همه ادیان الهى و مکاتب تربیتى، پیروان خود را به درس آموزى از سرگذشت پیشینیان و مقایسه موقعیت خود با آنان دعوت مى کنند. اسلام نیز به طور گسترده مسلمانان را به سیر در آفاق و انفس، توام با تفکر و اندیشه در سرگذشت دیگران فراخوانده است. شکى نیست که این فراخوانى، به دلیل تاثیر چشمگیرى است که این عمل، بر رفتار انسان دارد.
قرآن کریم در آیات متعددی، مخاطبان خود را به تفکر در فرجام اقوام گذشته و عبرت گرفتن از آن فرا می خواند: «… اَفَلَم یسیروا فِى الأَرضِ فَینظُروا کَیفَ کَانَ عاقِبَهُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم…»؛[۱] در این نوشتار به صورت اجمالی به سرگذشت و فرجام برخی از اقوام گذشته خواهیم پرداخت.
قوم حضرت نوح (علیه السلام)
قوم نوح (ع) مردمی بت پرست بودند و بت های گوناگونی را می پرستیدند.[۲] آنها پس از آدم (ع) و ادریس(ع)[۳] و پیش از قوم عاد و حضرت هود (ع) زندگی می کردند.[۴] قرآن کریم از حضور نهصد و پنجاه ساله نوح در میان قومش به عنوان رسول الهى خبر می دهد.[۵] قوم نوح (ع) در واکنش به دعوت توحیدی آن حضرت از او گریزان می شدند. آنها برای اینکه سخنان وی را نشنوند و او را نبینند، انگشت در گوش خود فرو می کردند و لباس های خود را بر سر می کشیدند. آنان همچنین بر حق ناپذیری خویش پافشاری می کردند و به شدت تکبر می ورزیدند.[۶]
حضرت نوح (ع) به قوم خود هشدار داد که در صورت ایمان نیاوردن به خدای یگانه، به عذاب الهی گرفتار خواهند شد: «فَقَالَ یَا قَوْم اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لکُمْ مِنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ عَظِیمٍ».[۷] اما آنها به رغم تلاش های فراوان حضرت نوح (ع) ایمان نیاوردند و گفتند وی در این باره با آنان جدال زیادی کرده است و اگر راست می گوید، عذابی را که وعده میداد بیاورد: «قَالُوا یَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَکْثَرْتَ جِدَالَنا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقِینَ».[۸] آن حضرت فرمود آمدن عذاب فقط در گرو اراده خداست و هر وقت او بخواهد عذاب کند، آنها نمی توانند پیشگیری کنند «قَالَ إِنَّمَا یَأْتِیکُمْ بِهِ اللَّهُ إِنْ شَاءَ وَ مَا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ».[۹]
در این مدت فقط شمار اندکی به وی ایمان آوردند و بیشتر آنان بر کفر و بت پرستی خویش پایداری و حضرت نوح (ع) را تکذیب کردند: «وَ مَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ»؛[۱۰] آن حضرت با اشاره به نقش کافران قوم در گمراهی مردم و نیز پیدایش نسلی فاجر و کافر از آنان، از خدا خواست همه آنها را نابود کند: «وَ قَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا * إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَکَ وَ لَا یَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا کَفَّارًا».[۱۱]
در نتیجه به طوفان بلا مبتلا گشتند و هلاک شدند: «فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَ هُمْ ظَالِمُونَ».[۱۲] و تنها کسانی نجات یافتند که به او ایمان آوردند و سوار بر کشتی او شدند: «فَأَنْجَیْنَاهُ وَ أَصْحَابَ السَّفِینَهِ».[۱۳] قرآن کریم این کشتی را که جداکننده مومنان از کافران و ابرار از فجار و دلیلی بر صداقت حضرت نوح (ع) بر جهانیان است را مایه عبرت گرفتن مردم می شمارد: «وَ جَعَلْنَاهَا آیَهً لِلْعَالَمِینَ».
در آیه ای دیگر سرگذشت و فرجام قوم حضرت نوح (ع)، داستانی عبرت انگیز با هدف هشدار و انذار شمرده شده و در زمینه های گوناگون مورد استناد قرار گرفته است؛ «قَوْمَ نُوحٍ لَمَّا کَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْنَاهُمْ وَ جَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ آیَهً وَ أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ عَذَابًا أَلِیمًا».[۱۴]
عبرت گرفتن از قوم عاد
عاد نام قوم حضرت هود (ع) است.[۱۵] که به این اعتبار قوم هود (ع) نیز خوانده می شوند. ترتیب یاد کرد قوم عاد در کنار اقوام دیگر نشان می دهد که آنان پس از قوم نوح (ع) و پیش از قوم ثمود میزیسته اند.[۱۶] قوم عاد فرزندان، دام ها، باغ ها و چشمه های فراوانی داشتند[۱۷] و ساخت شهر ارم با بناهای بزرگ، باشکوه و بی نظیر از دیگر مظاهر قدرت و عظمت آنان معرفی شده است.[۱۸]
اعضای قوم عاد به سبب این ویژگی ها خودبرتر بین شده بودند، هنگام درگیری ها با کمال بی رحمی، شدت عمل نشان می دادند و همانند جباران و ستمگران رفتار می کردند: «و إِذا بَطَشتُم بَطَشْتُم جَبّارین * فَاتَّقُوا اللهَ وأطیعون».[۱۹] در پی بی نتیجه ماندن دعوت و موعظه ها و هشدارهای حضرت هود (ع) و پافشاری اکثر قوم بر کفر و بت پرستی، وعده الهی مبنی بر عذاب آنان تحقق یافت و همه کافران با عذابی خوارکننده نابود و ریشه کن شدند.
قوم عاد با صاعقه[۲۰] و طوفانی بسیار سهمگین با ویژگی هایی منحصر به فرد نابود شد. این طوفان سه بار با ویژگی صَرصَر یاد شده است: «إنّ اَرسَلنا عَلَیهِم ریحًا صَرصَرًا…»[۲۱]. باد صرصر را به تندباد مسموم صدادار و بسیار سرد و سوزان معنا کرده اند.[۲۲] ویژگی دیگر سرکش بودن آن تندباد بود: «و اما عادٌ فَأُهْلِکُوا بِریحٍ صَرصَرٍ عاتیه…..»[۲۳] سرکش بودن تندباد مهارناپذیری آن را می رساند.
این طوفان سهمگین و تندباد وحشتناک هفت شب و هشت روز پیاپی بر آنان وزید: «سَخَّرَها عَلَیهِم سَبعَ لیالٍ وثَمُنِیَهَ أَیَّامٍ حُسومًا…».[۲۴] روزهایی که بسیار شوم بودند و قوم عاد در این مدت عذاب خوارکننده این دنیا را چشید: «… فَاَرسَلنا عَلَیهِم ریحًا صَرصَرًا فی أیَّامٍ نَحِساتٍ لِنُذِیقَهُم عَذابَ الخِزى فِى الحَیوهِ الدُّنیا…».[۲۵]
تندباد چنان مرگبار و ویرانگر بود که همه کافران را همراه همه دارایی ها، دام ها، باغ ها و کشتزاران نابود کرد و هیچ چیزی به جز خانه های آنان بر جای نماند: «تُدَمِّرُ کُلَّ شیءٍ بِأَمرِ رَبِّها فَأصبحوا لا یُرى إلا مَسْکِتُهُم کَذلک نَجزِى القَومَ المُجرمین».[۲۶] طوفان به اندازه ای شدید و نیرومند بود که آدم ها را همانند تنه های نخل از ریشه کنده شده از زمین می کند: «تَنزِعُ النّاسَ کَأَنَّهُم أَعجازُ نَخْلٍ مُنقَعِر».[۲۷] همچنین پیکرهای بیجان آنان به تنه های توخالی نخل تشبیه شده اند که به راحتی با تندباد جابجا می شدند: «فَتَرَى القَومَ فیها صرعى کَأَنَّهُم أَعجازُ نَخْلٍ خاوِیَه».
قرآن کریم مخاطبان خود را به منظور عبرت گرفتن، به تامل و دقت در فرجام قوم عاد و نابودی تمدن و شهرهای بی نظیر آنان از جمله شهر معروف آنها (ارم) که دارای ستون هایی بی مانند بود فرا می خواند: «الم تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعاد إرَمَ ذاتِ العِماد التی لم یُخلَق مِثلها فی البِلاد».[۲۸] خداوند، کافران عرب را به سیر و مسافرت برای عبرت گرفتن از فرجام شوم برخی اقوام گذشته مانند عاد سفارش می کند: «وَ ان یُکَذِّبوکَ فَقَد کَذَّبَت قَبلَهُم قَوم نوح و عاد و ثمود* … أَفَلَم یسیروا فِى الأَرْضِ فَتَکونَ لَهُم قُلُوبٌ یَعقِلونَ بها أو اذان یسمعون بها…».[۲۹]
عبرت گرفتن از قوم ثمود
قرآن، ثمود را قوم حضرت صالح (ع)[۳۰] و زمان زندگی آنان را پیش از حضرت ابراهیم (ع) می داند. با آغاز دعوت توحیدی صالح، ثمودیان با شیوه های گوناگونی مانند: سرزنش و ملامت[۳۱]، نسبت های ناروایی همچون کذاب بودن[۳۲] و مسحور بودن[۳۳] و انکار شایستگی وی برای پیامبری و دریافت وحی با استناد به اینکه او نیز بشری همانند آنان است، او را دروغگو می خواندند: «ما اَنتَ إِلا بَشَرٌ مِثلُنَا فَاتِ بِیَهٍ إِن کُنتَ مِنَ الصَّدِقین».[۳۴]
ثمودیان پس از تکذیب حضرت صالح و با نسبت ناروا از وی خواستند که اگر به راستی فرستاده خداست نشانه و گواه صدقی بیاورد: «فَأْتِ بِیَهٍ إِن کُنتَ مِنَ الصَّدِقین». آن حضرت یک ماده شتر به صورت اعجازی آورد و درباره آسیب رساندن به آن و عذاب نزدیک و بزرگی که در پی دارد، هشدار داد.[۳۵]
به رغم هشدارهای مکرر و صریح صالح (ع)، شتر را کشتند تا آیت نبوت صالح را از بین ببرند: «فَعَقَروا النَّاقَهَ و عَتَوا عَن اَمرِ رَبِّهِم …»[۳۶] در پی کشته شدن ناقه صالح (ع) آن حضرت از آمدن عذاب حتمی خداوند خبر داد.[۳۷] کافران قوم نیز در واپسین اقدام و بر اساس توطئه ای جمعی و هماهنگ بر آن شدند تا با یورش شبانه صالح و خانواده اش را بکشند و در صورت بازخواست شدن از جانب اولیای دم، اظهار بی اطلاعی کنند: «قالوا تَقاسَموا بِاللَّهِ لَنُبَیَّتَنَّهُ و أَهلَهُ ثُمَّ لَنَقُولَنَّ لِوَلِیْهِ ما شَهِدنا مَهْلِکَ اَهْلِهِ و اِنّا لصدقون».[۳۸]
قرآن کریم با گزارش اجمالی چگونگی اجرای این توطئه و نابودی مهاجمان، مخاطبان را به عبرت گرفتن از نابودی تمامی آنان فرا می خواند: «و مَکَرُوا مَکرًا و مَکَرنا مکرًا و هُم لا یَشعُرون * فَانظُر کَیفَ َکانَ عقِبَهُ مَکْرِهِم أَنا دَمَّرنهُم و قَومَهُم أجمعین».[۳۹]
برخی تعابیر قرآن حاکی از آن است که عذاب ثمود بسیار شدید، هولناک، کوبنده و ویرانگر بوده است: «کَذَّبَت ثَمُودُ عادٌ بِالقارِعَه * فَاَمّا ثَمُودُ فَأُهْلِکُوا بِالطَّاغِیَه».[۴۰] این آیات، از هلاکت ثمود با طاغیه خبر می دهند. تفسیر طاغیه مورد اختلاف است. گروهی از مفسران با استناد به معنای لغوی (ط غ ی) (گذشتن از حد و مرز معمول) گفته اند: کاربرد این واژه می رساند که زلزله صاعقه و صیحه نابود کننده ثمود بسیار شدیدتر، هولناک تر و فراتر از نمونه های عادی آنها بوده است.[۴۱]
برخی مفسران عذاب قوم ثمود را عذاب استیصال (ریشه کن کننده) گفته اند.[۴۲] آیات قرآن ضمن فراخوانی مخاطبان به نگاه عبرت آمیز در فرجام توطئه گری قوم ثمود مزید این نظر هستند و به روشنی می رسانند که همه کافران قوم با عذاب الهی نابود شدند «فَانظُر کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهً مَکرِهِم انا دَمَّرناهُم و قَومَهُم أجمعین».[۴۳] و حتی یک نفر از آنان باقی نماند: «و انه اَهلَکَ عادًا الاولى * و ثَمودًا فَما ابقى».[۴۴]
در بیانی دیگر عذاب خداوند چنان شدید و کوبنده وصف شده است که آنان بدون کوچک ترین واکنشی حتی نتوانسته اند از جای خود تکان خورده، از کسی یا چیزی یاری بخواهند: «فما استطعوا مِن قیام وما کانوا مُنتَصِرین».[۴۵] حتى خانه های محکم در دل کوه ها و صخره ها و ثروت و جمعیت زیاد آنان هم به حالشان سودی نکرد: «فَما أَغْنى عَنهُم ما کانوا یَکسِبون».[۴۶]
ثمودیان با آن همه قدرت و قدمت چنان نابود شدند که گویا هرگز در آن دیار نمی زیسته اند.[۴۷] خانه هایی که برای حفظ جان و امنیت بیشتر بود از سکنه و هر گونه آثار حیات تهی شد: «فَتِلکَ بُیُوتُهُم خاویه …».[۴۸] اما به لطف الهى، مومنان قوم به همراه صالح از این عذاب و مرگ نجات پیدا کردند «فَلَمّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّینا صلحا و الَّذینَ ءامَنوا مَعَهُ بِرَحمَهٍ مِنا …»[۴۹]
قرآن کریم در آیات متعددی با خطاب قرار دادن قوم موسی (ع) هنگام دعوت آنان به توحید: «…و یقوم لا یجرِمَنَّکُم شِقاقى أن یُصیبَکُم مِثلُ ما أَصابَ قَومَ نوحٍ أَو قَومَ هود أو قومَ صالِح …»،[۵۰] و خطاب به کافران شکنجه گر مومنان: «… هَل أَتاکَ حَدیثُ الجُنود * فرعون و ثَمود»،[۵۱] و توطنه گران قتل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): «الَم یَأْتِهِم نَبَأُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم قَومِ نوح و عاد و ثمود و قوم ابرهیم … انتهُم رُسُلُهُم بِالبَیِّنتِ فَما کانَ اللهُ لِیَظْلِمَهُم و لکن کانوا أَنفُسَهُم یَظْلِمون»،[۵۲] و مشرکان مکه در صورت نپذیرفتن دعوت توحیدی: «… فَاِن اَعرَضوا فَقُل اَنذَرتُکُم صعِقَهً مِثلَ صعِقَهِ عادٍ و ثَمود …»،[۵۳]
با اشاره به نابودی اقوامی مانند ثمود به عبرت گرفتن از سرنوشت هلاکت بار آنان دعوت نموده و آنان را از توطئه و کفرورزی و در نتیجه از گرفتار شدن به صاعقه ای مانند صاعقه عاد و ثمود و نابودی با عذاب خوارکننده بر حذر داشته است.
عبرت گرفتن از قوم حضرت شعیب (علیه السلام)
قوم شعیب (ع) با عنوان «اصحاب مَدیَن»[۵۴]، «اهل مدین»[۵۵] و «اصحاب اَیْکَـه»[۵۶] معرفی شده اند. زندگی شعیب (ع) در دوره تاریخی پس از حضرت ابراهیم (ع) و پیش از بعثت موسی (ع) نشان می دهد که قوم وی در آغاز بر آیین ابراهیم (ع) بوده و در گذر ایام به شرک و بت پرستی، انکار معاد، انواع کم فروشی و فساد انگیزی گرویدند.
وی گاهی قوم خود را از عذاب فراگیر روز قیامت (پیامد بت پرستی و کم فروشی آنان) می ترساند، «و اِنّى اَخافُ عَلَیکُم عَذابَ یَومٍ مُحیط».[۵۷] و گاه فرجام شوم فاسدان در اقوام پیشین را با هدف عبرت گرفتن از سرنوشت آنان به آنها گوشزد می کرد: «و انظروا کَیفَ کَانَ عَقِبَهُ المُفسدین».[۵۸]
برحذر داشتن قوم از دشمنی با خویش و هشدار به آنان درباره دچار شدن به عذابی مانند عذاب قوم نوح، هود، صالح و لوط نیز با هدف انذار و عبرت گرفتن از سرنوشت آنان بود: «و یقوم لا یَجْرِمَنَّکُم شِقاقى أن یُصیبَکُم مِثلُ ما أصابَ قوم نوح أو قَومَ هودٍ أو قومَ صلح و ما قومُ لوطٍ مِنکُم بِبَعید».[۵۹]
سرانجام هنگامی که شعیب (ع) با اصرار کافران بر بت پرستی، کم فروشی و تکذیب خود روبرو و از ایمان آوردن آنان ناامید شد، آنها را به عذاب الهی تهدید[۶۰] و نفرین کرد[۶۱] و چون کافران او را به سنگسار شدن تهدید کردند، به آنها وعده عذاب داد: «و یقوم اعملوا عَلَى مَکانَتِکُم إِنِّى عَمِلْ سَوفَ تَعلَمونَ مَن یَأْتِیهِ عَذابٌ یُخزیهِ و مَن هُوَ کَذِبٌ و ارتَقِبُوا إِنِّی مَعَکُم رَقیب».[۶۲]
سرانجام عذاب الهی فرا رسید و شعیب و مومنان نجات یافتند و کافران با صیحه و خروش آسمانی نابود شدند: «و لما جاءَ أَمرُنا نَجَّینا شُعَیبًا و الَّذِینَ ءامَنوا مَعَهُ بِرَحمَهٍ مِنّا و أَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیحَهُ فَأَصبحوا فى دیرِهِم جاثِمین».[۶۳] افزون بر خروش، آسمانی عذاب زلزله نیز در نابودی آنان دخیل بود و آنان در پی این عذاب ها در خانه های خویش به زانو درآمده با چهره بر زمین افتادند و هلاک شدند: «فَأَخَذَتهُمُ الرَّجفَهُ فَأَصْبَحوا فى دارِهِم جاثِمین».[۶۴]
آنها به گونه ای نابود شدند که گویا اصلا در آن سرزمین زندگی نمی کرده اند،[۶۵] حبط و نابودی اعمال در دنیا و آخرت[۶۶] و نفرین الهی بر آنان از دیگر پیامدهای تکذیب شعیب (ع) بود: «اَلا بُعدًا لِمَدیَنَ کَما بَعِدَت ثَمود».[۶۷]
اصحاب ایکه که گروه دیگری از امت شعیب (ع) بودند نیز در پی تکذیب آن حضرت با ابری سایه افکن نابود شدند: «فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُم عَذابُ یَومِ الظُّلَهِ إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَومٍ عَظِیمٍ».[۶۸] قرآن کریم با تاکید، عذاب قوم شعیب (ع) و سرنوشت شوم آنان را مایه عبرت دیگران می داند: «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَهً».[۶۹]
نتیجه گیری
عبرت گرفتن، همواره انسان را به سوى رشد و کمال و راه درست هدایت کرده و چراغى است که مسیر صحیح زندگى را نشان مى دهند. در آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت (علهیم السلام)، تاکید بسیاری بر بررسی و تفکر در سرگذشت اقوام و امت های پیشین همچون قوم نوح، عاد، ثمود، شعیب و … شده است. مطالعه سرگذشت این اقوام نشان می دهد که آنان به علت نافرمانی از دستورات الهی، دچار عذاب و هلاکت شدند.
پی نوشت ها
[۱]. یوسف: ۱۰۹، نیز ر.ک : روم: ۹ و ۴۲، فاطر: ۴۴۰، غافر: ۲۱ و ۸۲، محمد: ۱۰.
[۲]. نوح: ۲۳.
[۳]. انساب الاشراف: ج۱، ص ۳. الانساب: ج ۱، ص ۲۵.
[۴]. اعراف: ۶۹.
[۵]. عنکبوت: ۱۴.
[۶]. نوح: ۵ – ۷.
[۷]. اعراف: ۵۹.
[۸]. هود: ۳۲.
[۹]. هود: ۳۳.
[۱۰]. هود: ۴۰. تفسیر نمونه؛ ج ۲۵، ص ۸۸.
[۱۱]. نوح: ۱ – ۲۷.
[۱۲]. عنکبوت: ۱۴، عنکبوت: ۱۵.
[۱۳]. عنکبوت: ۱۵. مجمع البیان ؛ ج۸، ص۴۴۳.
[۱۴]. فرقان: ۳۷، جامع البیان؛ ج۱۹، ص۱۱.
[۱۵]. اعراف: ۶۵، هود: ۶۰.
[۱۶]. برای نمونه ر.ک : توبه: ۷۰.
[۱۷]. شعراء: ۱۳۲ – ۱۳۳.
[۱۸]. فجر: ۶ – ۸. نیز شعراء: ۱۲۸ – ۱۲۹.
[۱۹]. شعراء: ۱۳۰ – ۱۳۱. مجمع البیان، ج ۷، ص۳۴۴. المیزان؛ ج ۱۵، ص۲۹۹.
[۲۰]. فصلت: ۱۳.
[۲۱]. قمر: ۱۹. نیز فصلت: ۱۶، حاقه ۶.
[۲۲]. التبیان؛ ج ۹، صص ۱۱۵ و ۴۵۰. فضل بن حسن طبرسی؛ جوامع الجامع؛ ج ۴، ص ۳۴۶.
[۲۳]. حاقه: ۶.
[۲۴]. حاقه: ۷.
[۲۵]. فصلت: ۱۶.
[۲۶]. احقاف: ۲۵.
[۲۷]. قمر: ۲۰.
[۲۸]. فجر: ۶ – ۸. سید محمد حسین الطباطبایی؛ المیزان؛ ج ۲۰ ، ص ۲۸۰-۲۸۱.
[۲۹]. حج: ۴۲ – ۴۶.
[۳۰]. اعراف: ۷۳ هود: ۶۱.
[۳۱]. هود: ۶۲.
[۳۲]. قمر: ۲۵.
[۳۳]. شعرا: ۱۵۳.
[۳۴]. شعراء: ۱۵۴.
[۳۵]. هود :۶۴. شعراء: ۱۵۵ – ۱۵۶. ابو جعفر محمد طبری؛ جامع البیان؛ ج ۱۹، ص ۱۲۷. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج ۷، ص۳۴۶.
[۳۶]. اعراف: ۷۷.
[۳۷]. هود: ۶۵.
[۳۸]. نمل: ۴۹.
[۳۹]. نمل: ۵۰ – ۵۱.
[۴۰]. حاقه: ۴ – ۵.
[۴۱]. ابن جزى التسهیل لعلوم التنزیل؛ ج ۴، ص ۱۴۲. الفخر الرازی؛ التفسیر الکبیر؛ ج ۳۰، ص ۱۰۳. سید محمد حسین الطباطبائی؛ المیزان؛ ج ۱۹، ص ۳۹۳ سید محمود آلوسی؛ روح المعانى؛ ج ۲۹، ص ۴۰.
[۴۲]. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج ۱۰، ص۳۷۱.
[۴۳]. نمل: ۵۱.
[۴۴]. نجم: ۵۰ – ۵۱.
[۴۵]. ذاریات: .۴۵ محمد بن حسن طوسى؛ التبیان؛ ج ۹، ص۳۹۳. الفخر الرازی: التفسیر الکبیر؛ ج ۲۸ ، ص ۲۲۴ – ۲۲۵. سید محمد حسین الطباطبائی؛ المیزان؛ ج۱۸، ص۳۸۱.
[۴۶]. حجر: ۸۴. فضل بن حسن طبرسی؛ مجمع البیان؛ ج ۶، ص۵۲۹. الفخر الرازی؛ التفسیر الکبیر؛ج ۱۹، ص۲۰۵. محمد بن احمد القرطبی؛ تفسیر قرطبى؛ ج ۱۰، ص ۵۳.
[۴۷]. سید قطب؛ فی ظلال القرآن؛ ج ۴، ص ۱۹۰۹.
[۴۸]. نمل: ۵۲.
[۴۹]. هود: ۶۶، فصلت: ۱۸.
[۵۰]. هود: ۸۷ – ۸۹. ابراهیم: ۹۸.
[۵۱]. بروج: ۱۴ – ۱۸.
[۵۲]. توبه: ۶۹ – ۷۰.
[۵۳]. فصلت: ۳ – ۱۸.
[۵۴]. توبه: ۷۰، حج ۴۴ .
[۵۵]. طه: ۴۰، قصص: ۴۵.
[۵۶]. شعراء: ۱۷۶.
[۵۷] هود: ۸۴.
[۵۸] اعراف: ۸۶، هود ۸۹.
[۵۹]. هود: ۸۹.
[۶۰]. هود: ۹۳، نیز ر : اعراف ۸۷.
[۶۱]. اعراف: ۸۷ و ۸۹. ابوجعفر محمد طبری؛ جامع البیان؛ ج ۹، ص ۳ – ۴. رشیدالدین میبدی؛ الاسرار؛ ج ۳ ص ۶۷۹، سید محمد حسین الطباطبائی، المیزان؛ ج ۸، ص۱۹۲.
[۶۲]. هود: ۹۳.
[۶۳]. هود: ۹۴.
[۶۴]. اعراف: ۹۱، عنکبوت ۳۷.
[۶۵]. ابو جعفر محمد طبری؛ جامع البیان؛ ج ۹، ص ۵.
[۶۶]. توبه: ۶۹ – ۷۰.
[۶۷]. هود: ۹۵.
[۶۸]. شعراء: ۱۸۹.
[۶۹]. شعراء: ۱۹۰.
منابع
- البلاذری، احمد بن یحیى بن جابر؛ انساب الاشراف؛ تحقیق محمد حمید الله؛ مصر: معهد مخطوطات بجامعه الدول العربیه (باهمکاری دارالمعارف)، ۱۹۵۹م.
- السمعانی، عبدالکریم بن محمد بن منصور التمیمی، الانساب، بیروت: دار الجنان، ۱۴۰۸ق.
- مکارم شیرازی، ناصر و دیگران؛ تفسیر نمونه، تهران: دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵.
- طبرسی، فضل بن حسن؛ مجمع البیان؛ بیروت: دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
- طبری، ابوجعفر محمد بن جریر؛ جامع البیان، بیروت: دار المعرفه، ۱۴۱۲ق.
- طوسی، محمد بن حسن، التبیان، بیروت: دار احیاء التراث العربی [بیتا].
- الطباطبایی، سید محمد حسین؛ المیزان؛ بیروت ،اعلمی، ۱۳۹۳ق.
- الفخر الرازى، التفسیر الکبیر؛ بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
- آلوسی، سید محمود؛ روح المعانی به کوشش عبدالباری بیروت: دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
- ابن ملقن، عمر بن علی؛ تفسیر غریب القرآن، بیروت: عالم الکتاب [بی تا].
- القرطبی، محمد بن احمد؛ تفسیر قرطبى الجامع لاحکام القرآن، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
- قطب، سید؛ فى ظلال القرآن، بیروت: دار الشرق، ۱۴۲۵ق.
اقتباس از کتاب عبرت در قرآن، محمد ابوطالبی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، ص ۲۴ الی ۳۴.