اشاره:
حضرت امام علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) در سال ۱۴۸ق. دیده به جهان گشودند و تا سال ۱۸۳ق. در خدمت پدر گرانقدر خود بودند و بعد از شهادت پدر بزرگوارشان در سن ۳۵ سالگی به امامت رسیدند.(۱) دوران امامت امام رضا (علیهالسلام) از سال ۱۸۳ق. تا سال ۲۰۳ق. را دربر میگیرد. سه تن از خلفای عباسی در دوران امامت آن حضرت به خلافت رسیدند که عبارتند، از هارون الرشید، محمّد امین، عبدالله مأمون.(۲) در بررسی ابعاد وضعیت سیاسی و اجتماعی آن عصر نکاتی قابل توجّه میباشد که در این مقاله به آن اشاره شده است.
الف) وسعت قلمرو خلافت عباسی:
در زمان هارون به واسطهی گسترش فتوحات، مناطق بسیاری تحت سلطهی عباسیان درآمد، گوستاو لوبون مینویسد: اسلام در عصر هارون و پسرش مأمون به اوج گسترش خود رسید چه اینکه کشور آنها تا سر حدّ چین اتصال پیدا کرد و در آفریقا هم بربرها در برابر حملات اعراب تا حبشه و یونانیان تا بسفور متواری شدند. از سمت مغرب دامنه حکومت عباسیان تا اقیانوس اطلس وسعت پیدا کرده بود.(۳) اولین موردی که از این تنوع ملیتها در قلمرو اسلامی میتوان حدس زد، تبادل فرهنگ اجتماعی میان مسلمانان و مردم مناطق مفتوحه است که موجب تضارب افکار و اعتقادات میگردد.
ب) ادعای خلافت الهی:
تمام خلفای عباسی ادعای خلافت و جانشینی پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) را داشتند. امّا هارون الرشید در این ادعا قدمی فراتر نهاد و گفت: ما از رسول خدا (صلیالله علیه و آله) ارث بردیم، امّا خلافت الهی در ما باقی میماند. چون امین بر تخت خلافت تکیه زد گفت: من بر خلافت خداوند دست یافتم و ارث پیامبر خدا از آن پدرم بود.(۴) میتوان گفت آنان با این حیله میخواستند تا با پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) مقایسه نشوند و هر کاری که آنها انجام میدهند مؤید من عند الله تلقی گردد.
ج) مهمترین چالش درون حاکمیت:
هارون قبل از مرگ خود ابتدا برای پسرش امین و سپس با مأمون به عنوان خلیفههای بعدی بیعت گرفت. امّا با مرگ پدر، نزاع بین دو برادر بالا گرفت و سرانجام مأمون که همراه سپاه پدرش در مرو بود توانست بر امین چیره گردد. اطرافیان مأمون حتی دبیر و کاردار او، فضل بن سهل همه ایرانی بودند. عدهای از مورخین معتقدند که حمایت ایرانیان از مأمون . که مادر و مربیاش ایرانی بودهاند . به خاطر این بوده است که در سایهی او بتوانند عنصر ایرانی را بر عرب ترجیح داده و بر قلمرو اسلامی مسلّط نمایند.(۵) و به سلطهی اعراب بر ایران پایان دهند که نمونهی آن حکومت طاهریان بود.
در هر صورت این امر باعث گردید نهضت شعوبیه در عصر عباسی، رونق بیشتر گیرد، نهضتی اجتماعی ادبی که از عهد اموی بر علیه تفاخر نژادی اعراب شکل گرفته و بعدها بر ترجیح عجم بر عرب پای فشرد، و کتب زیادی در این باره نوشته شد از قبیل فضل العرب علی العجم تألیف ابو عثمان بختکان و المثالب العرب تألیف میثم بن عدی.(۶)
د) جنبشهای سیاسی و اجتماعی:
۱٫ علویان: مهمترین گروهی که در دوران اموی . عباسی نسبت به حاکمیت موجود معترض بود، علویان بودند. که به تعدادی از آنها در این مقطع زمانی اشاره میکنیم:
۲. حرکت ابن منصور شیبانی (ابو السرایا) در کوفه به سال ۱۹۹ ه. ق او بر سپاه عباسی غلبه کرده و سکه ضرب نمود.(۷)البته در علوی بودن او تردید شده است. در هر صورت او توانست برای مدتی بر بصره و حجاز و یمن مسلّط گردد.
۳. محمّد دیباج بن جعفر صادق (علیهالسلام) او به سال ۲۰۰ در مکه به پا خاست و به نام امیرالمؤمنین با او بیعت کردند.(۸) امّا دیباج چون در کار خود تردید داشت در انظار مردم خود را خلع نمود.(۹)
۴. خروج ابراهیم بن موسی: او برادر ناتنی امام رضا (علیهالسلام) بود . نخست از داعیان ابن طباطبا گردید و از سوی ابن طباطبا و ابوالسرایا به ولایت یمن منصوب شد، با کشته شدن ابو السرایا، خروج کرد و مردم صنعاء با او بیعت کردند.(۱۰)
۵. خروج زید النار در بصره علی رغم اینکه اهالی آنجا متمایل به عثمانیان بودند امّا از او حمایت کردند.
۶. قیام محمّد بن سلیمان در مدینه.
۷. قیام جعفر بن زید بن علی و نیز حسین بن ابراهیم بن حسن بن علی در واسط.
۸. قیام محمّد بن اسماعیل بن محمّد در مدائن.(۱۱)
۹٫ خوارج: اینان از زمان هارون و به سرکردگی حمزه بن آذرک در سیستان شوریده و بر عمّال آنان غلبه یافتند. چندان کار آنها بالا گرفت که هارون خود در رأس سپاه در سال ۱۹۲به خراسان آمد، حمزه تا دوران مأمون سیستان را در دست داشت.(۱۲)
۱۰٫ دیگر حرکتها: . جنبش بابک: اینان ایرانی بودند. که از سال ۲۰۱ در کوههای آذربایجان و اران حرکت خود را آغاز کردند و در مناطقی مثل جبال و همدان و اصفهان، طبرستان و ارمنستان و خراسان نفوذ پیدا کردند که قائل به تناسخ واشتراک در زنان بودند و مدتها پس از مأمون نیز باقی ماندند.(۱۳)
۱۱٫ از جمله شورشها، تحرکات نصر بن شبث بود که نسبت به امین، به عنوان عنصر عربی تعصب میورزید. او در سال ۱۹۸ ه. ق در شمال حلب شورید و تا ۲۰۹ مناطقی را در دست داشت.(۱۴)
۱۲٫ تحرکات اقوام هندی . آسیایی (زط) این اقوام توانستند تا روزگار معتصم بر سر راه بغداد و بصره به راهزنی بپردازند.(۱۵)
و) فرجام برامکه در این دوران:
یحیی بن خالد برمکی که در دورهی خلافت هارون وزارت داشت توانسته بود در دورهی هارون به همراه دو پسرش فضل و جعفر از سال (۱۷۰ تا ۱۷۸ ه. ق) ادارهی حکومت عباسی را به دست بگیرد. از خاندان اینان که اصالت ایرانی داشتهاند، افراد دیگری نیز به مناصب مهمی چون استانداری شام، پردهداری خلیفه دست یافته بودند.(۱۶) این نفوذ به حدّی بود که هارون الرشید دستور داد نام جعفر را بر سکهها ضرب کنند و استانداری مغرب خلافت . انبار تا افریقیه . و خراسان و سیستان و طبرستان و ارمنستان و آذربایجان و غیره را به او بسپارد.(۱۷) امّا به ناگاه در سال ۱۸۷ ه. ق هارون تمام این خاندان را قلع و قمع نمود. از علّت این تغییر نگرش هارون، عواملی از قبیل ارتباط جعفر با عباسه، خواهر هارون،(۱۸) تمایل آنان به علویان(۱۹) و … ذکر شده است.
ه) فراگیرترین حادثهی سیاسی این دوران:
با توجّه به آنچه بیان گردید معلوم میگردد که حاکمیت دچار تزلزل بوده است. لذا مأمون . آخرین خلیفهی دوران امام رضا (علیهالسلام) سعی کرد با شرکت دادن امام رضا (علیهالسلام) در حکومت، با عنوان ولایتعهدی علویان را در مقابل خویش خلع سلاح سازد و محبوبیتشان را در میان تودهی مردم مورد سؤال قرار دهد. از طرف دیگر او از طرف ایرانیان که طرفدار اهل بیت . علیهم السّلام . بودند مورد تأیید واقع میشد و چنین وانمود میکرد که قصد او از برادرکشی، تفویض حکومت به اهل آن بوده است.
اما وقتی او خواست به بغداد برگردد، مجبور بود که دو عامل نارضایتی اعراب از خویش را از میان بردارد و آن فضل بن سهل ایرانی و علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) بود.(۲۰)
پی نوشت:
علامه مجلسی، بحار الانوار، بیروت، دار صادر، ج ۴۹، ص ۹۰ . ۹۵،
گوستاو لوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سید هاشم حسینی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۵۸، ص ۲۱۱.
ر.ک: مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۶۵، ص ۳۲۷.
العاملی، جعفرمرتضی، الحیاه السیاسیه للامام الرضا (علیهالسلام) ، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۳، ص ۵۹.
طقوش، محمدسهیل، دولت عباسیان، قم، پژوهشکدهی حوزه و دانشگاه، چاپ اول،۱۳۸۰، ص ۱۱۸.
مجموعه آثار دومین کنگره جهانی امام رضا (علیهالسلام) ، مشهد، ۱۳۶۵، ص ۱۱۶.
طبری، تاریخ الرسل و الملوک، تحقیق محمّد ابراهیم، مصر، دار المعارف، ۱۹۶۰ م، ج۸، ص۵۳۰ – ۵۳۶.
خطیب بغدادی، تاریخ بغداد او مدینه الاسلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، بیتا، ج۲، ص ۱۱۳ – ۲۱۴.
طبری، پیشین، ج ۸، ص ۵۳۸.
ابو الحسن اشعری، المقالات الاسلامیین، مصر، ۱۹۵۰م، ج۱، ص ۱۴۸.
عاملی، جعفر مرتضی، الحیاه السیاسیه للامام الرضا (علیهالسلام) ، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۰۳، ص۷۰.
مجموعه مقالات کنگرهی جهانی امام رضا (علیهالسلام) ، پیشین، ص ۱۱۵.
طبری، پیشین، ج۹، ص۸۱.
یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۸۹۲م، ج ۲، ص ۳۹۸ .
طبری، پیشین، ج ۸، ص ۵۸۰.
جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، قاهره، مطبعه مصطفی البابی، چاپ اول، ۱۹۳۸ م، ص ۱۸۷.
طبری، پیشین، ج۸، ص۲۴۲ – ۲۵۲.
محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، قم، دار الکتب الاسلامیه، ج۴، ص ۴۶، به نقل از مروج الذهب، مسعودی.
طبری، پیشین، ج۸، ص ۲۸۹.
ر.ک: سیوطی، تاریخ الخلفاء، بیروت، دار الجیل، ۱۴۰۸ق، ص ۳۶۶.
منبع: نرم افزار پاسخ ۲ مرکز مطالعات حوزه.