خاتميت در نبوت يا رسالت؟

خاتمیت در نبوت یا رسالت؟

۱۴۰۰-۰۸-۲۵

274 بازدید

سؤال : یکی از مناقشه‌هایی که در مورد دلالت آیه ۴۰ سوره احزاب بر ختم نبوت شده، این است که: در خود آیه پیامبر اسلام «خاتم النبیین» خوانده شده است، نه «خاتم الرسل»؛ به همین دلیل آیه این فرض را رد نمی‌کند که پس از پیامبر اسلام، رسول دیگری از جانب خدا برانگیخته شود و شریعت جدیدی را به بشر عرضه نماید. پاسخ چیست؟

همانگونه که ملاحظه می‌شود در این اشکال، با تفکیک نبوت و رسالت از یکدیگر و فرق گذاردن بین آنها، سعی در توجیه این مدعا شده است که ختم نبوت با ختم رسالت تلازم ندارد و از اولی نمی‌توان دومی را نتیجه گرفت۱. به منظور تحلیل و نقد اشکال مذکور و پاسخ گفتن به سؤال فوق لازم است معنای لغوی و اصطلاحی «نبی» و «رسول» و نسبت این دو با یکدیگر مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد. در مورد ماده اشتقاق کلمه نبی بین لغت شناسان اتفاق نظر کامل وجود ندارد. به اعتقاد برخی، این کلمه از «نبأ» – که در لغت عرب بر خبر مهم، سودمند و صادق اطلاق می‌شود۲ – گرفته شده و به معنای کسی است که خبری با این اوصاف آورد. و از آنجا که انبیاء پیام‌آوران وحی‌اند و حامل خبرهای مهمی از جانب خدا برای هدایت و سعادت انسان، می‌باشند «نبی» نامیده شده‌اند۳. طبق نظر دیگر نبی از «نبوه» به معنای ارتفاع و بلندی مشتق شده است و چون پیامبران بر دیگر انسانها شرافت و فضیلت دارند، به این نام خوانده شده‌اند۴. از این دو وجه، وجه نخست نزد اندیشمندان معاصر مقبولیت بیشتری یافته است. کلمه رسول هم در لغت از ماده «رسل»، به معنای برانگیخته و روان شدن همراه با تأنی و نرمی مشتق شده است۵.

و اما در اصطلاح؛ از آیه شریفه: «و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی الّا اذا عنّی القی الشیطان فی أمنیّته۶» اجمالاً استفاده می‌شود در فرهنگ قرآنی بین انبیاء و رسولان فرق گذاشته شده است. در توضیح تفاوت این دو با یکدیگر آراء مختلفی مطرح شده است.

تفسیر نخست آراء در تفسیر معنای اصطلاحی نبی و رسول.

نبی انسان کامل و برگزیده‌ای است که از جانب خدا به او وحی می‌شود، هر چند مأمور ابلاغ آن به مردم نباشد، ولی رسول پیامبری است که علاوه بر دریافت وحی، وظیفه ابلاغ آن را نیز برعهده دارد۷. طبق تفسیر فوق، مفهوم نبی در مقایسه با رسول شمول و گستردگی بیشتری دارد؛ چرا که مفهوم رسول مقید است به مأموریت ابلاغ داشتن، در حالی که این قید در تعریف نبی اخذ نشده است.

از طرفی قرآن کریم، در مدح و بزرگداشت بعضی پیامبران آنان را به ترتیب با دو وصف رسولاً و نبیاً توصیف می‌کند۸؛ حال آن که در این مقام مناسب است ابتدا صفت عام ذکر شود و سپس صفت خاص۹. به علاوه آیه «و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی الّا…» دلالت دارد بر این که همه پیامبران، اعم از انبیاء و رسولان، مأمور ابلاغ وحی بوده‌اند؛ در غیر این صورت صدر و ذیل این بخش از آیه با یکدیگر تناسب نداشته، اسناد «ارسال» به «نبی» بی‌وجه خواهد بود۱۰. و اصولاً مبعوث شدن پیامبری که وظیفه ابلاغ وحی را نداشته باشد، چگونه می‌تواند هدف از بعثت انبیاء را که همانا هدایت انسانها به راه رشد وکمال و سعادت است، جامه عمل بپوشاند۱۱؟ همچنین آیه «و کذلک جعلنا لکلّ نبیّ عدوّاً من المجرمین و کفی بربّک هادیاً و نصیراً۱۲» نیز می‌تواند شاهدی باشد بر این مدعا که انبیاء هم وظیفه تبلیغ دین و دعوت مردم را بر عهده داشته‌اند؛ در غیر این صورت دلیلی ندارد که گناهکاران به دشمنی و مخالفت با آنان برخیزند۱۳.

تفسیر دوم: رسول تنها شامل آن دسته از انبیاء که کتاب آسمانی با خود همراه داشته‌اند، می‌شود۱۴. این تفسیر نیز به دلایلی چند مخدوش است: اولاً هیچ ملازمتی بین رسول بودن و کتاب آسمانی داشتن نیست. بهترین گواه بر این امر نیز این است که بعضی از پیامبرانی که کتاب آسمانی نداشته‌اند، در قرآن «رسول» خوانده شده‌اند؛ مانند حضرت لوط و شعیب۱۵. روایات اسلامی نیز رسولان را ۳۱۳ نفر و کتابهای آسمانی را ۱۰۴ کتاب شمرده‌اند۱۶؛ ثانیاً، تفسیر یاد شده ادعایی است بدون دلیل. اگر در تأیید آن به این آیه از قرآن استشهاد شود که: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان۱۷»، در پاسخ باید گفت: این شاهد تضعیف می‌شود با آیه دیگر قرآن که می‌فرماید: «فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب۱۸» که به موجب آن خداوند همراه انبیاء کتاب نازل کرد با این که به یقین همه پیامبران صاحب کتاب نبوده‌اند؛ لذا در مقام تفسیر باید این دو آیه را بر این معنا حمل نمود که اجمالاً بعضی از انبیاء و رسولان کتاب آسمانی داشته‌اند، نه این که فرد فرد آنها با خود کتابی به همراه آورده باشد۱۹.

تفسیر سوم: رسول پیامبری است که صاحب شریعت باشد، نه هر پیامبری۲۰. این تفسیر نیز به دلیل عدم تطابق تعداد رسولان که ۳۱۳ نفرند و پیامبران صاحب شریعت که ۵ نفر ذکر شده‌اند. قابل قبول نیست۲۱. علاوه بر این که قرآن در مواردی به پیامبرانی که صاحب شریعت نیستند «رسول» اطلاق کرده است۲۲.

تفسیر چهارم: رسول تنها بر پیامبرانی اطلاق می‌شود که جبرئیل – «رسول کریم» وحی- در بیداری بر آنان متمثّل و ظاهر شده و با آنان سخن می‌گفته است، ولی نبی در مورد پیامبرانی به کار می‌رود که از طریقی دیگر- غیر از آنچه گفته شد؛ مانند الهام، وحی از پس حجاب، و یا تنها با شنیدن صدای فرشته وحی و… -سروش غیبی را تلقی و دریافت می‌کرده‌اند۲۳.

تفسیر پنجم: نبی پیامبری است که در خواب به او وحی می‌شود و از امور غیبی آگاهی می‌یابد، در حالی که رسول فرشته وحی را می‌بیند و با او سخن می‌گوید۲۴. این دو تفسیر که برگرفته از روایاتند، در تعریفی که از رسول ارائه می‌کنند، شبیه همند و تفاوتی اگر بین آنها باشد، تنها در تعریف نبی است. در همین روایات تصریح شده است که بعضی از پیامبران هم نبی بوده‌اند و هم رسول و نبوت و رسالت در آنها با یکدیگر جمع شده است. ناگفته نیز نماند که فرقه بهائیت در توجیه نظر خود مبنی بر ختم نبوت و استمرار رسالت، به تفسیر اخیر تمسک جسته‌اند۲۵؛ هرچند از دلایلی که برای اثبات مدعای خویش آورده‌اند – که به تفصیل در فصل آینده مطالعه و بررسی خواهد شد – به دست می‌آید تفاوت عمده‌ای که بین نبی و رسول قائلند، از نظر صاحب شریعت بودن است. در مقام نقد باید گفت: اگر چه در بدو امر ممکن است احتمال داده شود که نبی و رسول مصداقاً با یکدیگر رابطه عموم و خصوص من وجه دارند – که در این صورت نمی‌توان از ختم نبوت، ختم رسالت را نتیجه گرفت – ولی فرض رسولی که نبی نباشد مردود است به دلیل روایاتی که از مجموع ۱۲۴۰۰۰ نبی تنها ۳۱۳ تن از آنان را رسول معرفی می‌کنند. براساس این روایات بعضی از پیامبران نبوت و رسالت را با یکدیگر جمع کرده‌اند و بعضی دیگر تنها نبی بوده‌اند۲۶. به علاوه برخی از احادیث – هر چند بسیار اندک – صریحاً بر ختم رسالت دلالت دارند؛ مانند این دو حدیث شریف از امام علی(ع) در وصف رسول خدا(ص): «ارسله علی حین فتره من الرسل و تنازع من الالسن فقفّی به الرسل و ختم به الوحی۲۷» و «أمن وحیه و خاتم رسله و بشیر رحمته و نذیر نقمته۲۸». شایان ذکر است به نظر علامه طباطبایی، روایاتی که این دو تفسیر مستند به آنها می‌باشند، در مقام توصیف مصداق نبی و رسولند و نه تحدید معنا و مفهوم آن دو. توضیح مطلب در شرح دیدگاه علامه طباطبایی از نظر خواهد گذشت۲۹.

تفسیر ششم: نبی کسی است که به او از سوی خدا به وسیله یکی از راه‌های شناخته شده وحی می‌شود، در حالی که رسول انسانی – و بلکه هر موجودی – است که از جانب شخصی – خدا یا غیر او – مأموریت ابلاغ پیام یا انجام کاری را بر عهده داشته باشد. گواه بر این تفسیر، ماده اشتقاق این دو کلمه و کاربرد قرآنی آنها است. «نبی» بنا بر رأی اکثر لغویین از نبأ مشتق شده است و هر جا در آیات و روایات استعمال شده، مقصود از آن کسی است که شرافت آگاهی از غیب و مخاطب وحی بودن را یافته است. به همین دلیل در اغلب موارد در قرآن کلمه وحی و مشتقات آن با کلمه نبی و نبیین قرین و همنشین شده است؛ مانند آیه «إنّا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح و النّبیین من بعده۳۰…» همچنان که هر جا در مقام تحدید و برشمردن وظایف پیامبران است، کلمه رسول و یا کلمات هم خانواده با آن را برمی‌گزیند؛ مانند «و ما علی الرسول الّا البلاغ المبین۳۱» و «ابلّغکم رسالات ربّی و انصح لکم۳۲». از آنچه گفته شد می‌توان نتیجه گرفت نبی و رسول به دو بعد از یک مقام اشاره دارند: اولی به بعد خبر گرفتن و دریافت وحی که لازمه آن تعالی روح و آمادگی ضمیر انسان برای شنیدن ندای غیبی است و دومی به بعد خبرآوردن و ابلاغ وحی؛ بنابراین این دو لفظ با یکدیگر مترادف نیستند و از نظر مفهوم بین آنها بینونیت و جدایی برقرار است. و اما از نظر مصداق، قرآن کریم واژه رسول را بر هر کس که از جانب دیگری مأموریت انجام کاری را داشته باشد اطلاق می‌کند، اعم از این که فرشته باشد؛ مانند «انّما أنا رسول ربّک لأهب لک غلاماً زکیاً۳۳» و یا انسانی که از سوی انسان دیگری عهده دار مأموریتی شده باشد؛ چنان که در داستان حضرت یوسف می‌خوانیم: «فلمّا جاءه الرّسول قال ارجع الی ربّک۳۴»، و یا پیامبری که از طرف خدا مأمور دعوت مردم به یکتاپرستی و انذار و تبشیر باشد. لفظ رسول در این کاربرد وسیع اعم مطلق است از نبی. اما اگر معنای مصطلح کلمه رسول را لحاظ کنیم – که به اقتضای موضوع بحث که کلامی است باید چنین کرد -؛ یعنی، رسالت انسان از جانب خدا را، و با قطع نظر از شمار اندکی از انبیاء که طبق برخی روایات دایره نبوت آنها به خودشان محدود بوده و به دیگران تجاوز نمی‌کرده، نسبت بین نبی و رسول تساوی است۳۵. از آنچه گفته شد می‌توان نتایج زیر را به دست آورد: ۱- نبوت و رسالت مفهوماً با یکدیگر مبایند؛ ۲- مقام نبوت بالاتر و برتر از مقام رسالت است و به همین دلیل، در برخی آیات که دو صفت نبی و رسول با یکدیگر جمع شده، ابتدا رسول ذکر شده است و سپس نبی؛ ۳- نبوت اساس رسالت انسان از جانب خداست؛ ۴- نبی و رسول از نظر مصداق با یکدیگر مساویند. طبق این تفسیر، تلازم ختم نبوت با ختم رسالت را از دو طریق می‌توان نشان داد: یکی با استناد به نسبت تساوی که بین مصادیق نبی و رسول برقرار است و دیگر با استناد به این امر که نبوت رکن رسالت است و با انقطاع وحی و بسته شدن دفتر نبوت، موضوع رسالت نیز منتفی می‌شود؛ چون تنها کسی می‌تواند حامل رسالتی از جانب خدا برای انسانها باشد که در مرتبه نخست بتواند پیام او را از طریق وحی دریافت نماید. دلیل اینکه در آیه ۴۰ سوره احزاب تعبیر «خاتم النبیین» به کار رفته و نه «خاتم الرسل» همین است که نبوت سنگ بنای رسالت و رکن آن است۳۶.

تفسیر فوق از دو جهت قابل تأمل است: اولاً، آیه «و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی الّا اذا تمنّی القی الشیطان فی امنیّته۳۷» به وضوح بر تغایر مصداقی نبی و رسول دلالت دارد؛ ثانیاً، همچنان که قبلاً نیز گفته شد از روایات، شمول مصداقی نبی نسبت به رسول استفاده می‌شود.

تفسیر برگزیده: از آیه «و ما ارسلنا من قبلک من رسول و لا نبی الّا…» استفاده می‌شود نبی و رسول، هر دو، برای هدایت و ارشاد انسانها فرستاده شده‌اند، با این تفاوت که نبی برانگیخته می‌شود تا مردم را از اخبار غیبی که نزدش است آگاه و مطلع نماید و «بنا به اقتضای عنایت خداوند به هدایت انسانها به سوی سعادتشان، صلاح زندگی مادی و معنوی‌شان، از اصول و فروع دین را برای آنان بیان کند.۳۸» اما رسول علاوه بر اصل خبر غیب، رسالت خاصی از جانب خدا نیز بر عهده دارد که یکی از ابعاد آن که در قرآن به آن اشاره شده است، اتمام حجت بر مردم است به گونه‌ای که از آن پس عذر و بهانه‌ای برای آنان نماند۳۹ و در صورتی که مردم از سر عناد و لجاجت به مخالفت برخیزند، مجوز عذاب و هلاک آنان باشد۴۰ ۴۱؛ همچنان که گفتگوهای رسولان الهی – همچون نوح، هود، صالح، و… – با امتهایشان مؤید بلکه دلیل بر آن است۴۲. با مطالعه و بررسی آیات قرآن تفاوتی بیش از آنچه معنای لغوی این دو کلمه افاده می‌کند، ظاهر و آشکار نمی‌گردد که رسول شرافت واسطه بودن بین خدا و بندگانش را دارد و نبی، شرافت علم به خدا و آنچه نزد اوست۴۳. ولی در عین حال روایات اسلامی دلالت دارند بر این که بین نبی و رسول از نظر مصداق نسبت عموم و خصوص مطلق برقرار است. در بعضی روایات تصریح شده است که انبیاء ۱۲۴۰۰۰ نفر بوده‌اند که از این تعداد ۳۱۳ تن رسول می‌باشند۴۴. برخی از روایات، تفاوت نبی و رسول را در نحوه تلقی وحی معرفی می‌کنند، به این ترتیب که به نبی درخواب وحی می‌شود، ولی رسول فرشته وحی را می‌بیند و با او سخن می‌گوید۴۵. البته این روایات در صدد تحدید و تعیین معنا و مفهوم نبی و رسول نیستند، بلکه مقصود از آنها این است که نبوت و رسالت دو مقامند که ویژگی یکی رؤیاست و ویژگی دیگری مشاهده فرشته وحی. گاه این دو مقام و در نتیجه این دو ویژگی در یک فرد جمع می‌شوند و گاه نبوت بدون رسالت تحقق می‌یابد. از اینجا پاسخ اشکال کسانی که دلالت آیه ۴۰ سوره احزاب بر ختم رسالت را زیر سؤال برده‌اند دانسته می‌شود: نبوت از نظر مصداق اعم از رسالت است و نفی اعم مستلزم نفی اخص است۴۶.

از عبارات فوق می‌توان دریافت که علامه طباطبایی (ره) نحوه تلقی وحی را از خصوصیات مصداق نبی و رسول می‌داند و نه مقوّم مفهوم آن۴۷. و همان طور که توضیح داده شد به نظر ایشان کاربرد قرآنی نبی و رسول در امتداد معنای لغوی این دو واژه است: «رسول کسی است که حامل رسالتی از جانب خدا برای انسانهاست و نبی کسی است که حامل خبر غیب که همانا دین و حقایق آن است، می‌باشد. لازمه این تعریف این است که با منتفی شدن نبوت, رسالت نیز منتفی گردد؛ زیرا خود رسالت جزء خبرهای غیب است. در نتیجه با قطع شدن این قبیل خبرها، رسالت نیز قطع می‌شود.۴۸» و این بیانی دیگر از علامه طباطبایی است در توضیح چگونگی دلالت آیه ۴۰ سوره احزاب بر ختم رسالت. در بیان نخست، ایشان به مصداق نبی و رسول نظر داشتند و در بیان دوم، به مفهوم نبی و رسول.

چکیده پاسخ این است که: خاتمیت – برخلاف پندار مخالفان – نه فقط نبوت، بلکه رسالت را نیز شامل می‌شود؛ به دو دلیل: اولاً از روایات استفاده می‌شود نبی از نظر مصداق، اعم مطلق است از رسول و نفی اعم، نفی اخص را به همراه دارد؛ ثانیاً، نبوت رکن و پایه رسالت است. تا روح انسان به درجه‌ای از کمال و تعالی نرسد که محل هبوط وحی شود، شخص نمی‌تواند از جانب خدا به رسالت برانگیخته شود و انجام مأموریتی به او محوّل گردد.

پی نوشت ها:

۱ . ر. ش به: جعفر سبحانی، الهیات، ج ۲، ص ۴۶۷؛ هم او، مفاهیم القرآن، ج ۳، ص ۱۲۷؛ مرتضی مطهری، خاتمیت، ص ۴۱ و هم او، نبوت، ص ۱۶.

۲ . به این اوصاف به طور پراکنده در منابع ذیل اشاره شده است: مرتضی مطهری، نبوت، ص ۱۵؛ محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۵، ص ۲۹۸؛ جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج ۴، ص ۳۶۸.

۳ . ر. ش به: محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۲، ص ۱۳۹؛ پیشین، ج ۱۶، ص ۳۲۵؛ پیشین، ج ۱، ص ۲۷۱؛ جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج ۴، صص ۳۷۰- ۳۶۸؛ پیشین، ج ۳، ص ۱۲۸؛ مرتضی مطهری، نبوت، ص ۱۵؛ عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت، ص ۱۸۶.

۴ . جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج ۴، ص ۳۶۹.

۵ . ر. ش به: جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج ۱۰، ص ۷۱و ۷۲؛ هم او، مفاهیم القرآن، ج ۴، ص ۳۶۹و ۳۷۰. همچنین ر. ش به: مرتضی مطهری، نبوت، ص ۱۵.

۶ . حج: ۵۲.

۷ . ر. ش به: جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج ۴، ص ۳۴۴ و هم او، منشور جاوید، ج ۱۰، ص ۲۶۰ و ۲۶۱، به نقل از: تبیان: ۷/ ۳۳۱؛ مجمع البیان، /۹۱؛ تفسیر جلالین: ذیل آیه ۵۲ سوره حج؛ تفسیر المنار: ۹/ ۲۲۵؛ همچنین ر. ش به: محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۲، ص ۱۳۹ و نیز ج ۱۴، ص ۳۹۱؛ محمد تقی مصباح یزدی، راهنما شناسی، ص ۱۳.

۸ . مریم: ۵۱ و ۵۴.

۹ . ر. ش به: محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۲، ص ۱۴۰؛ محمد تقی مصباح یزدی، راهنما شناسی، ص ۱۴.

۱۰ . ر. ش به: جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج ۴، ص ۳۴۸؛ هم او، منشور جاوید، ج ۱۰، ص ۲۶۲؛ محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۲، ص ۱۴۰و نیز ج ۱۴، ص ۳۹۱.

۱۱ . محمد تقی مصباح یزدی، راهنما شناسی، ص ۱۵.

۱۲ . فرقان: ۳۱.

۱۳ . جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج ۴، ص ۳۴۶ و ۳۴۷؛ هم او، منشور جاوید، ج ۱۰، ص ۲۶۱و ۲۶۲.

۱۴ . ر. ش به: جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج ۴، ص ۳۴۹ و منشور جاوید، ج ۱۰، ص ۲۶۳، به نقل از: کشاف: ۲/ ۱۶۵ و ۳۵۲؛ تفسیر نیشابوری: ۲/ ۵۱۳؛ تفسیر بیضاوی: ۴/ ۵۷؛ بحار الانوار: ۱۱/ ۳۲، مفاتیح الغیب: ۲۳/ ۴۹؛ محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج ۱۴، ص ۳۹۲.

۱۵ . ر ش به: جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج ۴، ص ۳۵۰ و ۳۵۱؛ همچنین: محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۱۴، ص ۳۹۱ و ۳۹۲.

۱۶ . ر. ش به: جعفر سبحانی، پیشین، ص ۳۵۲ و ۳۵۳؛ همچنین: محمد حسین طباطبایی، پیشین،

۱۷ . حدید: ۲۵.

۱۸ . بقره: ۲۱۳.

۱۹ . ر. ش به: جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج ۴، ص ۳۴۹و ۳۵۰؛ هم او، منشور جاوید، ج ۱۰، ص ۲۶۳و ۲۶۴.

۲۰ . ر. ش به: جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج ۴، ص ۳۵۳؛ هم او، منشور جاوید، ج۱۰، ص ۲۶۴، به نقل از: تفسیر مراغی: ۱۷/ ۱۲۷؛ تفسیر بیضاوی: ۴/ ۵۷؛ و نیز ر. ش به: محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۱۴، ص ۳۹۱؛ مرتضی مطهری، خاتمیت، ص ۴۴.

۲۱ . ر. ش به: محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۱۴، ص ۳۹۱؛ جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج ۱۰، ص ۲۶۴ و برای مطالعه تفصیلی ر. ش به: هم او، مفاهیم القرآن، ج ۴، صص ۳۵۷ – ۳۵۴.

۲۲ . محمد حسین طباطبایی، پیشین، ص ۳۹۱ و ۳۹۲؛ مرتضی مطهری، خاتمیت، ص ۴۴.

۲۳ . جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج ۴، ص ۳۵۹ و ۳۶۰.

۲۴ . پیشین، ص ۳۶۴؛ مرتضی مطهری، نبوت، ص ۱۶.

۲۵ . ر. ش به: جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج ۳، ص ۳۶۶.

۲۶ . ر. ش به: محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۲، ص ۱۴۴ و ۱۴۵.

۲۷ . نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه ۱۳۳.

۲۸ . پیشین، خ ۱۷۳.

۲۹ . برای مطالعه بیشتر در مورد دو تفسیر اخیر رجوع شود به: جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج ۴، صص ۳۶۶ – ۳۵۹؛ هم او، منشور جاوید، ج ۱۰، صص ۲۶۵ و ۲۶۶.

۳۰ . نساء: ۱۶۳.

۳۱ . عنکبوت: ۱۸.

۳۲ . اعراف: ۶۲.

۳۳ . مریم: ۱۹.

۳۴ . یوسف: ۵۰.

۳۵ . از ظاهر کلام بعضی دیگر از بزرگان نیز استفاده می‌شود که نبی و رسول با هم نسبت تساوی داراند. ر. ش به: عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ص ۱۸۶، مرتضی مطهری، خاتمیت، ص ۴۳ و ۴۴.

۳۶ . ر. ش به: جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج ۴، صص ۳۸۷- ۳۶۸؛ هم او، منشور جاوید، ج ۱۰، صص ۲۷۳- ۲۶۶.

۳۷ . حج: ۵۲.

۳۸ . محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۲، ص ۱۴۰.

۳۹ . لئلّا یکون للنّاس علی الله حجه بعد الرسل(نساء: ۱۶۵).

۴۰ . و ما کنّا معذّبین حتّی نبعث رسولاً(اسراء: ۱۵).

۴۱ . ر. ش به: محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۲، ص ۱۴۰.

۴۲ . پیشین، ج ۳، ص ۱۹۸ و ۱۹۹.

۴۳ . پیشین، ج ۲، ص ۱۴۰.

۴۴ . پیشین، ج ۲، ص ۱۴۴، به نقل از: معانی الاخبار و خصال.

۴۵ . پیشین، ج ۱، ص ۲۷۷؛ ج ۱۳، ص ۲۰۸ و ج ۱۴، ص ۳۹۱.

۴۶ . پیشین، ج ۲، ص ۱۴۴ و ۱۴۵.

۴۷ . برای مطالعه بیشتر ر. ش به: جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج ۴، ص ۳۶۷ و ۳۸۰.

۴۸ . محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج ۱۶، ص ۳۲۵.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *