اقدامات اولیه امام زمان(عج) هنگام ظهور(۲)

۱۳۹۸-۱۱-۲۹

167 بازدید

فهرست محتوا

اشاره:

در حالی که همه، قاریان قرآن و دانشمندان دینی هستند که پیشانی آنها از عبادت پینه بسته‌اند و… و امام (علیه‌السلام ) شمشیرکشیده همه را از دم تیغ می‌گذارند.[۱] همه ناظربه کسانی است که اندوخته های علمی ودانش خود راوسیله رسیدنبه دنیا قرارداده اند نه علمای راستین بنابراین، واژه علما، تنها بر علمای شیعه صدق نمی‌کند. چه بسا عالمان وهّابی و سنّی باشند. چنانکه در عصر حاضر با تمام و کمال دیده می‌شود که علما وهّابی و سنّی، با استدلال به آیات قرآن و تفسیر و تأویل نادرست به آن مذهبی که برگرفته از قرآن و اندیشه اهلبیت ـ علیهم‌السلام ـ است، احتجاج و استدلال نموده و حقانیت این مذهب را منکر می‌شود. چه رسد به اینکه، در زمان حضور باشد. ابوحنیفه و مالک، که از رؤسای مذهب اهل‌سنت‌اند، هر دو از شاگردان امام جعفر صادق (علیه‌السلام ) هستند. در برابر مذهب امام صادق (علیه‌السلام ) تشکیل مذهب دادند و…
فلذا، روایات متعددی در این باره وجود دارد که در هنگام ظهور حضرت عدّه‌ای که با آیات قرآن بر علیه آن حضرت استدلال می‌کنند. و حقانیت او را قبول ندارند. و حتی عدّه‌ای علنی از مسجد از مجلس خطابه حضرت بلند شده و بر حضرت اعتراض می‌کنند. بعید نیست که مصداق بسیاری از اینگونه روایات، علما اهل سنت و ناصبیها و وهّابی‌ها می‌باشد. و علمای شیعه، اندیشه‌شان بر گرفته از اندیشه اهلبیت ـ علیهم‌السلام ـ و از شاگردان آن مکتب‌اند. به روایات متعدد، در زمان غیبت، حجّت و خلفای اهلبیت‌اند. علمای که اینگونه از آنها یاد شده‌اند چگونه بروی امامشان شمشیر کشیده و یا به دست آن حضرت کشته می‌شوند. و البته از آنجایی که همه انسانها حتی علما از نظر معرفت و تهذیب نفس یکسان نمی‌باشند، انسان بعید نمی‌داند که عدّه محدودی از علمای شیعه نیز در زمان ظهور با امام مهدی(عج) مخالفت کنند. آن‌چنان‌ که معلوم است اندیشه علمای شیعه‌ اندیشه اهلبیت است، و علمایی که غیر از این باشند، بسیار محدود و در اقلّیتند.
۴-مقابله امام با دشمنان
براساس حکم عقل و تعالیم انسان ساز اسلام کشتن منحرفان و معاندان تنها پس از عرضه اسلام و تمام شدن حجت بر آنها جایز خواهد بود. و تا زمانی که اسلام بر آنها عرضه نشده و حقانیت اسلام و امام مهدی (علیه السلام) برایشان آشکار نشده است، کشتن آنها برخلاف حکم عقل و اصول دین اسلام خواهد بود. اصولاً اصل اولیه اسلام در مواجهه با دیگران تلاش برای هدایت آنهاست و جنگ و درگیری نیز به خاطر اصلاح آدمیان است امام علی (علیه السلام) در این باره می فرماید:
پیامبر مرا به سوی یمن فرستاد و به من فرمود: ای علی با هیچ کس جنگ مکن مگر پس از آنکه او را به اسلام دعوت کنی. به خدا سوگند اگر خداوند به دست تو یک نفر را هدایت کند برای تو از آنچه خورشید بر آن طلوع و غروب می کند بهتر است.[۲]
از اینرو در ابتدا تمام همّت امام مهدی (علیه السلام) صرف اصلاح و هدایت انسان ها خواهد شد و جنگ و قتل منحصر در مواردی خواهد بود که امیدی به اصلاح نمی رود. امام صادق (علیه السلام) در این باره فرموده اند:
(امام مهدی (علیه السلام) و سپاهیانش) بر پیروان هیچ دینی وارد نمی شوند مگر اینکه آنها را به خداوند، اسلام و اقرار به نبوت حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ دعوت می کنند.[۳]
و امام کاظم در حدیث دیگری فرموده اند:
… چون بر یهود، نصاری، صائبین، ملحدان، مرتدان و کفار شرق و غرب عالم خروج کند اسلام را بر آنها عرضه می کند.[۴]
همچنانکه ملاحظه می شود براساس این روایات رویارویی امام مهدی (علیه السلام) با منکران و معاندان تنها پس از عرضه اسلام، دعوت به حقیقت و تمام شدن حجت از یک سو و اصرار ورزیدن آنها بر لجاجت و عنادشان از سوی دیگر خواهد بود.
اهتمام حضرت بر هدایت انسان ها به اندازه ای زیاد است که آن حضرت برای ارشاد مردم از تمام ابزارها استفاده خواهد کرد امام صادق (علیه السلام) در این باره فرموده اند:
هیچ معجزه ای از معجزات انبیاء و اوصیا نیست مگر اینکه به جهت تمام شدن حجّت بر دشمنان خداوند مانند آن را بدست قائم ما (علیه السلام) ظاهر خواهد کرد.[۵]
و همانطور که گذشت دشمنان حضرت ـ که حضرت با آنها خواهد جنگید و آنها را به قتل خواهد رساند ـ کسانی خواهند بود که پس از آشکار شدن حقیقت و تمام شدن حجت باز بر گمراهی خود تعصب بورزند و از اطاعت حضرت سرپیچی کنند.
وقتی حضرت مهدی (عج) ظاهر شد و حقایق اسلام را به مردم جهان عرضه داشت و برنامه انقلابی و اصلاحی اسلام را به گوش آنان رسانید، بسیاری از مردم اسلام را قبول می‎کنند زیرا استعداد مردم برای درک حقایق به حد کمال رسیده است. و از طرفی معجزاتی را به دست امام عصر (عج) مشاهده می‎کند و اوضاع عمومی جهان را غیرعادی و فوق العاده می‎یابند و اعلام رهبر انقلاب جهانی به گوششان می‎رسد. این اوضاع سبب می‎شود که مردم جهان فوج فوج به دست مهدی (عج) اسلام اختیار نمایند.
حضرت باقر (علیه السلام) فرمود: (وقتی قائم ما قیام نمود خدا دست لطفش را بر سر بندگان می‎نهد و حواسشان را جمع و غفولشان را کامل می‎گرداند.)[۶] و به تعبیر برخی از روایات اسلام در هر خانه، کوخ و چادری رخنه می‎کند؛ چنان که سرما و گرما در آن نفود می‎نماید و همان طور که نفوذ سرما و گرما اختیاری نیست، اسلام نیز در این روزگار به همه جا و با وجود مخالفت قلبی برخی از آنان رخنه کرده و آنان را تحت تأثیر قرار می‎دهد.[۷]
گفتنی است هر چه هم سطح افکار بشر ترقی کند و افراد صالح و خیرخواه زیاد گردند، و اتمام حجت به نحو احسن صورت گیرد افراد ستمگر و خودسری در بین بشر وجود خواهند داشت که طبعاً با حق و دادگری دشمن بوده و برای دفاع از منافع شخصی خود در مقابل مهدی موعود قیام خواهند نمود و برای سرکوبی این جمعیت جز جنگ و خونریزی چاره‎ای نیست. از این جهت احادیث اهل بیت، جنگ و خونریزی را حتمی دانسته‎اند و این مخالفتها از باب فقدان حجت و گم کردن حقیقت نیست بلکه از باب عناد و سرکشی است.[۸]
بنا براین حضرت قائم (عج) همانند دیگر ائمه ـ علیهم السّلام ـ نخست به موعظه و ارشاد می‎پردازد و در صورت لزوم دست به شمشیر می‎شوند
زیراهمه امامان معصوم عاشق حقیقت و راهنمای حقند. از نثار کردن مهر و محبت به توده مردم دریغ نکرده‎اند و رشد روز افزون و ترقی و تکامل بشر سرلوحه دعوتشان بوده است. و اگر امام حسن (علیه السلام) قرار داد صلح را امضاء می‎کند، ولی امام حسین (علیه السلام) قیام می‎کند و یزیدیان را رسوا می‎کند، این تفاوت روشها به خاطر تفاوت شرایط زمان، مخاطبان و حاکمان عصر امامان است وگرنه اگر امام حسن (علیه السلام) همان موقعیت امام حسین (علیه السلام) را می‎داشت حتماً عاشورایی می‎اندیشید و حسینی عمل می‎کرد.
حال در عصر امام عصر (عج) مردم از اطلاعات و معرفت بیشتری نسبت به سایر امتهای قبل بهره‎مند می‎گردند و حق و راه حق برایشان آفتابی می‎شود و امام زمان (عج) هم بر طبق واقع حکم می‎کند، روش حضرت قائم (عج) نیز به تبع این تغییرها با سیره سایر امامان تفاوت پیدا می‎کند.
آری! وقتی احدی یافت نمی‎شود که به موعظه نیازمند باشد و صالحات با بینشی عمیق و حججی تام طریق حجت (عج) را انتخاب کرده‎اند و طاغیان با اطلاع کافی از پذیرش حق سر باز می‎زنند و به کارشکنی می‎پردازند آیا راهی غیر از دست به شمشیر شدن باقی می‎ماند؟
امام صادق (علیه السلام) فرمود: علم و دانش از شهر قم به تمام بلاد شرق و غرب پخش می‎شود و حجت بر جهانیان تمام می‎گردد، به طوری که در تمام زمین فردی پیدا نمی‎شود که علم دین به گوشش نرسیده باشد. بعد از آن، قائم ما ظهور می‎کند و اسباب عذاب و غضب خدا مهیا می‎گردد، زیرا خدا موقعی از بندگانش انتقام می‎گیرد که حجت او را انکار نمایند.[۹]
زراره از امام صادق (علیه السلام) پرسید آیا روش و سیاست حضرت قائم (عج) همانند روش پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ خواهد بود؟ امام (علیه السلام) فرمود: هرگز، هرگز پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ با ملایمت و نرمی و مهربانی رفتار می‎کرد تا دلها را به دست آورد و مردم با آن حضرت الفت گیرند ولی حضرت قائم (عج) سیاست قتل را در پیش می‎گیرد و طبق دستوری که دارد رفتار می‎کند و توبه کسی را نمی‎پذیرد. پس وای بر کسی که با او مخالفت کند.[۱۰]
حسن بن هارون می‎گوید: در محضر امام صادق (علیه السلام) بودم معلّی بن خنیس از حضرت پرسید آیا هنگامی که حضرت قائم ظهور می‎کند برخلاف روش امیرمؤمنان در برخورد با مخالفان رفتار می‎کند؟ امام (علیه السلام) فرمود: علی (علیه السلام) ملایمت و نرمش را در پیش گرفت چون می‎دانست پس از او دشمنان بر یاران و شیعیان چیرگی پیدا می‎کنند،
ولی سیاست حضرت قائم (عج) قهر و غلبه و به اسارت گرفتن آنهاست زیرا می‎داند که پس از او کسی بر شیعیان تسلط نخواهد یافت.[۱۱]
آری با ظهور منجی بشریت، روزگار موعظه و خواهش تمام می‎شود. از قدیمی‎ترین روزگاران که پیامبران آمدند، همواره، بشر را موعظه کردند، و درخواست کردند که: مؤمن باش، و عمل صالح به جای آر. و دیدیم که بشر چقدر گوش به آن سخنان داد، و چگونه انبیاء و اولیا را از دم تیغ گذرانید. امّا روزگار مهدی، روزگار خوار ساختن زورداران است.


پی نوشت:

[۱] . طبری، ابوجعفر محمد، دلائل الامه، ص ۲۴۱، انتشارات کتابفروشی رضی، قم.
[۲] . حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۱، (بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی تا)، ص ۳۰٫
[۳] . علی کورانی، معجم احادیث الامام المهدی، ج ۴، (قم: مؤسسه المعارف الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۱)، ص ۶۱٫
[۴] . همان، ج ۵، ص ۶۰٫
[۵] . لطف الله صافی، منتخب الاثر، (قم: مؤسسهالسیده المعصومه، چاپ دوم، ۱۴۲۱)، ص۳۸۷٫
[۶] . بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۸٫
[۷] . ابراهیم امینی، دادگستر جهان، ص ۳۱۵ با تصرفی مختصر.
[۸] . چشم اندازی به حکومت مهدی (عج)، نجم الدین طبسی، ص ۱۸۱٫
[۹] . بحار الانوار، ج ۶۰، ص ۲۱۳٫
[۱۰] . الغیبه، لغمانی، ص ۲۳۶؛ بحار، ج ۵۲، ص ۳۵۳٫
[۱۱] . الغیبه، لغمانی، ص ۲۳۷؛ تهذیب، ج ۶، ص ۱۵۵ و کافی ج ۵، ص ۳۳٫

منبع :مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه