- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 6 دقیقه
- توسط : رحمت الله ضیایی
- 0 نظر
شرح دعای روز بیست و سوم ماه رمضان
دعای روز بیست و سوم ماه رمضان
«اللهُمَّ اغْسِلْنی فیهِ مِنَ الذُّنُوبِ، وَ طَهِّرْنی فیهِ مِنَ الْعُیُوبِ، وَ امْتَحِنْ قَلْبی فیهِ بِتَقْوَی الْقُلُوبِ، یا مُقیلَ عَثَراتِ الْمُذْنِبینَ»
«خدایا در این ماه مرا از گناهان شستشو ده و از عیب ها پاک گردان و قلبم را به وسیله پرهیزگاری دل ها بیازمای، ای درگذرنده از لغزش های گنهکاران»
آیتالله مکارم شیرازی در شرح دعای روز بیست و سوم آورده است:
ماه مبارک رمضان، ماه ضیافت و میهمانی خداست، حال اگر کسی به میهمانی و ضیافت الهی میرود باید اوّل خود را شستوشو دهد و لباس تمیز بر تن کند، آن گاه در میهمانی آن شخص بزرگ قدم بگذارد، نه اینکه با لباس آلوده در آن شرکت جوید؛ لذا گروهی هستند که وقتی وارد ماه رمضان شدند خود را میشویند و در حالی که پاک شدهاند از ماه رمضان خارج میشوند.
در این بین «روزه ماه رمضان» سپری است در برابر مجازات خدا؛ لذا برنامه تربیتی روزه نیز باید با آگاهی هر چه بیشتر و عمیقتر از تعلیمات آسمانی هماهنگ گردد، تا جسم و جان آدمی را از آلودگی گناه شستشو دهد.
زنگار دل را با آب توبه شستشو دهیم
بدیهی است اگر جسم انسان، هر چند ساعتی، نیاز به آبی دارد که خود را با آن شستشو دهد و چرک و آلودگی را از بدن، دست و پا و صورتش دور نماید، روح آدمی نیز به شستشو نیازمند است که آلودگیِ گناه را با آن، از خود بزداید؛ لذا با توجّه به این که انسان همیشه در معرض لغزشها و معصیت قرار دارد؛ باید پیوسته از خدا توفیق ترک گناهان و بازگشت به او را طلب کند و با آب توبه، زنگارهای دل را شستشو دهد.
از این رو در قرآن کریم میخوانیم: «التَّائِبُونَ؛ آنها توبه کارانند» و دل و جان خود را به وسیله آب توبه از آلودگی گناه شستشو میدهند؛ زیرا هدف این است که روح آلوده به گناه، با عمل صالح و شایستهای شستشو شود و پاکی نخستین و فطری را بازیابد.
به یقین توبه اولین گام برای پیمودن راه حق است و به همین دلیل، سالکان مسیر الی اللَّه آن را منزلگاه اوّل میشمرند تا این گام برداشته نشود و روح و دل از غبار گناه شستشو نگردد و حجابِ معصیت از برابر چشم دل کنار نرود، پیمودن این راه مشکل یا غیر ممکن است.
حال نخستین شرط توبه بازگشت از گناه است و بعد از آنکه صفحه روح انسان از این آلودگی شستشو شد، شرط دوم آنست که نور ایمان به خدا و توحید بر آن بنشیند.
آری! تا آئینه قلب از زنگار گناه پاک نشود و روح و جان انسان با آب توبه شستشو نگردد و نور توبه ظلمت و تاریکی گناه را از درون قلب بیرون نکند، پیمودن راه تهذیب اخلاق و سیر سلوک الی اللَّه و رسیدن به جوار قرب پروردگار و غرق شدن در نور هدایت و جذبههای وصف ناپذیر عرفانی، غیر ممکن است.
اینگونه است که «متاع حسن» و «مواهب شایسته و ارزنده»، تنها مخصوص انسانهای با ایمانی است که خود را با آب توبه از هر گونه گناه و آلودگی شستشو داده اند و نعمتهای خدا را در مسیر اطاعت فرمانش بهکار میگیرند نه در طریق هوا و هوسهای سرکش!
چگونه نماز گناهان را محو میکند
در دنیای پرغوغای مادّی، که جاذبهها به سوی مادیت است، بر قلب و روح انسان زنگار مینشیند، زنگاری از غفلت و دوری از خدا که اگر با نیایش و عبادت برطرف نگردد، ممکن است روحانیت و معنویّت را از وجود انسان برچیند؛ این که در روایات اسلامی نماز تشبیه به نهر آب پاکیزهای شده که انسان در هر شبانه روز پنج بار خود را در آن شستشو می دهد، اشاره به همین نکته است.
جای تردید نیست که هر گاه نماز با شرائطش انجام شود، انسان را در عالمی از معنویت و روحانیت فرو میبرد که پیوندهای ایمانی او را با خدا چنان محکم میسازد که آلودگیها و آثار گناه را از دل و جان او شستشو میدهد. نماز انسان را در برابر گناه بیمه میکند و زنگار گناه را از آئینه دل میزداید.
از این گذشته به هنگامی که فردی آماده مقدمات نماز میشود خود را شستشو میدهد پاک میکند، حرام و غصب را از خود دور میسازد و به بارگاه دوست میرود همه این امور تاثیر بازدارنده در برابر خط فحشاء و منکرات دارد؛ زیرا نماز جوانههای ملکات عالی انسانی را در اعماق جان بشر میرویاند، نماز اراده را قوی و قلب را پاک و روح را تطهیر میکند و به این ترتیب نماز در صورتی که بهصورت جسم بی روح نباشد مکتب عالی تربیت است.
منتها هر نمازی به همان اندازه که از شرایط کمال و روح عبادت برخوردار است نهی از فحشاء و منکر میکند، گاه نهی کلی و جامع و گاه نهی جزئی و محدود و به این ترتیب جراحاتی که بر روح و جان انسان از گناه مینشیند، با مرهم نماز التیام مییابد و زنگارهائی که بر قلب مینشیند زدوده میشود.
اول عیوب خویش را کنیم چاره
بیشک هر انسانی، جز اولیاء اللّه و معصومین (علیهم السلام)، عیب یا عیوبی دارد؛ و تنها راه نجات او پرداختن به اصلاح آن هاست تا به تدریج به صورت انسان کاملی درآید و شایسته قرب خدا و نام والای خلیفه اللّه شود.
اصولًا کسی که به اصلاح عیب خویش میپردازد مجالی برای عیب جویی دیگران نمیبیند و اگر مجالی هم داشته باشد شرم میکند و به خود میگوید: من با داشتن این عیوب چگونه به عیب جویی دیگران بپردازم.
لیکن کسانی هستند که خودشان مرتکب گناهی میشوند، به دیگران نسبت به آن گناه عیب جویی میکنند، در حالی که انسان به طور طبیعی نسبت به خویش دل سوزتر است، چگونه این انسان دلسوز و واقع بین، پیش از آن که به اصلاح عیوب خویش بپردازد، در فکر عیوب دیگران است، کدام عقل چنین اجازهای را می دهد که انسان خویش را به کلّی رها سازد و در گرداب بدبختی گرفتار کند و به دیگران بپردازد آن هم نه به قصد اصلاح بلکه به قصد افساد.
با این تفاسیر هرگاه به عیبجویی دیگران پردازد از خود و اصلاح خویشتن غافل میشود و هرگز از نظر تهذیب اخلاق و سیر الی اللّه به جایی نمیرسد؛ اما اگر گاهی در گوشه خانه بنشیند و در خویشتن فرو رود و عیوب خود را یک به یک بررسی کند و با آب زلال اطاعت پروردگار و قطره های اشکی که بر اثر ندامت نسبت به خطاهایش جاری می کند، قلبش را شستشو دهد، هم در اصلاح خویشتن توفیق مییابد و هم مردم از دست او در امان میمانند.
شناخت عیوب خویش در گرو خودشناسی و خودسازی
بیتردید هیچ انسانی به کمال نمیرسد مگر این که در اصلاح عیوب خویش بکوشد لیکن چه بسا انسان براثر حب ذات عیب خود را نمیبیند. حال آنکه از جمله گامهای نخستین در راه اصلاح نفس و تهذیب اخلاق و پرورش ملکات والای انسانی، خود شناسی است؛ چگونه ممکن است انسان به کمال نفسانی برسد و عیوب خود را اصلاح کند و رذائل اخلاقی را از خود دور سازد در حالی که خویشتن را آن گونه که هست نشناخته باشد؛ زیرا خود خواهی و حبّ ذات مانع از شناخت صفات رذیله و پذیرفتن عیوب اخلاقی خویش و اعتراف به آن است.
بسیار دیده شده که گروهی از مردم در برابر صفات نکوهیده خود در مقام توجیه بر میآیند و خود را فارغ و پیراسته از عیوب و نقائص معرّفی میکنند و با این توجیهات نادرست راه درک واقعیّتها را بر خود می بندند؛ لذا خود شناسی و اعتراف به عیوب خویش شجاعت و شهامت و عزم راسخ و اراده آهنین لازم دارد، وگرنه انسان سعی خواهد کرد بر عیوب خویش سرپوش نهد و اگر عیبی از پرده برون افتاد با تردستی آن را برای همه حتّی خودش توجیه نماید!.
آری! گاه آشنایی و مواجهه با عیوب خویش وحشتناک است و بسیاری از مردم حاضر نیستند تن به این وحشت بدهند؛ همان گونه که حاضر نیستند به بیماری وحشتناک جسمی خود اعتراف کنند ولی این گریز از واقعیّت بسیار گران تمام میشود و انسان باید بهای سنگینی را در برابر آن بپردازد!
در عصری به سر می بریم که با وجود عیوب متعدد در جامعه، لیکن بسیاری بیتفاوت از کنار آن عبور میکنند و گناه یا ثواب برای آنها فرقی نمیکند، حتی کم کم جبهه گیری کرده و دعوت به عصیان و نهی از اطاعت میکنند و کار به جایی میرسد که گناه را فضیلت میدانند.
حال آنکه بیان کردن عیب دیگران در قالب امر به معروف و نهی از منکر و برای اصلاح آن صفات و آن هم به گونهای که به احترام و شخصیت آنان برنخورد نه تنها عیب نیست، بلکه کاری بسیار پسندیده و در بسیاری از موارد، واجب است؛ لذا وظیفه مردم این است که سطح معرفت و علم و آگاهی خود را بالا ببرند و در عمل به دستورات خداوند بکوشند و وظیفه امر به معروف و نهی از منکر را که یک وظیفه عمومی است، فراموش نکنند؛ زیرا ترک این فریضۀ مهم، اشرار را بر ما مسلّط خواهد کرد، لذا هر چه دعا کنیم مستجاب نمیشود.
تقوای قلب؛ حقیقت تقوای الهی
«امْتَحَنَ» از مادّه «امْتِحان»، در اصل به معنای ذوب کردن طلا و نقره و گرفتن ناخالصی آن است و گاه به معنای «گستردن چرم» نیز آمده، ولی بعداً در معنای آزمایش به کار رفته است. مانند این فراز از دعا «وَ امْتَحِنْ قَلْبی» که به معنی آزمایشی است که نتیجه آن خلوص قلب و گستردگی آن برای پذیرش تقوا است.
گفتنی است تقوا و روح پرهیزگاری و احساس مسئولیت در برابر فرمانهای الهی چیزی است که کانون آن قلب و روح آدمی است؛ لذا در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) میخوانیم که اشاره به سینه مبارک خود کرد و فرمود: «التقوی هاهنا؛ حقیقت تقوا اینجا است»!
اینگونه است که حضرت علی (علیه السلام) در فرازی فرمود: فقر یکی از بلاها است و بدتر از آن… بیماری بدن است و از آن بدتر بیماری قلب و فقدان تقوای قلب است.
بدیهی است منظور از قلب در این فراز نورانی، آن عضوی که وسیله خون رسانی به تمام بدن است نیست، بلکه قلب به معنای روح و جان آدمی است؛ لذا افراد بیمار دل کسانی هستند که یا ازنظر اعتقادی گرفتار انحرافات مختلفی شدهاند و یا ازنظر اخلاقی آلوده به انواع رذایل گشته اند مانند بخل، حسد، کینه توزی، شهوت پرستی و… و. ؛ زیرا بیماری تن در دنیا انسان را آزار میدهد ولی بیماری قلب و روح، هم در دنیا انسان را آزار میدهد و هم مایه بدبختی او در سرای دیگر است، به همین دلیل بیماری روح و قلب و فساد اخلاق و انحراف عقیده از همه آنچه ذکر شد بدتر است.
انسان در مسیر هدایت هر لحظه بیم لغزش و انحراف در باره او میرود، به همین دلیل باید خود را در اختیار پروردگار بگذارد و تقاضا کند که او را بر راه راست ثابت نگهدارد؛ لذا در فراز پایانی دعا به درگاه الهی عرضه میداریم: «یا مُقیلَ عَثَراتِ الْمُذْنِبینَ؛ ای درگذرنده از لغزشهای گنهکاران»
منبع: ایسنا