جایگاه علمی امام صادق علیه السلام

جایگاه علمی امام صادق علیه السلام

۱۴۰۰-۰۹-۱۳

1418 بازدید

اشاره:

در خلال درگیری ها و کشمکش هایی که میان دو خاندان اموی و عباسی بر سر خلافت در گرفته بود، مجالی به دست آمد تا حافظان و فقیهان امت پیرامون حاملان علوم نبوی؛ یعنی امام باقر و امام صادق علیهماالسلام گرد آیند. آن دو امام بزرگوار نیز از آن فرصت بهره جستند و توانستند با انتشار احکام و آموزه های ناب نبوی، احکام و معارف تحریفی را آشکار سازند.

دولت اموی بزرگ ترین مانع در برابر مکتب اهل بیت علیهم السلام بود و ایشان از هر سو زیر فشار بودند، به گونه ای که تاریخ نگاران و محدثان شیعه و سنی نقل کرده اند که مالک ابن انس از امام صادق علیه السلام روایتی نقل نمی کرد تا اینکه دولت بنی عباس سر کار آمد.۱

خفقان و سخت گیری چنان بود که برخی حتی از بردن نام امام می ترسیدند. یعقوبی در تاریخش می نویسد:

افرادی از اهل علم از امام حدیث می شنیدند، ولی وقتی می خواستند بازگو کنند، می گفتند: «اَخْبَرَنَا الْعالِمُ؛ عالم به ما روایت کرد».۲

ازاین رو، با سقوط دولت اموی و در اوایل حکومت بنی عباس، مجال مناسبی برای امام صادق پیش آمد تا علوم اهل بیت را نشر دهد. از آن پس، گاه دیده می شد که هزاران تن از طالبان علم پیرامون حضرت جمع شده اند.

امام در این فرصت توانست معارف حقه دین و احکام شریعت اسلامی را میان مسلمانان و سراسر سرزمین های اسلامی نشر دهد. آن گونه که جاحظ، عالم مشهور اهل سنت در قرن سوم می گوید: «جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الَّذِی مَلأَ الدُّنْیا عِلْمُهُ وَ فِقْهُهُ…؛ جعفر بن محمد کسی است که علم و فقهش؛ جهان را پر کرد».۳

همچنین ابن حجر هیثمی می نویسد:

نَقَلَ النّاسُ عَنْهُ مِنَ الْعُلُومِ ما سارَتْ بِهِ الرُّکْبانُ و انْتَشَرَ صِیْتُهُ فِی جَمِیعِ الْبُلْدانِ… .۴

مردم به اندازه ای از وی علوم نقل کردند که در تمام جهان منتشر شد و شهرتش سراسر جهان را فراگرفت… .

در توجه طالبان علم به در خانه حضرت نوشته اند: «جعفر بن محمد کسی است که دانشمندان به در خانه اش هجوم می آوردند…».۵

عظمت علمی امام صادق علیه السلام

حضرت به منبع علم الهی متصل بود و علمش علم لدنّی بود. علم امام منحصر به بحث یا فن خاصی نبود و این علوم را از همان اوان کودکی و تولد در سینه خود داشت. او در تمام علوم سرآمد بود. ازاین رو، پیش نیامد که از حضرت پرسشی شود و حضرت در پاسخ بگوید نمی دانم یا در مناظره ای ناکام گردد. امام کامل ترین پاسخ را به پرسش ها می داد و در تمام مناظره ها پیروز بود. بزرگان اهل سنت از صالح بن ابی اسود نقل کرده اند که:

شنیدم از جعفر بن محمد که می گفت: «سَلُونِی قَبْلَ اَنْ تَفْقِدُونِی فَإِنِّهُ لایُحَدِّثُکُمْ اَحَدٌ بَعْدِی بِمِثْلِ حَدِیِثی؛ از من بپرسید پیش از اینکه از میان شما بروم که همانا پس از من کسی نیست که مثل حدیث مرا برای شما بازگو کند».۶

عبدالرحمن بن محمد بسطامی حنفی می نویسد: «او در حالی که هفت سال بیش نداشت، درباره اسرار و علوم حقیقی سخن می گفت».۷

حضرت به دروازه شهر علم نبوی، علی بن ابی طالب علیه السلام متصل بود و جمله ای را که او فرموده بود، بر زبان می آورد. امام صادق از پدرش امام باقر و او از پدرش زین العابدین و او از پدرش امام حسین و او از علی بن ابی طالب علیهم السلام حدیث نقل می کند و این همان سند معروف به «سلسله الذهب» است که صحیح ترین و قوی ترین سندهاست.۸

سخنان بزرگان اهل سنت درباره علم امام صادق علیه السلام

بسیاری از بزرگان اهل سنت زبان به مدح حضرت گشوده و جایگاه علمی حضرت را توصیف کرده اند.

ابوحنیفه، امام بزرگ اهل سنت می گوید: «ما رَأَیْتُ أفْقَهَ مِنْ جَعْفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ».۹

شهرستانی می نویسد: «جعفر بن محمد، صاحب دانش و آگاهی فراوانی بود و اطلاعات گسترده ای درباره مسائل حکمت داشت».۱۰

منصور دوانیقی گفته است:

جعفر بن محمد از کسانی است که خداوند درباره او می فرماید: «سپس این کتاب آسمانی را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم». او از کسانی است که خداوند او را برگزیده است و او از سبقت گیرندگان در امور خیر بود.۱۱ دانشگاه بزرگ جعفری علم اهل بیت علیهم السلام، علم الهی بود. آنان به علم بی پایان خداوندی متصل بودند و علمشان از معدن علم الهی سرچشمه می گرفت. امام جعفر صادق علیه السلام از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل می کند:

نیکان عترت من و پاکان خاندان من، بردبارترین مردم در کودکی و داناترین آنها در بزرگی هستند. علم ما از علم خداست و به حکم خدا حکم می کنیم و سخن از پیامبر راست گو شنیده ایم. اگر از آثار ما پیروی کنید، با راهنمایی ما هدایت می یابید و پرچم حق با ماست که هر کس از آن پیروی کند به حق می رسد و هر کسی از آن روی گرداند، در گمراهی غرق می شود.۱۲

دانش امام صادق به علم خاص یا فن خاصی محدود نبود. ابو زهره، عالم بزرگ معاصر اهل سنت می نویسد: علم و دانش حضرت منحصر به حدیث و فقه نبود، بلکه علم کلام نیز تدریس می فرمود… بالاتر از همه این علوم، امام صادق علیه السلامدر زمینه اخلاق و علل و انگیزه های فساد آن آگاهی های بسیار ارزنده ای داشت.۱۳

ابن طولون درباره گستردگی دانش امام صادق علیه السلام می نویسد:

او سخنانی در علم کیمیا و زجر و فال۱۴ دارد. شاگردش جابر بن حیان کتابی در هزار صفحه نگاشته بود که متضمن پانصد رساله از رسائل امام صادق علیه السلامبود.۱۵

حضرت در علم جفر هم سرآمد بود. از حضرت نقل شده است که می فرمود: «جفر ابیض و جفراحمر و جفر جامع از ماست».۱۶

ابن خلدون، مورخ و جامعه شناس و فیلسوف اهل سنت می نویسد:

هارون ابن سعید عجلی که رئیس زیدیه بود، کتابی داشت که آن را از امام جعفر صادق روایت کرده بود. در آن کتاب آنچه بر عموم اهل بیت و بر برخی از ایشان روی خواهد داد، نوشته شده بود. این علوم بر امام صادق علیه السلام و دیگر امامان اهل بیت از راه کشف و کرامت که خاص ایشان است، حاصل شده بود. این کتاب بر پوست گاوی نوشته شده و نزد امام صادق علیه السلام بود. هارون عجلی آن را از آن بزرگوار روایت کرد و از آن نسخه ای نوشته است.۱۷

گستردگی دانش امام صادق علیه السلام از یک سو و اخلاق کریمانه و مقام معنوی ایشان از سوی دیگر، شاگردان فراوانی را از فرقه های مختلف برای خوشه چینی در محضر آن حضرت گرد آورده بود.

ابو زهره در این زمینه می نویسد:

علمای اسلام با تمام اختلاف نظرها و تعدد مشرب هایشان، در فردی غیر از امام صادق و علم او اتفاق نظر ندارند.۱۸

ازاین رو، بزرگان اهل سنت همچون ابوحنیفه برای شاگردی در محضر حضرت حاضر می شدند۱۹ و به این افتخار می بالیدند. آلوسی در مختصر التحفه الاثنی عشریه می نویسد:

ابوحنیفه با آن عظمت و جایگاهی که نزد اهل سنت دارد، بر خود فخر می کرد و با لسان فصیحی می گفت: «لَوْلاَ السَّنَتان لَهَلَکَ النُّعمانُ؛ اگر آن دو سال نبود، نعمان (ابوحنیفه) هلاک می شد» و منظورش از دو سال، دو سال شاگردی در محضر امام جعفر صادق بود. برخی از علما گفته اند ابوحنیفه علم و طریقت را از امام صادق علیه السلام و پدرش و عمویش زید بن علی بن حسین یاد گرفته بود.۲۰

مالک ابن انس، سفیان ثوری، سفیان بن عینه، یحیی بن سعید انصاری، یحیی بن سعید القطان، ایوب سجستانی و دیگر بزرگان اهل سنت در محضر حضرت گرد می آمدند و از خرمن دانش ایشان بهره مند می شدند. از بزرگان شیعه نیز هشام بن حکم، محمد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مؤمن طاق، مفضل بن عمر و جابر بن حیان، در رشته ها و علوم مختلف عقلی و نقلی تربیت یافته مکتب امام صادق علیه السلام بودند. اینها نمونه هایی از شاگردان امام صادق علیه السلام بودند که شمار آنها را افزون بر چهار هزار نفر نوشته اند.

سید محمد صادق، استاد دانشکده ادبیات در قاهره می گوید:

بیت جعفر صادق علیه السلام مثل یک دانشگاه همواره از بزرگان و علما در رشته های مختلف علوم چون حدیث، تفسیر و حکمت پر بود. در مجلس درسش بیش از دو هزار نفر و گاهی چهار هزار نفر از علمای مشهور حاضر می شدند. شاگردانش تمام درس ها و احادیث او را در مجموعه ای از کتاب ها جمع آوری کرده اند که به مثابه دایره المعارفی برای مذهب شیعه یا مذهب جعفری شمرده می شود.۲۱

جریان های فکری در زمان امام صادق علیه السلام

قرن دوم هجری یکی از دوره های شکوفایی دانش، پژوهش، برخورد اندیشه ها و پیدایش فرقه ها و مذاهب گوناگون در جامعه اسلامی بود. وارد شدن علومی همچون فلسفه یونان و دیگر علوم، شبهه ها و مشکلات عقیدتی فراوانی در پی داشت.

ابو زهره در توصیف دوران امام صادق علیه السلام می نویسد:

در عهد امام صادق علیه السلام، فلسفه بر عرب وارد شد و در پی آن، شبهاتی در انکار الوهیت و حمله به حقایق اسلامی و ایجاد شک و شبهه در باورهای مسلمانان و ایجاد مفاسد و اختلافات نزد آنها نیز بر جوامع اسلامی وارد شد. در همین عصر، عده ای در خلق قرآن و عده ای در رد اختیار و اثبات جبر سخن می گفتند.۲۲

در میان جماعت شیعه نیز ظهور فرقه غلات، افکار و عقاید شیعیان را تهدید می کرد. در این برهه از زمان، امام صادق علیه السلام مسئولیت رویارویی با مشکلات و شبهه ها را بر عهده داشت.

از سوی دیگر، در این سال ها برخی فکر تدوین حدیث پیامبر را در سر داشتند که امام صادق علیه السلامبایستی با نقل احادیث صحیح از پیامبر، از نفوذ احادیث جعلی در میان احادیث نبوی جلوگیری می کرد.

تلاش های فکری امام صادق علیه السلام

امام صادق علیه السلام در آن برهه حساس برای رویارویی با مشکلات به پا خاست. در مرحله اول، مدارس علمی خود را تشکیل داد و شاگردانی را برای هدایت مردم و پاسخ گویی به شبهه ها تربیت کرد. خود نیز در مدینه به ارشاد مردم و مناظره با شبهه افکنان پرداخت.

ابو زهره، عالم معاصر اهل سنت با نقل مناظره های بی شماری از امام صادق علیه السلام در کتابش می نویسد: حضرت در مدینه به رد شبهات اقدام می کرد و به شبهه ها پاسخ می داد و راه راست را به مردم نشان می داد.۲۳

تلاش های فکری امام صادق علیه السلام در رویارویی با مشکلات و مناظره با اصحاب اندیشه های انحرافی چنان گسترده بود که شهرت جهانی داشت. حتی گاهی افرادی از راه های دور آهنگ مدینه و مناظره با حضرت می کردند.

عبدالحلیم جندی از هشام بن حکم نقل می کند که در مصر فردی ملحد و کافر بود. خبرهایی از امام صادق علیه السلام به او رسیده بود. ازاین رو، آهنگ مدینه کرد تا با حضرت مناظره کند. در آن زمان، حضرت به مکه رفته بود. آن مرد نیز به مکه رفت و حضرت را دید. سپس جندی، مناظره میان حضرت صادق علیه السلام و آن مرد را نقل می کند و در پایان می نویسد: «در آخر آن مرد ایمان آورد و گفت مرا از شاگردان خود قرار دهید» و حضرت به هشام بن حکم فرمود: «به او دانش یاد بده.» هشام به او دانش یاد داد. سپس آن مرد رهسپار دیار خود شد و مردم مصر و شام را به ایمان فراخواند.۲۴

حضرت صادق علیه السلام در برابر فتنه غلات هم به شدت برخورد می کرد و شیعیان را از آلوده شدن به افکار انحرافی آنان بازمی داشت. شهرستانی در الملل و نحل می نویسد:

ابی الخطاب بن ابی زینب الاسدی کسی بود که خود را به امام جعفر بن محمد الصادق نسبت می داد. وقتی حضرت صادق از غلو او باخبر شد، از او برائت جست و او را لعن کرد و اصحاب خود را به دوری از او دستور داد… . ابوالخطاب گمان می کرد ائمه، پیامبر هستند و سپس به الوهیت آنها و الوهیت جعفر بن محمد اعتقاد پیدا کرد.۲۵

در روایت دیگری که علامه سهمی در کتاب خود آورده، نقل شده است که عیسی حجرانی گفت: از جعفر بن محمد الصادق پرسیدم: آیا آنچه را از این قوم شنیده ام، باز گویم؟ امام فرمود: بگو. گفتم: «دسته ای تو را عبادت می کنند و تو را خدایی به غیر از اللّه می دانند و طایفه ای دیگر تو را تا درجه نبوت بالا برده اند». حضرت آن قدر گریست که محاسنش خیس شد. سپس فرمود: «اگر خدا مرا بر آنان مسلط کند و خون آنان را نریزم، خدا خون فرزندم را به روی دستم بریزد».۲۶

همچنین امام صادق علیه السلام در برابر افرادی که در اصول و فروع دین خدا بر مبنای قیاس فتوا می دادند و با این کار، ارکان دین را متزلزل می ساختند و اندیشه های خود را به عنوان حکم خدا و پیامبرش به مردم می آموختند، ایستادگی می کرد؛ زیرا قیاس در نظر امام صادق علیه السلام، گمراهی از مسیر حق و پیروی از شیطان بود. ایشان قیاس را از عوامل تهدیدکننده دین خدا و نابودکننده اصول و ارکان دین محمدی می دانست. ازاین رو، حضرت با ابوحنیفه که پیشوای قیاس کنندگان بود و فتوا به قیاس می داد، مناظره هایی داشت و او را از این کار بازمی داشت و به پیروی از قرآن و سنت پیامبر خدا فرا می خواند و روی آوردن به قیاس را به جای قرآن و سنت، خطایی بزرگ می دانست.

در ملاقاتی که میان امام صادق علیه السلام و ابوحنیفه رخ داد، حضرت به وی فرمود:

وَ یْحَکَ یا نُعْمانُ، اِیّاکَ وَ الْقِیاسَ فَإنَّ اَهلَ الْقِیاسِ لایَزالُونَ فِی إلْتِباسٍ.۲۷

وای بر تو ای نعمان! از قیاس بپرهیز که بی گمان، اهل قیاس همیشه در اشتباه و گمراهی به سر می برند.

مناظره امام صادق علیه السلام با ابوحنیفه

ابن شبرمه گوید: من و ابوحنیفه به محضر امام جعفر بن محمد علیه السلام وارد شدیم. پس بر او سلام کردم و گفتم: خدا سایه شما را مستدام بدارد؛ این مردی از اهل عراق است و بهره ای از علم و فقه دارد. پس امام فرمود: او همان کسی است که در دین قیاس می کند؟ سپس خطاب به او فرمود:

از خدا بترس و در دین خدا به قیاس عمل نکن که بی گمان، نخستین فردی که قیاس کرد، ابلیس بود که وقتی خدا او را به سجده بر آدم دستور داد، گفت: «أَنَا خَیْرُ مِنْهُ…؛ من از او بهترم». (ص: ۷۶)

سپس حضرت فرمود: آیا سزاوار است که سرت را با بدنت قیاس کنی؟ گفت: خیر؛ آن گاه فرمود: به من از سرّ شوری آب چشم و از سرّ وجود ماده ای تلخ در گوش و وجود آب در بینی و وجود آبی گوارا در دهان بگو.

ابوحنیفه گفت: نمی دانم. حضرت فرمود: خداوند تعالی چشم انسان را خلق کرد و آن را در چربی قرار داد. پس شوری را در آن به خاطر منت بر انسان نهاد که اگر آن نبود، چشمان آدمی آب می شد. به آدمی منت نهاد و مادّه تلخی را در گوش آدمی قرار داد و آب را در بینی آدمی قرار داد که نفس از آن بالا رود و بیرون آید و آدمی بتواند بوی خوب و بد را از هم تشخیص دهد و آبی گوارا در دهان آدمی قرار داد که انسان بتواند به آسانی، لذت و طعم غذاها و نوشیدنی ها را دریابد.۲۸

پس به ابوحنیفه فرمود: به من از کلمه ای بگو که اولش کفر و آخرش توحید است. گفت: نمی دانم. حضرت فرمود: کلمه «لا اله الا اللّه » است که اگر بگوید: لا اله و چیزی نگوید، کفر است. سپس فرمود: وای بر تو، قتل نفس گناه و جنایت بزرگی است یا زنا؟ ابوحنیفه گفت: قتل نفس. پس حضرت فرمود: پس چرا خدا در قتل نفس به دو شاهد کفایت کرده، ولی در زنا چهار شاهد خواسته است. چگونه می توان این را با قیاس حل کرد و تو چگونه به قیاس عمل می کنی؟ پس فرمود: آیا نماز افضل و مهم تر است یا روزه؟ گفت: نماز. حضرت فرمود: پس چگونه است که زن حایض باید صومش را قضا کند، ولی نمازش قضا ندارد؟ سپس فرمود: ای بنده خدا! از خدا بترس و در دین خدا قیاس نکن و بدان که فردا من و شما و دیگر کسانی که با ما مخالفت کردند، در حضور خدا حاضر می شویم. پس ما می گوییم: خدا و رسولش چنین گفته اند و تو و اصحابت می گویید: ما چیزهایی شنیدیم و به قیاس عمل کردیم. پس خدا میان ما و شما قضاوت می کند و آن گونه که سزاوار است، با ما و شما رفتار می کند.۲۹

مناظره امام صادق علیه السلام با ابن ابی العوجاء

عبدالحلیم جندی می نویسد:

ابن ابی العوجاء۳۰ به مناظره حضرت رفت، ولی لکنت زبان بر او عارض شد. امام از او پرسید: چرا سخن نمی گویی؟ گفت: به سبب شکوه و جلال و هیبت شما در مقابل شما زبانم یارای سخن گفتن ندارد. من بسیاری از علما را دیده و با متکلمین به بحث و مناظره پرداخته ام، ولی هیبت آنها آن گونه که ابهت شما مرا گرفته است، در من اثر نگذاشت.۳۱

مناظره ای دیگر میان امام و ابن ابی العوجاء در اعمال حج و در حرم رخ داد که امام به او فرمود:

ای عبدالکریم (ابن ابی العوجاء) تو هنوز بر لجاجت و گمراهی هستی… . اگر چنان باشد که تو می گویی و آن گونه که ما می گوییم نیست، پس هم ما نجات یافته ایم و هم تو و اگر چنان باشد که ما می گوییم و نه آن گونه که تو می گویی، پس ما نجات یافته ایم و تو هلاک خواهی شد.۳۲

مناظره دیگر امام صادق علیه السلام با ابو حنیفه

حسن بن زیاد گوید: از ابوحنیفه شنیدم در پاسخ این پرسش که عالم ترین و فقیه ترین فرد نزد تو کیست؟ گفت: افقه از جعفر بن محمد ندیدم. وقتی منصور به حیره آمد، به سراغ من فرستاد و گفت: ای ابوحنیفه! مردم به جعفر بن محمد روی آورده و فتنه کرده اند. پس برای او تعدادی سؤال مشکل آماده کن. پس من ۴۰ مسئله سخت آماده کردم.

منصور دوانیقی در پی من فرستاد. در حیره بر او وارد شدم که جعفر بن محمد هم کنار منصور بود. پس چون نظرم به آنها افتاد، از هیبت جعفر بن محمد حالت خوفی بر من پیش آمد که از دیدن منصور چنان بهت زده نشدم. سلام کردم و اجازه دادند. من هم نشستم. منصور رو به حضرت کرد و گفت: ای ابا عبداللّه ! آیا این مرد را می شناسی؟ حضرت فرمود: آری، او ابوحنیفه است. سپس فرمود: او به نزد ما می آید. منصور گفت: ای ابوحنیفه! مسائل خود را بیاور که از اباعبداللّه بپرسیم. من شروع کردم به سؤال کردن. هر مسئله ای می پرسیدم، می فرمود: شما در این مسئله چنین می گویید و رأی اهل مدینه این است و رأی ما چنین است. گاهی حضرت نظرشان موافق ما بود و گاهی موافق اهل مدینه و گاهی با هر دو نظر مخالف بود. پس من چهل مسئله را پرسیدم و امام به تمام مسائل پاسخ داد.

سپس ابوحنیفه گفت: آیا اعلم مردم عالم ترین آنها به اختلاف مردم نیست.۳۳

پی نوشت:

  1. تهذیب التهذیب، ج ۲، ص۹۳؛ میزان الاعتدال، ج ۲، ص ۱۴۴؛ تهذیب الکمال، ج ۳، ص ۴۱۹٫
  2. تاریخ یعقوبى، ص ۲۶۶٫
  3. شرح نهج البلاغه، ج ۱۵، ص ۲۸۹٫
  4. الصواعق المحرقه، ج ۲، ص ۵۸۶٫
  5. عبدالرحمن بسطامى حنفى، مناهج التوسل، ص ۱۰۶؛ به نقل از: داوود الهامى، امامان اهل بیت، قم، مکتب اسلام، ۱۳۷۷، چ ۱، ص ۳۵۱٫
  6. سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۴۴۰؛ شمس الدین ذهبى، تاریخ اسلام، بیروت، دارالکتب، ۱۴۱۸ه . ق، چ۳، حوادث سال ۱۴۸، ص ۸۹٫
  7. مناهج التوسل، ص ۱۰۶، به نقل از: امامان اهل بیت، ص۳۵۱٫
  8. اسد حیدر، الامام الصادق علیه السلام، ج ۲، ص ۲۵، به نقل از: حاکم نیشابورى، معرفه علوم الحدیث، ص۵۵٫
  9. سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۴۴۰؛ تهذیب الکمال، ج ۳، ص ۴۲۱؛ تاریخ اسلام ذهبى؛ حوادث سال ۱۴۸، ص ۸۹٫
  10. ملل و نحل، ج ۱، ص ۱۶۶٫
  11. تاریخ یعقوبى، ص ۲۶۸٫
  12. احمد بن محمد بن عبد ربه اندلسى، العقد الفرید، تحقیق: عبدالمجید رحینى، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ه . ق، چ ۱، ج ۴، ص ۱۵۷٫
  13. الامام الصادق، صص ۶۶ و ۶۷٫
  14. زجر و فال علمى است در پیش گویى حوادث آینده.
  15. الائمه الاثنى عشر، ص ۸۵؛ ینابیع الموده، ج ۳، ص ۱۶۰٫ ابن عماد حنبلى، شذرات الذهب، بیروت، دارالکتب، ۱۴۱۹، چ۱، ج ۱، ص ۳۶۲٫
  16. ینابیع الموده، ج ۳، ص ۲۰۴٫
  17. ابن خلدون، مقدمه، ترجمه: محمد پروین گنابادى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر، ۱۳۵۹، چ ۴، ج۱، ص۶۵۲٫
  18. ابوزهره، الامام الصادق علیه السلام، ص ۶۶٫
  19. فراگیرى ابوحنیفه از محضر امام صادق را بزرگانى از اهل سنت مانند شبلنجى و ابن حجر و ابن صباغ و ابن ابى الحدید ذکر کرده اند. الصواعق، ج۲، ص۵۹۰؛ شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۳٫
  20. محمود شکرى آلوسى، مختصر التحفه اثنى عشریه، ترکیه، ۱۳۹۹ ه . ق، ص ۸٫
  21. به نقل از: الامام الصادق، اسد حیدر، ج ۱، ص ۶۲٫
  22. همان، ص ۹۵٫
  23. همان، ص ۹۶٫
  24. الامام الصادق علیه السلام، (جندى)، ص ۱۶۹٫
  25. ملل و نحل، ج ۱، ص ۱۸۳٫
  26. تاریخ جرجان، صص ۳۲۲ و ۳۲۳٫
  27. الف باء، ج ۲، ص ۳۰۵٫
  28. شاید مراد حضرت از بیان این مطلب توجه دادن ابوحنیفه به بطلان قیاس باشد؛ چون اگر بر مبناى قیاس حکم مى کردیم، باید آب دهان و چشم و گوش و بینى همه یک گونه باشند؛ زیرا همه جزئى از سر آدمى هستند.
  29. وفیات الاعیان، ج ۱، ص ۴۷۱؛ حلیه الاولیاء، ج ۳، ص ۱۹۷٫ با اندکى اختلاف
  30. از ملحدان و دهرى هاى زمان حضرت بود.
  31. ابوزهره، الامام الصادق علیه السلام، ص ۱۶۷٫
  32. همان.
  33. تهذیب الکمال، ج ۳، ص ۴۲۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۲۵۸٫

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *