حجاب به معنای پوشیدن، ستر، پوشش و پرده است.(۱) و در اصطلاح، به معنای همان پوشش است که لازم است زنان رعایت نمایند. البته واژه حجاب نسبتاً جدید است، در قدیم و مخصوصاً در اصطلاح فقها، کلمه «ستر» به کار میرفته که به معنای پوشش است.(۲)
از برخی متون دینی و تاریخی استفاده میشود که «اصل پوشش»، میان اقوام و ملل مختلف، مطرح بوده و سابقه طولانی داشته، گرچه نحوه بهرهگیری از حجاب، حدود، نوع لباس و رنگ آن به حسب سنّت و آداب جوامع، متفاوت بوده است.(۳) اگر به لباس ملی کشورهای جهان بنگریم، در مییابیم که زنان دارای حجاب بودهاند و این مسئله اختصاص به مذهب یا ملت خاصی نداشته است.
هر چند حجاب در طول تاریخ، فراز و نشیبهای بسیاری را طی کرده و بر اساس بافت فرهنگی، آداب، سنّتها و یا با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته، ولی هیچ گاه به طور کامل از بین نرفته است. این امر، بیان گر فطری بودن پوشش در انسان است و ثابت میکند که لباس و پوشش، به تدریج و بر اثر تمدنها ایجاد نشده است، بلکه نخستین انسانها نیز به طور فطری بدان گرایش داشتهاند.
در داستان حضرت آدم و حوّا آمده است: «زمانی که آن دو از شجره ممنوعه خوردند، پوشش خود را از دست دادند و عورت آنها آشکار شد و به سرعت، خود را با برگ درختان بهشتی پوشاندند».(۴) از این داستان، به خوبی مشهود است که گرایش فطری بشر به پاکی و عفّت و حجاب، موجب شده پوشش در میان همه اقوام وجود داشته باشد.
استاد شهید مطهری مینویسد: «اطلاع من از جنبه تاریخی، کامل نیست. اطلاع تاریخی ما آن گاه کامل است که بتوانیم درباره همه مللی که قبل از اسلام بودهاند اظهار نظر کنیم. قدر مسلّم این است که قبل از اسلام در میان بعضی ملل، حجاب وجود داشته است. تا آن جا که من در کتابهای مربوطه خواندهام در ایران باستان و در میان قوم یهود و احتمالاً در هند، حجاب وجود داشته و از آن چه در قانون اسلام آمده سختتر بوده است. اما در جاهلیت عرب، حجاب وجود نداشته است و به وسیله اسلام در عرب پیدا شده است».(۵)
ویل دورانت میگوید: «چون انسان تنها به این خشنود نبود که با پوست حیوانات خود را بپوشاند، با پشم گوسفند و الیاف گیاهان برای خود لباس تهیه کرد و همین لباس ساده است که جامه هندی، شنل یونانی، لنگ مصری قدیم و سایر اقسام گوناگون و جذاب لباس انسان را در عهدهای مختلف تشکیل داده است. در این هنگام است که بافندگی از مهمترین هنرهای مخصوص زن گردیده است».(۶)
تمام ادیان آسمانی، حجاب و پوشش زن را واجب و لازم شمردهاند و جامعه بشری را به سوی آن دعوت کردهاند، زیرا لزوم پوشش، به طور طبیعی در فطرت زنان به ودیعت نهاده شده و احکام و دستورهای ادیان الهی، هم آهنگ و هم سو با فطرت انسانی تشریع شده است. مهمتر از همه این که، حجاب به دلیل آن که نقشی اساسی در ایجاد آرامش روانی، حفظ کرامت زن، استحکام خانواده و جلوگیری از ناهنجاریها دارد، مورد توجه قرار گرفته است. در حقیقت، حجاب در جهت حمایت از حقوق واقعی زن و ارزش بخشیدن به اوست، نه تحقیر و کم بها شمردنش. تحقیر زن، وقتی است که ابزار و وسیلهای تبلیغی برای به دست آوردن سودهای بزرگ اقتصادی باشد؛ چنان که در فرهنگ غربی این گونه است.
متأسفانه امروزه در غرب، حجاب را تحقیر زن میدانند، در حالی که بیحجابی و بدحجابی، پدیدهای جدید و بر خلاف فطرت انسان است، که باید آسیبشناسی و ریشهیابی شود. منشأ بیحجابی به صورت سازماندهی شده، به اواخر قرن نوزدهم بر میگردد. پس از عصر نوزایی (رنسانس) علمی و صنعتی اروپا و نیز جنگ جهانی دوم و انقلاب صنعتی، زمینه لازم برای تشویق زنان برای کنار گذاشتن حجاب فراهم گردید. دامنه این اقدامات به تدریج کشورهای اسلامی را نیز فراگرفت و به صورت سلاحی کارآمد برای مقابله با معنویت و اخلاق و سقوط جامعه دینی به کار گرفته شد و استعمارگران در این خصوص از هیچ تلاشی فروگذار نکردند.(۷)
در این نوشتار، فقط به جایگاه و اصل حجاب – بدون اشاره به جزئیات، حدود و کیفیت آن – در ادیان الهی پرداخته میشود و ابعاد دیگر آن به پژوهش گران واگذار میگردد.
الف) حجاب در آیین زرتشت
پژوهشها نشان میدهد که زنان ایران از زمان مادها که نخستین ساکنان این دیار بودند، حجابی کامل شامل: پیراهن بلندِ چیندار، شلوار، چادر و شنلی بلند بر روی لباسها داشتهاند. این حجاب در دوران سلسلههای مختلف پارسها نیز معمول بوده است. بنابراین در زمان بعثت زرتشت و قبل و بعد از آن، زنان ایرانی از حجابی کامل برخوردار بودهاند.
برابر متون تاریخی، در همه آن زمانها پوشاندن موی سر و داشتن لباس بلند و شلوار و چادر، رایج بوده است. زنان هر چند آزادانه در محیط بیرونِ خانه رفت و آمد و همپای مردان کار میکردند، ولی این امور با حجاب کامل و پرهیز شدید از اختلاطهای فسادانگیز همراه بوده است. جای گاه فرهنگی پوشش در میان زنان ایران زمین به گونهای بود که در دوران سلطه کامل شاهان نیز حجاب را رعایت میکردند؛ مثلاً هنگامی که خشایار شاه به ملکه «وشی» دستور داد که بدون پوشش به بزم بیاید تا حاضران، زیبایی اندام او را بنگرند، وی امتناع کرد و به دلیل این سرپیچی، به حکم دادوران، عنوان «ملکه ایران» را از دست داد.
از زمان ساسانیان، افزون بر چادر، پوشش صورت نیز در میان زنان اشراف، معمول گردید. زنان طبقات بالای اجتماع جرئت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوشدار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنان اجازه داده نمیشد که آشکارا با مردان رفت و آمد کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را و لو پدر و یا برادرشان باشد، ببینند. در نقشهایی که از ایران باستان بر جای مانده است، هیچ صورت زنی دیده نمیشود.
یکی از نویسندگان میگوید: حجابِ چهره زنان جزو سنّتهای ملی بوده است و در ایران قبل از اسلام، زنان محتشم ایرانی برای حفظ حرمت و حشمت، با پرده نازکی صورتشان را میپوشاندند. این رسم و عادت به تدریج، رنگ مذهبی به خود گرفت تا جایی که کسی را یارای گفت و گو درباره آن نماند.
او در ادامه میگوید: در کیش آریایی، زنان محترم، محجوب بودند… هم چنین محجوب بودن پوشش صورت به زنان اشراف اختصاص داشته است.(۸) روسری بانوان زرتشتی، پارچهای رنگین و با نقش و نگار و به طول حدود سه متر و نیم و عرض یک متر بود که مانند بانوان بختیاری روی کلاهک میگذاشتند و با دستمال روی آن را میبستند.(۹)
تجلّیات پوشش در میان زنان ایران چنان چشمگیر است که برخی از اندیشمندان و تمدن نگاران، ایران را منبع اصلی ترویج حجاب در جهان معرفی کردهاند. از آن جا که مرکز بعثت «اشو زرتشت»، ایران بوده است و او در زمینه اصل حجاب و پوشش زنان در جامعه خویش کمبودی نمیدیده است، با تأیید حدود و کیفیت حجابِ رایج آن دوران، کوشید تا با پندهای خود، ریشههای درونی حجاب را تعمیق و مستحکم نموده، عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و استواری حجاب معمول قرار دهد.
ب) حجاب در دین یهود
رواج حجاب در بین زنان قوم یهود، مطلبی نیست که کسی بتواند آن را انکار کند. تاریخپژوهان، نه تنها از مرسوم بودن حجاب در بین زنان یهود سخن گفتهاند، بلکه به افراطها و سختگیریهای بیشمار آن نیز تصریح کردهاند: «گرچه پوشش در بین عرب، مرسوم نبود و اسلام آن را به وجود آورد، ولی در ملل غیر عرب، به شدیدترین شکل، رواج داشت. در بین یهود و مللی که از فکر یهود پیروی میکردند، حجاب به مراتب شدیدتر از آن چه اسلام میخواست، وجود داشت. در بین این ملتها وجه و کفین (صورت و کف دست ها) هم پوشیده میشد. حتی در بعضی از ملتها سخن از پوشیدن زن و چهره زن نبود، بلکه سخن از قایم کردن زن بود و این فکر را به صورت یک عادت سفت و سخت درآورده بودند».(۱۰)
ویل دورانت میگوید: «در طول قرون وسطا، یهودیان هم چنان زنان خویش را با البسه فاخر میآراستند، لکن به آنها اجازه نمیدادند که با سر عریان به میان مردم بروند. نپوشاندن موی سر، خلافی بود که مرتکب را مستوجب طلاق میساخت. از جمله تعالیم شرعی، یکی آن بود که مرد یهودی نباید در حضور زنی که موی سرش هویداست، دست دعا به درگاه خدا بردارد».(۱۱)
او در توصیف زنان یهودی میگوید: «زندگی جنسی آنان علیرغم تعدد زوجات، به طرز شایان توجه، منزّه از خطایا بود. زنان آنان دوشیزگانی محجوب، همسرانی ساعی، مادرانی پُرزا و امین بودند و از آن جا که زود وصلت میکردند، فحشا به حداقل، تخفیف پیدا میکرد».(۱۲)
در کتاب مقدس یهودیان، موارد متعددی یافت میشود که به طور صریح و یا ضمنی، حجاب و پوشش زن و مسائل مربوط به آن، مورد تأیید قرار گرفته است. در برخی از آنها لفظ «چادر» و «برقع» به کار رفته است که نشان دهنده کیفیت پوشش زنان آن عصر است. اینک به پارهای از آن موارد اشاره میگردد.
– در «سفر پیدایش» تورات چنین میخوانیم: و رفقه، چشمان خود را بلند کرد و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمد، زیرا که از خادم پرسید: «این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما میآید؟» و خادم گفت: «آقای من است». پس برقع خود را گرفته، خود را پوشانید.(۱۳)
– در تورات آمده است: «متاع مرد، بر زن روا نباشد و مرد، لباس زن نپوشد، زیرا هر که این کند، مکروه یهود (خدای تو) است».(۱۴)
در تورات، از چادر و برقع و روبندهای که زنان با آن سر و صورت و اندام خویش را میپوشاندهاند، صریحاً نام برده شده است، که نشان دهنده کیفیت پوشش زنان است. برای نمونه در کتاب «روت» میخوانیم: «بوعز گفت: زنهار کسی نفهمد که این زن به خرمن آمده است. و گفت: چادری که بر توست، بیاور و بگیر. پس آن را بگرفت و او شش کیل جو پیموده بر وی گذارد و به شهر رفت».(۱۵)
در مورد عروس یهودا میخوانیم: «پس رخت بیوهگی را از خویشتن بیرون کرد. برقعی به رو کشید و خود را در چادری پوشید و به دروازه عینایم که در راه تمنه است، بنشست».(۱۶)
ویل دورانت درباره لزوم پوشاندن سر از نامحرمان مینویسد: «اگر زنی به نقض قانون یهود میپرداخت، چنان که مثلاً بیآن که چیزی بر سرداشته باشد به میان مردم میرفت یا در شارع عام نخ میرشت، یا بر هر سنخی از مردان، درد دل میکرد، یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه اش تکلّم مینمود، همسایگانش میتوانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریهای او را طلاق دهد».(۱۷)
او هم چنین مینویسد: «… و به استعمال سرخاب و سرمه، نکوهیده میشمردند. موافق بودند که مرد باید برای پوشاک زن خویش سخاوت مندانه خرج کند، لکن غرض آن بود که زن، خود را برای شوهر خویش بیاراید نه برای سایر مردها».(۱۸)
در برخی آثار برای تأیید این که منشأ حجاب زنان یهودی، وجوب حجاب در شریعت موسی(علیه السلام) بوده، به داستان حضرت موسی و دختران شعیب اشاره شده است که در آن، حضرت موسی به آنان امر کرد تا پشت سر او حرکت کرده و از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدایت کنند.(۱۹)
ج) حجاب در دین مسیح
از منابع تاریخی به خوبی به دست میآید که رعایت حجاب در میان مسیحیان، امری رایج و شایع بوده است، به نحوی که هریک از صاحب نظران مسیحی و غیر مسیحی به این موضوع اشاره نمودهاند. جرجی زیدان، دانشمند مسیحی میگوید: «اگر مقصود از حجاب، پوشانیدن تن و بدن است، این وضع قبل از اسلام و حتی پیش از ظهور مسیح، معمول بوده است و دیانت مسیح هم تغییر در آن نداده است».(۲۰)
در کتاب پوشاک ایرانیان باستان آمده است: مادام دیولافوآ، که در حدود هشتاد سال پیش به ایران آمده و با ارامنه تماس گرفته، مینویسد: «زنان ارمنی لباسهای ابریشمی بر تن دارند که به شکل پیراهن بلندی است و دارای کمربندی نقرهای میباشد که با هنرمندی زرگری شده و تقریباً بر روی ران آنها افتاده است. این لباس نسبتاً آراسته است و ترکیب خوبی دارد، اما یک چیز از آراستگی و قشنگی آن میکاهد و آن این که قسمت زیرین صورت را با پارچه سفید ضخیمی میپوشانند و به واسطه فشار دائم آن، صورت بد ترکیب میشود. این روبند را زنان ارمنی در موقع بیرون رفتن از خانه به قسمت زیرین میبندند و چون شوهر اختیار کردند در خانه نیز باید آن را دائماً به صورت داشته باشند. روپوشی هم از ململ یا چلوار سفید بر روی لباس دارند که در موقع رفتن به کوچه و کلیسا میپوشند».(۲۱)
در شمّهای از عقاید کلمنت ۱۶ و ترتولیان ۱۷، دو مرجع و اسقف بزرگ مسیحیت آمده است: «زن باید کاملاً در حجاب و پوشیده باشد، الّا این که در خانه خود باشد، زیرا فقط لباسی که او را میپوشاند، میتواند از خیره شدن چشمها به سوی او مانع گردد. زن نباید صورت خود را عریان ارائه دهد تا دیگران را با نگاه کردن به صورتش وادار به گناه کند. برای زن مؤمنِ عیسوی در نظر خداوند، پسندیده نیست که به زیور آراسته گردد و حتی زیبایی طبیعی آن باید با اختفا[باشد] و از بین برده شود، زیرا برای بینندگان، خطرناک است».(۲۲)
یکی از نویسندگان مینویسد: «تصویرهایی که از پوشاک مسیحیان و مردم اروپا انتشار یافته است، به وضوح نشان میدهد که حجاب در بین زنان کاملاً رعایت میشده است. در کتاب پوشاک اقوام مختلف، برخی از تصاویر مربوط به زنان مسیحی آورده شده که همگی دارای لباسی بلند و پوششی سبز میباشند».(۲۳)
ویل دورانت در مورد سیره عملی زنان مسیحی مینویسد: «خوانین اصیل، پیراهن کتانی طویلی به سر میکردند و بر روی آن جامه درازی که حاشیهای از خز داشت و تا روی پا میآمد و روی آن نیم تنهای میپوشیدند که در خلوت از بدن آویزان بود و جلوِ اغیار با بند محکم به بدن میچسبید، زیرا کلیه خوانینِ طبقات عالیه اشتیاق عجیبی داشتند که اندامشان باریک باشد».(۲۴)
د) حجاب در دین اسلام
اسلام که آخرین آیین الهی و بالطبع کاملترین دین است، لباس را «هدیه الهی» معرفی کرده و وجوب پوشش زنان را با تعدیل و انتظام مناسبی به جامعه بشری ارزانی داشته است. آیین محمدی(صلی الله علیه و آله و سلم) از انحرافات و یا افراط و تفریطهایی که پیرامون پوشش زنان وجود داشته اجتناب نموده و در تشریح قانون، حد و مرز متناسب با غرایز انسانی را در نظر گرفته است. در حجاب اسلامی، سهل انگاریهای مضر و سختگیریهای بیمورد، وجود ندارد. حجاب اسلامی آن گونه که غرب تبلیغ میکند، به معنای حبس زن در خانه یا پرده نشینی و دوری از شرکت در مسائل اجتماعی نیست، بلکه بدین معناست که زن در معاشرت خود با مردان بیگانه، موی سر و اندام خود را بپوشاند و به جلوهگری و خودنمایی نپردازد.
با توجه به غریزه قدرتمند جنسی، احکام و دستورهای اسلام، تدابیری است که خداوند برای تعدیل و رام کردن و هم چنین ارضای صحیح این غریزه، تشریح فرموده است. در قرآن، آیاتی چند به طور صریح، درباره وجوب حجاب و حد و کیفیت آن نازل شده است. در سوره نور، طی آیه مفصّلی آمده است: «… و به مردان مؤمن بگو که چشمهای خود را فرو پوشند و نیز دامان خویش را، که برای ایشان پاکیزهتر است. همانا خداوند به آن چه انجام میدهند، آگاه است. و به بانوان با ایمان بگو چشمهای خود را فرو پوشند و عورتهای خود را از نگاه دیگران پوشیده نگاه دارند و زینتهای خود را جز آن مقداری که ظاهر است، ننمایند و زینتهای خود را آشکار نسازند، مگر برای شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان…. و پاهای خود را بر زمین نکوبند تا زینتهای پنهانشان آشکار شود. و همگی به سوی خداوند باز گردید. ای مؤمنان! باشد که رستگار شوید».(۲۵)
هم چنین در سوره احزاب آمده است: «ای پیامبر! به همسران و دختران خویش و بانوان با ایمان بگو که روپوش خود را برگیرند تا به عفاف و حریت شناخته شوند و مورد آزار و تعرض هوس رانان قرار نگیرند و خداوند، آمرزنده و مهربان است».(۲۶)
و نیز میفرماید: «ای زنان پیامبر! اگر تقوا داشته باشید، همانند دیگران نیستید. بنابراین، هرگز نرم و نازک با مردان، سخن مگویید تا آن که دلش بیمار است، به طمع افتد. بلکه متین و نیکو سخن بگویید و خانه را منزلگاه خویش قرار دهید و هرگز مانند دوره جاهلیت نخستین، [برای نامحرمان ] آرایش و خود آرایی نکنید و نماز را برپا دارید، زکات را بپردازید و از خدا و رسولش اطاعت نمایید».(۲۷)
همان طور که اشاره شد، حجاب، از ضروریات اسلام است و تمام فرقههای اسلامی، آن را واجب میدانند. از بررسی و مقایسه حد و کیفیت حجاب در ادیان چهارگانه استنباط میگردد که حجاب در ادیان دیگر، نسبت به اسلام از شدت بیش تری برخوردار بوده است. بنابراین، نه تنها اسلام واضع قانون حجاب نبوده، بلکه در جهت جلوگیری از افراط و تفریطهایی که در طول تاریخ به وجود آمده، به قانون مند کردن و تنظیم آن همت گماشته است و آن را به صورتی متعادل، صحیح و متناسب با فطرت انسانی زن و غیرت مندی مرد، ارائه نموده است. حجاب، نه تنها محدودیت زن نیست، بلکه حفظ عفت و شخصیت زن در گرو رعایت آن است و به قول استاد مطهری، مصونیت است.
پینوشت:
۱) لغت نامه دهخدا و فرهنگ معین، واژه حجاب.
۲) لغت نامه دهخدا، واژه حجاب.
۳) مجله پیام زن، ش ۱۹، ص ۷۱ – ۶۹ و ش ۲۰، ص ۸۳ – ۸۰.
۴) اعراف (۷) آیه ۲۲.
۵) مرتضی مطهری، مسئله حجاب، ص ۲۱،
۶) ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج ۱۲، ص ۳۰،
۷) حسن صدر، حقوق زن در اسلام و اروپا، ص ۷ و ۵۱،
۸) علی محمدی آشتیانی، حجاب در ادیان الهی، ص ۹۱،
۹) ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج ۱، ص ۵۵۲.
۱۰) ابوالقاسم اشتهاردی، حجاب در اسلام، ص، ۵، مرتضی مطهری، مسئله حجاب، ص ۲۱.
۱۱) ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج ۱۲، ص ۶۲.
۱۲) همان، ص ۶۳.
۱۳) همان.
۱۴) تورات، سفر تثنیه، باب ۲۲، فقره ۵.
۱۵) تورات، سفر تثنیه، باب ۲۲، فقره ۵.
۱۶) همان، کتاب اشعیاء نبی، باب سوم، فقره ۱۰ – ۸.
۱۷) همان.
۱۸) همان، سفر پیدایش، باب ۳۸، فقره ۱۴ و ۱۵.
۱۹) ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج ۱۲، ص ۳۰.
۲۰) جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلامی، ترجمه علی جواهرالکلام، ص ۹۴۲.
۲۱) ر.ک: سفرنامه دیولافوآ، ص ۲۲۱.
۲۲) علی محمدی آشتیانی، حجاب در ادیان الهی؛ به نقل از: حکیمه الهی، زن و آزادی.
۲۳) همان، ص ۱۳۷؛ براونو اشنایدر، پوشاک اقوام مختلف، ص ۱۱۶.
۲۴) ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج ۱۳، ص ۵۰۰ – ۴۹۸، با تصرّف.
۲۵) نور (۲۴) آیه ۳۱.
۲۶) احزاب (۳۳) آیه ۵۹،
۲۷) همان
منبع: معارف اسلامی؛ تابستان سال ۱۳۸۸؛ شماره ۷۶؛ نویسنده: علیرضا انصاری