زندگینامه حجت الاسلام محمد تقی فلسفی

زندگینامه حجت الاسلام محمد تقی فلسفی

۱۴۰۳-۰۹-۲۵

22 بازدید

یکی از نعمت های الهی که شامل حال برخی از بندگان خاص خداوند می شود، نعمت سخنوری و مهارت خطابه است. اگر خطبا، قدر این نعمت الهی را دانسته و آن را به زینت علم و دانش بیارایند، قطعا توفیقات زیادی نصیبشان خواهد شد. استاد نامور سخن، مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد تقی فلسفی (ره) یکی از این نمونه ها بود که سخنوری و دانشوری در وجودش ممزوج شده بود و سخنش را حلاوت می بخشید.

سخنرانی های حجت الاسلام فلسفی به گونه ای بود که هم مردم عادی از آن بهره مند می شدند و هم اهل فکر و اندیشه از آن استفاده می کردند. این مقاله، مروری بر زندگانی پربرکت این عالم سخنور دارد.

ولادت

محمد تقی فلسفی در روز دهم ربیع الاول ۱۳۲۶ قمری در خانواده ای روحانی دیده به جهان گشود. پدرش، آیت الله شیخ محمدرضا تنکابنی (متولد ۱۲۸۲ هـ.ق) از مجتهدان و مدرسان زبردست بود که سال ها در مدرسه «فیلسوف الدوله» تهران تدریس می کرد. وی از شاگردان آخوند ملا علی همدانی و میرزا هاشم آملی بود.

عموم مردم و حتی قضات دادگستری در باب مسائل فقهی به ایشان مراجعه می کردند و حتی عالمان بزرگ نیز به دیدن او می رفتند. محمد تقی فلسفی (ره) در دامن پدر و مادری باتقوا و مهربان پرورش یافت. او از همان کودکی بسیار مؤدب و در برخوردها ملایم و نرم بود. زهد و تعبّد پدر و مادر، شخصیت اصلی او را در کودکی شکل می داد.

فعالیت های علمی و فرهنگی

محمد تقی فلسفی در شش سالگی وارد دبستان توفیق شد و پس از اتمام کلاس ششم به پیشنهاد پدرش و علاقه مندی خود به روحانیت، درس طلبگی را آغاز کرد. صرف و نحو را در محضر آقای شیخ محمد رشتی، معانی و بیان را در حضور آقای میرزا یونس قزوینی، فقه و اصول را نزد شیخ محمدعلی کاشانی و شیخ مهدی فرا گرفت. حجت الاسلام محمد تقی فلسفی همچنین قوانین و لمعه را در محضر پدر بزرگوارش و فلسفه را نزد میرزا مهدی آشتیانی تلمذ کرد.

محمد تقی فلسفی برای آگاهی کامل از شئون دینی و اسلامی و حلال و حرام الهی و ادامه تحصیل به همراه شیخ ابوالقاسم ربیعی که از دوستان آیت الله تنکابنی بود در سال ۱۳۰۱ یا ۱۳۰۲ ش به شهر قم سفر کرد. این سفر بیش از چند ماه به طول نیانجامید زیرا آب و هوای قم با مزاج او نساخت و او به ناچار به تهران بازگشت.[۱]

زمینه برای منبری شدن

حضور پدر به عنوان مجتهد و مدرّسی نامدار موجب می گردید تا طلاب برای استفاده از علم و دانش او و مردم برای حل و فصل مشکلات و دعاوی خود به منزل ایشان مراجعه کنند و بدین ترتیب حجت الاسلام فلسفی در سال های کودکی و نوجوانی با افراد گوناگونی آشنا شد و در اثر همین رفت و آمدها آداب اجتماعی را به خوبی فراگرفت و روابط اجتماعی او تقویت گردید. وی در سن ۲۳ یا ۲۴ سالگی با دخترعموی خود ازدواج کرد و از آن پس دوران دوم زندگی خود را شروع کرد.

محمد تقی فلسفی از نوجوانی به منبری شدن علاقه مند بود. مادرش نیز اصرار داشت تا فرزندش منبری شود و در خدمت امام حسین (ع) باشد. وی در این باره می گوید:

«مادرم مسئله منبر رفتن را پیش آورد، که در نتیجه خط من و برادرم از هم جدا شد. مرحومه مادرم روی علاقه شدیدی که به حضرت امام حسین (ع) داشت، به پدرم گفت که فلانی باید منبری شود. پدرم می گفت: آنها باید درس بخوانند و این با منبر جمع نمی شود. مادرم می گفت: نمی شود که یکی از بچه های من در خدمت حضرت امام حسین (ع) نباشد و حتماً باید منبری شود.

خلاصه پدرم از یک طرف می گفت باید تحصیل من ادامه پیدا کند و مادرم از طرف دیگر اصرار داشت که باید منبری شوم. سرانجام توافق کردند که ما بچه ها به گفته پدرمان از روز شنبه تا غروب چهارشنبه ها در اختیار درس و بحث و مدرسه باشیم و از صبح پنج شنبه و شب و روز جمعه من در اختیار منبر باشم».[۲]

مرحوم محمد تقی فلسفی از آن به بعد اساس فعالیت خود را منبر قرار داد و با مطالعات مستمر درباره آن و تشویق پدر و مادرش و مردم، منبر او از جذابیت و کیفیت بالایی برخوردار شد و عموم مردم نیز به منبرش توجه پیدا کردند. خود ایشان می گوید: «چون از اوایل کار منبر توجه مردم نسبت به من زیاد بود، موجب تشویقم گردید. در واقع بخشی از موفقیت من در امر منبر، مرهون همان استقبال فراوان مردم بود».[۳]

اولین تجربه منبر

محمد تقی فلسفی در خصوص اولین تجربه منبر خود چنین می گوید:

«اولین باری که بنا شد به منبر بروم، نزد آقای شیخ علی اکبر رشتی که منبر می رفت، رفتم و گفتم: یک منبر برای من بنویس… او برای من یک منبر نوشت. من این منبر را از حفظ کردم. تصمیم گرفتم اولین منبرم در همان مسجد فیلسوف باشد که پدرم شب ها در آنجا نماز جماعت اقامه می کرد. بعد از نماز مغرب و عشا منبر رفتم… ابتدای منبری که آقای عزمی برایم نوشته بود، چند بیت شعر داشت و من با آن اشعار منبر را شروع کردم:

بسم الله الرحمن الرحیم

بی مهر علی به مقصد دل نرسی

تا تخم نیفشنی به حاصل نرسی

بی دوستی علی و اولاد علی

هرگز به خدا قسم به منزل نرسی

کشتی نجاتت ز هلاک است علی

بنشین که به ورطه های قاتل نرسی

وقتی این سه بیت شعر را خواندم، آقای شیخ محمد شمیرانی با صدای بلند گفت: آفرین! به راستی این یک کلمه آفرین در آن روزگار به من چنان قدرتی داد که هر وقت بشنوم یا در کتابی بخوانم که تشویق چه قدر مؤثر است، این آفرین او مثل آفتابی در ضمیر من می درخشد».[۴]

دیری نپایید که محمد تقی فلسفی خطیبی توانا شد و نامش در تهران پیچید و در مهمترین جلسه ها از او دعوت به عمل می آوردند؛ زیرا عمیق می اندیشید و مسائل را روان و دسته بندی شده و به صورتی گویا و دلنشین به زبان می راند.

ویژگی های منبر حجت الاسلام محمد تقی فلسفی

حجت الاسلام فلسفی روش وعّاظ قدیم را نمی پسندید، از این رو سعی کرد شیوه ای نو ابداع کند و آن را گسترش دهد. منبر مرحوم محمد تقی فلسفی نسبت به سایرین برتری و امتیازات ویژه ای داشت، که برخی از آنها را برمی شمریم:

۱ـ طرح و بیان مسائل ضروری اخلاقی و تربیتی با بهره گیری از آیات قرآن، احادیث معصومین (ع)، روان شناسی و علوم روز

۲ـ طرح و بیان مسائل ضروری اجتماعی، اقتصادی و احیاناً سیاسی

۳ـ رعایت وحدت بین نیروهای خودی و دوری از غیرخودی ها

۴ـ پیراستن منبر از بیان مطالب خرافه و نامقبول

۵ ـ مبارزه با عوام زدگی و عوام فریبی

۶ ـ انتقاد از انحرافات اخلاقی، اجتماعی و تربیتی جامعه با توجه به مشاهدات و نمونه های آماری

۷ـ انتقاد بی پروا و شدید از برنامه های دولت و دولت مردان طاغوت

۸ ـ مخالفت با غرب زدگی و ترویج فرهنگ بیگانه

۹ـ دفاع از کیان روحانیت و تبعیت از خط مرجعیت

۱۰ـ ژرف اندیشی و تحلیل دقیق و عمیق مسائل با توجه به اوضاع زمان.

محمد تقی فلسفی همواره ضرورت در نظر گرفتن این ویژگی ها را برای طلاب اهل خطابه بیان می کرد و در جلسه های آموزش فن خطابه بر آن تأکید می کرد، تا اینکه به تدریج شیوه سخنرانی ها به سبک ایشان تغییر کرد.

خصوصیات اخلاقی

مرحوم محمد تقی فلسفی همچنانکه درباره مبانی اخلاق نظری کتاب ها و سخنرانی های زیادی از خود بر جای گذاشته، به اخلاق عملی نیز آراسته بود؛ زیرا از کودکی به خاطر رشد و نمو در خانواده ای روحانی و باتقوا مسائل اخلاقی را رعایت می کرد و همواره مؤدب بود و دوستان و اقوامش او را تکریم و احترام می کردند.

وی اخلاق اسلامی را محور زندگی خود قرار داده بود به طوری که به استاد اخلاق معروف بود و دوستان و همراهان وی از او بهره می بردند.

حجت الاسلام محمد تقی فلسفی با دانشجویان و جوانان با خوش رویی و صمیمیت برخورد می کرد و آنان نیز به خاطر اخلاق نیکوی او جذب ایشان می شدند.

محمد تقی فلسفی احترام به همسر را بسیار مورد توجه قرار می داد و هر روز که از عمر شریفش می گذشت علاقه وی به همسرش بیشتر می شد. او در این خصوص می گفت: «هرچه از عمرم بیشتر می گذرد، ارزش معنوی، روحانی، تقوا و فضیلت همسرم بیشتر در نظرم جلوه می کند».[۵]

فعالیت های سیاسی و اجتماعی

حیات سیاسی حجت الاسلام محمد تقی فلسفی بسیار پرافتخار است و مدت زیادی از زندگی وی را مبارزات سیاسی تشکیل می دهد. او در روزگار خود با دو جبهه مبارزه می کرد: از یک سو با رژیم طاغوت و دولت مردان آن و از سوی دیگر با گروه های وابسته به بلوک شرق و غرب به ستیز پرداخت. محمد تقی فلسفی اندیشه سیاسی خود را که برگرفته از آیات قرآن و روایات معصومین(ع) بود، هنگام سخنرانی با بیانی شیوا و شفاف برای عموم مردم مطرح می کرد و همواره سعی در بیدار کردن مردم، خصوصاً جوانان، داشت.

او برای فعالیت سیاسی، شیوه انتقاد شدید و صریح از حکومت را بهترین و مؤثرترین شیوه مبارزه می دانست، زیرا آن روز انتقاد کاربردی ترین شیوه برای بیان اهداف و یا مبارزه با هدف دیگران به حساب می آمد.

دوران حیات سیاسی محمد تقی فلسفی در چند برهه ظهور بیشتری داشت که به اختصار آنها را بیان خواهیم کرد.

  1. نمایندگی آیت الله العظمی بروجردی

بعد از رحلت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در آبان ماه ۱۳۲۵، آیت الله بروجردی مرجع بزرگ شیعیان شد. حجت الاسلام فلسفی در همان زمان به حضور آیت الله بروجردی فراخوانده شد و بعد از طرح مسائلی که بیشتر برای امتحان او بود، از ایشان خواست که نمایندگی او را برای رساندن پیام‌های مرجعیت شیعه به مقامات دولتی و شاه بپذیرد. حجت الاسلام فلسفی پذیرفت، به شرط آن که از مسائل مهم و مربوط به امور دینی و مذهبی باشد.

بنا به دعوت آیت الله بروجردی، محمد تقی فلسفی در دهه آخر صفر در منزل ایشان منبر می رفت و نیز به دعوت آستانه مقدسه حضرت معصومه (س) شب ها در صحن بزرگ به ایراد خطابه می پرداخت.

حجت الاسلام محمد تقی فلسفی با تشویق و درخواست آیت الله بروجردی، در تهران جلسه تفسیر قرآن برگزار کرد و سال های متمادی هر هفته صبح جمعه در منزل خود فاضلان حوزه و واعظان آنجا را با آموزه های وحیانی آشنا می کرد و به مناسبت نیز فنون سخنوری و اداره منبر و خطابه را به آنان تعلیم می داد.

آیت الله بروجردی در اواخر سال ۱۳۲۵ ش از طریق محمد تقی فلسفی به شاه پیام داد که باید تعالیم دینی نیز مثل خواندن و نوشتن جزء تعلیمات ابتدایی قرار گیرد. محمد تقی فلسفی این پیام را رساند و جواب مساعد گرفت. به دنبال این امر کمیسیونی تشکیل شد تا در برنامه درسی مدارس تجدیدنظر شود و تعلیمات دینی نیز در آن لحاظ گردد.

  1. مبارزه با حزب توده

حجت الاسلام محمد تقی فلسفی در برابر حزب توده که صریحاً الحادی و ضداسلامی بود قاطعانه ایستاد و در سخنرانی هایش به مبارزه با آن پرداخت. دولت آن زمان هم که تأثیر گسترده خطابه های او را می دانست، از آغاز ماه رمضان سال ۱۳۲۷ ش مباحث ایشان را به طور مستقیم از رادیو پخش می کرد. این سخنرانی ها تا پایان رمضان آن سال ادامه یافت.

بعد از پخش این مطالب، محمد تقی فلسفی هر روز با ده ها نامه تهدیدآمیز مواجه شد که طرفداران حزب توده نوشته بودند؛ اما او اعتنایی نکرد.[۶] هواداران حزب توده تصمیم گرفتند که مجلس سخنرانی حجت الاسلام فلسفی را به هم بزنند که با حمایت مردم و تدبیر ایشان و حضور به موقع جوانان مسلمان، نقشه آنان نقش بر آب شد.

  1. مبارزه با بهائیت

فرقه ضاله بهائیت در آن دوران، در دربار و مراکز حکومتی نفوذ کرده و افراد آنان در سراسر ایران به ظلم و تعدی به حقوق مردم مشغول بودند. مردم از شهرهای مختلف به آیت الله بروجردی نامه می نوشتند و از اعمال بهائیان شکایت می کردند. این امر سبب نگرانی و ناراحتی این مرجع عظیم‌ الشأن شد به طوری که نامه ای به حجت الاسلام فلسفی نوشت تا او شاه را ملاقات کند و اعتراض مرجعیت را به او برساند.

اما حجت الاسلام محمد تقی فلسفی مصلحت را در آن دانست که این قضیه را در سخنرانی های مسجد شاه که به طور مستقیم از رادیو پخش می شد مطرح کند. با تأیید آیت الله بروجردی، این کار انجام شد و موجی بزرگ در سراسر کشور بر ضد بهائیت پدید آمد. حجت الاسلام فلسفی تصریح کرد که هدفش آشکار ساختن گمراهی بهایی هاست و نباید هیچ مسلمانی خودسرانه دست به قتل و خونریزی بزند.

پس از مدتی شاه از سخنان محمد تقی فلسفی احساس خطر کرد. مرحوم فلسفی در این باره می گوید که «روزی در نیمه ماه رمضان از طرف سرتیپ تیمور بختیار و سرلشگر علوی مقدم به من هشدار دادند که اعلی حضرت امر فرمودند که به شما ابلاغ کنیم از ضدیت و سخنرانی علیه بهائیت دست بردارید…».

اما هیجان و احساسات مذهبی مردم در تمام کشور بر ضد بهائیان تحریک شد به طوری که شاه را واداشت تا دستور تعطیلی حظیره القدس را صادر کند. در نهایت حجت الاسلام فلسفی می گوید: «نتیجه مقاومت من تا پایان رمضان سال ۱۳۳۴ راجع به بهائی ها این شد که شاه از من خشمگین شود و لذا نه تنها ملاقاتم با شاه جهت ابلاغ پیام های آیت الله بروجردی قطع گردید و دیگر برای سخنرانی دعوت نشدم و پخش سخنرانی‌ هایم از رادیو ممنوع شد».

حقیقت این است با اینکه بهائیت در طول این سال ها ضربه خورد، ولی آنچه آنها را از بین برد انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) بود.[۷] از دیدگاه امام، فرقه بهائی یک گرایش مذهبی نبود بلکه یک حزب سیاسی بود که در گذشته مزدور و جاسوس انگلیس بوده است.[۸]

  1. قانون انجمن های ایالتی و ولایتی

دولت عَلم در پاییز ۱۳۴۱ ش، لایحه‌ ای تصویب کرد که هدف آن مسلط کردن بهایی ها بر حکومت بود و در قانون انجمن ایالتی و ولایتی، قید اسلام و ذکوریت را حذف کرد. لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی و در اعتراض امام خمینی (ره) و سایر روحانیون قرار گرفت و کم کم اعتراض عمومی مردم نیز شروع شد. حجت الاسلام فلسفی نیز بالای منبر در سخنرانی های متعدد روشن و آشکار بیان کرد که مسأله رأی دادن زن ها نیست بلکه خطر در آن است که قید اسلام حذف شده است.

متعاقب آن مخالفت عمومی با این لایحه روز به روز بیشتر گردید و رژیم شاه احساس کرد که دیگر مقاومت بیش از این در برابر مردم ممکن است عواقب خطرناکی در بر داشته باشد؛ بنابراین هیأت دولت در جلسه چهارشنبه ۷ آذر آن لایحه را لغو کرد. در زمستان ۱۳۴۱ ش، حجت الاسلام فلسفی توسط ساواک دستگیر شد تا به شدت مراقب اعمال و رفتار خود باشد.

  1. حمله به مدرسه فیضیه

رژیم ستمگر پهلوی در روزهای نخستین سال ۱۳۴۲ ش، در سالروز شهادت امام صادق (ع) با کماندوهای مسلح به مدرسه فیضیه در قم حمله کرد و فضلا و طلاب بی گناه را به خاک و خون کشیدند و کتاب و وسایل روحانیان و حتی قرآن ‌ها را آتش زد. حجت الاسلام فلسفی در این زمان ممنوع المنبر بود. منبر او از ۷ اردیبهشت ۱۳۴۲ آزاد شد و خطابه های آتشین بر ضد رژیم جبار پهلوی آغاز گردید. حجت الاسلام فلسفی، این جنایت شاه را تشبیه به جنایت یزید بر ضد امام حسین (ع) کرد.

  1. استیضاح دولت عَلم

حجت الاسلام محمد تقی فلسفی در شب عاشورای ۱۳۴۲ ش، در مسجد شیخ عبدالحسین تهران سخنان عاشورایی و تاریخی مهمی بیان کرد که تأثیر فراوانی در سراسر ایران گذارد. جمعیت حاضر در آنجا فوق العاده زیاد بود. جوانی پرشور و با ایمان در بین آن همه جمعیت و با وجود مأموران ساواک توانست در فرصتی مناسب در زیر منبر به همراه ضبط صوت پنهان شود و سخنرانی آن روز را ضبط کند و بعد به سرعت تکثیر گردید و در سراسر ایران توزیع شد.[۹]

بعداً این سخنرانی به صورت جزوه‌ ای تحت عنوان «اولین استیضاح ملی در سال ۱۳۴۲ ش» منتشر شد. محمد تقی فلسفی در این سخنرانی تاریخی، بعد از آن که به جامعیت اسلام اشاره کرد و توضیح داد که مسجد، هسته اصلی و مرکز تمام فعالیت‌ ها و حرکت ‌ها در صدر اسلام بود، امام حسین (ع) را الگو و سرمشق برای زندگی در همه زمان ها دانست و بعد به استیضاح دولت عَلم پرداخت.

محمد تقی فلسفی توضیح داد که روحانیت نمی تواند از سیاست دوری گزیند؛ زیرا در اسلام، سیاست عین دیانت است و اسلام از سیاست جدا نیست.

  1. ترور نافرجام

در محرم سال ۱۳۴۴ ش، فردی با پنجه بوکس به محمد تقی فلسفی حمله کرد، اما به لطف الهی و تلاش راننده و خدمتگزار منزل، نتوانست کاری کند و دستگیر شد و به کلانتری محل تحویل گردید. اما کلانتری بعداً گفت: دیوانه بود رهایش کردیم. بر اثر این حادثه، منبر حجت الاسلام فلسفی تعطیل شد. حضرات آیات خویی، مرعشی نجفی، شریعتمداری، میلانی و سید علی بهبهانی با ارسال تلگراف از این واقعه ابراز تأسف کردند.

  1. مراسم اربعین شهید مطهری

این مراسم به دعوت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و در مدرسه فیضیه و با حضور امام خمینی (ره) و علماء و فضلاء و عده بسیاری از مردم برگزار شد. چون در آن زمان عده ‌ای از غرب ‌زده ‌ها در صدد بودند که نقش دین و روحانیت در جامعه کمرنگ شود و یا اساساً اسلام منهای روحانیت برپا شود، حجت الاسلام فلسفی بعد از شرح نهضت تحریم تنباکو، مشروطیت و ملی شدن نفت، افزود: «مرحوم آیت الله العظمی میرزای شیرازی قیام کرد و استعمال دخانیات را محاربه با امام عصر (عج) معرفی نمود، در نتیجه مردم اطاعت کردند و قراردادی که با اجانب بسته شده بود، لغو شد.

قیام امام که قبل از پانزده خرداد ۱۳۴۲ آغاز گردید، از اول به نام خدا بود، از این رو تمام مردم مسلمان اعم از روحانیون، دانشگاهیان و سایر اقشار شهری و روستایی با رهبر بزرگ انقلاب هم‌صدا شدند و توانستند سرانجام انقلاب اسلامی را به پیروزی برسانند».[۱۰]

آثار علمی

مرحوم محمد تقی فلسفی در کنار سخنوری به نگارش نیز توجه داشت و خصوصا زمانی که ممنوع المنبر شد ـ سال ۱۳۵۰ ش ـ تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن، به تألیف و نگارش کتاب پرداخت و این آثار از ایشان منتشر گردید:

  1. آیت ‌الکرسی؛ پیام آسمانی توحید
  2. بزرگسال و جوان از نظر افکار و تمایلات
  3. اخلاق از نظر هم ‌زیستی و ارزش ‌های انسانی
  4. جوان از نظر عقل و احساس
  5. کودک از نظر وراثت و تربیت
  6. اخلاق از نظر هم‌ زیستی و ارزش‌ های انسانی
  7. معاد از نظر روح و جسم
  8. سخن و سخنوری از نظر بیان و فن خطابه
  9. شرح و تفسیر دعای مکارم الاخلاق صحیفه سجادیه

وفات

حجت الاسلام محمد تقی فلسفی سرانجام در ۲۷ آذر ۱۳۷۷ در ۹۱سالگی پس از عمری مجاهدت در سنگر اسلام و انقلاب در تهران درگذشت و پس از تشییع باشکوه، در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) در شهر ری به خاک سپرده شد.

جمع بندی

حجت الاسلام محمد تقی فلسفی به دلیل پرورش در دامان حوزه و روحانیت و علاقه و استعداد ذاتی، توانست با سلاح منبر و خطابه وظیفه دینی خود را به نحو احسن انجام دهد و خدمات ارزنده ای را به نام خود ثبت نماید. او که از یاران صدیق امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی بود، از ابتدای نهضت همراه و یاور مردم بود و با خطابه ها و منبرهای تبیینی خود، کمک های شایانی به دین و قرآن نمود و بسیاری را با کلام حق آشنا کرد.

پی نوشت ها

[۱] فلسفی، زبان گویای اسلام، ص ۱۳.

[۲] فلسفی، خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، ص۵۴.

[۳] همان، ص۶۱.

[۴] همان، ص۵۶ ـ ۵۵.

[۵] همان، ص۶۵.

[۶] فلسفی، زبان گویای اسلام، ص۱۵.

[۷] فلسفی، خاطرات و مبارزات حجت ‌الاسلام فلسفی، ص۱۹۹_۱۹۶.

[۸] روزنامه جمهوری اسلامی، فروردین ۱۳۸۴، ش۷۴۵۷، ص۱۲.

[۹] فلسفی، زبان گویای اسلام، ص ۲۱۱_ ۲۱۵.

[۱۰] فلسفی، خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، ص ۳۵۵_۳۵۷.

منابع پایانی

  1. روزنامه جمهوری اسلامی، فروردین ۱۳۸۴، ش۷۴۵۷.
  2. فلسفی، محمدتقی، خاطرات و مبارزات حجت‌ الاسلام فلسفی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش.
  3. فلسفی، محمدتقی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، زبان گویای اسلام، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.

منبع مقاله | با اقتباس از:

  1. ویکی امام خمینی (ره)
  2. ویکی شیعه
  3. حوزه نت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *