- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 4 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
شریعت از ماده «شرع» بوده و بر احکامی از دین اطلاق میشود که خداوند آنها را فرستاده و امر به انجام آنها داده است.[۱]
وجود شریعت در دین اسلام و یهودیت از مسلمات است. در اسلام آیاتی بسیاری از قرآن پیرامون احکام شرعی است که به آنها آیات الاحکام گفته میشود. علاوه بر این احادیث بسیاری نیز از شیعه و سنی وجود دارند که به شریعت پرداختهاند.
اما نقش شریعت در یهودیت بسیار پر رنگتر میباشد و به راحتی میتوان اذعان داشت که شریعت، پاشنه آصیل دین یهودی است. در اسفار خمسه که بخش اصلی کتاب مقدس یهودیان است، حجم بسیاری به بیان شریعت اختصاص داده شده، حتی یکی از این اسفار پنجگانه که سِفر لاویان خوانده میشود اختصاص به بیان این احکام دارد و در اسفار دیگر نیز بسیاری از دستورات به شریعت مرتبط است. تعبیرات مختلفی در اسفار در تأکید و اصرار بر شریعت وجود دارد که نشان از اهمیت آن در دین یهود است: «ملعون باد کسی که کلمات این شریعت را اثبات ننماید تا آنها را به جا نیاورد».[۲]
اما شریعت در دین مسیحیت سیر مجزایی داشته است. رویکرد مسیحیان نسبت به شریعت را باید به دو بخش تقسیم کرد:
۱. شریعت در مسیحیت قبل از پولس
عموم خطابات حضرت عیسی(ع) پیرامون اصلاح جامعه یهودی بوده و شریعت که در دین یهود نقش بسیار پررنگی داشته است، به صورت کلی مورد تأیید عیسی مسیح قرار گرفته است. او به صراحت اذعان میدارد که تصمیمی بر رد تورات و شریعت ندارد:
«گمان مبرید که آمده ام تا تورات یا صحف انبیاء را باطل سازم، نیامدهام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم. زیرا هر آینه به شما میگویم تا آسمان و زمین زایل نشود همزه یا نقطه ای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هر که یکی از این احکام کوچکترین را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود اما هر که به عمل آورد و تعلیم نماید او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد».[۳]
با مطالعه عهد جدید به وضوح میتوان فهمید که نه تنها حضرت عیسی(ع) دست به براندازی شریعت حضرت موسی(ع) نزد، بلکه بر آن بسیار پافشاری کرده و آثار این پافشاری در گفتار و رفتار او آشکار بود. او فراوان از لزوم توجه به باطن شریعت و بسنده نکردن به ظاهر آن سخن میگفت، اما این امر هیچگاه به معنای کنار گذاشتن شریعت نیست.
علاوه بر حضرت عیسی(ع)، حواریون و پیروان اولیه ایشان نیز بر همین مبنا بوده و نه تنها دست رد بر شریعت نمیزدند بلکه به احکام پایبند بودهاند. در کتاب مقدس به نقل از یکی از همین افراد آمده:
«ای برادران من، چه سود دارد اگر کسی گوید ایمان دارم وقتی که عمل ندارد؟ آیا ایمان میتوانداو را نجات بخشد. … همچنین ایمان نیز اگر اعمال ندارد در خود مرده است … آیا پدر ما ابراهیم به اعمال عادل شمرده نشد وقتی که پسر خود اسحاق را به قربانگاه گذرانید؟ میبینی که ایمان با اعمال او عمل کرد و ایمان از اعمال کامل گردید. و آن نوشته تمام گشت که میگوید: ابراهیم به یَهُوَه ایمان آورد و برای او به عدالت محسوب گردید و دوست یَهُوَه نامیده شد. پس میبینید که انسان از اعمال، عادل شمرده میشود نه از ایمان تنها و زیرا چنانکه بدن بدون روح مرده است همچنین ایمان بدون اعمال نیز مرده است»[۴] این تعبیر و موارد مشابه به وضوح در مقابل اعتقادات پولس مطرح شدهاند و ایمان بدون عمل که همان شریعت باشد، را مفید نمیدانند.
۲. شریعت در مسیحیت بعد از پولس
پولس تغییرات بسیار زیادی در مسیحیت به وجود آورد و حتی میتوان مسیحیت امروزی را براساس آموزههای پولس دانست تا اموزههای عیسی مسیح. یکی از مهمترین و بنیادیترین آموزههای پولس، نظریه فیض بوده است. او بر این اعتقاد بود که عیسی مسیح فرزند خدا بوده و برای پاک شدن گناه ما انسانها، فدا شده است. حال ما تنها با اعتقاد به این فدا شدن عیسی مسیح، لایق فیض گردیده و نجات مییابیم: «پس همچنان که به یک خطا حکم شد بر جمیع مردمان برای قصاص ، همچنین به یک عمل صالح بخشش شد بر جمیع مردمان برای عدالت حیات»[۵] «و چنانکه در آدم همه می میرند در مسیح نیز همه زنده خواهند شد».[۶]
حال در این سیری که پولس به وجود آورد، نیازی به شریعت نبوده است. شریعت برای زمانی بود که هنوز عیسی ظهور نکرده است و پس از آن دیگر عمل به شریعت مجاز نیست: «به خوبی می دانیم که انسان با اجرای احکام شریعت، هرگز در نظر خدا پاک و بیگناه به حساب نخواهد آمد، بلکه فقط با ایمان به عیسی مسیح، پاک و بیگناه محسوب خواهد شد. بنابراین، ما نیز به عیسی مسیح ایمان آوردیم تا از این راه مورد قبول خدا واقع شویم، نه از راه انجام شریعت یهود. زیرا هیچ کس هرگز با حفظ احکام شریعت، نجات و رستگاری نخواهد یافت».[۷]
پولس حتی شریعت را به قدری رد میکند که عمل کننده به آن را در مقابل مسیح دانسته و عامل به شریعت را از فیض عیسی مسیح دور میداند: «پس به آن آزادی که مسیح ما را بدان آزاد کرد، استوار باشید و باز در یوغ بندگی گرفتار نشوید … همه شما که از شریعت عادل میشوید از مسیح باطل و از فیض ساقط گشتهاید … ».[۸]
اعتقاد مسیحیت امروزی پیرامون شریعت نیز بر پایه اعتقاد پولس شکل گرفت و شریعت را نفی کرد. با این حال دینی که دارای کتاب مقدس و نظام کلیسایی است، نمیتواند به صورت کامل بدون هیچ اعمال و آیین بوده باشد. در مسیحیت اموری وجود دارد که از آنها به عنوان اسرار کلیسایی یاد میشود و مسیحیان به آن عمل میکنند که البته این اعمال بیشتر حالت سمبلیک دارند. پیرامون تعداد آنها، اختلافاتی وجود دارد و فرقههای مختلف مسیحی تعدادی را بیان داشتهاند. با این حال دو مورد وجود دارد که مورد اتفاق همه گروهها میباشد و به نوعی لازمه مسیحی بودن این است که از این دو سنت کلیسائی پیروی نمایند. این دو آیین عبارتند از غسل تعمید و عشای ربانی که مورد قبول همه گروههای مسیحی میباشد.
پی نوشت:
[۱]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق، مصحح، مخزومى، مهدى، سامرائى، ابراهیم، ج ۱، ص ۲۵۲، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
[۲]. تثنیه،۲۷: ۲۶.
[۳]. متی، ۵: ۱۷ – ۲۰.
[۴]. رساله یعقوب، ۲: ۱۴ – ۲۴.
[۵]. رومیان ۵ : ۱۸.
[۶]. اول قرنتیان ۱۵ :۲۲.
[۷]. غلاطیان، ۲: ۱۶.
[۸]. رساله پولس به غلاطیان، ۵: ۱- ۴.