امامت در آیه اولی الأمر و پاسخ به اشکالات فخر رازی

امامت در آیه اولی الأمر و پاسخ به اشکالات فخر رازی

۱۴۰۳-۰۹-۰۱

52 بازدید

در مذهب شیعه، مفهوم «امامت در آیه اولی الأمر» از اهمیت و ظرافت خاصی برخوردار است. تفسیر این آیه و استخراج آموزه‌ های شیعی از آن، موضوع بحث‌ های گسترده و عمیقی در میان متکلمان و فقیهان شیعه بوده است. در آیه اولی الأمر (آیه ۵۹ سوره نساء) خداوند می ‌فرماید:

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذَٰلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلًا؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولی الأمر [= اوصیای پیامبر] را! و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داوری بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! این (کار) برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است.

اطاعت از خداوند، پیامبر و اولی الأمر: واجب شرعی برای مؤمنان

خداوند متعال در آیه اولی الامر، مؤمنان را مخاطب ساخته، و آنان را به اطاعت خود و اطاعت پیامبر (ص) و اولی الأمر امر کرده است.

واضح است که اطاعت خداوند در مرحله نخست، در فرمان هایى است که خداوند در قرآن نازل فرموده و پیامبر (ص) آن فرمان ها را به مردم ابلاغ کرده است، مانند امر «و أَقِیمُوا الصَّلَاهَ وَ آتُوا الزَّکَاهَ» اطاعـت از فرمان هاى پیامـبر (ص) در دو گونه از اوامر او مطرح است:

۱. فرمان هایى که تحت عنوان سنت از آن حضرت رسیده است.

این اوامر گرچه احکام الهى است که به آن حضرت وحى شده است و آن حضرت آنها را براى مردم بیان داشته است، ولى در مواردى که همراه با تعبیر «آمرکم بکذا و أنهاکم من هذا»، شما را به این مطلب امر مى کنم یا از آن چیز نهى مى نمایم؛ باشد ـ که در مصادر فقه اسلامى این تعابیر فراوان آمده است ـ این اوامر و نواهى را مى توان از خود آن حضرت دانست. در نتیجه اطاعت آنها اطاعت آن حضرت خواهد بود، و چون احکام مذکور از جانب خداوند است عمل به آن احکام اطاعت خداوند نیز خواهد بود.

۲. فرمان هایى که آن حضرت از موضع ولى و حاکم مسلمانان صادر کرده است.

این ها فرمان هایى است که عنوان تبلیغ احکام الهى ندارد، بلکه بدان لحاظ که آن حضرت ولى و سرپرست و حاکم مسلمانان بوده آنها را صادر فرموده است؛ مانند فرمان هایى که در مسایل مربوط به جنگ و صلح و سایر مسایل مربوط به اداره حکومت اسلامى و سیاست امت وارد شده است.

جمله «وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ» در آیه شریفه هر دو قسم از این فرمان ها را دربر مى گیرد.

عصمت پیامبر (ص) در تمام اوامر و نواهى

با توجه به ادله قاطعى که عصمت پیامبر (ص) را ثابت مى کند و در علم کلام مطرح است، آن حضرت در هر چه فرمان دهد، امر کند یا نهى نماید معصوم است؛ و نه تنها به معصیت و گناه امر نمى کند، بلکه امر و نهى خطایى نیز از آن گرامى صادر نمى شود.

در آیه کریمه اولی الأمر مى بینیم اطاعت آن حضرت مطلق و بدون هیچ قیدى مطرح شده است. چنانچه صدور امر یا نهى خطایى در مورد آن حضرت امکان پذیر بود و چنین احتمالى وجود داشت، باید در آیه کریمه اولی الأمر، امر به اطاعت آن حضرت مقید مى شد و موارد خاصى را دربر مى گرفت.

در مسایلى مانند اطاعت پدر و مادر ـ که اهمیت آن کمتر از اطاعت پیامبر (ص) است ـ هنگامى که خداوند دستور نیکى نمودن به آنان را مطرح مى کند، مى فرماید:

«وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْنًا وَ إِنْ جَاهَدَاکَ لِتُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا[۱]؛ ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند، و اگر آن دو (مشرک باشند و) تلاش کنند که برای من همتایی قائل شوی که به آن علم نداری، از آنها پیروی مکن!».

و از آنجا که احتمالى دارد والدین توصیه به شرک کنند از اطاعت آنان در مورد شرک نهى نماید، ولى در آیه کریمه (اولی الأمر) اطاعت پیامبر (ص) را مقید به هیچ قیدى، و محدود به هیچ موردى نکرده است.

نکته دیگرى که بى قید بودن امر به اطاعت پیامبر (ص) را تأیید و تأکید مى کند این است که اطاعت از آن حضرت در آیات متعدد قرآن همراه با اطاعت خدا و بدون تکرار لفظ «أطیعوا» آمده است.

در آیه کریمه: «وَ أَطِیعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ[۲]؛ و خدا و پیامبر را اطاعت کنید، تا مشمول رحمت شوید!» یک کلمه «اطیعوا» هم به خدا و هم به رسول تعلق گرفته که دلالت مى کند بر وجوب اطاعت آن حضرت در تمام اوامر و نواهى صادره از وى، همان گونه که اطاعت از اوامر و نواهى خداوند واجب است. بر این اساس اطلاق در امر به اطاعت پیامبر (ص) قطعى و تردید ناپذیر است.

مفهوم اولی الأمر

عنوان اولی الأمر داراى مفهومى ترکیبى است. از این رو، نخست باید در کلمه «أُولِی» و سپس در کلمه «الْأَمْرِ» نظر کنیم:

واژه «أُولِی» به معناى صاحبان است و کلمه «امر» به دو معنى آمده است: یکى به معناى «فرمان» و دیگرى به معناى «شأن و کار». معناى «شأن و کار» ظاهرتر به نظر مى رسد، زیرا در آیه دیگرى در همین سوره نساء کلمه «اولی الأمر» مطرح شده است:

«وَ إِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَىٰ أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ[۳]؛ و هنگامی که خبری از پیروزی یا شکست به آنها برسد، (بدون تحقیق،) آن را شایع می‌سازند؛ در حالی که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان -که قدرت تشخیص کافی دارند- بازگردانند، از ریشه‌های مسائل آگاه خواهند شد».

در این آیه معناى دوم منظور است، یعنى کسانى که صاحب اختیار در امور زندگى و شؤون مختلف آن هستند که به قرینه این آیه کلمه «اولی الأمر» در آیه مورد بحث نیز روشن مى شود.

با توجه به مفهوم اولی الأمر در آیه مورد بحث به این نکته مى رسیم که «اولی الأمر» تنها کسانى را شامل مى شود که واقعاً و به طور طبیعى شایستگى سرپرستى امور و صاحب اختیارى را دارا هستند و خداوند که بالذات صاحب اختیار و داراى سرپرستى در همه چیز است، این سرپرستى را به آنان داده است گرچه آنان را به ظاهر از این مقام بر کنار ساخته باشند.

نه آنان که با زور و بدون حق تسلط پیدا کرده و حکمران مردم قرار گرفته باشند. چنان که صاحب خانه کسى است که واقعاً مالک آن باشد گرچه خانه او را غصب کرده باشند، نه کسى که آن را به وسیله زور یا مکر و حیله به دست آورده، بر آن سلطه پیدا کرده باشد.

جایگاه اولی الأمر در آیه أُولِی الْأَمْرِ

در این مرحله از بحث چگونگى طرح اطاعت اولى الامر در آیه جالب توجه است:

نکته اول: اطلاق در اطاعت از اولی الأمر

در آیه کریمه اطاعت از اولی الأمر به طور مطلق ذکر شده و هیچ گونه قیدى براى آن نیامده است، همان گونه که در اطاعت از رسول توضیح داده شد.

و این اطلاق تبیین مى کند که اولی الأمر از وجوب اطاعت مطلق برخوردارند و اطاعت آنان مقید به دستور خاص و فرمان مخصوصى یا در شرایط خاصى نیست، بلکه تمام اوامر و نواهى آنان واجب الاطاعه است.

نکته دوم: اطاعت اولی الأمر در سیاق اطاعت خدا و اطاعت رسول

یعنى اطاعت از این سه مقام هیچ حد و قیدى ندارد، و این سیاق اطلاق مذکور را تأکید مى کند.

نکته سوم: تکرار نشدن «أطیعوا» در اولی الأمر

منظور از این نکته ـ که از نکات قبل مهم تر است ـ این است که براى هر یک از اطاعت خدا و رسول، یک «أَطِیعُوا» جداگانه در آیه آورده شده و فرموده است: «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ» اما براى اطاعت اولی الأمر کلمه «أَطِیعُوا» تکرار نشده و اولی الأمر بر «الرَّسُولَ» عطف شده است، بنابراین همان امر «أَطِیعُوا» که بر رسول وارد شده به اولی الأمر نیز تعلق پیدا کرده است.

از این عطف معلوم مى شود که «اولی الأمر» و «رسول» دو وجوب اطاعت ندارند، بلکه وجوب اطاعت اولی الأمر همان وجوب اطاعت رسول است. این برهانى است بر اینکه اطاعت اولی الأمر مانند اطاعت رسول در تمام اوامر و نواهى است و نتیجه آن عصمت اولی الأمر از گناه و اشتباه ـ مانند رسول ـ در همه اوامر و نواهى است.

براى توضیح بیشتر این برهان مى توان گفت:

«در آیه براى اطاعت رسول و اولی الأمر بیش از یک «أَطِیعُوا» نیامده است، و این «أَطِیعُوا» نمى تواند هم مطلق باشد و هم مقید، و نمى توان گفت که این «أَطِیعُوا» درباره «الرَّسُولَ» مطلق است و درباره «اولی الأمر» مقید، زیرا اطلاق و تقیید با یکدیگر قابل اجتماع نیستند. اگر «أَطِیعُوا» نسبت به پیامبر (ص) مطلق است و هیچ قیدى ندارد. (مثلاً مقید به این نیست که امر و نهى آن حضرت از روى گناه یا اشتباه نباشد) اطاعت اولى الامر نیز باید مطلق و بدون قید باشد، و گرنه اجتماع نقیضین لازم مى آید.

با توجه به این نکات، روشن شد که آیه کریمه دلالت دارد بر اینکه «اولی الأمر» در این آیه همانند پیامبر اکرم (ص) معصوم هستند.

این مطلب ـ که «اطاعت اولى الامر» در آیه کریمه با ویژگى مذکور، دلالت بر عصمت اولى الامر دارد ـ مورد توجه عده اى از مفسران اهل سنت[۴] از جمله فخر رازى است. از این رو شایسته است خلاصه سخن وى را که حاوى استدلالى قاطع بر این مطلب است یادآور شویم.

سخن فخر رازى در آیه اولی الأمر

فخر رازى نیز عصمت «اولی الأمر» را از آیه استفاده کرده است. خلاصه بیان وى از این قرار است:

«خداوند در آیه کریمه اولی الأمر به طور قطعى اطاعت «اولی الأمر» را لازم دانسته است، و کسى که اطاعتش این گونه واجب گردد ناگزیر باید معصوم از خطا و اشتباه باشد، زیرا اگر معصوم از خطا و اشتباه نباشد در فرضى که اقدام بر خطا کند بر اساس این آیه باید از او اطاعت کرد! و این به معناى امر به اطاعت از آن کار خطا و اشتباه است، در حالی که کار خطا و اشتباه مورد نهى است و نباید از امر به آن پیروى شود. پیامد چنین فرضى اجتماع امر و نهى در فعل واحد خواهد بود».[۵]

فخر رازى پس از اینکه با تبیین برهان مذکور عصمت اولی الأمر را از آیه استفاده کرد. براى مشخص کردن اینکه این اولی الأمر چه کسانى هستند که باید معصوم باشند، گفته است:

«این اولی الأمر نمى توانند امامان معصوم نزد شیعه امامیه باشند، بلکه منظور اهل حل و عقد (کسانى که تصمیم گیرى در مسائل مهم اجتماعى بر عهده آنها است) هستند و اینان در تصمیم گیری ها معصوم هستند و تصمیم هاى آنان صد در صد درست و مطابق با واقع است».

پاسخ به فخر رازى

این سخن که منظور از اولی الأمر اهل حل و عقد هستند که در تصمیم گیرى ها از عصمت برخوردارند، به دلائل زیر صحیح نیست:

۱. در آیه کریمه اولی الأمر، کلمه «اولی الأمر» جمع و داراى عموم و ظاهر آن استغراق و شمول است. اگر منظور اهل حل و عقد باشد یک واحد مجموعى خواهد بود و این خلاف ظاهر است.

توضیح اینکه ظاهر آیه کریمه اولی الأمر لزوم اطاعت صاحبان امرى است که هر یک از آنان داراى فرمانى و اطاعتى و وجوب اطاعتى هستند، نه اینکه مجموع آنان (بر اساس تصمیم واحد مشترک) یک امر داشته باشند که لازم باشد آن امر اطاعت شود.

۲. عصمت که مصونیت الهى است، یک صفت نفسانى واقعى است و یک موصوف واقعى را مى طلبد، و باید قائم به یک امر واقعى باشد در حالى که اهل حل و عقد یک واحد مجموعى است، و واحد مجموعى امر اعتبارى است و محال است امر واقعى به امر اعتبارى قائم شود.

۳. میان مسلمانان اتفاق است که غیر از ائمه شیعه و پیامبران، معصوم دیگرى وجود ندارد.

اشکالات فخر رازى در امامت امامان معصوم (ع)

فخر رازى اشکالاتی در مورد نظر شیعه امامیه که منظور از «اولی الأمر» امامان معصوم دوازده گانه هستند، مطرح کرده است، در اینجا به سه اشکال فخر رازی اشاره می شود:

اشکال اول

 وجوب اطاعت این امامان معصوم یا مطلق است و مشروط به معرفت و شناخت آنان و قدرت دست یابى به آنان نیست، که این مستلزم تکلیف ما لایُطاق است، زیرا با این فرض که آنان را نشناسیم و دسترسى به آنان نداشته باشیم چگونه از آنان اطاعت کنیم؛ و یا مشروط به شناخت آنان است که این نیز صحیح نیست زیرا لازمه این سخن مشروط بودن وجوب اطاعت آنان خواهد بود، در حالى که وجوب اطاعت آنان در آیه کریمه مطلق است و هیچ قیدى براى آن نیست.

پاسخ

 وجوب اطاعت امامان معصوم مشروط به معرفت آنان نیست تا اگر کسى آنان را نشناخت اطاعت آنان بر وى واجب نباشد، بلکه اطاعت آنان خود مشروط است. در نتیجه باید آنان را شناخت تا بتوان اطاعت کرد و میان این دو فرق بسیار است.

توضیح این که گاهى شرط، شرط وجوب است و گاهى شرط واجب؛ مثلا وجوب حج مشروط به استطاعت است و استطاعت شرط وجوب حج است. بنابراین اگر استطاعت نباشد حج واجب نخواهد بود. ولى طهارت در نماز شرط واجب است، یعنى نماز که واجب است مشروط به طهارت است. بر این اساس اگر کسى طهارت تحصیل نکرد نمى تواند نماز بخواند ولى گناه کرده است، زیرا بر او واجب بوده که طهارت تحصیل کند تا بتواند نماز بخواند، اما در مسأله حج، اگر استطاعت نداشت حج بر او واجب نیست و گناهى مرتکب نشده است.

در این مورد نیز اطاعت پیامبر و امام هر دو مشروط به شناخت آنان است. از این رو باید شناخت آنان را تحصیل کرد تا بتوان از آنان اطاعت نمود. پس وجوب اطاعت آنان مطلق است، اما خود اطاعت مشروط است.

خداوند هم با اقامه ادله قطعى مقدمات این شناخت را فراهم نموده است، همان گونه که پیامبر بر اساس دلیل هاى قطعى شناخته مى شود، امامان معصوم هم ـ که جانشینان وى هستند ـ بر اساس ادله قاطع و روشن به گونه اى که در کتب کلامى و حدیثى شیعه به تفصیل آمده است، معرفى شده اند و تحصیل شناخت و آگاهى نسبت به آنان لازم است.

اشکال دوم

طبق نظر شیعه امامیه در هر زمان یک امام بیشتر وجود ندارد، در حالى که «اولی الأمر» جمع است و اطاعت امامان متعددى را واجب مى سازد.

پاسخ

اگر چه در هر زمان بیش از یک امام نیست ولى اطاعت از ائمه به لحاظ زمانهاى متعدد است، و این منافات ندارد که در هر زمانى اطاعت امامى واجب باشد. در نتیجه مؤمنان در طول زمانها مکلف هستند از امامان معصومى که امر آنها به آنان رسیده است اطاعت نمایند.

اشکال سوم

اگر مراد از «اولی الأمر» در آیه کریمه اولی الأمر، امامان معصوم باشند، پس در ادامه آیه اولی الأمر که دستور داده شده است در مسائل مورد نزاع به خدا و رسول رجوع شود، باید رد به امامان معصوم نیز مطرح مى شد و آیه این چنین گفته مى شد: «فإن تنازعتم فى شىء فردّوه إلى الله و الرسول و أُولى الأمر؛ اگر با یکدیگر در چیزى به نزاع پرداختید آن را به خدا و پیامبر و صاحبان امر خویش باز گردانید، در حالى که اولی الأمر ذکر نشده است.

پاسخ

چون امامان معصوم در پایان دادن به خصومت ها و حکم در موارد تنازع بر اساس قرآن و سنت پیامبر (ص) عمل مى کنند و کاملا به کتاب و سنت آگاهى دارند، رد به آنان (بازگشت به آنان در مسائل مورد نزاع) بازگشت به خدا و رسول است. بدین لحاظ ذکر اولی الأمر و تکرار آن لزومى نداشته است.

نکته چهارم: فاء تفریع در جمله شرطیه

نکته دیگرى که در تبیین معناى اولی الأمر نقش مؤثرى دارد فاء تفریع در جمله شرطیه بعد از «أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ» است.

این جمله شرطیه چنین آمده است: «فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ» که وجوب رد موارد تنازع به خدا و رسول بر وجوب اطاعت خدا و رسول و اولی الأمر تفریع شده است، و این بیان به وضوح مى فهماند که اطاعت اولی الأمر در باز گرداندن موارد تنازع به خدا و رسول دخالت و تأثیر دارد. و این تفریع دو مطلب اساسى را در پى دارد:

۱. عصمت اولی الأمر، به لحاظ اینکه اگر اولی الأمر دستخوش خطا و عصیان گردد و در موارد تنازع از روى اشتباه و گناه فرمان دهد، فرمان وى ارتباطى به کتاب وسنت ندارد در حالى که تفریع دلالت مى کند که چون اطاعت اولی الأمر لازم است باید واقعه مورد تنازع را به خدا و رسول بازگرداند.

۲. علم گسترده به تمام محتواى کتاب و سنت، از این رو که اگر اولی الأمر حتى یک حکم از کتاب و سنت را نداند و در مورد آن حکم انحرافى صادر کند رجوع به او در آن حکم، بازگشت به کتاب و سنت نخواهد بود. در حالى که تفریع مى فهماند که اطاعت اولی الأمر همواره موجب بازگرداندن موارد تنازع به کتاب و سنت است. بنابراین فاء تفریع در آیه، قرینه روشنى براى تعین اولی الأمر در امامان معصوم (ع) است.

با استفاده از نکاتى که یادآور شدیم تا کنون چند مطلب روشن شد:

۱. «اولی الأمر» در آیه هر کسانى که باشند معصوم از گناه و اشتباه در امر و نهى خواهند بود.

۲.  «اولی الأمر» قابل تطبیق بر اهل حل و عقد ـ چنان که فخر رازى گفته است ـ نیست.

۳. طبق آنچه به اثبات رسید، تنها قولى که در معناى «اولی الأمر» بر اساس استفاده از آیه اولی الأمر قابل پذیرش است؛ امامان معصوم شیعه امامیه خواهد بود، و اجماع بر عدم عصمت غیر آنان نیز این مطلب را تأکید مى کند.

نتیجه گیری

بر خلاف عقیده فخر رازی، اهل حل و عقد، معصوم از خطا نیستند و ممکن است در امور دینی اشتباه کنند. با اثبات عصمت «اولی الأمر» و ردّ تفسیر فخر رازی، تنها تفسیر قابل قبول برای «اولی الأمر» در آیه اولی الأمر، امامان معصوم شیعه امامیه (ع) است. چرا که تنها امامان معصوم هستند که از هرگونه گناه و اشتباه معصوم بوده و شایستگی الگو و مرجع بودن برای مؤمنان را دارند.

پی نوشت ها

[۱]. عنکبوت، آیه ۸.

[۲]. آل عمران، آیه ۳۲.

[۳]. نساء، آیه ۸۳.

[۴]. نیشابوری، غرائب القرآن، ج ۲، ص ۴۳۴؛ رشید رضا، تفسیر المنار، ج ۵، ص۱۱۸.

[۵]. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ذیل آیه اولی الأمر.

منابع

  1. قرآن کریم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، قم، دارالقرآن، ۱۳۷۳ش.
  2. رشید رضا، محمد، تفسیر المنار، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۴ق.
  3. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بی‌ تا.
  4. نیشابوری، نظام ‌الدین حسن بن محمد قمى، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.

منبع اقتباس: کاردان، رضا، امامت و عصمت امامان (ع) در قرآن، چ۳، قم، مجمع جهانى اهل بیت (ع)، ۱۳۹۴ش، صفحات ۱۱۲ – ۱۲۷.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *