«سلیمان بن رزین» از غلامان حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام بوده است. ایشان نیز از سفیران امام علیهالسلام به سوی رؤسای پنجگانه بصره بوده است. امام هنگامی که در مکه اقامت داشت، سلیمان را به بصره فرستاد.(۱) این نامه را امام به رؤسای پنجگانه و اشراف بصره نوشتند. آنها عبارت بودند از: «مالک بن مسمع بکری»، «احنف بن قیس تمیمی»، «منذر بن جارود عبدی»، «مسعود بن عمرو ازدی»، «قیس بن هیثم» و «عمرو بن عبیدالله بن معمر» امام علیهالسلام برای همه آنها تنها به یک نسخه، نامه نوشتهاند که متن آن چنین است:(۲) «اما بعد، پس البته خداوند محمد را بر خلقش برگزید و او را به نبوت خویش مکرم داشت و برای رسالتش او را اختیار فرمود. سپس خداوند (روح مبارک) او را گرفت در حالی که خیرخواه بندگانش بود؛ و آن چه به ایشان فرستاده شده بود تبلیغ کرد (و به مردم رسانید)؛ و ما اهل و اولاد و جانشینان او هستیم؛ و از همه مردم به مقام آن بزرگوار نسبت به مردم سزاوارتریم، پس قوم ما برای رسیدن به آن (حکومت) بر ما سبقت گرفتند. پس ما رضایت را دوست و از تفرقه نفرت نشان دادیم؛ و بر ما سبقت گرفتند. پس ما رضایت را دوست و از تفرقه نفرت نشان دادیم؛ و بر شما عافیت و سلامت را دوست داشتیم. ما خود را میدانیم که ما بر (حکومت) از کسانی که این ولایت را در دست گرفتهاند، سزاوارتریم؛ و بنابراین، من فرستاده خود را با این نامه به سوی شما فرستادهام. من به کتاب خدا و سنت پیامبر شما را دعوت میکنم، چرا که به درستی سنت مرده و بدعت زنده شده است. پس اگر گفتارم را بشنوید امرم را اطاعت کنید شما را به راه رشد هدایت میکنم.»(۳)
در پاسخ نامه امام علیهالسلام مردم به چندگونه برخورد کردند:
۱. گروهی نامه را از دیگران پنهان داشتند؛
۲. برخی در پاسخ عذرخواهی کردند؛
۳. عدهای قول به اطاعت و پیروی دادند و به وعده، کار را پایان بخشیدند. اما «منذر بن جارود» پنداشت که این نامه دسیسه عبیدالله بن زیاد است. او که پدر زن ابنزیاد بود و دخترش «بحریه» را به عقد او در آورده بود نامه را گرفت و نامهرسان را دستگیر کرد و هر دو را نزد عبیدالله بن زیاد فرستاد. ابنزیاد در بصره بود، فردای آن روز قصد سفر به کوفه کرد. او چون نامه را خواند دستور داد که سلیمان را گردن زنند و پس از آن در همان صبحدمان بر فراز منبر رفت و مردم را ترسانید؛ سپس به سمت کوفه رهسپار شد تا قبل از حسین علیهالسلام خود را به کوفه برساند.(۴)
پی نوشت:
(۱) ابصار العین، ص ۹۴.
(۲) «اما بعد فان الله اصطفی محمدا علی خلقه و اکرمه بنبوته، و اختاره لرسالته، ثم قبضه الله الیه و قد نصح لعباده، و بلغ ما ارسل فیه، و کنا اهله و اولیائه و اوصیائه و ورثته و احق الناس بمقامه فی الناس، فاستأثر علینا قومنا بذلک، فرضینا و کرهنا الفرقه، و نحن نعلم انا احق بذلک الحق المستحق علینا ممن تولاه، و قد بعثت الیکم رسولی بهذا الکتاب، و انا ادعوکم الی کتاب الله و سنه نبیه، فان السنه قد میتت و ان البدعه قد احییت. فان تسمعوا قولی و تطیعوا امری اهدکم سبیل الرشاد». ابصار العین، ص ۹۵.
(۳) تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۳۵۷.
(۴) ابصار العین، ص ۹۵.