صریح آیات
آیات قرآن مهم ترین و متقن ترین منبع شناخت فلسفه احکام هستند. در قرآن کریم به دهها آیه برمى خوریم که حکمت افعال و احکام الهى را بیان کرده است؛ از جمله: «یا أیها النّاس اعبدوا ربّکم الّذى خلقکم والّذین من قبلکم لعلّکم تتّقون» بقره/۲۱
اى مردم! پروردگارتان را که شما و پیشینیانتان را آفریده است بپرستید. باشد که پرهیزگار شوید.
خداوند با بیان «لعلکم تتقون»،فلسفه «اعبدوا ربّکم» را یادآور شده است.
ییکى از احکام الهى، پوشش و حجاب است و درقرآن براى پوشش، این فلسفه یادشده است که زنان در پرتو حجاب، شناسایى نمى شوند و مورد اذیت و آزار بیگانگان قرار نمى گیرند:
«یاایها النّبى قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهنّ من جلابیبهنّ ذلک ادنى ان یعرفن فلایؤذین کان اللّه غفوراً رحیماً » احزاب/۵۹
اى پیامبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که چادر را برخود فروپوشند. این، مناسب تر است، تا شناخته شوند و مورد آزار واقع نگردند و خدا آمرزنده و مهربان است.
جمله «ذلک ادنى ان یعرفن فلایؤذین»، فلسفه حکم حجاب را بیان مى کند.
ییکى دیگر از احکام قرآنى، حرمت ازدواج با مشرکان است:
«ولاتنکحوا المشرکات حتّى یؤمنّ و لأمه مؤمنه خیر من مشرکه ولو أعجبتکم و لاتنکحوا المشرکین حتى یؤمنوا و لعبد مؤمن خیر من مشرک و لوأعجبکم اولئک یدعون الى النّار و اللّه یدعوا الى الجنّه و المغفره باذنه…» بقره/۲۲۱
و با زنان مشرک و بت پرست تا ایمان نیاورده اند ازدواج نکنید؛ کنیز با ایمان از زن آزاد بهتر است، هرچند شما را به شگفتى آورد. و زنان خود را به ازدواج مردان بت پرست تا ایمان نیاورده اند درنیاورید. یک غلام با ایمان از یک مرد آزاد بت پرست بهتر است، هرچند شما را به شگفتى آورد. آنها به سوى آتش فرا مى خوانند و خدا به بهشت و آمرزش به فرمان خود فرا مى خواند….
ممکن است از خود بپرسیم چرا خداوند چنین حکمى کرده است؟ مگربین مشرک و مؤمن فرق است؟ پاسخ این پرسش، ذیل آیه شریفه آمده است، آن جا که خداوند مى فرماید: «اولئک یدعون الى النّار»
مشرکان سبب گرایش به دوزخ مى شوند؛ یعنى این همنشینى مایه جذب به روش و منش باطل ایشان مى شود.
در برخى از آیات، به اجمال و با واژه «لعل» به بیان فلسفه احکام اشاره شده است:
«یا ایها الّذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب على الّذین من قبلکم لعلّکم تتقون» بقره/۱۸۳
اى کسانى که ایمان آورده اید روزه بر شما نوشته شده همان گونه که بر کسانى که قبل از شما بودند، نوشته شد تا پرهیزگار شوید.
واژه «لعلّکم تتقون» فلسفه اجمالى وجوب روزه را مطرح مى کند. بنابراین، فلسفه روزه تحصیل تقواست. در این گونه موارد باید با استمداد از آیات دیگر، فلسفه تقوا را به دست آورد.
تناسب آیات
ییکى دیگر از راههاى رسیدن به فلسفه احکام، استفاده از تناسب آیات است:
«یاایها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوتاً غیر بیوتکم حتّى تستأنسوا و تسلّموا على اهلها…» نور/۲۷
اى کسانى که ایمان آورده اید، به خانه اى غیر از خانه خود، بى آن که اجازت طلبید و بر ساکنانش سلام کرده باشید، داخل مشوید….
دراین آیه، خداوند مى فرماید به خانه دیگران، بدون اجازه وارد نشوید. حال اگر بخواهیم به فلسفه این حکم الهى پى ببریم، کافى است دقت کنیم این آیه در کجا واقع شده است. این آیه با آیات حجاب ذکر شده است. بنابراین، فلسفه اجازه، همان فلسفه حجاب است.
علامه در المیزان به این نکته اشاره دارد و مى نویسد:
«سیاق آیه شهادت مى دهد که منع از ورود بدون اجازه، در حقیقت به خاطر مصونیت عورات است.»۱
علاوه بر این، در ذیل همین آیه آمده است: «ذلکم خیر لکم لعلّکم تذکرون»
ییعنى حکم به اجازه دربردارنده مصلحتى است که متوجه مکلفان مى شود و دستورى بدون مصلحت و حکمت نیست.
اسباب نزول
اسباب نزول، از مهم ترین راههاى رسیدن به فلسفه احکام به شمار مى آید.
زرکشى دراین باره مى نویسد:
«اسباب نزول داراى فوایدى است که یکى از آنها شناختن حکمت تشریع احکام است.» ۲
در اسباب نزول قرآن به مواردى برمى خوریم که حکمت حکم آیه را بازگو مى کند؛ مثلاً از سبب نزول آیه لعان، مى توان به حکمت تشریع لعان دست یافت، زیرا در سبب نزول آن آمده است:
پس از نزول آیه قذف:
«والذین یرمون المحصنات ثمّ لم یأتوا باربعه شهداء فاجلدوهم ثمانین جلده ولاتقبلوا لهم شهاده ابدا و اولئک هم الفاسقون» نور/۴
و کسانى که زنان پاکدامن را متهم مى کنند، پس چهار شاهد نمى آورند، آنان را هشتاد تازیانه بزنید و شهادتشان را هرگز نپذیرید و آنان همان فاسقان اند.
گروهى نزد پیامبر مى آیند و از سختى حکم قذف سخن به میان مى آورند.
«عبداللّه گوید: ما شب جمعه در مسجد نشسته بودیم که ناگاه مردى از انصار وارد شد و گفت: اگر شوهرى زن خود را با اجنبى ببیند، چه کار کند؟ اگر جریان را بازگو کند، تازیانه مى خورد و اگر پنهان دارد، از غم و اندوه خواهد مرد و اگر اجنبى را بکشد، قصاص مى شود. به خدا قسم من این مسأله را از پیامبر سؤال خواهم کرد.
صبح روز بعد، رسول خدا به مسجد آمد و موضوع را از آن مرد جویا شد. او گفت: اگر مردى، مرد اجنبى را با زن خود مشاهده کند، چه عکس العملى نشان بدهد؟ و مجدداً آن سخنان را براى پیامبر«ص» بازگو کرد و پس ازآن گفت: خدایا گشایشى برسان. هنوز دعایش تمام نشده بود که آیه لعان نازل شد وآن چنین است:
«والّذین یرمون ازواجهم ولم یکن لهم شهداء الاّ انفسهم فشهاده احدهم اربع شهادات باللّه انّه لمن الصادقین. والخامسه ان ّ لعنت اللّه علیه ان کان من الکاذبین» نور/۶
و کسانى که زنان خود را به زنا متهم مى کنند و شاهدى جز خود ندارند، شهادت هریک ازآنان، چهار بار شهادت است به نام خدا که از راستگویان است و بار پنجم بگوید که لعنت خدا براو باد اگر از دروغ گویان باشد.»۳
از این سبب نزول استفاده مى کنیم فلسفه حکم لعان، تخفیف در وجوب احضار چهار شاهد است.
نیز به کمک سبب نزول آیه تحریم خمر و قمار: « ویسألونک عن الخمر و المیسر… »، مى توانیم به فلسفه حرمت شراب و قمار دست یازیم، زیرا در سبب نزول این آیه چنین آمده است:
«عمربن خطاب و معاذبن جبل و برخى از انصار نزد پیامبر آمدند و از پیامبر درباره حکم خمر وقمار نظر خواستند و گفتند: اى پیامبر! نظرخودتان را در باره خمر و قمار بفرمایید، زیرا خمر و قمار باعث نیستى عقل و مال مى شود. در این هنگام، آیه شریفه در جواب آنان نازل شد:
«یسألونک عن الخمر و المیسر قل فیهما اثم کبیر ومنافع للنّاس و اثمهما اکبر من نفعهما…» بقره/۲۱۹
تو را از شراب و قمار مى پرسند. بگو در آن گناهى بزرگ و سودهایى است براى مردم و گناهشان از سودشان بیشتر است….»۴
روایات
روایات از جمله منابع شناخت فلسفه احکام است که راه را بر پویندگان این راه هموار ساخته و در بسیارى ازموارد ملاکها و قلمرو را نیز نمایانده است.
امام على«ع» در روایتى مى فرماید:
«خداوند بزرگ ایمان را به منظور زدایش شرک از دلها واجب کرد ونماز را جهت دور ساختن انسان از کبر و گردنکشى و زکات را به هدف تأمین نیاز مستمندان و روزه را به منظور آزمایش اخلاص مردمان و حجّ را به خاطر نزدیک شدن اهل دین از اقطار جهان به یکدیگر و جهاد را به جهت ارج نهادن به کیان اسلام و امربه معروف را براى تأمین مصالح مردم و حفظ صلاح ایشان و نهى از منکر را به ایده بازداشتن جاهلان از نافرمانى و صله رحم را به سبب گسترش بخشیدن به روابط آشنایى و قصاص را به انگیزه جلوگیرى از خونریزى وبرپاداشتن حدود و کیفرها را به منظور اهتمام به رعایت نواهى وجلوگیرى از نوشیدن شراب را به جهت نگاهبانى عقل و خرد و اجتناب از دزدى را به ایده پاس داشتن از پاکدامنى و ترک زنا را به هدف مصون ماندن نسل و نسب از آمیختگى و ترک لواط را به خاطر بقاى نسل و زاد وولد و گواهى درست دادن را براى آشکار گشتن حقوق انکار شده و دروغ نگفتن را به منظور نگهبانى از شرف راستى و آزار نکردن را به ایده امنیت اجتماعى و حفظ امانت را به قصد نظام بخشیدن به امور جامعه و طاعت و فرمانبردارى را به انگیزه حفظ پیشوایى و رهبرى واجب گردانید.» ۵
در روایتى دیگر، حضرت فاطمه«س» همین مضمون را در خطبه معروف خویش بیان داشته است.۶ نیز امام صادق«ع» در احتجاج خویش با کفرپیشگان به پاره اى ازحکمتها و فلسفه هاى احکام قرآنى پرداخته است.۷
عقل
چنانکه در بخشهاى پیشین یادشد، عقل ازنظر آیات و روایات ارجمند و کارآمد شناخته شده است وآنان که عقل خویش را به کار نمى گیرند و نمى اندیشند، در شمار زشت ترین جنبندگان شمرده شده اند:
«انّ شرّ الدوابّ عنداللّه الصمّ البکم الّذین لایعقلون » انفال/۲۲ بدترین جنبندگان نزد خداوند افراد کر و لالى هستند که اندیشه نمى کنند.
و بهره نجستن از نیروى عقل، مایه نوعى پلیدى شناخته شده است:
«و یجعل الرّجس على الّذین لایعقلون» یونس/۱۰۰
و خداوند پلیدى را بر کسانى مى نهد که نمى اندیشند.
و در روایات، عقل حجّت درونى و انبیا حجّت بیرونى معرفى شده اند.
بااین وصف، قلمرو حضور و داورى عقل در فلسفه احکام، مجال بررسى و بحث داشته است.
آن جا که حکم عقل باشد، بى تردید عقل قادر به درک مصالح حکم است، زیرا تا چنین درکى حاصل نشود، حکم عقل صورت نمى گیرد وامّا در احکام شرعى، سخن این است که چه بسا عقل به تنهایى و بدون مدد گرفتن از شرع، همه جا نتواند به مصالح احکام راه یابد.
بلى، درآن جا که عقل مدّعى درک حکمت و فلسفه حکمى ازاحکام شرع است، براى شناخت درستى و نادرستى این ادّعا باید دید که آیا همه عقلا همان درک و برداشت را دارند یا خیر؟ اگر همه عقلا هم صدا باشند، مى توان اطمینان یافت و گرنه ادّعاى عقل، بى پشتوانه خواهد بود.
علوم تجربى و دریافتهاى علمى
به موازات پیشرفت بشر و فزونى دانستنیهاى وى، فلسفه برخى از احکام الهى که درگذشته ناشناخته و مجهول بوده است، آشکار مى گردد.
فلسفه بسیارى از احکام الهى در گذشته پوشیده بوده است وبا وجود سعى پژوهشگران، در جهت شناسایى فلسفه آن احکام، موفقیتى حاصل نمى شده است، ولى اکنون با پیشرفت علوم، فلسفه آن احکام روشن گشته و چه بسا بسیارى از فلسفه احکامى که ما قادر بر فهم و درک آن نیستیم، درآینده با پیشرفت دانش آشکار گردند.
فلسفه آفرینش اشیاء
در آیات و روایات به فلسفه آفرینش برخى از اشیاء اشاره شده است. دراین گونه موارد اگرآن چیز حکمى داشته باشد با توجه به فلسفه آفرینش آن مى توان به فلسفه آن حکم پى برد. غزالى در احیاءالعلوم، از طرفداران بلکه از مبتکران این روش است.
وى در فلسفه حرمت کنز درهم و دینار و حرمت استفاده از ظرف طلا و نقره و معامله ربوى در درهم و دینار، از فلسفه آفرینش طلا و نقره استفاده مى کند و مى نویسد: «فلسفه آفرینش طلا و نقره استفاده مردم در تعیین ارزش کالاها و دستیابى به سایر اشیاء و داد و ستد است.»
سپس مى نویسد:
«بنابراین، طلا و نقره از نعمتهاى الهى است و هرکس ازآنها استفاده اى برخلاف این حکمت و فلسفه آفرینش کند، کفران نعمتهاى الهى کرده است.» ۸
مقایسه نسبت میان احکام
ابن عربى از استاد خود فخرالاسلام، فلسفه حرمت ازدواج زن آزاد با بنده خود را چنین بازگو مى کند: « فلسفه حرمت این است که در صورت ازدواج زن آزاد با بنده اش، تعارض در عمل به احکام پیش مى آید، زیرا بنده به زن آزاد دستور مى دهد و انتظار دارد چون شوهراست، اطاعت شود و در مقابل، زن آزاد مى گوید من صاحب و مالک تو هستم و تو باید پیرو من باشى.» ۹
از این رو، خداوند به جهت مفسده اى که در ازدواج زن آزاد با بنده خود وجود دارد، حرام بودن ازدواج آن دو را تشریع کرده است.
لغزشها در شناخت فلسفه احکام
با وجود راههاى مختلف براى پى بردن به فلسفه احکام، پیمودن این مسیر چندان خالى از لغزش و لغزشگاه نیست، چه این که پویندگان این طریق به دلایل گوناگون، گاه گرفتار پندارها و برداشتهاى سطحى شده اند.
مثلاً در آیه:
«… ومن کان مریضاً أو على سفر فعدّه من ایام اخر یرید اللّه بکم الیسر و لایرید بکم العسر…» بقره/۱۸۵
برخى گمان کرده اند که اراده خدا در آسانى و سهل گیرى براى مردم و سخت نگیرى نسبت به آنان، فلسفه حکم تشریع روزه است!
ییعنى ما برشما روزه را واجب کردیم، چون اراده خدا به سهل گیرى تعلق گرفته است! در حالى که جمله: «یرید اللّه بکم الیسر…» به دنبال جایز شمردن روزه نگرفتن براى مریض و… است و فلسفه جواز روزه نگرفتن مریض را بیان مى کند.۱۰
برخى دیگر پنداشته اند که فلسفه حجاب، این است که مردم در سرشت خویش میل به ریاضت و رهبانیت دارند و خداوند با واجب ساختن حجاب، این میل را در وجود ایشان پاسخ گفته است! این در حالى است که تمایل به ریاضت و رهبانیت هم درقرآن و هم در روایات، ناپسند شناخته شده است. چنانکه از حدیث: «لارهبانیه فى الاسلام»۱۱ مشهود است و نیز از سخن پیامبر به عثمان بن مظعون که مى خواست از راهبان تقلید کند، مى توان دریافت، زیرا پیامبر به او فرمود:
«خداوند مرا براى رهبانیت و ریاضت نفرستاده است.»۱۲
نمونه دیگر از این دست لغزشها ر، دکتر قرضاوى دچار شده است که نوشته:
«عرب در عصر جاهلى بدن شتر یا حیوان دیگرى را سوراخ مى کرد و ازآن خون مى نوشید وخداوند نوشیدن این گونه خون «دم مسفوح» را حرام ساخت، زیرا این کار باعث رنج حیوان و ضعف و ناتوانى آن مى شد.»
در پاسخ این گونه فلسفه بافى گفته اند:
اگر براستى فلسفه حرمت دم مسفوح، آزار و ضعف حیوان بود، پس مى بایست نوشیدن خونى که هنگام ذبح از حیوان خارج مى شود، حرام نباشد، درحالى که مى بینیم اصولاً نوشیدن خون حرام است.۱۳
در مورد فلسفه حرمت رب، برخى گفته اند ربا از آن جهت حرام است که پیوندها و مهربانیهاى اجتماعى را از میان مى برد و حفظ دوستیها و مهربانیها خود مورد توجه شارع است.
به این پاسخ داده اند که هرچند این نکته در قرضهاى مصرفى صحیح است، ولى در قرضهاى تولیدى مجال طرح ندارد، چه این که در این گونه قرضه، شخص قرض گیرنده چه بسا در نتیجه این قرض، مالک میلیونها ثروت شود و خلاف رحمت و رأفت اجتماعى نیست که بخشى از آن را در اختیار قرض دهنده قرار دهد.۱۴
پی نوشت:
- طباطبایى، محمدحسین، المیزان، ۱۵ / ۱۱۰.
- زرکشى، البرهان، «بیروت»، ۱ / ۲۲۲.
- واحدى، اسباب النزول، «بیروت» / ۱۸۰.
- همان / ۳۸.
- نهج البلاغه، تحقیق صبحى صالح، «تهران، انتشارات اسوه، ۱۴۱۵»، کلمات قصار، شماره ۲۵۲.
- طبرسى، الاحتجاج، «بیروت»، ۱ / ۹۹.
- همان، / ۳۴۷.
- فیض کاشانى، محمدبن مرتضى، المحجه البیضاء، «قم، دفتر انتشارات اسلامى»، ۷ / ۱۶۲.
- ابن عربى، محى الدین، احکام القرآن، ۳ / ۱۳۷۲.
- طباطبایى، محمدحسین، المیزان، ۲/۲۴؛ آلوسى، شهاب الدین، روح المعانى، ۲/۶۲.
- مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ۱ / ۶۲۷.
- قمى، عباس بن محمدرض، سفینه البحار، «تهران، کتابخانه سنایى»، ۱ / ۵۴۰؛ طریحى، فخرالدین، مجمع البحرین، «تهران، مرتضوى»، ۲ / ۷۴؛ ابن اثیر، النهایه فى غریب الحدیث و الاثر، «قم، اسماعیلیان»، ۳ / ۲۸۰
- قرضاوى، یوسف، الحلال والحرام فى الاسلام / ۷۶.
- مطهرى، مرتضى، رباء، بانک، بیمه، «صدرا» / ۱۶۳ـ۱۶۴.
برخی از مقاله نوشته شده توسط بهرامى ـ ربّانى
http://www.quranstudies.ir/content/%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D8%A7%D8%AD%D9%83%D8%A7%D9%85-%D8%AF%D8%B1-%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86