آیه ابتلاء خداوند به حضرت ابراهیم (ع) بعد از پشت سر گذاشتن موفقیت آمیز امتحانات متعدد، مقام امامت را عطا می کند. مفسران و عالمان شیعه و سنی برداشت های مختلفی از این مقام و نقش ارائه کرده اند.
آیه ابتلاء اهمیت مقام امامت و جایگاه حضرت ابراهیم (ع) به عنوان اولین امام را به وضوح نشان می دهد. آیه ابتلاء مبنای اعتقادات شیعه در خصوص امامت و ضرورت وجود امام معصوم در هر عصر و زمانی است.
«وَ إِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»[۱] (به خاطر آورید) هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود. و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم!» حضرت ابراهیم (ع) عرض کرد: «از دودمان من (نیز امامانی قرار بده!)» خداوند فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمی رسد! (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند)».
۱. جایگاه والاى امامت در آیه ابتلاء
در آیه ابتلاء مى بینیم که خداوند حضرت ابراهیم (ع) را در دوران پیرى و در اواخر عمر وى و پس از گذشت سال ها از نبوت و رسالت او، مورد آزمایش قرار داد، و او هم از عهده این آزمون الهى برآمد و کاملا آن را با موفقیت به انجام رسانید. جعل امامت، ارتقاء درجه اى بود که پس از این آزمایش بزرگ و صبر و پایدارى عظیم، به وى اهدا گردید.
آزمایش هاى حضرت ابراهیم
امتحان ها و آزمایش هاى حضرت ابراهیم (ع) در رابطه با چه مسائلى بود که موهبت بزرگ امامت را به دنبال داشت؟
در قرآن کریم آنچه به عنوان «آزمایش روشن» در تاریخ زندگى حضرت ابراهیم (ع) مطرح است اقدا وى براى ذبح فرزند خویش است: «إِنَّ هَٰذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِینُ»[۲] این (اقدام براى ذبح فرزند) محققاً همان آزمایش روشن است. این آزمایش تبلور ایثار و جلوه تسلیم کامل حضرت ابراهیم در برابر خداوند متعال بود.
نکته: یادآورى این مطلب لازم است که این ابتلاء و آزمایش حضرت ابراهیم (ع) در سن کهولت و پیرى انجام شد، آن هم در شرایطى که فرزند وى به سن جوانى رسیده بود.
اصولا آن حضرت تا هنگامى که دوران جوانى را پشت سر گذاشت داراى فرزندى نبود و آنگاه که به سنّ کهولت رسید و از داشتن فرزند مأیوس بود، خداوند اسماعیل و اسحاق را به وى موهبت کرد و این در حالى بود که سال ها از نبوت و رسالت وى گذشته بود.
آیا امامت در آیه ابتلاء همان نبوت و رسالت نیست؟
آیا امامتى که خداوند به حضرت ابراهیم موهبت کرد همان نبوت و رسالت وى بود ـ چنانکه برخى از مفسـران یادآور شده اند ـ یا این امامت مقام دیگرى است؟
از بیان قبل روشن شد که این امامت غیر از آن نبوت و رسالتى است که قبلا آن را دارا بوده است، به دو دلیل:
اولا: آیه ابتلاء به روشنى دلالت دارد که این امامت به دنبال آزمایش هاى فراوان موهبت گردیده است، که نمونه بارز و روشن این آزمایش ها اقدام به ذبح فرزندش بود در حالى که نبوت و رسالت قبلا به وى داده شده بود.
ثانیاً: در آیه ابتلاء «جاعِلُکَ» اسم فاعل است، و از جهت ادبى اسم فاعل تنها در صورتى مى تواند در ما بعد خویش عمل کند و اسمى را به عنوان مفعول نصب دهد که به معناى ماضى نباشد،[۳] بلکه باید به معناى حال و یا استقبال باشد. بر این اساس در جمله: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» که «جاعل» دو مفعول گرفته است (یکى کاف ضمیر و دیگرى اماماً) نمى تواند به گذشته نظر داشته باشد.
امامت در آیه ابتلاء بر چه چیزى دلالت دارد؟
از آیه ابتلاء مى آموزیم که مفهوم امامت پیشوایى است و با نبوت و رسالت فرق دارد. امام کسى است که پیشواى دیگران است و در پیشاپیش انسان ها قرار مى گیرد و کسى است که به طور مطلق خداوند او را امام براى مردم قرار داده است و در تمام ابعاد انسانى پیشوا و اسوه و الگوى مردم ساخته است و باید مردم در همه این ابعاد از وى الهام بگیرند و به او اقتدا کنند.
اینکه این مقام (امامت) پس از سال ها رسالت آن حضرت و به دنبال پیروزى در تمام امتحانات بزرگ الهى به وى داده شد، به روشنى مى فهماند که مقام امامت هم سنگ نبوت و رسالت نیست، بلکه مرتبه اى والاتر و رفیع تر از آن است.
نتیجه این بحث آن خواهد بود که: وقتى ثابت شد مقام امامت از نبوت برتر است و نبوت بر اساس دلائل قطعى مشروط به عصمت مى باشد، پس چیزى که از آن برجسته تر و متعالى تر است به طریق اولى به عصمت مشروط خواهد بود.
۲. امامت به ظالمان و ستمکاران نمى رسد
آیه ابتلاء، عصمت امام را مى رساند زیرا از جمله «لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» یعنى: «عهد من (امامت) به ستمکاران نمى رسد»، استفاده مى شود که ستمگران به مقام امامت نمى رسند.
وقتى خداوند فرمود: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» «من تو را براى مردم امام قرار مى دهم، حضرت ابراهیم (ع) عرض کرد: «و من ذریّتى؟»، از ذریه و فرزندان من هم کسانى به این مقام خواهند رسید؟ خداوند فرمود: «لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» عهد من به ستمکاران نمى رسد.
از این جمله نکات زیر به دست مى آید:
اولا: امامت عهد خداوند است.
ثانیاً: این عهد به ستمکاران نمى رسد، و چون هر گناهى ستم محسوب مى شود،[۴] پس هر کس معصوم نباشد گرفتار گناه مى گردد.
بر این اساس، دلالت آیه ابتلاء بر اینکه هر امامى در زمان تصدى مقام امامت باید از گناه مصون باشد روشن و غیر قابل انکار است.
تحلیل دلالت آیه ابتلاء بر عصمت امامان
آیا از این جمله در آیه ابتلاء مى توان استفاده کرد: «افرادى که قبل از تصدى امامت ستمى انجام داده اند مى توانند به مقام امامت نایل شوند» یا خیر؟
به بیان دیگر: عنوان مشتق ـ مانند ظالم ـ ظهور در وصف در زمان حال دارد و کسى را که قبلا داراى این وصف بوده است ولى در زمان حال وصف در او نیست، در بر نمى گیرد، بنابراین طبق آیه ابتلاء کسى که در حال تصدى مقام خلافت، ظالم باشد از نیل به مقام امامت محروم است، ولى کسى که قبلا ظالم بوده است در حال تصدى، ستمگر به حساب نمى آید مى تواند به مقام امامت نایل گردد.
دو بیان در پاسخ اشکال
بیان اولى که در پاسخ این اشکال ارائه شده از محقق بزرگ مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى است که مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر المیزان آن را آورده است:[۵]
ذریه حضرت ابراهیم (ع) به چهار گروه تقسیم مى شوند:
۱. گروهى که قبل از تصدى مقام امامت ستمگر بوده اند، و بعد از تصدى این مقام نیز ستمگر باشند.
۲. گروهى که قبل از تصدى مقام امامت عادل بوده اند و بعد از تصدى ستمگر باشند.
۳. گروهى که قبل از تصدى مقام امامت ظالم بوده اند، و بعد از تصدى عادل باشند.
۴. گروهى که هم قبل از تصدى مقام امامت و هم بعد از تصدى این مقام عادل باشند.
حضرت ابراهیم با آن عظمتى که دارد هیچ گاه براى دو گروه اول که در زمان تصدى مقام امامت ستمگر باشند درخواست امامت نمى کند. بر این اساس جمله « و مِنْ ذُرِّیَّتِی» از فرزندان من هم؟ تنها گروه سوم و چهارم را شامل مى شود، و خداوند هم در پاسخ وى مى فرماید: «لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» عهد من به ستمکاران نمى رسد. با این جمله گروه سوم که در گذشته ستمگر بوده اند، ولى در زمان تصدى امامت عادل باشند خارج مى شوند و تنها به گروه چهارم از ذریه مورد سؤال وى امامت داده مى شود.
بیان دوم از مرحوم طبرسى در تفسیر مجمع البیان[۶] است، وى مى گوید:
«مى پذیریم که عنوان ظالم به کسى که فعلا ظالم نیست حقیقتاً اطلاق نمى گردد، ولى یادآور مى شویم کسى که قبلا ستم کرده است، در هنگام ستم حقیقتاً بر وى عنوان ظالم صادق بوده است، آیه ابتلاء گذشته چنین کسى را شامل مى شود، چنین کسى دیگر شایسته امامت نیست و به امامت نایل نمى شود و جمله «لَا یَنَالُ» که مضارع منفى است بر این جهت دلالت دارد.
بنابراین، کسى که حتى در یک لحظه از عمر خود معصیت کرده باشد به مقام امامت نمى رسد، چون در آن هنگام ظالم و ستمگر است و آیه ابتلاء مى گوید: «لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ؛ عهد من به ستمکاران نخواهد رسید.»
بر این اساس روشن شد که آیه ابتلاء از دو جهت بر عصمت امامان حتى قبل از تصدّى امامت دلالت دارد و کسى که متصدى مقام امامت است در تمام عمر از عصمت برخوردار است. همچنین واضح شد که امامت مقامى الهى است و از ناحیه خداوند متعال جعل مى شود یعنى موهبتى است که خداوند به هرکس که شایسته بداند عطا مى فرماید.
۳. معرفى مقام امامت از زبان مقام امامت
پس از بیان آیه ابتلاء، شایسته است حدیثى را که از امام هشتم على بن موسى الرضا (ع) در تبیین حقیقت امامت روایت شده است یادآور شویم:
«… از عبدالعزیز بن مسلم روایت است که گفت: «خدمت امام رضا (ع) در مسجد مرو بودیم، در روزهاى آغاز ورودمان در روز جمعه در مسجد جامع گرد آمدیم. حاضران درباره مسأله امامت به گفتگو پرداختند و اختلافات بسیارى را که در آن وجود دارد، مطرح ساختند.
من خدمت آقایم (امام رضا (ع)) وارد شدم و آن گرامى را در جریان گفتگوى آنان قرار دادم. حضرت تبسمى فرمود، و سپس چنین گفت: «اى عبدالعزیز، این قوم راه نادانى را در پیش گرفتند و از ناحیه آراءشان فریب خوردند.
خداى عزوجل، پیامبرش را از این جهان نبرد جز اینکه دین را براى وى کامل ساخت و قرآن را ـ که روشنگر هر چیزى است و حلال و حرام و حدود و احکام و تمام نیازهاى انسان به طور کامل در آن بیان شده است ـ بر وى نازل کرد و فرمود: «مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْءٍ»[۷] ما در کتاب چیزى فرو گذار نکردیم و در حجه الوداع ـ که آخر عمرش بود ـ آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینا»[۸] را نازل کرد. و بدین ترتیب دین را کامل ساخت و امر امامت متمم دین است.
و پیامبر (ص) را از این جهان نبرد جز اینکه براى امت، معالم دین آنان را بیان نمود و راه حق را که مى بایست در آن گام بردارند براى آنان روشن ساخت و على (ع) را رهبر آنان معرفى کرد و هیچ چیزى که مورد نیاز امت بود وانگذاشت جز اینکه آن را بیان کرد.
پس با این وصف کسى که پندارد خداى عزوجل دینش را کامل نساخته است، کتاب خدا را رد کرده و چنین کسى کافر است. آیا اینان به ارزش امامت و جایگاه آن در امت وقوف دارند تا گزینش آنان در این مسأله نافذ باشد؟ محققاً امامت ارزشمندتر و عظیم الشأن تر و بلند مرتبه تر و عمیق تر از آن است که مردم آن را به عقولشان درک کنند و با آراى خود به آن دست یابند تا امامى را خود با اختیارشان برگزینند.
امامت مقامى است ویژه، که خداوند، ابراهیم خلیل (ع) را پس از مقام نبوت و خلت بدان اختصاص داد و به عنوان مرتبه اى فوق آن دو مقام و فضیلتى بزرگ، او را بدان گرامى ساخت و فرمود: «إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» یعنى: «من تو را براى مردم امام قرار مى دهم». ابراهیم خلیل از روى خوشحالى گفت: «و مِن ذُریَتى» از ذریه من هم؟ خداى تبارک و تعالى فرمود: «لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» عهد من (امامت) به ستمکاران نخواهد رسید.
این آیه امامت هر ستمگرى را تا روز قیامت باطل ساخت و آن را تنها در افراد ممتاز و برگزیده قرار داد … تا آنکه پیامبر (ص) آن را به ارث برد … او نیز آن را به فرمان خدا در على (ع) و فرزندان معصوم وى که از علم و ایمان برخوردار بودند قرار داد و این مقام در فرزندان معصوم وى تا روز قیامت خواهد بود.
پس کجا این نابخردان مى توانند امام را برگزینند؟! امامت منزلت پیامبران و میراث اوصیاى الهى است. امامت جانشینى خدا و جانشینى پیامبر (ص) و مقام امیرالمؤمنین (ع)و میراث حسن و حسین (ع) است.
امامت زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنین است. تنها به وسیله امام است که نماز و زکات و روزه و حج و جهاد به طور کامل انجام مى شود و به وسیله امام حدود و احکام الهى انفاذ مى گردد و مرزها و کناره ها نگهدارى مى شود.
امام است که حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام مى شمارد، حدود خدا را بر پا و از (کیان) دین دفاع مى کند و به راه پروردگارش با حکمت و پند نیکو و دلیل محکم و رسا دعوت مى کند.
امام مانند خورشید است که با طلوع خویش جهان را در روشنایى فرومى برد، با اینکه خود در افقى بلند قرار گرفته است و چشمها و دستها نمى توانند به آن دست یابند.
امام ماه تابان و چراغ فروزان و نورى ساطع و ستاره اى (درخشان) است که در عمق تاریکى ها و رهگذر شهرها و کویرها و گرداب دریاها (که در زمان جهل و فتنه و سرگردانى مردم) هدایت کننده مردم است.
امام تشنگان را آبى گوارا و گمراهان را دلیلى راهنما است… امام ابرى است بارنده، بارانى است فرو ریزنده، خورشیدى است فروزنده، سقفى است سایه دهنده، زمینى است گسترده، چشمه اى است جوشنده و برکه و گلستان است.
امام همدم و رفیق، پدر مهربان، برادر برابر، مادر دلسوز، پناه بندگان خدا در گرفتارى ها سخت است. امام امانتدار خدا در خلق او و حجت الهى بر بندگان او و جانشین وى در بلاد اوست. امام دعوت کننده به خدا و دفاع کننده از حرم (حدود و مقدرات و احکام) الهى است.
امام پاک از گناهان و برکنار از عیب ها و بدى ها است…. آیا مى پندارید که این ویژگی ها در غیر خاندان پیامبر (ص) وجود خواهد داشت؟! به خدا سوگند نفسهایشان آنها را به دروغ واداشت، و پندارهاى باطل آنان را به انحراف کشاند.
به جایگاه بلندى بالا رفتند که سرانجام گام هاى آنان لغزیده به پستى سقوط در افتادند. خواستند با خِردهاى ناچیز و گمراه و سرگردان خود امام را به پا دارند که جز دورى و گمراهى و انحراف به فرجامى دست نیافتند.
از گزینش خدا و رسول و اهل بیتش به گزینش خود گراییدند در حالى که قرآن آنان را این چنین فرا مى خواند: «وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَ یَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ»[۹] پروردگار تو آنچه بخواهد مى آفریند و برمى گزیند، آنان را گزینشى نیست. منزّه و متعالى است از آنچه شرک مىورزند». (و نیز خداوند مى فرماید:) «وَ مَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ»[۱۰] هیچ مرد و زن مؤمنى را حقى نیست که وقتى خدا و پیامبرش امرى را بگذرانند گزینش از کار آنها باشد…
خداى عزوجل پیامبران و امامان را توفیق بخشیده و از خزانه علم و حکمت خود آنچه به دیگران نداده به آنان داده است. از این رو دانش آنان برتر از دانش مردم زمانشان مى باشد که خداى تعالى فرموده است: «أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ»[۱۱] آیا کسى که به سوى حق هدایت مى کند براى پیروى شایسته تر است یا کسى که خود راه نمى یابد جز آنکه وى را هدایت کنند؟ شما را چه شده است؟ چگونه حکم مى کنید؟ و گفته دیگر خداى تعالى: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ»[۱۲] هر که را حکمت داده شد خیر بسیارى دریافت کرده است.
و نیز گفته خداى تعالى درباره طالوت: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ»[۱۳] خدا او را بر شما برگزید و به علم و قدرت وى افزود و خدا ملک خویش را به هر که خواهد مى دهد و او گسترده و داناست.
و به پیامبر خویش فرمود: «وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ»[۱۴] و خدا بر تو کتاب و حکمت نازل کرد و آنچه تو نمى دانستى به تو تعلیم داد و فضل خدا بر تو بزرگ است.
و درباره امامان از اهل بیت و عترت پیامبر (ص) فرمود: «أم یحسدون الناس على ما آتاهم الله من فضله» یا به مردم نسبت به آنچه خدا از فضل خود داده است حسد مى برند؟ حقاً که ما خاندان ابراهیم را کتاب و حکمت دادیم و به آنان ملک عظیمى موهبت کردیم. کسانى به آن گرویدند و کسانى از آن روى گردانیدند و جهنم آنان را بس افروخته آتشى است.
به راستى آن گاه که خداى عز و جل بنده اى را براى اصلاح امور بندگانش برگزیند سینه اش را گشاده سازد، و چشمه هاى حکمت در دلش گذارد، و علمى به او الهام کند که از آن پس در پاسخى فرو نماند، و از راه حق انحراف نیابد.
آیا در توان مردم است چنین کسى را برگزینند یا گزیده آنان این چنین باشد؟ به خانه خدا سوگند که این مردم از حق تجاوز کردند و به گونه نادانان کتاب خدا را پشت سر انداختند در صورتى که هدایت و شفا در کتاب خداست. کتاب خدا را دور افکندند و از هوسهاى خود پیروى کردند. خداى هم آنان را نکوهش نمود و دشمن داشت و به سقوط کشانید و فرمود: «وَ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ…»[۱۵] کیست گمراه تر از آنکه هوس خویش را بدون هدایتى از جانب خدا دنبال کند؟ محققاً خداوند ستمکاران را هدایت نمى کند.
و فرمود: «فَتَعْسًا لَهُمْ وَأَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ»[۱۶] تباهى باد بر آنان و اعمالشان نابود شود. و فرمود: «کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ»[۱۷] بزرگ است در دشمنى نزد خدا و نزد مؤمنان اینگونه بر دل هر گردنکش جبارى مهر مى نهد، و درود و سلام فراوان خدا بر پیامبر محمد و خاندان او باد.
نتیجه گیری
در آیه ابتلاء اعطای مقام امامت پس از گذراندن آزمایش های دشوار، به خصوص «ابتلاء به ذبح فرزند»، نشان دهنده جایگاه والاتر آن نسبت به نبوت و رسالت است که پیش تر به ایشان داده شده بود. امامت عهدی الهی است و این عهد به ستمگران نمیرسد، از میان گروه های مورد نظر حضرت ابراهیم (ع)، فقط گروهی که در طول زندگی خود هرگز مرتکب ستم و گناه نشده اند، شایسته دریافت مقام امامت هستند. بنابراین، با توجه به این نکات، می توان نتیجه گرفت که هر امام در زمان تصدی مقام امامت باید از گناه معصوم باشد.
پی نوشت ها
[۱]. بقره، آیه ۱۲۴.
[۲]. صافات، آیه ۱۰۶.
[۳]. سیوطی، البهجه المرضیه، ج ۲، ص ۵-۶.
[۴]. به لحاظ اینکه انجام هر گناه ـ صغیره باشد یا کبیره ـ استحقاق کیفر الهى را به دنبال دارد، با این وصف گناهکار با گناه به خویشتن ستم نموده است.
[۵]. طباطبایی، تفسیر المیزان، ج ۱، ص ۲۷۷.
[۶]. طبرسی، مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۸۰ – ۳۸۱.
[۷]. انعام، آیه ۳۸.
[۸]. مائده، آیه ۳.
[۹]. قصص، آیه ۶۸.
[۱۰]. احزاب، آیه ۳۶.
[۱۱]. یونس، آیه ۳۵.
[۱۲]. بقره، آیه ۲۶۹.
[۱۳]. بقره، آیه ۲۴۷.
[۱۴]. نساء، آیه ۱۱۳.
[۱۵]. قصص، آیه ۵۰.
[۱۶]. محمد، آیه ۸.
[۱۷]. صف، آیه ۳.
منابع
- قرآن کریم، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، قم، دارالقرآن، ۱۳۷۳ش.
- سیوطى، جلال الدین عبدالرحمن، البهجه المرضیه، بیروت، مکتبه المفید، ۱۴۳۰ق.
- طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، بیروت، دارالکتب الاسلامیه، ۱۴۲۰ق.
- طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۸ق.
منبع اقتباس: کاردان، رضا، امامت و عصمت امامان (ع) در قرآن، چ۳، قم، مجمع جهانى اهل بیت (ع)، ۱۳۹۴ش، صفحات ۲۶ – ۳۵.