مباهله، در تاریخ اسلام، رویداد معروف و متواتری است که به مناسبت های مختلف در منابع تفسیری، تاریخی و حدیثی به آن پرداخته شده است.
پیامبر گرامی اسلام (ص) راستای رسالت خود و مکاتبه با سران جهان، نامه ای به اسقف نجران «ابو حارثه» نوشت و در آن نامه ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت کرد. وقتی نامه به دست «ابو حارثه» رسید، با گروهی مذاکره کرد. سرانجام، شورا نظر داد که هیئتی به عنوان هیئت نمایندگی نجران به مدینه بروند تا از نزدیک با پیامبر تماس بگیرند.
هیئت نمایندگی وارد مدینه شدند و پس از بحثها و مذاکره های فراوان، پیامبر به فرمان الهی به آنان پیشنهاد مباهله داد. به این صورت که همگی در صحرا به دعا و نیایش بپردازند و هر کدام جبهه مخالف را به باد نفرین بگیرد و نابودی مخالف را بخواهد، آنان پیشنهاد پیامبر را پذیرفتند، ولی روز مباهله سران «نجران» با مشاهده وضع معنوی پیامبر- که فقط چهار نفر از عزیزترین افراد نزد خود را به میدان مباهله آورده بود- از انجام مباهله صرف نظر کرده و قرار شد که مسیحیان نجران با پرداخت جزیه مختصری زیر پرچم اسلام بر آیین خود بمانند.
این خلاصه حادثه نجران است که هیچ مفسر و مورخی نمی تواند اصل آن را به گونه ای که نگارش یافت انکار کند.
سال مباهله از نظر مشهور
در این مورد، صاحب کتاب مکاتیب الرسول می گوید: اختلافی در میان مورخان نیست صلح نامه ای که پیامبر برای مردم نجران نوشته است، در سال دهم بوده و طبعا سال مباهله نیز همان سال خواهد بود، زیرا صلحنامه پس از امتناع هیئت نمایندگی نجران از مباهله، نگارش یافته است.
صورت صلحنامه پیامبر نیز، در کتاب های متعددی وارد شده است.[۱]
سال مباهله
مشهور میان دانشمندان، این است که ۲۵ ماه مباهله ذی الحجه، روز مباهله است و مرحوم شیخ طوسی 24 آن ماه را روز مباهله دانسته و دعایی را در این زمینه نقل مینماید.[۲]
مرحوم سید بن طاووس، درباره روز مباهله سه قول نقل میکند و یادآور می شود که صحیح ترین روایات این است که روز مباهله روز ۲۴ ذی الحجه است و برخی گفته اند روز ۲۱ و بعضی دیگر ۲۷ این ماه دانسته اند.[۳]
وی در آخر کتابش،[۴] سرگذشت مباهله را به طور گستردهای که در هیچ کتابی به آن وسعت وارد نشده است، نقل می کند و یادآور می شود که وی محتویات این باب را از دو کتاب گرفته است:
- کتاب مباهله، نگارش ابو الفضل محمد بن عبد المطلب شیبانی.[۵]
- کتاب عمل ذی الحجه، نگارش حسن بن اسماعیل بن اشناس.[۶]
تا این جا روشن شد که روز مباهله از نظر مشهور، روزهای: ۲۱ یا ۲۴ و یا ۲۵ و یا ۲۷ ماه ذی الحجه است.
به نظر نگارنده، این نظریات درباره سال و روز مباهله، با دیگر منقولات تاریخی- که تا حدی مورد اطمینان و قسمتی از آنها قطعی است- به دلایل زیر تطبیق نمی کند:
- در ذیل صلحنامه ای که پیامبر به اسقف نجران نوشته است، چنین آمده است:
و إن أبیتم فالجزیه؛ اگر از گرایش به آیین توحید سرباز زنید، باید جزیه بپردازید.
لفظ «جزیه» در قرآن، در سوره «توبه» وارد شده و ظاهر این است که پیامبر به پیروی از آن، این جمله را در نامه خود وارد کرده است و سوره توبه، کمی قبل از جنگ تبوک فرود آمده است و جنگ تبوک پس از ماه رجب از سال نهم رخ داده است.
بنابر این بعید است که رسول گرامی نامهای به مردم نجران بنویسد و آنان پاسخ آن را یک سال و نیم دیگر با اعزام هیئتی بدهند. این واقعه تاریخی حاکی از آن است که این جریان در سال دهم از هجرت انجام گرفته است.
- سیره نویسان به اتفاق می گویند: پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم، علی علیه السّلام را برای داوری و آموزش احکام به سرزمین یمن اعزام کرد و علی علیه السّلام مدتی در آنجا برای انجام وظایف اقامت گزید. وقتی آگاه شد که پیامبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم برای ادای مناسک حج رهسپار مکه شده است، او نیز در رأس گروهی عازم مکه شد و به حضور پیامبر رسید و هزار دست پارچهای که از مردم «نجران» به عنوان جزیه دریافت کرده بود، تحویل پیامبر داد.[۷]
این بخش تاریخی میرساند که جریان مباهله و نگارش صلحنامه، به طور قطع مربوط به سال دهم هجرت نبوده است.
زیرا مردم نجران در آن صلح نامه تعهد کرده بودند که در هر سال، دو هزار دست لباس (البته به صورت پارچه و اندوخته) در اختیار رسول گرامی بگذارند و یکهزار از آن را در ماه رجب و بقیه را در ماه صفر بپردازند.[۸]
بدیهی است اگر صلح نامه در ماه ذی الحجه نگارش یافته، به ناچار باید گفت که مقصود از آن، سال های قبل از دهم بوده است.
زیرا چگونه می توان گفت که هم نگارش صلحنامه در سال دهم بوده، و هم علی علیه السّلام در همان سال آن را اجرا کرده است.
اگر قول مشهور را درباره ماه و روز نگارش صلحنامه بپذیریم، در این صورت امکان عقد صلحنامه در سال دهم وجود خواهد داشت، ولی باید تاریخ نگارش آن را به پیش از ماه رجب بازگردانیم، زیرا فرض این است که علی علیه السّلام نخستین بخش از جزیه را در ماه رجب سال دهم دریافت کرده است.
خلاصه، با توجه به این بخش تاریخی (علی بخشی از جزیه را در ماه رجب از اهل نجران دریافت کرده و در ماه ذی الحجه در مکه به رسول گرامی تحویل داده است)، باید یکی از دو نظر یاد شده در ذیل را برگزید:
الف) اگر ماه و روز نگارش صلحنامه را در ماه ذی الحجه مسلم بگیریم، باید بگوییم مقصود از آن ماه های قبل از سال دهم بوده است.
ب) اگر در ماه و روز نگارش صلحنامه، مانند سال آن مردد باشیم؛ در آن صورت می توان گفت روز مباهله و همچنین تاریخ نگارش صلحنامه، مربوط به ماه های قبل از رجب سال دهم بوده است.
ماه و روز مباهله
تا اینجا روشن شد که سال مباهله نمی تواند، تحقیقا سال دهم هجری باشد؛ مگر در یک صورت که در ماه و روز نگارش صلحنامه تغییر نظر دهیم.
اکنون وقت آن رسیده است که ماه و روز مباهله را، با توجه به دیگر رویدادهای تاریخی تعیین کنیم. همان طور که یادآور شدیم مشهور میان علما، درباره ماه و روز مباهله، همان ماه ذی الحجه و روزهای ۲۴ و یا ۲۵ و به قولی ۲۱ و ۲۷ همان ماه است.
اکنون ببینیم این نظر با دیگر حوادث قطعی تاریخ تطبیق میکند یا نه. بررسی یاد شده در زیر، ثابت میکند که هرگز جریان مباهله و روز آن نمی تواند در ماه ذی الحجه از سال دهم انجام بگیرد، زیرا پیامبر در سال دهم هجرت، برای تعلیم مناسک حج رهسپار مکه گردید و روز هجدهم همان ماه در سرزمین غدیر- که در دو میلی [۹] جحفه [۱۰] قرار دارد- علی را برای امامت و خلافت پس از خود نصب کرد.
ماجرای غدیر، حادثه ای نبود که پیامدهای آن در یک روز پایان پذیرد و پیامبر فوری به سفر خود ادامه دهد، زیرا به گواهی تاریخ، پس از جریان نصب علی علیه السّلام بر خلافت، پیامبر به علی علیه السلام دستور داد که در خیمهای بنشیند و حاضران در غدیر، به صورت سه نفر، سه نفر بر او وارد شوند تهنیت و تبریک بگویند و این کار تا شب نوزدهم ماه ذی الحجه ادامه داشت و در پایان مراسم، «امّهات المؤمنین» به علی علیه السّلام تبریک گفتند.
از اینرو، نمی توان گفت که پیامبر روز نوزدهم، سرزمین غدیر را ترک گفت. به ویژه که سرزمین یاد شده، نقطه جدایی کاروان های مدنی، مصری و عراقی بود و طبعا گروههایی که عازم سرزمین های مذکور بودند، باید با پیامبر تودیع کنند و خود این جریان بیشک موجب اقامت بیشتر پیامبر در سرزمین غدیر می گردید.
فرض کنید پیامبر خدا روز نوزدهم، راه مدینه را در پیش گرفته است. آیا با محاسباتی که از تاریخ در مقدار پیمودن این مسافت در دست داریم، می توان گفت که
پیامبر روز ۲۴ و یا ۲۵ به مدینه رسیده و مقدمات مباهله را انجام داده، آنگاه صلحنامه را نگاشته است؟ به طور مسلم نه، زیرا همان طور که یادآور شدیم، فاصله مکه تا جحفه، ۳/ ۱ فاصله مکه تا مدینه است.
اکنون باید دید کاروانهای آن زمان، مجموع مسیر مکه تا مدینه را در چند روز طی میکردند. در اینجا سند روشنی جز سیر خود پیامبر در اختیار ما نیست. پیامبر گرامی، این فاصله را در مهاجرت خود به مدینه، در مدت نه روز طی کرد.
همچنین رسول گرامی در سال هشتم هجرت، این مسافت را در مدت یازده روز پیمود.
علت اختلاف این است که پیامبر در سفر نخستین، این مسافت را همراه دو نفر پیمود؛ در حالی که در سفر دوم یک سپاه دههزار نفری را رهبری کرد و طبعا حرکت این سفر به کندی انجام میگیرد.
اگر پیامبر در روز نوزدهم، سرزمین غدیر را ترک کرده باشد، هرگاه مقیاس را نه روز بگیریم آن حضرت باید مسافت جحفه تا مدینه را- به حکم اینکه دو سوم راه است- در مدت شش روز طی کند و روز ۲۴ ذی الحجه وارد سرزمین مدینه شود و اگر مقیاس را دومی بگیریم (یازده روز) باید این مسافت را در ظرف هفت روز و نیم طی کند و قاعدتا هنگام ظهر روز ۲۶ وارد مدینه شود. آیا با این محاسبه، می توان گفت که سرگذشت مباهله در روز ۲۴ یا ۲۵ و یا ۲۷ رخ داده است؟
بیپایگی این قول در صورتی ظاهر می شود که بدانیم هیئت نمایندگی نجران، پس از یک رشته جریان ها و بحث ها تن به مباهله داده و سرانجام از مباهله استنکاف کردند و قرارداد صلح را تحت شرایطی امضا نمودند، زیرا هیئت نمایندگی با لباس های فاخر، در حالی که انگشترهای طلا بر دست و صلیب ها بر گردن داشتند، وارد مدینه شدند و یکسره به مسجد پیامبر رفتند. اما پیامبر با چهره گرفته با آنان رو به رو شد.
این مجلس به پایان رسید و هیئت نمایندگی متفرق شدند. آنگاه هیئت با علی علیه السّلام تماس گرفتند و علت گرفتگی پیامبر را از وی جویا شدند. علی علیه السّلام فرمود: شما باید با لباس های ساده (نه ابریشمی) بدون زر و زیور، به حضور پیامبر بار یابید. در آن صورت پیامبر از شما با چهره باز استقبال خواهد کرد.
بار دوم که هیئت نمایندگی با وضع ساده به حضور پیامبر رسیدند، حضرت با گشادهرویی از آنان استقبال کرد. سپس از حضرتش درخواست کردند که در مسجد او نماز بگذارند. پیامبر با ادای نماز آنها در مسجد موافقت کرد. آنگاه بحث و بررسی میان طرفین آغاز گردید و پس از بحثهای گستردهای- که همگی را مفسران و در میان آنها ابن هشام در سیره خود آورده است.[۱۱] تصمیم گرفتند که جملگی تن به مباهله دهند. روز مباهله تعیین شد، آنگاه وضع ساده پیامبر در همان روز که فقط علی و دخت پاکش فاطمه و دو فرزندان وی حسن و حسین را به میدان مباهله آورده بود، آنان را از ادامه مراسم مباهله منصرف ساخت و تن به پرداخت جزیه دادند.
آیا این رویدادهای پیدرپی- که مؤلف منتخب التواریخ[۱۲] می گوید که چهار مجلس طول کشیده است- می تواند در یک روز انجام بگیرد؟ به طور مسلم نه.
این محاسبات می رساند که مراسم مباهله و نگارش صلحنامه، هرگز در روزهای ۲۱، ۲۴، ۲۵ و یا ۲۷ ماه ذی الحجه از سال دهم رخ نداده است.
گذشته از این، نجران یک شهر مرزی میان حجاز و یمن است و رفت و آمد کاروانها، خواه و ناخواه، اخبار مدینه را به آن طرف منتقل میکرد که طبیعی است حرکت پیامبر برای ادای مناسک حج به گوشی اهالی نجران می رسید. در این صورت، مادامی که از بازگشت پیامبر به مدینه و استقرار وی در آنجا اطلاعات قطعی به دست نیاوردند، بسیار بعید است که هیئت نمایندگی نجران به عزم دیدار پیامبر حرکت نمایند.
آیا مباهله در ذی الحجه سال نهم بوده است؟
در اینجا ممکن است گفته شود که ماه و روز مباهله، در همان ذی الحجه سال نهم بوده است. اتفاقا برخی از تاریخنویسان نیز، برای اولین بار چنین نظری را دادهاند ولی محاسبات تاریخی نیز، این نظر را بیاساس نشان میدهد، زیرا امیر مؤمنان که خود از شاهدان حتمی مباهله و نویسنده صلحنامه است، در ذی الحجه سال نهم، از طرف پیامبر ماموریت پیدا کرد که آیاتی چند از آغاز سوره «برائت» را در سرزمین منی، برای مشرکان بخواند. در حقیقت سال نهم هجرت، دومین سالی بود که سرپرستی حجاج و رهبری آنان به دست مسلمانان افتاده بود و امیر مؤمنان هم به عنوان امین الحاج برگزیده شده بود.
بدیهی است که مراسم حج، روز دوازدهم ذی الحجه به پایان رسید و شخصیتی مانند علی علیه السّلام، که سرپرستی حجاج را بر عهده داشت، با وجود بستگان فراوان عادتا نمی تواند سرزمین مکه را روز سیزدهم ترک کند و راه مدینه را پیش گیرد، زیرا گذشته بر جهات یاد شده، حرکت حجاج در آن زمان حرکت انفرادی نبود که هر فردی بتواند با یک مرکبی بیابان های بیآب و علف را پشتسر بگذارد، بلکه بایستی به طور جمعی و همراه گروهی مکه را به عزم مدینه ترک گوید. از اینرو، امیر مؤمنان هرچه هم با سرعت، مسافت یاد شده را طی کند، در نهایت نمی تواند زودتر از روز ۲۴ خود را به مکه برساند. در این صورت چگونه می تواند راهنمای هیئت نمایندگی نجران شود و علت سردی استقبال پیامبر را برای آنان تشریح کند و شاهد جریان مباهله گردد؟
این شواهد تاریخی، گواهی میدهند که نظریه مشهور درباره سال و ماه و روز مباهله، چندان معتبر نیست و باید برای تعیین وقت این حادثه که از مسلمات قرآن و تفسیر و حدیث است، تحقق بیشتری انجام گیرد.
در اینجا پرسش این است که: چگونه مشهور از علما چنین نظریهای را درباره ماه و روز مباهله برگزیدند؟
در پاسخ باید گفت: مرحوم شیخ طوسی، به حکم حدیثی که به صورت مسند نقل کرده، این نظریه را برگزیده است، ولی در سند این روایت افرادی قرار دارند که هرگز علمای رجال آنها را توثیق نکردهاند، مانند:
- محمد بن احمد بن مخزوم: استاد حدیث «تلعکبری» است، ولی توثیق نشده است.[۱۳]
- حسن بن علی العدوی: علامه او را تضعیف کرده است.[۱۴]
- محمد بن صدقه العنبری: شیخ طوسی او را غالی خوانده است.[۱۵]
مرحوم سید بن طاوس، در کتاب اقبال الاعمال، مطالبی مربوط به مباهله را از کتاب ابی المفضل گرفته است و یادآور شدیم که این مرد، دو دوره زندگی داشت که:
یک دوره از آن قابل اعتماد و دوره دیگر آن معتمد نبوده است و هرگز روشن نیست که «ابی المفضل» مطالب مربوط به مباهله را در کدامین دوره از زندگی خود نگاشته و علما از آن اخذ کرده اند.
همچنین سید به حدیثی که به صورت «مرفوع» نقل شده- یعنی سند کامل ندارد- اعتماد کرده و روز مباهله را ۲۴ ذی الحجه قرار داده است؛ در حالی که چنین روایتی در اثبات مدعا ناتوان است.
پی نوشت ها
[۱] . تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۶۵ و الدر المنثور، ج ۲، ص ۳۸.
[۲] . مصباح المتهجد، ص ۷۰۴.
[۳] . اقبال الاعمال، ص ۷۴۳.
[۴] . همان.
[۵] . فهرست نجاشی، ص ۲۸۱- ۲۸۲)
[۶] . نام وی در اسناد صحیفه سجادیه وارد شده است و از مشایخ شیخ الطائفه، متوفای ۴۶۰ میباشد. او احادیث کتاب مباهله را، از محمد بن عبد اللّه شیبانی نقل میکند «ر. ک: الذریعه، ج ۱۵، ص ۳۴۴».
[۷] . سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۶۰۲- ۶۰۳ و شیخ مفید، الارشاد، ص ۸۹.
[۸] . الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۵۸ و مفید، همان، ص ۸۷.
[۹] . پیامبر شب چهارم ربیع مکه را به عزم مدینه ترک گفت و در روز دوازدهم همان ماه، نزدیک ظهر وارد محله قبا شد. قرائن نشان میدهد که حضرت این مسافت را به خاطر تعقیب قریش، به سرعت طی کرده است. «سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۳۳۹، و الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۳۵».
[۱۰] . بحار الانوار، ج ۲۲، ص ۱۹.
[۱۱] . سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۵۷۵ و مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۱۰.
[۱۲] . منتخب التواریخ، ص ۴۰.
[۱۳] . هر چند مامقانی در تنقیح المقال، میخواهد او را به خاطر استاد حدیث بودن ثقه بشمارد.
[۱۴] . تنقیح المقال، ج ۱، ص ۲۹۴.
[۱۵] . رجال طوسی، ص ۳۹.
فهرست منابع
- تاریخ الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، اهل بیت ع، قم.
- الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، للامام جلال الدین السیوطی رحمه الله تعالی وبهامشه القرآن الکریم، مع تفسیر ابن عباس رضی الله عنه، دار المعرفه للطباعه والنشر، بیروت – لبنان.
- مصباح المتهجد، الشیخ الطوسی، مؤسسه فقه الشیعه – بیروت – لبنان، اول،۱۴۱۱ – ۱۹۹۱ م
- إقبال الأعمال، سید ابن طاووس، مکتب الإعلام الإسلامی، أول، ۱۴۱۵ق
- الذریعه، آقا بزرگ الطهرانی،دار الأضواء – بیروت – لبنان، ۱۴۰۳ق
- السیره النبویه( لابن هشام)، ابن هشام حمیری معافری، دار المعرفه، بیروت
- الإرشاد، الشیخ المفید، دار المفید للطباعه والنشر والتوزیع – بیروت – لبنان چاپ۱۴۱۴ – ۱۹۹۳ م
- الطبقات الکبری، أبو عبد الله محمد بن سعد بن منیع الهاشمی بالولاء، البصری، البغدادی المعروف بابن سعد (المتوفی: ۲۳۰هـ)، مکتبه الصدیق – الطائف، الأولی، ۱۴۱۴ هـ – ۱۹۹۳ م
- بحار الأنوارالجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، محمد باقر المجلسی، مؤسسه الوفاء، بیروت – لبنان
- تفسیر مجمع البیان، الشیخ الطبرسی، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات – بیروت – لبنان۱۴۱۵ – ۱۹۹۵ م
- منتخب التواریخ، خراسانی، محمدهاشم ، اسلامیه، ایران – تهران، ۱۳۸۸ش .
- تنقیح المقال فی علم الرجال،الشیخ عبد الله المامقانی، مؤسّسه آل البیت علیهم السّلام لأحیاء التّراث
- رجال طوسی الأبواب ( رجال الطوسی )، الشیخ الطوسی، ص ۱
- رجال الطوسی، شیخ الطائفه أبی جعفر محمد بن الحسن الطوسی، مؤسسه النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المقدسه