اللهم اغفرلى الذنوب التى تنزل النقم
خدایا براى من بیامرز گناهانى که انتقام ها و عقوبت ها را نازل مى کند.
در روایت بسیار مهم حضرت سجاد(ع)، و روایتى با ارزش و قابل توجه به نه گناه که سبب نزول عقوبتهاست اشاره شده:
۱ـ بغى. ۲ـ تعدى و تجاوز به حقوق مردم. ۳ـ مسخره کردن بندگان خدا. ۴ـ شکستن عهد و پیمان. ۵ـ معصیت و بدکارى آشکار. ۶ـ شیوع دروغ. ۷ـ داورى و قضاوت برخلاف احکام خدا. ۸ـ خوددارى از پرداخت زکات. ۹ـ کم گذاشتن پیمانه و کیل.
بغى
کلمه بغى در لغت به معناى سرپیچى از حق، تجاوز از حدود الهى، تعدى به مردم، فساد، معصیت، آلودگى و زنا آمده، و در آیات قرآن و روایات در تمام این معانى به کار گرفته شده:
«ان قارون کان من قوم موسى فبغى علیهم۱؛ به راستى قارون از قوم موسى بود، که بر آنان ظلم و ستم روا داشت.»
«ولو بسط الله الرزق لعباده لبغوا فى الارض۲؛ و اگر خدا رزق و روزى را بر بندگانش وسیع و فراوان کند، در زمین به فساد و بیدادگرى برمى خیزند.»
«یا اخت هارون ما کان ابوک امرء سوء و ما کانت امک بغیا۳؛ اى خواهر هارون پدرت انسان ناصالح و بدى نبود، و مادرت دامنى پاک از زنا و بدکارى داشت.»
رسول خدا فرمود:
«ان اسرع الخیر ثوابا البر و ان اسرع الشر عقابا البغى۴؛ به راستى سریع ترین خوبى از جهت پاداش نیکى و بخشش و خوبى به مردم است، و سریع ترین بدى از نظر مکافات تعدى و ظلم و ستم به دیگران است.»
امام صادق(ع) فرمود:
«سته لا تکون فى المومن: الحسر، والنکد، واللجاجه، والکذب، والحسد، والبغى۵؛ در مومن شش خصلت وجود ندارد: عجز و درماندگى، خسیسى و کم خیرى، لجاجت و سرسختى، دروغ، حسد، تعدى و تجاوز به مردم.
تعدى و تجاوز به حقوق مردم
خداوند مهربان براى مردم نسبت به یکدیگر حقوقى قرار داده، که اداى آن حقوق لازم است، و تجاوز و تعدى به حقوق مردم گناه و معصیت و گاهى سبب کیفر و عقوبت است.
حق پدر و مادر بر فرزند، حق فرزند بر پدر و مادر، حق اقوام و خویشان به یکدیگر، حق همسایه به همسایه، حق مردم بر حکومت، حق حکومت بر مردم، حق شوهر بر زن، حق زن بر شوهر، حق زیردستان بر صاحبان نعمت و ثروت، حق فقیر بر غنى و دیگر حقوقى که در قرآن مجید و روایات بیان شده، زیباترین و کامل ترین رساله اى که بیانگر حقوق است رساله حقوق حضرت زین العابدین (ع) است، انسان با مراجعه به آن رساله به شناخت کامل و جامعى نسبت به حقوق موفق مى شود و خود را پس از شناخت مسئول اجراى آن حقوق احساس مى کند.
تعدى و تجاوز به هر یک از آن حقوق گناهى مسلم و معصیتى یقینى است، و در صورت جبران نکردن تعدى و ستم به حقوق مردم مکافات و عقوبت آن حتمى و قطعى است.
مسخره کردن بندگان خدا
مسخره کردن مردم چه نسبت به قیافه و شکل آنان، به خاطر فقر و تهدیستى شان، چه به علت دین دارى و ایمانشان، و چه به سبب شغل و کارشان، و چه به خاطر هر موقعیت و وضعى، گناهى بزرگ و معصیت و خطائى است که عقوبت و مکافات دنیائى و آخرتى به دنبال دارد.
مسخره کردن مردم در حقیقت توهین به شخصیت ایشان، و تحقیر و خوار شمردن آنهاست.
قرآن مجید از مسخره کنندگان به عنوان منافق، ستمکار، مفسد، یاد مى کند و آنان را مستحق عذاب دردناک مى داند.
«و اذا لقوا الذین آمنوا قالوا آمنا، و اذا خلوا الى شیاطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزون۶؛ اینان هنگامى که با اهل ایمان دیدار کنند مى گویند ایمان آوردیم، و چون با شیاطینشان «که سردمداران کفر و شرکند» خلوت کنند مى گویند با شمائیم، و هدف ما از برخورد با مومنان مسخره کردن آنان است.»
رسول خدا فرمود: خداى تبارک و تعالى فرموده: «من اهان لى ولیا فقد ارصد لمحاربتى۷؛ هر که به دوستى از من اهانت کند، یقینا به جنگ با من کمین کرده!!»
امام صادق(ع) فرمود:
«هنگامى که قیامت شود، یک منادى ندا کند: روگردانان از دوستان من کجایند؟ پس گروهى که صورتشان گوشت ندارد برخیزند، در آن وقت گفته شود: اینان کسانى هستند که اهل ایمان را آزردند، و با آنان به دشمنى برخاستند، و نسبت به آنها عناد ورزیدند، و آنان را با درشتى و سرسختى در دینشان سرزنش کردند، سپس فرمان رسد که آن ها را به دوزخ برند.
رسول خدا فرمود: خداى عزوجل فرموده:
«قد نابذنى من اذل عبدى المومن۸؛ کسى که بنده مومن مرا خوار کند، آشکارا به جنگ با من برخاسته!!»
آرى به ریشخند گرفتن مردم، و مسخره کردن آنان، در حقیقت توهین کردن به آنان، و آزار دادن روحى، و کوچک شمردن آنهاست.
قرآن مجید به شدت مردان و زنان را از این که به مسخره کردن یکدیگر اقدام کنند نهى مى کند، و مسخره کنندگانى که از این کار زشت خود توبه نمى کنند ستم کار مى داند.۹
شکستن عهد و پیمان
عهد و پیمان، و به عهده گرفتن وفاى به عهد و پیمان، دو حقیقت اخلاقى و انسانى است، که در قرآن مجید و روایات اهل بیت مورد توجه قرار گرفته، و شکستن آن، گناه و معصیت شمرده شده.
در زمینه عهد و پیمان و وفاى به آن، تفاوتى نمى کند که عهد و پیمان با خدا یا با پیامبر یا با امام یا با مردم بسته شود، وفاى به هر عهد و پیمان مثبتى که در طریق عبادت، یا خدمت به مردم، یا کسب و تجارت، یا امور صحیح دیگر بسته مى شود واجب شرعى و اخلاقى است، و شکستنش گاهى حرام و موجب کیفر الهى است.
«إوفوا بعهدالله اذا عاهدتم۱۰؛ به عهد خدا هنگامى که عهد بستید وفا کنید. »
«الذین ینقضون عهدالله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فى الارض اولئک هم الخاسرون۱۱؛ آنان که عهد خدا را پس از محکم کردنش مى شکنند، و آن چه را خدا دستور به پیوندش داده قطع مى کنند، و در زمین به فساد برمى خیزند، فقط آنان زیانکارند.
«و اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولا۱۲؛ به عهدى که با خدا و با یکدیگر مى بندید وفا کنید، به راستى عهد مورد بازخواست و بازپرسى است.»
«یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود۱۳؛ اى کسانى که ایمان آوردید، به قراردادها و عهد وپیمان ها وفا کنید.»
رسول خدا(ص) فرمود:
«ثلث من کن فیه کان منافقا و ان صام و صلى و زعم انه مسلم، من اذا ائتمن خان، و اذا حدث کذب و اذا وعد اخلف۱۴؛ سه خصلت است در هر که باشد منافق است،گرچه نماز بخواند و روزه بگیرد، و خود را مسلمان بداند: چون او را امین دانند خیانت ورزد، و هنگامى که به سخن برخیزد دروغ گوید، و هر گاه وعده دهد وعده اش را وفا نکند.»
امام صادق(ع) فرمود:
«من عامل الناس و لم یظلمهم و حدثهم فلم یکذبهم و وعدهم فلم یخلفهم فهو ممن کملت مروته و حرمت غیبته و ظهر عدله و وجبت اخوته۱۵؛
کسى که در رفتارش با مردم ستم نورزد، و در سخن گفتن با آنان دروغ نگوید،و در وعده به آنان تخلف نکند، از کسانى است که مروتش کامل وغیبتش حرام، و عدالتش آشکار، و باید او را برادر دینى دانست.»
معصیت و بدکارى آشکار
قرآن مجید مردم را از نزدیک شدن به کارهاى زشت و معصیت هاى آشکار و پنهان به شدت نهى کرده.۱۶
معصیت آشکار، و بدکارى ظاهر، نشان دهنده کمال بى شرمى و بى حیایى گنهکار، و جسارت و بى ادبى او، و بى احترامیش به قانون و فضاى جامعه اسلامى است.
اسلام، آلوده شدن فضاى جامعه را به هیچ صورت نمى پسندد، و براى آنان که عرصه گاه حیات امت اسلامى را آلوده مى کنند مجازات و تعزیر شرعى تعیین کرده است.
بر مردم مومن، و دلسوزان آگاه، و به خصوص کارگزاران حکومت اسلامى واجب است از بدکارى بدکار، و عصیان گنهکار، و خطاى انسان بى شرم و حیا به هر شکل ممکن جلوگیرى کنند، تا میکرب خطرناک معصیت دامن مردم و به خصوص نسل جوان، و دختران و پسران را آلوده نکند.
وجوب امر به معروف و نهى از منکر، به خاطر قطع ریشه فساد، و دفع آلودگى، و رفع ناپاکى، و حفظ جامعه از خطر سقوط در منجلاب معصیت است.
اگر مراکز تربیتى چون خانه، و مدرسه صفت الهى حیا را در نسل پرورش دهند، و به صفتى پابرجا و ثابت تبدیل کنند، خلوت و جلوت انسان از آلودگى به فحشا و منکرات پاک مى ماند.
حیا و توجه به خدا، و اندیشه در عاقبت گناه عالى ترین بازدارنده انسان از مفاسد و معاصى است.
از امام صادق(ع) روایت شده:
«الحیإ من الایمان و الایمان فى الجنه۱۷؛ حیا از ایمان و ایمان در بهشت است. »
رسول خدا فرمود: از خدا حیا کنید و حق حیا را رعایت نمائید، گفتند یا رسول الله چگونه؟
فرمود: از شما کسى شب را صبح نکند مگر این که اجل و موتش در برابر دو چشمش باشد، و سر و آن چه را در بردارد، چون چشم و گوش و زبان، از حرام حفظ کند، و شکم و آن چه را از طعام جمع مى کند، از حرام نگاه دارد، و قبر و پوسیدن بدن را در آن یاد آورد، و کسى که آخرت را مى خواهد زینت و زیور فریبنده زندگى دنیا را واگذارد.۱۸
مردى به رسول خدا گفت: مرا سفارش و وصیت کن، حضرت فرمود:
«استحى من الله کما تستحیى من الرجل الصالح من قومک۱۹؛ از خدا حیا کن چنان که از مرد شایسته اى از قومت حیا مى کنى.»
شدت ترس و حیإ زنى با ایمان
حضرت سجاد (ع) فرمود: «مردى با خانواده اش از طریق دریا مسافرت کرد، کشتى آنان در میان دریا شکست، و از همه مسافرانى که در کشتى بودند جز همسر آن مرد نجات نیافت، او بر تخته پاره اى از الواح کشتى نشست، تا به یکى از جزیره هاى آن دریا پناهنده شد.
در آن جزیره مردى راهزن بود که همه پرده هاى حرمت خدا را دریده بود، ناگاه دید آن زن بالاى سرش ایستاده، سر به سوى او برداشت و گفت: تو انسانى یا جن؟
گفت: انسانم.
بى آن که با او سخنى گوید با او چنان نشست که مرد با همسرش مى نشیند، چون آماده نزدیکى با او شد، زن لرزان و پریشان گشت.
راهزن به او گفت: چرا پریشان شدى؟
زن گفت: از این مى ترسم و با دست اشاره به عالم بالا کرد.
مرد گفت: مگر چنین کارى کرده اى؟
زن گفت: نه به عزت خدا سوگند.
مرد گفت: تو از خدا چنین مى ترسى در صورتى که چنین کارى نکرده اى و من تو را مجبور به این کار مى کنم، به خدا سوگند من به پریشانى و ترس از خدا از تو سزاوارترم، سپس کارى نکرده برخاست و به سوى خانواده اش رفت و همواره در اندیشه توبه و بازگشت بود.
روزى در مسیر راه به راهبى برخورد در حالى که آفتاب داغ بر سر آن ها مى تابید، راهب به جوان گفت: دعا کن تا خدا ابرى بر سر ما آرد که آفتاب ما را مى سوزاند.
جوان گفت: من براى خود نزد خدا کار نیکى نمى بینم تا جرإت کنم چیزى از او بخواهم!
راهب گفت: پس من دعا مى کنم و تو آمین بگو.
گفت: آرى خوبست.
راهب دعا مى کرد و جوان آمین مى گفت، به زودى ابرى بر سر آن ها سایه انداخت، هر دو پاره اى از روز را زیر ابر راه رفتند تا سر دو راهى رسیدند، جوان از یک راه و راهب از راه دیگر رفت و ابر همراه جوان شد!
راهب گفت: تو بهتر از منى، دعا به خاطر تو مستجاب شد، نه به خاطر من، گزارش وضع خود را به من بگو.
جوان داستان آن زن را بیان کرد، راهب گفت: چون ترس از خدا تو را گرفت، گذشته ات آمرزیده شد، اکنون مواظب باش که در آینده چگونه باشى.»۲۰
شیوع دروغ
رسول خدا و حضرت صادق و حضرت رضا علیهم السلام دروغ را از گناهان کبیره، بلکه از بزرگترین گناهان کبیره شمرده اند.۲۱
از زشت ترین مراتب دروغ، دروغ بستن به خدا و انبیا و امامان و کتب آسمانى است، که سبب گمراهى بسیارى از مردم است.
سردمداران کفر و شرک در طول تاریخ با دروغ پردازىهاى خود، و با ارائه دروغ هاى شاخ دار به عنوان علم و فلسفه، توده هاى عظیمى از انسان ها را از گرایش به آئین حق، و ایمان به انبیإ، و یقین به روز جزا باز داشتند.
این شیاطین حیله گر، و خناسان دین ساز، و وسوسه گران شیاد، با به هم بافتن امورى نامربوط، و مسائلى عارى از حقیقت، مانع ورود بسیارى از انسان ها به راه هدایت و صراط مستقیم شدند.
اینان با دروغ پردازى، و پشت هم اندازى، هر باطلى را در برابر چشم مردم، حق جلوه دادند، و هر حقى را از چشم مردم انداختند.
اینان در طول تاریخ به انکار کتاب هاى آسمانى برخاستند، و نزول آن ها را از پیشگاه مقدس حق براى هدایت بشر منکر شدند، و در برابر آیاتش به هر شکل ممکن ایستادند، و به گوش مردم خواندند که هیچ چیز از جانب خدا نازل نشده!!۲۲
اینان براى محروم کردن انسان از فیض هدایت حق، و دورشدنشان از سعادت دنیا و آخرت، به تمام انبیإ الهى تهمت زدند و آن راستگویان حقیقى را دروغگو انگاشتند، و آن صاحبان عقل و درایت را ساحر و جادوگر به حساب آوردند، و آن چهره هاى باکرامتى که از نظر سلامت روان در میان تمام انسان ها بى نظیر بودند متهم به دیوانگى و جنون کردند!
اینان به هر دروغ خطرناک و خطرسازى متوسل شدند، و دست آلوده و جنایتکار خود را به تحریف معانى و مفاهیم حقایق دراز کردند، و حتى به الفاظ و ترکیب تورات و انجیل و زبور دستبرد خائنانه زدند، و آن کتاب هاى هدایت را تبدیل به منابع شرک و کفر و گمراه کننده کردند، و اگر قدرتشان اجازه مى داد، و حفاظت فرمانرواى مطلق هستى حضرت حق نبود، ظاهر قرآن را هم مانند سایر کتاب هاى آسمانى دچار تحریف مى کردند.
اینان از تحریف و تغییر معانى آیات براى گمراه کردن مردم حیا نکردند، و از عواقب شوم این کار خطرناک نترسیدند، و از عذاب دردناک الهى در قیامت نهراسیدند.
اینان براى محکم کردن پایه هاى ظالمانه حکومت سقیفه، و سوار کردن بنى امیه و بنى عباس بر گرده مردم، و دور ساختن حق از مسیر و محورش، و خانه نشین کردن اهل بیت پیامبر، و محروم کردن انسان از علوم و معارف امامان بزرگوار که جانشینان بر حق پیامبر بودند، کارخانه هاى عظیم حدیث سازى به راه انداختند و نزدیک به یک میلیون حدیث ساختگى و روایت قلابى که همه را به رسول بزرگوار اسلام نسبت دادند، به وسیله زور و زر بنى امیه و بنى عباس به عنوان فرهنگ اسلام با تدوین در کتاب ها در دسترس امت قرار دادند، که اگر قیام علمى امامان به خصوص حضرت باقر و امام صادق و تربیت شدگان مکتب اهل بیت، و به ویژه زحمات علما و فقها و اصولیین و حکیمان شیعه تا به امروز نبود، شیعه هم به ناچار تن به پذیرفتن برخى از آن احادیث ساختگى حیله گران مدرسه بنى امیه و بنى عباس مى داد، ولى ابزار شناخت حق از باطل که به وسیله امامان معصوم در اختیار اصحاب آن بزرگواران و علما و فقها قرار گرفت از پذیرش دروغ هایى که به رسول خدا نسبت داده بودند مصونیت داد، و در نتیجه اسلام ناب محمدى به وسیله امامان و زحمات با ارزش دانشمندان شیعه از دستبرد خائنان و حدیث سازان محفوظ ماند، تا حجت خدا بر تمام انسان ها تا برپا شدن قیامت تمام باشد، و احدى در عرصه گاه محشر نتواند خود را در دور بودن از آئین ناب محمدى معذور بدارد.
این دروغ پردازان خائن که در هر لباسى هستند در این دویست سال اخیر در آسیا و اروپا و امریکا چه در رشته هاى مختلف علمى، و چه در بازار سیاست، و چه در صحنه هاى مادى و معنوى دریا دریا دروغ ساختند و با رنگ و لعابى عقل پسند، بر تمام جوامع تحمیل کردند، و از این طریق میلیاردها انسان را در مدرسه هاى علمى، و در امور سیاسى، و در شئون معنوى، و در بازار مصرف، و در جدا کردنشان از حق و حقیقت فریب دادند، و با ساختن جملاتى دروغ همراه با رنگ و لعاب جوان پسند هم چون: دین افیون ملت هاست، حکومت شایسته انسان متمدن و پیروز غالب است، دانش کلید حل همه مشکل هاست، دموکراسى و آزادى، حکومت مردم بر مردم به جاى حکومت خدا از طریق صالحان بر مردم، جامعه مدنى لیبرالى میلیاردها نفر را کمونیست، و میلیاردها نفر را لائیک و بى دین، و بقیه مردم را حیران و سرگردان و خلاصه اکثر انسان ها را از حق و حقیقت میان تهى کردند، و مومنان واقعى را در همه کشورها هم چون گوسپندانى مظلوم در میان انواع حیوانات درنده و وحشى گرفتار نمودند، و آنان را در همه زمینه هاى ایمانى و اخلاقى به ریشخند گرفتند، و کره زمین را در همه شئون دچار فساد و تباهى و تزویر و زور کردند.
شما اى خوانندگان عزیز به قرآن مجید، کتاب حق و حقیقت، کتاب روشنایى و نور، کتاب هدایت و شفا، کتاب محکم و استوار، حق دهید که از ژرفاى وجودش فریاد بزند:
«فنجعل لعنه الله على الکاذبین»۲۳
و فریاد بزند:
«ان الله لایهدى من هو کاذب کفار»۲۴
شما به پیامبر بزرگ اسلام و اهل بیت پاک او حق دهید که درباره دروغ چه کوچک و چه بزرگش، چه در امر مادى و چه در امر معنوى روایات بسیار مهمى که در سطور زیر مى خوانید در دسترس مردم قرار دهند:
رسول خدا (ص) فرمود:
«الا اخبرکم باکبر الکبائر؟ الاشراک بالله و عقوق الوالدین و قول الزور۲۵؛ آیا شما را به بزرگترین گناهان کبیره خبر ندهم؟ شرک ورزیدن به خدا، نامهربانى و بدرفتارى با پدر و مادر، گفتار دروغ.»
و نیز آن حضرت فرمود:
«شر الروایه روایه الکذب۲۶؛ بدترین گفتار، گفتار دروغ است.»
پیامبر (ص) فرمود:
«اقل الناس مروه من کان کاذبا؛ انسان دروغگو مردانگى اش از تمام مردم کمتر است.»
به رسول خدا(ص) گفته شد: مومن ترسو مى شود؟
فرمود: آرى.
ـ بخیل مى شود؟
فرمود: آرى.
ـ دروغگو مى شود؟
فرمود: نه.۲۷
امیرالمومنین(ع) فرمود:
«لایجد عبد طعم الایمان حتى یترک الکذب هزله و جده۲۸؛ انسان مزه ایمان را نمى چشد جز این که دروغ را چه شوخى آن باشد چه جدى ترک کند.»
و آن حضرت فرمود:
«لا سوء اسوء من الکذب۲۹؛ هیچ زشتى زشت تر از دروغ نیست.»
و نیز فرمود:
«الصدق امانه والکذب خیانه۳۰؛ راستى امانت، و دروغ خیانت است.»
امام صادق علیه السلام فرمود:
«خداى عزوجل براى بدىها قفل هایى قرار داده، کلیدهاى این قفل ها شراب است و بدتر از شراب دروغ است!!»۳۱
موسى به پروردگار عرضه داشت: «کدامیک از بندگانت از جهت عمل و کردار بهتر است؟ خدا فرمود: کسى که زبانش دروغ نگوید، و دلش از حق منحرف نشود، و زنا نکند. »۳۲
در معارف دینى آمده: دروغگو فاسق است، دروغگو مورد لعنت فرشتگان است، دروغگو دهانش گنده بوست، دروغگو بى ایمان است، دروغگو مورد خشم و غضب و لعنت خداست، دروغگو روسیاه است، دروغگو فاجر است، دروغگو منافق است، دروغگو از بزرگترین گناهکاران است، دروغگو لایق دوستى و همنشینى نیست، دروغگو از هدایت حق محروم است، دروغگو در صورت انسان، و در سیرت مانند حیوان حرام گوشت است!!
داورى و قضاوت بر خلاف احکام خدا
از گناهانى که سبب نزول عقوبت است داورى و حکم کردن قاضى در پرونده مورد دعوا بر خلاف احکام خداست.
قاضى اگر آگاه به حکم خدا باشد، و در داورى خود حکم خدا را مردود بداند، و از نزد خود، یا بر اساس قوانین ساخته و پرداخته حکومت هاى غیر شرعى حکم کند به فرموده قرآن مجید در آیات ۴۴ و ۴۵و ۴۷ سوره مائده کافر و ستمکار و فاسق است، کافر است چون حکم خدا را رد کرده، ستمکار است چون با حکم خود صاحب حق را از حقش محروم ساخته، فاسق است، چون با حکم غیر عادلانه اش از دایره ایمان و انسانیت بیرون رفته.
امام صادق(ع) فرمود: «هر کس در رابطه با دو درهم برخلاف فرموده خدا داورى کند، به خداى بزرگ کافر شده.»۳۳
خوددارى از پرداخت زکات
پرداخت زکات چه زکات غلات، چه زکات چهارپایان، چه زکات طلا و نقره بر اساس آیات قرآن و روایات واجب، و ترک آن از گناهان سنگین و سبب غضب حق است.
در اکثر آیات مربوط به نماز بلافاصله به زکات اشاره شده، و بیان زکات پس از حکم نماز دلیل بر اهمیت و ارزش این حقیقت است.
ترک کننده زکات از باب انکار و رد حکم حق بنابر روایات اهل بیت هم چون تارک نماز و حج کافر است.
امام صادق(ع) در حدیثى بسیار مهم و قابل توجه به گوشه اى از فلسفه زکات اشاره کرده مى فرماید: «زکات به خاطر آزمایش ثروتمندان، و رفع نیاز نیازمندان واجب شد، اگر مردم زکات مال خود را مى پرداختند مسلمان محتاج نیازمند یافت نمى شد، و به سبب حقى که خدا برایش قرار داده بى نیاز مى شد، مردم تهى دست و نیازمند و گرسنه و برهنه نمى شدند جز به سبب گناهکارى ثروتمندان، و نرساندن حقوق واجب بر آنان، و سزاوار است خدا رحمتش را به کسى که حق خدا را از ثروتش نمى دهد نرساند، به خدا سوگند هیچ مالى در صحرا و دریا تلف نمى شود، مگر به سبب نپرداختن زکات. »۳۴
حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در گفتار حکیمانه و بى نظیرش، در مسجد پیامبر، آن هنگامى که حکومت زمانش را با آیات قرآن و سنت پیامبر محاکمه مى کرد، به مردم فرمود:
«خدا ایمان را بر شما واجب کرد، تا از آلودگى شرک پاک شوید، و نماز را واجب فرمود تا از بیمارى کبر رهایى یابید، و زکات را واجب کرد، تا از آلودگى بخل پاک شوید.»۳۵
حضرت رضا (ع) به خدمتکارش فرمود:
«امروز در راه خدا چیزى داده اى؟ گفت: نه به خدا، فرمود: بنابراین از کجا خدا به ما عوض عنایت کند.»۳۶
کم گذاشتن پیمانه و کیل
کم فروشى، و کم گذاشتن جنس مشترى، و کم دادن پیمانه و کیل و کاستن جنس به هنگام وزن کردن، همه و همه بر اساس آیات قرآن و روایات اهل بیت حرام و از گناهان کبیره است!
از صد و چهارده سوره قرآن یک سوره به این موضوع اختصاص داده شده، و در اولین آیات آن سوره به این گناه بزرگ و خیانت سنگین و عذاب آن اشاره شده:
«ویل للمطففین الذین اذا اکتالوا على الناس یستوفون و اذا کالوهم او وزنوهم یخسرون الا یظن اولئک انهم مبعوثون لیوم عظیم یوم یقوم الناس لرب العالمین، کلا ان کتاب الفجار لفى سجین؛ واى بر کم فروشان، آنان که چون به پیمانه چیزى از مردم بستانند کامل و تمام بستانند، و چون با پیمانه و وزن چیزى بدهند کم و ناقص دهند، آیا آنان یقین ندارند که براى روزى بزرگ برانگیخته مى شوند، روزى که مردم در حضور پروردگار جهانیان مى ایستند چنین نیست که این نابکاران گمان مى کنند، آن روز، نامه بدکاران «همراه خود بدکاران» در سجین است.»
رسول خدا فرمود:
«هر کس در پیمانه و وزن خیانت کند، فرداى قیامت او را به قعر دوزخ درآورند، و در میان دو کوه آتش جاى دهند و به او گویند این کوهها را وزن کن و او همیشه به این عمل مشغول است.»۳۷
تفسیر با ارزش منهج الصادقین در توضیح آیات سوره مطففین، روایت بسیار مهم زیر را از رسول خدا نقل مى کند:
پیامبر فرمود: «پنج چیز در برابر پنج چیز است، گفتند یا رسول الله آنها چیست؟
فرمود: قومى پیمان شکنى نکردند مگر این که خدا دشمنانشان را بر آنان چیره کرد، و گناه زشت زنا از آنان آشکار نشد، مگر این که مرگ در میان آنان شایع شد، و دروغ و داورى خلاف حکم خدا در آنان پخش نشد مگر این که تهدیستى و فقر در آنان پیدا شد، و زکات را نپرداختند مگر این که باران از آنان منع شد، و پیمانه را کم ندادند مگر این که گیاهان از آنان دریغ داشته شد، و به بلاى خشک سالى گرفتار شدند.»
پى نوشت ها:
۱ . قصص، ۷۶٫
۲ . شورى، ۲۷٫
۳ . مریم، ۲۸٫
۴ . بحار، ج۷۲، ص۱۹۵٫
۵ . بحار، ج۷۲، ص۲۰۹٫
۶ . بقره، ۱۴٫
۷ . اصول کافى، ج۴، ص۵۲٫
۸ . همان، ص۵۳٫
۹ . حجرات، ۱۱٫
۱۰ . نحل، ۹۱٫
۱۱ . بقره، ۲۷٫
۱۲ . اسرإ، ۳۴٫
۱۳ . مائده، ۱٫
۱۴ و ۱۵ . گناهان کبیره،ج۱، ص۳۷۲٫
۱۶ . انعام، ۱۵۱٫
۱۷ . بحار، ج۷۱، ص۳۲۹٫
۱۸ . همان، ص۳۳۱٫
۱۹ . همان، ص۳۳۶٫
۲۰ . اصول کافى، ج۳، ص۱۱۱٫
۲۱ . روایات مربوط به دروغ در کتاب هاى کافى، بحار، وسائل و مستدرک به طور مفصل آمده.
۲۲ . یس، ۱۵٫
۲۳ . آل عمران، ۶۱٫
۲۴ . زمر، ۳٫
۲۵ . وسائل الشیعه، ج۱۱٫
۲۶ . بحار، ج۷۲، ص۲۵۹٫
۲۷ . همان، ص۲۶۲٫
۲۸ . کافى، ج۲، ص۳۴۰٫
۲۹ . امالى صدوق، ص۱۹۳٫
۳۰ . بحار، ج۷۲، ص۲۶۱٫
۳۱ . همان.
۳۲ . جامع الاخبار صدوق، ص۱۷۳٫
۳۳ . گناهان کبیره، ج۲، ص۳۶۵٫
۳۴ . وسائل، کتاب زکات، باب۱٫
۳۵ . بحارالانوار، ج۴۳٫
۳۶ . گناهان کبیره، ج۲، ص۲۲۳٫
۳۷ . همان، ج۱، ص۴۱۸٫
منبع :پاسدار اسلام شماره ۲۴۸
حسین انصاریان