- اسلام
- قرآن
- پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
- شیعه
- خانواده
- ادیان و مذاهب
- پرسش ها و پاسخ ها
- کتابشناسی
- کتابخانه
- چندرسانه ای
- زمان مطالعه : 3 دقیقه
- توسط : حمید الله رفیعی
- 0 نظر
اساس مسیحیت موجود را تثلیث تشکیل می دهد و اگر تثلیث با دلیل عقلی و یا با وجود آموزه های توحیدی عهد جدید از میان برداشته شود بنیاد مسیحیت فرو می ریزد.
آموزهی تثلیث
تثلیث در مسیحیت به معنای سه خدایی است یعنی مسیحیان شدیدا بر این عقیده تاکید دارند که در عالم هستی سه خدا وجود دارد که متشکل از خدای پدر، خدای پسر یعنی حضرت مسیح (علیه السلام) و روح القدس است.
پس یکی از آموزه هایی که همواره کلیساها به جوامع مسیحی تعلیم می دهند، مسئله اعتقاد به تثلیث است؛ و کلمات مسیحیان در کتاب های کلامی حکایت از این دارد که اعتقاد به تثلیث از مسائلی است که شالوده و بنیان مسیحیت بر آن نهاده شده است و مسیحیان چاره ای جز اعتقاد به آن ندارد.[۱]
تثلیث، اعتقاد به این معناست که خداوند در عین حال که یکی است؛ در سه حقیقت پدر، پسر و روحالقدس موجود است.[۲] این برابری در وجود اقتضاء میکند که هر سه از نظر صفات الهی یعنی ازلیت، قدرت و جلال، با هم برابر باشند. هر یک از این اشخاص، یک موجود اصیل بوده، بدون اینکه هیچ یک فرع و تابع دیگری باشد. ولی میان آنها ایثار و تجلیل و تکریم متقابل وجود دارد.[۳]
منشأ تثلیث
اعتقاد به آموزه تثلیث در میان مسیحیان اولیه جایی نداشته است. این پولس رسول بود که برای اولین بار با قائل شدن مقام الوهی برای مسیح، توانست تفکر تثلیث را پایه ریزی نماید. وی معتقد بود در مسیح موجودی آسمانی و دارای ذاتی الوهی بود که تنزل کرده، صورت و پیکر زمینی را پذیرفته و از آسمان به زمین فرود آمده است…»[۴] چنین اندیشهای را پولس به خاطر این بیان نمود که بتواند امت های غیر یهود را به طرف مسیحیت جذب نماید. زیرا این ملل همه تحت نفوذ مذاهب اسرارآمیز یونان بودند،که اصل مطلب حیات جاوید و اتصال نفس بشر با روح خدایان در آن ها نفوذ و ریشه دوانیده بود.[۵]
بعدها به دلیل سیطره و نفوذ افکار پولس در جهان مسیحیت، شورایی اسقف های اعظم کلیسا در نیقیه (۳۲۵ م)و قسطنطنیه (۳۸۱ م) و اعتقادنامههای شورای کالسدون (۴۵۱ م) تثلیث را رسمیت بخشیده و آن را جزیی از ایمان مسیحی قرار دادند. و مسیحیان از آن هنگام به بعد خداوند را به عنوان سه شخص که دارای «جوهر و مادهی واحدی» است، تصور نموده اند.[۶]
سوالات ما
۱. افزون بر اینکه تثلیث از نظر عقل امر محال و ناممکن است، در اناجیل مسیحیان هم تصریحی بر تثلیث نشده است، چرا مسیحیان بر خلاف عقل و بر خلاف کتاب مقدس خود معتقد به تثلیث شده اند؟
جملات زیادی در اناجیل و بیشتر رساله های عهد جدید از حضرت مسیح (علیه السلام) نقل شده که به صراحت بر وحدانیت خدا و بندگی و انسان بودن حضرت مسیح (علیه السلام) دلالت دارند که هر نوع شائبه الوهیت را در مسیح (علیه السلام) نفی می کند. مثلا یکی از کاتبان زمانی که از حضرت مسیح (علیه السلام) پرسید که «اول همه احکام کدام است؟ عیسی (علیه السلام) او را جواب داد که اول همه احکام اینست که بشنو ای اسرائیل، خداوند خدای ما خداوند واحد است و خداوند خدای خود را به تمامی دل و تمامی جان و تمامی خاطر و تمامی قوت خود محبت نما که اول از احکام اینست». کاتب هم این سخن عیسی (علیه السلام) را مورد تایید قرار داده و گفت: «آفرین ای استاد، نیکو گفتی، زیرا خدا واحد است و سوای او دیگری نیست».[۷]
ملاحظه می شود که حضرت مسیح (علیه السلام) بر طبق انجیل رسمی مسیحیان با صراحت کامل بر وجود خدای یگانه تاکید نموده و آن را اولین حکم دانسته است و از نظر او حکمی بالا تر و مهم تر از آن وجود ندارد و کاتب پرسش گر نیز این حکم عیسی (علیه السلام) را مورد تایید قرار داده و هرنوع خدای دیگر را منتفی دانسته است.
حضرت مسیح (علیه السلام) بر همگان اعتقاد به این خدای یگانه را در قالب محبت واجب کرده و این محبت قوی و خالص را که از تمام دل و جان و خاطر انسان ناشی بشود فقط شایسته او دانسته و هیچ کسی دیگری حتی در این محبت با خدای واحد شریک نیست. جملاتی زیادی در اناجیل بر وحدانیت خدا و نفی تثلیث وجود دارد.
سوالاتی که در این حوزه ایجاد می شود این است که:
اولا مسیحیان بر طبق چه دلیلی معتقد به تثلیث شده اند؟
ثانیا این آموزه های روشن کتاب مقدس را که بر توحید دلالت داشته و تثلیث را نفی می کنند با چه دلیلی کنار زده و به جای آن تثلیث را پذیرفته اند؟
ثالثا آیا نفی این گزاره ها نفی کتاب مقدس نیست؟
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت:
[۱]. ر.ک: سبحانی، جعفر، محاظرات فی الالهیات، تلخیص علی ربانی گلپایگانی، قم، چاپ جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ق، ص۵۴.
[۲] . ر.ک: خداوند ما عیسی مسیح، جان والوورد، مهرداد فاتحی، ص ۲ ـ ۳.
[۳] . مقدمه ای بر شناخت مسیحیت، گروه نویسندگان، همایون همتی، ص ۱۲۷.
[۴] . تاریخ جامع ادیان، جان بی ناس، علی اصغر حکمت، ص ۶۱۷، سازمان…، ۷۰.
[۵] . همان، ۶۱۷.
[۶] . ر.ک: جهان مذهبی، گروه نویسندگان، عبدالرحیم گواهی، ص ۷۳۳، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۷۴.
[۷] . انجیل مرقس، ۱۲: ۲۸- ۳۳.