مدیریت اقتصاد خانواده، یکی از مهارت ها و توانمندی هایی است که نقش مهمی در ایجاد تعادل اقتصادی و کاهش هزینه های خانواده ها دارد.
ایرانی ها هرگاه می خواهند «سخاوت» یا «تمکن» پدران یا همسران خود را به رخ بکشند، این جمله را بر زبان می رانند: «همیشه با دستان پر به خانه می آید.» این عبارت، گویی پرده ها را از مقابل دیدگان شنونده، کنار می زند تا تصاویری از گذشته، نمایی از خانواده سنتی ایران نمایان شود. خانواده ای که مرد، تنها نان آور آن بود. مدیریت اقتصاد خانواده را در دست داشت و با دسترنجی اندک، سفره ای می گشود به پهنای قوت چندین فرزند قد و نیم قد. توقع چندانی نبود از پدر. اولین و آخرین مامن تفریح کودکان، نیز «کوچه» و «حیاط محقر خانه» بود.
در چنین سبکی از مدیریت اقتصاد خانواده، لذت خرید رخت و لباس هم البته برقرار بود اما سالی یک بار. پدر خانواده در آستانه نو شدن سال، اهل و عیالش را روانه بازار می کرد و معمولاً کفش و لباس ها را بزرگتر از اندازه می خرید تا مجبور نشود چند ماه بعد، دوباره راهی بازار شود و ناگزیر دست به جیب ببرد. خاطرات قدیمی ترها، پر است از این فصل های مشترک. خاطرات روزهایی که اگرچه درآمد خانواده های طبقه متوسط بالا نبود اما با مدیریت اقتصاد خانواده، هزینه های بزرگی هم روی دوش نان آور خانواده سنگینی نمی کرد.
حالا اما مدیریت اقتصاد خانواده، قدری رنگ باخته و دچار دگرگونی شده. سفره خانواده های ایرانی، کوچکتر اما رنگین تر و پرهزینه تر شده و تعداد فرزندان در اغلب خانواده ها، دست کم در شهرها و کلانشهرها از دو فرزند فراتر نمی رود. مفهوم تک نان آور بودن خانواده ها گویی رفته رفته، می خواهد جزیی از تاریخ شود. پای درددل خانواده ها، آنها که حقوق بگیرند بنشینی، بی هیچ ابایی می گویند اواسط ماه، دیگر کفگیرشان به ته دیگ خورده است و درآمدهایشان به موعد بعدی پرداخت ها نمی رسد.
لازم به توضیح نیست که وقتی آب و هوای اوضاع اقتصادی یک خانواده توفانی است و به مدیریت اقتصاد خانواده، توجه لازم نمی شود، نقش زنان که مدیریت خانه را برعهده دارند، تا چه حد سنگین می شود. عملا اوست که باید مدیریت اقتصاد خانواده را عهده دار شود، قناعت پیشه کند، هزینه ها را کاهش دهد و در برابر مطلوبیت های متعددی که وجود دارد، دست به انتخاب بزند. چرا چرخ اقتصاد خانواده ها بسان گذشته نمی چرخد؟ آیا خانواده ها فقیرتر شده اند؟ یا سلیقه ها و ترجیحات افراد تغییر کرده و مدیریت اقتصاد خانواده دستخوش تغییر شده است؟
اقتصاددانان در دهه های اخیر سعی کرده اند، انتخاب ها و ترجیحات زنان و مردان مانند ازدواج، فرزندآوری و طلاق را به زبان اقتصاد تجزیه و تحلیل کنند. آنان پای مسائل اجتماعی را نیز به دایره تئوری های اقتصادی کشانده اند تا با بهره گیری از منطق اقتصاد و حتی با توسل به فرمول های ریاضی بتوانند از مسائل معتنابه جامعه رمزگشایی کنند. در این میان خانواده به عنوان کوچکترین نهاد اجتماعی در کانون توجه اقتصاددانان قرارگرفته است.
تعریف خانواده در علم اقتصاد
تعریفی که اندیشمندان علم اقتصاد از نهاد خانواده ارائه کرده اند، «یک واحد مصرف» در نظام اقتصادی است. خانواده متشکل از یک یا چند عضو، سبدی از کالا و خدمات را به طور مشترک مصرف می کنند و بدیهی است که تصمیمات خانوار تحت تاثیر ترجیحات اعضای خانواده است. صاحب نظران علم اقتصاد البته بر این عقیده اند که اگرچه خانواده دارای ابعاد گسترده ای از خواسته ها و نیازهاست اما آنچه در مورد همه خانواده ها، چه فقیر و چه غنی صدق می کند این است که درآمد خانوار محدود است و هر خانواده مصرف خود را با توجه به درآمد محدود خود تعیین می کند.
پیوند ترجیحات خانواده با اقتصاد، ابتکار «گری بکر» بود. اقتصاددانی که به دلیل آنچه «گسترش دامنه تحلیل های اقتصادی به حوزه فراگیری از رفتارها و عکس العمل های انسانی» خوانده می شد، موفق به دریافت جایزه نوبل شد. بکر، رجحان های فردی برای ازدواج و بچه دار شدن را مانند ترجیحات یک بنگاه تجاری که به دنبال کسب سود است، مورد واکاوی قرار می دهد.
نظریه ازدواج او این فرضیه را اثبات می کند که خانواده مانند بنگاهی که در پی حداکثر ساختن سود خود است، برای حداکثرسازی مطلوبیت خود از طریق تخصصی شدن کارها عمل می کند و شوهران معمولاً در تولید بازاری و زنان در تولید خانوار تخصص پیدا می کنند. در این صورت زنان دستمزد بازاری پایین تری را دریافت می کنند. او این تقسیم کار و دستمزد پایین زنان را تبعیض نمی داند و آن را ناشی از نقش هایی می داند که خانواده برای اعضای خود در نظر می گیرد.
از نگاه بکر، فرزندآوری خانواده ها نیز دارای تحلیل اقتصادی است؛ بکر معتقد بود بزرگ کردن فرزندان، هزینه های متعددی را به والدین تحمیل می کند. اما آنچه مردم را به بچه دار شدن وامیدارد منفعت و مطلوبیتی است که در ازای این هزینه ها دریافت می دارند. بخشی از این هزینه ها مادی است اما مهمتر از آنها، وقتی است که هر یک از والدین صرف مراقبت از فرزندان و پرورش آنان می کنند و آن را «هزینه فرصت» می نامد. به اعتقاد او فرزندان، نوعی از کالاهای مصرفی هستند پس با دیگر هزینه های خانوار رقابت می کنند. بچه بیشتر یعنی امکانات کمتر.
بر مبنای دیدگاه بکر، هرگاه درآمد خانواده افزایش یابد، تمایل به فرزندآوری در والدین بیشتر می شود و این امر به دلیل افزایش هزینه فرصت، خود به افزایش هزینه فرزندان می انجامد. به عبارت دیگر، خانواده ها ناگزیرند بین داشتن فرزندان زیاد و یا داشتن فرزندان کمتر اما با کیفیت بیشتر، دست به انتخاب بزنند. این نظریه می گوید کاهش کمیت فرزندان در کشورهای صنعتی، با افزایش کیفیت آنها همراه بوده است.
یکی دیگر از نکاتی که در نظریه بکر مطرح شده این است که افرادی که بچه دار می شوند، پیوسته نگران و متوجه خوشبختی فرزندان خود هستند. هر قدر والدین بیشتر مشتاق سعادت فرزند خود باشند، میزان «نوع دوستی» آنان نیز افزایش خواهد یافت. خوشبختی فرزندان خانواده با توجه آنان به سعادت فرزندان خودشان بیشتر می شود و این سعادت و کامیابی نسل به نسل در خانواده تداوم می یابد؛ لذا می توان گفت هر نسل به نحوی غیرمستقیم از خوشبختی نسل آینده لذت می برد و بهره مند می شود.
او در مقاله ای به رابطه رشد اقتصادی و نرخ فرزندآوری هم پرداخته است: اگر نرخ سود ثابت بماند، نرخ ثابت رشد اقتصادی که خود به رشد ثابت هزینه خالص فرزندان منجر می شود و نیز بر سرانه مصرف تاثیر می گذارد، به طور پیوسته زاد و ولد را کاهش خواهد داد، اما به افت دائمی نرخ باروری نخواهد انجامید. برای افت دائمی زاد و ولد، لازم است یا کاهش دائمی نرخ سود رخ دهد، یا رشد اقتصادی به سرعت تداوم یابد و یا هزینه های فرزندپروری به دلایل دیگری روند افزایشی در پیش گیرد.
برخلاف گزاره هایی که بکر برای افزایش و کاهش نرخ زاد و ولد برمی شمارد، اقتصاد ایران نه با رشد ثابت اقتصادی مواجه شده است و نه با نرخ ثابت سود.
اما دست کم در دو دهه اخیر، نرخ زاد و ولد در ایران همسو با نمودار نرخ رشد اقتصادی، دچار سقوط شد. آنگونه که اگر در سال ۵۵ در هر خانوار به صورت متوسط پنج نفر زندگی می کرد، این تعداد در سال ۸۵ به چهار نفر و درسال ۹۰ به ۵۵/۳ نفر کاهش یافت؛ و البته تعداد خانواده های یک نفره و دو نفره نیز بنا بر آنچه آخرین سرشماری جمعیت ایران نشان داد، رو به افزایش است. به این ترتیب یکی از تحولات مهم اجتماعی و اقتصادی خانواده های ایرانی در «کاهش بعد خانوار» تجلی یافته است.
اقتصاددانان و صاحب نظران حوزه جامعه شناسی، فرضیه های مختلفی را برای تحلیل علل کاهش بعد خانوارهای ایرانی مطرح می کنند. آنان می گویند اگرچه ممکن است تنگناهای اقتصادی و دشواری مدیریت اقتصاد خانواده، به عنوان مانعی جدی برای زاد و ولد تلقی شود اما انتخاب تعداد فرزندان توسط مردم به عوامل مختلفی بستگی دارد. آنان برای اثبات ادعای خود روی ابعاد خانوار در طبقه مرفه دست می گذارند که به رغم برخورداری از تمکن مالی به تک فرزندی گرایش پیدا کرده اند و یا در نهایت به دو فرزند بسنده می کنند.
در مقابل اما، خانواده های دهک های پایین درآمدی یا روستایی قرار دارند که با وجود فقر یا نبود امکانات به تعداد فرزندان خود می افزایند. البته گفته می شود که این گروه به دلیل نبود پوشش های بیمه ای که آنان را در دوران سالمندی تحت حمایت قرار دهد با ازدیاد تعداد فرزندان خود، برای آینده سرمایه گذاری می کنند.
به هر روی انتخاب ها و ترجیحات خانواده های ایرانی اگرچه در نگاه نخست، ممکن است، متاثر از عوامل اقتصادی به نظر برسد اما عمیق تر که به این موضوع بنگریم، کلافی از مسائل اجتماعی و اقتصادی در هم آمیخته را می بینیم که روی تصمیمات خانواده اثرگذار است.
دغدغه های مدیریت اقتصاد خانواده
یکی از نگرانی ها و ترس های بزرگ خانواده ها، مشکلات اقتصادی و چالش در مدیریت اقتصاد خانواده است. این که در پایان ماه دخل و خرج خانواده همخوانی نداشته باشد، برای بسیاری از افراد، استرس زاست و باعث ایجاد حس فقر و بحران در خانواده خواهد شد. این عدم همخوانی هزینه ها و درآمدها و به طور کلی ناکامی در مدیریت اقتصاد خانواده، اغلب از چند اشتباه و عادت غلط مالی سرچشمه می گیرد که آگاهی از آنها می تواند ما را در مواجهه با چنین مشکلاتی یاری کند.
رایج ترین اشتباهات مالی در مدیریت اقتصاد خانواده
۱-عدم محاسبه هزینه ها و درآمدها
نخستین و مهمترین نکته ای که در مدیریت اقتصاد خانواده باید به آن توجه داشت، محاسبه درآمدها و هزینه هاست. هر خانواده ای واقعا باید مثل سازمان های دولتی در پایان هر سال به محاسبه هزینه های خود بپردازد و براساس هزینه های سال های قبل و درآمد خود، بودجه سال بعد را تنظیم نماید تا بداند که تکلیفش برای سال بعد چیست و چقدر درآمد و هزینه خواهد داشت. در واقع هم باید بودجه بندی به صورت سالانه صورت بگیرد و هم ماهانه؛ در غیر این صورت، بدون این که متوجه شوید، دچار کسر بودجه شده و در مدیریت اقتصاد خانواده ناتوان خواهید شد.
۲-عدم تفکیک نیازها و خواسته ها
در مدیریت اقتصاد خانواده، باید توجه داشته باشید که جنس مورد نیاز، چیزی است که واقعا لازمش دارید، مثل مواد و مقدمات شام شب، اما خواسته ها، همان آرزوها و هوس های ما هستند، مثل قاشق و چنگال و بشقاب های لوکس و تزیینی که بسیاری از ما هزینه زیادی برای خرید آنها می کنیم و علاوه بر آن، هر چند سال یک بار هم دلمان را می زنند و به سراغ خرید چیزهای جدیدی می رویم که شاید در طول سال یک بار هم استفاده نکنیم! این آرزوها و هوس های زودگذر و غیرمنطقی، سبب ایجاد کاستی ها در مدیریت اقتصاد خانواده می شود.
۳-غفلت از بدهی ها
خیلی اوقات افراد با خوش خیالی بیش از حد و عدم محاسبه توان بازپرداخت خود، اقدام به اخذ وام هایی در حجم بالا می کنند. زمانی که در طول سالیان بر حجم بدهی ها افزوده شود، بازگرداندن آنها دشوار خواهد بود. به علاوه بالا رفتن سن افراد و کاهش توانایی کاری و درآمدی آنها نیز بازگشت بدهی ها را کندتر می کند. در چنین شرایطی ممکن است در مدیریت اقتصاد خانواده، بحرانی جدی تجربه شود.
۴-غفلت از پس انداز
اساسا مدیریت اقتصاد خانواده بدون عنصر پس انداز، ناقص و ناکافی است. بنیاد اقتصادی خانواده به مرور و با گذشت سالیان بر دو پایه پس انداز و سرمایه گذاری، استوار است. این موارد، ضمانت مالی کافی برای تحقق اهداف و برآوردن نیازهای اعضای خانواده را فراهم می کنند. از این رو خانواده ها باید از همان ابتدا نسبت به مدیریت اقتصاد خانواده و مسائل مالی خود اقدام کنند و راهکارهای مناسبی را برای پس انداز کردن بیابند. این کار با برنامه ریزی و اراده جدی به سادگی قابل انجام خواهد بود.
یکی از راهکارهایی که توسط مشاوران مالی در مدیریت اقتصاد خانواده توصیه می شود، پس انداز در ابتدای هر ماه به جای انتهای ماه است؛ بدین صورت که مبلغی از درآمد را از همان ابتدا به عنوان پس انداز کنار بگذاریم و پس از آن، اقدام به خرج کردن مابقی آن بنماییم.
۵-درست مصرف نکردن
یکی از بهترین عادات در مدیریت اقتصاد خانواده، صرفه جویی است. صرفه جویی به معنی کم مصرف کردن نیست، بلکه متعادل و درست مصرف کردن است. این که مثلا چندین لوستر و چراغ اضافی در منزل روشن باشد، آیا واقعا ضروری است؟
این که با وجود چندین دست لباس در داخل کمد، باز هم سر ماه به فکر خرید لباس جدید باشیم، آیا صحیح است؟ وقتی تلویزیون برنامه خوبی پخش نمی کند، چه نیازی است که روشن باشد؟ وقتی نیازی به مواد غذایی اضافی نداریم، چه لزومی دارد که انباری را از آذوقه دو سه ساله مان پر کنیم؟ اگر از داشته هایمان، خوب و حساب شده استفاده کنیم، به احتمال زیاد، به بسیاری از چیزهایی که احساس می کنیم باید داشته باشیم، نیاز پیدا نخواهیم کرد.
۶-تجمل و زیاده خواهی
یکی از آفات مدیریت اقتصاد خانواده، گرفتاری در دام تجملگرایی است که البته لازم است ریشه یابی شود. خیلی اوقات، تجمل گرایی افراد به خاطر ترس از قضاوت دیگران است و گاهی هم ریشه در زیاده خواهی خود افراد دارد. مثلا وقتی خرید یک مسکن ۸۰ متری، پاسخگوی نیاز خانواده شماست ولی شما با دردسر زیاد یک آپارتمان ۱۲۰ متری خریداری می کنید، در واقع خود را به خاطر پرداخت هزینه ۴۰ متر اضافی در یک بحران مالی قرار داده اید. این اتفاق، گاهی به صورت عادت در افراد بروز می کند و آن قدر ادامه می یابد که دیگر از خود دلیل چنین رفتارهایی را نمی پرسند و به نظرشان، رفتاری عادی محسوب می شود.
در واقع همه ما باید در هنگام خرید، به دنبال چرایی خرید کالای مورد نظر باشیم. همه افراد می توانند براساس بودجه و توان خود، بهترین گزینه ممکن را خریداری کنند و در عین حال اسیر تجملات نشوند. مهم این است که هر کدام از مفاهیم سادگی و تجمل را به صورت منطقی برای خود تعریف کنیم.
۷-چشم و همچشمی
خیلی اوقات، رفتارهایی از ما سر می زند که فقط به دلیل علاقه ما به تقلید از رفتارهای اقتصادی دیگران است. آنتونی رابینز می گوید که سعی کنید از نشست های غیبت مدارانه و بی محتوا خودداری کنید، چون در این صورت، در حین صحبت های به اصطلاح خاله زنکی، با پیشرفت های مادی دیگران مواجه شده و احتمالا هوس می کنید که کارهایی شبیه به آنها انجام بدهید، در حالی که ممکن است اهداف و اولویت هایتان چیزهای دیگری باشند.
البته چشم پوشی از حرف های در گوشی فامیل و مردم سخت است. ولی هدف نهایی شما، موفقیت در مدیریت اقتصاد خانواده خود و رهایی از استرس و نگرانی های مالی است، نه بستن دهان دیگران. این سادگی و دوری از چشم و همچشمی، وقتی که شما با تلاش خود، شأن اجتماعی بالایی کسب کرده باشید، برای دیگران انگیزه بخش خواهد شد، چون دیگر نمی توانند اتهام خسیس بودن به شما وارد کنند و این اتفاق را، از شعور بالای شما خواهند دانست.
۸-قناعت نکردن
اصولا مدیریت اقتصاد خانواده، بدون قناعت معنا ندارد. خیلی از افراد به محض این که سطح درآمدشان بالاتر می رود، به دنبال خرج تراشیدن و خریدن چیزهای جدید هستند. چنین رفتاری اگر تبدیل به عادت شود، مانند باتلاقی است که روز به روز انسان را بیشتر در خودش فرو خواهد برد! قانع بودن واقعا به معنی بد زندگی کردن نیست؛ قناعت یعنی بالا بردن تحمل مشکلات و فشار مالی به صورتی که در بدترین شرایط هم، بتوانید دوام بیاورید و البته اگر پول اضافه ای هم از راه رسید، با مدیریت اقتصاد خانواده، برای خرج یا پس انداز یا سرمایه گذاری آن، برنامه ریزی داشته باشید.
۹-چانه نزدن
گاهی اوقات ممکن است که اجناسی قیمت مقطوع و غیرقابل تغییری داشته باشند، اما اغلب اجناس، قابل چانه زنی و اعمال تخفیف هستند. زیاد به حرف های فروشندگان در مورد سود کمشان توجه نکنید! همچنین برای خرید سعی کنید به منطقه ای مراجعه کنید که بورس کالای مورد نظر است تا از مزیت قیمت رقابتی کالا استفاده کنید و بتوانید به پایین ترین قیمت ممکن، جنس مورد نظر خود را خریداری نمایید. گاهی اوقات چانه زدن می تواند نقش مهمی در مدیریت اقتصاد خانواده داشته باشد.
۱۰-تمایل به ارزان خریدن
انگلیسی ها ضرب المثل معروفی دارند که می گوید: «ما آن قدر پول نداریم که چیزی را ارزان بخریم». خیلی اوقات ارزان بودن یک کالا، باعث جذابیت خرید آن می شود، اما وقتی به عمر و کیفیت و هزینه تعمیرات و نگهداری آن فکر کنید، خواهید دید که ارزش خرید ندارد. البته حتما در هنگام خرید هر چیزی اعم از گران یا ارزان باید حواستان به نیازها و خواسته های واقعیتان باشد و با تحلیل آنها اقدام به خرید نمایید. بنابراین مدیریت اقتصاد خانواده، لزوما به معنی اینکه همیشه خریدهای ارزان انجام دهیم نیست.
۱۱-خرید بیش از حد مورد نیاز
خیلی اوقات در هنگام خرید اقلام مورد نیاز منزل، موارد غیرضروری را نیز به آن اضافه می کنیم. این مطلب به خصوص در مورد اقلام خوراکی، صادق است که بسیاری از افراد بدون محاسبه میزان مورد نیاز و امکان فاسد شدن مازاد مواد و اقلام را در حجم زیادی خریداری می کنند. این کار، قطعا اشتباه است و در واقع یکی از راه های دور ریختن پول بی زبان و ناکامی در مدیریت اقتصاد خانواده است.
۱۲-قرض دادن بی حساب و کتاب
قرض دادن قطعا یکی از حسنات و اعمالی است که هم فطرت و هم دین آن را تایید می کنند، به خصوص که این کار برای رفع نیاز افراد مستحق، اعم از غریبه یا خویشاوند و دوست باشد، اما در این مورد می بایست به فرد مقابل اطمینان داشت تا در موعد مقرر مبلغ مسترد گردد و مدیریت اقتصاد خانواده به چالش کشیده نشود. گاهی اوقات افراد، این کار را از روی احساسات سطحی یا رودربایستی انجام می دهند و در مواردی، دیگر رنگ پولی را که قرض داده اند، نخواهند دید!
نتیجه گیری
خانواده، یک واحد مصرف در نظام اقتصادی و متشکل از یک یا چند عضو است که سبدی از کالا و خدمات را به طور مشترک مصرف می کنند و تصمیمات خانوار تحت تاثیر ترجیحات اعضای خانواده است. در این میان، مدیریت اقتصاد خانواده، یکی از مهارت ها و توانمندی هایی است که می تواند نقش مهمی در ایجاد تعادل اقتصادی و کاهش هزینه های خانوارها ایفا کند. در مدیریت اقتصاد خانواده، ضمن توجه و پرداختن به نیازهای هر یک از اعضا، می بایست از رفتارهای آسیب زننده به اقتصاد خانواده مانند تجمل گرایی، چشم و همچشمی و مصرف گرایی اجتناب ورزید.
منابع اقتباس: «اقتصاد خرد»؛ دکتر جمشید پژویان؛ خانه ما؛ تجارت فردا؛