- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 12 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اشاره
طبیعت با عناصر گونه گونه، زیبا و دلربایش در نگاه اهالى زمین که هماره چشمى به آسمان و گوشى به نجواى رازناک این عناصر داشته اند مایه آرامش، نشاط، شادمانى و زمینه ساز ترقى، پیشرفت و ثروت بوده است. در این میان، توجه به نگاه عرشى رسول خدا صلى الله علیه وآله به این عناصرِ مخلوقِ خداىِ زیبایى آفرین، بى گمان براى ما بسى شیرین، درس آموز و رازگشا خواهد بود.
حیوانات
نخستین «جمعیت حمایت از حقوق حیوانات، در سال ۱۸۲۴ میلادى در انگلستان تأسیس شد. اما اسلام ۱۲۰۰ سال پیش از غربیها، حمایت از انواع حقوق حیوانات را در صدر فرمانهاى خود به مسلمانان قرار داد.
گروههاى حامى حقوق حیوانات، بر اساس مسائل اخلاقى و انسانى دست به این کار ارزشمند زدند؛ اما اسلام، افزون بر اینها، قوانینى حقوقى نیز براى آن تنظیم کرده است که بر اساس آن، کسى که این حقوق را رعایت کند، ثواب (پاداش. و فردى که آن را انجام ندهد، کیفر (جزاى. این جهانى و آن جهانى دارد.
سخن ما یک ادعاست و براى اثبات آن کافى است تا آشنایان به مسائل حقوقى، نگاهى به کتابهاى فقهى اسلامى بیفکنند تا درستى سخن ما را دریابند.
نکته دیگر، «جایگاه ارزشمند حیوانات» در اسلام است. قرآن آن قدر براى آنها ارزش قائل شده که بلندترین و دومین سوره خود را به نام یکى از سودمندترین حیوانات کرده است: بقره [گاو ماده ]. نامگذارى دیگر سوره ها نیز به اسامى: انعام [چارپایان ]، نحل [زنبور عسل ]، نمل [مورچه ]، عنکبوت، عادیات [اسبان دونده ] و فیل، دلیلى دیگر بر این ادعاست.
در قرآن کریم بیست بار از پرندگان سخن به میان آمده است. از حشرات و آبزیان نیز بارها سخن گفته شده است.
در روایات، با بیان ارزشهاى حیوانات توجه مسلمانان به لزوم مهربانى با آنها جلب شده است.
اینک به نمونه هایى توجه فرمایید که در آنها حقوق حیوانات بسى فراتر از قوانین غربى حمایت از حقوق حیوانات مطرح شده است.(۱)
حضرت رسول صلى الله علیه وآله مردم را از به جان هم انداختن جانداران باز مى داشت.(۲)
از نخستین کسانى در جهان بود که «احترام» به حیوانات را مطرح کرد: کسى که چارپایى مى گیرد، باید آن را گرامى دارد.(۳)
مى فرمود: پروردگار نیکى را بر هر چیزى نوشته است، پس هرگاه مى خواهید حیوانى را سر ببُرید، به نیکى سر آن را ببُرّید(۴)… آلت قتاله را تیز کنید تا قربانى راحت کشته شود.(۵)
در فتح مکه، هنگام آمدن از مدینه به مکه، در کنار آبى سگى ماده را دید که عوعو مى کرد و به توله هایش شیر مى داد. به یکى از یارانش دستور داد که در برابر آن سگ بنشیند تا کسى از سپاهیان اسلام متعرض سگ و توله هایش نشود.(۶)
روزى از کنار الاغى گذشت که صورتش را داغ کرده بودند، فرمود: آفریدگار لعنت کند کسى را که این حیوان را داغ کرده است.(۷. همچنین هر کسى را که اعضاى حیوان را بِبُرد، نفرین کرده است.(۸. نهى فرمود که سه نفر بر یک مرکب سوار شوند.(۹)
فرمود: مردى از راهى مى گذشت. تشنه شد. چاهى یافت. وارد آن شد و آب نوشید وقتى بیرون آمد، سگى را دید که [از تشنگى ] له له مى زد و خاک [مرطوب ] را مى خورد. با خویش گفت: او هم مثل من تشنه است! پس دوباره وارد چاه شد. کفشش را از آب پر کرد، آن را به دندان گرفت و از چاه بیرون آمد و سگ را سیراب کرد. خداوند نیز از وى سپاسگزارى کرد. پرسیدند: مگر سیراب کردن چارپایان نیز پاداش دارد؟ فرمود: سیراب کردن هر تشنه اى پاداش دارد.
در روایت دیگر فرمود: سپاسگزارى خدا از آن مرد آن بود که وى را وارد بهشت کرد.(۱۰)
خداوند خجسته و والا، نرمخویى را دوست دارد و به آن کمک مى کند؛ پس هرگاه سوار چارپایان گرسنه شدید،… اگر زمین [محل عبور شما] بى گیاه است، با سرعت از آن بگذرید؛ و اگر سر سبز است، بایستید.(۱۱)
چارپا بر صاحبش [حقوق و] بهره هایى دارد: هنگامى که فرود مى آید، ابتدا او را علف بدهد؛
از آبى مى گذرد، آب را بر او عرضه کند؛ بر صورتش نزند؛ چرا که او هم خدایش را به پاکى یاد مى کند؛ جز در راه خدا، وقتى حیوان متوقف است، بر پشتش ننشیند؛ بیش از توانش بر او بار نکند؛ بیش از قدرتش او را ندوانَد.(۱۲)
پیامبر روزى شتر ماده اى را دید که ایستاده و بر پشتش بار بود. فرمود: صاحبش کجاست؟ خود را براى بازخواست در فردا [ى رستاخیز] مهیا کند.(۱۳.
نهى مى فرمود که عضوى از حیوان را آتش بزنند.(۱۴)
مردمان را از کشتن مورچه، زنبور عسل، شانه به سر و صُرَد(۱۵. باز مى داشت.(۱۶)
پشت چارپایان را جاى نشستن خود [براى گفت وگو] قرار ندهید؛ چه بسیار مرکبى که از سوار خود بهتر و به پروردگار مطیع تر است و ذکر خداوند بیش تر مى گوید.(۱۷.
بارها را در انتهاى کمر و پشت حیوان قرار دهید؛ زیرا دستان حیوان آویزان [لرزان ] است و دو پاى او محکم.(۱۸)
اجازه نمى داد براى کشتن حیوانى، او را به جایى ببندند و سنگبارانش کنند.(۱۹)
اجازه نمى داد براى کشتن حیوان، او را از جاى مرتفعى پرتاب کنند.(۲۰)
کشتن حیوان با چیزى غیر از آهن [مانند سنگ تیز] را اجازه نمى داد.(۲۱)
خوش نمى داشت حیوان شیرده و حامله را بى ضرورت سر بِبُرّند.(۲۲)
دستور داده بود پیش از جان دادن کامل و آرام گرفتن حیوان حلال گوشتى که ذبح شده است، سرش را یکباره قطع نکنند و پوستش را نکنند.(۲۳)
از همین روى است که فقیهان شیعه بى هیچ اختلافى فتوا به وجوب تغذیه حیواناتى داده اند که انسان در اختیار دارد. کرم ابریشم و زنبور عسل نیز در زمره آنها قرار دارد؛ چه آن حیوانات حلال گوشت باشند، و چه حرام گوشت. و چه انسانها از آنها نفعى ببرند و چه نبرند.(۲۴)(۲۵) آرى، غذا دادن به حیواناتى که در اختیار ماست، واجب است.
اسب
خیر، تا روز رستاخیز در پیشانى اسب است.(۲۶) مى فرمود:
کسى که جو را براى اسبش پاکیزه سازد و سپس آن را به حیوان بخوراند، پروردگار براى هر دانه جو، پاداشى براى او مى نویسد.(۲۷) یال اسب را نچینید؛ زیرا اسب با یال خود گرم مى شود.(۲۸) خداوند لعنت کند کسى را که یال اسب را بکند یا بچیند.(۲۹)
چلچله
درباره چلچله نیک اندیشى کنید؛ چرا که او مأنوس ترین پرنده به انسان است.(۳۰. از آشیانه سازى چلچله در خانه هایتان جلوگیرى نکنید.(۳۱)
خروس
حضرت در خانه اش خروس سپیدى نگه مى داشت.(۳۲) مى فرمود:
به خروس دشنام مدهید که بیدارگر نماز [صبح ] است.(۳۳) به جنگ انداختن خروس ها را حرام شمرد.(۳۴)
سگ
مى فرمود: [شب معراج ] وارد بهشت شدم، صاحب سگى را دیدم که حیوان را سیراب کرده بود.(۳۵. زن بدکاره اى را بخشیدند؛ زیرا از کنار سگى گذشت که کنار چاه آب [کم عمقى ] از تشنگى له له مى زد. سگ، در آستانه مردن بود. زن کفش را درآورد و آن را به روسرى اش بست و با آن آب از چاه برآورد [و به سگ داد] و به خاطر همین بخشیده شد.(۳۶) هرگز عضوهاى جاندارى را نبُرید؛ گرچه آن حیوان سگى درنده باشد.(۳۷)
شتر
شتر مایه ارجمندى صاحبان خویش است.(۳۸) مردى در حضور ایشان شتر ماده اى را دوشید. پیامبر به او فرمود: مقدارى شیر [در پستان شتر براى فرزندش ]بگذار.(۳۹)
کبوتر
هماره از دیدن کبوتر سرخ، لذت مى بُرد.(۴۰. در خانه اش جفتى کبوتر قرمز بود.(۴۱) نگه داشتن کبوتر و گرامى داشتن آن را مستحب شمرد.(۴۲) مردى به نزد او آمد و از تنهایى شکایت کرد. حضرت فرمان داد براى خودش جفتى کبوتر تهیه کند.(۴۳)
گاو
پس از گوسفنددارى، گاودارى را بهترین ثروت اعلام کرد.(۴۴) نگهدارى گاو را در منزل مستحب(۴۵) و برکت(۴۶) شمرد.
گربه
[در شب معراج ] صاحب گربه اى را در دوزخ دیدم، که گوشت هاى پس و پیش او را مى کندند. او زنى بود که گربه اى را جایى بسته بود، نه به او غذایى مى داد و نه رهایش مى کرد تا گربه براى سیر کردن شکمش از حشرات و دیگر خزندگان زمین بهره گیرد.(۴۷. مى فرمود: گربه را گرامى بدارید! او از جانورانى است که دور و بر شما پرسه مى زند(۴۸) [و چشم امید به شما دارد].
امام على علیه السلام نقل کرده است: هنگامى که پیامبر مشغول وضو گرفتن بود، گربه اى خانگى به او پناه آورد. حضرت دریافت او تشنه است. کاسه [ى آب وضو] را کج کرد و گربه از آن نوشید. از باقى مانده آب، وضو گرفت.(۴۹)
گنجشک
کسى که بیهوده گنجشکى را بکشد، [این پرنده ] روز قیامت جیغ کشان نزد آفریدگار خواهد آمد و مى گوید: خداوندگارا! این فرد مرا بیهوده کشت، از کشتن من سودى هم نبرد و زنده ام نگذاشت تا از حشرات زمین تغذیه کنم(۵۰) [پس او را کیفر ده ].
گوسفند
بر شما باد به گوسفند [دارى ] و کشاورزى.(۵۱) پس از کشاورزى، بهترین ثروت را گوسفنددارى اعلام کرد.(۵۲) بهترین ثروت را گوسفند [دارى ] شمرد. مى فرمود: گوسفند، روغنش گذران زندگى و پشمش جامه است.(۵۳) یک گوسفند یک برکت، دو گوسفند دو برکت و سه گوسفند سود است.(۵۴) نگهدارى گوسفند شیرده در خانه و گرامى داشتن آن را مستحب شمرد.(۵۵)
نگهدارى گوسفند در خانه، هفتاد درِ بینوایى را مى بندد.(۵۶) مى فرمود: آب بینى گوسفندان را از صورتشان پاک کنید.(۵۷. آغل آنها را پاکیزه نمایید.(۵۸)
روزى مردى را دید که گوسفندى را خوابانده بود و کاردش را تیز مى کرد بدو فرمود: مى خواهى او را دو بار بکشى؟ چرا پیش از خواباندنش کارد را تیز نکرده اى؟(۵۹)
مرغ
روزى از جایى مى گذشت. دید گروهى مرغى را جایى بسته اند و از هر سو به سمتش تیر [یا سنگ ] پرتاب مى کنند. پرسید: آنها کى اند؟ خدایشان لعنت کند.
نگهدارى مرغ را مستحب دانست.(۶۰) مى فرمود: حیوانات اهلى زیادى را در خانه نگهدارید؛ زیرا شیاطین کارى به کار کودکانتان نخواهند داشت.(۶۱) و این گونه نقش سرگرمیهاى مفید را در پُر کردن اوقات فراغت فرزندان یادآورى مى کرد. مرغ در خانه، باعث برکت است.(۶۲)
درختکارى و باغدارى
آب پاشى به ریشه هاى درخت هنگام کاشتن و پیش از ریختن خاک را مستحب برشمرد.(۶۳) اگر قیامت دارد برپا مى شود و در دست یکى از شما نهالى هست، اگر فرصت آن را دارد، باید آن را بکارد.(۶۴)
ابى سعید خدرى از ایشان نقل کرده است: کسى که درخت طلحه(۶۵) یا سدرى را آب دهد، گویا دین باور تشنه اى را سیراب کرده است.(۶۶) هیچ مسلمانى درختى نمى کارد که انسان، چارپا یا پرنده اى از [میوه هاى ] آن بخورد، جز آن که برایش در روز رستاخیز صدقه محسوب مى شود.
درختان استوار و بلند خرما که در گِل مى رویند و درختانى که در بیابانهاى خشک و تفتیده میوه مى دهند، بهترین ثروت اند.(۶۷) بهترین دارایى، ردیفهاى طولانى، زیبا و منظم خرما و درختان میوه دار است.(۶۸) پس از کشاورزى و دامدارى، نخلدارى را بهترین ثروت اعلام کرد و فرمود: نخل خوب چیزى است. [هرگاه ] کسى که آن را بفروشد، پولش به سان مشتى خاکستر بر قله اى رفیع در روزى طوفانى است؛ مگر آن که نخلى دیگر بکارد یا بخرد.(۶۹) حضرت هسته خرما را مرطوب مى کرد و مى کاشت.(۷۰)
گُل
برترین رستنیها را گل سرخ و بنفشه مى دانست.(۷۱) مى فرمود: عطر حورالعین بوى آسَه(۷۲) است و فرشتگان بوى گل سرخ مى دهند.(۷۳) مى فرمود: کسى که مى خواهد بوى خوش مرا استشمام کند، گل سرخ را ببوید.(۷۴. مى فرمود: هرگاه به یکى از شما گلى دادند، پس آن را ببوید و بر چشمانش گذارد، که آن از بهشت است.(۷۵) و هرگاه به شما گلى [هدیه ] دادند، آن را رد نکنید.(۷۶)
امام على علیه السلام مى فرماید: رسول گرامى با دو دستش به من گل سرخ هدیه داد، چون آن را به بینى ام نزدیک کردم، حضرت فرمود: آگاه باش که گل سرخ، بعد از «آسَه»، سرور گلهاى بهشتى است.(۷۷. بر شما باد به «مرزنگوش». آن را ببویید که براى [بهبود] گرفتگى بینى خوب است.(۷۸.
میراث بازمانده
پس از چشم فرو بستن از جهان، این بود میراث مردى که هزاران سکه طلا را میان بینوایان تقسیم کرده بود:
دو قطعه پارچه، از نوع «بُرد»؛ دو جامه؛ دو پیراهن بلند؛ یک پیراهن [کوتاه ]؛ یک بالا پوش یمنى؛ دو عدد خیمه؛ یک حوله؛ یک عباى سپید؛ یک چادر شب؛ مسواک؛ قیچى؛ سرمه دان؛ آینه؛ سه قَدَح؛(۷۹. یک کاسه؛ تغار سنگى؛ کوزه آب؛ کاسه بزرگ براى میهمانان؛ عصاى یک مترى؛ بیل، پیمانه، و پلاسى براى تقسیم زکات فطره.
وقتى از جهان رفت، زرهش به خاطر سى صاع جو – که به خاطر خانواده اش قرض کرده بود – در گرو یک یهودى بود.(۸۰)
سوگ سرود
امام على علیه السلام: پدر و مادرم فداى تو باد؛ اى فرستاده خدا!
اگر به شکیبایى امر نمى کردى، و از بى تابى نهى نمى فرمودى، آن قدر اشک مى ریختم تا اشکهایم تمام شود؛ و این درد جانکاه همیشه در من مى ماند و اندوهم جاودانه مى شد؛ که همه اینها در مصیبت تو ناچیز است!(۸۱)
همانا شکیبایى نیکوست جز در غم از دست دادنت؛ و بى تابى ناپسند است جز در اندوه مرگِ تو؛ مصیبت تو بزرگ، و مصیبتهاى پیش از تو و پس از تو [در برابر فقدانت ]ناچیزند.(۸۲)
پى نوشت:
۱. عبداللطیف عاشور در کتاب موسوعه الطیر و الحیوان فى الحدیث النبوى، ۶۸۰ حدیث را درباره پرندگان و جانداران فقط از زبان پیامبر گرامى اسلام [نه سیزده معصوم دیگر] آورده است.
۲. اصول کافى، ج ۶، ص ۵۵۳، سنن ابى داود، ج ۱، ص ۵۵۷، محاسن، ج ۲، ص ۶۲۸، مستطرفات السرائر، ص ۵۶۳.
۳. دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۵۸، قرب الاسناد، ص ۷۰، مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۱۶۴.
۴. سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۰۵۸، سنن نسائى، ج ۷، ص ۲۲۹، شرح المسلم (نووى.، ج ۱۳، ص ۱۰۶، المصنف، ج ۴، ص ۴۹۲.
۵. بحارالانوار، ج ۶۲، ص ۳۱۵، دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۷۴، سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۰۵۸، سنن ابى داود، ج ۱، ص ۶۴۳، سنن ترمذى، ج ۲، ص ۴۳۱، سنن نسائى، ج ۷، ص ۲۲۷، صحیح مسلم، ج ۶، ص ۷۲، مسند احمد، ج ۴، ص ۱۲۳.
۶. کنزالعمال، ج ۱۳، ص ۴۲۹، مسند احمد، ج ۴، ص ۳۵.
۷. تحفه الاحوذى، ج ۵، ص ۳۰۰، سنن ابى داود، ج ۱، ص ۵۷۸، صحیح مسلم، ج ۶، ص ۱۶۳، فتح البارى، ج ۹، ص ۵۵۱، مسند احمد، ج ۳، ص ۲۹۷، المصنف، ج ۴، ص ۴۵۸.
۸. بحارالانوار، ج ۶۱، ص ۲۸۲، سنن دارمى، ج ۲، ص ۸۳، سنن نسائى، ج ۷، ص ۲۳۸، صحیح ابن حبّان، ج ۱۲، ص ۴۳۴، صحیح بخارى، ج ۶، ص ۲۲۸، فتح البارى، ج ۹، ص ۵۲۹.
۹. خصال، ص ۹۹، علل الشرایع، ج ۲، ص ۵۸۳، محاسن، ج ۲، ص ۶۲۷.
۱۰. صحیح بخارى، ج ۳، ص ۷۷، صحیح مسلم، ج ۷، ص ۴۴.
۱۱. بحارالانوار، ج ۶۱، ص ۲۱۳، مکارم الاخلاق، ج ۱، ص ۵۵۷، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۹۰.
۱۲. مکارم الاخلاق، ج ۱، ص ۵۵۸.
۱۳. همان.
۱۴. بحارالانوار، ج ۳۰، ص ۵۱۵، مکارم الاخلاق، ج ۲، ص ۳۰۷، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۵.
۱۵. صُرَد، پرنده اى است بزرگ تر از گنجشک با شکمى سفید و پشتى سبز و سر و منقارى بزرگ که معمولاً حشرات و گنجشک را شکار مى کند.
۱۶. بحارالانوار، ج ۶۱، ص ۲۹۱.
۱۷. بحارالانوار، ج ۶۱، ص ۲۱۰، دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۳۴۷، مسند احمد، ج ۳، ص ۴۴۱، المصنف، ج ۶، ص ۱۶۶، نوادر، ص ۱۲۱.
۱۸. بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۹۲، بحارالانوار، ج ۶۱، ص ۲۱۵.
۱۹. دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۷۵، بحارالانوار، ج ۶۲، ص ۳۲۸، سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۰۶۳، شرح مسلم (نووى.، ج ۱۳، ص ۱۰۷، مسندأبى داود، ص ۲۷۵، المصنف، ج ۴، ص ۴۵۳، موارد الضمان، ص ۲۶۳، اسباب ورود الحدیث، ص ۶۵.
۲۰. جامع الصغیر، ج ۲، ص ۶۸۷، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۵۲، خصال، ص ۱۳۷، سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۰۶۴، صحیح ابن خزیمه، ج ۴، ص ۱۴۶، صحیح مسلم، ج ۶، ص ۷۳، الفائق فى غریب الحدیث، ج ۲، ص ۲۲۸، کنزالعمّال، ج ۱۳، ص ۳۶۳، مسند أبى یعلى، ج ۴، ص ۱۶۳، معجم الکبیر، ج ۱۲، ص ۳۷، اللمع فى اسباب ورود الحدیث، ۶۵.
۲۱. بحارالانوار، ج ۶۲، ص ۳۲۹، دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۷۶.
۲۲. الاحاد و المثانى، ج ۴، ص ۹۹، بحارالانوار، ج ۶۲، ص ۳۱۶، سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۰۵۸، سنن ابى داود، ج ۱، ص ۶۴۳، سنن ترمذى، ج ۲، ص ۴۳۱، سنن نسائى، ج ۷، ص ۲۲۷، شرح مسلم (نووى.، ج ۱۳، ص ۱۰۷، صحیح ابن حبّان، ج ۱۳، ص ۱۹۹، مسند ابن جعد، ص ۱۹۲، مسند احمد، ج ۴، ص ۱۲۳، المنتقى من السنن المسنده، ص ۲۲۶، المصنف، ج ۴، ص ۴۹۲.
۲۳. دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۱۷۷.
۲۴. خوانندگان فرزانه براى آشنایى با قطره اى از دریاى معارف دینى درباره حقوق حیوانات، مى توانند بنگرند به مقاله «حقوق حیوان از دیدگاه صاحب جواهر»، در فصلنامه فرهنگ جهاد، شماره ۳۰، ص ۱۰۲ – ۱۱۰.
۲۵. فصلنامه فرهنگ جهاد، شماره ۳۰، ص ۱۰۵.
۲۶. اصول کافى، ج ۵، ص ۴۸، دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۳۴۵، محاسن، ج ۲، ص ۶۳۱، من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص ۲۸۳.
۲۷. بحارالانوار، ج ۶۱، ص ۱۷۷، مسند احمد، ج ۴، ص ۱۰۳، مسند الشامیین، ج ۱، ص ۳۱۵.
۲۸. بحارالانوار، ج ۶۱، ص ۱۷۳، مکارم الاخلاق، ج ۱، ص ۴۵۰.
۲۹. بحارالانوار، ج ۶۱، ص ۱۷۴، نوادر، ص ۱۷۴.
۳۰. سنن ابى داود، ج ۲، ص ۲۱۴، سنن کبرى، ج ۷، ص ۲۸۱.
۳۱. مکارم الاخلاق، ج ۱، ص ۲۸۰.
۳۲. بغیه الحارث، ص ۲۶۸، سنن النبى، ص ۱۸۸، فیض القدیر، ج ۳، ص ۷۴۰، مکارم، ج ۱، ص ۲۸۲.
۳۳. بحارالانوار، ج ۶۲، ص ۳، عون المعبود، ج ۱۴، ص ۵، المعجم الکبیر (طبرانى.، ج ۵، ص ۲۴۰، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۵.
۳۴. بحارالانوار، ج ۶۲، ص ۱۰.
۳۵. بحارالانوار، ج ۸، ص ۳۱۷؛ دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۴۶۸؛ صحیح ابن خزیمه، ج ۲، ص ۳۲۳؛ نوادر، ص ۱۵۹.
۳۶. جامع الصغیر، ج ۲، ص ۲۰۱، صحیح بخارى، ج ۴، ص ۱۰۰، مسند احمد، ج ۲، ص ۵۱۰.
۳۷. ارواء الغلیل، ج ۶، ص ۷۴، اختصاص، ص ۱۵۰، ذخائر العقبى، ص ۱۱۶، بحارالانوار، ج ۴۲، ص ۲۴۶، روضه الواعظین، ص ۱۳۷، شرح اصول کافى، ج ۶، ص ۱۵۰، مجمع الزوائد، ج ۶، ص ۲۴۹، معجم الکبیر، ج ۶، ص ۱۰۰.
۳۸. اصول کافى، ج ۵، ص ۴۸، دعائم الاسلام، ج ۱، ص ۳۴۵، محاسن، ج ۲، ص ۶۳۱، من لا یحضر الفقیه، ج ۲، ص ۲۸۳.
۳۹. الاحاد و المثانى، ج ۲، ص ۲۹۸، بحارالانوار، ج ۶۱، ص ۱۴۹، جامع الصغیر، ج ۱، ص ۲۴۸، سنن دارمى، ج ۲، ص ۸۸، صحیح ابن حبّان، ج ۱۲، ص ۹۰، کنزالعمال، ج ۱۵، ص ۴۱۹، المعجم الاوسط، ج ۴، ص ۱۱۲، معانى الاخبار، ص ۲۸۴، موارد الضمان، ص ۴۹۰.
۴۰. بحارالانوار، ج ۶۲، ص ۲۶، معجم الکبیر، ج ۲۲، ص ۳۴۰، مجمع الزوائد، ج ۴، ص ۶۷.
۴۱. السیره النبویه (بدرى.، ص ۳۷۳.
۴۲. اصول کافى، ج ۶، ص ۵۴۶، مجمع الزوائد، ج ۱۰، ص ۱۲۸، من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۳۴۹، مسند الشامیین، ج ۱، ص ۲۳۹.
۴۳. همانها.
۴۴. بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۶۴.
۴۵. اصول کافى، ج ۶، ص ۵۴۵، بحارالانوار، ج ۶۱، ص ۱۳۰، محاسن، ج ۲، ص ۶۴۱.
۴۶. همانها.
۴۷. بحارالانوار، ج ۸، ص ۳۱۷، دعائم الاسلام، ج ۲، ص ۴۶۸، صحیح ابن خزیمه، ج ۲، ص ۳۲۳، نوادر، ص ۱۵۹.
۴۸. عوالى اللئالى، ج ۴، ص ۶، مستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۳۰۳.
۴۹. بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۹۳، مستدرک الوسائل، ج ۷، ص ۱۹۱.
۵۰. بحارالانوار، ج ۶۱، ص ۴.
۵۱. بحارالانوار، ج ۶۱، ص ۱۲۰، خصال، ص ۴۵، محاسن، ج ۲، ص ۶۴۳.
۵۲. بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۶۴.
۵۳. مستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۲۸۱، نزهه الناظرص ۳۴.
۵۴. مستدرک الوسائل، ج ۸، ص ۲۸۲.
۵۵. اصول کافى، ج ۶، ص ۵۴۵، بحارالانوار، ج ۶۱، ص ۱۳۰، محاسن، ج ۲، ص ۶۴۱.
۵۶. مکارم الاخلاق، ج ۱، ص ۲۸۰.
۵۷. بحارالانوار، ج ۶۱، ص ۱۵۰، کنز العمال، ج ۷، ص ۳۴۰، محاسن، ج ۲، ص ۶۴۲.
۵۸. بحارالانوار، ج ۶۱، ص ۱۵۰، محاسن، ج ۲، ص ۶۴۱، وسائل الشیعه (چ آل البیت.، ج ۱۱، ص ۵۱۳.
۵۹. کنزالعمال، ج ۶، ص ۲۶۲، نصب الرایه، ج ۶، ص ۴۶.
۶۰. بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۱۲۴، سنن النبى، ص ۱۸۸.
۶۱. بحارالانوار، ج ۶۰، ص ۷۴.
۶۲. کشف الخفاء، ج ۲، ص ۱۶، کنزالعمال، ج ۱۲، ص ۳۲۷.
۶۳. وسائل الشیعه (چ اسلامیه.، ج ۱۳، ص ۱۹۲.
۶۴. جامع الصغیر، ج ۱، ص ۴۰۹، کنزالعمال، ج ۳، ص ۸۹۲، منتخب مسند عبد بن حمید، ص ۳۶۶.
۶۵. درخت بلندِ سایه دار. برخى آن را درخت موز یا خار مغیلان ترجمه کرده اند.
۶۶. بحارالانوار، ج ۹، ص ۲۱۲، وسائل الشیعه (چ اسلامیه.، ج ۱۲، ص ۲۵.
۶۷. طبیعت و کشاورزى از دیدگاه اسلام، ص ۱۱۶.
۶۸. بحارالانوار، ج ۵، ص ۱۸۵، مسند احمد، ج ۳، ص ۴۶۸، معانى الاخبار، ص ۲۹۲.
۶۹. بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۶۴.
۷۰. اصول کافى، ج ۵، ص ۷۴، بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۳۸۸، حلیه الابرار، ج ۱، ص ۳۲۹.
۷۱. مستدرک الوسائل، ج ۱، ص ۴۳۴.
۷۲. آسه، گیاهى همیشه سبز با میوه گرد و سفید و سیاه و برگهاى خوشبو.
۷۳. همان.
۷۴. بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۱۴۷، کشف الخفاء، ج ۱، ص ۲۵۹.
۷۵. اصول کافى، ج ۶، ص ۵۲۴.
۷۶. همان.
۷۷. وسائل الشیعه (چ اسلامیه.، ج ۱، ص ۴۶۱.
۷۸. بحارالانوار، ج ۵۹، ص ۲۹۹، جامع الصغیر، ج ۲، ص ۱۷۱، مکارم الاخلاق، ج ۱، ص ۱۰۷.
۷۹. کاسه، پیمانه، جام.
۸۰. بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص ۱۴۴، قرب الاسناد، ص ۹۱، مجمع الزوائد، ج ۳، ص ۱۲۳، معجم الکبیر، ج ۱۱، ص ۲۱۵، مسند احمد، ج ۱، ص ۳۰۰، المصنف، ج ۵، ص ۱۰.
۸۱. نهج البلاغه، خطبه ۲۳۵.
۸۲. نهج البلاغه، حکمت ۲۹۲.
منبع: فصلنامه فرهنگ جهاد ، شماره۴۰
حسین سیّدى.