دلایل نقلی بر خاتمیت پیامبر اسلام (ص)

دلایل نقلی بر خاتمیت پیامبر اسلام(ص)

۱۴۰۰-۰۸-۲۵

265 بازدید

قبل از تبیین دلایل ختم نبوّت باید به این نکته توجه داشت که اصولاً اقامه دلیل عقلى بر ختم نبوّت امکان ندارد؛ یعنى عقل بما هو عقل، آمدن پیامبر دیگری را محال نمى‌‏داند.

به تعبیر یکی از متفکرین اسلامی: «اصل نبوّت را مى‌‏توان هم از دلیل‌‏هاى برون‌دینى (دلیل عقلى) و هم از دلیل‌‏هاى درون‌دینى (دلیل نقلى) اثبات کرد؛ ولى در انقطاع وحى دلیل عقلى بر ضرورت انقطاع خاتمیت نداریم؛ یعنى عقل، آمدن پیامبر دیگری را محال نمى‌‏بیند؛ جز این‌که دلیل‌‏هاى درون‌دینى عقل را متقاعد به پذیرفتن خاتمیت مى‏‌کند. بنابراین عقل بشرى به ضرورت انقطاع نبوّت و استحاله تداوم آن دست نمیازد؛ بلکه ادراک پایان نبوّت از راه دانشى است که اگر خداوند به پیامبر نیاموخته بود، خود او نیز برآن آگاه نبود؛ بنابراین اگر پیامبر اکرم(ص) ادعای خاتمیت نکرده بود، هیچ‌کسى را امکان دست‌‏یابى بر این راز نبود.‏[۱]‎

حال که دلیل عقلى بر خاتمیت امکان ندارد، پس باید به‌­دنبال دلیل درون‌دینى یا نقلى باشیم. بنابراین باید دید که چه دلایل نقلى بر خاتمیت وجود دارد؟

دلایل نقلى بر خاتمیت

دلایل نقلى بر خاتمیت به دو دسته تقسیم می شوند:

۱. قرآن

یکى از ادله نقلى بر خاتمیت رسول اکرم(ص) آیهُ: «ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول ﷲ و خاتم النبیین…»‏[۲]‎ است. در این آیه کلمه: «خاتم النبیین» بر رسول خدا(ص) اطلاق شده است و از صدر اسلام تاکنون همه صاحب‌نظران در موضوع خاتمیت این آیه را مستند خویش قرار داده‏‌اند.

«رسول» عبارت است از کسى که حامل رسالتى از سوى خداوند براى مردم بوده باشد و «نبى» کسى است که حامل خبرى از غیب باشد. لازمه این سخن آن است که وقتى بعد از رسول اکرم(ص) نبوّتى نباشد (خاتم النبیین) رسالتى نیز نخواهد بود؛ یعنى لازمه ختم نبوّت ختم رسالت است؛ زیرا رسالت، خود یکى از اخبار غیبى است. وقتى بنا شد اخبار غیبى منقطع شود و دیگر پیامبری نباشد، قهراً رسالتى هم نخواهد بود. از این سخن، سستى و بى‏‌پایگى بهائیت که از این آیه مقصود خود مبنى بر عدم ختم رسالت را استفاده مى‏‌کنند، ظاهر مى‌‏شود؛ زیرا وقتى رسول خدا(ص) خاتم النبیین باشد، قهرا خاتم الرسل هم خواهد بود.

پس، از واژه «خاتم النبیین» مى‏‌توان «خاتم المرسلین» را نتیجه گرفت؛ در‌حالی‌که اگر  مى‌‏گفت «خاتم‌المرسلین»؛ در این صورت بر «خاتم‌النبیین» دلالت نمى‌‏کرد؛ زیرا ملازمه از طرف رسول درست است؛ یعنى هر رسولى نبى است ولى نمى‌‏توان گفت هر نبى‌­ای رسول است. شاهد بر این مطلب سخن خداوند در آیه: «رسولاً نبیّا»‏[۳]‎ است.

پس «نبى» اعم از «رسول» است. وقتى عام یعنى (نبى) در آیه یادشده نفى شد، به‌­طریق اولى، خاص (رسول) نیز نفى مى‌‏شود (از نفی عام، نفى خاص نیز به‌­دست مى‏‌آید).

غیر از آیه یادشده، آیات دیگری در قرآن کریم وجود دارد که از دلالت التزامى‏ آن­‌ها مى‌‏توان جاودانگى و جهان‌شمولى دین اسلام را نتیجه گرفت. این آیات بیان‌گر عمومیت دعوت دین اسلام براى همه مردم در همه ازمنه و امکنه و تاریخ است و الفاظى در قرآن کریم بیان‏گر این ویژگى است؛ الفاظى چون: الناس، کافهَ، عالمین و… .

این کلمات دلالت بر عمومیت ازمانى و افرادى دارند و از جهت شمول به­ گونه‌­ای هستند که همه مردم را در بر مى‌‏گیرند. وقتى دین اسلام با این ویژگى دین همه باشد، بنابراین از دلالت التزامى این آیات مى‏‌توان خاتمیت دین اسلام را به‌­دست آورد.

برخى از اندیشمندان اسلامى از این قبیل آیات بر خاتمیت استدلال کرده‏‌اند؛‏[۴]‎  مانند آیه: «تبارک الّذى نزّل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا»؛‏[۵]‎ «پر برکت است کسى که قرآن را بر بنده‌‏اش نازل کرد تا بیم‌دهنده جهانیان بوده باشد».

چنان­‌چه پیداست در این آیه، انذار به همه عالمین نسبت داده شده است و این کلمه عام است و شامل همه انسان‌­ها در طول ازمنه و امکنه مختلف مى‏‌شود. از این آیه مى‌‏توان استفاده نمود که رسالت رسول اکرم(ص) جهانی بوده و تا دامنه قیامت ادامه خواهد داشت.  به تعبیر دیگر، این آیه به دلالت التزامى، مى‌‏تواند دلیل بر خاتمیت باشد؛ زیرا استمرار رسالت رسول اکرم(ص) دلیل بر این است که اگر شریعت دیگرى غیر از اسلام بیاید، آن شریعت باید اسلام را نسخ کند؛ چون اجتماع دو شریعت، غیرممکن است. درنتیجه اگر شریعت اسلام بخواهد نسخ شود،  دیگر نمى‌‏تواند براى عالمین و همه جهانیان نذیر باشد؛ در حالی‌که قرآن مدعى است رسالت رسول اکرم(ص) جهانى است و کتاب او یعنى قرآن براى همه عالمیان نذیر است. از این مطلب فهمیده مى‌‏شود که پس از اسلام دیگر شریعتى نخواهد آمد و این امر مستلزم خاتمیت است.

اشکال: ممکن است گفته شود از این آیه خصوصاً از واژه «للعالمین» نمى‌‏شود بر خاتمیت استدلال کرد؛ زیرا لفظ عالمین عام نیست و شامل همه انسان‌­ها نمى‌‏شود؛ بلکه مراد از آن جمع کثیرى از افراد انسان است؛ بنابراین از این آیه نمى‌‏توان بر خاتمیت دلیل آورد.

پاسخ: لفظ «عالمین» در قرآن کریم در سه معنى استعمال شده است:

معنى عام و جهان‌شمول آن تمام مخلوقات را در برمى‏‌گیرد؛ مانند سخن خداوند: «قال فرعون و ما رب العالمین»؛‏[۶]‎ «(فرعون) گفت: پروردگار عالمیان کیست؟». «قال ربّ السموات و الارض و ما بینهما ان کنتم موقنین»؛‏[۷]‎ «(موسى) گفت: پروردگار آسمان‌‏ها و زمین و آن‌چه میان آن دو است اگر اهل یقین هستید».

درخصوص انسان‌ها؛ مانند سخن خداوند «اتأتَون الذّکران من العالمین»‏[۸]‎ آیا در میان (انسان‌ها) شما به‌سراغ جنس مذکر مى‏‌روید؟ لفظ عالمین در این آیه به قرینه مقام، شامل عالم انسانى مى‌‏شود.

ویژه مخلوقات داراى عقل و شعور؛ مانند سخن خداوند «تلک آیات اللّه‏ نتلوها علیک بالحق و ما اللّه‏ یرید ظلما للعالمین»‏[۹]‎ این‌ها آیات خداوند است که به حق برتر مى‌‏خوانیم و خداوند هیچ‌گاه ستمى براى احدى از عالمیان نمى‌‏خواهد.

حال باید توجه داشت که اگر لفظ عالمیان در غیر این سه معنى به­‌کار رود، نیازمند به قرینه است و در آیه مورد بحث که بر خاتمیت استدلال شد، قرینه‌‏اى بر خصوص افراد خاص در زمان خاص وجود ندارد؛ پس این احتمال که جمعیت خاصى از انسان‌ها مد نظر باشد، سخن و ادعای بدون دلیلی است.‏[۱۰]‎

بنابراین با این آیه مى‌‏توان ابتدائاً جهانى‌بودن دین اسلام را به اثبات رساند و به تبع آن مى‌‏تواند دلیل بر خاتمیت نیز باشد.

۲. روایات

در این بخش به روایاتى چند که از آن‌ها مى‌‏توان بر خاتمیت استدلال نمود، اشاره می‌کنیم. روایات را از این جهت مى‏‌توان بر دو دسته تقسیم نمود:

الف: روایاتى که به دلالت مطابقى بر خاتمیت دلالت دارند؛

ب: روایاتى که به دلالت التزامی می‌توان از آن‌ها بر خاتمیت استدلال نمود.

از دسته اول از روایات مشهوری که به صراحت بر خاتمیت دلالت مى‌‏کنند، یکی حدیث «منزلت» است. رسول خدا در این زمینه به حضرت علی(ع)  فرمود: «اما ترضى ان تکون منّى بمنزله هارون من موسى الاّ انه لا نبىّ بعدى»؛‏[۱۱]‎  «آیا خشنود نمى‌‏شوى که بگویم مَثَل تو نسبت به من مَثَل هارون نسبت به موسى است؛ جز این که پس از من پیامبرى نخواهد آمد».

در این حدیث رسول خدا(ص) علاوه بر این‌که جانشینی حضرت على(ع) را  مطرح مى‏‌کنند، مسأله ختم نبوّت را نیز اعلام مى‌‏دارند؛ زیرا جمله «لا نبىّ بعدى» عام است و تا عمق زمان نفوذ کرده و همه مکان‌ها را نیز در بر مى‌‏گیرد. همچنین با این جمله هم نبوّت تشریعى را خاتمه‌یافته تلقى مى‌‏کند و هم نبوّت تبلیغى را.

روایت دیگرى که بالمطابقه دلالت بر خاتمیت مى‏‌کند حدیثى است که پیامبر(ص) طبق آن خودشان را به انبیای دیگر مَثَل مى‏‌زنند که با عنایت به این مطلب مى‏‌توان از آن به حدیث تمثیل یاد کرد.

رسول اکرم(ص) مى‏‌فرمایند: «مثلى فى الانبیاء کمثل رجل بنى حائلاً فاکمله الا موضع لبنه منه و کنت انا تلک اللبنه فلا رسول بعدى و لاسنه بعد سنتى».‏[۱۲]‎

در نقل دیگری آمده: «انما مثلی‏ فی‏ الأنبیاء کمثل‏ رجل‏ بنى دارا فأکملها و حسنها الا موضع لبنه، فکان من دخلها فنظر إلیها قال: ما أحسنها الا موضع هذه اللبنه؛ قال صلى ﷲ علیه و آله: فانا موضع اللبنه ختم بى الأنبیاء.‏[۱۳]‎

در این حدیث، رسول خدا(ص)  سلسله انبیا را به ساختمانى تشبیه مى‌‏کنند که هر کدام براى تکمیل بخشى از آن ساختمان، رسالتى داشته‏‌اند تا در نهایت با آمدن رسول خدا(ص) ساختمان به تمام و کمال به پایان مى‌‏رسد و آماده بهره‌‏بردارى کامل مى‌‏شود؛ چنان‌که در پایان روایت مى‌‏فرمایند: «بعد از من دیگر رسولى نخواهد آمد و سنت من آخرین سنّت است».

روایت دیگرى که به صراحت بر خاتمیت دلالت مى‌‏کند، سخنى است که امام باقر(ع) از رسول خدا(ص) نقل مى‏‌کنند: «ایها الناس لا نبى بعدى و لا سنه بعد سنتی فمن ادعى ذلک فدعواه و بدعته فى النار فاقتلوه و من تبعه فانه فى النار»؛‏[۱۴]‎ «مردم بدانند که پس از من پیامبرى نخواهد آمد و بعد از سنت من، سنّت دیگرى نخواهد بود. هر کسى پس از من ادعاى نبوّت و پیامبرى کند، ادعا و بدعت او در آتش خواهد بود و مردم را به‌سوى جهنم دعوت مى‏‌کند. پس او را بکشید و هر کسى از او تبعیت و پیروى کند در آتش جایگاهش خواهد بود».

چنان‌­چه پیداست، مضامین این دسته از روایات چنان واضح و روشن است که نیاز به تبیین و توضیح ندارد و هر سه روایت یادشده به صراحت بر خاتمیت دلالت مى‏‌کنند.

دسته دیگری از روایات که به ملازمه مى‌‏توان از آن‌ها بر خاتمیت دلیل آورد، روایاتى است که طبق آن‌ها رسول اکرم(ص) رسالت خویش را جهانى دانسته و احکام و شریعت اسلامى را تا ابد و تا قیامت پایدار معرفى کرده‌اند. گرچه روایات این دسته بسیارند و به مضامین مختلف آمده‌‏اند اما در این‌جا به یک مورد اشاره مى‌‏شود.  رسول اکرم(ص) مى‌‏فرمایند: «ایها النّاس حلالى حلال الى یوم القیامه و حرامى حرام الى یوم القیامه…»؛‏[۱۵]‎ «اى مردم حلال من تا روز قیامت حلال است و حرام من نیز تا روز قیامت حرام است».

امام صادق(ع) نیز در این زمینه مى‌‏فرمایند: «… فحلاله حلال الى یوم القیامه و حرامه حرام الى یوم القیامه…»؛‏[۱۶]‎ «امور حلالى که رسول اکرم(ص) آورده تا روز قیامت حلال است و امور حرام نیز تا روز قیامت حرام است».

چنان چه پیداست از واژه «الى یوم القیامه» جاودانگى دین اسلام فهمیده مى‌‏شود و جاودانگى دین اسلام مستلزم خاتمیت رسالت رسول اکرم(ص)  است.

پی نوشت‌ها:

  1. جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، صص۴۰۰-۴۱۳. [⤤]
  2. احزاب: ۴۰. [⤤]
  3. مریم: ۵۱. [⤤]
  4. سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنه و العقل، ج ۳، صص ۴۹۱ و ۴۹۸. [⤤]
  5. فرقان: ۱. [⤤]
  6. شعرا: ۲۳. [⤤]
  7. شعرا: ۲۴. [⤤]
  8. شعرا: ۱۶۵. [⤤]
  9. آل عمران: ۱۰۸. [⤤]
  10. سبحانى، جعفر، خاتمیت از دیدگاه قرآن و حدیث و عقل، صص ۳۷-۳۳. [⤤]
  11. طبرسی، فضل بن حسن، الاحتجاج، ج۱، ص۵۱؛ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد فى معرفه حجج اللّه‏ على العباد، ج۱، ص۸؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۹۲؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۷؛ ابن هشام، السیره النبوی، ج۲، ص۵۲۰ ؛ ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج۳، ص۳۳۸؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، ج۴، ص۲۰۸. [⤤]
  12. احسائی، ابن ابى جمهور، عوالی اللآلی، ج۴، ص۱۲۲؛ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۲، ص۲۴۶؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۷، ص۶۴. [⤤]
  13. عبد، على بن جمعه‏ عروسى حویزى، تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص۲۸۵. [⤤]
  14. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۸، ص۳۳۷. [⤤]
  15. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۶۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۲، ص۲۶۰. [⤤]
  16. برقی، احمد بن محمد بن خالد، محاسن، ج۱، ص۲۶۹؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۳، ص۵۱، ح۱۴۸۹. [⤤]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *