حوزه علمیه حِلِّه

۱۳۹۶-۰۲-۲۵

166 بازدید

حوزه علمیه حِلِّه از حوزه‌های علمیه شیعه است. این حوزه از قرن ششم بنا نهاده شد و از اواسط قرن ششم تا قرن هشتم از معتبرترین حوزه‌های علمیه شیعه بود. ابن ادریس، ابن نما، محق حلی، علامه حلی، فخرالمحققین از علمای حوزه حله بودند.

احیای روح تحقیق و انتقاد توسط ابن ادریس، دسته‌بندی احادیث به اعتبار سند توسط سید بن طاووس و سپس علامه حلی، ارائه سبک نوین در تدوین و تدریس فقه و نوگرایی در باب‌بندی موضوعات آن توسط محقق حلی از ویژگی‌ها و دستاوردهای این حوزه در آن عصر بوده است.

حوزه علمیه حلّه به علت درگیری‌های مکرری که در دوره ملوک الطوایفی پس از سقوط ایلخانان بر سر تصرف حله روی داد، رفته رفته رونق خود را از دست داد و حوزه علمیه نجف جانشین آن شد.

تأسیس حوزه

تأسیس حوزه علمی شیعی در حلّه نباید از حدود سال ۵۰۰، زمان تکمیل ساخت شهر حلّه، چندان دیرتر باشد. بر اساس نشانه‌هایی می‌توان حدس زد که تقریباً دو یا سه دهه پس از بنای شهر، حوزه‌های علمی شیعی نیز در آنجا برپا بوده است. این نشانه‌ها از مطالعه زندگینامه شماری از عالمان شیعه حلّه در قرن ششم به دست آمده است که از جمله ایشان می‌توان به این بزرگان اشاره داشت:

عربی بن مسافر حلی (متوفی پس از ۵۸۰): به نوشته ذهبی، [۱] بسیاری از شیعیان از مناطق اطراف برای تعلم نزد او می‌رفتند.

ابوعبداللّه حسین بن هبه اللّه بن رُطبه سواری: دانشمند و نویسنده شیعی (متوفی ۵۷۹) در حلّه به تدریس اشتغال داشته است.[۲]

ابوعبداللّه محمدبن ادریس، معروف به ابن ادریس حلّی (متوفی ۵۹۸): به گفته ذهبی، [۳] در دوره خویش در میان علمای شیعه مانند نداشت و یاران و شاگردان زیادی از درس او بهره می‌گرفتند.

نیمۀ دوم قرن ششم

گزارشی هم از محمدبن جعفر مشهدی، مشهوربه ابن مشهدی (متوفی ۶۰۵)، [۴] در دست است که هم به صراحت، زمان تشکیل جلسات درسی حوزه علمیه حلّه را تا دهه ششم قرن ششم به عقب می‌برد و هم محلّ مشخص تدریس را ذکر می‌کند. به گفته ابن مشهدی، [۵] که خود نیز در این حلقه‌های درسی شرکت داشته است، مجالس تدریس حدیث در خانه ابوالبقاء هبهاللّه بن نما در شهر حلّه در ۵۶۹ و نیز مجلس مشابه دیگری در خانه عربی بن مسافر عبادی در ۵۷۳ در حلّه دایر بوده است.[۶]

حملۀ مغولان

حوزه علمیه حلّه برخلاف مراکز علمی بسیاری از شهرها که در قرن هفتم در پی هجوم ویرانگر مغول دچار رکود و حتی نیستی شدند، پس از سقوط عباسیان رونق گرفت.

درایت بزرگان

به نوشته وصّاف الحضره، [۷] پس از غلبه هولاکو بر بغداد (۶۵۶)، سدیدالدین یوسف بن مطهر، پدر علامه حلّی (متوفی ۷۲۶)، و مجدالدین محمدبن حسن بن طاووس حلّی و شمس الدین محمدبن العز به نمایندگی از مردم حلّه با مکتوبی به درگاه هولاکو رفتند و ضمن اعلام فرمانبرداری به وی گفتند که خبر پیروزی مغولان را از طریق اخبار اجداد خویش، امامان معصوم شیعه به ویژه امیرمؤمنان علیه‌السلام، شنیده‌اند. هولاکو نیز آنان را بزرگ داشته و تکلّه و علاءالدین عجمی را به شحنگی آنجا فرستاد.

در نتیجه این تدبیر علمای حلّه و آرامش و امنیت متعاقب آن، این شهر پناهگاه و مجمع علما به ویژه علمای امامی شد؛ چندانکه به نوشته افندی اصفهانی[۸] در روزگار علامه حلّی، ۴۴۰ مجتهد و فقیه در حلّه می‌زیستند. بدین ترتیب، حوزه علمیه حلّه که سا‌ل‌ها پیش از حمله مغول پایه‌گذاری شده بود، بعد از فتح بغداد و امان نامه گرفتن مردم شهر از ایلخان مغول، اصلی‌ترین حوزه علمی شیعه شد.

حضور خواجه نصیر در حوزه

دیدار خواجه نصیرالدین طوسی، در مقام صدراعظم هولاکو، از این حوزه علمی و حضور احترام آمیز او در مجلس درس محقق حلّی، که به یک پرسش و پاسخ فقهی و مکاتبه علمی این دو با یکدیگر و نیز پرسش از آینده علمی این حوزه انجامید، نشانه جایگاه معتبر این حوزه است.[۹]

ویژگی‌ها و دستاوردهای حوزه حلّه

حیات علمی حوزه حلّه و رونق آن، به ویژه در قرن ششم تا هشتم، با بررسی عواملی چون کثرت طلاب و مدرّسان و مشاهیر علمی این حوزه و اعتبار مدرّسان و دانش آموختگان و کتاب‌های مهمی که به ویژه در حوزه فقه و اصول تألیف کرده بودند و نیز از طریق گام‌هایی که در پیشبرد دانش‌های اسلامی برداشته شده بود مشخص می‌شود. مهم‌ترین ویژگی‌ها و دستاوردهای حوزه حلّه ـ البته با نظر به تاریخی و زمانمند بودن آنهاـ عبارت‌اند از:

احیای روح تحقیق

شیوه فقهی شیخ طوسی، که به ویژه در کتاب المبسوط بیان شده است، به علت شخصیت و سیادت علمی شیخ و روش اعتدالی او، تا یک قرن شیوه مسلط میان فقیهان امامی بوده و فقیهانِ پس از او تا مدتها شارح و ناقل آرا و فتاوی او بودند و درصدد نقد آرای او برنمی آمدند.[۱۰] این سنّت طولانی تقلیداز شیخ طوسی، مشهور به شیخ الطائفه، را ابن ادریس حلّی، یکی از بزرگ‌ترین علمای حوزه علمیه حلّه، درهم شکست. او با تألیف کتاب فقهی بدیع خود، السرائر، راه نقد اسلاف را پیش گرفت و رخوت حاکم بر فقه امامی را با شیوه اجتهادی خویش از میان برد.

نقش ابن ادریس در احیای روح تحقیق و انتقاد

شهرت ابن ادریس بیشتر به سبب انتقادهای صریح او از شیخ طوسی است. مخالفت ابن ادریس با حجیت خبر واحد از موارد صریخ مخالفت او با شیخ طوسی بود. در واقع اصرار او بر آزاداندیشی و لزوم خروج از تقلید از بزرگان و اهتمام در نقد آرای فقهای بزرگ مایه‌های پیشرفت و تکامل دانش فقه را فراهم کرد.[۱۱] از اینرو احیای روح تحقیق و انتقاد از آرای فقهی بزرگان یکی از کارکردهای بسیار مثبت حوزه علمی حلّه به شمار می‌رود.

اعتبار سند و تدوین کتب رجالی

در حوزه حلّه، علم حدیث و رجال نیز وارد مرحله جدیدی شد. دور شدن از عصر حضور و وقوع رویدادهایی مانند از بین رفتن کتابخانه‌های مهم شیعیان در بغداد و نیز پراکندگی‌های شیعیان در شهرهای مختلف و‌ گاه مهاجرت آنان به نقاط دوردست موجب ناکارآمدی روش ها و قرائنی شد که محدّثان متقدم در گذشته برای تشخیص روایات درست از نادرست به کار می‌گرفتند.

تقسیم بندی احادیث از نظر سند

از این رو، فقیه و رجالی حوزه حلّه، سید جمال الدین احمدبن موسی بن طاووس (متوفی ۶۷۳)، طرح تقسیم بندی احادیث از نظر سند را ـ که پیشتر در میان محدّثان متقدم اهل سنت صورت گرفته بود ـ در چهار قسم صحیح و موثق و حسن و ضعیف ارائه کرد. این تقسیم‌بندی را علامه حلی تحکیم کرد و در استدلال‌های خود به کار گرفت.[۱۲] در همین حوزه، سه کتاب مهم رجال توسط همین ابن طاووس و علامه حلّی و ابن داوود حلّی تدوین شد.

سبک نوین در فقه

ارائه سبک نوین «‌حدیثی ـ فتوایی‌» در تدوین و تدریس فقه، در عصر حضور امامان تا نخستین دهه‌های دوران غیبت، کتاب‌های فقهی شیعه مانند آثار کلینی، محمدبن علی بن بابویه و پدرش علی بن حسین بن بابویه بیشتر حاوی احادیث بود و تدوین کنندگان این کتاب‌ها ـ که اصحاب حدیث خوانده می‌شوند ـ متن احادیث را به عنوان فتوای فقهی خود عرضه می‌کردند؛ در مقابل اینان، فقیهانی چون ابن جُنید اسکافی (قرن چهارم)، شیخ مفید (متوفی۴۱۳)، سید مرتضی (متوفی۴۳۶) و شیخ طوسی (متوفی۴۶۱) کتابهایی مختص فتوا در موضوعات مختلف نوشتند، اما محقق حلی (متوفی ۶۷۶) با درآمیختن احادیث و فتوا این دو را در کنار هم و به سبک تلفیقی ارائه کرد.[۱۳]

نوگرایی فقهی

عدم نظم و انسجام موضوعی مناسب در کتاب المبسوط شیخ طوسی، محقق حلی را به‌اندیشه تقسیم‌بندی دقیق مباحث فقهی رهنمون شد. او همه ابواب فقه را در چهار بخش عبادات، احکام، عقود و ایقاعات دسته‌بندی کرد. فقهای معاصر نیز این تقسیم‌بندی را ضمن افزودن برخی نکات پذیرفته‌اند.[۱۴]

محقق حلی

بخش در خور توجهی از نوآوری‌ها و دستاوردهای حوزه علمیه حلّه، حاصل کوشش‌های محقق حلی بوده که پس از او به دست علامه حلّی مشهورترین عالم حوزه علمی حلّه تداوم یافته است.

تالیفات محقق حلی

کتاب‌های ارشاد الاذهان، تبصره المتعلمین، قواعدالاحکام، مختلف الشیعه و تذکره الفقهاء در فقه، تهذیب الاصول در دانش اصول، الجواهرالنضید در منطق، خلاصهالاقوال در مباحث رجالی، کشف المراد و الباب الحادی عشر در کلام از جمله تألیفات متعدد اوست.[۱۵] بیشتر این کتاب‌ها متون درسی حوزه‌های علمیه بوده‌اند و بر آنها شرح و حاشیه نوشته شده است.

علامه حلی

علامه با پیروی از روش فقهی اسلاف خود، شیخ طوسی و محقق حلی، فقه تفریعی را با توجه به موضوع‌بندی محقق حلّی و با بهره‌گیری از تسلط خود بر قواعد فقهی کمال بخشید. او با نگارش دو کتاب تذکرهالفقهاء، در بررسی و نقد آرای مذاهب مختلف اسلامی، و مختلف الشیعه، در بررسی اختلافات فتوایی فقهای امامی، هم کار شیخ طوسی را به کمال رساند و هم در واقع فقه تطبیقی مذهب امامی را بنیان گذارد. کتاب‌های اصولی او چون تهذیب الوصول و کتاب نهج الوصول الی علم الاصول نیز در کمال بخشی فقه امامیه تأثیر جدّی داشت.

پس از علامه، معروف‌ترین دانشمند حوزه حلّه، فخرالمحققین بود. او بر چند کتاب فقهی و کلامی پدرش شرح نوشت که از همه مشهورتر ایضاح الفوائد (شرح قواعد) است.[۱۶] مطالب استدلالی او در این شرح به سبب دقت و موشکافی مؤلف همواره محل توجه افرادی چون شیخ مرتضی انصاری بوده است.[۱۷]

شاگردان

شاگردان بسیاری از محضر درس این استاد حوزه حلّه بهره بردند که از جمله آنان محمدبن مکی عاملی معروف به شهید اول (متوفی ۷۸۶)، فخرالدین احمدبن عبداللّه معروف به ابن متوّج بحرانی و فیروزآبادی صاحب القاموس المحیط است.[۱۸]

در میان این شاگردان، شهید اول شهرت بسیار پیدا کرد. او که برای تکمیل مراحل تحصیل خود از قریه جزّین جبل عامل به حلّه سفر کرده بود، علاوه بر فخرالمحققین، نزد سیدضیاءالدین حسینی و برادرش سیدعمیدالدین و سیدتاج الدین ابن معیه حسنی و دیگران درس خواند و حکمت و علوم عقلی را در شام نزد قطب الدین محمدبن محمد رازی ــ که خود از پرورش یافتگان حوزه علمی حلّه بودــ فراگرفت.[۱۹] تأسیس و شکوفایی حوزه علمیه جبل عامل مرهون فعالیت‌های علمی و تدریسی او بوده است.

علل رکود حوزه حله

حوزه علمیه حلّه که از اواسط قرن ششم و سرتاسر قرن هفتم و هشتم معتبرترین حوزه شیعی بود، عمدتاً به علت درگیری‌های مکرری که در دوره ملوک الطوایفی پس از سقوط ایلخانان (حک: ۶۵۴ـ۷۵۰) بر سر تصرف حله روی داد، رفته رفته رونق خود را از دست داد.

فقدان امنیت

صرف نظر از دوره شیخ حسن بزرگ جلایری که در ۷۳۹ حلّه را فتح کرد، به سبب درگیری‌های مکرر جلایریان با تیموریان از ۷۹۵ تا دهه نخست قرن نهم و سپس تداوم این درگیری‌ها تا ۸۵۰ میان جلایریان و قره قویونلوها، این شهر سخت ناامن شد.[۲۰]

این ناامنی‌ها در رکود حوزه حلّه مؤثر افتاد، چنانکه فقیه و متکلم حوزه حلّه، فاضل مقداد سیوری حلّی، شاگرد شهید اول و فخرالمحققین و استادِ ابن فهد حلّی، به همراه بسیاری از علمای بزرگ حلّه، این شهر را به قصد نجف ترک کرد و در ۸۲۶ق در این شهر درگذشت.[۲۱]

با این همه و طی این حادثه‌ها، فعالیت حوزه حلّه متوقف نشد. چنانکه مدرسه علمی موسوم به زعیه (زعبه/ زعینه/ زعنیه/ رعیه) در حلّه دایر بود و جمال الدین احمدبن شمس الدین محمد، مشهور به ابن فهد حلّی، در این مدرسه به تدریس اشتغال داشت.[۲۲]

از بین رفتن کلی امنیت با یک ادعا

سرانجام در پی ادعای مهدویت سیدمحمدبن فلاح مشعشع، درس خوانده حوزه حلّه و شاگرد ابن فهد حلّی، و تسلط او بر حلّه و سپس جنگ‌های ویرانگر اخلاف او با آق قوینلوها، امنیت به کلی از شهر حلّه رخت بربست.[۲۳]

جانشینان حوزه حله

بدین گونه به مرور حوزه علمیه جبل عامل، که در سال‌های پایانی دهه هشتاد قرن هشتم پایه گذاری شده بود، و سپس حوزه نجف، که به سبب برخی اقدامات رفاهی و امنیتی حاکمان شهر دوباره رو به رونق گرفتن داشت، جانشین حوزه علمیه حلّه شدند.[۲۴] با آنکه این حوزه کاملا از حرکت بازنایستاد، دیگر هیچگاه به دوران طلایی و درخشان خود بازنگشت.

پی نوشت:

  1. ذهبی، حوادث و وفیات ۵۸۱ـ۵۹۰ه، ص۴۰۰ـ ۴۰۱
  2. ذهبی، حوادث و وفیات ۵۷۱ـ۵۸۰ه، ص۲۸۶
  3. ذهبی، حوادث و وفیات ۵۹۱ـ۶۰۰ه.، ص۳۱۴
  4. ابن مشهدی، ص۴۳۴ـ۴۳۵، ۵۶۶ـ۵۶۷
  5. ابن مشهدی، ص۵۶۶
  6. ر.ک:آقابزرگ طهرانی، طبقات: الثقات، ص۳۳۴ـ ۳۳۵
  7. وصّاف الحضره، ص۳۶
  8. افندی اصفهانی، ج۱، ص۳۶۱
  9. ر.ک:بحرانی، ص۲۳۰ـ۲۳۱
  10. بحرالعلوم، ص۴۸ـ۵۰
  11. ر.ک:ابن ادریس حلّی، ج۸، مقدمه موسوی خرسان، ص۷۳، نیز ر.ک: به ص۱۰۹، ۱۱۴ـ ۱۱۶
  12. استرآبادی، ص۸۷ـ۸۸
  13. محقق حلی، المعتبر فی شرح المختصر، ص۷
  14. محقق حلی، شرائع الاسلام، ج۱، مقدمه بقال، صن
  15. حرّعاملی، قسم۲، ص۸۲ـ۸۵؛ ر.ک:اشمیتکه، ص۵۰ـ۱۱۴
  16. افندی اصفهانی، ج۵، ص۷۷
  17. ر.ک:شیخ مرتضی انصاری ج۱، ص۱۲۸، ج۲، ص۲۳۸، ج۳، ص۶۳، ۶۸، ۷۶
  18. آقابزرگ طهرانی، طبقات: الحقائق، ص۱۸۵
  19. امین، ج۱۰، ص۵۹، ۶۱ـ ۶۲
  20. ر.ک:حلّی، قسم۱، ص۱۰۰ـ۱۰۸
  21. افندی اصفهانی، ج۵، ص۲۱۶؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج۹، ص۲۸۴ـ۲۸۶
  22. خوانساری، ج۱، ص۷۲
  23. ر.ک:خوانساری، ج۱، ص۷۳ـ۷۴؛ حلّی، قسم ۱، ص۱۰۸ـ۱۱۲
  24. ر.ک:بحرالعلوم، ص۵۷ـ۵۹

منابع:

  1. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعه:الثقات العیون فی سادس القرون، چاپ علی نقی منزوی، بیروت، ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
  2. محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الحقائق الراهنه فی المائه الثامنه، چاپ علی نقی منزوی، بیروت، ۱۹۷۵م.
  3. ابن ادریس حلّی، موسوعه ابن ادریس الحلّی، ج۸ـ۱۳.
  4. کتاب السرائر الحاوی لتحریرالفتاوی، چاپ محمدمهدی موسوی خرسان، قم، ۱۳۸۷ش.
  5. ابن جنید اسکافی، مجموعه فتاوی ابن الجنید، تألیف علی پناه اشتهاردی، قم، ۱۴۱۶ق.
  6. ابن داوود حلّی، کتاب الرجال، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۴۲ش.
  7. ابن مشهدی، المزارالکبیر، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم، ۱۴۱۹ق.
  8. محمدامین بن محمدشریف استرآبادی، الفوائدالمدنیه، چاپ سنگی تبریز، ۱۳۲۱، چاپ افست، قم، ۱۴۰۵ق.
  9. زابینه اشمیتکه، اندیشه‌های کلامی علامه حلّی، ترجمه احمد نمایی، مشهد، ۱۳۷۸ش.
  10. عبداللّه بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم، ۱۴۰۱ق.
  11. امین؛ مرتضی بن محمدامین انصاری، کتاب المکاسب، قم، ۱۴۱۱ق.
  12. محمد بحرالعلوم، «‌الدراسه و تاریخها فی النجف »، در موسوعهالعتبات المقدسه، تألیف جعفر خلیلی، ج۷، جزء۲، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
  13. یوسف بن احمد بحرانی، لؤلؤهالبحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم، بی‌تا.
  14. محمدبن حسن حرّعاملی، امل الآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد، ۱۹۶۵، چاپ افست قم، ۱۳۶۲ش.
  15. یوسف حلّی، تاریخ الحله، نجف ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم، ۱۳۷۲ش.
  16. محمودبن علی حمصی رازی، المنقذ من التقلید، قم، ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴ق.
  17. محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، حوادث و وفیات ۵۷۱ـ۵۸۰ه.، ۵۸۱ـ۵۹۰ه.، ۵۹۱ـ۶۰۰ه.، ۱۴۱۷ق.
  18. محمدبن مکی شهید اول، الاربعون حدیثاً، قم، ۱۴۰۷ق.
  19. حسن صدر، تکمله امل الآمل، چاپ حسین علی محفوظ، عبدالکریم دباغ، و عدنان دباغ، بیروت، ۱۴۲۹/۲۰۰۸.
  20. مجلسی.
  21. جعفربن حسن محقق حلّی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، نجف، ۱۳۸۹/۱۹۶۹.
  22. جعفربن حسن محقق حلّی، مختصر نافع: ترجمه فارسی، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران، ۱۳۶۲ش.
  23. جعفربن حسن محقق حلّی، المعتبر فی شرح المختصر، چاپ سنگی، تهران، ۱۳۱۸ش.
  24. علی بن عبیداللّه منتجب الدین رازی، الفهرست، چاپ جلال الدین محدث ارموی، قم، ۱۳۶۶ش.
  25. موسوعه طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسهالامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴ق.
  26. عبداللّه بن فضل اللّه وصّاف الحضره، تاریخ وصّاف، چاپ سنگی بمبئی، ۱۲۶۹ق.

منبع: ویکی شیعه