معرفی و بررسى کتاب (امر به معروف و نهى از منکر در اندیشه اسلامى)

معرفی و بررسى کتاب (امر به معروف و نهى از منکر در اندیشه اسلامى)

۱۴۰۰-۰۶-۲۸

179 بازدید

امر به معروف و نهى از منکر در اندیشه اسلامى، حاصل پانزده سال مطالعه مایکل کوک محقق نام آور امریکایى درباره یکى از فرایض اسلامى و دقیق ترین اثر به زبان غربى در این زمینه است.

این کتاب با عنوان انگلیسى Commanding Right and) (Forbidding Wrong in Islamic Thought در سال ۲۰۰۰ چاپ شده است که در نوع خود بزرگ ترین اثر فقهى ـ تاریخى است که تا کنون یک شرق شناس در یک موضوع فقهى خاص نگاشته است. این کتاب توسط احمد نمایى، ترجمه شده و از سوی  بنیاد پژوهش هاى اسلامى مشهد چاپ گردیده است. نویسنده با تتبعى گسترده در این مبحث، تلاش کرده است ابعاد اعتقادى، کلامى، اجتماعى، فقهى و اخلاقى امر به معروف و نهى از منکر را از دیدگاه مذاهب و گرایش هاى مختلف اسلامى از سده هاى آغازین تا دوران معاصر بر اساس متون اصلى شناخته شده گزارش و بررسى کند.

وى بخش بسیار مختصرى را به آراى اندیشمندان غیرمسلمان مانند ابن میمون و ابن عبرى اختصاص داده است.

کتاب در بیست فصل و در پنج بخش اصلى، با عناوین زیر تدوین شده است:

بخش اول:مقدمه،

بخش دوم: حنبلیان،

بخش سوم: معتزلیان و شیعیان،

بخش چهارم: دیگر فرقه هاى اسلامى،

بخش پنجم: فراسوى اسلام سنتى.

نویسنده در ادامه، دو پیوست آورده است که پیوست اول درباره آیات و احادیث مهم امر به معروف و نهى از منکر است که خود نویسنده در متن کتاب از آنها استفاده کرده است و پیوست دوم به نظر ابن عبرى درباره نهى از منکر پرداخته است.

درنهایت، نویسنده با ارائه کتاب شناسى گسترده و نمایه، پژوهش خود را به پایان رسانده است.

در این مقاله تلاش خواهیم کرد به بررسى زندگى و آثار مایکل کوک، انگیزه نگارش کتاب و ساختار آن بپردازیم و گزارشى از محتواى کتاب به همراه نقد و ارزیابى آن به دست دهیم.

زندگى و آثار علمى مایکل کوک

مایکل آلن کوک در سال ۱۹۴۰ چشم به جهان گشود. او داراى تابعیت انگلیسى ـ آمریکایى است و تحصیلات خود را از سال ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۳ در انگلستان پى گرفت. مدرک کارشناسى ارشدش را با راهنمایى برنارد لویس با پژوهش و نگارش درباره تاریخ جمعیت عثمانى در سده هاى پانزدهم و شانزدهم میلادى به انجام رساند. وى علاوه بر زبان هاى رسمى اروپایى و عربى، زبان هاى فارسى و ترکى را نیز فراگرفت. چند سالى را در مدرسه مطالعات شرقى و افریقایى لندن سرگرم تحقیق و تدریس تاریخ اسلام بود. در سال ۱۹۸۶ به قصد تدریس در دانشگاه پرینستون۱ امریکا، انگلستان را ترک کرد و در حال حاضر استاد دانشگاه پرینستون است.

کوک به دلیل وسعت مطالعات و دانش زبانى و احاطه به منابع اسلامى جدید و قدیم، در میان محققان به عنوان یک اسلام شناس طراز اول شناخته مى شود.

از جمله آثار وى مى توان به تاریخ عثمانى (۱۹۷۲)، درآمدى بر قرآن، مخالفان نگارش حدیث در آغاز اسلام، ریشه هاى کلام و ده ها عنوان کتاب و مقاله دیگر اشاره کرد. با این حال کتاب امر به معروف و نهى از منکر مهم ترین اثر وى است که پانزده سال زمان براى آن صرف کرده و براى نگارش آن، بیش از دو هزار کتاب و مقاله به زبان هاى مختلف را دیده است که حاصل کار او کتابى در حجم ۷۰۰ صفحه شده است که ۵۶ صفحه آن را کتاب نامه تشکیل مى دهد و براى اولین بار در سال ۲۰۰۰ منتشر گشته است.

انگیزه نگارش

مایکل کوک در آغاز مقدمه کتابش، حادثه تکان دهنده اى را نقل مى کند که باعث نگارش این کتاب و معرفى نهاد امر به معروف و نهى از منکر، به جامعه غربى شده است.

حادثه از این قرار بود:

کوک در یکى از روزهاى ماه سپتامبر ۱۹۸۸ در روزنامه اى مى خواند۲ که در ایستگاه قطار شهرى شیکاگو زنى مورد تجاوز قرار مى گیرد; در حالى که آن زن از مردم کمک مى خواهد، همه عابران بى توجه از کنار این صحنه رد مى شوند. از میان ناظران تنها یک نفر براى دستگیرى مجرم با پلیس همکارى مى کند. آنچه در این حادثه مهم است، نه اصل تجاوز، بلکه عکس العمل رهگذران است.

نویسنده کتاب، پس از خواندن این خبر مى اندیشد: (ما به نوعى وظیفه داریم دیگران را از ارتکاب کارهاى ناپسند به همنوعان خود بازداریم)، اما به این نتیجه مى رسد که در دنیاى غرب، نامى براى این وظیفه وجود ندارد و تعبیر (امداد) هم از بیان آن نارسا است; ضمن آنکه فرهنگ غرب به تدوین کلى مواردى که باید آن را به کار برد و شرایطى که مى توان این وظیفه را ترک کرد، نپرداخته است.

مؤلف اعتراف مى کند: خود در این مورد چیزى نمى دانسته تا اینکه در جریان پژوهش هاى اسلامى خود، از آن آگاه شده، دریافته است اسلام نام و تعالیمى ویژه براى چنین وظیفه اى دارد. این حادثه جرقه اى بود براى اینکه وى این فریضه را موضوع تحقیق و تک نگارى معروف خود قرار دهد.

از آن جایى که در جامعه اسلامى، از این فریضه برداشت هاى مختلفى وجود دارد و نیز در باب مراتب و شرایط و جایگاه آن در میان مکاتب گوناگون کلامى و فقهى، تفاوت هاى قابل ملاحظه اى دیده مى شود، وى نمى توانست خود را به یک گزارش و تفسیر از این نهاد قانع کند; از این رو اثر وى به صورتى درآمد که از نظر حجم و گستره تحقیق، بى رقیب است.

نویسنده در این اثر علاوه بر آنکه سعى مى کند دیدگاه اسلام و برداشت مسلمانان درباره این نهاد و تحول آن را نشان دهد، تلاش مى کند نشان دهد اسلام چگونه به این نهاد دست یافت و آیا مى توان معادلى براى آن در سایر ادیان یافت یا خیر؟

بخش یکم: مقدمه

بخش نخست کتاب، به بررسى مواد یافت شده در قرآن، تفسیرهاى قرآنى، حدیث و کتاب هاى رجال در شرح احوال مسلمانان قدیم مى پردازد. نویسنده در این بخش، قرآن و تفسیرهاى قرآنى را در دو قسمت مورد بررسى قرار داده است:

در قسمت اول، (قرآن بدون مفسران) موردنظر قرار گرفته و هشت آیه ۳ که به نوعى در ارتباط با امر به معروف و نهى از منکر مى باشد، معرفى و مفاد آن بیان مى شود.

در قسمت دوم به تشریح دیدگاه تفسیرى مفسران درباره آیات مطرح شده مى پردازد و در نهایت نتیجه مى گیرد: (برداشت کلى مفسران از این وظیفه و تفسیرى که به دست مى دهند، با خود آیات و آنچه مسقیماً از آن به دست مى آید، پیوندى ندارد; چرا که قاعدتاً مفسران مایلند اعتقادات نهى از منکر را در قالب مذهبى که بدان وابسته اند، بیان کنند; نه آنچه در قرآن آمده است).

اگر آیه هاى قرآنى به نسبت آگاهى کمى درباره نهى از منکر به ما مى دهد و تکاپوى مفسران از کتاب آسمانى برگرفته از درک و برداشتى از نهى از منکر است که نمى تواند مستقیم از خود آیه هاى گرفته شده باشد، با این حال مواد گرفته شده از حدیث جالب تر است.

از میان احادیث مورد توجه کوک، یک حدیث کوفى است که با اشاره به سلسله مراتب واکنش در برابر نهى از منکر، وى آن را حدیث (سه مرحله اى) نامگذارى مى کند۴ و آن را حدیث کلیدى براى فهم این فریضه در میان جامعه اسلامى مى داند.

در میان احادیث کثیرى که دلالت به نهى از منکر دارند، احادیثى هم برخلاف این مقوله وجود دارند که براى درک این تعارض باید به خاستگاه جغرافیاى آنها توجه کرد احادیثى که منشأ کوفى دارند و راویان آن در کوفه بوده اند، بر اهمیت امر به معروف و نهى از منکر تأکید کرده اند; در حالى که زادگاه احادیثى که این تکلیف را کم رنگ مى کنند یا از اهمیت آن مى کاهند، عمدتاً شامى مى باشند.

نویسنده در آخرین فصل این بخش، به بررسى انبوهى از سیره نامه هاى اولیه مسلمانان و کتاب هاى گذشتگان که درباره شرح حال آمران به معروف و نهى از منکر نوشته شده اند، مى پردازد و نگرش آنان را به مسئله، تحلیل مى کند.

بخش دوم: حنبلیان

کتاب هاى اولیه حنبلیان درباره امر به معروف و نهى از منکر، به جاى طرح و بحث نظرى مسائل این حوزه، شامل پرسش و پاسخ و استفتاهاى ناظر به وظایف آمران به معروف و ناهیان از منکر است.

نمونه خوبى از این نگرش، در کتابى که ابوبکر خلال (۳۱۱ ق) از استفتاهاى ابن حنبل گردآورى کرده است و الامر بالمعروف والنهى عن المنکر نام دارد، به خوبى منعکس شده است.

کوک در این بخش با تحلیل متن هاى اولیه حنبلیان، مى کوشد براساس سه پرسش، دیدگاه آنان را درباره امر به معروف و نهى از منکر ترسیم کند:

بیشتر با چه گناهانى روبرو هستیم؟ در چه موقعیتى با آنها برخورد مى کنیم؟ در قبال آنها چه باید کرد؟

کوک پس از بحث و بررسى این مباحث، نتیجه مى گیرد: از دیدگاه حنبلیان، عمده منکرات، سه موضوع زن، شراب و نوازندگى است.

آنها نهى از منکر را بیشتر امرى فردى و شخصى مى دانند و تمایلى براى حضور در فعالیت هاى اجتماعى و مبارزه با فساد در اجتماع ندارند و در این میان سخنى از آنها درباره حکومت و مبارزه با فسادهاى آن نیست; اما به مرور، اندیشه اولیه ابن حنبل دچار تغییرهاى بنیادین مى شود;

چرا که آموزه هاى این مکتب با تحولات سیاسى مرتبط مى گردد نویسنده نیز نمونه هایى از این تغییر و تحول را در بحث حنبلیان بغداد مى آورد; از جمله اینکه:

حنبلیان بغداد برخلاف ابن حنبل، در تاریخ معاصر خود نقشى فعال ایفا مى کنند و حضورشان در مسائل سیاسى و مخالفت با منکرات تعیین کننده مى گردد.

در ادامه کوک به دو جابه جایى عمده جغرافیاى در تاریخ حنبلیان مى پردازد: نخست، جابجایى پایتخت حنبلى از بغداد به دمشق، دوم، برپایى مکتب حنبلى در عربستان در آغاز سده نهم، به گونه اى که با شکل گیرى اولین دولت سعودى (۱۱۵۸ـ۱۲۳۳ ق) امر به معروف و نهى از منکر هسته مرکزى و اندیشه و کردار وهابیت شد.

سرانجام با تحولات تاریخى که براى دولت سعودى به وجود آمد، منجر به افزایش رسمى سازى این وظیفه شد; به گونه اى که آموزه غیرسیاسى و فردى نهى از منکر ارائه شده از سوى ابن حنبل در زمان سومین دولت سعودى (۱۳۱۹ ق) به یک وظیفه و تکلیف ادارى که به وسیله هاى کمیته هاى امر به معروف و نهى از منکر به سرپرستى یک مدیر بلندمرتبه وزارتى اداره مى شد، کاهش یافت و این وظیفه به امرى دولتى تبدیل گشت.

بخش سوم: معتزلیان و شیعیان

معتزلیان: در حالى که حنبلیان واقع گرا و اهل ظاهر بودند، معتزلیان دلبسته امور انتزاعى و نظام بخشى به ایده هاى خود بودند.

نویسنده در این فصل باورهاى اولیه اعتزالى را بیان مى دارد و نهى از منکر را یکى از (اصول خمسه) معروف معتزلیان مى داند و بیان مى دارد: علماى معاصر نسبت به قدمت این اصل اتفاق نظر ندارد; آن گاه نویسنده به تشریح آراى بزرگان کهن معتزلى از جمله مانکدیم (د ۱۴۴) درباره امر به معروف و نهى از منکر مى پردازد و دیدگاه وى را در مورد تعریف، وجوب، شرایط، سلسله مراتب انواع منکر و اقدام عملى بیان مى دارد.

نویسنده در پایان این بحث، به بیان دو ویژگى کلى معتزله درباره امر به معروف و نهى از منکر مى پردازد:

۱. ما از دوره مانکدیم زیدى علوى شاهد آثارى روشن و اساسى درباره نهى از منکر هستیم; ۲. آنچه در نظر کوک خود را برجسته نموده، این مسئله است که روایت هاى معتزله در این باره عملگرایى است که در همه مراتب خود را نشان مى دهد.

زیدیه

نویسنده در این قسمت، ضمن بیان نقاط مشترک زیدیه با شیعیان، مانند گزینش کلام معتزلى، بر این عقیده است که آنان با هم تفاوت هاى اساسى نیز داشتند; از جمله: (در حالى که زیدیه عمل گرا بودند، امامیه به تسلیم و رضا گرایش داشتند).

از بحث مفصل کوک در این فرقه مى توان نتیجه گرفت: تمام مطالب زیدى، خواه معتزلى یا غیرمعتزلى، متشکل از دو موضوع است:

اولى نبودن نظریه اداى این وظیفه در دل است و دیگرى تأیید توسل به اسلام در هنگام ضرورت ; توسل جستنى که بدون هیچ دردسرى دمساز با سنت دیرینه زیدیه براى قیام علیه سلطان ستمگر بوده است.

هر دو مورد موافق با سنت زیدیه و معتزله است; اما تاریخ دوران بعدى زیدى یمن با دو پدیده هم عرض، کاهش سنت معتزلى و نفوذ سنت گرایى اهل سنت در این فرقه مشخص مى شود; در نتیجه درک زیدیه از نهى از منکر به صورت فزاینده اى مجذوب اندیشه مسلمانان اهل سنت گردید و مشخص تر از همه، عقیده به انجام دادن آن در دل، بیش از پیش معمول شد. سرانجام سرپیچى از قیام علیه سلطان ستمگر، جاى آن را گرفت.

امامیه

کوک بر این عقیده است که (شیعه امامیه غنى ترین و مستمرترین اسناد درباره عقیده امر به معروف و نهى از منکر را از خود برجاى گذاشته اند; هرچند کتاب هاى اولیه امامیه به فراوانى مجموعه حدیث اهل سنت یا کتاب هاى فقهى حنفیان در یک عصر واحد نیست، اما بسیار بیشتر از اسناد ناپیوسته و ناقص معتزله و زیدیه است). وى تاریخ امامیه را از این منظر به سه دوره تقسیم مى کند:

دوره اول، شامل دوران حضور امامان شیعه است; دوره دوم، از قرن چهارم شروع مى شود و تا قرن هشتم را در بر مى گیرد و دوره سوم از قرن هشتم تا حال حاضر ادامه دارد.

وى پس از تحلیل محتواى احادیث شیعه، نتیجه مى گیرد: عملگرایى جاى ویژه اى در احادیث امامیه ندارد; آن گاه در دوره سوم امامیه به بحث و بررسى مسائلى از قبیل: عقلى یا نقلى بودن امر به معروف و نهى از منکر، نیاز داشتن به اذن امام در صورتى که امر به معروف و نهى از منکر منجر به خشونت شود و به بحث وجوب کفایى یا عینى امر به معروف و نهى از منکر مى پردازد.

در پایان این فصل هم گریزى به اسماعیلیه زده، بیان داشته است: این وظیفه جایگاه خاصى در بین آنان ندارد.

بخش چهارم: حنفیان

حنفیان، قدیمى ترین مذهب فقهى اهل سنت بودند، اما برخلاف حنبلیان، هویت کلامى آنان به کندى شکل گرفته است; البته ابوحنیفه در مسائل کلامى داراى نظریه هایى بود که بعدها در بین حنفیان سمرقند به (ما تریدیه) شهرت یافت; بنابراین آگاهى کوک از آراى مربوط به نهى از منکر براساس میراث (ما تریدیه) است و از میراث حنفیان اهل حدیث و نجاریه خبرى نیست.

کوک نخست وضع فکرى آنان را تا قبل از دولت عثمانى بررسى مى کند و نشان مى دهد نهى از منکر یکى از اصول اعتقادى ابوحنیفه است; سپس به بررسى آراى شارحان دوران عثمانى مى پردازد که سخت متأثر از غزالى هستند. با مرور تفصیلى ادبیات حنفى درباره امر به معروف و نهى از منکر، کوک به دو نتیجه مى رسد:

نخست: ما در کتاب هاى کلامى مخصوصاً فقهى با کمبود منابع روبرو هستیم و آنچه وجود دارد، از نظر محتواى عقیدتى مبهم است; دوم: دیدگاه حنفى نگاه آسان گیرانه به مسئله نهى از منکر است.

شافعیان

موضوع اصلى این فصل، آرایى است که شافعیان درباره نهى از منکر معتبر مى دانند; بدون اشاره به اینکه چنین آرایى به طور کلى شافعى یا در اصل آرایى اشعرى است.

کوک معتقد است: قدیمى ترین آگاهى درباره این وظیفه، مربوط به سده چهارم از ابوبکر قفال شاشى (د ۳۶۵) است که تفسیرى بر آیه ۱۱۰ آل عمران دارد. وى به شدت عمل گرا است; در حالى که شاگرد وى، ابو عبداللّه حلیمى (د ۴۰۳) نظرى برخلاف استادش دارد و آسان گیرى حنفى را که در بین حنفیان دیدیم، از خود حنفى ها بهتر معرفى مى کند.

نتیجه اینکه: در بین نویسندگان شافعى، عقیده هماهنگى درخصوص این وظیفه نمى بینیم; به ویژه از نظر میزان فعالیتى که افراد براى انجام آن مجاز هستند، اختلاف نظر دارند.

مالکیان

کوک پس از بررسى منابع گسترده مالکیان درباره امر به معروف و نهى از منکر، اظهار مى کند: در حالى که مالکیان نخستین نهى از منکر را یک امر ضرورى مى دانند، در بین مالکیان متأخر درباره نهى از منکر جریان عقیدتى واحدى وجود ندارد.

اباضیه

از بین فرقه هاى خوارج، اباضیه، تنها گروهى از خوارج هستند که براساس نوشته هاى خودشان مى توان به بررسى روشمند عقاید آنها پرداخت.

پیوند نهى از منکر و قدرت سیاسى در منابع اباضى به خوبى دیده مى شود. در بین این فرقه این وظیفه با تشکیل حکومت هاى فرقه اى و با خروج بر سلطان ستمگر و به کار بستن قدرت مشروع امام همراه است و ارتباط با امامت، اغلب مورد تأیید قرار مى گیرد. در کل این فرضیه نزد اباضیه با دیگر جریان هاى اسلامى جز توجه به نقش زنان در اجراى آن تفاوتى ندارد.

غزالى

غزالى شافعى مذهب در کتاب خود احیا العلوم الدین و در خلاصه اى از ترجمه آن به نام کیمیاى سعادت به خوبى به شرح این وظیفه پرداخته است که به صورت گسترده مورد قبول و نقد هم کیشان خود و یا پیروان مذاهب دیگر قرار گرفته است.

غزالى در این کتاب، پس از بیان اهمیت و وجوب این فریضه، ارکان چهارگانه آن، یعنى محتسب، منکر، گناهکار و چگونگى احتساب را شرح مى دهد.

در ادامه، کوک به گزارش میراث غزالى و تأثیر او بر آیندگان مى پردازد.

این گزارش نشان مى دهد چطور دانشمندان گاه با نقل جزئى و گاه با بیان همه آراى غزالى، به نام و بدون نام او سخت متأثر از او بودند.

بازنگرى اسلام نخستین

کوک در واپسین بخش چهارم کتاب، کوششى بسزا براى متمرکز ساختن و شرح و تفصیل مطالبى که در شانزده فصل پیشین مطرح شده است، انجام مى دهد; علاوه بر این نویسنده در این فصل به تشریح سه مسئله هم پرداخته است:

۱. رابطه علما و حکومت;

۲. زن و نهى از منکر;

۳. رابطه نهى از منکر و زندگى خصوصى.

در باب مسئله اخیر، نویسنده متذکر مى شود: این دو ارزش متفاوت است، در حالى که جلوگیرى از منکر کار شایسته اى است، دخالت در زندگى خصوصى کار ناپسندى است. وى بعد از بیان دیدگاه هاى فرقه هاى مختلف در این باره، مى گوید: مرز مشخصى بین این دو وجود ندارد.

بخش پنجم: فراسوى اسلام سنتى

نویسنده در این فصل، به صورت بسیار مفصل در پى معرفى و ارزیابى رویکردهاى نوگرایانه به امر به معروف و نهى از منکر در میان مذاهب مختلف اسلامى است.

کوک معتقد است: میراث اهل سنت و امامیه از نظر محتوا و خصوصیات در موارد بسیارى متفاوت است:

در مقایسه بین این دو سنت مدرسى باید گفت: به عکس اهل سنت، سنت مدرسى امامیه را مى توان سنتى زنده توصیف کرد که استمرار آن مدیون علمایى است که در آن کار کرده اند.

سرچشمه ها و سنجش ها

در این فصل، نویسنده با ارائه مثال هایى شبیه نهى از منکر در قوانین اروپایى و آیین ها و فرقه هاى دیگرى چون کنفوسیوس، بودا و… این سؤال را مطرح مى کند که آیا این فرضیه یک ارزش است که در تمام فرهنگ ها ریشه دارد یا صرفاً یک ارزش اسلامى است. وى معتقد است: این اصل یا چیزى شبیه به آن به همه فرهنگ هاى بشرى راه یافته است (هرچند لزوماً به روشنى بیان نشده است).

کوک نتیجه مى گیرد: جاهلیت عربستان پیش از اسلام، به خوبى با اصطلاح هاى (امر به معروف) و (نهى از منکر) آشنا بود; ولى مفهوم هاى (فرمان دادن) و (نهى کردن) را دارا نبوده است; سپس مقایسه اسلامى این تکلیف با دین یهودى و مسیحى نشان مى دهد در مسیحیت سریانى پیش از اسلام، چیزى قابل مقایسه با آن وجود ندارد; ولى پیشینه یهودى براى این وظیفه اسلامى کاملاً پذیرفتنى است.

کوک به هنگام مقایسه این تکلیف اسلامى با آیین هاى غیرتوحیدى، چیزى که ارزش نمونه آوردن در وداها و آیین زردشتى باشد، ندیده است.

کوک در پایان این بحث یادآور مى شود: همانندى هاى ادیان، تأیید این مطلب است که بین آموزه نهى از منکر در بین ادیان پیوند برقرار است، اما این همانندها ما را راهنمایى نمى کند که چگونه این پیوندها را بررسى کنیم. در نتیجه باید از مسئله سرچشمه ها بدون نتیجه گیرى بگذریم.

خاتمه

کوک آخرین فصل کتابش را با شناخت بعضى راه هاى اصلى که نگرش هاى وابسته به نهى از منکر در اسلام با جریان کلى فرهنگ امروز غرب وجه اشتراک یا افتراق دارد، به پایان برده، آن را در دو مسئله بررسى مى کند:

۱. معروف و منکرها: کوک بر این عقیده است که برداشت هاى اسلام و غرب در حوزه معروف و منکرها متفاوت است و عمده این تفاوت در سه مسئله شراب، زن، موسیقى است;

۲. امداد و نهى از منکر: کوک معتقد است امداد و نهى از منکر هر چند از نظر مفهوم متفاوتند، به اندازه کافى همخوانى دارند که در کل با هم سنجیده شوند; ولى با این حال نتیجه مى گیرد این وظیفه در اسلام بسیار مهم تر از مقیاس و امداد در فرهنگ غرب است.

تحلیل نهایى

نوشتن درباره این کتاب و ارزیابى کار نویسنده، در چندین سطر بسیار سخت و دشوار است; کارى که مؤلف براى نگارش آن سالیان زیادى وقت صرف کرده است; اما با این حال، به نکاتى چند اشاره مى شود:

کوک در نگارش کتابش یک روش توصیفى ـ تحلیلى را پایه و اساس قرار داده است; چرا که ایشان در بحث از هر نحله و فرقه اى مذهبى، تمامى داده هاى مربوط به هرکدام را به طور کامل آورده و نیز در هر بخش از کتابش، دو نکته اساسى را مدنظر قرار داده است:

اولاً، وى در بررسى هرکدام از نحل و فرق مذهبى از همان ابتدا از مصادر و منابع کهن تا بدان جا که ممکن بوده، بهره برده است; ثانیاً، وى افزون بر دیدگاه ها نوعى تطور تاریخى مربوط به هر نحله مذهبى را هم از لحاظ فکرى و هم عملى، یعنى در حقیقت درگیر شدن در واقعیت جامعه را مدنظر قرار داده است; یعنى در واقع مایکل کوک با هنرمندى تمام و با به تصویر کشیدن سیر کلى و تطور تاریخى تفکر و اندیشه متفکران اسلامى، این امر را در برهه هاى مختلف زمانى مورد بررسى قرار داده است.

امتیازات کلى کتاب

الف. در نگاه اول، مهم ترین ویژگى این کتاب تعمق فراوان در منابع است.

نویسنده براى نگارش، از تمام منابعى که مى توانست بحث وى را پیش برد، استفاده کرده است; از یک روزنامه که شروعى براى این کار بوده تا جستجو در وادها، و اندرزنامه هاى زردشتى و منابع مسیحى سریانى; کار او براى سنجش سرچشمه هاى امر به معروف و نهى از منکر در ادیان و آیین ها و استفاده از این منابع بسیار دقیق، بجا و استادانه بوده است.

ب. امانتدارى: نویسنده در بررسى منابع و متون براى بیان و بررسى دیدگاه فرق اسلامى درباره موضوع مورد مطالعه، از هرگونه جعل و تحریف منابع خوددارى کرده، بیطرفانه موضوع را مورد تحلیل و ارزیابى قرار داده است.

ج. قضاوت: از آنجایى که وى به منابع آشنا بوده است و از موقعیت تاریخى آنها باخبر است، لذا با دیدن یک خبر در یک منبع اصیل، آن را بى درنگ قبول نمى کند; براى مثال در بحث امامیه، هنگامى که به این نتیجه مى رسد که یک حدیث از امام محمدباقر(ع) دلالت به عملگرایى شیعه دارد، با بیان دلایلى آن را رد مى کند.

د. مؤلف در این اثر، صرفاً به جمع آورى داده نپرداخته است، بلکه مواد جمع آورى شده را در راستاى هدفى خاص مورد تحلیل و ارزیابى قرار داده است.

ه. ارجاعات: یکى از ویژگى هاى مهم این اثر، دارا بودن ارجاعات فراوان است; به گونه اى که هیچ ادعایى بدون دلیل و ارجاع لازم مطرح نمى شود.

و. از دیگر مزایاى این کتاب، این است که نویسنده علاوه بر زبان هاى اروپایى به زبان هاى عربى، فارسى، ترکى نیز آشنایى داشته است; لذا شخصاً منابع اصلى را مورد استفاده قرار داده است.

این اثر سترگ، با دارا بودن این ویژگى ها و ده ها مورد دیگر، ممکن است از جهاتى خواننده را آزار دهد یا اینکه مواردى در آن نادیده گرفته شده باشد که به چند مورد اشاره مى شود; ولى این ملاحظات را نباید هرگز نقض چنین کتاب ارزشمندى دانست:

الف. نادیده گرفتن قیام امام حسین(ع): با اینکه قیام امام حسین(ع) در عاشورا محور تفکر شیعى است و متفکران زیادى بر نقش امر به معروف و نهى از منکر در قیام وى تأکید مى کنند و این قیام را از منظر امر به معروف و نهى از منکر تحلیل کرده اند،۵ ولى کوک چندان توجهى بدان نشان نداده است.

ب. گاه نویسنده در بیان مطالب، چنان غرق جزئیات تاریخى مى شود که خواننده سررشته بحث را از دست مى دهد; براى مثال این مسئله در داستان زرگر مرو و منابع آن و مسائلى از این دست دیده مى شود.

در تمام مباحث از این دست، منابع و ارجاعات لازم داده مى شود; ولى مسئله آن است که گویى براى وى میان مباحث اصلى که تکیه گاه کتاب هستند و مسائل مقدماتى، تفاوتى وجود ندارد.

در پایان گفتنى است ترجمه این کتاب توسط احمد نهایى بسیار روان و سلیس مى باشد; بنابراین مطالعه این اثر براى تمامى اندیشمندان و استادان دلبسته به اندیشه اسلامى ضرورت مى یابد; ضمن آنکه براى علاقه مندان به مباحث کلى اسلامى و حقوقی… مى تواند کتابى مفید و سودمند باشد.

پی نوشت:

۱.  Prinston.
۲.  The NewYork Times، ۲۵ Septamber 1988.
۳ . آیات ۱۰۴ و ۱۱۰ـ۱۱۴ آل عمران; ۱۵۷ اعراف; ۷۱ـ۱۱۲ توبه; ۴۱ حج و ۱۷ لقمان.
۴ . قال رسول اللّه(ص): (مَن رَاى مِنکُم مُنکراً فَلیُنکِرهُ بِیَدِهِ فَان لَم یَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ فَإنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِه لَیْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ شَىء مِنَ الاْیِمَانِ): هرکس از شما عمل زشتى را ببیند، باید با دستش از آن باز دارد. پس اگر قدرت نداشت، با زبانش و اگر قدرت نداشت، با قلبش. ایمان به غیر از این نمى باشد (مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۱۹۲، ص ۷).
۵ . قال الحسین(ع): (إنّى لَمْ أخْرُجْ أشراً وَلاَبَطِراً وَلاَ مُفسِداً وَلاَ ظَالِماً وَإنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ إلاّ صَلاحِ فِى امَّه جَدّى صلى اللّه علیه و آله أن آمُرَ بِالْمَعرُوف وأنهى عَنِ المُنکَرِ وَأسِیرَ بِسیرَهِ جَدَّى وَأبِى عَلِیَّ بنِ أبی طالِبٍ(ع): من از روى هوس و سرکشى و تبهکارى و ستمگرى قیام نکردم، تنها به خاطر اصلاح در امت جدّم برخاستم. مى خواهم به نیکى ها فرمان و از بدى ها باز دارم و روش جدّ خود و پدرم على بن ابى طالب(ع) را دنبال کنم (بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۲۹).
منبع :آئینه پژوهش ؛شماره۱۱۶-۱۱۷

رضا صفرى: دانشجوى کارشناسى ارشد تاریخ اسلام، دانشگاه تهران.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *