گفتمان غالب فرهنگ فرانسه در مورد اسلام و مسلمانان در نشان دادن تصویر منفى از مسلمانان سازمان یافته و نظامند مىنماید و همان طورى که خواهیم دید در سیاستگذارىها منعکس شده است. هیچ موضوعى درباره اسلام و مسلمانان نتوانسه است به اندازه حجاب باعث جلب توجهات، آزردن افکار، ایجاد ترس و خشم و ازدیاد شکاف بین فرانسه و پنچ میلیون ساکن مسلمان آن شود.
در سال ۱۹۸۹ ارنست چینر مدیر کالج گابریل – هاوز در کریل واقع در شمال پاریس جرقه شروع این موضوع را زد و در حالى که نیمى از ۸۷۳ دانشجوى آنجا بچههاى عرب بودند، پوشیدن روسرىها را ممنوع اعلام کرد. بر طبق گفتههاى چنیر پوشش دختران حکایت از تفاوتهاى مذهبى و دریک جو متنوع از لحاظ نژادى دارد و مىتواند به عنوان تلاشى براى جلب دیگران به سوى دین خود تلقى شود. قانون فرانسه تبلیغ دینى در مدارس دولتى را منع مىکند. در سال ۱۹۹۳ این مدیر یکى از اعضاى Grullist مجلس ملى شد، سخنگویی که در جهت منع قانونی روسرى اسلامى در موسسات آموزشی تلاش می کرد.
آیا اصول سکولاریسم چنیر را تحریک کردند یا این که سکولاریسم فقط بهانهاى براى تنفر او از ۵۰درصد دانشجوى مسلمان در مدرسهاش بود؟ از آن پس این واقعه موجب گسترش مباحث عمومى با محدودیت آزادى مذهبى در برابر سکولاریسم فرانسه در میان جامعه روشنفکر و احزاب سیاسى شد. بحث بر روى حجاب توسط زنان مسلمان که به مدت یک دهه خشمگین بودهاند هنوز هم ادامه دارد. این وقفه تلخ آنچه را که به توصیف روزنامه لوموند «نمایش اخلاقى و انتقادى ملى» نام گرفته بود را با جوامع مسلمین که خود را قربانى نژادپرستى رسمى مىدیدند آغاز کرد،
و اغلب کارمندان و مراکز آموزشى ادعا دارند که بنیادگرایان اسلامى براى اهداف خود دانش آموزان را تحت کنترل خود در مىآوردند. (لوموند دسامبر۱۹۹۴ص۱۰) در ۲۰ستامبر۱۹۹۴ بخشنامه وزیر آموزش و پرورش موجب ممنوعیت حجاب شد. وزیر آموزش فرانسه فرانکویس بایرو به معلمین رده بالا دستور داد تا دختران از پوشیدن روسرى اسلامى و یا هر گونه علامتی که نشانگر اعتقادات مذهبی در مدارس دولتی باشد خودداری کنند.
پس از پنج سال بحث و تبادل نظر، این محدودیتها در قالب تحت فشار نهادن اسلامگرایان افراطى پیرو حرکات اسلامىگرایان الجزایرى به اجرا درآمد. دستور بایرو بر خلاف تصمیم سال ۱۹۹۲ شوراى حکومتى بود که ممنوعیت روسرى را محدودیتى براى آزادىهاى مدنى مىدانست. ولى وزیر آموزش بر این که وى با هر گونه علامتى که موجب جدایش دانش آموزان شود و یا مرتبط با تبلیغات دینى تلقى شود، اصرار مىورزید. این تبلیغ دختران مسلمان و سختگیرى والدینشان تهدیدى براى اصول سکولاریسم و نیوترالیسم (۱) محسوب مىشد. به گفته کارمندان، این ممنوعیت درباره علائم خارجى متمایز اجرا نخواهد شد مثل کلاه مخصوص یهودیان (۲) و یا صلیب طلایى که دانش آموزان مسیحى دارند و اضطراب و خشم عمومى زمانى تشدید شد که لیونل ژوسپین وزیر سوسیالیست آموزش به معلمان توصیه کرد که با والدین از قبل قرارداد ببندند. بسیارى از خانوادهها گفتهاند در صورتى که دخترانشان مجبور به برهنه کردن سرشان باشند از شرکت آنها در کلاسهاى درس جلوگیرى خواهند کرد. Guy le neouannic دبیر Federation de I’edueation nationale(FEN) پیشنهاد مىکند: «شاید بهتر باشد هیچ گونه علائم مذهبى در مدارس نباشد، خواه روسرى، خواه صلیب و کیپا». ام. بوباکرور رئیس مسجد پاریس که حجاب را به عنوان وظیفه و الزام نمىشناسد، فکر مىکند که Bayrou’s circulaire براى مسلمانان در میان ادیان توحیدى دیگر با توجه به نمادهایشان غیر منصفانه بوده است.۹ انجمن مسلمان فرانسوى در اطلاعیهاى اعلام کردند: «اگر به اظهارات وزیر ترتیب اثر داده شود چه انتخابى براى مسلمانان فرانسه غیر از فرستادن فرزندانشان به مدارس دولتى باقى خواهد ماند». انتقاد مسلمانان این است که چرا سیستمهاى مدارس که همیشه از صلیبهاى مسیحیان و کلاه یهودیان گذشت کردند حالا مخالف حجاب هستند. در مصاحبهاى که با حدود ۱۲ نفر مرد و زن مغربى که به مقصد نماز ظهر جمعه در پاریس مىرفتند، داشتم اعتراض عملى مسلمانان را در برابر ممنوعیت حجاب مشاهده کردم. همه آنها متفقالقول بودند که فرانسه از میان نمادهاى مذهبى مثل صلیب و کیپا فقط روسرى را ممنوع کرده است. آنها اظهار داشتهاند که حجاب، لباس سنتى اسلامى است و از روى ایدئولوژى نیست. حتى سکولارهاى مذهبى هم که شاخه اصلى مهاجرین را در فرانسه شکل دادهاند این گونه مىاندیشند. آنها با بیان این که حجاب، فرهنگ مسلمانان است با آنان همدردى مىکنند. اگرچه آنان از سنت حجاب به عنوان یک چیز قدیمى و منسوخ انتقاد مىکنند، ولى مخالف ممنوعیت آن هستند. آنان این عمل را مغایر با حقوق بشر مىدانند.
چرا حجاب موجب ایجاد این چنین مباحثى شده است؟ چرا نمادهاى مذهبى و علائم اختلاف فرهنگى این گونه نمایانگر مىشود و حتى تبدیل به موضوع پر بارى مىگردد؟ حجاب دیگر فقط یک شال گردن نیست، حجاب معانى و مفاهیمى را که به وسیله رسانهها و فرهنگ مسلط بر آن تحمیل شده به همراه دارد که شامل پیشینه، مسائل مذهبى، اسلام گرایى، افراط و تبلیغ مذهبی است و همچنین به عنوان نشانهای از پستى، ظلم و ستم، انفعال و تعلیمپذیرى مدنظر بوده است. رسانهها و افراد سیاسى در فرانسه تعیین کردهاند که چگونه مردم باید به مسئله حجاب بنگرند: رسانهها به روسرى توهین مىکنند، هنگامى که روزنامههاى فرانسه مثل لوموند حجاب را در کاریکاتورهایى که عمدا اغراقآمیز شدهاند به تصویر مىکشند، تاثیر مضحکى را در تصویر خواننده ایجاد مىنمایند. رسانههاى فرانسه حجاب را در صورتى ابتدایى از پوشش فرهنگى و مذهبى زنان مسلمان نشان مىدهند. برخى حتى آن را نماد و نشانه ظهور بنیادگرایى در فرانسه مىدانند و در مورد افزایش پایگاه اجتماعى اسلامگرایان توسط مدارس هشدار مىدهند. چرا این چنین تنفر و انزجار شدیدى از حجاب وجود دارد؟ چرا این ممنوعیت شامل صلیب و کیپا نشده است؟ اگر اسلام به تنهایى انتخاب نشده بود، ادعاى حمایت از سکولاریسم توجیهپذیرتر مىنمود. به نظر مىرسد که ممنوعیت حجاب تجلى آشکارى از تنفر رو به رشد علیه مسلمانان در فرانسه و تلاشى براى تخریب فعالیتهاى در حال افزایش اسلامگرایان و قطع پیوستگى آنان با دیگر جوامع باشد. در این باره یادداشتى در لوموند منتشر شد: «پوشش روسرى اسلامى میدان مبارزهای را برای بنیادگرایان رادیکال مسلمان که در حال جنگ با سکولاریسم هستند را فراهم آورده است و در همین حال مقاومت جامعه فرانسه را در حوزه بسیار حساس مدارس ارزیابی میکند».
رسانهها در یک فرآیند کاهشى و گزینشى تعمیمهایى دادهاند که تاثیر منفى را بر درک و فهم از مسلمانان در فرانسه و جاهاى دیگر مىگذارد.
۱- رسانهها نشان دادند که این شیوه ایست که مسلمانان به دخترانشان برخورد مىکنند و به آنان آموزش مىدهند که دین شان را تبلیغ کنند.
۲- این افراد در کشور ما هستند و مىتوانند بدل به بنیادگرایانى شوند که شریعه (قانون اسلامى) را در فرانسه اجرا کنند و ترس را این گونه نزریق مىکنند: تهدیدی اسلامی برای ازرشهای آزادى. در میان رسانهها حجاب معرف اسلام است و براى نماشى پستى و نامعقولى مذهبى تهیه شده است.
هویت اسلامى و پرسش از اتحاد نظریات فمینیستها
استعمار و غرب گرایى دنیاى اسلام به حجاب معانى جدیدى بخشیده است. در طول تحرکات استقلال طلبانه در دهه ۱۹۵۰، حجاب نماد دوگانهاى براى حرکات فمینیست غرب زده شد؛ آن نماد انزوا و ستمدیدگی برای اسلامگرایان و برای اغلب زنان روحانى، نماد مقاومت براى استعمار و غربزدگى بود.
لیلا احمد در مطالعات متفکرانه خویش درباره زنان و جنسیت در اسلام به صراحت بیان مىدارد:
با لحاظ کردن اسلام، گفتمانهاى مخالفت و مقاومت توسط زبانهایى که به وسیله غرب انتشار و توسعه یافتند تقویت شدند که این زبانها به طور واضحى از تقلید از غرب پشتیبانى مىکنند و کسانى که دوستدار فرانتس فانون و نوال السعدادى هستند بحرانهاى غرب به شمار مىروند و فرضیات ذهنى و ایدههاى سیاسى بنا مىکنند. شامل باورهایى در مورد حقوق شخصى که توسط کاپتیالیسم بورژواى غربى به عنوان نتیجهاى از تسلط غربى در جهان منتشر شده است.
حرکات فمینیستهاى سکولارم در دنیاى مسلمانان که در متن امپریالیسم غربى ظاهر شد، پوشش را موجب انزواى زنان برمى شمارد و این انزوا به مردم به عنوان تامینکننده و محافظ زن، آرامش و اطمینان مىبخشد و به نظر مىرسد که این امر براى غربىها به مثابه نتیجه مستقیم و انحرافى از رابطه اربابان با بردگان باشد. در این زمینه، فواد ذکریا، یک مفسر اسلامى مصرى نواندیش، مواضع خود را علیه دیدگاههاى بنیادگرایانه سنتى درباره زنان به صراحت بیان مىدارد:
امروزه دیدگاههاى بنیادگرایانه مسلمین درباره زنان نوعى دوگانگى را نشان مىدهد؛ تعریف و تمجید علنی و ظاهری و توهین و تخریب پنهانى. تعلیمات آنان از این بابت که براى زنان حالتى مفید شده و تنزل یافته ایجاد کنند ضرورى به نظر مىرسد که البته اینها بایستى ظاهرى آبرومندانه داشته باشند.
نوال السعدادى، فمینیست برجسته عربى، حجاب را به منزله نمادى از مطیع سازى مىداند. وى در اغلب نوشته هایش تاکید خود را بر باز کردن اندیشه زنان این چنین بر مىشمارد:
دعوت براى آزادى تفکر یا پرده برداشتن از اذهان براى رهایى انسان عرب، چه مرد و چه زن و به خصوص در مورد زنان، امرى حیاتى است. این گونه که زن در درون و بیرون از خانه تحت سلطه قرار مىگیرد و از حقوقى که در مورد جسم و فکر خویش دارد نیز محروم مىشود.
اغلب فمینیستهاى سکولار از اهمیت اساسى استقلال شخصى و اتکاى به نفس حمایت مىکنند. این اصول در تضاد در سنن ریشه دار اسلامى در مورد مفهوم خانواده و خانواده گسترده هستند. مدل رابطه مرد و زن و ازدواج به سبک غربى منجر به باورهاى متضاد و رفتارهاى گیجکننده مىشود. این امر نه تنها میان مردان و زنان موجود است، بلکه نوعى اسکیزوفرنى هم میان تفسیر از قوانین و عرف جامعه وجود دارد که قرآن در این مورد، نکاتى مهم راجع به تساوى بین جنسیتها را شرح داده است. ایدهاى که درباره زنان وجود دارد موضوع خواسته مردان است، در حالى که قوانین اسلامى از زنان مىخواهد که حجاب داشته باشند.
فاطیما مرنسى، جامع شناس مراکشى، در کتابش یک گفتمان فمینیسیتى غربى را درباره زنان و اسلام آورده است و بر این عقیده است که حجاب پاسخى به تعرضات جنسى و شیوهاى براى کنترل تمایلات جنسى است. این موجب بیشتر شدن قدرت اجتماعى، سیاسى و اقتصادى مردان نسبت به زنان در طول زمان پیغمبر شد. با وجود این که قرآن مردان و زنان را برابر مىداند، هنوز هم در جوامع اسلامى هنگامی که زن پا را از محدوده خانواده فراتر مىگذارد مورد ملامت قرار مىگیرد. این امر با توجه به موقعیت زنان در جوامع مسلمانان ابهامات بیشترى را بر مىانگیزد. مرنیسی در کتابش با عنوان اسلام و دموکراسى، به دنبال این است که فمینیستها و مدافعان دمکراسى چگونه مشابه بنیادگرایان که با آنان مخالفند از متون مقدس استفاده مىکنند.
زنان اسلامى با نظریات فمینیستهاى سکولار که حجاب را به عنوان نمادى از تسلط مردان و اطاعت زنان مىدانند مخالفند. زنان اسلامى آن را به عنوان نمادى براى دجال علیه تعرضات ماتریالیسم و امپریالیسم و مهم تر از اینها نماد هویت شان که ریشه در سنت هایشان دارد مىشمارند.
حجاب باید به عنوان یک نماد طبقاتى ملاحظه شود. گفتمان راجع به حجاب، اسلامى یا سکولار، بحثهاى مرتبط بیشترى را نتها راجع به نوع پوشش مطرح مىکند، بلکه به مواردى چون ساختار خانواده ، فردگرایى و گروههاى خانواده، جامعه تک جنسیتی و جامعه جدا از لحظ جنسى، مدرنیته و سنت، امپریالیسم و پایدارى؛ این مباحث علایق سیاسى متنوعى را باز مىتابانند. به لحاظ سنتى حاکمان و اشراف سالاران پرچمداران نوع پوشش بوده اند. آنها از قرن هفتم به واسطه حرمسراهیشان حجاب را به غالب زنان جامعه معرفى مىکردند. همزمان در جهان اسلام طبقات متوسط جامعه با در نظر گرفتن موارد جنسى و نوع پوشش معیارهایى را براى رفتارهاى اجتماعى برگزیدند. درقرن بیستم زنان براى نشان دادن برابرى جنسى و در اغلب اوقات به دلیل پافشارى شوهران که آن را سمبل مدرنیته مىدانستند بىحجاب بودند. در مصر در سال ۱۹۲۳ هدى شعراوى یک فعال فمینیست اظهار داشت که زنان بایستى به عنوان شهروندان عادى تلقى شوند. بسیارى از محققین، غربىها و عربها عمل وى را به عنوان نمادى از آزادى سازى زنان و رهایى زنان دانستند. در مصر غالبا زنان ثروتمند از نقاب استفاده میکردند و در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ زنان مراکشى، مخصوصا زنان بربر که در حومه شهر ساکن بودند هنگامى که به شهرها آمدند براى نشان دادن جلوههاى شهرى و مدرنیته نقاب نداشتند. این نوع نقاب در مراکش در حال منسوخ شدن است و اکثر مسلمانان مىپذیرند که نقاب جزء پوششهاى لازم اسلامى نیست ولى حجاب هنوز وجود دارد و به عنوان عملى به نشانه حیا صورت مىگیرد.
مسلمانان طرفدار حجاب در فرانسه تصدیق مىکنند که فرزندانشان حجاب را انتخاب نمىکنند، ولى آنها بر سر این که آیا بچههاى مسیحى به دلخواه خود دامنهاى بلند مىپوشند و به کلیسا مىروند و آیا پسران یهودى به دلخواه خود کیپا مىپوشند بحث مىکنند. در مجموع مسلمانانى که من با ایشان مصاحبه داشتهام از این قضیه که چرا بچههاى مسلمان در فرانسه مىخواهند که خودشان نمادهاى فرهنگى و مذهبى را براى خود برگزینند، متعجب بودند. براى آنها این امور انکار واضح و تنفر واقعى علیه مسلمانان و اسلام است. حقیقتى که قابل ذکر است این است که اکثریت فرزندان مسلمین خود را با پوششهاى سنتى اسلامى وفق نمىدهند. اگر به آمار اطمینان کنیم گزارش شده است که حدود ۷۰۰دانشجوى دختر با حجاب به مدرسه مىروند. هنوز هم گفتمانهای مردم غربی نمادهای اسلامى، خصوصا حجاب را نشانه عقب ماندگى جامعه مسلمانان مىدانند. هدف من از این بحث پرسش عمیق درباره حجاب از دیدگاه فمنیسیتى نیست و قصد ندارم که تسلط مردان در جامعه مسلمانان را مورد پرسش قرار دهم ولى من علاقه مندم که با مطرح کردن نژاد، دین، مهاجرت وشهروندان بحث را راجع به شهروندان مسیحى فرانسه ومهاجرین مسلمان آن پى بگیرم.
گفتمان حجاب در فرانسه چیز جدیدى نیست، و ریشه در مباحث مستعمراتى دارد. در دورههای استعمارى، نقاب نشانگر زنان جامعه افریقاى شمالى بود.
به بیان فرانتس فانون: «این امر حکومتهاى استعمارگر را به تعیین شیوههاى سیاسى تصیقى رهنمون کرد. اگر ما بخواهیم ساختار الجزایر را نابود سازیم در ابتدا باید بر زنها غلبه کنیم، ما باید برویم و آنها را پشت نقابهایشان بیابیم و باید به خانههایى که مردان و زنان را در آنها دور از دید سایرین قرار دادهاند برویم. موقعیت زنان است که باید سر منشا اعمال ما قرار گیرد».
نتیجه گیرى
بحث حجاب در انتها، به سیاست منفی که بر علیه مسلمانان اعمال شد منجر شد به این خاطر که ممنوعیت حجاب موجب نقض حقوق شخصی و آزایهای دینی می شود. اگر چه فرانسه عهدنامه حقوق بشر اروپا را که آزادىهاى مذهبى را تضمین مىکند امضاء کرده است، ممنوعیت نشانه عدم تحمل مسلمانان توسط فرانسه. افزایش اهانت و بىاحترامى به مذهب و فرهنگى اسلامى است.
سیاست فرانسه درباره مسئله حجاب بازدارنده بود و از خود بیگانگى جامعه مسلمانان را افزایش داد و فرآیند اتحاد مدنى را پیچیده کرد. اکثریت مراکشی هایی که مذهبی نیستند (حتی برخی کافرین) فهمیدهاند که مسلمانان چگونه دینی دارند. اسلام در رسانهها و سخنان فرانسوىها یک مقوله نژرادى است؛ بنابراین، رسانهها عرصه نژادپرستى تعصب فرهنگى را برقرار مىسازند که خرد مندان در تلاشند که از آن رهایى یابند. من براین اعتقادم که مدرسه بهترین مکان براى تعلیم مردم جهت زندگى در جوامع گوناگون با تفاوتهاى زیاد است. خواه در اسلام باشد، خواه در مسیحیت، یهودیت و بودایى. شاید بهتر باشد که مدارس برنامه آموزشى مشخصى براى تعلیم فرهنگ اسلامى قرار دهند. حتى ارزشهاى سکولار که دغدغه اصلى بایرو بودند بایستى با رقابت نه با اجبار داده شوند. مسلمانانی که نگران دینشان در فرانسه بودند، مىتوانند یاد بگیرند که تحت یک نظام غیر مسلمان زندگى کرده و وظایف مشخصى را براى اتحادشان پذیرفته و انجام دهند. هنگام مواجهه با مسائل ناسازگارى آموزش اسلام با قوانین فرانسه عقل سلیم انتظار سه اصل را مىکشد:
– عدالت اجتماعى، حقوق بشر و تساوى جنسى –براى این که پشتوانهاى محکم جهت مباحث و مناقشات براى همه احزاب و جناحها وجود داشته باشد.
یادداشتها
۱- بررسى گروههاى اسلامى رادیکال چندان مورد توجه من نیست. من از حضور شبکه جهاد در فرانسه و اروپا کاملا مطلعم. این گروههاى کوچک مثل تکفیر به جمعیت مسلمانان در فرانسه احترام نمىگذارند. این گروهها تبعیضات اقتصادى و اجتماعى و بلاتکلیفى که اغلب مسلمانان فرانسه با آن مواجهاند را به شیوهاى رادیکال بیان مىدارند. من با مسلمانان فعالی که هیچ گونه وابستگی به گروههای سیاسی و یا مبلغین دینی ندارند هم صحبت بودهاند. من به گفتار این مسلمان که بر این باورند که با شناخته شدن مسلمانان رادیکال چهره اسلام، بد جلوه داده شده است.
پىنوشتها
(۱) سیاست اتخاذ نکردن موضوع
(۲) کیپا،Kippa
۲- براى کسب اطلاعات بیشتر راجع به حجاب و منشا آن ( زن و اسلام ) فاتیما مرنیسى را ملاحظه کنید: یک جستجوی تاریخی و کلامى.
۳- اکثر مصاحبههایم در پاریس در بهار ۱۹۹۵ انجام شده است.
۴- مصاحبههایم در پاریس.
۵- حضور اسلام در فرانسه و کل اروپا پدیده جدیدى است. شمار رو به رشد مسلمانان ترکیب مذهبى فرانسه را تغییر مىدهد.
۶- براى بحث بیشتر در باره توهین به مسلمانان در اروپا ریواکاستوریانو را ببینید.
مترجم: جواد روح
منبع: حوراء؛ اسفند ۱۳۸۵؛ شماره ۲۳