فرقه ناجیه در حدیث افتراق

۱۴۰۰-۱۲-۲۱

538 بازدید

یکى از مشکلاتى که هر دین و آیینى با آن مواجه است، مسئله انشعاب در آن دین است؛ زیرا هر کس، یا گروهى برداشت خاص از آن دین، در سطح کلّى دارند، که نتیجه آن پدید آمدن فرقه ها و مذهب هاى مختلف در آن دین است. یهودیان به فرقه هایى از قبیل صدقیان و فریسیان و فرقه هاى دیگر متفرق شدند. در مسیحیت نیز فرقه هایى از قبیل کاتولیک، ارتدکس و پرتستان پدید آمد.

در اسلام نیز به نصّ پیامبر اسلام ـ صلّى الله علیه و آله ـ بیش از امت هاى پیشین فرقه ها و مذهب ها پدید آمد. و از آ” جا که مى دانیم: از میان مذهب ها که برداشت هاى مختلف از یک دین است، تنها یک برداشت صحیح است و بقیه باطل ، لذا هر مذهب در صدد آن است که مذهب خود را عین اسلام ناب، و به تعبیر دیگر عین دین بداند.

لذا برآنیم که مذهب حق در بین مذاهب اسلامى، و به تعبیر روایى « فرقه ناجیه » جست و جو مى کنیم.

امت هفتاد و سه فرقه

صاحبان صحاح و مسندها و مؤلفانِ در ملل و نحل، از پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ نقل کرده اند که فرمود: امت من بر ۷۳ گروه تقسیم مى گردند: یک گروه آن در بهشت و ۷۲ فرقه در دوزخ قرار خواهند گرفت.(۱)

راویان حدیث از صحابه

این حدیث را تعداد زیادى از صحابه نقل کرده اند؛ امثال:

على بن ابى طالب، ابى هریره، انس بن مالک ، سعد بن ابى و قاص، صدى بن عجلان، عبد الله بن عباس، عبد الله بن عمر، عبدالله بن عمر و بن عاص، عمر و بن عوف مزنى، عوف بن مالک اشجعى، عویمربن مالک، معویه بن ابى سفیان، واثله بن اسقع.

تصحیح حدیث

حدیث به حدّى مورد توجه علماى شیعه و سنى قرار گرفته که عده اى از آنان در صدد تصحیح آن بر آمده اند؛ از جمله:

ناصر الدین البانى در (سلسله الاحادیث الصحیحه)؛(۲) مى نویسد: « این حدیث ثابت بوده و شکى در آن نیست».

و نیز علامه مناوى در « فیض القدیر »(۳) تصریح به تواتر آن دارد. و حاکم نیشابورى بعد از نقل این حدیث در «المستدرک على الصحیحین» مى گوید: « سند هاى این حدیث به حدى است که با آن مى توان اقامه حجت نمود».(۴) شاطبى در الاعتصام،(۵) و سفارینى در «لوامع الأنوار البهیه» این حدیث را تصحیح نموده اند. هم چنین ذهبى با احتیاطش در قبول احادیث ، حدیث مذکور را تأیید کرده است.(۶)

تعین فرقه ناجیه

مطلب اساى در این حدیث، تعیین فرقه و گروه ناجى است، که در رایات به طور صریح به آن اشاره نشده است، لذا شیخ محمد عبده در تفسیر المنار مى گوید« هر طایفه و گروهى که اعتقاد به رسالت پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ دارد، خودش را از گروه و فرقه ناجیه مى داند».(۷) از همین رو، شایسته است که دلالت این حدیث را بررسى کرده و مصداق فرقه ناجیه را به دست آوریم؛ تا با پیروى از آن به سعادت اخروى نائل آییم.

فرقه ناجیه در پرتو احادیث

همان گونه که آیات قرآن یک دیگر را تفسیر مى کنند، احادیث نیز مى توانند مفسّر هم باشند. با این بیان که مثلاً روایتى و لو از حیث مصداق مجمل است، ولى روایات دیگر مصداق آن را روشن کند. اکنون به برخى از روایاتى که بیانگر مصداق حدیث سابق است اشاره مى کنیم:

۱. حدیث ثقلین: پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ فرمود: « اى مردم! همانا در میان شما دو شیء گران بها قرار مى دهم که اگر به آن تمسک کنید هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم، که همان اهل بیت من مى باشند.»(۸)

در این حدیث شریف که با سند هاى صحیح در مصادر فریقین وارد شده، پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ تنها فرقه نجات یافته از گمراهى را گروهى مى داند که متمسّک به قرآن و عترت پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ شده اند تا از این راه به سعادت دائمى نائل آیند.

۲. حدیث سفینه: پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ فرمود: « آگاه باشید! همانا مثل اهل بیتم در میان شما، همانند کشتى نوح است در قومش ، هر کس که بر آن سوار شود نجات یابد و هر کس که از آن تخلف جست غرق شده و هلاک خواهد گشت.»(۹)

این حدیث که با سند صحیح به حدّ تواتر در کتاب هاى شیعه و سنى وارد شده، دلالت دارد بر این که تنها فرقه اى اهل نجاتند که به اهل بیت پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ بعد از او پناه برده، و آنان را امام و مقتداى خود قرار دهند.

۳. حدیث امان: پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ فرمود: « ستارگان نگه دارنده اهل زمین از غرق شدن هستند. و اهل بیت من امان امت من از اختلافند، پس هرگاه گروهى از عرب با اهل بیتم مخالفت کنند بین آنها اختلاف افتاده و در نتیجه در زمره حزب ابلیس قرار مى گیرند.(۱۰)

در این حدیث شریف و صحیح السند، پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ مردم را به منظور پرهیز از اختلاف و تفرقه و ضلالت ، به پیروى از اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ دعوت کرده است، و پیروان اهل بیت را فرقه و گروه ناحى بر مى شمارد.

۴. احادیث دوازده خلیفه: جابر بن سمره مى گوید: از رسول خدا ـ صلّى الله علیه و آله ـ شنیدم که فرمود: دوازده امیر در میان شما خواهند بود. سپس کلمه اى را گفت که من نفهمیدم، آن گاه از پدرم پرسیدم؛ پدرم گفت: پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ فرمود: همه آنها از قریش هستند.(۱۱)

این حدیث دلالت دارد بر این که تنها فرقه و گروهى اهل نجاتند که تا روز قیامت دوازده امامى بوده و براى خود دوازده رهبر را برگزیده اند، و به طور حتم اینان غیر از شیعه دوازده امامى نیستند.

۵. احادیث بشارت بر شیعیان امام على ـ علیه السّلام ـ: از اهل سنت ابن حجر هیتمى و دیگران نقل مى کنند که بعد از نزول آیه : «اِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحات اولالئِکَ هُم خَیرُ البَریّه» پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ خطاب به على ـ علیه السّلام ـ کرده و فرمود! «مقصود از آیه، تو و شیعیان تو هستند.»(۱۲)

در این حدیث و احادیث دیگر که به این مضمون از حضرت وارد شده، پیامبر اکرم ـ صلّى الله علیه و آله ـ فرقه شیعه را تنها فرقه اى معرفى کرده که مصداق « خیر البریّه» هستند.

۶. علامه میر محمّد صالح کشفى ترمذى در « مناقب مرتضوى » از کتاب بحر المناقب و مناقب ابن مردویه از زاذان (ره) نقل کرده که على ـ کرم الله وجهه ـ فرمود:

« این امت به ۷۳ فرقه متفرق خواهند شد: ۷۲ گروه از آنان در آتش و یک فرقه در بهشت است،و آنان کسانى اند که خداوند در شأنشان فرمود: « و از خلقى که آفریدیم فرقه اى به حق هدایت مى یابند و (از باطل همیشه) به حق بر میگردند.»(۱۳) آنگاه على ـ علیه السّلام ـ فرمود: اینان من و شیعیان من هستند.

بررسى احادیث معارض

در برخى از روایات اهل سنت به خصوصیاتى از فرقه ناجیه اشاره شده است که مهم ترین آنها دو خصوصیت است:

۱. ابن ماجه روایتى نقل کرده و در ذیل آن چنین آمده که عرض شد: اى رسول خدا! « مَنْ هُمْ؟؛ آنها کیانند؟» حضرت ـ صلّى الله علیه و آله ـ فرمود: « الجماعه».(۱۴)

جواب ما از حدیث فوق این است که: اولاً، قسم زیادى از روایات مشتمل بر عبارت پایانى که این ماجه نقل کرده نیست، و مطلبى با این اهمیت نمى تواند از بیان مصداقش خالى باشد.

ثانیا: ضمیر « هم » در روایت به ۷۲ فرقه بر مى گردد نه به فرقه ناجیه.

۲. در حدیث دیگرى که ترمذى آن را نقل کرده، پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ فرقه ناجیه را این گونه تعریف کرده است: «… ما أنا علیه و أصحابى»؛ (۱۵) آن فرقه ناجیه فرقه اى است که من و اصحابم در زمره آن مى باشند. لکن این حدیث نیز از جهاتى قابل مناقشه است:

ألف) این زیادتیِ مصداق در برخى از نصوص نیامده است.

ب) مراد به اصحاب یا تمام و یا اکثریت آنان است؛ احتمال اول باطل است، زیرا آنان بعد از پیامبر ـ صلّى الله علیه و آله ـ در اکثر مسائل اختلاف کردند. احتمال دوم، با آن که خلاف ظاهر حدیث است، اهل سنت به آن ملتزم نمى شوند، زیرا اکثر صحابه با خلیفه سوم مخالفت نمودند.

از همین رو، بسیار محتمل است که این ذیل را راوى افزوده تا براى تأیید و تقویت موقعیت صحابه باشد.

پى نوشت:

(۱) . سنن ابى داود ج۳ ص ۱۹۸، مسند احمد، ج۳، صص ۱۴۵؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص ۳۶۴؛ مستدرک حاکم، ج۱، ص ۱۲۸؛ جامع الصغیر، ج۱، ص ۱۸۴، در المنثور، ج۲، ص ۲۸۴؛ صحیح ترمذى، ج۵، ص ۲۶، کتاب الإیمان و …

(۲) . سلسله الأحادیث الصحیحه، ج۱، ص ۳۶۱.

(۳) . فیض القدیر، ۲، ص ۲۱.

(۴) . المستدرک على الصحیحین،ج۱، ص ۳۶۱.

(۵) . الاعتصام، ج۲، ص ۱۸۹.

(۶) . تلخیص المستدرک، ج۱، ص ۱۲۸.

(۷) . تفسیر المنار، ج۸، ص ۲۲۱ ـ ۲۲۲.

(۸) . صحیح ترمذى ج۵، ص ۶۲۱.

(۹) . مستدر حاکم، ج۳، ص ۱۵۱.

(۱۰) . همان، ص ۱۴۹.

(۱۱) . صحیح بخارى، ج۴، ص ۳۴۷، کتاب الاحکام، ج ۷۲۲۳و …

(۱۲) . الصواعق المحرقه، ص ۹۶؛ الدر المنثور، ج۶، ص ۵۸۹ و جامع البیان، ج۳۰، ص ۲۶۴.

(۱۳) . اعراف(۷) آیه ۱۸۱.

(۱۴) . سنن ابن ماجه، ج۲، ص ۴۷۹، باب افتراق الأمم.

(۱۵) . سنن ترمذى، ج۵، ص ۲۶، کتاب الإیمان، ح ۲۶۴۱.

منبع:علی اصغر رضوانی- شیعه شناسی و پاسخ به شبهات، ص۱۱۷.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *