- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
اشاره:
امام موسی(علیه السلام) شیوهای اخلاقی را در ارتباط با مردم و حاکمیت و دیگران بنا مینهد که میتواند اخلاق سیاسی، اخلاق اجتماعی، اخلاق فردی، اخلاق مدیریتی و دیگر ابعاد آن را به خوبی سامان دهد و موجب کمال رشدی فرد و جامعه شود. به گزارش افکارنیوز،نویسنده در مقاله پیشرو با مراجعه به آموزههای حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام) شیوه زندگی اسلامی در حوزه اخلاق اجتماعی را تبیین کرده است. این شیوه به سبب ثبات، کلیت و فراگیری برخاسته از ثبات فطرت انسانی میتواند در همه سبکهای زندگی در طول تاریخ بشریت مورد استفاده قرار گیرد.
شیوه زندگی اسلامی، مطابق فطرت انسانی.
از آیات بسیاری از جمله آیه ۳۰ سوره روم این معنا به دست میآید که شیوه زندگی اسلامی، مطابق فطرت انسانی است. به این معنا که اصول اصلی و بنیادین آن با نیازهای فطرت انسانی مطابقت دارد و هرگز تحت تأثیر مقتضیات زمان و مکان تغییر و تبدل و تحولی در آن راه نمییابد؛ چرا که فطرت انسانی هرگز تغییرپذیر نیست، مگر آن که از حالت اعتدال و تعادل خارج شده باشد و انسان از انسانیت بیرون رفته و خصوصیات موجودات پستتر از چارپایان در او شکل گرفته باشد و یا بدتر از آنها خصوصیات موجودات بیجان همچون سنگ خارا در او تحقق یافته باشد. در این صورت چون از مدار انسانیت خارج شده به طور طبیعی هیچ یک از نظامهای انسانی در او وجود ندارد تا مطابقتی میان وجود چنین شخص ساقط شدهای با آموزههای عقلانی و وحیانی باشد.(اعراف، آیه ۱۷۹؛ فرقان، آیه ۴۴؛ بقره، آیه ۷۴؛ انعام، آیه ۴۳؛ حدید، آیه ۱۶)
از آنجایی که انسان دارای ابعاد و نیازهای متنوع و متعدد بسیاری است، لازم است تا در همه ابعاد شیوه زندگی اسلامی شناسایی و به مردم به عنوان کلیات معرفی شود. این مجموعه متنوع هر چند که از تعدد برخوردار است ولی همواره ثابت است و هیچ تغییری در آن رخ نخواهد داد؛ زیرا اینها کلیات و یا جوامع الکلم هستند که به اصول و فرمولهای کلی زندگی اشاره دارد.
با توجه به اینکه پس از مسئله چگونگی ارتباط با خدا و عبادتش، مهمترین مسئله، چگونگی ارتباط با مردم است، بخش عمده شیوه زندگی اسلامی به بیان این ارتباط و چگونگی آن اختصاص یافته است. در این بخش تلاش بر آن بوده تا فراتر از حسن عقلی به برترینهای اخلاقی در قالب مکارم اخلاقی توجه داده شود.
مکارم اخلاقی در سنت و سیره معصومان(علیه السلام)
پیامبر(ص) و دیگر انوار عصمت و طهارت از اهل بیت آن حضرت(علیه السلام) که عهدهدار امامت مسلمانان هستند، در زندگی خود با گفتار و کردار خود نشان دادند که بهترین و برترین حالت کمالی در اخلاق و مکارم اخلاقی کدام است. از این رو خداوند مردم را به ایشان ارجاع میدهد و از مردم میخواهد که پیامبر(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت را به عنوان الگوهای زندگی خود قرار دهند و همه چیز به ویژه نحوه ارتباط برتر با خدا و خلق را از ایشان بیاموزند.(احزاب، آیات ۲۱ و ۳۳؛ مائده، آیه ۵۵؛ سوره انسان و آیات دیگر)
شیوه زیستی که اهل بیت عصمت و طهارت(علیه السلام) در کلام و عمل به مردم آموختند بهترین و برترینهاست. البته ممکن است که ما از عهده آن، چنان که شایسته است برنیاییم ولی باید کوشش کنیم که چنین شویم. تلاش و سعی برای انجام، خود مقدس بوده و پاداش خاص خود را در دنیا و آخرت به دنبال خواهد داشت؛ چرا که انسان مکلف به انجام تکالیف است و نتیجه برعهده او نیست و خداوند به همین میزان بسنده کرده و پاداش سعی هر بندهای را که در حد توان و استطاعت خویش بکوشد به خوبی و شایستگی ادا کرده و به او میبخشد.(نجم، آیه ۳۹)
شیوه اخلاقی امام موسی کاظم(علیه السلام)
امام موسی(علیه السلام) شیوهای اخلاقی را در ارتباط با مردم و حاکمیت و دیگران بنا مینهد که میتواند اخلاق سیاسی، اخلاق اجتماعی، اخلاق فردی، اخلاق مدیریتی و دیگر ابعاد آن را به خوبی سامان دهد و موجب کمال رشدی فرد و جامعه شود.
مجموعهای که آن حضرت در سنت و سیره عملی خویش ارائه میدهد حاوی اصول اخلاقی مبتنی بر مکارم اخلاقی است. در اینجا تنها به گوشهای از این مجموعه اشاره میشود.
۱ – قدرت واقعی در توکل به خدا: هر انسانی خواهان آن است که از همگان توانمندتر و قویتر باشد، تا بتواند با قدرت هر آنچه را میخواهد انجام داده و یا ترک کند. قوت است که قدرت را موجب میشود. اگر انسانی قوت و نیروی واقعی در اختیار نداشته باشد نمیتواند در مقام قدرت، کاری انجام دهد؛ زیرا قدرت به معنای انجام یا ترک کاری به خواست و اراده خودش است؛ اما اگر انسانی قوت و توان نداشته باشد، نمیتواند از قدرتی برخوردار باشد که او را به ترک و انجام براساس اراده شخصی قادر سازد. از این رو امام(علیه السلام) میفرماید که اگر خواهان قوت هستید، به اصل و منشأ قوت مراجعه کنید؛ چرا که منشأ قوت در تمام هستی خداوند است. پس برای اتصال به چنین منبع انرژی و قوت، بهتر است که به خدا متصل شویم. آن حضرت(علیه السلام) میفرماید: من أراد أن یکون أقوی الناس فلیتوکل علیالله؛ هر که میخواهد قوی ترین مردم باشد بر خدا توکل نماید.(بحارالانوار، ج ۷، ص ۱۴۳) بنابراین اگر بخواهیم در میان مردم دارای قوت و نیرویی باشیم که ما را قادر به انجام هر کاری به اراده خودمان کند و یا امکان ترک هر کاری را به اراده خود داشته باشیم بیآنکه کسی دیگر ما را مجبور به کاری یا ترک آن کند، میبایست به خداوند به عنوان منشأ قوت و قدرت توکل کنیم.
۲ – خوشخویی، خیر دنیا و آخرت: همه آموزههای اسلامی بر آن است تا انسان را به خوشخویی و حسن خلق سوق دهد. اگر کسی بتواند در زندگی خود از این امر بهرهمند شود، خیر دنیا و آخرت را برای خود رقم زده است؛ چرا که در بسیاری از آیات و روایات بر این نکته تاکید شده که اهل بهشت انسانهای خوشخلق هستند و کسی که او خوشخویی بهرهای نبرده، بهشت نصیب او نخواهد بود. امام موسی(علیه السلام) به این مهم توجه میدهد و میفرماید: والله ما اعطی مومن قط خیر الدنیا و الآخره، الا بحسن ظنه بالله عزوجل و رجائه له و حسن خلقه و الکف عن اغتیاب المومنین؛ به خدا قسم خیر دنیا و آخرت را به مؤمنی ندهند مگر به سبب حسن ظن و امیدواری او به خدا و خوشاخلاقیاش و خودداری از غیبت مؤمنان.(بحارالانوار، ج ۶، ص ۲۸، ح ۲۹) البته باید توجه داشت که خوشگمانی و خودداری از غیبت دیگران نیز جزیی از مصادیق خوشخویی است که امام(علیه السلام) به عللی به این موارد و مصادیق تاکید کرده است؛ چرا که یکی از علل بدخلقی انسان، بدگمانی و یکی از بدترین رفتارهای ناشایست، غیبت پشت سر دیگران است.
۳ – میانهروی و قناعت: از دیگر رفتارهای پسندیده در زندگی، میانه روی و عدالت در زندگی بویژه در حوزه مصرف نعمتهای الهی است. کسی که عدالت را درمصرف داشته باشد و میانهروی نماید و نسبت به آنچه که در اختیار دارد قناعت ورزد، هرگز گرفتار رفتارهای ضداخلاقی و ناپسند نمیشود و به زندگی دیگران حسادت نمیورزد و برای دنیا و ارضای شهوات تلاش نمیکند. چنین شیوهای موجب میشود که در زندگی از اخلاق پسندیدهای سود برد و رفتارش با دیگران بسیار متواضعانه و خوب باشد. از این رو امام موسی کاظم(علیه السلام) میفرماید: من اقتصد وقنع بقیت علیه النعمه و من بذر و أسرف زالت عنه النعمه؛ هر که میانهروی کند و قناعت ورزد، نعمت بر او بپاید و هر که بیجا مصرف نماید و زیادهروی کند، نعمتش زوال یابد.(تحفالعقول، ص ۴۰۳)
انسانی که اسراف میکند نهتنها به خودش ظلم کرده بلکه به دیگران نیز ظلم کرده است، برای اینکه اجازه نمیدهد تا دیگران از آن نعمت بهرهمند شوند اما اگر قناعت ورزد میتواند از آن مال به دیگران انفاق کند و از آثار انفاق همچون افزایش مهر و محبت برادران بهرهمند شود.
۴ – پرهیز از کبر و بدگویی: از نظر اسلام کبر و بزرگی تنها از آن خداست و هیچ کس نمیتواند خود را متصف به صفت کبر نماید و انسانی متکبر در درون و مستکبر در عمل اجتماعی باشد؛ چرا که بسیاری از بدبختیهای اجتماعی جامعه مرتبط با همین روحیه ضداخلاقی و پست کبر و تکبر و استکبار است. ابلیس به سبب همین خصلت است که رفتاری زشت نسبت به حضرت آدم(علیه السلام) بلکه خدا درپیش گرفت و برای خود بدبختی و شقاوت ابدی را رقم زد. در آیات قرآنی از این صفت به شدت نهی شده است. از دیگر رفتارهای زشت و صفات ناپسند بدزبانی است که انسان را از مسیر خوش خویی دور میکند و جامعه را دچار بدبختی و واگرایی میکند. امام کاظم(علیه السلام) درباره تاثیر کبر در آینده بشر میفرماید: ایاک و الکبر، فانه لایدخل الجنه من کان فی قلبه مثقال حبه من کبر؛ از کبر و خودخواهی بپرهیز، که هر کسی دردلش به اندازه دانهای کبر باشد، داخل بهشت نمیشود.(تحفالعقول، ص ۴۱۷) آن حضرت(علیه السلام) همچنین درباره بدزبانی میفرماید: انالله حرم الجنه علی کل فاحش بذئ قلیل الحیاء لا یبالی ما قال و لا ما قیل فیه؛ خداوند بهشت را بر هر هرزهگوی کمحیا که باکی ندارد چه میگوید و یا به او چه گویند حرام گردانیده است.(تحفالعقول، ص ۴۱۶)
از نظر اسلام انسان باید فردی متواضع و فروتن باشد از اینرو آن حضرت(علیه السلام) نیز به بیان تواضع حقیقی میپردازد و در عبارتی در تعریف و تبیین آن میفرماید: التواضع: ان تعطی الناس ما تحب ان تعطاه؛ تواضع و فروتنی آن است که آنچه دوست داری، دیگران درباره تو انجام دهند، تو هم همان را درباره دیگران انجام دهی.(وسائلالشیعه: ج۱۵، ص۲۷۳، ح ۲۰۴۹۷) این یک قاعده طلایی در زندگی اجتماعی است؛ زیرا اگر انسانها هر آنچه دوست دارند دیگران درباره آنان بگویند و انجام دهند خود در این امور پیشگام باشند، جامعه بهشت میشود و هیچکس ناراضی نخواهد شد؛ زیرا هیچ کسی بدی و زشتی و بیاحترامی و بداخلاقی برای خود نمیخواهد و از آنجایی که فطرت همگان در این اصول مشترک است، رضایت عموم پدیدار خواهد شد.
۵. صداقت و راستی در قول و عمل: انسان خردمند انسانی است که به حکم عقل در قول و عمل صداقت دارد و هرگز عملی را انجام نمیدهد که او را از مسیر درستی و صداقت بیرون بردو کلامی نمیگوید که دروغ باشد؛ چرا که بنیاد بسیاری از گناهان و رفتارهای زشت و ناپسند، بیصداقتی در قول و فعل است. امام کاظم(علیه السلام) میفرماید: انما شیعه علی من صدق قوله فعله؛ همانا شیعه علی کسی است که قول او فعلش را تصدیق کند(کافی، ج۸، ص۲۲۸، ح۲۹۰) آن حضرت(علیه السلام) در جایی دیگر عدم مطابقت قول و عمل را که شیوه منافقان است نقد کرده و میفرماید: بئس العبد یکون ذاوجهین و ذاللسانین؛ بد کسی است آنکه دارای دو چهره و دو زبان است که باطن و ظاهرش متفاوت باشد و در پیش رو چیزی گوید و پشت سر چیز دیگر.(تحفالعقول، ص ۲۹۱؛ بحارالانوار، ج۱، ص۱۵۰، ضمن ح۳۰) آن حضرت در جایی دیگر درباره صداقت میفرماید: من صدق لسانه زکی عمله، و من حسنت نیته زید فی رزقه، و من حسن بره باخوانه و اهله مد فی عمره؛ هر که زبانش صادق باشد اعمالش پاکیزه است، هر که فکر و نیتش نیک باشد در روزیاش توسعه خواهد بود، هر که به دوستان و خانوادهاش نیکی و احسان کند، عمرش طولانی خواهد شد.(تحفالعقول، ص۳۸۸، س۱۷؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۰۳، ضمن حدیث۲۵)
۶. امانتداری: یکی دیگر از اصول اساسی تقوای عقلانی که عقل و وحی بر فضیلت آن تأکید دارند، امانتداری است. این کار بارها مورد تأکید آیات قرآنی قرار گرفته است. امامان(علیه السلام) در سنت و شیوه زندگی خود نشان دادند که تا چه اندازه امانتداری در کنار صداقت و عدالت در زندگی میتواند جان و جامعه را در مسیر کمال قرار دهد. امام موسی کاظم(علیه السلام) میفرماید: اداء الامانه و الصدق یجلبان الرزق، والخیانه و الکذب یجلبان الفقر و النفاق؛ فرمود: امانتداری و راستگوئی، هر دو موجب توسعه روزی میشوند؛ ولیکن خیانت در امانت و دروغگوئی موجب فلاکت و بیچارگی و سبب تیرگی دل میباشد.(تحفالعقول، ص۲۹۷؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۲۷، ضمن ح۴)
۷. خوشگویی و مسئولیتپذیری و خیرخواهی: یکی از ابعاد خوشخویی، خوشگویی و خیرخواهی در قول و عمل است. در آیات و روایات به این فضیلت اخلاقی توجه داده شده است. در آیات قرآن از بندگان خواسته شده تا همواره بیان خوش داشته باشند و حتی اگر جاهلان و سفیهان سخنان زشتی بر زبان آوردند و به دشنام پرداختند شما با سلام و کرامت از آنان عبور کنید و همواره سخنی متین، نرم، کریمانه، معروف، محکم و استوار از نظر منطق و عقل بر زبان آرید. (بقره، آیه ۱۰۲؛ نساء، آیات ۵ و ۸ و ۹؛ اسراء، آیه ۱۲۳؛ یس، آیه ۵۷ و آیات دیگر) امام موسی کاظم(علیه السلام) نیز در عبارت کوتاهی از انسانها میخواهد که در زندگی خود همواره خیرخواه مردم بوده و بر مسئولیتپذیری در قبال مردم با آنان برخورد خوشی داشته باشند تا بهترین زندگی تحقق یابد ایشان میفرماید: ابلغ خیرا و قل خیرا و لاتکن امعه؛ نسبت به همنوع خود خیر و نیکی داشته باش و سخن خوب و مفید بگو و خود را تابع بیتفاوت و بیمسئولیت قرار مده.
منبع:
تحف العقول، ص۳۰۴، بحارالانوار، ج۲، ص۲۱، ح۶۲، و ج ۷۵، ص ۳۲۵، ح۲.)