آیه اول:
انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا؛[۱] خدا چنین مى خواهد که رجس (هر آلایش) را از شما خاندان نبوت ببرد و شما را پاک و منزه گرداند.
برخى را عقیده بر این است که چون این آیه شریفه بین دو آیه واقع شده که آن آیات درباره زوجات پیغمبر(ص) نازل گردیده است، بنابراین به همان نسق، این آیه هم باید در شأن زوجات آن حضرت باشد، و ما لازم مى دانیم که از پنج طریق به این آیه نظر کنیم:
۱ـ اول بررسى این که بعد از نزول این آیه، از رسول اکرم صلى اللّه علیه وآله درباره آن نصى (کلام صریحى) هست که آیه تطهیر در شأن چه کسى نازل شده است؟
۲ـ دوم این که در این موضوع، از خود زنهاى پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه وآله کلام معتبر و صریحى وجود دارد که دلالت مى کند این آیه درباره کیست؟، آیا یکى از آنان ادّعا کرده است که آیه تطهیر در شأن ما زنان پیامبر نازل شده است؟ و یا این که عکس این مطلب را اظهار نموده است؟
۳ـ سوم این که آیا على سلام اللّه علیه و یا اولاد امیرالمؤمنین (ع) با این آیه احتجاج و مناهده کرده اند؟ آیا ادّعا کرده اند که این آیه در شأن ما اهل بیت است و در غیر ما نیست؟ و آیا در مقام احتجاج از صحابه شنیده اند؟
۴ـ چهارم این که آیا از خود صحابه کلام معتبر و صریحى در این باره موجود است که آیه تطهیر درباره چه کسى نازل شده است؟
۵ـ پنجم این که رجال تفسیر و حدیث در این مورد چه مى گویند؟ آیا با نظر آن کسانى که مى گویند آیه تطهیر (مانند دو آیه قبل و بعد آن) مربوط به زوجات پیغمبر است هم راى و موافق هستند؟ یا این که مى گویند نه خیر، چون درباره شان نزول این آیه، نص (کلام معتبر و صریحى) وجود دارد، لذا باید تابع آن نص شد.
بنابراین آنچه درباره تطهیر بیان مى شود از این پنج طریق که گفته شد، بیرون نیست.
آیه تطهیر و گفتار پیامبر صلى اللّه علیه و آله
اما آنچه نفس قضیه است: در شأن نزول این آیه روایات متواترى در دست است که حاکى است آیه تطهیر در خانه ام سلمه نازل شده است و در آن هنگام رسول اکرم (ص)، حضرت صدیقه، امیرالمؤمنین، و حسنین صلوات اللّه علیهم حضور داشته اند، جناب ام سلمه خودش از رسول اکرم صلى اللّه علیه وآله تقاضا مى کند که من نیز به جمع شما داخل بشوم و تحت کسا نزد شما خاندان رسالت قرار گیرم؟ حضرت او را نهى کرد و فرمود: نه، تو داخل نشو (وانت فى خیر) چون این آیه مخصوص است به ما پنج تن.
نام جماعتى از صحابه که شان نزول این آیه را به همین ترتیب نقل کرده اند و روایات آنها متواتر است به این شرح مى باشد:
سعدبن ابى وقاص ـ انس بن مالک ـ ابن عباس ـابوسعید خدرىـ عمر بن ابوسلمه ـ واصله بن اسقع ـ عبداللّه بن جعفر ـ ابوحمرا هلال ـ عایشه ـ ام سلمه ـ ابوهریره ـ معقل بن یسار ـ ابوطفیل ـ جعفربن حبان ـ حبیره ـ ابوبرزه اسلمى ـ مقداد بن اسود.
روایاتى که صحابه مذکور نقل کرده اند، در این موضوع هم راى و هم سخن هستند که آیه شریفه تطهیر در خانه «ام سلمه» نازل شده، و فقط در شأن پنج تن بوده است و هیچ یک از زنان پیغمبر(ص) داخل این قضیه نیست، و این مطلب از مسلّمات است. غیر از حضرات صحابه، تقریبا ۳۰۰ نفر دیگر نیز این روایت را به همان ترتیب و با ذکر این که محل نزول آیه خانه “ام سلمه” بوده است، نقل کرده اند. و ما مشخصات این ۳۰۰ نفر را که در قرون مختلفه مى زیسته اند بطور تقصیل در کتاب”الغدیر” شرح داده ایم.
تمام این ۳۰۰ نفر نصوصى از پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه وآله نقل کرده اند، که بعد از نزول آیه تطهیر از حضرت پرسیده شد که این آیه شریفه در شان کیست؟ حضرت فرمود: منم، على، فاطمه، حسنین علیهم السلام.
پس با توجه به مطالب فوق، جاى هیچ گونه تردیدى نیست که حضرت صدیقه زهراء سلام اللّه علیها نیز مشمول آیه تطهیر است و در کلمه «اهل البیت» او نیز مراد مى باشد. گذشته از اینها، پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه وآله، براى اثبات و روشن شدن حقیقت امر کار بسیار جالبى کرده است که ۹ نفر از صحابه آنرا نقل کرده اند، به این شرح که بعد از نزول این آیه، حضرت رسول صلى اللّه علیه وآله، هر روز (تا زمان وفاتش تقریبا)، هنگام خروج از منزل که براى اقامه نماز صبح به مسجد تشریف مى برد، قبل از نمازصبح به در خانه حضرت صدیقه سلام اللّه علیها مى آمد و مى فرمود:
السلام علیکم یا اهل البیت، انما یرید اللّه لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا
سلام بر شما اى اهل البیت، بدرستى که خدا اراده فرموده است که هر ناپاکى را از شما خاندان نبوت دور گرداند و شما را پاک و منزه نماید
راوى دیگرى مى گوید: من شش ماه در مدینه بودم و این جریان را هر روز مشاهده کردم، راوى دیگر نقل مى کند: من نه ماه در مدینه توقف کردم و هر روز ناظر این صحنه بودم. راوى دیگر اظهار مى دارد: من ۱۲ ماه در مدینه ساکن بودم و هر روز شاهد این روش پیامبر(ص) بودم و این جریان تا آخرین روز زندگانى رسول اکرم صلى اللّه علیه وآله ادامه داشته است
پس با توجه به مطالب مذکور کاملا روشن است که آیه تطهیر مخصوص بوده است به خانه حضرت صدیقه سلام اللّه علیها، و آن اشخاصى که در آنجا ساکن بوده اند.
حضرت رسول اکرم صلى اللّه علیه وآله که به این روش، به این استمرار، به این استقرار و در این مدت متوالى، هر روز بر در خانه زهرا سلام اللّه علیها مى آمد، منظورش این بوده است که اگر کسى سخنان آموزنده و تعیین کننده او را دیروز نشنیده است امروز بشنود، و اگر امروز نشد فردا، و اگر فردا نشد، روزهاى دیگر…
همه صحابه، چه آنانکه در مدینه حضور داشتند، و چه مسافرینى که وارد شهر مى شدند، از این روش رسول اکرم صلى اللّه علیه وآله، آگاه شدند که آیه تطهیر فقط و فقط در شأن خاندان پیغمبر صلى اللّه علیه وآله (پنج تن) نازل شده است.
آیه تطهیر و گفتار زنان پیامبر اکرم صلى اللّه علیه و آله
اینک بررسى این که آیا از همسران پیغمبر صلى اللّه علیه وآله در مورد آیه تطهیر ادعائى کرده است یا نه؟ در این مورد شیعیان روایاتى از زنان پیغمبر صلى اللّه علیه وآله، از جمله ام سلمه نقل کرده اند که آن احادیث را حضرات عامه نیز صحیح و معتبر شمرده اند.
یکى از آن روایات که مورد قبول فریقین (شیعه و سنى) مى باشد، این است که ام سلمه مى فرماید: من از پیغمبر(ص) پرسیدم که این آیه تطهیر در شأن کیست؟ حضرت فرمود: درباره من، على، فاطمه، حسنین است و توهم مشمول این آیه نیستى. “ام سلمه” که سرآمد زن هاى پیغمبر صلى اللّه علیه وآله است خودش آشکارا اعلام و اقرار مى کند که من مشمول این آیه نیستم، ما همسران نبى، مورد خطاب این قضیه نیستیم، و کاملا واضح است که اگر آیه شریفه تطهیر درباره زنان پیغمبر صلى اللّه علیه وآله بود، جناب عایشه آنرا بر پیشانى جمل مى نوشت و غوغائى بر پا مى کرد، در صورتى که هیچیک از همسران رسول اکرم صلى اللّه علیه وآله هرگز چنین ادعائى نکرده اند که این آیه در شأن آنان بوده است .
آیه تطهیر و گفتار ائمه اطهار (ع) و حضرت زهرا(س)
امیرالمؤمنین (ع)، حضرت صدیقه سلام اللّه علیها، حسن بن على (ع)، حسین بن على (ع)، حضرت سجاد، حضرت باقر، و حضرت صادق علیهم السلام همگى در هنگام منقبت شمارى به این آیه استناد و احتجاج کرده و برهان سخن خویش قرار داده اند.
امیرالمؤمنین (ع) در یوم الدار براى اثبات گفتار خود به این آیه احتجاج و استناد نموده است که آیا آیه تطهیر در مورد ما نیست؟ و تمامى صحابه و تابعین، ضمن قبول اظهارات آن حضرت عرض کرده اند: بلى، این آیه در شأن شماست، و این مطلب از مسلمات است .
آیه تطهیر و گفتار صحابه
همانطورى که در قسمت اول این بخش اشاره شد، تمام صحابه و تابعین در این مطلب هم راى و هم سخن هستند که آیه تطهیر در شأن پنج تن است و از آنان کسى که مخالف این عقیده است، فقط و فقط عکرمه است که داستان سیاق از او نقل شده است
آیه تطهیر و رجال تفسیر و حدیث
علماء و رجال تفسیر و حدیث پس از بررسى روایات مذکور، همگى، متفق القول و هم عقیده اند که سند عکرمه اعتبار ندارد، و این استدلال سیاق و برهان صحیحى نیست . به ملاحظه این که ضمائر آیه شریفه تطهیر همه مذکر است و ضمائر دو آیه قبل و بعد آن مؤ نث مى باشد. بنابراین سیاق آیه تطهیر که در وسط آن دو آیه است عوض شده، و تغییر کرده است در نتیجه نمى شود که مربوط به همسران پیغمبر(ص) بوده باشد، و اگر جز آیه تطهیر منقبت دیگرى در شأن زهراى اطهر (ع) نبود، همین یک آیه برهانى است کافى و نشانگر این که حضرت صدیقه سلام اللّه علیها معصومه است، و عصمت از جمله شئون و مناصب ولایت است، و ما، غیر ولى که معصوم باشد سراغ نداریم. از ابتداى خلقت، آدم تا آخر، هر کسى که معصوم است ولى است، یا پیغمبر است، یا امام است، و یا صدیق است که حضرت صدیقه سلام اللّه علیها نیز یکى از آنان است
آیه دوم
فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه اللّه على الکاذبین؛[۲] پس بگو (اى پیامبر) بیائید ما و شما با فرزندان و زنان خود با هم با مباهله بر خیزیم (یعنى در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغگویان را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم.
این آیه بطور صریح و آشکارا ندا مى کند بر این که پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه وآله هنگامى که با نصاراى نجران مباهله فرمود، حضرت صدیقه سلام اللّه علیها نیز در این مورد شرکت داشت، و او وجود مقدسى است که میان چهار معصوم دیگر در آیه مباهله قرار گرفته است، دو معصوم: ابنائنا (حسنین علیهم السلام) و دو معصوم: انفسنا (پیغمبر صلى اللّه علیه وآله و على (ع) و یک معصومه: نسائنا: ما بین آنها، که از نساء منحصر است به این وجود مقدس، و با توجه به این مطلب که مباهله (ابتهال و نفرین کردن) با نصاراى نجران یک کار عادى نیست، و با زن و مرد عادى نمى توان اقدام به مباهله کرد و طرف مقابل را مغلوب و رسوا نمود، بلکه صلاحیت اقدام به چنین امر خطیرى را افراد مقدس و شایسته اى دارا هستند که مورد نظر مرحمت حضرت حق تبارک و تعالى بوده باشند، و حضرت صدیقه سلام اللّه علیها نیز یکى از آن شخصیت هائى است که مشمول این آیه شریفه است و این از مسلمات است.
آیه سوم
فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه؛[۳] پس حضرت آدم (ع) از حضرت حق تبارک و تعالى کلمات را فرا گرفت و آن کلمات را وسیله (قبول) توبه خویش قرار داد درباره این آیه احادیثى نقل شده است که بسیار فوق العاده است، و با توجه به آیه مذکور و این روایات، انسان مى تواند بخوبى درک نماید که حضرت صدیقه سلام اللّه علیها علت خلقت است و یکى از اسباب آفرینش جهان مى باشد، یعنى همانطور که رسول اکرم صلى اللّه علیه وآله، امیرالمؤمنین و حسنین علیهم السلام سبب خلقتند، حضرت صدیقه سلام اللّه علیها نیز یکى از علل آفرینش است، و معقول نیست کسى علت خلقت باشد و ولایت نداشته باشد.
در این باره دو روایت، یکى از جناب امیرالمؤمنین سلام اللّه علیه و دیگرى از جناب ابن عباس نقل مى کنم: روایتى که از وجود مقدس امیرالمؤمنین (ع) است و جمعى از حفاظ عامه آن را ذکر کرده اند چنین است: سالت النبى صلى اللّه علیه وآله قول اللّه تعالى: فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه فقال: ان اللّه اهبط آدم بالهند، و حوا بجده… حتى بعث اللّه الیه جبرئیل و قال: یا آدم الم اخلقک بیدى؟، الما انفخ فیک من روحى؟،… قال بلى، قال: فما هذا البکاء؟، قال: و ما یمنعنى من البکاء و قد اخرجت من جوار الرحمان. قال: فعلیک بهولاء الکلمات فان اللّه قابل توبتک و غافر ذنبک، قل یا آدم: اللهم انى اسالک بحق محمد و آل محمد، سبحانک لا اله الا انت عملت سوءا و ظلمت نفسى فاغفرلى، انک انت الغفور الرحیم، فهولاء الکلمات التى تلقى آدم .
حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مى فرماید:
از پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه وآله معناى آیه شریفه فتلقى آدم من ربه کلمات فتاب علیه را سؤال کردم، فرمود: هنگامى که خداى متعال، آدم را در هند، و حوا را در جده فرود آورد… (حضرت آدم مدت ها گذشت که اشک غم بر چهره مى ریخت) تا این که خداى تعالى جبرئیل را نازل کرد و فرمود: یا آدم، آیا من تو را به دست (قدرت) خودم نیافریدم؟ آیا از روح خود بر تو ندمیدم؟ و ملائک را به سجده کردن بر تو فرمان ندادم؟ و حوا، کنیز خود را به تو تزویج نکردم؟ حضرت آدم عرض کرد: بلى، خطاب آمد: پس این گریه (مداوم) تو از چیست؟ عرض کرد: خدایا، چرا گریه نکنم، که از جوار رحمت تو رانده شده ام . خداى تعالى فرمود: اینک فراگیر این کلمات را که به وسیله آن، خدا توبه ترا قبول مى کند و گناهت را مى بخشد، بگو یا آدم: خدایا، پاک و منزهى تو، نیست خدائى جز تو، بد کردم و بخود ستم روا داشتم، پس به حق محمد و آل محمد، مرا ببخش، بدرستى که این توئى بسیار بخشنده مهربان. پیامبر اکرم (ص) در پایان سخن فرمود: این است آن کلماتى که خداى تعالى به حضرت آدم آموخته است، گوئى خداى تعالى حضرت آدم را با این کلمات تسلى داده است، که اگر از جوار رحمت من دور شده اى، این که ارزش فراگرفتن این کلمات گرانقدر، عوض، هم سنگ و برابر جوار رحمان و هم تراز فردوس و جنان است، و جبران آن نعمتى که از آن محروم شده اى.
حافظ ابن النجار که یکى از بزرگان عامه (سنى) است به سند خودش از ابن عباس روایت مى کند:
سألت رسول اللّه صلى اللّه علیه وآله عن الکلمات التى تلقیها آدم من ربه فتاب علیه، قال: سال بحق محمد، و على، و فاطمه، والحسن والحسین الا تبت على فتاب اللّه علیه تبارک و تعالى
از پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه وآله سوال کردم: آیا آن کلمات که حضرت آدم از پروردگار خود فرا گرفت و به وسیله آن توبه او مورد قبول واقع شد چیست؟، حضرت فرمود: آدم (ع) با این کلمات از خدا درخواست کرد که توبه او را بپذیرد: به حق محمد، على، فاطمه، حسن و حسین، توبه مرا قبول فرما پس خداى تبارک و تعالى توبه او را پذیرفت.
این روایت را سیوطى در درالمنثور، بدخشانى از حافظ کبیر دارقطنى و از ابن النجار و ابن مغازلى در مناقبش، با ذکر سند نقل کرده اند، و با توجه به مطالبى که گفته شد از این آیه هم استفاده مى شود که وجود مقدس حضرت صدیقه سلام اللّه علیها سبب خلقت عالم و«ولیه اللّه» بوده است.
آیه چهارم:
واذا بتلى ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن؛[۴] هنگامى که پروردگار حضرت ابراهیم را با کلماتى امتحان فرمود و آن کلمات را تمام کرد همانطوریکه در آیه قبل گفته شد که مقصود از کلمات چیست، در این آیه نیز مراد از کلمات عبارتند از:
رسول اکرم صلى اللّه علیه وآله، امیرالمؤ منین، حضرت صدیقه و حسنین سلام اللّه علیهم
در این باره مفضل بن عمر یکى از بزرگان صحابه حضرت صادق سلام اللّه علیه، که حکیم، فیلسوف و فقیهى فوق العاده است، روایتى از آن حضرت نقل مى کند و مى گوید: قول اللّه عزوجل و اذا بتلى ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن ما هذه الکلمات؟ قال هى الکلمات التى تلقیها آدم من ربه فتاب علیه، و هو انه قال: اسالک بحق محمد و على و فاطمه والحسن والحسین الا تبت على، فتاب اللّه علیه، انه هو التواب الرحیم. قلت له: یا بن رسول اللّه فما یعنى عزوجل بقوله: «فاتمهن»؟ قال یعنى: اتمهن الى القائم اثنى عشر اماما تسعه من ولد الحسین علیهم السلام از حضرت صادق سلام اللّه علیه معنى آیه شریفه (و اذا بتلى ابراهیم ربه بکلمات) را پرسیدم که مقصود خداى تعالى از این کلمات چیست؟ فرمود: این کلمات، همان کلمات است که حضرت آدم، از خداى تعالى فرا گرفت و چنین عرض کرد: پروردگارا، به حق محمد، على، فاطمه، حسن و حسین از تو درخواست مى نمایم که توبه مرا بپذیرى، پس توبه اش مورد قبول واقع گردید، بدرستى که خدا، بسیار توبه پذیر و مهربان است “مفضل بن عم” مى گوید، سپس از حضرت صادق (ع) پرسیدم مقصود خداى تعالى از (اتمهن) در این آیه چیست، فرمود:
یعنى نام نه امام دیگر از اولاد حسین بن على علیهما السلام تا قائم آل محمد (ع) را به پنج تن محلق نمود لذا کلماتى که حضرت ابراهیم به وسیله آنها آزموده شد، جامع تر، بالاتر، عالى تر، از کلماتى است که حضرت آدم (ع) فرا گرفت.
این کلمات همان است که حضرت صادق سلام اللّه علیه، در رواتى مى فرماید: “نحن الکلمات” یعنى مائیم آن کلمات که خدا در قرآن به آنها اشاره مى فرماید. چهارده معصوم علیهم السلام را از این جهت “کلمه” نامیده اند که نام هاى آنها در عرش نوشته شده است و هم چنین به ملاحظه آن کلمه اى است که دوبار بر شانه آنان نقش بسته است یک بار در رحم مادر و بار دوم بعد از ولادت، هنگامى که نطفه امام سلام اللّه علیه منعقد مى شود، بعد از دمیده شدن روح، بر دوش او نوشته مى شود: «و تمت کلمه ربک صدقا و عدلا، لا مبدل لکلماته»؛ «از روى راستى و عدالت کلمه پرورگارت به حد کمال رسید، هیچکس تبدیل و تغییر کلمات خدائى نتواند کرد».
قتى که امام سلام اللّه علیه از مادر متولد مى شود، آنگاه نیز بر شانه چپش آیه مذکور نقش مى بندد و درباره این کلمات است که حضرت ولى عصر سلام اللّه علیه در دعاى رجبیه اش مى فرماید: «لا فرق بینک و بینها الا انهم عبادک و خلقک فتقها و رتقها بیدک، بدؤها منک و عودها الیک، اعضاد و اشهاد و مناه و اذواد و حفظه و رواد…».
هرگز امکان ندارد اشخاص که در منطق وحى، «کلمات الهى» نامیده شوند، و انبیاء به آنان متوسل شده باشند، ولى خودشان عارى از ولایت باشند، و حضرت صدیقه سلام اللّه علیها نیز داخل این کلمات است، جزء این کلمات است که (معرفت) آنها را به حضرت آدم، به حضرت موسى، به حضرت عیسى و سایر انبیاء آموخته اند، و همه انبیاء به آنان متوسل شده اند و باز تکرار مى کنیم، هرگز معقول نیست که کسى «کلمه اللّه» باشد، و انبیاء به او توسل کنند، ولى مقام ولایت نداشته باشد. لذا این آیه هم از آیاتى است که مى توان از آن اثبات مقام ولایت حضرت صدیقه سلام اللّه علیها را استفاده کرد.
نویسنده: علی آل کاظمی
منبع :پایگاه اطلاع رسانی استاد آل کاظمی
[۱] . احزاب/۳۳.
[۲] . آل عمران/۶۱.
[۳] . بقره/۳۷ .
[۴] . بقره/۱۲۴.