در سده های اول، فرقه های غالیه در جامعه اسلامی به وجود آمدند و مسیر شان را از اسلام جدا نمودند. این فرقه ها به نامهای مختلفی یاد می شده اند که اکثر آنها منقرض گردیده اند. یکی از این فرقه ها، فرقه اهل حق است که دارای عقاید و مراسم عملی خاص است. در این نوشته بعد از ذکر خاندان و فرقه های آن به بررسی عقاید و احکام عملی این فرقه پرداخته شده است.
اهل حق در اصطلاح فرق و ادیان به گروهی از مردم اطلاق می شود که عقائد خاص و ترکیبی از اعتقادات مانویه، زردتشتی، مذهب اسماعیلی و تناسخ هندی را باور دارند و تسامحاً علی اللهی نیز نامیده شده و از غُلات به حساب می آیند. آنان در مورد ائمه بالاخص حضرت علی ـ علیه السّلام ـ اعتقادات غلو آمیزی دارند و اکثراً در مناطق غربی ایران سکونت دارند[۱] از نشانه های ظاهری آنها شارب (سبیل) است که به آن اهمیت زیادی می دهند در طول تاریخ این گروه به دسته ها و خاندانهای زیادی تقسیم شده است. این فرقه به نامهای ، اهل سرّ، یارسان، نصیریه، نیز نامیده می شود.[۲]
اهل حقّ یک سری رهبران اصلی دارند که مورد قبول همه خاندانهای آنهاست. که عبارتند از : ۱- نصیر، ۲- بهلول ماهی،۳- شاه فضل ولی،۴- باباسرهنگ، ۵- شاه خوشین،۶- بابا نااوس، ۷- سلطان اسحق ،۸- شاه ویسقلی قرمزی.[۳]
همه اینها همراه با یاران و ساداتی که برای آنان ذکر شده است مربوط به قبل از قرن هشتم هجری می باشند. امّا از قرن هشتم به بعد خاندانها و دودمانهای دیگری به وجود آمده اند به گونه ای که امروزه یازده خاندان مجزّا را تشکیل می دهند که عبارتند از:
۱- خاندان شاه ابراهیم،۲- خاندان عالی قلندر،۳- خاندان بابا یادگار،۴- خاندان خاموش،۵- خاندان میر سور،۶- خاندان سید مصطفی (مصفّی)،۷- خاندان حاجی بابو عیسی،۸- خاندان ذوالنور،۹- خاندان آتش بیگی،۱۰- خاندان شاه حیاسی،۱۱- خاندان بابا حیدر».[۴]
فرقه اهل حق هم اکنون به دو گروه محافظه کار و اصلاح طلب تقسیم می شوند و این طرز تفکر توسط سادات آنها که متأثر از فرهنگ کشورهای غربی است که وارد مذهب و آئین آنها شده است.
چیزی که در میان اهل حق پذیرفته شده این است که این فرقه توسط سلطان سحاک (اسحاق) در قرن هفتم تجدید حیات یافته است و این گسترش و تجدید حیات به این صورت بود که سلطان اسحاق برای تشکیلات این فرقه جانشینانی تعیین کرد و برای هر یک از آنها وظیفه ای مقرر نمود و به هر یک لقب مخصوصی داد. ابتداء «پیر بنامین» را به سمت پیری و «داود» را به سمت «دلیل» برای همه اهل حق منصوب کرد. آنان برای تداوم رهبری، هفت نفر از یاران خود را به عنوان هفت خاندان یا هفت سرسلسله اهل حق به پیروان خود معرفی کرد.
و در قرن های (۱۲ ـ ۱۱) بعد چهار خاندان آتش بیگی، شاه حیاسی، بابا حیدر، ذوالنور به آنها افزوده شد[۵].
خاندانهای اهل حق سِمَت پیشوائی و رهبری فرقه اهل حق را در مناطق مختلف بر عهده دارند و اگر کسی بخواهد وارد این فرقه غالی بشود باید یکی از خاندانهای آنها را برای خود بعنوان دلیل و پیر قرار دهد و از این رو به اولاد خاندانها نیز سید گفته میشود.[۶]
از آنجائیکه اهل حق در عقاید و احکام تفاوتهای فاحشی با اسلام دارند نمی توان آنها را جزو شیعیان بلکه اسلام نامید هر چند که برخی این فرقه را منسوب به شیعه می کنند.
در مورد اینکه این فرقه در چه زمانی، به وجود آمده و موسس آن چه کسی است نظرات و آراء مختلفی وجود دارد. طبق نظر جیحون آبادی نصیر مؤسس و بنیان گذار فرقه اهل حق می باشد بعد هم ادّعا می کند که نصیر غلام حضرت علی ـ علیه السلام ـ بوده است.[۷]
و نحوه قابل جمع بودن این نظریه با آراء دیگر این است که همه آنها که به نوعی ادّعا می کنند که بنیان گذار اهل حق هستند بعد از زمان نصیر بوجود آمده اند و به گسترش مکتب او پرداخته اند. امّا بیشتر رهبران و نویسندگان جدید این فرقه بنا بر عللی نامی از نصیر نمی برند.
وجه مشترک اینها با فرقه نصیریه هم، همان غلو است، همچنین فرقه اهل حق مسلک و آئین خود را آئین یاری می نامند و این هم وجه مشترک فرقه اهل حق با نصیریه می باشد چرا که معنی نصیر که کلمه ای عربی است، همان یاری و کمک می باشد. در نتیجه نصیری های ایران نام خود را به فارسی تبدیل کرده و خود را یار و یارستان و مسلک جدید را دین یاری نامیدند. امّا هنگامی که به عنوان یاری و کمک، میخ ذبح قربانی را محکوم کردند و مطمئن شدند که مردم بدون چون و چرا قربانی کرده و دو شاهی نذر می کنند خود را اهل حق نامیدند.[۸]
بنابراین می توانیم بنیان گذار این فرقه را نصیر معرفی کنیم و دیگران را گسترش دهنده مکتب نصیر. امّا نه آن چنانی که جیحون آبادی افسانه سرائی کرده است و نصیر نامی را از صحابه حضرت علی(ع) پنداشته است. زیرا تاریخ وجود چنین صحابه ای را برای حضرت علی ـ علیه السلام ـ ذکر نکرده است.
بنابراین با توجه به عقایدی که اهل حق دارند مخصوصاً عقیده شان نسبت به حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و همچنین سر سلسله های خود و نیز انکار برخی ضروریات دین از جمله نماز و روزه نمی توان آنها را مسلمان نامید مگر اینکه خلاف این گفته ثابت شود و لذا اهل حق از غلات محسوب می شوند و بنابر آنچه که ائمه ـ علیهم السّلام ـ و علمای دین گفته اند از کفار محسوب می شوند.
امام علی _ علیه السّلام _ میفرماید: یهلک فی اثنان: محبّ غال و مبغض قال:[۹] و ما با مطالعه تاریخ این سخن امیرالمؤمنین _ علیه السّلام _ را به عینه میبینیم که گذشته از دشمنان آن حضرت عدهای نیز بر اثر افراط و غلو در مورد حضرت علی _ علیه السّلام _ به بیراهه کشیده شده و از نیل به هدایت بازماندهاند و حضرت علی _ علیه السّلام _ را تجلی خداوند میدانند[۱۰] و در مورد تجلی خداوند و حلول عقایدی دارند که در کتابهای مفصل بدان اشاره شده است.
با همه این گروهبندیها همه اهل حق در پنج مورد با هم اشتراک دارند که عبارت است از:
۱. سرسپردن. ۲. داشتن پیر و دلیل. ۳. نیاز دادن به جای نماز. ۴. روزه سه روزه گرفتن. ۵. شارب داشتن.[۱۱]
با توجه به اختلافات درون گروهی اهل حق و نکات اشتراک آنها در این مقال سعی خواهد شد که ضمن طرح انتقادهای کلی این فرقه در دو بخش اعتقادی و عملی تنها به موارد مشترک بین همه گروهها اشاره شود.
الف) انتقادهای اعتقادی
مذهب اهل حق را باید التقاطی از عقاید گوناگون مذاهب مختلف دانست که از هر مذهبی و هر فرقهای نکتهای و مطلبی را اخذ کرده و با آمیختن همه آنها مذهب جدیدی را به وجود آورده است اما متأسفانه در این جذب و گزینش همیشه بدترین و سخیفترین مطالب را اخذ کرده است که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره میشود.
۱. انحراف از توحید
اهل حق در مورد خداوند دچار تشبیه و تجسیم و… میشوند و عقاید سخیف و بیارزش در این مورد دارند آنان میگویند. خدا قبل از آفرینش درون درّی بوده و آن درّ در قعر دریا قرار داشت.[۱۲] و فرشتگان نیز از خداوند صادر شدهاند. نخستین ایشان از زیر بغل خداوندگار پیدا شد، دومین آنها از دهان او، سومین آنها از نفسش چهارمین از عروقش، پنجمین از نورش…[۱۳] و…
سخیف بودن این سخنان بقدری واضح است که ذکر آنها در کتاب و مقاله دور از نزاکت علمی است با این همه همین قدر باید گفته شود که طبق آموزههای اسلامی خداوند منزه از جسم، مکان، زمان و… بوده و خالق همه ممکنات است و حضرت علی _ علیه السّلام _ در وصف خداوند میفرماید: برتر و بالاتر است از گفتار کسانی که او را بر مخلوقاتش تشبیه میکنند یا راه انکارش را میپویند.[۱۴] و در خطبهای دیگر میفرماید: «… تغییر و گوناگونی در او راه ندارد و گذشت زمان هیچ گونه تبدیل و دگرگونی برای او به وجود نیاورد. آمد و شد شبها و روزها او را کهنه نسازد و روشنایی و تاریکی تغییرش ندهد او به اجزاء و جوارح و اعضا و به عوارض و ابعاض به هیچ کدام توصیف نگردد. حد و نهایتی برای او نیست و انقطاع و انتهایی ندارد.»[۱۵]
۲. انکار معاد و اعتقاد به تناسخ
اهل حق معاد مورد نظر دین اسلام را قبول ندارد و تناسخ مأخوذ از ادیان هندی را جایگزین آن قرار داده است و معتقدند «روح هر کسی هزاربار با بدنهای مختلف متولد میشود؛ گاه به صورت انسان و گاه به صورت حیوان، زمانی به شکل پرنده و زمانی دیگر به شکل درنده و خزنده.[۱۶] و انسان باید هزار مرتبه متولد شود و هر مرتبه در قالبی زندگی کند تا در هزار و یکمین مرحله بهشتی یا جهنمی شود.[۱۷] و نام این نقل و انتقال را به جای تناسخ، تکامل مینهند.
گذشته از ایرادهای عقلی و منطقی که در کتابهای کلامی و فلسفی به آنها اشاره شده سؤال این است که این نقل و انتقالها چرا صورت میگیرد و چرا در همان دفعه اول روح به جهنم یا بهشت نمیرود و هزار بار باید عوض شود و اگر این مراحل برای تکامل لازم است پس در طول این هزار بار نقل و انتقال باید همه به تکامل برسند که در آن صورت همگی بهشتی خواهند بود و اگر به تکامل نرسند هزار بار نقل و انتقال بیخود خواهد بود و در ضمن اولین مرحله این نقل و انتقال از چه زمانی آغاز میشود اگر همه روحها یکجا خلق شدهاند پس بعد از خلقت آدم _ علیه السّلام _ عدهای معطل ماندهاند تا جسم پیدا کنند و تا این زمان بسیاری از آن روحها هزار مرتبه نقل و انتقال یافته و به بهشت یا جهنم رفتهاند و برخی تازه میخواهند این راه هزار مرحلهای را آغاز کنند و تا این زمان که از خلقت حضرت آدم میگذرد معطل بوده و معلوم نیست در جهنم بودهاند یا بهشت.
در ضمن شما که معتقدید انسانهای خوب را از گل زرد و انسانهای بد را از گِل سیاه آفریدهاند و سرنوشت همه از اول تعیین شده این سیر تکامل چه فایدهای دارد چون آفریده شده از گِل سیاه هرگز نخواهد توانست به تکامل برسد.
ب) انتقادهای عملی
با این که اهل حق خود را مسلمان و متدین به دین اسلام میدانند اما نه تنها در اصول دین همانند سایر مسلمانان نیستند در فروع دین هم مانند سایر مسلمانان عمل نمیکنند که به چند مورد از این موراد اشاره میشود.
۱. ترک نماز و روزه
اهل حق، نماز و روزه بر شیوه اسلامی را کاملاً مردود میدانند سلطان سهاک در مسائل عقیدتی اکیداً اعلام داشته که روزه سه روز و نیاز به جای نماز. اینها پولی را که به عنوان نیاز و سرانه دادن، میدهند کافی از نماز میدانند و میگویند ما نیاز میدهیم و آن نیاز غالباً یک گوسفند قربانی است که آن را رئیس دیگ جوش کند و به اهل حق بخوراند و میگویند اگر نیاز نباشد نماز بیسود است اگر نیازدهی پس نماز بیهوده است.[۱۸]
و بدین ترتیب با آیات قرآن که روزه را یک ماه[۱۹] و نماز را واجب میداند مخالفت میکنند و با این همه ادعای مسلمانی هم میکنند.
۲. تغییر قبله
اهل حق کعبه را قبله نمیدانند و «پیدیور» که محلی در غرب شهرستان پاوه یعنی جایگاه سلطان سهاک را قبله خود میپندارند. و مردگان را رو به این منطقه خاک میکنند و قربانیها را هم رو به این منطقه قربانی میکنند. و البته در مقام شعر نیز قلب را قبله هر شخصی معرفی میکنند.
۳. منع از کوتاه کردن شارب (سبیل)
اهل حق شارب (سبیل) زدن را کاملاً ممنوع میشمارند. و اهل حق واقعی را کسی میدانند که شارب او دست نخورده باقی مانده باشد. از یکی از بزرگان آنها نقل شده است که صاحبکار فرمود: در دوره مرتضی علی (دورهای که خدا در جسد حضرت علی حلول کرده بود) قرار چنین بوده هر کسی که ما را خواست سبیل نگیرد، از نان و آب روزه نباشد، اهل حق قلیان نکشد آن وقت قرار چنین بود، چه بر طریقت چه بر حقیقت ما اقرار دادیم در پیش محمد مصطفی هر کسانی از این سه چیز بیرون باشد ما از او جدا باشیم نشانه یاری (اهل حق بودن) همین است.[۲۰]
در نهایت باید گفت مذهب اهل حق مجموعهای از افسانهها، خرافات و مطالب اخذ شده از ادیان هندی، ایرانی و… است که نه اصول مشخص و روشنی دارد و نه از فروع منسجمی برخوردار است نه میتوان آن را فرقهای از اسلام شمرد و نه میتوان آن را دین یا مذهب مستقلی به شمار آورد. جز آن که بگوییم اینان همان کسانی هستند که با افراط و غلوّ در مورد حضرت علی _ علیه السّلام _ خود را از خاندان وحی و امامت جدا کرده و به هلاکت افتادهاند. و لذا امام علی ـ علیه السّلام ـ فرموده اند: «خداوندا! من از غلات بیزاری می جویم همانگونه که عیسی بن مریم از نصاری بیزاری جست. خدایا آنان را خوار گردان و هیچ یک از آنها را یاری مکن»[۲۱]
امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز می فرمایند:
«بر جوانان خود از خطر غلات بر حذر باشید، مبادا عقیده آنان را تباه سازند، زیرا غلات بدترین خلق خدایند، عظمت خدا را کوچک نشان داده و برای بندگان خدا دعوی ربوبیت می کنند.»[۲۲]
شیخ صدوق در این باره میگوید: اعتقاد ما درباره غلات این است که آنها کافرند، و بدتر از یهود و نصاری و مجوس و قدریه و دیگر فرقه های گمراهند.[۲۳] و لذا پروی از گروه اهل حق جایز نمی باشد و برای بهتر روشن شدن حکم پیروی از اهل حق پاسخ یکی از مراجع تقلید را در این خصوص ذکر می کنیم:
س: گروهی از مردم که آنان را اهل حق و یا علی اللهیان می گویند طریقی برای خود قرار داده اند مثلاً روزه ماه مبارک رمضان را سه روز می دانند و نماز نمی خوانند و شیطان را از جمله خوبان می دانند و شارب گذاشتن را بر خود لازم و واجب می دانند و گرفتن آن را حرام می دانند. منکر قیامت هستند و کیفر اخروی را در دنیا معتقد اند مثلاً اعتقادشان اینست، اگر کسی عملش خوب باشد به قالب حیوان خوب و اگر عملش بد باشد به قالب حیوان بد انتقال می یابد، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ را نعوذ بالله خدا می دانند، آیا اینگونه افراد مسلمان هستند یا نه و شرعاً از«نیاز» آنها خوردن چه صورت دارد. و زن دادن و زن گرفتن اشکال شرعی دارد یا نه؟
حضرت آیت الله گلپایگانی در پاسخ فرموده است: اگر نعوذ بالله علی ـ علیه السّلام ـ را خدا بدانند و همچنین اگر منکر معاد و یا یکی از ضروریات دین مثل نماز و یا روزه بوده باشند کافر و نجس می باشند و زن دادن و یا زن گرفتن از ایشان جائز نیست.[۲۴]
لازم به ذکر است که از دیدگاه همه مراجع چنین کسی با چنین اعتقادی کافر و نجس می باشد و این سخن تنها دیدگاه آیت الله گلپایگانی نمی باشد.
پی نوشت ها
[۱] . محمد جواد مشکور، موسوعه فرق اسلامی، بیروت، مجمع بحوث اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۵ هـ، ص ۱۳۱.
[۲] . مشکور، پیشین، ص ۱۳۲.
[۳] . اهل حقّ، تالیف، احمد مالامیری کجوری، تاریخ چ ۱۳۷۶، ؟؟؟ اوّل، چاپ سپهر، ناشر: سرّ مرتضی، صفحه ۲۳-۴۱.
[۴] . برهان الحق، تالیف، نورعلی الهی، چاپ هشتم، تاریخ انتشار ۱۳۷۳، چاپ دیبا، انتشارات جیحون، تهران، خیابان، انقلاب، مقابل دانشگاه تهران، شماره ۱۴۲۶.
[۵] . برهان الحق، تالیف نور علی الهی، چاپ هشتم، تاریخ انتشار، ۱۳۷۳، چاپ دیبا، فصل یازدهم، صص ۶۵ ـ ۷۵.
[۶] . همان، ص ۵۱.
[۷] . همان، اهل حق، صفحه ۱۶۱، نقل به مضمون است نه عین عبارت.
[۸] . اهل حق، احمد مالامیری کجوری، صفحه ۱۶۳، کمی نقل به مضمون است نه عین عبارات.
[۹] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۲۷۰.
[۱۰] . مردانی، محمد، سیری کوتاه در مرام اهل حق، ص ۳۹ و ۴۷ تا ۵۵ و انتشارات مؤسسه دفاع از حریم اسلام ۱۳۷۷ چاپ اول.
[۱۱] . سیری کوتاه در مرام اهل حق، ص ۵۶.
[۱۲] . مالامیری کجوری، احمد، اهل حق، ص ۱۹۲، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۳۷۶.
[۱۳] . فرهنگ فرق اسلامی، ص ۸۰.
[۱۴] . نهجالبلاغه، خطبه ۴۹.
[۱۵] . همان، خطبه ۱۸۶۰.
[۱۶] . اهل حق، ص ۱۵.
[۱۷] . سیری کوتاه در مرام اهل حق، ص ۶۴.
[۱۸] . ر. ک: سیری کوتاه در مرام اهل حق، ص ۳۸.
[۱۹] . سوره بقره،آیه ۱۸۱.
[۲۰] . اهل حق، ص ۱۲۷.
[۲۱] . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۵، تهران، مطبعه الاسلامی، چاپ سوم، ۱۳۶۸، ص ۳۶۵.
[۲۲] . همان.
[۲۳] . علی ربانی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۸۳ ش، ص ۳۱۵.
[۲۴] . گلپایگانی، مجمع المسائل، ۱، ۴۴، قم، دارالقرآن بی تا.
البته که مطالب زیادی برای انکار و تحقیر اقلیت های دینی نوشته شده و این مطلب هم جزئی از همین مزخرفاته
یارسانی ها اصلا خودشان را مسلمان نمیداند ولی چون به پیامبران پیشین و امام علی ارادت دارن با شیئیان ارتباط دوستانه ای دارن
کسی که مسلمان نیست طبیعتا آداب نماز و …. را به جا نمیاره و ابن هم کاملا ساده هست
ایشان اعتقاد به معاد هم دارند اما تفسیر متفاوتی از اون دارند
معتقدند انسان یک زندگی تکه تکه و منقطع داره که روح واحد اون جاش رو در بدن های مختلف عوض میکنه و به جای افراز مختلف در سرزمین ها و نژاد ها و موقعیت های مختلف زندگی میکنه و زمانی که از این مرحله عبور کرد میمیره
اگه پاک و بیگناه شده بود به روح خدا میپیونده و ( همان بهشت) اگه گناه کار بود تا ابد در آتش حسرت میسوزه( جهنم خودمون),
حوصله ندارم همه حرف های که زدید رو جواب بدم و همین معاد رو ازم داشته باشید و یاد بگیرید همیشه قبل از قضاوت باور ها اول اون ها رو درست درک کنیم
همین خاجی ها که اسلام رو مسخره میکنند و اونو تروریستی و خرافی میدونم هم همین اشتباه شما رو مرتکب شدن
نویسنده مقاله با تکیه بر منابع اشاره شده، بطور مستدل و علمی، دیدگاه خود را بیان نموده؛ شایسته است شما نیز اگر نقدی در این زمینه دارید، به سخن و ادعا بسنده نکرده و با تکیه بر منایع تحقیقی و به صورت علمی بیان کنید.