خانواده مستبد-بخش دوم

۱۳۹۴-۱۱-۲۸

245 بازدید

شاخص‌های اصلی خانواده ی مستبد

در خانه‌ای که فضای مستبدانه حاکم است، فرزندان به اطاعت بی‌چون و چرا ملزم اند. آنها در تصمیم گیری‌های خانواده، کمتر نقش دارند. گاه با این که فرزندان اغلب خوش رفتار و با ادب هستند، به آنها توجهی نمی‌شود. این گونه فرزندان در آینده، با کمترین انگیزه، یاغی و سرکش می‌شوند.(۱)

در این نوع خانواده ها، فرزند حق دارد اظهار نظر کند، اما فقط چیزی را بگوید که پدر و مادر به شنیدن آن مایل هستند. طبیعی است که فرزندان در چنین فضایی، طرد و تحقیر می‌شوند. از این که والدینشان سخت گیرند، احساس می‌کنند موفق نخواهند شد و اضطراب و نگرانی آنها، همیشگی است. این خانواده‌ها بسیار بر تنبیه تکیه می‌کنند. آنها به جای تکیه بر بازخورد مثبت، به تنبیه و مجازات رو می‌آورند. در نتیجه، این موارد پدید می‌آید:

– به جای این که با بازخورد مثبت، احساس خوبی در فرد پدید آید، با بازخورد منفی، احساس ناخوشایند و خشم به وجود می‌آید؛
– به جای آنکه بر رفتارهای مثبت تأکید شود، رفتارهای منفی جلب توجه می‌کند؛
– به جای انگیزه ی مثبت، انگیزه ی منفی افزایش می‌یابد؛
– به جای احساس موفقیت، احساس شکست پدید می‌آید؛
– به جای عزت نفس و اعتماد به نفس، حقارت و بی‌اعتمادی شکل می‌گیرد؛
– به جای استقامت و پیگیری کار برای رسیدن به هدف، و امید به خوشبختی، تردید و ناامیدی آموزش داده می‌شود؛
– به جای مسئولیت پذیری، مسئولیت گریزی ملاک قرار می‌گیرد؛
– به جای روابط سالم در نهاد خانواده، بیگانگی و خصومت شکل می‌گیرد؛
– به جای برون گرایی و رابطه ی قوی، بی‌ارتباطی و انزوا رخ می‌دهد؛
– به جای رفتارهای مثبت و عاطفی با دیگران، رفتارهای پرخاشگرانه تولید می‌شود؛
– به جای دل به دست آوردن، دل شکستن فراوان می‌شود.

در حد امکان، باید تلاش کرد با رو آوردن به بازخورد مثبت در برابر رفتار مثبت، از تنبیه در برابر رفتار منفی دوری جست. این نوع مقابله با رفتار منفی، یعنی بازخورد مثبت به رفتار مثبت و ترک آن درباره ی رفتار منفی، آسیب کمتری دارد. امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «خطاکار را با پاداش دادن به نیکوکار، از خطا دور کن».(۲)

بی‌شک آزادی‌های بیش از حد، برای هیچ کس مفید نیست و برای فرزندان به دلیل تجربه ی کم و ناآگاهی، ممکن است بسیار مضر باشد. ضرر این نوع آزادی، کمتر از استبداد و اسارت فرزند نیست. برای این که به این افراط و تفریط دچار نشویم و راه اعتدال را بپیماییم، باید شیوه ی استفاده از بازدارنده‌ها را بیاموزیم. از میان راه‌های بازدارندگی، به موارد مهم‌تر اشاره می‌کنیم:

۱- امر و نهی

از آنجا که فرزندان درباره ی مسائل پیرامونشان، تیزبینی لازم را ندارند و طبع آزادی خواه آنها به سمت تجربه کردن برخی رفتارهاست که ممکن است عواقب تلخی داشته باشد، والدین باید آنها را به رفتارهای مثبت دعوت کنند و از رفتارهای منفی باز دارند. این امر و نهی‌ها زندگی سالم را برای آنها فراهم می‌آورد.

آنچه در این بخش اهمیت دارد، این است که فرزندان به ویژه در پایان دوره ی نوجوانی و دوره ی جوانی از امر و نهی دیگران ناراحت می‌شوند و آن را سلطه طلبی می‌دانند. بدین جهت، باید در امر و نهی به این نکات توجه شود:

۱- امر و نهی، تنها راه نفوذ به دنیای فرزندان نیست، بلکه در موارد فراوانی، همدلی و همراهی راه دستیابی به نتیجه را هموارتر می‌کند؛

۲- والدین، خود را بی‌نقص و کامل، فهیم و تیزبین و در مقابل، فرزند را نادان، ساده و در معرض خطر معرفی نکنند. فکر نکنند این کار باعث اعتماد بیشتر فرزندان به آنها می‌شود. فرزندان این کار را تحقیر و توهین می‌دانند؛

۳- امر و نهی را فقط برای امور مهم و اساسی به کار برید و فزاینده از آن استفاده نکنید. به عبارت دیگر، تا ضرورتی پدید نیامده است، امر و نهی نکنید؛

۴- هدف دعوت ما باید به طور کامل روشن باشد تا فرزندان دچار ابهام و تردید نشود؛

۵- لحن مستبدانه از امر و نهی برداشتته شود؛ زیرا فرزندان حتی قبل از نوجوانی نیز چنین لحنی را تحمل نمی‌کنند؛

۶- کاری که به نظر پدر و مادر ضروری باشد و به طور حتم باید انجام شود، قابل نظرخواهی از فرزند نیست؛ زیرا چنانچه پاسخ فرزند منفی باشد، ادامه ی کار دشوار می‌شود؛

۷- در نظر گرفتن ظرفیت و توان فرزندان، محیطی که در آن زندگی می‌کنند، فضای ارزشی حاکم بر گروه همسال و زمان شناسی، شاخص‌هایی هستند که در انتخاب محدوده ی امر و نهی و نوع آن تأثیر گذارند؛

۸- باور فرزند به این که والدین از سَرِ دل سوزی، خیرخواهی، بی‌طرفی و انصاف، وی را به کاری ترغیب می‌کنند یا از کاری باز می‌دارند، اهمیت دارد. او باید باور داشته باشد که والدین از سر کینه و برای انتقام یا آزاررسانی سخن نمی‌گویند؛

۹- توجه به زبان ملموس برای فرزندان، استدلال کردن به دلایل قابل توجیه برای آنها، و به زبان خودشان سخن گفتن، کارهایی است که باید انجام شود تا پذیرش افزایش یابد؛

۱۰- تحقیر و سرزنش نکردن، از اصول حاکم بر دعوت همه ی افراد بشر است تا مشکل جدیدی به مشکلات افزوده نشود.

۲- تذکر دادن مستمر

غفلت، عامل مهم ارتکاب رفتارهای منفی است و می‌توان گفت: این عامل، بیش از جهل و نادانی، زمینه ی رفتارهای منفی را فراهم می‌سازد. برای از بین بردن غفلت، «تذکر» ضروری است و این تنها به فرزندان اختصاص ندارد. همه به تذکر نیازمندیم و البته هر چه زمینه ی غفلت بیشتر باشد، ضرورت تذکر نیز بیشتر است.

این روش آن قدر اهمیت دارد که خداوند منان به پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ؛(۳) «همانا تو تذکردهنده هستی». به مؤمنان نیز توصیه می‌کند که برای سودبخشی به یکدیگر، از عامل تذکر استفاده کنند: وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ‌؛(۴) «و تذکر بده؛ که تذکر، مومنین را سود می‌بخشد».

یادآوری پیامدهای رفتار به فرزندان و از غفلت درآوردن آنها، راه مناسبی برای باز دارندگی است، البته به شرط آنکه با ملایمت انجام شود، در خفا و دور از چشم دیگران باشد و در تذکر دادن افراط صورت نگیرد تا شائبه ی مداخله در امور فرزند پیش نیاید.

۳- قهر و فراق

یکی از راه‌های تربیت که گاه نتایج سودمند در بردارد، قهر است؛ رابطه ی عاطفی و پیوند مهربانی برای مدت کوتاهی بریده شود. نیاز فرزند به انس و عاطفه ی والدین به حدی است که فراق کوتاه مدت عاطفی نیز باعث می‌شود از رفتار منفی صرف نظر کند.

گاه برای فرزند نه هماهنگی رفتارش با قانون، آرام بخش است و نه تضاد آن دو، او را ناآرام می‌سازد، بلکه فقط برایش مهم این است که رفتارش مطابق نظر پدر و مادرش باشد. او می‌خواهد والدین، او را بپذیرند و تأیید کنند. قهر و قطع رابطه ی کوتاه مدت، به او این احساس را القا می‌کند که اگر از قانون پیروی نکند، پذیرفته نمی‌شود و باید در تنهایی و سکوت زندگی کند.

در نظام تربیتی اسلام، قبل از این که کار به تنبیه(به معنای ویژه ی آن، که شامل کتک زدن و … است) برسد، از قهر به مثابه ی شیوه‌ای ملایم‌تر استفاده می‌شود.

روزی مردی خدمت امام کاظم (علیه السلام) رسید و از اخلاق و رفتار نامناسب فرزندش شکایت کرد و اظهار کرد که در بعضی مواقع برای تربیت او، به کتک زدن نیز رو آورده است. حضرت فرمودند: «او را نزن، با او قهر کن، اما قهر خود را طولانی نکن».(۵)

این روش در صورتی که قهر مؤثر واقع شود و فرزند رفتار منفی را کنار بگذارد، پذیرفته شده است، اما اگر قهر زمینه‌های خودسری فرزند را تقویت کند، تا او با خیالی آسوده‌تر رفتار منفی خود را ادامه و افزایش دهد، بی‌آنکه کسی مزاحم کارش شود و از خدا بخواهد که قهر والدین طولانی‌تر شود، این شیوه نه تنها مفید نیست، بلکه بسیار مضر است.

به همین دلیل، قهر نباید طولانی شود؛ زیرا عادی می‌شود و تأثیر مثبت خود را از دست می‌دهد. قهر با کودکانی باید خیلی کوتاه باشد و یک ساعت نیز طول نکشد. مدت قهر با بزرگ سالان نیز باید کوتاه باشد و از سه روز تجاوز نکند. حضرت علی (علیه السلام) نقل می‌کنند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قهر و هجران را نهی کرده اند. آن گاه فرمودند: «اگر به ناچار باید قهر صورت گیرد، پس با برادر خود آن را سه روز بیشتر طول ندهید. هر کس بیش از این، قهر خود را طول دهد، آتش به او سزاوارتر است».(۶)

در صورتی که از این راهکار برای تربیت فرزند استفاده کردید، سعی کنید همه ی اعضای خانواده به قهر متوسل نشوند. اگر پدر با فرزند قهر کرده است، مادر با او قهر نباشد و اگر مادر با او قهر کرده است پدر با او قهر نباشد و چنانچه به دلیل بالا بودن جنبه ی منفی رفتار، هر دو با او قهر کرده اند، برادرها و خواهرها قهر نباشند و با او صحبت کنند و دلیل قهر والدین را با زبانی در سطح گروه همسال به او گوشزد، و طبیعی بودن رفتار پدر و مادر را تبیین کنند.

والدین پس از قهری کوتاه، زمینه ی آشتی را فراهم کنند و فرصتی برای فرزند پدید آورند تا او به آشتی رو آورد و با تغییری اندک، پذیرای او باشند.

خداوند متعال به آدم و حوا فرمود: اسْکُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّهَ وَ کُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُمَا وَ لاَ تَقْرَبَا هذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ‌(۷) «در بهشت بمانید و از خوردنی‌های آن بهره مند شوید، ولی به درخت ممنوعه نزدیک نشوید؛ که از ظالمان خواهید بود». اینجا بود که شیطان، آنها را فریب داد و از بهشت بیرون رانده. خداوند می‌فرماید: و قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَ لَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلَى حِینٍ‌؛(۸) «و به او گفتیم که به زمین فرود آیید، در حالی که بعضی از شما با دیگری دشمن خواهد بود و برایتان در زمین قرارگاه است و تا چندی بهره مند هستید».

اینجا خداوند، آنها را از پیش خود راند، اما بلافاصله آیه ی بعدی می‌گوید: فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ‌(۹) «سپس آدم از سوی پروردگارش کلماتی را دریافت کرد و خداوند بر او بخشود؛ به درستی که او بسیار توبه پذیر و مهربان است». خداوند منان با این کلمات، مسیر بازگشت آدم را فراهم ساخت و لغزش او را بخشید. والدین باید این حالت را در وجود خود تقویت کنند و مهربانی و عطوفت خود را نشان دهند.

شما پدر و مادر مهربان، چنانچه به هر دلیلی احساس کردید دعوت و تذکر مفید نیست، حتی قهر و تهدید هم کارساز نیست و فرزندتان همچنان به ارتکاب رفتار منفی خود مصمم است و تنها راه مقابله با رفتار منفی او تنبیه است، به این نکته توجه داشته باشید که انسان به معنای موجودی که به ضوابط و قوانین پایبند است مستحق تنبیه نیست؛ اما وقتی از مرز انسانیت خارج شود و به خوی حیوانی رو آورد، مستحق تنبیه می‌شود.

حدودی که اسلام برای مرتکبان جرم‌هایی مثل دزدی و زنا در نظر گرفته است، نشان دهنده ی آن است که گاه انسان به دلیل رفتار منفی مستحق تنبیه می‌شود. جایی که فرزند می‌داند رفتاری زشت و ناپسند است، پند و اندرز و موعظه بر او اثر ندارد، تهدید و قهر نیز کارگر نیست، تنبیه لازم می‌شود. چنانچه چنین موقعیتی پیش آمد، تلاش کنید این نکات را در تنبیه رعایت کنید:

۱- مواظب باشید در اجرای تنبیه، خودتان کار خلافی انجام ندهید. بنابراین، تنبیه بدنی چنانچه اثر فیزیکی بگذارد به طور قطع خلاف است و در همه ی سنین باید از آن خودداری شود؛

۲- از تنبیه بدنی سطحی که اثر فیزیکی ندارد، به ویژه در نوجوانی و جوانی خودداری کنید؛ زیرا به شدت به خود پنداره ی فرزندتان آسیب می‌زند و از عزت نفس و اعتماد به نفس او می‌کاهد؛

۳- مجازات باید فقط شامل خطاکار شود؛ بنابراین چنانچه تنبیهی صورت گیرد که فراگیر باشد و همه ی فرزندان را در برگیرد، برای مثال تلویزیون خاموش شود، هم رفتارهای مثبت را کاهش می‌دهد و هم در مقابله با رفتار منفی، ناکارآمد است؛

۴- مجازات و تنبیه باید از بروز مجدد بدرفتاری جلوگیری کند یا دست کم آن را کاهش دهد. بنابراین باید روز به روز نیاز به مجازات کم شود؛ اگر بر میزان تنبیه افزوده شود، مجازات شما اثر خود را از دست خواهد داد و بدرفتاری فرزندتان افزایش خواهد یافت؛

۵- مجازات و تنبیه باید از بروز مجدد بدرفتاری جلوگیری کند یا دست کم آن را کاهش دهد. بنابراین، باید روز به روز نیاز به مجازات کم شود؛ اگر بر میزان تنبیه افزوده شود، مجازات شما اثر خود را از دست خواهد داد و بدرفتاری فرزندتان افزایش خواهد یافت؛

۶- تنبیه در مواردی روحیه ی پرخاشگری و عصیان را در فرزندان پرورش می‌دهد. در این موارد به طور حتم باید از تنبیه صرف نظر کرد، وگرنه رفتار منفی افزایش می‌یابد؛

۷- چنانچه تنبیه باعث خوار شدن فرزند شود و او را به موجود ضعیفی تبدیل کند که مطیع محض باشد و همه حق او را پای مال کنند، باید از تنبیه پرهیز کرد؛

۸- زمانی که خشمگین و عصبانی هستید، از مجازات کردن صرف نظر کنید. هدف از تنبیه این است که رفتار منفی کاهش یابد، نه این که والدین تلافی جویانه رفتار کنند. تنبیه کردن در زمان عصبانیت، این پیام را به فرزند می‌دهد که تنبیه نوع انتقام است. به طور قطع تنبیه باید برنامه ریزی شده و بر اساس محاسبه ی دقیق باشد. امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «اذا غضبت فقم و لا تَقضِیَنَّ و انت غضبان؛(۱۰) «هنگامی که غضب کردی، پس برخیز و در حال غضب حکم نکن»؛

۹- با تنبیه کردن، فرزندتان را خجالت زده نکنید. هدف از تنبیه فرزند، خجالت زده کردن او نیست. وقتی خجالت می‌کشد شما را بی‌انصاف می‌شمرد و به انگیزه تان از تنبیه شک می‌کند؛

۱۰- هرگز تنبیه بیش از تشویق نباشد. افراط در تنبیه و کوتاهی در تشویق، عوارض منفی در پی دارد؛

۱۱- در مجازات و تنبیه، منطقی باشید. هرگز از همان، ابتدا مجازات‌های شدید را انتخاب نکنید. هرگز در برابر رفتار منفی ساده، مجازات سنگین در نظر نگیرید و تنبیه را عادی نکنید؛

۱۲- هرگز فرزندتان را به دلیل بیان حقیقت تلخ تنبیه نکنید؛ زیرا خود به تنبیه شدن سزاوارترید؛

۱۳- تنبیه را خود اجرا کنید و به سایر فرزندان واگذار نکنید؛ زیرا بذر حسادت و نفاق را میان آنان می‌پاشد؛

۱۴- هرگز چند رفتار منفی فرزند را با هم محاسبه نکنید تا تنبیه مفصلی را اجرا کنید. شما می‌توانید برای کاری تنبیه قرار ندهید، ولی چنانچه تنبیه قطعی است، از آن استفاده کنید؛

۱۵- وقتی تصمیم گرفتید بدرفتاری را تنبیه و مجازات کنید، باید بدان پایبند باشید. درست است که پیشنهاد ما در حد امکان حذف تنبیه است، اما در صورتی که تنها راه برخورد با رفتار منفی، تنبیه باشد، باید آن را پیگیری کرد. چنانچه تنبیه در مورد مسئله‌ای گاه انجام گیرد و گاه ترک شود، موجب قضاوت منفی فرزندتان درباره ی شما می‌شود و بر دشواری کار تربیت می‌افزاید؛

۱۶- فرزندان در سنین بالاتر، از پدر و مادر خود انواع حمایت‌ها را انتظار دارند. یکی از راه‌های مناسب برای تنبیه در دوره ی جوانی، محروم‌سازی فرزندان از رسیدن به انتظاراتشان است. فرزندان در این سن آن قدر می‌فهمند که وقتی رفتارهایشان با ملاک‌های والدین منطبق نیست، نباید توقع داشته باشند به خواسته هایشان توجه شود؛ زیرا بسیار خودخواهانه است که آنها به خواسته‌های والدین توجه نکنند، ولی برای تحقق خواسته‌های خود از آنها انتظار داشته باشند.

بنابراین، در تنبیه باید بدانیم کارمان منطقی است، تکانه‌ای صورت نمی‌گیرد و تلافی جویانه نیست. همچنین نتیجه ی آن تصمیم‌گیری درست فرزند در رفتار، تغییر بدرفتاری و کاهش نیاز به تنبیه است.

بخش سوم

بحش اول

پی نوشت ها

۱- چارلز تامپسون و دیگران، مشاوره با کودکان، ترجمه ی جواد طهوریان، ص ۳۵۳
2- قال علی (علیه السلام): ازجر المسیء بثواب المحسن(محمد بن حسین شریف رضی، خصائص الائمه، ص ۱۱۰).
3- غاشیه(۸۸)، ۲۱
4- ذاریات(۵۱)، ۵۵
5- قال الکاظم (علیه السلام): لا تضربه و اهجره و لا تطل(محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۰۴، ص ۹۹).
6- عن امیرالمومنین (علیه السلام) قال: نهی رسول الله عن الهجران فإن کان لابد فاعلا فلا یهجر أخاه أکثر من ثلاثه أیام فمن کان مهاجر الأخیه أکثر من ذلک النار أولی به(محمد بن علی بن بابویه قمی«شیخ صدوق»، الامالی، ص ۴۲).
7- بقره(۲)، ۳۵
8- بقره(۲)، ۳۶
9- بقره(۲)، ۳۷
۱۰- احمد بن محمد محقق اردبیلی، مجمع الفائده و البرهان، ص ۴۳