توصیه هایی است که از حقوق حیوانات حمایت می کند.

   ۶. دستور به تیز بودن آلت ذبح

یکی از اوامر شرع در باب ذبح این است که آلت ذبح باید به اندازه ای تیز باشد که حیوان زجر نکشد و آزار و اذیت نبیند.

در روایتى دراین باره چنین آمده است:

قال الصادق (علیه السلام): «اذا اراد أن تذبح الذبیحه فلا تعذب البهیمه، احد الشفره»؛ (تمیمی مغربی، ۱۳۸۵، ج۲، ص۱۷۴، ح۶۲۵؛ حر عاملی، ۱۴۱۴ق، ج۱۶، باب سوم از ابواب ذبح، ح۲)

هنگامی که خواستی چهارپا را ذبح کنی، حیوان را عذاب نده و آلت ذبح را تیز کن.

همچنین در حدیث دیگری از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده است:

انه(صلی الله علیه و آله) أمر أن تحد الشفار وأن تواری عن البهائم وقال: إذا ذبح أحدکم فلیجهز»؛ (بیهقی، ۱۴۱۴ق، ج۹، ص۲۸۰)

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) دستور فرمود که برای ذبح، چاقو را تیز کنید؛ و از جلوی چشمان دیگر حیوانات دور شوید (و جلوی چشم حیوانی، حیوان دیگر را ذبح نکنید)؛ و فرمودند: زمانی که یکی از شما ذبح حیوانی را انجام می دهد، خود را به وسایل مورد نیاز تجهیز کند.

فاضل هندی نیز قریب به همین مطالب را با استناد به روایاتی می آورد. (فاضل هندی، ۱۳۸۲، ج۹، ص۲۲۶)

۷. با قدرت کشیدن چاقو

در راستای همان دستورهایی که در زمینه حقوق حیوان آمده، گفته شده است: علاوه بر تیز بودن چاقو و تسریع در ذبح، لازم است آلت ذبح با قوت و نیروی تمام کشیده شود تا حیوان سریع تر و به راحتی جان دهد.

شهید در مسالک می فرماید:

«ویمرّ السکین بقوه»؛ (شهید ثانی، ۱۳۸۱، ج۲، ص۲۲۸)

چاقو را با قوت بر گلوى ذبیحه بکشد.

   ۸. تسریع در ذبح

تسریع در ذبح حیوان باعث عدم زجر آن می شود و از مصادیق این روایت است:

«انّ اللّه تعالی کتب علیکم الاحسان فی کل شیء… فاذا ذبحتم فأحسنوا الذبحه»؛ (بیهقی، ۱۴۱۴ق، ج۹، ص۲۸۰)

خداوند نیکى کردن و احسان بر هر چیزى را بر شما واجب کرده است… از این رو، هرگاه خواستید حیوانى را ذبح کنید، ذبح را به نیکویى انجام دهید.

شهید در مسالک، بنا بر همین روایت، قایل به استحباب تسریع در ذبح شده است. (شهید ثانی، همان)

  ۹.  نچرخاندن چاقو در حلقوم حیوان

بعضی در هنگام ذبح، چاقو را در حلقوم حیوان می چرخانند که موجب آزار حیوان است و بیشتر فقها قایل به کراهت شده و بعضی نیز آن را حرام دانسته اند. (حلی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۷۴۰)

مستند این فتوا روایتى است که حمران ابن ابى اعین از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است:

«ولا تقلب السکّین لتدخلها تحت الحلقوم»؛ (حر عاملی، ۱۴۱۴ق، ج۱۶، ص۲۱۴، باب۳، ح۲)

چاقو را جهت داخل کردن در حلقوم، نچرخان.

۱۰. نکشتن حیوانی که ذابح، خودش آن را پرورش داده است

اسلام به انس و الفتی که بین حیوان و صاحبش شکل می گیرد، اهمیت می دهد و می فرماید: ذابح، حیوانی را که خود پرورش داده است، نکشد.

«عن أبی الصحاری عن أبی عبدالله(علیه السلام) قال: قلت له: الرجل یعلف الشاه والشاتین لیضحی بها، قال: لا أحبّ ذلک. قلت: فالرجل یشتری الجمل او الشاه فیتساقط علفه من هیهنا وهیهنا فَیَجیىءُ الوقت وقد سمن فیذبحه. فقال: ولکن اذا کان ذلک الوقت فلیدخل سوق المسلمین ولیشتر فیها ویذبحه»؛ (حرعاملی، ۱۴۱۴ق، ج۱۶، ص۳۷۴، باب۲۰، ح۲)

ابى صحارى به امام صادق (علیه السلام) عرض می کند: شخصى به یک و دو گوسفند علف می دهد (آنها را پرورش می دهد) تا براى قربانى از آنها استفاده کند. حضرت فرمود: این کار را دوست نمی دارم. عرض کرد: شخصى شتر یا گوسفندى را می خرد و براى او از اینجا و آنجا علوفه فراهم می کند تا اینکه زمان ذبح آن فرا می رسد و آنها را سر می برد. حضرت فرمود: [چنین نکند] و هرگاه وقت انجام چنین کارى رسید، داخل بازار مسلمانان شود و حیوانى بخرد و آن را ذبح کند.

عاطفه و احساسی که میان حیوان و صاحب دل سوز او شکل می گیرد، دوسویه است و شارع دوست ندارد این عاطفه نادیده گرفته شود؛ زیرا همان گونه که ممکن است صاحب حیوان متألم شود، حیوان نیز رنج بکشد. در روایت ذیل، راوی از نگاه خاص حیوانش هنگام ذبح، برای امام۷ صحبت می کند:

محمدبن فضیل چنین نقل کرده است:

«قلت له: کان عندى کبش سمنته لأضحى به فلما أخذته فأضجعته نظر إلىّ فرحمته ورفقت له ثمّ إنّی ذبحته، قال: فقال: ما کنت أحبّ لک أن تفعل؛ لا تربین شیئاً من هذا ثم تذبحه»؛ (همان، ص۳۰۸)

به حضرت رضا(علیه السلام) عرض کردم: من براى قربانى، قوچى را پرورش دادم. چون او را گرفتم و به زمین زدم تا ذبح کنم، نگاهى به من کرد. پس با او مهربانى و مدارا کردم. حضرت فرمود: دوست نداشتم چنین می کردى؛ نباید حیوانى را تربیت کنى؛ آن گاه سرش را ببرى.

صاحب جواهر، به علت قصور سند روایات، قایل به کراهت در این باب شده است. (نجفی، ۱۳۸۶، ج۳۶، ص۱۳۸)

شکار و نقض حق حیات حیوان

دومین موردی که به طور مستقیم حیات حیوان را نشانه می رود و به ظاهر موجب از بین رفتن این حق می شود، شکار و صید حیوانات است.

اصل جواز مصرف گوشت حیوانات حلال گوشت گذشت و گفته شد یکی از راه های دسترسی به این گوشت، شکار و صید است.

پیش تر، اگر این شکار برای تغذیه یا امرار معاش، یعنی فروختن آن غذا باشد، جایز است؛ اما اگر برای تفریح و لهوی باشد، حرام خواهد بود.

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله): «من قتل عصفوراً عبثاً عج من الله یوم القیامه منه. یقول: یارب! ان فلاناً قتلنی عبثاً ولم یقتلنی لمنفعه»؛ (متقی هندی، ۱۴۰۹ق، ج۱۵، ح۳۹۹۷۱)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هرکس گنجشکی را بیهوده بکشد، روز قیامت آن گنجشک از او پیش خداوند شکایت می کند و می گوید: ای پروردگار من! فلانی مرا بیهوده کشت و برای منفعتی مرا به قتل نرساند.

این روایت، حرمت شکار لهوی و تفریحی و جواز شکار عقلایی را می رساند.

اما اگر لازمه صید و شکار تفریحی حیوانات، سفر باشد، آن سفر سفر معصیت است و  نماز شکارچی یا صیاد شکسته نیست؛ بلکه کامل است؛ و اگر در ماه رمضان باشد، روزه بر او واجب است.

علامه حلی قایل به همین حکم است و می گوید:

«عدم قصر الصلاه فی المتصید لهواً دون المتصید للقوت أو التجاره»؛ (حلی، ۱۳۸۵، ج۱، ص۵۰)

نماز در سفر برای صید لهوی و بی دلیل، شکسته نیست و کامل است؛ و روزه نیز واجب است؛ اما بنا بر نظر گروهی، کسی که برای  غذای خود یا برای امرار معاش و تجارت، صید می کند، چنین حکمی ندارد.

ابن سعید حلی (حلی، ۱۴۰۵ق، ص۹۱)  و صاحب جواهر نیز همین حکم را ذکر فرموده اند. (نجفی، ۱۳۸۶، ج۱۴، ص۲۵۷)

حرمت شکار و صید تفریحی، و دستورها و توصیه های شرع درباره شکار ـ که در ادامه می آید ـ بر عدم نقض حقوق حیوانات دلالت می کند و حمایت اسلام از حقوق حیوانات را نشان می دهد.

دستورهای اسلام در شکار و صید، مؤید حقوق حیوانات

در اسلام، همانند ذبح، دستورها، و توصیه ها و احکامی در باب صید و شکار وجود دارد که شارع مقدس با بیان آنها حقوق حیوانات را تأیید و تثبیت کرده است:

۱. منع صید در شب

همان آیه ۹۶ سوره انعام که شب را مایه آرامش بیان کرده بود و برای منع ذبح در شب مورد استناد قرار گرفت، در اینجا هم می تواند بر منع شکار در شب دلالت کند؛ به این بیان که حیوان هم مانند انسان حق استفاده از سکون و آرامش شب را دارد و شکار آن در روز، آن هم برای ضرورت هایی که ذکر شد، جایز است.

شیخ مفید می فرماید: «ویکره صید الوحش والطائر فی اللیل». (مفید، ۱۴۱۰ق، ص۵۷۷)

۲. ابزار صید و شکار

همان دستورهایی که در باب ذبح گذشت، مانند تیز بودن آلت، با قوت کشیدن آن و تسریع در آن، در اینجا هم قابل استناد است؛ چراکه در شکار و صید هم باید تذکیه وجود داشته باشد؛ و پیرو آن، توصیه های وارد شده در ذبح، در صید هم می آید.

۳. حرمت شکار جوجه و نوزاد حیوان

شیخ صدوق دراین باره می گوید:

«لا یجوز أخذ الفراخ من أوکارها فی جبل أو بئر أو أجمه حتی تنهض»؛ (صدوق، ۱۴۱۸ق، ص۷۹)

شکار نوزاد حیوانات از لانه هایشان در کوه یا چاه یا نیزار، تا زمانی که قادر به پرواز نباشند، جایز نیست.

شیخ مفید نیز می فرماید:

«ولا یجوز أخذ الفراخ من أوکارها»؛ (مفید، ۱۴۱۰ق، ص۵۷۷)

گرفتن جوجه ها از آشیانه هایشان جایز نیست.

برخی از فقها نیز در صورت صید جوجه ای که قدرت بر فرار ندارد، گوشت آن را حرام می دانند. (حلی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۷۳۸)

۴. حرمت شکار در حال احرام

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْتُلُواْ الصَّیْدَ» (مائده، ۹۵)

ای کسانی که ایمان آورده اید! شکار را در حال احرام به قتل نرسانید.

عن أبی عبداللَّه (علیه السلام): قال لا تستحلّنّ شیئاً من الصّید وأَنت حرام؛ (حر عاملی، ۱۴۱۴ق، ج۹، ابواب تروک احرام، ح۱)

امام صادق (علیه السلام) می فرماید: در حالیکه مُحرم هستید، هیچ صیدی را برای خود حلال نشمارید.

احادیث بسیاری بر حرمت شکار در حال احرام دلالت می کنند و حتی برخی، ادعای اجماع در این حرمت کرده اند. (نجفی، ۱۳۸۶، ج۱۸، ص۲۸۶)[۵]

به نظر می آید که این حرمت، بیشتر برای رعایت حال احرام است؛ اما با بیان اندکی از فلسفه تحریم صید در حال احرام، پی به اهمیت حقوق حیوانات نزد شارع مقدس می بریم.

آیت الله مکارم شیرازی در این زمنیه می گوید:

در فلسفه تحریم صید در حال احرام آمده است که در مراسم حج و عمره، انسان به یک نوع ریاضت مشروع الهی دست می زند و به نظر می رسد که تحریم صید در حال احرام، به همین منظور است. از این گذشته، با توجه به این، اگر صید کردن برای زوار خانه خدا کار مشروعی بود، این همه رفت وآمدی که هر سال به این سرزمین های مقدس می شود، نسل بسیاری از حیوانات در آن منطقه – که به حکم خشکی و کم آبی، حیواناتش نیز کم است – برچیده می شد و این دستور، نوعی حفاظت و ضمانت برای بقای نسل حیوانات آن منطقه است. مخصوصاً با توجه به اینکه در غیر حال احرام نیز صید حرام و همچنین کندن درختان و گیاهان آنجا ممنوع است، روشن می شود که این دستور، ارتباط نزدیکی با مسئله حفظ محیط زیست و نگهداری گیاهان و حیوانات آن منطقه از نابودی و فنا دارد. این حکم، به قدری دقیق تشریح شده که حتی کمک کردن و نشان دادن و ارائه صید به صیاد نیز تحریم گردیده است.  (مکارم شیرازی، ج۵، ص۸۸)

نتیجه

پس از اثبات حق حیات برای حیوانات با استناد به آیات و روایات، بیان شد که برای ذبح و شکار – که حیات حیوان را ازبین می برد – مجوز شرعی وجود دارد و نه تنها این مجوز شرعی نقض حقوق حیوانات نیست، بلکه قانونی است که در عین سازگاری با طبیعت و نیازهای بشری، نوعی کمال شمرده شدن برای حیوان، توأم با دستورهایی از طرف شارع است و شرع به بهترین نحو، از حقوق حیوانات حمایت می کند.

البته اصل استفاده از حیوان، فقط در صورت رعایت شرایط خاص ذبح و شکار میسر است؛ و پس از بیان کلام فقیهان که مستند به روایات متعدد و صحیح السند متواتر بود، توصیه ها و دستورهای متعددی در باب ذبح و شکار و صید اثبات شد که همگی مؤید حقوق حیوانات اند.

پی نوشت:

[۱]. در معنای «بهیمه»، چهارپا نیز آمده است. (المنجد، ذیل کلمه بهیمه.)

[۲]. علامه مجلسی در ذیل این حدیث می فرماید: ظاهراً «صرد» و «صوام» هر دو به یک معنایند.

[۳]. روزبه شباک، «مقایسه ذبح اسلامی و غیراسلامی»،

http://www.hakimemehr.ir/news/show_detail.asp?id=4292.

[۴]. علی انگالی نژاد، «رمز و رازهای ذبح در مقایسه مذاهب و ادیان»،

http://deylamvet.blo«»a.com/post-1.aspx.

[۵]. قال صاحب الجواهر: «بلا خلاف اجده فی شیء من ذلک بیننا بل الاجماع».

فهرست منابع

* قرآن کریم.

۱.ابن بابویه قمی، ابوجعفر محمدبن علی (شیخ صدوق)، الهدایه،قم،مؤسسهالامام الهادى، ۱۴۱۸ق.
۲.ــــــــــــــــ ، من لایحضره الفقیه، ترجمه سیدصدرالدین بلاغی، دار الکتبالاسلامیه،۱۳۸۸.
۳.اصفهانی، محمدبن حسن ملقب به فاضل هندی، کشف اللثام عن قواعد الاحکام، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه،۱۳۸۲.
۴.انصاری، مرتضی، المکاسب، ج۴، قم،جامعهالنجفالدینیه،۱۳۹۲ق.
۵.آخوند خراسانی، محمدکاظم، درر الفواید فی الحاشیهعلی الفراید (حاشیه آخوند)، تهران، مؤسسهالطبع والنشرالتابعهلوزارهالثقافهوالارشاد الاسلامی، ۱۴۱۰ق.
۶.العبکری، اب‍ی عب‍دال‍لّ‍ه م‍ح‍م‍دب‍ن م‍ح‍م‍دب‍ن نعمان ،المقنعه،قم، انتشارات جامعه مدرسین،۱۴۱۰ق.
۷.بیهقی، أبی بکر احمدبن الحسین بن علی، السنن الکبری، بیروت، دار الکتبالعلمیه،۱۴۱۴ق.
۸.تمیمی مغربی، نعمان بن محمدبن منصور، دعائم الاسلام، چاپ دوم، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام، ۱۳۸۵ق.
۹.جعفری لنگرودی، محمدجعفر، مقدمه عمومى علم حقوق، تهران، گنج دانش، ۱۳۷۱.
۱۰.حر عاملی، محمدبن حسن، وسائلالشیعه،چ دوم، قم،مؤسسهآل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۴ق.
۱۱.حلبی، عزالدین حمزه بن علی بن زهره، غنیهالنزوع فی علمی الاصول والفروع، قم، موسسه امام صادق (علیه السلام)،۱۴۱۸ق.
۱۲.حلی، ابن ادریس، السرایر، ج۲، چاپ دوم، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۰ق.
۱۳.حلی، حسن بن یوسف، قواعد الاحکام، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۸۵.
۱۴.حلی، نجم الدین جعفربن الحسن، شرایع الاسلام، ج۳، چاپ سوم، قم، اسماعلیان، ۱۴۰۹ق.
۱۵.حلی، یحیی بن السعید، الجامع للشرایع، قم، مؤسسهسیدالشهدا، ۱۴۰۵ق.
۱۶.خمینی، روح الله، رساله توضیح المسائل، مشهد، هاتف، ۱۳۸۱.
۱۷.خوئی، سیدابوالقاسم، مصباحالفقاههفی المعاملات، چاپ دوم، قم، سیدالشهداء، ۱۳۷۸ق.
۱۸.رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، چاپ دوم، قاهره، ۱۳۶۶ق.
۱۹.شیبانی، احمدبن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۳ق.
۲۰.طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۳۸۶.
۲۱.ــــــــــــــــ ،النهایهفی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت، دار الکتاب، ۱۳۹۰ق.
۲۲.طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، تهران، ناصرخسرو، ۱۳۸۴.
۲۳.طوسی، ابن حمزه،الوسیلهالی نیلالفضیله، قم، نشر کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۳۶۵.
۲۴.طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القران، تهران، ذوی القربی، ۱۳۸۸.
۲۵.ــــــــــــــــ ، تذکرهالفقهاء، قم، مؤسسهآل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، ۱۴۱۴ق.
۲۶.عاملی، زین الدین بن على بن احمد (الشهید الثانی)، مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام، قم، بنیاد معارف اسلامی، ۱۳۸۳.
۲۷.ــــــــــــــــ ، الروضهالبهیهفی شرحاللمعهالدمشقیه،ج ۱، چ دوم، قم، دار التفسیر، ۱۳۸۱.
۲۸.کاتوزیان، ناصر، المبسوط فی فقهالامامیه،قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۹۰.
۲۹.ــــــــــــــــ ، مبانی حقوق عمومی، تهران، میزان، ۱۳۸۷.
۳۰.ــــــــــــــــ ، مقدمه علم حقوق و مطالعه در نظام حقوقی ایران، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۹۰.
۳۱.کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، چاپ سوم، تهران، دار الکتبالاسلامیه،۱۳۸۸ق.
۳۲.متقی هندی، علاء الدین علی بن حسام، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ دوم، بیروت، انتشاراتمؤسسهالرساله،۱۴۰۹ق.
۳۳.مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسهوفاء، ۱۴۰۳ق.
۳۴.معلوف، لوییس، المنجد فیاللغه،احمد سیاح، ج۱، چاپ دوم، تهران، اسلام، ۱۳۷۸.
۳۵.مکی عاملی، محمدبن جمال الدین (شهید اول)، الدروسالشرعیهفی فقهالامامیه،قم، انتشاراتمؤسسهنشر اسلامی، ۱۴۱۲ق.
۳۶.نایینی، محمدحسین،منیهالطالب فی شرح المکاسب، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه، ۱۳۸۵.
۳۷.نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح الشرایع الاسلام، قم، کتاب فروشی الاسلامیه،۱۳۸۶.
۳۸.وجدی، محمد فرید، دائرهالمعارف، قاهره،دار المعرفه،۱۹۷۱م.
۳۹.یزدى طباطبائى، سیدمحمدکاظم، حاشیه مکاسب، قم، اسماعیلیان، ۱۳۷۸.

منبع: شیعه شناسی

نویسندگان :سیدمحمدجواد وزیری فرد؛ احمد اولیایی