مهم ترین آیه ای که دستور خمس در آن آمده است این آیه شریفه است: وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیتَامَی وَالْمَسَاکینِ وَابْنِ السَّبِیلِ إِن کنتُمْ آمَنتُمْ بِاللّهِ وَمَا أَنزَلْنَا عَلَی عَبْدِنَا یوْمَ الْفُرْقَانِ یوْمَ الْتَقَی الْجَمْعَانِ وَاللّهُ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ(۱)
اگر به خدا ایمان دارید بدانید هر چه را به عنوان غنیمت به دست می آورید بی تردید یک پنجم آن برای خدا و رسول و خویشان و یتیمان و مساکین و در راه ماندگان (ازآل رسول) است.
در اهمیت خمس همین بس که کمتر آیه ای مربوط به احکام دارای این همه تأکید بوده است «و اعلموا، انما غتمتم من شی، لله خمسه».
و در آخر نیز ضمن تهییج مردم به خمس می فرماید اگر ایمان دارید خمس بدهید. بنابراین معلوم است که خمس از لوازم ایمان است.
نقاط مشترک شیعه و سنی در خمس
۱. غنائم جنگی: شیعه و سنی معتقدند که آیه ۴۱ که مهم ترین آیه در مورد خمس می باشد در یکی از جنگ ها (غزوه بنی قینقاع، جنگ بدر یا احد)، نازل شده و خداوند از مجاهدان می خواهد خمس آنچه را که غنیمت گرفته اند پرداخت نمایند ، بنابراین غنیمت جنگی از اموری است که شیعه و سنی بر پرداخت خمس آن اتفاق نظر دارند.
معادن: همان طور که شیعه طبق سنت قائل به خمس در معادن هست، اهل سنت نیز چنین نظری داردند. البته با اندکی تفاوت در بین مذاهب آن. حنفیها با این تفاوت که معادن سه قسم است و یک قسم آن خمس دارد قائل به خمس در معادن شده اند.
مالکی ها نیز خمس در معادن طلا و نقره را واجب می دانند شافعی ها و حنابله با اینکه معادن را به روشنی بیان نکرده اند ولی از لفظ رُکاز که شامل همه معادن و گنج ها می شود استفاده کرده اند.
ابو هریره روایتی دارد می گوید پیامبر فرمود «در رکاز خمس هست، یکی از حاضران پرسید، رکاز چیست؟ حضرت فرمود: معادن طلا و نقره است که خداوند از روز نخست آفرید».(۲) ولی شیعه خمس در معادن طلا، نقره، سرب، مس، نفت، فیروزه، زغال سنگ، عقیق و نمک را واجب می داند.
گنج یا دفینه: مالکی ها و حنفی ها خمس در گنج را نیز واجب می دانند شافعی ها و حنابله خمس در گنج یا رکاز را نیز واجب می دانند.
نکته: رکاز در لغت به معنای هر گونه مالیستت که در زمین متمرکز یا پنهان شده باشد به همین دلیل به تمام معادن، رکاز گفته می شود.
هم چنین است گنج ها و انواع اموال نهفته در زمین، که پیشینیان به دلائلی در زیر زمین یا کوه ها پنهان می کردند به این ها رکاز می گویند.(۳)
از انس بن مالک نقل شده که همراه رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در راهی حرکت می کردیم یکی از دوستان ما وارد ویرانه ای شد و در آن گنجی از طلا پیدا کرد، پیامبر دستور داد آن را وزن کنند در حدود ۲۰۰ درهم شد حضرت فرمود: این رکاز است و بر این خمس واجب می شود.(۴)
در مذهب حقه تشیع نیز به گنج، اگر به نصاب ۱۰۵ مثقال نقره یا ۱۵ مثقال طلا برسد البته بعد از کسر مخارج،خمس تعلق می گیرد.
علمائی از اهل تسنن مثل ابو یوسف قاضی قائل به خمس در غواصی و جواهری که از دریا پیدا می شود نیز شده اند.(۵)
علمای شیعه نیز علاوه بر اینها هم چنین اهل تسنن با استفاده از سنت و روایات قائل به وجوب خمس در ۳ مورد دیگر نیز هستند: ۱. منفعت کسب و کار ۲. مال حلال مخلوط به حرام ۳. زمینی که کافر ذمّی از مسلمان بخرد.
حرمت زکات بر سادات: این مسئله از مشترکات دیگری بین ما شیعیان و برادران اهل تسنن می باشد در صحیح مسلم، بابی وجود دارد بنام (تحریم زکات بر رسول خدا و آلش) که یکی از احادیث مذکور در آن چنین است: ابو هریره گوید: «حسن بن علی ـ علیه السلام ـ خرمای صدقه را گرفت و در دهان گذاشت، پیامبر فرمود آن را بینداز، آیا نمی دانی ما صدقه نمی خوریم».(۶)
اشتراک در تقسیم: در تقسیم خمس نیز اختلاف چندانی دیده نمی شود: فخر رازی خمس را بر ۵ قسمت تقسیم می کند: ۱. سهمی برای رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ . ۲. سهمی برای اقربای ایشان از نسل بنی هاشم و بنی المطلب، ۳، ۴، ۵، یتیمان، مسکینان در راه ماندگان از بنی هاشم و بنی المطلب.(۷)
شافعی نیز خمس را ۵ قسمت می داند: ۱. سهم خاص رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ . ۲. سهمی برای خویشاوندان از اغنیاء و فقرای رسول خدا. ۳، ۴، ۵، بین یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان تقسیم می شود.(۸)
ابوحنیفه نیر معتقد است: سهم رسول خدا با مرگشان تمام می شود و ذوی القربی نیز سهمشان مبتنی بر حضور پیامبر است و ما بقی بین یتیمان و فقراء و ابن السادات است و به ثروتمندان آنها نمی رسد.(۹)
زمخشری نیز در ذیل آیه خمس چنین آورده است: ۱. نزد ابن مالک، خمس به امام واگذار می شود که او طبق نظر خود خمس را تقسیم می کند. ۲. نزد امامیه و ابو عالیه (از اهل سنت) خمس به ۶ قسم تقسیم می شود. ۳. در قول مذهب مالکیه و ابن عباس، خمس به ۶ قسم تقسیم شده است ولی ابوبکر خمس را به ۳ سهم منحصر کرد و بنی هاشم را از آن منع نمود و خلفا نیز از او پیروی کردند.(۱۰)
مذهب تشیع نیز با توجه کامل به مفاد آیه ۴۱ سوره انفال و با تکیه بر سنت در کنار قران کریم، خمس را ۶ سهم می داند:
سهمی برای خدا که در اختیار رسول قرار می گیرد تا در راه ولایت و حاکمیت الهی صرف کند چون خدای متعال نیازی به او ندارد.
سهمی برای رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ .
سهمی برای ذی القربی (که همان امام بر عصر می باشد). تا اینجا یک ثلث که مربوط به حکومت اسلامی می شود ثلث دیگر نیز عبارت است: ۱. یتیمان ۲. مسکینان ۳. در راه ماندگان از بنی هاشم و سادات می باشند.
بررسی برخی نظرات متفاوت اهل تسنن۱. اختصاص خمس به غنائم جنگی: این مورد که نظر عده ای از اهل تسنن است دارای تردیدها و نکات مبهمی است لذا باید گفت. اولا: غنیمت در لغت: هر نوع درآمدی است که نقطه مقابل غرامت که به معنای هر نوع ضرری است می باشد لذا «آلوسی» مفسر مشهور اهل سنت معتقد است که «غُنم» به معنای هر نوع سود و منفعت است(۱۱) و اصطلاح شدن غنیمت به معنای غنائم جنگی است، که فقهاء اهل سنت اصطلاح شرعی می دانند نیز محل اشکال است به دلیل فرموده بزرگان: چه بسا شهرتی که اصل ندارد (رب شهره لا اصل له).
ثانیا: در قرآن نیز غنیمت به معنای هر نوع درآمدی است «مثل آیات ۱۵، ۱۸، ۱۹، فتح و ۹۴ نساء».
ثالثا: برای بیان خمس علاوه بر قرآن از سنت نیز می توان استفاده کرد و منافاتی ندارد همان طور که خود برادران اهل تسنن در خصوص خمس معادن و گنج ها و غواص استفاده کرده اند و مثل بسیاری از احکام هم چون وجوب اصل نماز در قرآن و کیفیت و رکعات و… در سنت استفاده شده است، لذا قائل شدن به وجوب خمس در سه مورد اختلافی دیگر که شیعه از روایات متعدد از پیامبر و اهل بیت استفاده کرده است کاملا منطبق بر قرآن و سنت و عقل می باشد.
لذا در آخر یک سئوال مهم از برادران اهل تسنن داریم: تا اینجا مشترکات زیادی داشتیم و بر اساس همین مشترکات که: ۱. زکات بر سادات حرام است ۲. همیشه جنگ نیست که غنائمی به دست آید. ۳. هر روز معادن و گنج کشف نمی شود و غواصی صورت نمی گیرد تا خمس آن پرداخت شود لذا سادات یتیم و فقیر و درمانده آن هم بخاطر حرمت زکات از کجا و چگونه ارتزاق نمایند و چه کسی متکفل زندگی آنها باشد؟
پی نوشت:
۱. انفال : ۴۱.
۲. بیهقی، ابوالفضل، سنن بیهقی، ج۴، ص۱۵۲.
۳. اصفهانی، راغب، مفردات الفاظ القرآن، ذیل واژه « رکز» ج ۱، ص ۳۶۴.
۴. مسند احمد بن حنبل، احمد حنبل ، ج۳، ص۸۲۸. سنن بیهقی، ج۴، ص۱۵۵.
۵. الخراج ص۸۳. معالم المدرسین، ج۲، ص۱۱۸، به نقل از مجله معارف اسلامی، شماره ۶۸.
۶. این قسمت از مجله معارف اسلامی، شماره ۶۸ استفاده شده است.
۷. از مجله معارف اسلامی استفاده شده است.
۸. همان.
همان.
همان.
تفسیر روح البیان، ج۱، ص۲.
منبع: نرم افزارپاسخ ۲ مرکز مطالعات حوزه.