- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 5 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
ابن تیمیه، که در حقیقت افکار و عقاید فرقۀ وهابیت، از او نشأت گرفته است، تحصیلات اولیّه خود را در زادگاهش (حران) به پایان رساند. وی پس از حملۀ مغول به اطراف شام، به همراه خانوادهاش به دمشق آمد و در آنجا اقامت گزید. ۳۳ ساله بود که آثار انحرافهای فکری خطرناک او نمایان شد به طوری که انتشار افکار باطل او در دمشق و اطراف آن غوغایی به پا کرد و باعث شد که بسیاری از علمای اهل سنت در برابر او موضعگیری و حتی او را تکفیر کنند. بسیاری دیگر از بزرگان اهل سنت بر رد او کتابهای قطوری نوشتند؛ از جمله تقی الدین سبکی که دو کتاب به نامهای «شفاء السقام فی زیاره خیر الأنام» و «الدرّه المضیه فی الردّ علی ابن تیمیه» نوشت. و نیز ابن حجر عسقلانی (م۸۵۲)، ابن شاکر کتبی (ت۷۶۴)، ابن حجر هیثمی (م۹۷۳)، ملّاقاری حنفی (۱۰۱۶) شیخ محمود کوثری مصری (م۱۳۷۱) یوسف بن اسماعیل بن یوسف نبهانی (م۱۲۶۵) حصنی دمشقی (م۸۲۹) و… در برابر ابن تیمیه و عقایدش شدیدا از خود واکنش نشان داده اند که در ذیل به نمونههای از این موضعگیریها اشاره خواهیم کرد:
ابن حجر هیثمی که از بزرگترین دانشمندان اهل سنت و حافظ علی الاطلاق است در باره ابن تیمیه میگوید:
خدا او را خوار و گمراه و کور و کر کرده است و پیشوایان اهل سنت و معاصرین وی از شافعیها و مالکیها و حنفیها، بر فساد افکار و اقوال او تصریح دارند، و اعتراض وی حتی عمر بن خطاب و علی بن ابیطالب علیه السلام را نیز در بر گرفته است… سخنان ابن تیمیه فاقد ارزش بوده و او فردی بدعتگذار، گمراه، گمراهگر و غیر معتدل است، خداوند با او به عدالت خود رفتار نماید و ما را از شر عقیده و راه و رسم وی حفظ کند.[۱]
سبکی از محققان برجسته و معاصر ابن تیمیه در باره او میگوید:
او در پوشش پیروی از کتاب و سنت، در عقاید اسلامی بدعت گذاشت و ارکان اسلام را درهم شکست، او با اتفاق مسلمانان به مخالفت برخاست و سخنی گفت که مستلزم جسمانی بودن خدا و مرکّب بودن ذات او است، تا آنجا که ازلی بودن عالم را ملتزم شد و با این سخنان حتی از ۷۳ فرقه نیز بیرون رفت.[۲]
شوکانی یکی دیگر از علمای بزرگ اهل سنت میگوید:
محمد بخاری حنفی متوفای سال ۸۴۱ ق از بدعتگذاری و کفر ابن تیمیه سخن گفته است تا آنجا که در مجلس خود تصریح کرده که اگر کسی به ابن تیمیه «شیخ الاسلام» بگوید، کافر است.[۳]
و نیز در جای دیگر میگوید:
طبق فتوای قاضی مالکی دمشق که حکم به کفر او داده بود، در دمشق ندا در دادند که هرکس معقتد به عقاید ابن تیمیه باشد، خون و مالش حلال است «من اعتقد عقیده ابن تیمیه، حلّ دمه و ماله». [۴]
تقی الدین الحمصی میگوید:
شیخ زین الدین ابن رجب حنبلی، از کسانی بود که اعتقاد به کفر ابن تیمیه داشت… و در بعضی از مجالس با صدای بلند فریاد میزد که : هر کس ابن تیمیه را تکفیر کند معذور است.[۵]
ابن بطوطه جهانگرد معروف در سفرنامه خود (رحله ابن بطوطه) در باره ابن تیمیه مینویسد:
و کان فی عقله شیء؛ در عقل او چیزی بود. [۶]
و از همه مهمتر، ذهبی دانشمند بلند آوازه و هم عصر ابن تیمیه، صاحب کتاب «سیر اعلام النبلاء» در نامهای به ابن تیمیه مینویسد:
ای بیچاره! آنان که از تو متابعت میکنند، در پرتگاه زندقه و کفر و نابودی قرار دارند، نه این است که عمده پیروان تو عقب مانده، گوشهگیر و سبک عقل و یا عوام، دروغگو و کودن، و یا بیگانه، فرومایه و مکّار، و یا خشک، ظاهر الصلاح و فاقد فهم هستند. اگر چنانچه سخن مرا قبول نداری، آنان را امتحان کن و با مقیاس عدالت بسنج آیا وقت آن نرسیده است که از جهل و نادانی دست برداری و توبه کنی؟ بدان که مرگت نزدیک شده، به خدا قسم گمان نمیکنم تو به یاد مرگ باشی؛ بلکه کسانی را که به یاد مرگ هستند، تحقیر میکنی!… تو با من که دوستت هستم، این چنین برخورد (تند و دور از ادب اسلامی) میکنی؛ پس با دشمنانت چه خواهی کرد. به خدا سوگند در میان دشمنانت، افراد صالح، شایسته، عاقل و دانشور فراوان هستند؛ چنانکه در بین دوستان تو افراد آلوده، دروغگو، نادان و بیعار زیاد به چشم میخورند.[۷]
در نامه ای دیگری او را این گونه نصیحت میکند:
ای مرد! قسم به خدا، ما باید جلوی افکار تو را بگیریم. تو بحث کنندهای هستی زبان دان که نه آرام هستی و نه فروکش میکنی. بپرهیز از این لغزشهایی که در دین داری که پیامبر تو آن [نوع] مسائل [را که مطرح میکنی] کراهت و عیب میدارد و [پیامبر] از کثرت سؤال نهی فرمود… سخن زیاد ـ آن هم بدون لغزش ـ اگر در مورد حلال و حرام باشد، باعث قساوت قلب میشود. حال اگر آن سخنان کفر گویی باشد، قلبها را کور میکند و پیامد خوبی نخواهد داشت.
ای فرومایه! کسی که از تو پیروی میکند، اگر علم و دینش کم باشد، خودش را در معرض انکار خداوند و نابودی دینش قرار داده است. پیروان تو نیستند؛ مگر عدهای دست و پا بسته و کم عقل؛ یا بیسواد و دروغگو و ابله؛ یا بیگانهای ساکت که مکرش قوی است، و یا فردی صالح اما خشک و بیفهم.
ای مسلمان! مرکب شهوتت را برای مدح خودت پیش بیاور تا چه اندازه نَفْس خود را تصدیق میکنی و نیکان را خوار میشماری؟! تا چه اندازه خود را بزرگ میشماری و عابدان را کوچک مینگری؟! تا کی با نَفْست دوستانه برخورد میکنی و کار زاهدان را زشت میشماری؟! تا کی میخواهی کلامت را به گونهای ستایش کنی که به همان صورت ـ به خدا قسم ـ احادیث صحیحین را مدح نمیکنی؟!
ای کاش احادیث صحیحین از دست تو سالم میماند؛ بلکه هر وقت خواستی، آنها را با برچسپ تضعیف و موهوم بودن یا با تأویل و انکار تغییر دادهای.[۸]
عسقلانی می گوید دو تن از قاضی شافعی و مالکی ندا در دادند که هر کسی به عقیده ابن تیمیه معتقد شود خون و مالش حلال می باشد.[۹]
شیخ زین الدین بن رجب حنبلی از کسانی است که معتقد به کفر ابن تیمیه بود و با صدای بلند اعلان می نمود که هر کسی ابن تیمیه و پیروان او را تکفیر کند معذور می باشد.[۱۰]
افکار باطل ابن تیمیه، به ویژه در شامات که مهد علم و دانش بود، با انتقادات شدید و اعتراضات گستردۀ علمای مذاهب مختلف اهل سنت مواجه شد؛ تا جایی که گروهی از علما بر علیه او قیام کردند و جلال الدین حنفی قاضی وقت، محاکمه وی را خواستار شد؛ اما وی از حضور در دادگاه امتناع کرد، تا اینکه در هشتم رجب سال ۷۰۵ قضات شهر همراه با وی در قصر نائب السلطنه حاضر شدند و کتاب «الواسطیه» وی را قرائت کردند و پس از دو جلسه مناظره با کمال الدین زملکانی و اثبات انحراف فکری و عقیدتی ابن تیمیه به مصر تبعید شد و در آنجا نیز به خاطر نشر اندیشههای انحرافی، به وسیلۀ ابن محلوف مالکی قاضی وقت به زندان محکوم شد. او با قضاوت علماء اهل سنت به خصوص علماء شافعی و مالکی چندین بار زندانی میشود و بالاخره در سال (۷۲۸ق) در زندان می میرد[۱۱].
بنابراین علمای مذاهب اربعه و نیز فرقه های کلامی اشاعره و ماتریدیه و حتی اهل حدیث ابن تیمیه را به عنوان یک عالم سنی مذهب نمی پذیرند و امروز تنها سلفی های تکفیری و وهابیان از او پیروی کرده و به عنوان شیخ الاسلام از او یاد میکنند.
پی نوشت:
[۱]. هیثمی، احمد بن حجر، الفتاوی الحدیثه، ص۸۶، مصر، مطبعه العلمیه.
[۲] . سبکی، تقی الدین، الدره المضیئه فی الرد علی ابن تیمیه، ص۵، بی تا، بی نا.
[۳] . البدر الطالع، ج۲، ص۲۶۰٫ شوکانی، محمد علی، البدر الطالع ج۲، ص۲۶۰، بیروت، دار المعرفه
[۴] . عسقلانی، احمد بن علی، الدرر الکامنه، ج۱ف ص۱۴۷، هند، حیدر آباد، دوم، ۱۳۹۲ق.
و البدر الطالع، ج۱، ص۶۷٫
. [۵] ابی بکر دمشقی، تقی الدین، دفع شبهه من شبّه و تمرّد، مصر، مکته الازهریه، بی تا، ص ۱۲۳.
[۶]. أبی عبد الله محمد بن ابراهیم، رحله ابن بطوطه، ج۱، ص۳۱۶، بیروت، داربیروت، ۱۴۰۵٫
[۷] . شمس الدین بن عبدالرحمن سخاوی، الإعلان بالتوبیخ لمن ذمّ أهل التاریخ، ص۷۷، ترجمه دکتر صالح احمد علی، بیروت، موسسه رسالت، چ۱، ۱۴۰۷ق.
[۸] . محمد کوثری مصری (م ۱۳۷۱). تکمله السیف السیقل، ص۱۹۰، بیتا، بیجا.
[۹] . عسقلانی، احمد بن علی، الدرر الکامنه، ج۱ص۱۴۷، هند، حیدر آباد، چ۲، ۱۳۹۲ق.
[۱۰] . ابی بکر دمشقی، تقی الدین، دفع شبهه من شبّه و تمرّد، ص ۱۲۳، مصر، مکتبه الازهریه، بی تا،.
[۱۱] . فقیهی، علی اصغر، وهابیان، ص۱۹و۲۰ قم، اسماعیلیان، چ۲، ۱۳۶۴ش.