قیس بن مسهر صیداوی

۱۳۹۴-۰۷-۲۳

400 بازدید

 اشاره
«قیس بن مسهر» فرزند «خالد بن جندب» پسر «منقذ بن عمرو» از قبیله «صیدا» بود که همان بنی‌اسد می‌باشد.(۱) قیس مردی شجاع، شریف و خالص در محبت به اهل بیت علیهم‌السلام بوده است.
حرکت قیس به سوی امام حسین
«ابومخنف» گزارش کرده که بعد از مرگ معاویه، شیعیان در منزل «سلیمان بن صرد خزاعی رضی الله عنه» اجتماع کردند. در نتیجه نامه‌ای برای امام حسین علیه‌السلام نوشتند و حضرتپ را برای بیعت دعوت کردند. نامه توسط «عبدالله بن سبع» و «عبدالله بن وال» به امام ارسال شد. دو روزی نگذشت که نامه دیگری به حضرت نوشتند و آن را توسط «قیس بن مسهر صیداوی» و «عبدالرحمن بن عبدالله ارحبی» ارسال داشتند. دو روز دیگر تحمل کردند و نامه‌ای نوشتند و توسط «سعید بن عبدالله» و «هانی بن هانی» به دست امام رساندند. نامه، چنین بود: «به حسین بن علی علیه‌السلام از طرف شیعیان مؤمن، اما بعد، پس شتاب کن که مردم در انتظار شمایند. رأی آنها تنها به شماست، پس عجله کن والسلام».(۲) پس از این نامه، امام حسین علیه‌السلام مسلم بن عقیل را فراخواند و ایشان را به کوفه روانه ساخت. همراه مسلم، «قیس بن مسهر» و «عبدالرحمن ارحبی» را فرستاد. داستان «بطن جنت» را پیش از این در بخش حرکت مسلم به کوفه بیان کرده‌ایم. پس از آن بود که مسلم، قیس را با نامه‌ای که حاکی از وضع خود بود به خدمت امام حسین علیه‌السلام فرستاد. قیس نامه را به امام و پاسخ آن را به مسلم رسانید و خود همراه او به کوفه رفت.
ابومخنف گزارش کرده که وقتی مسلم دید مردم با او در کوفه درباره امام حسین علیه‌السلام بیعت کردند؛ نامه‌ای را که گویای وضع کوفه و مردم بود به امام حسین علیه‌السلام نوشت. مسلم آن نامه را توسط قیس و یاران او «عباس شاکری» و «شوذب» که غلامش بود به مکه فرستاد تا به خدمت امام علیه‌السلام برسد. آنان نامه را در مکه به خدمت امام رسانیدند و ملازم امام شدند تا با آن حضرت از مکه به کربلا آمدند(۳). ابومخنف می‌گوید: که وقتی امام به «حاجز» رسید، نامه‌ای به کوفه برای مسلم و شیعیان کوفه نگاشتند و توسط قیس آن را ارسال فرمودند. اما «حصین بن تمیم» قیس را دستگیر کرد. این واقعه پس از شهادت حضرت مسلم بود که عبیدالله سواران سپاه کوفه را منظم کرده بود، به گونه‌ای که بین «خفان» تا «قادسیه»، و «قطقطانه» تا «لعلع» را پوشش دهند.
نامه امام به اهل کوفه
نامه امام این‌گونه بود: «از حسین بن علی به برادران مؤمن و مسلمانش، سلام علیکم. پس من شکر خدا می‌گویم، همان معبودی که هیچ خدایی جز او نیست. اما بعد؛ نامه مسلم به من رسید که در آن مرا از حسن نظر شما خبردار ساخته بود و این که همگی بر یاری ما و طلب حق ما اجتماع کرده‌اید. پس از خداوند متعال می‌خواهم که برای ما خوبی بخواهد و به شما پاداشی نیکو عنایت فرماید. از مکه روز سه شنبه هشتم ذی حجه – روز ترویه – به سوی شما حرکت کرده‌ام، پس هنگامی که فرستاده‌ام به شما رسید، همگی به او در کارها مراجعه و در این امر تلاش کنید. پس من در همین روزها به سوی شما – ان شاء الله – می‌آیم. سلام و رحمت خدا و برکاتش بر شما باد»(۴)
شهادت قیس بن مسهر
در تاریخ آمده وقتی که «حصین»، «قیس» را دستگیر کرد، او را به سوی عبیدالله فرستاد. پس عبیدالله از نامه سراغ گرفت، قیس گفت: «آن را پاره کرده‌ام». ابن‌زیاد پرسید: «چرا؟» قیس گفت: «برای این که ندانی در آن چیست». ابن‌زیاد گفت: «اگر به من خبر نمی‌دهی، پس بالای منبر برو و آن بسیار دروغگو پسر کذاب را لعنت کن». منظور او امام حسین علیه‌السلام بود. پس از آن، قیس بر فراز منبر رفت و گفت: «ای مردم، به درستی که حسین بن علی بهترین خلق خداست و او پسر فاطمه دختر رسول خداست و من فرستاده او به سوی شما هستم. البته از او در حاجر جدا شده‌ام، پس او را اجابت کنید». سپس به عبیدالله بن زیاد و پدرش لعنت فرستاد و بر امیرمؤمنان علیه‌السلام درود فرستاد. پس از آن، ابن‌زیاد دستور داد او را به بالای دارالاماره بردند و او را از فراز آنجا به زمین پرتاب کنند. اندام مطهر قیس شکسته شد و جان داد(۵).
خبر شهادت قیس بن امام
پس از شهادت قیس، عده‌ای آماده پیوستن به امام شدند. طبری گوید: هنگامی که امام حسین علیه‌السلام به «عذیب الهجانات» رسیده بود و حر مانع راه امام شده بود، چهار نفر به راهبری «طرماح بن عدی طائی» و در همجواری «نافع مرادی» به امام حسین علیه‌السلام ملحق شدند. پس از آن حسین علیه‌السلام از مردم و فرستاده خود پرسید. آنها هم وضع مردم را به اطلاع امام رسانیدند. و سپس پرسیدند: «منظورتان از  فرستاده کیست؟» آن حضرت فرمود: «قیس»،
«مجمع عائذی» گزارش داد: «حصین او را دستگیر کرد و نزد ابن‌زیاد فرستاد. ابن‌زیاد او را امر کرد که شما و پدرتان را لعنت کند. اما او بر شما و پدرتان درود فرستاد و ابن‌زیاد و پدرش را لعنت کرد، و ما را به یاری شما فراخواند و خبر داد که شما در راه هستید. ابن‌زیاد پس آن دستور را داد که او را از بالای دارالاماره به پایین پرتاب کنند». اشک در چشمان حسین علیه‌السلام حلقه زد و فرمود: «فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر» (۶)؛ پس برخی از آنان جان دادند و بعضی از آنها در انتظارند، خداوندا، بهشت را برای ما و آنها منزل قرار ده و ما و آنها را مستحق رحمتت فرما، و ما را به آن چه دوست داری، نائل فرما»(۷).

پی نوشت‌ها: 

(۱) برای اطلاع بیشتر برای نسل ایشان درباره نسل ایشان ر ک: ابصار العین، ص ۱۱۲.
(۲) تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۲۵۲-۲۵۳. «للحسین بن علی علیه‌السلام من شیعته من المومنین. اما بعد؛ فحیهلا، فان الناس ینتظرونک، لا رأی لهم فی غرتک، فالعجل، العجل، والسلام».
(۳) ابصار العین، ص ۱۱۲.
(۴) «من الحسین بن علی الی اخوانه من المومنین و المسلمین؛ سلام علیکم، فانی احمد علیکم الله الذی لا اله الا هو، اما بعد؛ فان کتاب مسلم جائنی یخبرنی فیه بحسن رأیکم و اجتماع ملئکم علی نصرنا و الطلب بحقنا. فسألت الله ان یحسن لنا الصنع، و ان یثبکم علی ذلک احسن الاجر، و قد شخصت الیکم من مکه یوم الثلاثاء لثمان مضین من ذی الحجه یوم الترویه، فاذا قدم رسولی علیکم فانکمشوا فی امرکم و جدوا. فانی قادم علیکم فی ایامی هذه. انشاء الله و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته». تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۳۵۳.
(۵) تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۳۹۵؛ ابصار العین، ص ۱۱۲.
(۶) احزاب، آیه ۲۳.
(۷) قال علیه‌السلام: «(فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر). اللهم اجعل لنا و لهم الجنه منزلا، و اجمع بیننا و بینهم فی مستقر رحمتک، و رغائب مذخور ثوابک». تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۳۹۵؛ ابصار العین، ص ۱۱۳-۱۱۴.