- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 11 دقیقه
- توسط : محمد ارباب
- 0 نظر
غریزه خشم و غضب مانند غریزه شهوت در انسان وجود دارد اما باید با توجه به دستورات قرآن کریم و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) مهار شده و در جای صحیح خود به کار گرفته شود. در نتیجه برای مهار و استفاده صحیح از این غریزه الهی، باید آن را از جوانب گوناگون مورد بررسی قرار داد؛ که از جمله آنها عوامل ایجاد و استفاده از خشونت نابجا می باشد.
در این نوشتار به بررسی زمینه ها و عوامل خشونت از نگاه اعتقادی و اخلاقی در قرآن کریم خواهیم پرداخت.
تکذیب مبدا و معاد از عوامل خشونت
تکذیب دین به ویژه معاد، حسابرسی قیامت، جزا و پاداش از مهمترین زمینه های تبهکاری و از جمله عوامل خشونت در رفتار و گفتار با دیگران است. قرآن کریم در سوره قیامت به این حقیقت اشاره کرده است: «بَلْ یُرِیدُ الْإِنسَانُ لِیَفْجُرَ أَمَامَهُ * یَسئل أَیَّانَ یَوْمُ الْقِیَامَه»؛[۱] نه، آدمی چنین نمی پندارد که او را حیاتی دوباره نمی بخشیم؛ بلکه او می خواهد آینده عمرش را به فسق و گناه بگذراند. این است که رستاخیز را دروغ می شمرد و از روی تمسخر می پرسد: روز قیامت کی خواهد بود.
در سوره ماعون نیز به تاثیر تکذیب دین در خشونت ورزی با یتیمان اشاره شده است: «أَ رَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ * فَذلِکَ الَّذِی یَدُعُ الْیَتِیم»؛[۲] آیا دیدی آن کسی را که جزا و پاداش را دروغ می انگارد و رستاخیز را باور نمی کند؟ او همان کسی است که یتیم را به شدت و ستم از خود می راند.
برخی مفسران مراد از «دین» را، اسلام[۳] و برخی دیگر حسابرسی و جزا[۴] دانسته اند.
باورهای ناشی از کج فهمی آموزه های دینی
نمونه ای از نقش کج فهمی آموزه های دینی در تولید خشونت را می توان در سنت فرزندکشی در دوران تاریک جاهلیت نشان داد. این سنت زشت و خشن جاهلی با سه انگیزه انجام می شد:
- برخی اقوام جاهلی، دختر داشتن را مایه سرافکندگی و شرمساری خویش می دانستند و در پی خبر دختردار شدن از شدت خشم رنگشان دگرگون می شد و در پی این گزارش ناگوار از قوم خود پنهان می شدند و خود را بر سر دو راه می دیدند، زنده به گور کردن وی یا با خواری بزرگ کردن او «و إِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِالأُنثى ظَلَّ وَجهُهُ مُسوَدًاً و هُوَ کَظِیم * یَتَوارَى مِنَ القَومِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَیْمَسِکُهُ عَلى هونٍ أم یَدُسُهُ فِى التُّراب ألا ساء ما یَحْکُمُونَ»؛[۵]
و گروهی از آنان نوزادان دختر را زنده به گور می کردند «و إِذَا المَوء ودَهُ سُئِلَت * بِأَى ذَنبٍ قُتِلَت»؛[۶] و از این رو که کشتن فرزند دختر در عصر جاهلی سنتی پذیرفته شده بود، قبر را «داماد» خود می خواندند.[۷]
راز چنین رفتار جاهلانه ای این بود که دختران از یک سو هنگام جنگ و غارتگری توان رزم و غارت نداشتند و از سوی دیگر هنگام هجوم غارتگران و مهاجمان توان دفاع نداشتند و از سوی سوم اسارتشان به دست دشمن مهاجم، ننگی ابدی برای قبیله بود. - گروهی بر اثر فشار اقتصادی و فقر مالی فرزندان دختر یا پسر خود را می کشتند که خدای سبحان آنان را از این کار بازداشت: «و لا تقتلوا أولادکم من إملاقٍ نَحنُ نَرْزُقُکُم وإیَّاهُم»؛[۸]
- گروهی نیز برای نذر یا تبرک، فرزندان پسر یا دختر را برای بت ها قربانی می کردند: «و کَذلِک زَیَّنَ لِکَثِیرٍ مِنَ المُشْرِکِینَ قَتلَ أَوْلادِهِم شُرَکَاؤُهُم لِیُردوهُم و لیلبسوا عَلَیهِم دینَهُم»؛[۹]
فرزندکشی را که از خشونت بارترین کارهای روزگار جاهلی بود، چنانچه برای تبرک به بت باشد، می توان از موارد کج فهمی آموزه های دینی دانست؛
شاید بتوان صبغه دینی داشتن این کارها نزد عرب جاهلی را از سخن امیر مومنان (علیه السلام) استفاده کرد که هنگام بیان این سنت ها از آنها به «شر دین» (بدترین دین و آیین) یاد کرده است که عبارت دیگری از کج فهمی دین حق الهی است؛
در روزگار کنونی نیز یکی از عوامل خشونت گروه های تکفیری، باورهای نادرست و باطلی است که از کج فهمی آموزه های دینی برخاسته است. وهابیان که هم اکنون خوراک فکری بسیاری از گروه های تکفیری در سطح جهان را فراهم می کنند، با تلقی نادرستی که از توحید و شرک دارند، نه تنها شیعیان، بلکه اهل تسنن را نیز که با تلقی یاد شده هماهنگ نیستند به شرک متهم می کنند و احکام مشرک را درباره آنها جاری می دانند و همین تلقی، پایه بسیاری از خشونت ها و جنایات فجیع آنان است؛
جنایاتی همچون اشغال غاصبانه برخی کشورهای اسلامی و تخریب گسترده ساختمان های شخصی و عمومی و زیر ساخت های اقتصادی و غارت منابع و ذخایر اقتصادی ملی این کشورها، کشتن انسان های بی گناه از جمله زنان و کودکان خردسال، به ویژه به شکل سربریدن، بریدن اعضای بدن و زنده در آتش سوزاندن، شکنجه کردن دستگیر شدگان بی گناه، زندانی کردن و مصادره اموال شخصی مردم و تبعید و آواره سازی آنان و به اسارت گرفتن زنان مسلمان و مسیحی و دیگر پیروان ادیان و مذاهب و فروختن آنها.
تعصب جاهلی درباره دین باطل و روش نیاکان
تعصب جاهلی درباره دین باطل و روش نیاکان (در پرستش معبودان باطل) از زمینه های مهم رفتار خشونت آمیز است. قرآن کریم نمونه هایی را یاد می کند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
- تعصب جاهلی مردم مدین، زمینه ساز برخورد خشونت آمیز آنها با پیامبرشان حضرت شعیب (علیه السلام) شد: «وَ إِلى مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً قَالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللهَ ما لَکُمْ من إله غیره … * قالوا یا شُعَیْبُ أَ صَلاتک تَأْمُرُکَ أَنْ نتَرکَ ما یَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نفعَل فِی أَمْوالِنا ما نشوا إِنَّکَ لَأَنْتَ الْحلِیمُ الرَّشیدُ *… * قالوا یا شُعَیْبُ ما نفقه کثیراً مِمَّا تَقُولُ و إنا لنراک فینا ضعیفاً ولو لا رهطُکَ لرجَمْناکَ وَ ما أَنتَ عَلَیْنا بعزیز»؛[۱۰]
و به سوی مردم مدین برادرشان شعیب را به رسالت فرستادیم. گفت: ای قوم من، خدا را بپرستید که شما را معبودی شایسته پرستش جز او نیست… گفتند: ای شعیب، آیا نماز تو به تو فرمان می دهد که ما آنچه را پدرانمان می پرستیدند رها کنیم یا در اموال خود آنگونه که می خواهیم تصرف نکنیم؟
راستی که تو بردبار و ره یافته ای و برای تو زشت است که آزادی را از ما سلب کنی… گفتند: ای شعیب، ما بسیاری از آنچه را که تو می گویی، به روشنی نمی فهمیم و قطعا تو را در میان خود ناتوان می بینیم و اگر آن چند تن از خویشاوندان تو که نزد ما محترم اند نبودند، حتما تو را سنگسارکرده بودیم و تو بر ما قدرتی نداری. - آزر بت پرست عموی حضرت ابراهیم (علیه السلام) نیز در تهدید آن حضرت به سنگسار کردن، سخن از رویگردانی ابراهیم (علیه السلام) از پرستش بت ها داشت: «قالَ أَراغِبُ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْرَاهِیمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَ اهْجُرْنِی مَلِیاً»؛[۱۱] گفت ای ابراهیم، آیا تو از معبودان من رویگردانی؟ سوگند یاد می کنم که اگر از رویگردانی خود بازنایستی تو را سنگسار خواهم کرد و اکنون برای مدتی طولانی مرا ترک کن و از من فاصله بگیر.
- فرعون نیز در توجیه رفتار خشونت بار خود با حضرت موسی (علیه السلام) ترس خود از تغییر دین مردم (پرستش خدایان) به دست حضرت موسی (علیه السلام) را یاد کرد:
«وَ قالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسى وَ لیَدعُ رَبَّهُ إنّى أخافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ …»؛[۱۲]
و فرعون به بزرگان قومش گفت: مرا واگذارید؛ اگر مرا به خود وانهید، موسی را می کشم و بر اوست که پروردگارش را بخواند تا اگر توانست، از دست من نجاتش دهد. من از این می ترسم که موسی دین شما را دگرگون سازد و شما را از پرستش خدایانتان به پرستش خدای خودش سوق دهد….
درشتخویی، خشم و غضب از زمینه ها و عوامل خشونت
از زمینه های مهم و عوامل خشونت در گفتار و رفتار، درشتخویی و سختدلی (به معنای خصلت و خصوصیتی اخلاقی) است؛ چنانکه در مقابل، نرمخویی از مهمترین زمینه های نرمش در گفتار و رفتار است. قرآن کریم در یکی از کلیدی ترین آیاتش به این زمینه اشاره کرده، خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید:
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»؛[۱۳] اى پیامبر، به سبب لطف و رحمت خدا بود که با آنان نرمخویی و مهربانی کردی و اگر درشتخوی و سختدل بودی، قطعا از گرد تو پراکنده شده بودند.
پس اکنون هم از خطاهایشان درگذر و از خدا برایشان آمرزش بخواه و در تدبیر امور با آنان مشورت کن و چون بر کاری تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن که خداوند توکل کنندگان را دوست می دارد و آنان را یاری می کند.
بر پایه این آیه، مبدا درونی رفتار مهربانانه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نرمخویی و رقت قلب آن گرامی بود. «فظ» به معنای جفاکار سختدل و «فَظاً غَلِیظَ القَلب» کنایه از سختدلی و عدم رقت و مهربانی است.[۱۴] «غلظت قلب» در برابر «رقت قلب» است. بر این اساس، قرآن کریم یکی از سرچشمه های درونی رفتار مهربانانه را رقت قلب و نرمخویی و سرچشمه رفتار خشونت بار را غلظت قلب و درشتخویی می داند که از آن به «خشونت اخلاقی» تعبیر می کنیم.
تندخویی که خود بسترها و عواملی خاص دارد، عامل مهم برافروخته شدن شعله های خشم و غضب است و خشم درونی از مهمترین بسترها و زمینه های رفتار خشونت آمیز است. غضب، آتشی درونی است که چون برافروخته شود، هر خشک و تری را که در مدار و دسترس شعله هایش قرار گیرد، می سوزاند. در بسیاری از موارد، رفتارهای خشونت آمیز سرچشمه ای جز بر افروخته شدن خشم آدمی ندارند.
در این باره به سه نکته مهم قرآنی باید توجه داشت:
- انسان دارای طبیعت (تمایلات طبیعی) و فطرت الهی است. در این تقسیم، مراد از فطرت معنای اصطلاحی آن یعنی چگونگی آفرینش روح مجرد آدمی است و در مقابل، واژه «طبیعت» ناظر به آفرینش بدن و جنبه های بدنی انسان است. آیات قرآن به هر دو اشاره دارند.
فطرت الهی انسان در آیاتی مانند آیه الهام فجور و تقوا (فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَ تَقْوَاهَا)[۱۵] و آیه فطرت (فِطْرَتَ اللهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا)[۱۶] آمده است. اشاره به طبیعت و تمایلات طبیعی آدمی را نیز در آیات بیانگر مذمت انسان مانند آیات «إِنَّ الإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعاً»؛[۱۷] «وَ کَانَ الإنْسانُ قَتوراً»؛[۱۸] «خُلِقَ الإِنْسانُ مِنْ عَجَلٍ»؛[۱۹] «إِنَّهُ کَانَ ظَلوماً جهولاً»؛[۲۰] و «واحضِرَتِ الأَنْفُسُ الشُّح»؛[۲۱] می توان یافت.
- همان طور که یکی از غرایز طبیعی انسان شهوت است که لذت طلبی، مقام خواهی و شهرت جویی و … از آن سرچشمه می گیرند. دیگری غریزه خشم و غضب است که تنفر از مزاحم و خوی خشونت و… از آن سرچشمه می گیرند.[۲۲] آفرینش غریزه خشم و غضب، جزیی از هندسه حکیمانه الهی در خلقت طبیعت آدمی است و بدون آن ساختار آفرینش انسان ناقص و ناکارآمد است؛ زیرا انسان بی بهره از خشم، در برابر تهاجم بیگانه به کیان خویش فاقد ابزار دفاعی است.
- در حقیقت تالیفی انسان (طبیعت و فطرت) فطرت او اصالت دارد و طبیعت او فرع آن است[۲۳] و انسان باید فطرت خویش را امام و طبیعت خود را ماموم او قرار دهد.[۲۴] چنانچه اگر طبیعت خاکی انسان با فطرت الهی و آسمانی او مهار و تعدیل شود، انسان به حیات معقول و متالهانه دست می یابد؛ وگرنه به سوی مشابهت با حیوان (کَالأنعَام)؛[۲۵] و سپس حیوانیت و سرانجام، پست تر از حیوانیت (بل هم أَضَلُّ)؛[۲۶] حرکت می کند.
زیرا گرچه صورت او انسانی است، حقیقت و هویت درونی وی حیوان است؛ چنان که امیر مومنان (علیه السلام) درباره چنین آدمیانی فرمود صورت آنان صورت انسان و قلبشان قلب حیوان است: «فَالصَّورَهُ صُورَهُ إِنْسَانِ وَ القَلْبُ قَلْبُ حَیْوَان»؛[۲۷]
استکبار و خودبزرگ بینی
قرآن کریم خشونت ورزی را برخاسته از هوای نفس می داند. در داستان هابیل و قابیل هر چند طبق آیات قرآن هابیل از توطئه برادرش خبر داشت، ترس از خدا مانع شد که درباره برادرش رفتار خشن برگزیند؛ ولی برادرش با پیروی از هوای نفس به قتل او دست زد: «فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الخاسِرین»؛[۲۹]
بر اساس آیات قرآن، پیروی از هوای نفس و در نتیجه گردنکشی و استکبار و عدم تحمل حق به تکذیب و رفتارهای خشونت آمیز می انجامد: «… افکلما جاءَکُم رَسولُ بِما لا تهوى أَنفُسُکُمُ اسْتَکبَرتُم فَفَریقاً کَذَّبْتُم و فَریقاً تقتلون»؛[۳۰]
یکی از زمینه ها و عوامل خشونت، روحیه استکبار یعنی برتری خواهی[۳۱] و خودبزرگ بینی دروغین[۳۲] است؛ چنان که استکبار فرعون زمینه ساز خشونت وی با ایمان آورندگان به خداوند شد:
«قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ ….* لَأَقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ مِنْ خِلافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِین؛»[۳۳] فرعون گفت: پیش از آنکه به شما رخصت دهم، به او ایمان آوردید… سوگند یاد می کنم که دست و پای شما را یکی از راست و دیگری از چپ به شدت خواهم برید؛ سپس همه شما را در تنه های درختان خرما به صلیب خواهم کشید. جمله «آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ …» نشان دهنده استکبار فرعون است.[۳۴]
همچنین استکبار بنی اسرائیل، عامل برخورد خشونت آمیز آنان با انبیا (علیهم السلام) شد: «و لَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتابَ وَ قَفَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بالرُّسُل وَ آتَیْنَا عِیسَى ابْن مَرْیَمَ الْبَیِّنَاتِ وَ أیدناه بِرُوحِ الْقُدْسِ أَ فَکُلَّما جَاءَکُمْ رَسُولٌ بما لا تَهْوَى أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کذبتم و فریقاً تَقْتُلُونَ»؛[۳۵]
و همانا ما به موسی کتاب آسمانی دادیم و پس از او پیامبران فراوانی را یکی پس از دیگری با راه و رسم وی فرستادیم و به عیسی پسر مریم آن معجزات آشکار را عطا کردیم و او را با «روح القدس» تایید کردیم. پس چرا هرگاه پیامبرانی برای شما قوانینی آوردند که دلخواه شما نبود، گردنکشی کردید؟ پس گروهی از آنان را دروغگو شمردید و گروهی را کشتید که کشتن پیامبران رویه شماست.
حسد ورزی از مهم ترین عوامل خشونت
حسد از زمینه های مهم خشونت است. نمونه روشن آن را در قصه حضرت یوسف (علیه السلام) می توان یافت؛ برادران یوسف (علیه السلام) براثر حسدورزی به یوسف و مکانت و جایگاهی که نزد پدرشان حضرت یعقوب (علیه السلام) داشت، برای قتل او توطئه کردند:
«إِذْ قَالُوا لَیُوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى أَبِینَا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ* اقْتُلُوا یُوسُفَ أَوِ اطْرَحُوهُ أَرْضاً یَخْلُ لَکُمْ وَجْهُ أَبِیکُمْ وَ تَکُونُوا مِنْ بَعْدِهِ قَوْماً صالِحِینَ * قال قائِلٌ مِنْهُمْ لا تَقْتُلُوا یُوسُفَ وَ أَلْقُوهُ فِی غَیابَتِ الْجُبِّ یَلْتَقِطْهُ بَعْضُ السَّیَّارَهِ إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ؛»[۳۶]
یاد کن هنگامی را که برادران یوسف [در صدد توطئه برآمدند و با یکدیگر] گفتند: همه می دانیم که یوسف و برادرش [بنیامین] نزد پدرمان از ما محبوب ترند، در صورتی که ما گروهی نیرومندیم [و همه کارهای پدر به دست ما انجام می شود]؛ قطعا پدرمان در برتری دادن یوسف و برادرش بر ما در خطایی آشکار است.
برخی از آنان گفتند یوسف را بکشید و برخی دیگر گفتند او را در سرزمینی دور دست بیفکنید که نتواند بازگردد؛ آنگاه توجه پدرتان به شما معطوف می شود؛ بعد از او [توبه می کنید و] مردمی شایسته می شوید.
گوینده ای از آنان گفت: یوسف را نکشید [و کاری که به هلاک او می انجامد، نکنید؛ اگر می خواهید کاری کنید] او را در قعر چاه بیفکنید تا برخی از کاروانیان او را برگیرند و با خود به سرزمینی دور دست ببرند.
سرپیچی از فرمان خدا و تجاوز از حدود الهی
برخورد خشونت آمیز بنی اسرائیل با انبیا، برخاسته از روحیه تجاوزگری آنان از حدود الهی بود: «… وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذَلِکَ بِمَا عَصَوا وَ کَانُوا یَعْتَدُونَ؛»[۳۷] … و پیامبران را به ناحق می کشتند و این از آن روی بود که از فرمان های خدا سرپیچی کردند و پیش از آن از حدود الهی تجاوز می کردند.
بر اساس این آیات، گناه و سرپیچی از فرمان های خدا و تجاوز از حدود و قوانین الهی کار تبهکاران را به جایی می رساند که از خشونت بار ترین کار (قتل) درباره شریف ترین و پاک ترین بندگان خدا یعنی پیامبران معصوم (علیهم السلام) نیز ابایی ندارند.
نتیجه گیری
قرآن کریم در آیات مختلف به نهی از خشونت ورزی در گفتار و رفتار اشاره می کند؛ در بررسی برخی از عوامل خشونت و زمینه های اعتقادی و رفتاری آن در قرآن کریم نیز می توان از تکذیب مبدا و معاد، باورهای ناشی از کج فهمی آموزه های دینی، تعصب جاهلی درباره دین باطل و روش نیاکان، درشتخویی، خشم و غضب، استکبار و خودبزرگ بینی، حسد ورزی، سرپیچی از فرمان خدا و تجاوز از حدود الهی نام برد.
غریزه خشم و غضب مانند غریزه شهوت در انسان وجود دارد اما باید با توجه به دستورات قرآن کریم و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) مهار شده و در جای صحیح خود مانند حفظ کیان خویش در مقابل تهاجم بیگانه به کار گرفته شود.
پی نوشت ها
[۱]. قیامت: ۶ – ۵.
[۲] . ماعون: ١ – ٢.
[۳] . روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم؛ ج۱۶، جزء۳۰، ص۴۳۵.
[۴] . مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ ج۹_۱۰، ص۸۳۳.
[۵] . نحل: ۵۸ – ۵۹.
[۶] . تکویر: ۸ – ۹.
[۷] . لسان العرب؛ ج ۴، ص ۴۷۱ ، «ص ه ر». نیز ر.ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ ج۹_۱۰، ص ۶۷۴. ؛ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن؛ ج۱۰، ص۱۳۹.
[۸]. انعام: ۱۵۱.
[۹]. انعام: ۱۳۷.
[۱۰] . هود: ۸۴، ۸۷ و ۹۱.
[۱۱] . مریم: ۴۶.
[۱۲]. غافر: ۲۶.
[۱۳]. آل عمران: ۱۵۹.
[۱۴]. ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ ج۹، ص۱۲۶، «ف ض ض». ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن: ج ۴، ص۵۶.
[۱۵]. شمس: ۸.
[۱۶]. روم: ۳۰.
[۱۷] . معارج: ۱۹.
[۱۸] . اسراء: ۱۰۰.
[۱۹] . انبیاء: ۳۷.
[۲۰] . احزاب: ۷۲.
[۲۱] . نسا: ۱۲۸.
[۲۲] . ر.ک: تفسیر انسان به انسان، ص ۱۸۷ .
[۲۳] . سرچشمه اندیشه؛ ج ۲، ص۲۵۸.
[۲۴] . ر.ک؛ تفسیر انسان به انسان؛ ص۱۸۷.
[۲۵] . فرقان: ۴۴. اعراف: ۱۷۹.
[۲۶] . فرقان: ۴۴. اعراف: ۱۷۹.
[۲۷] . نهج البلاغه؛ خطبه ۸۷، ص۱۱۹.
[۲۹]. مائده: ۳۰.
[۳۰] . بقره: ۸۷.
[۳۱] . التحقیق فى کلمات القرآن الکریم؛ ج ۱۰، ص ۱۸، «ک ب ر».
[۳۲] . مجمع البحرین ج۴، ص۹، «ک ب ر».
[۳۳] . اعراف : ۱۲۳_۱۲۴. نیز ر.ک: طه ۷۱. شعراء: ۴۹.
[۳۴] . المیزان فی تفسیر القرآن ج ۸، ص ۲۱۷.
[۳۵] . بقره: ۸۷ .
[۳۶] . یوسف: ۸ – ۱۰.
[۳۷] . بقره: ۶۱.
منابع
- قرآن کریم.
- مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ چ۳، بیروت، قاهره، لندن: دارالکتب العلمیه، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ۱۴۳۰ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ تحقیق محمد جواد بلاغی؛ چ۳، تهران: انتشارات ناصر خسرو، ۱۳۷۲ش.
- طباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ چ۵، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ق.
- سید رضی، محمد بن حسین؛ نهج البلاغه؛ تحقیق صبحی صالح؛ قم: انتشارات هجرت، ۱۴۱۴ق.
- آلوسی، سید محمود؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ تحقیق علی عبدالباری عطیه؛ بیروت: دارالکتب العلیمه، ۱۴۱۵ق.
- ابن منظور، محمد بن مکرم؛ لسان العرب؛ چ۳، بیروت: دارصادر، ۱۴۱۴ق.
- الثعلبی النیشابوری، احمد بن ابراهیم؛ الکشف و البیان عن تفسیر القرآن؛ بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
- مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ چ۳، بیروت، قاهره، لندن: دارالکتب العلمیه، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، ۱۴۳۰ق.
- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر انسان به انسان؛ قم: مرکز نشر اسراء، ۱۳۹۳ش.
- جوادی آملی، عبدالله، سرچشمه اندیشه؛ چ۵، قم: مرکز نشر اسراء، ۱۳۸۷ش.
- طریحی، فخرالدین بن محمد؛ مجمع البحرین؛ تحقیق احمد حسینی اشکوری؛ چ۳، تهران: مرتضوی، ۱۳۷۵ش.
اقتباس از کتاب خشونت اجتماعی از منظر قرآن کریم، علی مدبر(اسلامی)، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی.