ازدواج و تشکیل خانواده، موضوعی فطری و سنتی فراگیر است که در مکتب وحی و انبیا بسیار بر آن تاکید شده است و اکثر قریب به اتفاق انبیا خود در عمل به این سنت پایبند بودند و مردم را به آن دعوت می کردند؛
در این نوشتار به برخی چالش ها و سوال ها درباره ازدواج انبیا مانند ازدواج نکردن، چند همسری برخی از انبیا، ازدواج با همسران غیر هم کیش و ازدواج همزمان با دو خواهر بررسی می شود.
مجرد زیستن برخی پیامبران چالشی در ازدواج انبیا
پیامبرانی چون حضرت یحیی و عیسی (علیه السلام) و نیز حضرت مریم (سلام الله علیها) که خداوند در قرآن از ایشان بسیار ستایش کرده است و صالحان دیگری چون حضرت معصومه (سلام الله علیها)، دختر امام موسی بن جعفر (علیهما السلام) ازدواج نکردند.
حضرت یحیی (علیه السلام) از انبیای بنی اسرائیل ازدواج نکرده و قرآن ازدواج نکردن او را در شمار فضایل وی ذکر کرده است: «هنالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قَالَ رَبِّ هَبْ لِی من لدنک ذریَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ * فَنَادَتْهُ الْمَلائِکَهُ وَ هُوَ قَائِمٌ یُصَلِّی فِی المخراب أن الله یُبَشِّرُکَ بِبَحْیِی مُصَدِّقاً بِکَلِمَهٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیًّا مِنَ الصالحین»؛[۱]
آنجا که زکریا عنایت خاص خدا به مریم را دید، پروردگارش را خواند، گفت پروردگارا از جانب خود فرزندی پاک به من عطا کن که تو دعای بندگانت را می شنوی و آن را اجابت می کنی؛ پس در حالی که ایستاده بود و در محراب نماز می گزارد فرشتگان او را ندا دادند که خدا تو را به فرزندی که نامش را یحیی نهاده است مژده می دهد. او کلمه خدا [مسیح] را تصدیق می کند و در میان قومش ارجمند و از زنان، خویشتن دار و پیامبری از شایستگان است.
ترک ازدواج از سوی حضرت یحیی (علیه السلام) در صورتی که «حصور» به معنای پرهیز از زن و ترک کننده ازدواج باشد، یک قانون کلی برای همه نیست و اگر خداوند او را به این صفت می ستاید بدین علت است که او بر اثر شرایط خاصی ازدواج نکرد؛ ولی در عین حال توانست خود را از گناه حفظ کند و به هیچ وجه آلوده گناه نشود.
دلیل بر قانون کلی و فضیلت نبودن ترک ازدواج این است که انبیایی مانند ابراهیم خلیل، موسای کلیم و پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) که مقام و منزلتشان بالاتر از حضرت یحیی (علیه السلام) بود، ازدواج کردند و فرزندان و نسلی از خود باقی گذاشتند؛
بنا بر نظر برخی مفسران حتی ممکن است وصف حصور بودن به معنای تارک زن و ازدواج، فضیلت برای یحیی (علیه السلام) نباشد؛ زیرا ممکن است خداوند ضمن اینکه دعای حضرت زکریا (علیه السلام) را اجابت و یحیی را به نحو اعجاز آمیزی به او عطا کرد با توصیف یحیی (علیه السلام) به حصور بودن به پدرش خبر داد که نسل او به هر دلیلی ادامه نخواهد داشت.
حضرت عیسی (علیه السلام) که از پیامبران اولوالعزم و صاحب شریعت بود به گواهی تاریخ و سخنی از امیر مومنان[۲] و امام صادق[۳] (علیهما السلام) ازدواج نکرده است. در انجیل متی از قول حضرت مسیح (ع) در جواب شاگرانش که گفتند وقتی طلاق مجاز نباشد، پس ازدواج نکردن بهتر است، آمده است:
«تمامی خلق این کلام را نمی پذیرند مگر به کسانی که عطا شده است؛ زیرا آنان خصی می باشند که از شکم مادر چنین متولد شدند و خصی ها هستند که از مردم خصی شده اند و خصی ها می باشند که به جهت ملکوت خدا، خود را خصی نموده اند. آنکه توانایی قبول دارد، بپذیرد.»[۴]
برخی این سخن نقل شده از حضرت مسیح را منشا پیدایش اندیشه رهبانیت و ترک ازدواج دانسته اند؛ زیرا بر اساس این سخن نقل شده از حضرت مسیح (علیه السلام)، او سخن شاگردانش در بهتر بودن ترک ازدواج را تایید کرده؛ با این توضیح که ترک ازدواج برای همه مقدور نیست.
ازدواج نکردن حضرت مسیح (علیه السلام) نیز هرگز به دلیل مخالفت او با این امر نبود؛ بلکه عمر کوتاه وی به اضافه اشتغال مداوم او به سفرهای تبلیغی به نقاط مختلف جهان به او اجازه این امر را نداد؛ ضمن اینکه این احتمال هم منتفی نیست که اگر عیسی (علیه السلام) ازدواج می کرد و دارای نسلی می شد، آن نسل به علت ولادت غیر طبیعی پدر و جدشان عیسی (علیه السلام) مدعی خدایی می شدند؛
احتمال دیگری به ذهن می رسد، که با ذکر دو نکته بیان می شود:
- حضرت عیسی و یحیی (علیهما السلام) هر دو، همزمان و در یک منطقه بوده اند؛ یعنی در شرایط فرهنگی و اجتماعی واحدی می زیسته اند.
- خداوند برای هر قومی پیامبری از میان خودشان می فرستد؛[۵] یعنی پیامبر هر قومی بر اساس شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه خود مبعوث شده و برنامه ای مناسب با آن محیط برای هدایت و مبارزه با انحرافات آنها دارد.
بر اساس این دو نکته شاید بتوان چنین نتیجه گیری کرد که انحرافات جامعه بنی اسرائیل در زمان این دو پیامبر به گونه ای بوده است که یکی از راه های مبارزه با آن فرهنگ، ترویج زندگی زاهدانه و دنیا گریزی بوده است تا گرایش افراطی مردم به شهوات مهار شود.
ناگفته نماند که ایشان، بنی اسرائیل را دعوت به ترک ازدواج نمی کردند و این را یک امر ارزشی تلقی نمی کردند؛ بلکه مربوط به احوال شخصی ایشان بوده است. چنانکه پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) ما نیز اعمال خاص خود را داشته اند که بر دیگران لازم نبوده است.
حضرت مریم (س) به این علت ازدواج نکردند که به بیان قرآن مادرش قبل از تولد او نذر کرده بود که فرزندش وقف خدمت معبد باشد و پس از تولد، مریم (س) در معبد به سر می برد و وضعیت او اجازه نمی داد ازدواج کند؛
افزون بر این با توجه به تقدیر الهی که ولادت عیسی (ع) باید به نحوی غیر معمول باشد و نیز شرایط دوره زیست آن حضرت در میان متعصبان یهود، لازم بود ایشان برای به دنیا آوردن فرزندی مثل عیسی، حیاتی به دور از ازدواج داشته باشد تا هر گونه شبهه درباره ولادت عادی این پیامبر بزرگ الهی از میان برود.
به طور کلی ازدواج یک قانون فطری است و در هیچ آیینی ممکن نیست حکمی بر خلاف این قانون فطری تشریع شود؛ بنابراین نه در آیین اسلام و نه در هیچ آیین دیگری ترک ازدواج کار خوبی نبوده است و اگر پیامبر یا شخص صالحی ازدواج نکرده نه به جهت مطلوب بودن ترک ازدواج ، بلکه به جهت مصلحت خاص و موردی بوده است.
چند همسری برخی پیامبران الهی از شبهات ازدواج انبیا
از نگاه قرآن یک مرد مجاز است تا چهار همسر دائم داشته باشد: «وَ إِن جفتم ألا تقسطوا فی الیتامى فَانکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النّساء مثنى وثلاث و رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلا تَعْدِلُوا فَواحِدَهً أو ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ ذلِکَ أَدْنى الا تَعُولُوا»؛[۶]
و اگر بیم دارید که در صورت ازدواج با دختران یتیم عدل و انصاف را رعایت نکنید از دیگر زنان که مورد پسند شمایند دو یا سه یا چهار همسر بگیرید و اگر بیم دارید که نتوانید میان چند همسر به عدالت رفتار کنید فقط یک زن را به ازدواج خویش درآورید یا به کنیزانی که مالک آنانید، بسنده کنید. این برای ستم نکردن به آنان و رعایت حقوقشان نزدیک ترین راه است.
چند همسری در میان برخی پیامبران الهی نیز رایج بود. بر اساس آیات قرآن از میان پیامبران حضرت ابراهیم (علیه السلام) حداقل دو همسر (ساره و هاجر) داشتند.[۷] در تاریخ زنان دیگری نیز برای آن حضرت ذکر کرده اند که پس از مرگ ساره به ازدواج خود در آورد.
پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) نیز همسران متعددی داشتند؛ بر اساس گزارش کتاب مقدس جناب داود و سلیمان (علیهما السلام) و برخی پیامبران دیگر مانند حضرت یعقوب (علیه السلام) نیز همسران متعددی داشتند. اصل پدیده چند همسری به این معنا که یک مرد چند زن داشته باشد از نوآوری اسلام نبود؛ بلکه در آیین ها و ملل مختلف رایج بود.
اسلام در این زمینه سه کار اساسی انجام داد:
- اولا اصل چند همسری را تایید کرد؛
- ثانیا این پدیده را که در میان ملل و قبایل مختلف احیانا حد و حدودی نداشت به حداکثر چهار همسر دائم محدود کرد؛
- ثالثا شرایط و حقوق همسران متعدد را به طور دقیق روشن کرد و رعایت عدالت میان همسران را شرط اساسی چند همسری قرار داد.
حال این موضوع را بررسی می کنیم که چرا برخی انبیای الهی همسران متعدد اختیار می کردند؟ آیا عمل این دسته پیامبران ناشی از تنوع طلبی و هوسرانی یا کالا پنداری زن بوده یا عوامل دیگری داشته است؟
در نگاه سطحی پدیده چندهمسری نوعی تضییع حقوق زن تلقی می شود و سطحی نگرها بر اساس داوری عاطفی و احساسی یا به تقلید از فرهنگ غربی، آن را شوم و نامبارک و مخالف طبع و عاطفه زن و عامل تحقیر و نابرابری جنس زن در برابر جنس مرد تلقی می کنند؛
اما با نگاه دقیق تر، این پدیده در میان ملت ها در طول تاریخ رایج بوده و اسلام اصل آن را تایید کرد و برای آنکه این قانون مورد سوء استفاده مردان هوسران و تنوع طلب قرار نگیرد آن را تحدید و منضبط کرده که تامین کننده حقوق و مصلحت جنس زن است.
اما چند همسری برخی پیامبران به قطع و یقین ناشی از هوسرانی یا تنوع طلبی یا کالا پنداری زن نبوده است؛ حضرت ابراهیم (ع) از همسر اولش فرزندی نداشت و در سن کهولت، همسرش ساره کنیز خود، هاجر را به او بخشید تا از او فرزندی متولد شود.[۸]
درباره سلیمان (ع) نیز در کتاب مقدس و در برخی منابع روایی اسلامی[۹] آمده تا هزار زن داشته است؛ اما اولا صحت این اعداد و ارقام مسلم نیست و ثانیا بر فرض صحت با توجه به جایگاه جناب سلیمان که پیامبر الهی و مورد ستایش خداوند بود، ناشی از مصالحی بود که او را بر آن داشته است و سایر انبیای الهی نیز اگر همسران متعددی داشتند، همین گونه بوده است.
اما پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به لحاظ اینکه خاتم پیامبران است و تاریخ زندگی او دقیق مضبوط و موجود است و بر اساس آیات قرآن و تاریخ مسلم است که حضرت همسران متعدد داشتند، بیشتر مورد سوال واقع شده است؛ لکن با دقت روشن می شود که اقدام او به اختیار چند همسر هرگز از سر تنوع طلبی، هوسرانی ،زنبارگی، تاثیر پذیری از رسوم جاهلی یا اموری از این دست نبود.
اولین ازدواج حضرت با بانوی بزرگ اسلام، خدیجه (س) بود که ایشان بر اساس آنچه در تاریخ مشهور است چهل سال داشت و پیش از ازدواج با پیامبر (صلی الله علیه و آله) با دو نفر دیگر ازدواج کرده و تا حدود ۲۵ سال تنها همسر پیامبر (ص) بود و پس از رحلت خدیجه (س)، حضرت با زن های دیگر ازدواج کرد.
از میان همسران متعدد حضرت فقط عایشه دختر بود. سایر همسران، بیوه و بعضی از ایشان پیر و سالخورده بودند. در مجموع مصالح و انگیزه های گوناگونی ایجاب می کرد که پیامبر (ص) پس از هجرت به مدینه و در حدود ده سال آخر عمر مبارکشان همسران متعدد اختیار کند.
برخی ازدواج های حضرت به انگیزه دینی و بیان عملی احکام شرعی بود؛ چنان که ازدواج با زینب دختر جحش برای مبارزه با احکام و سنن جاهلی بود که فرزند خوانده را همچون فرزند صلبی می دانستند و ازدواج با مطلقه فرزند خوانده را مجاز نمی دانستند؛
به همین علت پس از آنکه زید فرزند خوانده پیامبر (ص) همسر خود زینب را طلاق داد، آن حضرت با او ازدواج کرد تا اینکه با عمل خود بدعت جاهلی در تحریم ازدواج با مطلقه فرزند خوانده را نسخ کند.
برخی ازدواج های پیامبر (ص) جنبه سیاسی – اجتماعی داشت؛ برای نمونه حضرت با صفیه دختر حی بن اخطب، بزرگ یهودیان بنی نضیر ازدواج کردند که پدرش در جنگ بنی النضیر و شوهرش در جنگ خیبر کشته شدند و او به اسارت مسلمانان درآمد.
پیامبر (ص) او را آزاد کرد سپس او را به ازدواج خود درآورد تا هم از ذلت اسارت رها شود و هم این ازدواج و خویشاوندی با یهودیان زمینه را برای دست برداشتن از دشمنی با حضرت فراهم می کرد.
نیز پیامبر (ص) با ام حبیبه دختر ابوسفیان ازدواج کردند که شوهرش پس از هجرت به حبشه به دین نصرانیت در آمد ولی او بر دین اسلام پایدار ماند و از سوی دیگر پدرش ابوسفیان از دشمنان سرسخت پیامبر بود. به این لحاظ حضرت خواست هم از پایداری او قدردانی کند و هم از دشمنی پدرش جلوگیری شود؛
همچنین پیامبر (ص) با جویریه دختر حارث، بزرگ بنی المصطلق ازدواج کردند که مسلمانان در جنگ بنی المصطلق عده زیادی از زنان و بچه های این قبیله را به اسارت درآوردند. در پی ازدواج پیامبر (ص) با جویریه، مسلمانان گفتند این اسیران از خویشان رسول خدا هستند و همه آنان را آزاد کردند و این رفتار سبب شد همه افراد این قبیله اسلام آوردند.
بعضی ازدواج های پیامبر (ص) به انگیزه حمایت و دستگیری از زنان آبرومندی بود که به هر دلیلی بی سرپرست بودند و چه بسا بچه های یتیم داشتند؛ برای نمونه پیامبر (ص) با ام اسلمه که زنی سالمند زاهد و فاضل بود، ازدواج کردند که بعد از فوت شوهرش دارای ایتام بود و نمی توانست آنها را اداره کند.
ازدواج حضرت با زینب دختر خزیمه نیز به این جهت بود که شوهر وی عبدالله بن جحش در جنگ احد شهید شد و او از بانوان سرشناس و آبرومند بود و در زمان جاهلیت از فقرا و نیازمندان دستگیری می کرد و به همین علت به ام المساکین معروف شد حضرت برای حفظ آبرو و جایگاه او با وی ازدواج کرد.
ازدواج رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با سوده دختر زمعه به این جهت بوده است که وی بعد از بازگشت از حبشه همسر خود را از دست داد و اقوام او همه کافر بودند و او اگر به میان اقوامش باز می گشت به قتل می رسید یا مورد شکنجه قرار می گرفت و به کفر مجبورش می کردند؛ از این رو حضرت با او ازدواج کرد تا از این خطرها حفظش کند.
ازدواج های دیگر پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) نیز هر یک بر اساس مصالح و منافعی بود که به دین و جامعه و افراد مربوط می شد.[۱۰]
ازدواج با همسران غیرهمکیش در ازدواج انبیا
بر اساس آموزه های قرآنی، ازدواج مسلمان با غیر مسلمان مشروع نیست: «و لا تَنکِحُوا المُشْرِکاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَ لَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَهٍ وَ لَوْ أَعْجَبَتْکُمْ وَلَا تنکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّى یُؤْمِنُوا وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ أُولئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ اللهُ یَدْعُوا إِلَى الْجَنَّهِ وَ الْمَغْفِرَهِ بِإِذْنِهِ»؛[۱۱]
و زنان مشرک را به همسری نگیرید تا اینکه ایمان بیاورند و قطعا کنیزی که با ایمان است، بهتر از زن آزادی است که مشرک باشد، هر چند زیبایی اش شما را به شگفت آورد و زنان با ایمان را به همسری مشرکان در نیاورید تا اینکه ایمان بیاورند. بی تردید برده ای که مومن است، بهتر از مرد آزادی است که مشرک باشد، هرچند به مال و ثروتش شما را به شگفت آورد. آنان با گفتار و کردارشان به شرک فرا می خواننـد کـه فرجام آن چیزی جز آتش نیست و خداوند به اذن خود به بهشت و آمرزش فرا می خواند.
مفسران و فقها گفته اند «مشرکات» و «مشرکین» در آیه شامل بت پرستان و منکران خدا می شود اما در استثنا شدن اهل کتاب بر اساس آیه پنج سوره مائده از آیه یادشده اختلاف نظر دارند که تفصیل آن در کتب تفسیری و فقهی آمده است.
افزون بر مشروع نبودن ازدواج ابتدایی مسلمان با غیر مسلمان، ادامه ازدواج مسلمان با کافر نیز مشروع نیست، «وَ لا تُمْسِکوا بعصم الکوافر»؛[۱۲] شما بعد از آنکه اسلام آوردید نباید زنان کافر خود را در همسری نگه دارید.
از میان انبیا همسر حضرت نوح (ع) و همسر حضرت لوط (ع) به تصریح قرآن کافر و اهل جهنم بودند: «ضَرَبَ اللهُ مَثَلَا لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَ امْرَأَتَ لُوطٍ کَانَتا تَحْتَ عَبْدَیْنِ مِنْ عِبادِنَا صَالِحَیْنِ فَخانَتاهُما فَلَمْ یُغْنِیَا عَنْهُما مِنَ اللَّهِ شَیْئاً وَقِیلَ ادْخُلا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِینَ»؛[۱۳]
خداوند برای کسانی که کفر ورزیده اند. همسر نوح و همسر لوط را مثل آورده که هر دو در زوجیت دو بنده شایسته از بندگان ما بودند، ولی به آنان خیانت کردند و پیوندشان با آن شایستگان هیچ سودی به حالشان نکرد و از یاری خدا ذره ای بی نیازشان نساخت و به آن دو زن گفته شد با کسانی که به آتش در می آیند به آتش درآیید.
بر اساس این آیه همسران دو پیامبر الهی حضرت نوح و حضرت لوط (علیهما السلام) خائن به شوهرانشان و کافر معرفی شده اند. خائن بودن همسران این دو پیامبر الهی هرگز به معنای بی عفتی و ارتکاب فحشا نیست؛ زیرا خاندان انبیا از این گونه عیوب که به جایگاه انبیا در نگاه مردم لطمه می زند، پاک بودند.
بر اساس روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) همسر هیچ پیامبری مرتکب فحشا نشده است؛[۱۴] بلکه به بیان مفسران، آن ها در دین و رسالت و اهداف آن پیامبران خیانت کردند. خیانت همسر حضرت نوح این بود که منافق بود و علیه او تبلیغ و اسرار او را فاش می کرد و به مردم می گفت او دیوانه است و خیانت همسر حضرت لوط این بود که وقتی مهمانی برای این پیامبر می رسید، به قوم بدکار لوط که به عمل زشت لواط و همجنس بازی مردان آلوده بودند، خبر می داد.
اما ازدواج این دو پیامبر با زن کافر شاید بدان جهت بوده است که در آیین پیامبران پیشین کفویت در دین و ایمان در ازدواج شرط نبوده است یا اینکه ایشان منافق بودند و تظاهر به ایمان می کردند و حکم منافقی که به زبان اظهار ایمان می کند با کافر متفاوت است؛
چنانکه برخی مفسران خیانت در آیه را به معنای نفاق در دین دانسته اند. و تعبیر خیانت به جای نفاق بدین جهت بوده است که کفرشان را پنهان می کردند و نیز ممکن است بعد از ازدواج به کفر گرویده باشند؛ چنانکه برخی مفسران درباره همسر نوح چنین احتمالی را مطرح کرده اند.
ازدواج همزمان با دو خواهر در ازدواج انبیا
به بیان صریح قرآن کریم جمع بین دو خواهر در ازدواج مشروع نیست: «و ان تَجْمَعُوا بَیْنَ الأختین الأما قَدْ سَلف»؛[۱۵] بر شما حرام است که دو خواهر را با هم به ازدواج خود در آورید مگر آنچه پیش از بیان این حکم گذشته است، آنها مورد عفو خدا قرار گرفته و آثار ازدواج مشروع بر آن مترتب است.
مشهور است که حضرت یعقوب (صلی الله علیه و آله) همزمان با دو خواهر ازدواج کرده است؛ به گزارش کتاب مقدس حضرت یعقوب (علیه السلام) با لیه و راحیل که دختران دایی او بودند، ازدواج کرد؛[۱۶] اما ظاهرا این گونه ازدواج در شرایع پیشین مجاز بوده؛
چنان که آیه یاد شده به اجمال به آن اشاره دارد، مرحوم طبرسی از بعضی مفسران پیشین نقل کرده است که استثنا در آیه «إِلا ما قَدْ سَلف» به طور خاص اشاره به ازدواج یعقوب (علیه السلام) با دو خواهر دارد.
برخی دیگر نوشته اند حضرت یعقوب (علیه السلام) پس از فوت لیه (لیا) با خواهرش راحیل ازدواج کرده که در این صورت جمع بین دو خواهر در یک زمان اتفاق نیفتاده است.
پی نوشت ها
[۱] . آل عمران: ۳۹-۳۸.
[۲] . لم تکن له زوجه لقیته ولا ولد یخزنه (نهج البلاغه خطبه ۱۶۰).
[۳] . به عیسى بن مریم (ع) گفته شد چرا ازدواج نمی کنی؟ فرمود: برای چه ازدواج کنم؟ گفتند تا دارای فرزند شوی فرمود: فرزند به چه کارم آید که اگر زنده بمانند مایه فتنه و امتحان والدین می گردند و اگر بیمرند والدین را محزون سازند (محمد بن على صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۵۵۸).
[۴] . انجیل متی؛ ۱۹: ۱۱-۱۲. یعنی هر انسانی نمی تواند از ازدواج بپرهیزد؛ بلکه کسانی می توانند مجرد بمانند که از خداوند کمک خاصی یافته باشند. بعضی به علت نقص مادرزادی قادر به ازدواج نیستند، بعضی را نیز مردم ناقص کردند و نمی توانند ازدواج کنند و بعضی نیز به خاطر خدمت خدا ازدواج نمی کنند. هر که قدرت اجرای این اصل ازدواج را دارد، بگذارید آن را بپذیرد.
[۵] . بقره: ۱۲۹ و ۱۵۱، آل عمران: ۱۶۴، مومنون: ۳۲، جمعه: ۲.
[۶] . نساء: ۳.
[۷] . ابراهیم: ۳۷. هود: ۷۱-۶۹.
[۸] . المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج ۱، ص ۲۶۵.
[۹] . الکافی، ج ۵، ص ۵۶۷.
[۱۰] . المیزان، ج ۴، ص۱۹۶.
[۱۱] . بقره: ۲۲۱.
[۱۲] . ممتحنه: ۱۰.
[۱۳] . تحریم: ۱۰.
[۱۴] . الدر المنثور، ج ۶، ص ۲۴۵.
[۱۵] . نساء: ۲۳.
[۱۶] . کتاب مقدس، سفر پیدایش،۱: ۳۱-۲۹.
منابع
- قرآن کریم.
- نهج البلاغه.
- کتاب مقدس.
- ابن الجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
- طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۷ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح و تعلیق علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳.
برگرفته شده از کتاب ازدواج و همسرداری انبیا؛ محمدمهدی فیروزمهر، انتشار یافته توسط پژوهشکده فرهنگ و معارف قرآن. (با دخل و تصرف)