زندگینامه شیخ صفی الدین اردبیلی

زندگینامه شیخ صفی الدین اردبیلی

۱۴۰۴-۰۵-۰۳

24 بازدید

اشتراک‌گذاری در ایتا اشتراک‌گذاری در بله اشتراک‌گذاری در سروش کپی کردن لینک

شیخ صفی ‌الدین اردبیلی (۶۵۰ – ۷۳۵ق) یکی از چهره ‌های شاخص تاریخ ایران و بنیان‌ گذار سلسله صفویه است. وی نه تنها یک عارف و صوفی بزرگ بود، بلکه نقشی کلیدی در شکل‌ گیری هویت شیعی ایران ایفا کرد. او گذشته از زعامت دینی و مرشدیت، مردی صاحب کرامات عالیه، مفسّر قرآن، عالم، فاضل و شاعر بوده است.

نسب و خاندان شیخ صفی الدین اردبیلی

سید اسحاق اردبیلى معروف به «شیخ صفى ‌الدین اردبیلی» کنیه اش ابوالفتح و لقبش شمس ‌الدین بود. نسب شیخ صفی الدین اردبیلی را با نوزده واسطه به امام موسی کاظم (ع)، امام هفتم شیعیان دوازده امامی، رسانده ‌اند.[۱] در ریحانه ‌الادب، صفاتی چون «برهان الاصفیاء»، «قطب ‌الاقطاب» و «شیخ‌ العارفین» برای او ذکر شده است.

او فرزند مردی زارع بود و در روستای کلخوران، واقع در شمال‌ غربی اردبیل، زاده شد. به‌ جز مدتی که به فارس و گیلان سفر کرد، تا پایان عمر در همان روستا ساکن بود.

همسر شیخ صفی ‌الدین اردبیلی، دختر شیخ زاهد گیلانی بود و از او سه پسر به ‌نام ‌های محیی‌ الدین (متوفای ۷۲۴ق)، صدرالدین موسی (۷۳۴-۷۹۴ق) و ابوسعید داشت. صدرالدین موسی جانشین پدر و نیای خاندان صفوی شد. همچنین شاه اسماعیل و شاه خدابنده و شاه عباس اول و تمام سادات صفویه از نسل این بزرگوارند.

تحصیلات و استادان

شیخ صفی الدین اردبیلی در کودکی توجه خاصی به امور مذهبی نشان می‌ داد و در جوانی قرآن را حفظ کرد و ضمن تحصیل علوم مقدماتی به زهد و ریاضت پرداخت و به مشاهده ظهورات غیبیه و عوالم غیرمرئیه توفیق یافت. گاهی در مزار شیخ فرج اردبیلی و گاهی در مرقد شیخ ابوسعید اردبیلی به عبادت مشغول می‌ شد.[۲]

حمدالله مستوفی نیز در تاریخ گزیده او را مردی صاحب ‌وقت خطاب کرده است. نوشته‌ اند وی نخست در اردبیل دانش آموخت. چون از دانشمندان آن شهر بی ‌نیاز شد، در پی پیری می‌ گشت که او را ارشاد کند و چون شنید که شیخ نجیب ‌الدّین بُزغُش شیرازی در شیراز حلقه تصوف دارد، آهنگ شیراز کرد. چون به آن‌ جا رسید، شیخ نجیب ‌الدین زندگی را بدرود گفته بود. وی با سعدی شیرازی در شیراز ملاقات کرد.

شیخ صفی چندی در حلقه مریدان مشایخ معروف آن دوران، شیخ رکن ‌الدین بیضاوی و امیرعبدالله، درآمد و امیرعبدالله او را به شیخ تاج ‌الدین ابراهیم، معروف به دیدار با «شیخ زاهد گیلانی»، عارف مشهور آن زمان که در گیلان می ‌زیست، تشویق کرد.

شیخ صفی الدین اردبیلی چهار سال در پی شیخ زاهد می‌ گشت تا این‌که در روستایی، در منطقه گیلان، به او رسید و تا زمان مرگ شیخ زاهد، مدت ۲۵ سال، در حلقه مریدان او بود و از او اخذ انابت و فنون طریقت کرد و دست ارادت بدو داد و داماد او شد و پس از مرگ او، در همان طریقت، جانشین وی شد.[۳]

شیخ صفی در این زمان گاهی در لاهیجان و گاهی در اردبیل زندگی می ‌کرد. او همچنین معاصر شیخ علاء الدوله سمنانی بود و منابع از ارتباط معنوی ایشان سخن گفته ‌اند.

شیخ صفی الدین اردبیلی عارف نامی

شیخ صفی از عارفان نامی عهد اولجایتو و پسرش، ابوسعید بهادرخان ایلخانی، بود که با مریدان خود در آن ایام در کلخوران، در اطراف مقبره پدر خود، می ‌زیست. شیخ صفی الدین اردبیلی، به سبب مقام بلند عرفانی خود، همواره از توجه ایلخانان مغول برخوردار بود. وی در دستگاه غازان ‌خان به اعتبار مُراد مقتدر خود، شیخ زاهد، قرب و منزلتی داشت.

خواجه رشیدالدین فضل‌ الله همدانی وزیر به او احترام می‌ گذاشت و هر ساله برای مخارج خانوار او نقد و جنس فراوان می ‌فرستاد. خواجه رشیدالدین در مکتوبی به پسر خود، امیر احمد حاکم اردبیل، توصیه کرده است که در معامله خود با مردم اردبیل چنان کند که شیخ صفی الدین اردبیلی از او راضی و شاکر باشد.[۴]

ابن بزاز اردبیلی، در کتاب خود، در شرح احوال و سخنان و کرامات شیخ صفی الدین اردبیلی نوشته است: «صفی ‌الدین در جوانی از بابت زیبایی و حسن صورت چنان بود که او را «یوسف ثانی» لقب داده بودند و به سن بلوغ نرسیده زنان در عشق او دست ‌ها می ‌بریدند، ولی دلِ مبارک او از ایشان می ‌رمید و این حسن صورت در دوران بلوغ به حدی بود که اولیاء اللّه وی را پیر تُرک خواندندی و در جماعت طالبان او را زرین ‌محاسن می‌ گفتند.»[۵]

شیخ صفی الدین اردبیلی بیش از ۳۰ سال به هدایت و ارشاد طالبان طریقت اشتغال داشت و گفته‌ اند که بیش از ۱۰۰ هزار نفر را تربیت کرد. نیز آورده ‌اند که تعداد مریدان و توسعه نفوذ او در آسیای صغیر نیز بسیار بوده است.

به شیخ صفی الدین اردبیلی کرامات بسیاری منسوب است که در میان خاص و عام مشهور و در کتاب ‌های بسیاری درج شده است. از جمله این کتاب ‌ها اعیان ‌الشیعه و صفوه ‌الصفا از ابن‌ بزاز است.

تبدیل یک فرقه صوفی به یک سلسله پادشاهی

درباره مذهب شیخ صفی، تردیدهایی وجود دارد، اما بر اساس شواهدی می‌ توان گفت که شیخ صفی الدین اردبیلی مذهب سنی شافعی داشته و انتساب به خاندان پیامبر (ص) را هم ادعا کرده است.[۶]

شیخ صفی الدین اردبیلی مؤسس طریقت صوفیانه «صفوی» است که پیروان آن کلاه سرخ دوازده تَرَکی بر سر می ‌گذاشتند و برای همین «قزل ‌باش»، یعنی سر سرخ، نامیده می ‌شوند. صفویه، چون به یاری ایشان به پادشاهی رسیدند، همان کلاه را تاج سلطنت خود کردند.[۷]

با رهبری شیخ صفی الدین اردبیلی، به‌ رغم مخالفت ‌ها و کارشکنی ‌های فرزندان شیخ زاهد و پیروان او، نام فرقه زاهدیه زیر نام جدید صفویه ظاهر شد و به سبب وسعت و اهمیتی که یافته بود از صورت یک فرقه صوفیانه به شکل نهضتی مذهبی در اردبیل درآمد و به صورت دعوتی در سراسر ایران، سوریه و آسیای صغیر پراکنده شد و حتی به سیلان نیز رسید.

شیخ صفی ‌الدین اردبیلی حتی در دوره حیات خود تاثیر سیاسی بسیاری بر جای نهاد. تعیین پسرش، صدر الدین موسی به جانشینی خود، نشان می ‌دهد که او قصد داشته قدرت سیاسی را در دودمان صفوی حفظ کند.[۸] اولاد شیخ صفی الدین اردبیلی، بنابر رسم معمول در سلسله، خودشان را ملقب به «سلطان» می‌ کردند؛ مثل سلطان حیدر، سلطان جنید و سلطان اسحاق، تا آن‌که عاقبت، سلطنت دنیوی را نیز با سلطنت طریقتی توام ساختند و چندین تن از این خانواده به قدرت رسیدند و به سبب انتسابشان به شیخ صفی، به سلاطین صفویه معروف شدند. پایتخت آنان نخست تبریز و سپس قزوین بود، تا آن‌که از عهد شاه عباس اول اصفهان را مرکز سلطنت خود کردند.[۹]

آثار و تألیفات شیخ صفی الدین اردبیلی

از شیخ صفی الدین اردبیلی کتاب مستقلی برجای نمانده است، ولی مطالعه باب چهارم از کتاب ابن‌ بزاز، که به تفسیرهای عرفانی شیخ صفی ‌الدین اردبیلی از آیات قرآنی و احادیث نبوی اختصاص دارد، نشان می ‌دهد که او، گذشته از سیاستمداری و زعامت و مرشدیت، مردی صاحب کرامات عالیه، مفسّر قرآن، عالم، فاضل و شاعر بوده است. وی در این تفسیرها به اشعار سنایی، عطار، عراقی، مولوی و سعدی استشهاد می‌ کند.[۱۰]

کتابی به نام قُرّاء مجموعه را نیز به شیخ نسبت داده ‌اند. شیخ صفی الدین اردبیلی به لهجه گیلانی و زبان رایج فارسی شعر می ‌سرود که از اشعار او چند بیتی به جا مانده است.[۱۱]

صفی ‌الدین مؤسس طریقتی صوفیانه به نام «صفوی» است که پیروان آن کلاه سرخ دوازده تَرَکی بر سر می‌ گذاشتند و برای همین قزل‌ باش، یعنی سرسرخ، نامیده می‌ شوند. صفویه، چون به یاری ایشان به پادشاهی رسیدند، همان کلاه را تاج سلطنت خود کردند.[۱۲]

با رهبری شیخ صفی، به ‌رغم مخالفت ‌ها و کارشکنی ‌های فرزندان شیخ زاهد و پیروان او، نام فرقه زاهدیه زیر نام جدید صفویه ظاهر شد و به سبب وسعت و اهمیتی که یافته بود از صورت یک فرقه صوفیانه به شکل نهضتی مذهبی در اردبیل درآمد و به صورت دعوتی در سراسر ایران، سوریه و آسیای صغیر پراکنده شد و حتی به سیلان نیز رسید. صفی ‌الدین حتی در دوره حیات خود تأثیر سیاسی بسیاری بر جای نهاد. تعیین پسرش، صدرالدین موسی، به جانشینی خود نشان می ‌دهد که او قصد داشته قدرت سیاسی را در دودمان صفوی حفظ کند.[۱۳]

وفات

شیخ صفی الدین اردبیلی در پایان زندگی به حج رفت و پیش از رفتن، پسرش صدرالدین را به جای خود گماشت. وی در بازگشت از این سفر بیمار شد و پس از دوازده روز بیماری، در صبح روز دوشنبه، ۱۲ محرم، سال ۷۳۵ قمری، در ۸۵ سالگی، در اردبیل، زندگی را بدرود گفت.

فرزندان او، به ‌ویژه پادشاهان صفوی، بر سر قبر او بنای بسیار با شکوهی ساختند که اکنون به بقعه شیخ صفی‌ الدین اردبیلی معروف است و از بناهای باشکوه تاریخی ایران به ‌شمار می ‌رود.[۱۴]

جمع بندی

شیخ صفی‌ الدین اردبیلی، نه تنها یک عارف و صوفی بزرگ بود، بلکه بنیان‌ گذار سلسله صفویه و یکی از چهره ‌های شاخص تاریخ ایران محسوب می‌ شود. نقش او در شکل ‌گیری هویت شیعی ایران، بسیار پررنگ بوده و با تأسیس طریقت صفویه، پایه ‌های یک سلسله پادشاهی قدرتمند را در ایران بنا نهاد. این عارف نامی علاوه بر زعامت دینی و عرفان، در عرصه سیاست و اجتماع نیز تأثیرگذار بود و با کرامات و اشعاری که از او به یادگار مانده است، جایگاه ویژه‌ ای در تاریخ و گذشته ایران دارد.

پی نوشت ها

[۱]. مرعشى نجفى، حوادث الایام، ص۴۳.

[۲]. حاج سید جوادی، اثرآفرینان، ذیل شیخ صفی، ج۳، ص۳۰.

[۳]. حقیقت، عارفان بزرگ ایرانی در بلندای فکر انسانی، ج۱، ص۵۹۰.

[۴]. ابن بزاز اردبیلی، صفوه‌الصفا، ج۱، ص۷.

[۵]. ابن بزاز اردبیلی، صفوه‌الصفا، ج۱، ص۴.

[۶]. مصاحب، دایره‌المعارف فارسی، ج۱، ص۵۵۱.

[۷]. حقیقت، عارفان بزرگ ایرانی در بلندای فکر انسانی، ج۱، ص ۵۵۱.

[۸]. حقیقت، عارفان بزرگ ایرانی در بلندای فکر انسانی، ج۱، ص ۱۵۰.

[۹]. حقیقت، عارفان بزرگ ایرانی در بلندای فکر انسانی، ج۱، ص ۱۵۰- ۱۵۲.

[۱۰]. حاج سید جوادی، اثرآفرینان، ذیل شیخ صفی، ج۳، ص۳۰.

[۱۱]. مصاحب، دایره‌المعارف فارسی، ج۱، ص۵۵۱.

[۱۲]. حقیقت، عارفان بزرگ ایرانی در بلندای فکر انسانی، ج۱، ص ۱۵۱.

[۱۳]. حقیقت، عارفان بزرگ ایرانی در بلندای فکر انسانی، ج۱، ص ۱۵۲.

[۱۴]. حقیقت، عارفان بزرگ ایرانی در بلندای فکر انسانی، ج۱، ص ۵۵۱.

منابع

  1. ابن ‌بزاز اردبیلی، توکل بن اسماعیل، صفوه ‌الصفا، تهران، زریاب، ۱۳۷۳ش.
  2. حاج سید جوادی، سید کمال، اثرآفرینان، ذیل شیخ صفی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۷۸ش.
  3. حقیقت، عبدالرفیع، عارفان بزرگ ایرانی در بلندای فکر انسانی، تهران، کومش، ۱۳۸۳ش.
  4. مرعشی نجفی، سید مهدی، حوادث الایام، چ۱، قم، تولی، ۱۳۸۵ش.
  5. مصاحب، غلامحسین، دایره‌المعارف فارسی، تهران، امیر کبیر، ۱۳۸۱ش.

اقتباس از: علی ‌اکبر ولایتی، تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، ج۱، ص۱۴۰۳.

بدون دیدگاه