- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 8 دقیقه
- توسط : محمد ارباب
- 0 نظر
پدیده خشونت ورزی، پیشینه ای همسان پیشینه آفرینش انسان دارد و در همه ادوار تاریخ زندگی بشر کام آدمیان را تلخ و زندگی آنان را با دشواری های فراوانی روبرو کرده است. شاهد روشن این مدعا آن است که دغدغه فرشتگان هنگام گفتگوی خدا با آنان درباره آفرینش انسان، فساد، خونریزی و خشونت ورزی مخلوقی بود که بنا بود پا بر عرصه هستی بگذارد و چنان که پیش بینی کرده بودند در نخستین دوره تکثر نسل بشر، زمین به خون پیامبر زاده ای مظلوم رنگین و بدین گونه دفتر خشونت ورزی گشوده شد.
راه نجات بشر از پیامدهای ویرانگر خشونت ورزی مسلح روزگار کنونی، شناخت آموزه ها و رهنمودهای دین در زمینه خشونت و مدارا و به کار بستن آنهاست؛ آنگاه می توان جامعه ای پیراسته از پرخاشگری و خشونت و آراسته به مهر و مدارا را شاهد بود. در این نوشتار به بررسی انواع خشونت ورزی در گفتار و رفتار و نهی از آن ها در قرآن کریم خواهیم پرداخت.
نهی از خشونت ورزی با پدر و مادر
برخورد خشونت آمیز با پدر و مادر حتی در حد گفتن کلمه ای ناخوشایند به آنان ناروا و ناپسند و مورد نهی خداست: «وَ قَضَى رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَریماً»؛[۱] و پروردگار تو مقرر داشته است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر خود نیکی کنید. اگر یکی از آن دو یا هردو کنار تو به کهنسالی رسیدند، به آنان کلمه ای ناخوشایند مگو و با آنان پرخاشگری مکن و با ادب و احترام با آنان سخن بگو.
نهی از تندی و خشونت ورزی بر یتیمان و سوال کنندگان
«فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرُ * وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ»؛[۲] یتیم را خوار و مغلوب مکن و سوال کننده را از خود مران و بر او بانگ مزن.
نهی از خشونت ورزی با اظهار کنندگان اسلام
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِى سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَیَّنُوا وَ لَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلام لَسْتَ مُؤْمِناً …»؛[۳] ای کسانی که ایمان آورده اید هنگامی که در راه خدا برای جهاد سفر می کنید و با افرادی روبرو می شوید، خوب بررسی کنید تا مومنان را از کافران بازشناسید تا مبادا مومنی را به گمان آنکه کافر است، بکشید و به کسی که به رسم مسلمانان به شما سلام می کند، نگویید مومن نیستی….».
بر پایه برخی شان نزول ها، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سپاهی را برای جنگ با اهل فدک فرستاد. شخصی به نام مرداس اظهار ایمان و اسلام کرد. اصحاب پیامبر او را سنگباران کرده، کشتند و وسایل او را گرفتند؛ آنگاه این آیه نازل شد.[۴]
نکوهش خشونت ورزی با رهبران دینی و آمران به عدل و داد
قرآن صاحبان برخی رفتارهای خشونت آمیز مانند قتل پیامبران خدا و آمران به عدل و داد را به «عذاب دردناک» تهدید می کند: «وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذاب أَلیم».[۵]
بیان پیامد خشونت ورزی رهبران دینی با مردم
خدای سبحان خشونت ورزی در اخلاق و رفتار را سبب پراکندگی و دوری مردم از رهبران جامعه به ویژه رهبران دینی می داند و خطاب به رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) می فرماید ای پیامبر، به سبب لطف و رحمت خدا بود که با آنان نرمخوبی و مهربانی کردی و اگر درشتخوی و سخت دل بودی، قطعا از گرد تو پراکنده شده بودند: «فَبِما رَحمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتَ فَظًّا غَلیظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِک…».[۶]
حاکمان و دولتمردان حکومت دینی باید با نرمی و مهربانی با شهروندان تعامل کنند. رهبران و مبلغان دینی نیز در تبلیغ دین نباید خشونت بورزند؛ بلکه باید با رحمت و مهربانی و با شیوه ای مشفقانه و محبت آمیز به تدین (دین پذیری) فراخوانند و شرایطی فراهم کنند که مردم خردمندانه به دین روی آورند. حضرت امیر مومنان علی (علیه السلام) در تبیین وظایف امام امت اسلامی، پیش از هر چیز به «پند و اندرز» اشاره می کند:
«لیس على الإمامِ إِلَّا مَا حَمَلَ مِنْ أَمْرِ رَبِّی: الإِبَلاغُ فِی الْمَوْعِظَهِ وَ الإِختفاء فِی النَّصِیحَهِ و الإحْیَاء لِلسُّنَّه و إقامه الحُدُودِ عَلى مُسْتَحِقَّیْهَا وَ إِصْدَارُ السَّهْمَانِ عَلَى أهلها»؛[۷] برعهده امام، چیزی نیست جز آنچه خداوند بر روی نهاده است: کوتاهی نکردن در موعظت، کوشش در نصیحت، زنده کردن سنت و اجرای حدود بر مستحقان و رساندن سهم های بیت المال به نیازمندان آن.
نهی از دشنام دادن به معبودان مشرکان
قرآن کریم از دشنام دادن به معبودان مشرکان نهی می کند. هر امتی مقدساتی دارد و اگر به مقدسات آنان ناسزا بگوییم، آنان جاهلانه به مقدسات ما ناسزا می گویند: «و لَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّواْ اللَّهَ عَدْوَا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَالِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّهٍ عَمَلَهُم »؛[۸] و به کسانی که مشرکان آنها را به جای خدا می خوانند، دشنام ندهید که ایشان نیز خدا را از سر دشمنی برخاسته از نادانی، دشنام می دهند. بدین سان کردار هر امتی را برایشان آراستیم؛ پس به آنچه درست و زیبا می شمرند، ناسزا نگویید.
نهی از خشونت ورزی با پابرهنگان
پیامبران الهی دعوت به رفتار خشونت آمیز طرد پابرهنگان را که از سوی ملا و مترفان قومشان مطرح می شد، به صراحت رد می کردند؛ چنان که پس از ابلاغ رسالت الهی و انذار قوم توسط حضرت نوح (علیه السلام) (وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحاً إِلَى قَوْمِهِ إِنِّی لَکُمْ نَذِیرٌ مبین)[۹]، گروهی از پابرهنگان و تهیدستان جامعه به او ایمان آوردند.
آنگاه مَلا و مترَفان کافر قوم با «اراذل» (فرومایه) خواندن آنان (فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِن قَوْمِهِ … وَ مَا نَرَنکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْی…)[۱۰] به نوح پیشنهاد طرد پابرهنگان را دادند؛ آن حضرت این پیشنهاد خشونت آمیز را به صراحت نفی کرد و مومنان همراهش را به اوصافی برجسته، مانند «اهل ملاقات با پروردگار» ستود و قوم را به سبب این پیشنهاد و دیگر تبهکاری هایشان «گروهی جاهل» نامید:
«وَ یَقَوْمِ … وَ مَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ إِنَّهُم مُّلَاقُوا رَبَّهُمْ و َلَاکِنی أَرَبَّکُم قَوْماً تَجَهَلُونَ * وَ یَا قَوْمِ مَن یَنصُرُنی مِنَ اللَّهِ إِن طَرَدتهُمْ أَفَلَا تَذَکَّرُونَ* …. وَلَا أَقُولُ لِلَّذِینَ تَزْدَرِى أَعْیُنُکُمْ لَن یُؤْتِیهِمُ اللَّهُ خَیراً اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِی أَنفُسِهِمْ إِنِّى إِذا لَمِنَ الظَّلِمِینَ»؛[۱۱]
اى قوم من، … من هرگز کسانی را که ایمان آورده اند، از خود طرد نمی کنم. آنان پروردگارشان را دیدار خواهند کرد؛ ولـی مـن شما را مردمی می بینم که از آن بی خبرید. ای قوم من، اگر آنان را از خود طرد کنم، در حقشان ستم کرده، درخور عذاب الهی خواهم شد؛ آن گاه چه کسی مرا یاری می دهد و از کیفر خدا می رهاند؟ آیا توجه ندارید. … و درباره کسانی که چشمان ظاهربین شما آنان را حقیر می بیند، نمی گویم که خدا به آنان خیری عطا نمی کند. خدا به آنچه در دل آنان است داناتر است. [اگر من درباره آنان چیزی را بگویم که شما می پندارید] از ستمکاران خواهم بود.
در سوره شعراء نیز همین پاسخ به صراحت آمده است: «وَ مَا أَنَا بِطَارِدِ الْمُؤْمِنِینَ * إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ مُّبِین»؛[۱۲] و من هرگز مومنان را از خود نمی رانم؛ زیرا من جز پیامبری که وظیفه اش هشدار دادن آشکار به مردم است، نیستم».
خدای سبحان خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز به صراحت از طرد ظالمانه مومنان تهیدست (که از مصادیق خشونت ورزی است) نهی می کند: «وَ لَا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوهِ وَ الْعَشى یُریدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَیْکَ مِنْ حِسَابِهِم مِن شَیْءٍ وَ مَا مِنْ حِسَابِکَ عَلَیْهِم مِن شَىءٍ فَتَطْرْدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّلِمِین»؛[۱۳]
و مبادا [ به درخواست کفر پیشگان توانگر]، مومنان تهیدستی را که هر صبح و عصر خدا را می خوانند و قرب او را می جویند، از خود برانی؛ نه چیزی از حساب اعمال آنان بر عهده تو است و نه چیزی از حساب اعمال تو بر عهده آنان است که بخواهی آنان را از خود برانی. اگر چنین کنی، از ستمگران خواهی شد.
گفتنی است که چون خشونت ورزی در رفتار از خشونت در اخلاق سرچشمه می گیرد، در روایات پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) و اهل بیت (علیه السلام) خشونت و درشتی در اخلاق به شدت نکوهش شده است که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
خشونت ورزی در روایات معصومین (علیهم السلام)
رسول خدا (صلى الله علیه و آله) فرمودند: چنانچه خُرق (خشونت) مخلوقی دیدنی بود، در میان مخلوقات خدا از او زشت چهره تر نبود؛ «لوکان الخُرْقُ خَلْقاً یُرَى، مَا کَانَ شَیْءٌ مِمَّا خَلَقَ اللهُ أَقْبَحُ مِنْهُ».[۱۴]
امام امیرمومنان (علیه السلام) نیز تندی و خشونت ورزی را مایه زشتی خلق و خوی انسان معرفی می کند: «الخُرْقُ شَیْنُ الخُلْقِ»[۱۵]، «بِئْسَ الشَّیمَهُ الخُرْقُ»[۱۶]، «إِیَّاکَ وَ الخُرْقَ فَإِنَّهُ شَیْنُ الأخلاق»؛ [۱۷] نیز آن را بدترین خوی ها (لا خُلْقَ أَشْیَنُ مِنْ الخُرْقِ)[۱۸]، (الخُرْقُ شَرُّ تخلق)[۱۹]، یا آن را بدترین چیزها (أسْوَ شَیءٍ الخُرْقُ)[۲۰] و زشت ترین آنها (أفْتَحْ شَیءٍ الخزف)[۲۱] و سرآمد با اساس نادانى (رأسُ الجَهْلِ الخُرق)[۲۲] یا زبان نادانی (السان الجَهْلِ الخُرْق یا آفت علم إِنَّهُ)[۲۳] یا آفت علم (قَالَ لِوَلَدِهِ الحُسَینِ عَلَیْهِ السَّلام: یَا بُنَیَّ، رَأْسُ العِلْمِ الرّفْقُ وَ آفَتْهُ الخُرْقُ )[۲۴] شناسانده و درباره برخی از آثار و پیامدهای زیانبار آن فرموده است که چه بسا بلند مرتبه گانی که زشتی تندی و خشونتشان آنان را پست کرده است؛ (کُمْ مِنْ رَفِیعِ وَضَعُهُ قُبْحُ خُرْقِهِ)[۲۵].
نیز کسی که تندی و خشونتش زیاد باشد، پست شمرده می شود (مَنْ کَثرَ خُرْقُهُ اسْتَرْذَلَ)[۲۶]؛ خشونت در اخلاق از منظر امیر مومنان (علیه السلام) مظروف زشت و پلیدی است که درون هر ظرفی قرار گیرد، ظرف و جایگاه خود را زشت و بد منظر می کند (ما کَان الخُرْقُ فِی شَیْءٍ إِلا شَانَهُ)[۲۷] و فراوانی آن از مصادیق فحش به شمار می آید (من الفَحْشِ کَثرَهُ الخُرْقِ).[۲۸]
امام باقر (علیه السلام) نیز فرمودند: کسی که خشونت بهره او شد، ایمان از او پوشیده می شود؛ «مَنْ قُسِمَ لَهُ الخُرْقُ، حُجِبَ عَنْهُ الإِیمَانُ».[۲۹]
امام کاظم (علیه السلام) نیز به هشام فرمودند: ای هشام، برتو باد به مدارا؛ زیرا مدارا خیر و خوب و خشونت شوم است. مدارا و نیکی و حسن خلق شهرها را آباد می کنند و روزی را می افزایند؛ «یَا هُشَامُ عَلَیْکَ بِالرِفْقِ، فَإِنَّ الرِفْقَ یُمْنِّ وَ الخُرْقُ شُوْمٌ إِنَّ الرِفْقَ وَ البَر و حُسْنَ الخُلْقِ یَعْمُرُ الدِیَارَ وَ یَزِیدُ فَى الرِزْقِ».[۳۰]
نتیجه گیری
قرآن کریم به مسئله خشونت ورزی، به معنای کاربرد نیرو در غیر جای خود یا بر خلاف قانون[۳۱]، نگاه و رویکردی سلبی دارد؛ در مقابل از یک سو بر مدارا و رحمت در رفتار با دیگران تاکید می کند و از سوی دیگر، صلابت و قاطعیت در اجرای قانون را تایید می کند. از نگاه قرآن کریم صلابت در اجرای قانون به معنای «قاطعیت و سختگیری در اجرای قانون عدل محور برای کیفر تبهکاران و متجاوزان به حدود الهی و حقوق مردمی»، نه تنها مصداق خشونت ناروا و مذموم نیست، بلکه بایسته و ضروری و مصداق عدل و مطابق با حق است و اساسا مدارا در این مورد باطل و ممنوع است.
حاصل این که اصل اولی در برخوردهای دینی همان رحمت و نرمش است و برخوردهای تند و خشن از باب «آخِرُ الدَّوَاءِ الکَیُّ»[۳۲] در پایان مرحله اصلاح و آخرین داروی درمان خواهد بود و این آخرین حربه نیز در نگاهی دقیق، خود مرهمی است برای درد فرد یا جامعه و رافت و رحمتی است در حق او؛ چنان که داغ کردن یا عمل جراحی، احسانی است در حق بیمار و بر همین اساس است که بیماری که این حقیقت را ادراک کرده، خود به سراغ طبیب می رود و بریدن و جدا کردن عضو بیمار را همچون مرهم نرم استقبال می کند.[۳۳]
پی نوشت ها
[۱] . اسراء: ۲۳.
[۲] . ضحی: ۹.
[۳] . نساء: ۹۴.
[۴] . محمد بن جریر طبری؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن؛ ج ۴، جزء ۵، ص۹۴.
[۵] . آل عمران: ۲۱. نیز نک: آل عمران: ۱۱۲. نساء: ۱۵۵.
[۶] . آل عمران: ۱۵۹.
[۷] . سید رضی؛ نهج البلاغه (صبحی صالح) ؛ خطبه ۱۰۵، ص ۱۵۲.
[۸] . انعام: ۱۰۸.
[۹] . هود: ۲۵.
[۱۰]. هود: ۲۷.
[۱۱] . هود: ۲۹_۳۱.
[۱۲] . شعراء: ۱۱۴_۱۱۵.
[۱۳] . انعام: ۵۲.
[۱۴] . محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج ۲، ص۳۲۱.
[۱۵]. عبد الواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم؛ ش ۱۲۱۸.
[۱۶] . همان، ش .۵۷۳۰ .
[۱۷] . همان، ش ۵۷۲۷ .
[۱۸] . همان، ش ۵۷۰۰ .
[۱۹] . همان ، ش ۱۲۱۷.
[۲۰] . همان ، ش ۵۷۲۹ .
[۲۱] . همان ، ش ۵۷۲۸ .
[۲۲] . همان ، ش ۵۷۳۲ .
[۲۳] . همان ، ش ۱۱۵۸.
[۲۴] . حسین بن محمدتقی نوری؛ مستدرک الوسائل: ج ۱۱، ص ۲۹۴.
[۲۵] . عبد الواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم؛ ش ۵۷۳۵.
[۲۶] . حسین بن محمد تقی نوری؛ مستدرک الوسائل؛ ج ۱۲، ص ۷۲.
[۲۷] . عبد الواحد بن محمد تمیمی آمدی؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم؛ ش ۱۲۱۹.
[۲۸]. همان، ش ۵۷۱۹.
[۲۹]. محمد بن یعقوب کلینی؛ الکافی؛ ج۲، ص۳۲۱.
[۳۰].حسین بن محمد تقی نوری؛ مستدرک الوسائل؛ ج۱۱، ص۲۹۴.
[۳۱] . ر.ک: علی آقا بخشی؛ فرهنگ علوم سیاسی؛ ص۴۵۳.
[۳۲]. محمد باقر مجلسی؛ بحار الانوار؛ ج۵۹، ص۲۶۳.
[۳۳] . ر.ک: عبدالله جوادی آملی؛ تسنیم؛ ج۵، ص۳۸۶.
منابع
- قرآن کریم.
- جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، قم ، نشر اسراء، ۱۳۷۸ش.
- سیدرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه(صبحی صالح)، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۱۴ق.
- طبری، ابوجعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، چ۱، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۱۲ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، چ۴، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمد باقر بن محمد، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، بیروت، دار حیاء تراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، موسسه آل البیت (ع)، ۱۴۰۸ق.
برگرفته شده از کتاب خشونت اجتماعی از منظر قرآن کریم، علی مدبر(اسلامی)؛ (با دخل و تصرف)