مشاغل زنان در عصر رسالت(۳)

۱۳۹۴-۰۳-۰۳

367 بازدید

اشاره

دو قسمت گذشته مقاله، حدود ۳۰ مورد از مشاغل و حرفه‌هایى که زنان کم و بیش در دوره اولیه ظهور و گسترش اسلام بدان می‌‌پرداخته‌اند را برشمرد. پیشتر یادآور شدیم ذکر اینها که به اجمال و اختصار تمام نیز برگزار می‌‌شود، به انگیزه فراخوان به یکایک موارد یاد شده نیست. چنان که به هدف محصور ساختن به اینها و یا ارائه الگوى اشتغال نمی‌‌باشد. انگیزه اصلى، تإکید بر حضور سازنده زن در جامعه اسلامی‌ با حفظ همه شؤون و چارچوب‌هاست. و پر روشن است که بسیارى از موارد فهرست شده، به فراخور رشد و گسترش زمینه‌هاى یادشده و قالب‌هاى موجود، اینک بسیار متفاوت با گذشته در جریان است ولى اینها تغییرى در اصل موضوع ایجاد نخواهد کرد. به عنوان مثال بافندگى، رنگرزى، خدمات بهداشتى آموزشى، ماهیت اصلى خویش را حفظ کرده است هر چند قالب‌ها و ابزار و گستره آن بسیار فراتر از گذشته است. به هر حال آرزو می‌‌کنیم همین مختصر بتواند کمکى به صاحب نظران و علاقه‌مندان این گونه مسائل نموده باشد. ان شاء الله.

۳۱ – نگهدارى اموال

نگهدارى از اموال مردم و مبارزان که گاه به نگهبانى مسلحانه(۱) نیاز داشت، از مشاغل دیگر زنان در سده اول است. زنان در پشت جبهه، حراست از مرکز سیاسى و اقتصادى اسلام را عهده‌دار بوده‌اند. هر بار که حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) مدینه را به قصد جنگ یا کارى چون حج، ترک می‌‌کرد، جانشینى در آنجا می‌‌گماشت.

پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در یکى از جنگها(تبوک)، حضرت على(علیه السلام) را جانشین خود قرار داد. منافقان شایع کردند که حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) به حضرت على(علیه السلام) بى‌توجهى کرده، وى را در میان زنان گذاشته است! حضرت على(علیه السلام) این موضوع را به عرض پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رسانید. آن حضرت فرمود: آیا دوست ندارى جایگاهت در میان امت، مثل هارون نسبت به موسى باشد، با این تفاوت که بعد از من دیگر پیامبرى نخواهد بود؟(۲)

لزوم حراست از دستاوردهاى آیین جدید، نگهدارى املاک و اموال مسلمانان و پاسدارى از مرکز اقتصادى اسلام(بیت المال)، از کارهاى اساسى شمرده می‌‌شد و چنین وظیفه‌اى نیز بر عهده زنان بوده است.

وقتى نماینده زنان براى ابلاغ پیام آنها به حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شد، سخنان پرمعنى و فصیحى اظهار داشت، از جمله گفت:

«و ان الرجل منکم اذا خرج حاجا او معتمرا او مرابطا حفظنا لکم اموالکم»

«اگر مردى از شما به حج یا عمره برود، ما(در غیاب شما) اموالتان را حفظ می‌‌کنیم.»(۳)

۳۲ـ کهانت

کهانت به معنى خبر دادن از نادیده‌هاست(۴) که شامل آینده و گذشته می‌‌شود. عرافت، قیافه، قیافه البشر و قیافه الاثر از گرایش‌هاى وابسته به کهانت است که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.

پیش از اسلام، کهانت در میان زنان، جایگاه خاص و ممتازى داشته است. نام بزرگانى چون: «طریفه» در یمن که خراب شدن سد مآرب و سیل عرم را پیش‌بینى کرده بود، «زبرا» در ناحیه حضرموت، «سلمی‌» از همدانیان، «عفیراء»، «فاطمه» خثعمیه در مکه، «زرقاء»، «یمامه» کاهنه بنى سعد و «سعدى» دختر کریز خاله عثمان(خلیفه سوم) در تاریخ به ثبت رسیده است.(۵)

خاله عثمان از اسلام آوردن و ازدواج او با دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خبر داده بود و چنان شد که وى گفته بود.(۶)

زنى از کاهنان عرب به «مرحب» پهلوان نامی‌ عصر جاهلى گفته بود که کسى به نام حیدر تو را خواهد کشت.(۷)

جز این دو، زنان کاهن دیگرى از آمدن پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و بعضى از امور ایشان خبر می‌‌دادند [چنانکه به وقوع پیوست].(۸)

در مورد تأیید کهانت به معناى خاص آن، مطلبى دیده نشده است. مرحوم شیخ انصارى در مکاسب محرمه به طور کلى درباره کهانت چنین نوشته است: «الکهانه حرام» سپس در دنباله بحث، حرمت آن را بدون مخالف می‌‌داند.(۹)

۳۳ـ رزم

فقیهان در خصوص مسائل رزمی‌ زنان و جهاد ابتدایى آنان، بحث‌هاى بسیارى مطرح کرده و به نقد و انتقاد پرداخته‌اند. آنچه در تاریخ اسلام، مسلم و قطعى است و نمی‌‌توان منکر آن شد، وقوع رزم و جهاد زنان در مواردى چون جنگ احد و تبوک است.

لحن سخن فقها در مورد جهاد دفاعى زنان، به گونه‌اى نرم و آرام است. اغلب و بلکه تمام عالمان دینى، دفاع از اسلام و کشورهاى اسلامی‌ را اگر واجب ندانند، حداقل جایز می‌‌دانند و براى آن شرط جنسیت یاد نکرده‌اند.

در جنگ خیبر، زنان زیادى شرکت داشتند و سهم خود را از غنایم دریافت کردند(۱۰)؛ از جمله اینان، ام زیاد اشجعیه و پنج نفر همراه اوست. علت حضور آنان چنین گزارش شده است(۱۱):

«خرجنا و معنا دواء نداوى به الجرحى و نتناول السهام و نسقى»

[از مدینه به عزم جنگ] خارج شدیم و با خود دارو براى مداواى مجروحان بردیم و براى این که تیرها را جمع کنیم و به رزمندگان آب بدهیم …(۱۲).

اسلمیه دختر سعید، در جنگ خیبر حاضر بود و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) براى او سهم یک مرد معین کرد. او همان کسى است که در مسجد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) خیمه زده و مریضان و مجروحان را مداوا می‌‌کرد…(۱۳).

نسیبه در جنگها شرکت می‌‌کرد و در نبرد احد شمشیر زد و سیزده نقطه بدنش زخمی‌ شد.(۱۴) صفیه دختر عبدالمطلب در جنگ احزاب یک مرد یهودى را که مزاحم آنان بود کشت، در حالى که «حسان بن ثابت» شاعر معروف از رویارویى با او گریخته بود.(۱۵)

اسماء دختر یزید، همان زن سخنور و شجاع، در جنگ یرموک شرکت کرده، سیزده نفر را به قتل رساند.(۱۶)

شرکت زنان در جنگ‌ها براى امورى چون مداواى مجروحان، آشپزى، قصابى، پرستارى و نگهدارى اموال مورد قبول تمام محدثان اسلامی‌ است. اگر به همین اندازه نیز بسنده کنیم، موضوع جهاد زن ثابت می‌‌شود، زیرا شرکت زنان به چنین منظورى بدون تهیه ساز و برگ دفاعى میسر نبوده و حداقل برخى از آنان مسلح بوده‌اند و حتى گاهى که جبهه نیازمند بوده، می‌‌جنگیده‌اند.

انس بن مالک گوید: زن ابوطلحه انصارى ـ که گویا براى مداوا به جبهه آمده بود ـ همراه خود خنجرى داشت. شوهرش از او پرسید: براى چه؟ او گفت: براى این که اگر مشرکى به من نزدیک شد، شکم او را پاره کنم. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شاهد این گفتگو بود. ابوطلحه خطاب به آن حضرت گفت: آیا می‌‌شنوید چه می‌‌گوید؟!(۱۷)

این حدیث نشان می‌‌دهد که انجام کارهاى خدماتى و پزشکى جبهه بدون سلاح میسر نبوده و زنان حداقل خنجرى همراه خود داشته‌اند.

۳۴ـ جراحى

جراحى و شکسته‌بندى، شغل دیگرى است که زن سده اول در عصر حضور انجام می‌‌داده است.

رفیده، پزشک و جراح معروف دنیاى اسلام است. او همواره به این کار اشتغال داشته است. در جنگ‌ها حضور می‌‌یافته به جراحى، طبابت و شکسته‌بندى می‌‌پرداخت. در جنگ احزاب بیمارستان سیار خود را در مسجد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نصب کرده بود.(۱۸)

به جز این، در برخى زایمان‌ها نیاز به جراحى احتیاج می‌‌افتاده و این نیاز را مسلمین خود برطرف می‌‌کرده‌اند چنان که «خفض» نوعى جراحى سرپایى به حساب می‌آید. و زنان مسلمان خود متصدى آن بوده‌اند.(۱۹)

۳۵- طبابت

در منابعى که تحقیق شد، طبابت، مامایى، روان پزشکى(۲۰)، بهداشت، درمان و پرستارى همه از مشاغلى آمده است که توسط زنان انجام می‌‌شده است.

طبق روایاتى، عایشه همسر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) طبیب بوده است(۲۱) همچنین به دستور آن جناب(صلی الله علیه و آله و سلم) خانمی‌ به حفصه روانپزشکى آموخته است.(۲۲)

به جز این سه نفر، نام پزشکان و جراحان دیگرى چون: رفیده، ام‌عطاء، ام‌کبشه، حمنه بنت جحش، معاذه، لیلى، امیمه،‌ ام زیاد، ربیع بنت معوذ، ام‌عظیمه، ام‌سلیم آمده است.(۲۳)

۳۶ـ انتظامی‌

مرحوم شیخ مفید نوشته: وقتى عایشه در جنگ جمل شکست خورد و حضرت على(علیه السلام) فرمان داد او را به مدینه بازگردانند، به چهل نفر از زنان رزمنده گفت: لباس مرد پوشیده او را تا مدینه همراهى کنند. این نیروى چهل نفره با نظم و انضباط خاصى که مورد رضایت عایشه قرار گرفت، محترمانه او را به مدینه رساندند.(۲۴)

همچنین نوشته‌اند: سمراء که از زنان مورد توجه صدر اسلام است و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را درک کرده بود، در مدینه یا مکه به شغل انتظامی‌(احتساب بازار) می‌‌پرداخت. او روپوش و مقنعه‌اى درشت و غلیظ می‌‌پوشید، تازیانه به دست می‌‌گرفت و متخلفان را تنبیه می‌‌نمود.(۲۵)

۳۷ـ قیافه‌شناسى

به معناى اثرشناسى، کشف علمی‌ جرم و روانشناسى افراد است که اصولا دو شاخه متمایز داشته است. قیافه‌شناسى بشرى و قیافه‌شناسى اثرى. در قسم اول که کاهنان از آثار رنگ و چهره و صفات افراد، نسب و تیره آنان را معین می‌‌کرده‌اند.

در روایات(که بیشتر راویان آن را اهل سنت تشکیل می‌‌دهند) احیانا بر این موضوع صحه گذاشته شده است. در باب لعان آمده که اگر قیافه بچه به پدر شباهت داشته باشد، بچه مال پدر و گرنه از او نخواهد بود. ولى فقه شیعه در صورتى که آثار حرام بر آن مرتب شود(۲۶)، قیافه‌شناسى را نپذیرفته و مدعى است قضاوت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بر اساس دانش قیافه‌شناسى، صحت ندارد و افتراء است.(۲۷)

شاید علت رویگردانى مسلمین خصوصا زنان از قیافه‌شناسى، همین موضوع بوده است.

قسم دوم ظاهرا بى‌اشکال و توسط مسلمانان مورد استفاده قرار گرفته است.

پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) شمار دشمنان اسلام را میان نهصد تا هزار نفر تعیین فرموده و مستند این پیش‌بینى را گزارشى قرار دادند که طعام هر روزشان را نه یا ده شتر می‌‌دانست.(۲۸)

مشابه این در مورد اسلام ریحانه، از آن حضرت گزارش شده است.(۲۹)

ابوسفیان نسبت به «بدیل بن ورقاء» مشکوک شده او را محکوم نمود که نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه رفته است اما بدیل منکر بود. ابوسفیان دستور داد پشکل شتر را شکافتند و هسته خرماى مدینه را درآورد و از این طریق متوجه موضوع گردید.(۳۰)

۳۸ـ سخنرانى

فرهنگ مردم جاهلى بر دو پایه شعر و خطابه استوار بود. به طور معمول هر قومی‌ از اقوام عرب داراى خطیب و شاعرى بود تا در مصاف با قبیله دیگر بتوانند سخنان سنجیده بگویند. نقش خطیب و شاعر چنان پراهمیت گزارش شده که عزت و ذلت خود را در گرو شاعر و خطیب می‌‌دانسته‌اند.

در آن روزگار تعدادى از زنان علیرغم تهدیدها و خشونت مردان(۳۱)، به عنوان خطیب و شاعر در جامعه حضور داشتند. نمونه بر جاى مانده از آثار آن دوره به خوبى نشان می‌‌دهد که چگونه زنان با استعداد، همپاى مردان و گاه پیشتر حرکت کرده‌اند.

این فرهنگ، پس از ظهور اسلام همچنان بر جاى ماند، با این تفاوت که آیین جدید، تحولى در محتواى شعر و خطابه پدید آورده، پاره‌اى از ارزشهاى نوین را جایگزین، و برخى از ارزشهاى آن دوره را تأیید کرد.

زنان دوره ظهور(با توجه به ارزش‌هاى اسلامی‌) دو شغل خطابه و شاعرى را از دست ندادند. شخصیت‌هایى مثل اسماء دختر یزید و ام سلمه کم نبوده‌اند.(۳۲)

۳۹ـ شعر

زنان مسلمانى که در حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شعر سروده‌اند، اغلب از خانواده ایشان هستند. در کتاب‌هاى تذکره و تاریخ، نام شمار زیادى از آنان مثل «صفیه» و «اروى» آمده است. همچنین در کتاب‌هاى تاریخ، سروده‌هایى را به حضرت خدیجه(سلام الله علیها)، حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، ام سلمه، عایشه و فضه نسبت داده‌اند و در این راستا نام زنان بسیارى از یاران و همسران آنان را ضبط کرده‌اند. برخى از این زنان، حرفه خود را شاعرى قرار داده بودند و چنان که در بحث خوانندگى اشاره شد، در مجالس عزا، ماتم و شادى می‌‌خوانده و مزد می‌‌گرفته‌اند.(۳۳)

۴۰ـ مشاغل خانگى

زن عصر رسالت، علاوه بر آشپزى و خیاطى، به کارهاى سخت و توان‌فرسایى از قبیل آب‌کشى، نانوایى و آسیاب کردن با آسیاب سنگى می‌‌پرداخته است.

درباره حضرت زهرا(سلام الله علیها) نوشته‌اند:

«استقت بالقربه حتى اثرت فى صدرها و طحنت بالرحى حتى مجلت یداها»(۳۴)

«آن قدر با قربه(ظرف آب) آب آورد که بر سینه‌اش اثر گذاشت و آن قدر با آسیاب‌دستى، آسیاب کرد که دستهایش تاول زد و سپس زبر شد.»

۴۱ـ کشاورزى

کشاورزى از مشاغل دیرینه زنان است. در سده نخست دوره اسلامی‌ همچون دیگر دوره‌هاى تاریخ، زن علیرغم روحیه لطیف خود، به کار سخت کشاورزى می‌‌پرداخته است. بخارى از سهل بن سعد چنین نقل کرده است:

«کانت منا امرإه تجعل فى مزرعه لها سیلقا فکانت اذا کان یوم الجمعه تنزع اصول السلق فتجعله فى قدر ثم تجعل قبضه من شعیر تطحنه فتکون اصول السلق عرقه … »(۳۵)

«زنى از(قبیله) ما، در مزرعه خود سلق [نوعى روییدنى که داراى بوته‌اى چون کدوست] می‌‌کاشت. روزهاى جمعه ریشه آن را درمی‌آورد و در ظرفى[مثل دیگ یا کترى] می‌‌گذاشت. آن گاه با مشتى آرد جو می‌آمیخت تا سفت می‌‌شد، مثل استخوان پر گوشت»

مولوى سعید انصارى می‌‌نویسد: کشت‌کارى زنان، چنان گسترده بوده که فضاى مدینه را سبز و خرم کرده بود.(۳۶)

۴۲ـ مقنى‌گرى

تصویرى که مردان از زن سده اول به دست داده‌اند، تصویر ضعیف، ناقص و ناهمگونى است. گزارش‌هاى ناخواسته و ضمنى مورخان، این نکته را به ذهن می‌آورد که وقتى از وراى صدها قرن، به گذشته نگاه می‌‌کنیم، ابتدا می‌‌پنداریم زن موجودى بوده که جز خانه‌دارى به هیچ کارى دست نمی‌‌زده است، اما اندکى دقت در متون تصفیه نشده، بر این تصور، خط بطلان می‌‌کشد؛ خبرها حکایت از فعالیت‌هاى گوناگون و مشارکت اجتماعى زنان دارد.

نمونه این خبرها را در مورد حضرت فاطمه دختر امام حسین(علیه السلام) چنین می‌‌خوانیم:

وقتى خانه جده‌اش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به مسجد اضافه شد و بناى منزلش تمام گشت، آن حضرت به موضع «حره» منتقل شد و گفت: چاره‌اى ندارم تا چاهى در خانه براى وضو و سایر نیازمندی‌هایم داشته باشم. پس دو رکعت نماز در محل مورد نظر براى کندن چاه، خواند و دعا کرد. آن گاه کلنگ به دست گرفته، شروع به کندن چاه کرد و به کارگرها دستور داد کار کردند.(۳۷)

۴۳ـ رنگ‌آمیزى و نقاشى

در میان خوانندگان، عده‌اى هستند که فکر کنند، مشاغل موجود، سابقه نداشته است و حال آن که در این مورد بیشتر با فقدان دلیل‌هاى اثباتى رو به رو هستیم.

زنان سده اول، مشاغل بسیارى عهده‌دار بوده‌اند که نمونه‌هاى آن در این مقاله بیان شد. از جمله این مشاغل، رنگ‌آمیزى پارچه‌ها و نقش و نگار و علامت‌گذارى آنها بوده است.

زنى از خاندان بنى اسد می‌‌گوید: روزى در حضور زینب همسر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بودم و با او جامه‌اش را رنگ قرمز می‌‌زدیم. در این میان، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدند و به سوى ما نگریسته، متوجه رنگ‌آمیزى ما شدند. چون رنگ لباس قرمز بود، برگشتند. زینب که پیامبر را این گونه دید، فهمید که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) این رنگ را نپسندیده، از این رو، لباس را شست و سرخى آن را از میان برد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشتند چون چیزى ندیدند به خانه درآمدند.(۳۸)

این گزارش گرچه کراهت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) را در خصوص جامه زینب نشان می‌‌دهد، ولى از یک حقیقت پرده برمی‌‌دارد و آن اشتغال زنان به کار رنگ‌آمیزى پارچه و لباس است. همچنین در تاریخ و فقه اسلامی‌ از لباس‌هاى علامت‌دار و منقوش بحث شد، که طبعا توسط خانم‌ها بدان صورت درمی‌‌آمده است.

۴۴ـ تولیت اوقاف و صدقات

به استناد روایاتى که از طریق شیعه و سنى نقل شده، حضرت زهرا(سلام الله علیها) متصدى و متولى اوقاف و صدقات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است.

علامه مجلسى نامه‌اى را که حضرت زهرا(سلام الله علیها) انشاء کرده و برخى از یاران، آن را امضا کرده‌اند، چنین آورده است:

به نام خداى بخشنده و مهربان. این وصیت فاطمه دختر محمد فرستاده خداست. او وصیت می‌‌کند که امور هفت حائط(بستان) او: العواف، الدلال، البرقه، والمبیت(المیثب)، الحسنى، الصافیه و آنچه متعلق به ام ابراهیم بوده، به على بن ابى طالب واگذار شود. اگر على(علیه السلام) از دنیا رفت، به حسن(علیه السلام) و اگر حسن از دنیا رفت، به حسین(علیه السلام) و اگر حسین(علیه السلام) از دنیا رفت، به بزرگترین فرزندان من واگذار شود. خدا را بر این وصیت شاهد می‌‌گیرم و نیز مقداد بن اسود و زبیر بن عوام را. این نامه به خط على بن ابى طالب است.(۳۹)

بزنطى به نقل از امام رضا(علیه السلام) می‌‌گوید:

عباس براى گرفتن حق الارث خود آمده بود، حضرت على(علیه السلام) و دیگران شهادت دادند که آنها وقف است.(۴۰)

سمهودى نیز این موضوع را مطرح کرده و متولى موقوفات یاد شده را بعد از امام حسین(علیه السلام)، امام سجاد(علیه السلام)، سپس حسن و محسن و بعد زید بن الحسن دانسته است.(۴۱)

پایان

پى‌نوشت‌ها

۱ـ زنان در جنگ احزاب حافظ و نگهبان مدینه بودند. مردى از یهود قصد داشت به حریم مسلمانان وارد شود. از این رو، صفیه دختر عبدالمطلب او را کشت. ر.ک. شغل رزمی‌ زنان.

۲ـ حسن الاسوه، باب ماورد فى کون المرإه خلیفه فى النساء.

۳ـ المیزان، ج۴، ص۳۵۰؛

۴ـ و فى الحدیث: «ان الشیاطین کانت تسترق السمع فى الجاهلیه و تلقیه الى الکهنه فتزید فیه ما تزید و تقبله الکفار منهم»(لسان العرب، ماده کهن.)

شبیه این مطلب از امام صادق(علیه السلام) در کتاب مکاسب شیخ انصارى، ص۵۳ آمده است.

۵ـ تاریخ التمدن الاسلامی‌، ج۳، ص۲۱ ـ سیره حلبى، ج۱، ص۳۶ ـ نهایه الارب، ج۳، ص۱۳۰ – ۱۳۱ – الاصابه، ج۴، ص۳۲۰ – ۳۲۱ – بحارالانوار، ج۲۱، ص۹؛

۶ـ الاصابه، ج۴، ص۳۲۰ – ۳۲۱؛

۷ـ بحارالانوار، ج۲۱، ص۹؛

۸ـ السیره النبویه، ج۱، ص۲۳۱؛

۹ـ مکاسب، شیخ انصارى، ص۵۲ – ۵۳؛

۱۰ـ المعجم الکبیر للطبرانى، ج۲۵، ص۳۳۲؛

۱۱ـ شاید سخن گفتن از مداوا و کمکهایى جز رزم، بدین خاطر بوده که دیدگاه منع جهاد زن خدشه‌دار نشود.

۱۲ـ الاصابه، ج۸، ص۲۳۵ ـ مسند احمد، ج۵، ص۲۷۱؛

۱۳ـ الاصابه، ج۸، ص۱۷۶؛

۱۴ـ بحارالانوار، ج۶، ص۵۱۵ ـ تراجم اعلام النساء، ج۲، ص۴۱۲؛ به جز او ام عماره نیز در زمره رزمندگان احد یاد شده است.(السیره النبویه، ج۳، ص۴۵).

۱۵ـ السیره النبویه، ج۳، ص۱۷۷ – ۱۷۹؛

۱۶ـ المعجم الکبیر للطبرانى، ج۲۴، ص۱۵۷؛

۱۷ـ المعجم الکبیر للطبرانى، ج۲۵، ص۲۹۱؛

۱۸ـ السیره النبویه، ج۳، ص۱۸۹ ـ سیرالصحابیات، ص۹ – ۱۰؛

۱۹ـ خفض به جاى ختنه در مردان است. این سنت هنوز هم رایج است.

۲۰ـ المعجم الکبیر للطبرانى، ج۲۴، ص۳۱۴ تا ۳۱۶؛

۲۱ـ سیرالصحابیات، ص۹ – ۱۰؛

۲۲ـ اصطلاح خاص فرهنگ پزشکى مورد نظر نیست. منظور درمان امراض از طریق روح و تلقینات روحى است. این موضوع در بیشتر کتب حدیث(اهل سنت) با عنوان «الرقى» مطرح شده است.

۲۳ـ المعجم الکبیر، ج۲۳، ص۱۸۴ – ۱۸۵؛

۲۴ـ الجمل، چاپ دفتر تبلیغات اسلامی‌،ص۴۱۵؛

۲۵ـ المعجم الکبیر للطبرانى، ج۲۴، ص۳۱۸؛

۲۶ـ دانستن نسخه و اعتقاد به آن، بدون ترتیب اثر گناه ندارد.

۲۷ـ مکاسب شیخ انصارى، ص۴۹؛

۲۸ـ السیره النبویه، ج۲، ص۲۶۰؛

۲۹ـ همان کتاب، ج۳، ص۱۹۴؛

۳۰ـ السیره النبویه، ج۴، ص۱۳۶؛

۳۱ـ مثلى که در فرهنگ فارسى رواج دارد این است که می‌‌گویند: «مرغ اگر مثل خروس بخواند باید سرش را برید». این مثل باز گرفته از فرهنگ عرب جاهلى است. منظور گوینده این سخن یعنى «فرزدق»، شعر سرودن و سخنورى زنان است. نقل شده او چند تن از دختران شاعر را به همین جرم! به قتل رسانده است.(نهایه الارب، ج۳، ص۱۱؛ )

۳۲ـ ر.ک. بلاغات النساء، اخبار النساء ابن قیم،اخبار النساء فى العقد الفرید، اخبار النساء فى الاغانى و …

۳۳ـ سیرالصحابیات، ص۹ – ۱۰، ر.ک. اخبار النساء ابن قیم، السیره النبویه لابن هشام، الامإ الشواعر، اشعار النساء، اشعارالنساء المومنات، الاغانى، عیون الاخبار ابن قتبه، بلاغات النساء و …

۳۴ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۸۲ و ۲۸؛

۳۵ـ به نقل از حیاه الصحابیات، ج۲، ص۱۵۴ – ۱۵۵، حیاه الصحابه، ج۱، ص۲۷۳، الترغیب و الترهیب، ج۵، ص۱۷۳؛

۳۶ـ سیرالصحابیات، ص۱۰؛

۳۷ـ … فصلت فى موضع بئردارها رکعتین ثم دعت الله و إخذت المسحاه فاحتفرت بئرها …(وفاءالوفاء، ج۳ – ۴، ص۱۱۴۰، چاپ مکه، دارالباز).

۳۸ـ حسن الاسوه به نقل از ابو داود.

۳۹ـ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۳۵، باب۱۰؛

۴۰ـ بحارالانوار، ج۲۲، ص۲۹۷؛

۴۱ـ وفاءالوفاء، ص۹۹۸؛

منبع: سید محسن سعیدزاده؛ روزنامه قدس