جامعیت قرآن در آراء و آثار قرآن پژوهان
رویکرد عالمان قرآن پژوه به مسأله جامعیت قرآن در ادوار مختلف تاریخ را می توان از لابه لای آراء و آثار قرآنی- تفسیری آنان جستجو و دریافت نمود. به گونه ای که برخی از آنان به اجمال و اختصار در مقدمه و دیباچه آثار خویش آن را متذکر شده اند و بعضی دیگر نسبتاً و تا حدودی به طور مستقل و مبسوط در متن آیات مربوطه، بدان پرداخته و استناد جسته اند. لیکن آنچه در جریان مطالعه تحقیقات قرآن شناختی این اندیشمندان اسلامی مشاهده می گردد، چنین می نماید که آنان در نگرش مفهوم شناختی خویش از مقوله جامعیت قرآن یکصدا و یکنواخت نبوده اند و علاوه بر آن در تعیین و ترسیم دامنه و گستره این جامعیت نیز به اشتراک و اتفاق نظر یکسانی نائل نیامده اند آن چنان که هر گروهی بر فهم و فرض خاص خویش از آفاق جامعیت این کتاب مقدس پای فشرده اند. از همین روی، با بررسی و ملاحظه مجموع نگاه ها و نگاشته های علمای فریقین، دو دیدگاه عمده درباره جامعیت قرآن کریم به دست می آید که یک دیدگاه بر جامعیت حداکثری قرآن و دیگری بر جامعیت اعتدالی قرآن اعتقاد دارد که مشروح آراء و ادله هر یک ذیلاً مورد بررسی قرار می گیرد.
۱. جامعیت عام و مطلق قرآن
طرفداران این دیدگاه بر این باورند که قرآن کریم از یک جامعیت عام و فراگیری برخوردار است که شامل علوم و دانش های گوناگون موجود، اعم از علوم الهی و علوم بشری می شود به گونه ای که معتقدند همه علوم در قرآن وجود دارد و می توان علوم مختلف حتی علوم تجربی و حسی را از لابه لای آیات قرآن، کشف و استخراج نمود. لذا این دسته از علما از یکسو جامعیت قرآن را به معنای جامعیت علمی آن دانسته و از سوی دیگر، گستره و دامنه این جامعیت علمی را فراتر از علوم الهی و مشتمل بر جمیع علوم بشری و قوانین علمی تجربی برآورد نموده اند.
از جمله نخستین و مشهورترین شخصیّتی که به شدت بر جامعیت عام و مطلق قرآن پای فشرده و این کتاب مقدس را جامع همه علوم بشری تجربی می داند، ابوحامد غزالی است. وی که سعی دارد تا نشان دهد تمام دانش های بشری را می توان از قرآن استخراج و استنباط نمود، چنین می نویسد: «اِنّ کلّ ما أشکل فهمه علی النظّار و اختلف فیه الخلائق فی النظریات و المعقولات ففی القرآن الیه رموز و دلالات علیه» (غزالی ۱۴۰۲ ج ۳: ۱۸-۱۶) وی در عین حال مدعی است که کلیه دانش های متقدمین و علومی که مقارن با نزول قرآن موجود بوده و علاوه بر آن سایر دانش هایی که بعد از قرآن، مکشوف خواهد شد جملگی در قالب تصریحات و یا اشارات قرآن، نازل شده است (نصیری ۱۳۹۲ ج ۳: ۳) غزالی که در ذیل مبحث آداب تلاوت قرآن از وجود علوم فراوان در این کتاب آسمانی، سخن می گوید، به این حد از ادعای خویش اکتفا نکرده و در نقلی از عالمان که خود نیز ظاهراً با آنان موافقت دارد- چنین می آورد که در قرآن هفتاد و هفت هزار و دویست علم وجود دارد چون برای هر کلمه ای علمی است و با محاسبه ظاهر و باطن کلمه و نیز حد و مطلع آنها عدد یاد شده چهار برابر نیز می شود (غزالی ۱۴۰۲ ج ۱: ۲۸۹) غزالی بر همین اعتقاد مبتنی بر جامعیت حداکثری قرآن در دیگر اثر خویش، اصرار ورزیده و این گونه اظهار می دارد که ریشه های علومی نظیر: طبّ، هیئت جهان، هیئت بدن حیوانات و تشریح اعضای آنها، علم سحر، طلسمات و غیر این ها، خارج از قرآن نیست (غزالی بی تا : ۲۵). و شواهد و نمونه های فراوانی از آیات وحی در ارتباط با علوم مختلف بیان می کند که استخراج علم پزشکی از آیه «وَ إِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِینِ» (شعراء:۸۰) از این قبیل است.
ابوالفضل مرسی از دیگر مفسرین مسلمانی است که همصدا با غزالی بر جامعیت علمی قرآن اذعان داشته و آن را جامع علوم اولین و آخرین حتی حرفه ها و صنایع گوناگون دانسته است. او می نویسد: «و قد احتوی القرآن علی علوم أخری من علوم الأوائل مثل الطب و الهیئه و الهندسه و الجبر و المقابله و النجامه و سائر الحرف و الصناعات» (ذهبی ۱۳۹۶ ج ۲: ۴۸۲-۴۷۸؛ معرفت ۱۳۷۴ج ۶: ۱۵) وی که بر استخراج علوم بشری و قوانین علمی تجربی از قرآن اصرار و اهتمام دارد، آن چنان افراط گرایانه به سمت جامعیت عام و حداکثری قرآن به پیش می رود که برای بسیاری از حرف و مشاغل زمینی و دنیوی همانند خیاطی، نجاری، صیادی، آهنگری، کشاورزی و دریانوردی، آیات آسمانی و وحیانی را متذکر می شود که استفاده از حروف مقطعه قرآن برای اثبات علم جبر شاهدی بر این مدعاست (رضایی اصفهانی الف ۱۳۸۵: ۴۴) از دیگر شخصیّت هایی که به دفاع از نظریه جامعیت حداکثری و فراگیر قرآن با تمرکز بر جامعیت علمی آن برخاسته، بدرالدین زرکشی است که ضمن اعتقاد به استخراج تمامی علوم از قرآن، از آیه «إِذَا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزَالَهَا» (زلزله: ۱) زمین لرزه سال ۷۰۲ هجری قمری را پیشگویی کرده است (زرکشی ۱۴۱۰ ج ۲: ۱۸۱). قرآن پژوه دیگری که به همراهی و هم صدایی با غزالی و مرسی در پذیرش دیدگاه پیش گفته آنان برخاسته، جلال الدین سیوطی است که از رهگذر اعتراف به اشتمال قرآن بر جمیع علوم حسی و تجربی، به تقویت نظریه جامعیت مطلق قرآن در آثار علمی خویش می پردازد (سیوطی ۱۴۰۵: ۵) و از آیه «وَ لَنْ یُؤَخِّرَ اللَّهُ نَفْساً إِذَا جَاءَ أَجَلُهَا…»(منافقون:۱۱) استفاده می کند که عمر پیامبر اکرم(ص) شصت و سه سال بوده است چرا که این آیه در سوره شصت و سوم قرآن واقع شده است (سیوطی ۱۴۰۷ج ۲: ۲۸۲-۲۷۱) همچنین از مطالبی که صاحب تفسیر روح المعانی در ذیل آیه «… مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْ ءٍ…»(انعام: ۳۸) آورده، چنین استنباط می شود که وی نیز بر جامعیت عام و حداکثری قرآن گرایش داشته است (آلوسی بغدادی ۱۴۱۵ ج۴: ۳۹). در میان معاصرین نیز تنها مفسری که به آراء قرآن شناختی غزالی در استخدام علوم مختلف تجربی بشری برای تفسیر آیات قرآن گرایش و وابستگی شدیدی پیدا کرده، طنطاوی است به گونه ای که وی حتی عنوان کتاب تفسیری خویش یعنی الجواهر فی تفسیرالقرآن را از جواهرالقرآن غزالی اقتباس می نماید. استفاده از دانش های حسی تجربی که در تفسیر طنطاوی به اوج خود رسیده به حدی است که وی در ذیل هر بحث تفسیری، انبوهی از علوم جدید تجربی را در لابه لای تفسیر خویش متذکر می شود که استخراج علم احضار ارواح از آیات مربوط به گاو بنی اسرائیل (بقره:۷۲-۶۷) را می توان نمونه ای از اعتقاد وی به جامعیت علمی و حداکثری قرآن، قلمداد نمود.(طنطاوی جوهری بی تا ج۱: ۸۹-۸۴) در میان مفسرین بنام شیعه نیز فیض کاشانی از طرفداران جامعیت حداکثری قرآن به شمار می رود. ایشان با تمسک به آیات و نیز روایاتی که بر ذوبطون بودن قرآن(مجلسی ۱۴۰۳ ج ۹۲: ۹۵ ، ج ۲۳: ۱۹۷)، وجود علوم اولین و آخرین در قرآن (کلینی ۱۳۶۳ ج ۲: ۵۹۹) و نیز وجود تمام علوم مورد نیاز امّت در قرآن (عروسی حویزی ۱۳۸۳ج ۲: ۷۴) دلالت می کند، به این دیدگاه به صورت خاص گرایش نشان داده است (فیض کاشانی ۱۴۱۶ ج ۱: ۵۷) .
در بررسی زمینه ها و دلایل شکل گیری نگرش مبتنی بر جامعیت عام و مطلق قرآن با رویکرد و تمرکز بر فراگیربودن قرآن در جمیع علوم حسی و تجربی که از قرن ششم هجری آغاز گردیده- که بعضاً در مواردی جامعیت افراطی نیز به خود گرفته است- علاوه بر ضرورت توجّه و تدبر جدّی در عوامل ذاتیِ درون متنی از قبیل دلالات ظواهر آیات و روایات، زمینه ها و عوامل عرضی برون متنی و خارجی پیدایی این دیدگاه قرآن شناختی از جمله ملاحظه همه جانبه پیشینه تاریخی پیدایش تفسیر علمی و نیز علل اصلی رشد آن را نباید نادیده انگاشت چرا که تفسیر علمی قرآن که از قرن دوم هجری آغاز گردید به طور عمده سه دوره زمانی را طی نموده است: در دوره اول که تا قرن پنجم ادامه داشته تلاش دانشمندان عموماً بر تطبیق قرآن با علوم متمرکز بوده است. در دوره دوم که از قرن ششم آغاز و تا قرن ها ادامه داشته برخی از مفسرین به استخراج علوم از قرآن و برخی دیگر به مخالفت با آن اقدام نمودند و دوره سوم از تفسیر علمی که با اوج گیری و رشد فوق العاده آن همراه بود از قرن هجدهم میلادی و همزمان با شیوع اندیشۀ تعارض علم و دین در اروپا آغاز و به تبع آن به ضعف و عقب نشینی کتاب مقدس و رواج اندیشه های الحادی و ضد دینی منجر گردید، عده ای از عالمان مسلمان با انگیزه دفاع از قرآن و اثبات نظریه تعامل علم و دین در مکتب اسلام و مقابله با دیدگاه اصالت حس از رهگذر استفاده از علوم و یافته های علمی به تفسیر علمی قرآن پرداختند تا از این دریچه نیز به اعجاز علمی قرآن، صحّه گذاشته و وحیانیت آن را اثبات نمایند (رضایی اصفهانی ب ۱۳۸۵ ج۲: ۱۹۳-۱۸۹). در یک قرن اخیر نیز روش تفسیر علمی در جوامع اسلامی مورد اقبال گسترده ای قرار گرفته تا جایی که شمار فراوانی از روشنفکران و مفسران و حتی متخصصین علوم تجربی هم به تفسیر و تطبیق آیات با استفاده و استمداد از علوم حسی و تجربی روی آوردند، هر چند که هر گروه و صنفی اهداف خاصی را از این رویکرد تفسیری دنبال می کردند. لذا شاید به همین دلایل و جهات پیش گفته شده، بوده است که این شیوه تفسیر که همواره با جذابیت خاص و علاقه وافری برای جوانان و به ویژه اقشار تحصیل کرده و متخصصین فنون مختلف همراه بوده در طول تاریخ از رشد یکسانی برخوردار نبوده است بلکه گاهی تحت تأثیر عواملی اوج گرفته و در ادواری دیگر، رونق خود را از دست داده است تا آنجا که گرایش افراطی اعتقاد به جامعیت عام قرآن از دوره دوم تفسیر علمی را که عمدتاً مبتنی بر تحمیل آراء و فرضیات ظنی علوم طبیعی بر قرآن و تأویل نادرست آیات آن بوده است باید در ردیف عوامل اصلی انحراف و انسداد باب تفسیر علمی قرآن دانست.
۲. جامعیت خاص و نسبی قرآن
برخلاف دیدگاه پیش گفته، طرفداران این نظریه بر این باورند که با توجّه به اصل مهم هدف شناسی نزول قرآن، مقصود خداوند از تبیان کل شیء بودن قرآن، جامعیت خاص و نسبی آن است نه جامعیت مطلق و فراگیر آن؛ چرا که قرآن، کتاب شریعت و هدایت است و در مسیر هدایت و تربیت جوامع بشری، جامع تمام قوانین و اصولی است که به طور مستقیم و یا غیرمستقیم در دایره هدایت و تأمین سعادت انسان ها تعریف و تبیین می شود. بنابراین، این عده از صاحبنظران از یکسو جامعیت قرآن را به مفهوم جامعیت هدایتی و تشریعی قرآن کریم اخذ نموده و از دیگر سو، قلمرو و دامنه این جامعیت را شامل و در بردارنده کلیات برنامه زندگی سعادتمندانه و جاودانه جوامع انسانی می دانند که در طول دوران حیات خود بدان برنامه جامع، نیاز و دسترسی داشته باشند. دیدگاه قرآن شناختی مبتنی بر عقیده جامعیت خاص و نسبی قرآن که از آن به دیدگاه جامعیت اعتدالی نیز تعبیر می شود، در پی آن است که ادّعای جامعیت قرآن را به لحاظ نوع رسالت و مأموریتی که این کتاب آسمانی داراست، ناظر و مختص به جنبه هدایتی و رشد اخلاقی و معنوی بشر در مقایسه با سایر شؤون و ابعاد زندگی انسان ها، تفسیر نماید همچنان که مثلاً اگر ادیب نحوی کتابی بنگارد و در مقدمه آن ادعا کند که همه چیز در این اثر جمع شده، قطعاً اطلاق مدعای وی ناظر به تمام مطالب و قواعدی است که به دانش نحو مربوط می شود، حال اگر مخاطبی انتظار داشته باشد که مباحث ریاضی و هندسه را در آن بیابد، توقعی نابجا خواهد بود.
باور به جامعیت اعتدالی و نسبی قرآن را می توان در کلام و آثار بسیاری از قرآن پژوهان و صاحبنظران اسلامی جستجو نمود: در همین راستا شیخ طبرسی عالم برجسته شیعه را باید از جمله شخصیّت های تفسیری دانست که به جامعیت هدایتی و شرعی قرآن رأی داده و آیه «…وَنَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْ ءٍ…»(نحل:۸۹) را اینگونه تفسیر می کند: «معناه: لیبین کلی شیء یحتاج الیه من أمور الشرع» (طبرسی ۱۴۱۵ ج۶: ۳۸۰) این در حالی است که بر اساس تفسیر فوق، جامعیت هدایتی و تشریعی قرآن بدین معناست که قرآن در مسیر هدایت بشریت، استراتژی ها و خطوط کلی مسائل را یادآور شده و تعیین و تبیین جزئیات آنها را به سنّت نبوی(ص) واگذار نموده است آنجا که خود قرآن نیز این مطلب را به روشنی متذکر شده است: «…وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ…»(نحل:۴۴) همچنان که این عالم شیعی در ادامه سخن پیشین خود به این مطلب هم توجّه داده و گفته است: «فانه ما من شیءٍ یحتاج الخلق الیه فی امر من امور دینهم، الّا و هو مبیّن فی الکتاب، امّا بالتنصیص علیه، أو بالإحاله علی ما یوجب العلم من بیان النبی(ص) و الحجج القائمین مقامه» (طبرسی ۱۴۱۵ ج ۶: ۳۸۰).
صاحب تفسیر الکشاف نیز که به جامعیت اعتدالی و نسبی قرآن، گرایش نشان داده است چنین می نویسد: «منظور از تبیان کلّ شیء در قرآن، جامع مسائل مربوط به حوزه هدایت و دین است» (زمخشری بی تا ج ۲: ۶۲۸) محمّد بن جریر طبری و فخررازی از دیگر مفسران اهل سنّت نیز هر یک در آثار خویش بر جامعیت نسبی و اعتدالی قرآن پای فشرده اند (طبری ۱۴۲۵ ج ۱۴: ۲۱۴؛ فخررازی ۱۳۷۹ ج ۱۹: ۱۰۲). ابواسحاق شاطبی از جمله دانشمندان اهل تسنن که به عنوان اولین و سرسخت ترین مخالف تفسیر علمی قرآن به ویژه با فهم و قرائتی که غزالی و مرسی از جامعیت فراگیر قرآن ارائه داده اند و شهرت یافته است، به نوعی بر جامعیت شرعی قرآن اذعان کرده و چنین می گوید: «قرآن برای بیان احکام آخرت و مسائل جنبی آن آمده است» (شاطبی بی تا ج ۲: ۷۸). و سرانجام علامه طباطبایی نیز ضمن اعتقاد به جامعیت نسبی و اعتدالی قرآن، گستره و دامنه این نوع از جامعیت را در حوزه هدایت و شریعت اسلامی، دانسته و چنین می نویسد: «ظاهر آن است که مقصود از کلّ شیءٍ اموری است که به هدایت بازگشت داشته و مردم در هدایت یابی خود بدان نیازمندند از قبیل: معارف متعلق به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهی و قصص و مواعظ که قرآن بیانگر تمام این امور است.» (طباطبایی ۱۳۷۹ج ۱۲: ۳۴۴) علامه طباطبایی همچنین در دیگر اثر قرآن شناختی خویش از جمله دلایل ارزشمندی قرآن در میان مسلمین را مرهون جامعیت هدایتی و نیز تأمین برنامه جامع زندگی سعادتمندانه انسان ها معرفی می نماید (طباطبایی ۱۳۷۵: ۴) .
البته آنچه در باب جامعیت نسبی و اعتدالی قرآن و نیز مجموع آراء طرفداران این دیدگاه گذشت، هرگز بدان معنا نیست که هیچ یک از باورمندان به این نگرش قرآن شناختی، از اشارات و قوانین قطعی علوم تجربی و براهین عقلی در مسیر تفسیر و تأویل آیات قرآن استمداد و استفاده نکرده باشند بلکه گروهی از مفسران قدیمی و نیز صاحب نظران معاصر که بر جامعیت هدایتی و شرعی قرآن نیز پای فشرده اند، با استفاده از روش تفسیر علمی به تبیین آیات ناظر به مسائل علمی پرداخته و به نوعی در راستای کشف و تقویت هر چه بیش تر جنبه های اعجاز علمی قرآن برآمده اند که تفسیرهایی همچون: مجمع البیان (طبرسی ۱۴۱۵ ج۳ : ۲۹۸)، الکشاف (زمخشری بی تا: ج۲: ۶۲۸)، مفاتیح الغیب (فخررازی ۱۴۱۱ج ۲: ۹۴)، المیزان (طباطبایی ۱۳۷۹ج ۱۸: ۳۸۲، ج۱۴: ۲۷۹) و نمونه (مکارم شیرازی ۱۳۶۴ ج۱: ۱۳۱، ج ۱۱: ۴۱۰، ج ۱۲: ۲۷۵) را باید از این دست برشمرد (بنگرید: رضایی اصفهانی ۱۳۷۵: ۴۳).
رویکرد امام خمینی به مسألۀ جامعیت قرآن
با وجود آنکه دیدگاه های قرآن شناختی امام خمینی عمدتاً تحت الشعاع اندیشه های سیاسی- انقلابی و نیز فقهی و عرفانی ایشان واقع شده و در میان اندیشمندان قرآنی معاصر، کمتر مورد آشنایی و شناخت قرار گرفته است امّا باید اذعان نمود که بنیادی ترین شاکله تفکر تشکیل حکومت دینی و نیز مهم ترین مبانی اندیشه های انقلابی امام را باید در اشاره ها و پیام های جاویدان مکتب انسان ساز قرآن و همچنین نگاه جامع ایشان به نقش بی بدیل آموزه های فراعصری این کتاب مقدس و کاربست دستورات جامع و جاودانه آن تلقی نمود. لذا از جمله مهم ترین و بنیادی ترین مباحث قرآن شناختی در دیدگاه امام خمینی را می توان در تبیین دقیق مسئله جامعیت قرآن جستجو نمود که این امر در اندیشه و کلام ایشان از اهمیت، جایگاه و رویکردی خاص برخوردار است. لذا مطالعه و مداقه همه جانبه اندیشه ها و گفتارهای قرآنی ـ تفسیری امام خمینی حکایتگر آن است که ایشان، به معنا و مفهوم دوم جامعیت قرآن یعنی جامعیت اعتدالی و خاص قرآن کریم اعتقاد و اصرار دارند نه جامعیت مطلق و فراگیر آن. البته چنین نگرش و بینش قرآن شناختی امام خمینی را می توان در باور عمیق و جامع ایشان به اصل ضرورت هدف شناسی نزول قرآن و نیز شناخت رسالت آن به ویژه از زبان و بیان خود قرآن جستجو نمود، لذا در دیدگاه امام به همان اندازه که شناخت مکانت و منزلت قرآن کریم مورد توجّه قرار گرفته است، مقصد شناسی و شناخت رسالت و مأموریت آن نیز از اهمیت بالا و والایی برخوردار است و در این باره چنین می فرماید: «ما باید مقصود از تنزیل این کتاب را قطع نظر از جهات عقلی برهانی، که خود به ما مقصد را می فهماند، از خود کتاب خدا اخذ کنیم. مصنّف کتاب مقصد خود را بهتر می داند» (امام خمینی ۱۳۸۰ :۱۹۳). در این عبارت علاوه بر توجّه به ضرورت هدف شناسی نزول قرآن، خود قرآن کریم نیز به عنوان بزرگ ترین منبع شناخت مقاصد و مدالیل قرآن مورد تأکید قرار گرفته است چرا که امام بر این باور است که مصنف قرآن یعنی خداوند متعال، هدف از انزال کتاب خویش را در آن تبیین نموده است:
اکنون به فرموده های این مصنّف راجع به شئون قرآن نظر کنیم، می بینیم خود می فرماید: «ذلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ…» این کتاب را کتاب هدایت خوانده، می بینیم در یک سوره کوچک چندین مرتبه می فرماید: «وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ» می بینیم می فرماید: «وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ » می فرماید: «کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیَاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبَابِ » (امام خمینی ۱۳۸۰: ۱۹۴-۱۹۳).
در این فراز، امام خمینی با استناد و استشهاد به نصوص صریحه آیات وحی، رسالت و مأموریت هدایتی قرآن کریم را به عنوان سرفصل مهم هدف شناسی نزول این متن مقدس یادآور می شود. این در حالی است که باورمندی به جامعیت نسبی و اعتدالی قرآن کریم به عنوان کتاب هدایت و شریعت را می توان با روشنی و صراحت هرچه تمامتر در تعابیر امام خمینی مشاهده نمود آنجا که در این باره چنین می فرماید: «بدان که این کتاب شریف، چنانچه خود بدان تصریح فرموده، کتاب هدایت و راهنمای سلوک انسانیّت و مربّی نفوس و شفای امراض قلبیّه و نوربخش سیر الی الله است» (امام خمینی ۱۳۸۰: ۱۸۴). بنابراین، مبنای گرایش امام خمینی به طرفداری و دفاع از نظریه جامعیت اعتدالی و هدایتی قرآن کریم را باید در نگرش کلان ایشان به شئون و رسالت های خاص قرآن از رهگذر رسالت هدایتی و نیز رسالت تربیتی- معرفتی قرآن جستجو نمود، همچنانکه تلویحاً و به طور غیرمستقیم می توان دیدگاه امام در تخطئه نظریه جامعیت عام و حداکثری قرآن را از کلام قاطع ایشان، استقصاء و استنباط نمود:
صاحب این کتاب سکّاکی و شیخ نیست که مقصدش جهات بلاغت و فصاحت باشد؛ سیبویه و خلیل نیست تا منظورش جهات نحو و صرف باشد؛ مسعودی و ابن خلّکان نیست تا در اطراف تاریخ عالم بحث کند؛ این کتاب چون عصای موسی و ید بیضای آن سرور، یا دم عیسی که احیاء اموات می کرد نیست که فقط برای اعجاز و دلالت بر صدق نبی اکرم آمده باشد؛ بلکه این صحیفه الهیّه کتاب احیاء قلوب به حیات ابدی علم و معارف الهیّه است، این کتاب خدا است و به شئون الهیّه جلّ و علا دعوت می کند(امام خمینی ۱۳۸۰: ۱۹۴).
قلمرو جامعیت قرآن در بیـان امام خمینـی
امام خمینی که همواره بر ماهیت آسمانی و حقیقت ماورایی قرآن کریم اذعان داشته و با تکیه بر وحیانیت قرآن، آن را جامع برنامه های کلام هدایتی و تربیتی بشر در محور جامعیت اعتدالی و منطقی توصیف نموده است، به تبیین و تحلیل ابعاد و مؤلفه هایی از دامنه جامعیت هدایتی قرآن پرداخته است که از عمق آگاهی و شناخت همه جانبه ایشان از مجموع ظرفیت ها، توانمندی ها و کارآمدهای تام و تمام قرآن در حوزه ها و شئون مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان ها حکایت دارد.
۱. جامعیت تبیینی قرآن
مراد از جامعیت تبیینی قرآن در دیدگاه امام آن است که ایشان از رهگذر اعتقاد به تبیان کلّ شیءٍ بودن قرآن، این کتاب آسمانی را بیان کننده همه سؤالات و نیازمندی های بشریت برای رسیدن به سعادت و کمال حقیقی وی می داند که احکام و دستورات هر یک در قرآن به روشنی انعکاس یافته است. آنجا که امام چنین می فرماید:
قرآن مجید و سنّت شامل همه دستورات و احکامی است که بشر برای سعادت و کمال خود احتیاج دارد. درکافی فصلی است به عنوان «تمام احتیاجات مردم در کتاب و سنّت بیان شده است» و «کتاب» یعنی قرآن، «تبیانُ کُلِّ شیءٍ» است. روشنگر همه چیز و همه امور است. امام سوگند یاد می کند (طبق روایات) که تمام آنچه ملت احتیاج دارد در کتاب و سنّت هست و در این شکی نیست(امام خمینی ۱۳۸۱: ۲۹).
امام خمینی علاوه بر بیان گستره جامعیت تبیینی قرآن در مرحله نظری به این جامعیت در مرحله عینی و عملی در منطق رفتاری و رسالی انبیاء الهی نیز اشاره نموده که این موضوع چگونه در آموزه های مربوط به نبوت عامه و همچنین آموزه های جامع نگرانه قرآن مورد اهتمام جدی قرار گرفته است و از این جهت میان قرآن و سنّت، ترابط و تعامل جامعی از حیث مقصدشناسی وجود دارد:
انبیا هم همان چیزهایی که مربوط به روح و مربوط به مقامات عقلیه و مربوط به مراکز غیبیه است برای ما بیان کرده اند، و قرآن هم بیان کرده است و اهلش می دانند، و هم آن چیزهایی که وظایف شخصیه است و دخیل در ترقیات انسان و تکامل انسان است، در سنّت و در کتاب بیان شده است و هم آن چیزهایی که مربوط به اجتماع است و امور سیاسی است و امور اجتماعی است و راجع به تنظیم و تربیت اجتماع است، بیان فرموده است(امام خمینی ۱۳۸۵ج ۳: ۲۳۷).
۲. جامعیت تربیتی قرآن
با مطالعه نگاه ها و نگاشته های قرآن شناختی امام خمینی باید اذعان نمود که بیش ترین حجم از سخنان و مکتوبات ایشان در خصوص تبیین گستره و قلمرو جامعیت قرآن به بیان مؤلفه ها ی جامعیت تربیتی قرآن اختصاص یافته است تا جایی که امام نیز دامنه جامعیت تربیتی و معرفتی قرآن را متمایزتر و ممتاز تر از سایر ابعاد و شئون جامعیتی آن دانسته است که البته خاستگاه چنین بینشی را باید در پافشاری ایشان بر اصل جامعیت خاص و اعتدالی قرآن جستجو نمود. از این رو، امام درباره جامعیت تربیتی و معرفتی قرآن چنین می فرماید:
قرآن شریف، با آنکه جامع همه معارف و حقایق اسماء و صفات است و هیچ کتاب آسمانی و غیر آن، مثل آن، مُعرِّفی ذات و صفات حق تعالی را ننموده و همین طور جامع اخلاق و دعوت به مبدأ و معاد و زهد و ترک دنیا و رفض طبیعت و سبک بار شدن از عالم ماده و رهسپار شدن به سرمنزل حقیقت است، به طوری که مثل آن متصور نیست؛ مع ذلک چون سایر کتب مصنَّفه مشتمل نشده بر ابوابی و فصولی و مقدّمه و خاتمه و این از قدرت کامله منشیء آن است که محتاج به این وسایل و وسایط در القاء غرض خود نبوده. و از این جهت می بینیم که گاهی با نصف سطر، برهانی را که حکماء با چندین مقدمات باید بیان کنند، به صورت غیر شبیه به برهان می فرماید (امام خمینی ۱۳۸۲: ۶۳-۶۲).
در عبارات فوق که صراحتاً از جامعیت قرآن با تعبیر «قرآن شریف جامع همه معارف و حقایق» یاد شده است، امام خمینی از یکسو با نگاهی ژرف و عمیق و در عین حال جامع و تفصیلی به جامعیت تربیتی و معرفت شناختی قرآن با تکیه بر یادکرد آن از معارف و حقایق توحیدی در قالب های شناخت اسماء و صفات الهی پرداخته و سپس با نگاهی مقایسه ای و مقارنه ای میان قرآن، این کتاب مقدس و آسمانی با سایر کتاب های آسمانی و غیر آن از ابتدا تاکنون چنین استنباط و استنتاج می نماید که هیچ کتاب آسمانی و غیر آسمانی در معرفی جامعیت ابعاد و زوایای پیدا و پنهان مسائل خداشناختی و توحیدی همانند قرآن نیست و به پای آن نمی رسد و از سوی دیگر، با رویکردی ریزبینانه و تیزبینانه نسبت به مهم ترین و کاربردی ترین مباحث تربیتی قرآن، همانند اخلاقیات، مرگ اندیشی و آخرت گرایی این بخش از آموزه های ظریف و دقیق قرآن را در اوج کمال و جامعیت آن با رویکردهای تربیتی، معرفتی و هدایتی بیان می کند به گونه ای که قرآن کریم را طلایه دار و تک سوار میدان مقایسه با کتاب های پیشین آسمانی و غیر آسمانی می داند. امام خمینی در بیانی دیگر، قلمرو جامعیت تربیتی و اخلاقی قرآن را این گونه توصیف می نماید: «کتابی است که آدمی باید از اینجا تا آخر دنیا و تا آخر مراتب حرکت بکند، یک همچون کتابی است که هم معنویات انسان را درست می کند و هم حکومت را درست می کند». همه چیز توی قرآن هست» (امام خمینی ۱۳۸۵ ج ۳: ۳۴۹). و در فرازی دیگر، قرآن را معلّم انسان ها و نیز نسخه تربیت بشر، معرفی و چنین می فرماید: «انسان همه چیز است و باید همه احتیاجاتش را قرآن تأمین بکند، انسان یک اعجوبه ای است که همه عالم است، و قرآن یک اعجوبه ای است که اداره انسان را به همه اقشار می کند. در عین حالی که فقیه درست می کند، حکیم درست می کند، فیلسوف درست می کند، شمشیر زن درست می کند، جنگجو درست می کند» (امام خمینی ۱۳۸۵ ج ۶: ۲۸۷). ایشان در بیانی دیگر، به جنبه خاصی از جامعیت تربیتی قرآن متناسب با شخصیّت نامحدود انسان اشاره و چنین می فرماید: «انسان غیر محدود است و مربی انسان غیر محدود است و نسخه تربیت انسان که قرآن است غیر محدود است، نه محدود به عالم طبیعت و ماده است، نه محدود به عالم غیب است، نه محدود به عالم تجرد است، همه چیز است» (امام خمینی ۱۳۸۵ ج ۱۲: ۴۲۲).
دقت و تأمل در این قسمت از بیانات قرآن شناختی امام نشانگر آن است که ایشان از یکسو به عظمت و کرامت انسان و شگفتی ها و پیچیدگی های عالم خلقت انسان اشاره می کند و این آفریده را اعجوبه ای از اعجوبه های عالم آفرینش معرفی می کند که مدار همه عالم در منظومه آفرینش است و از سوی دیگر، قرآن را نیز از دیگر اعجوبه های هستی معرفی می کند که در راستای تأمین برنامه سعادت بخش زندگی انسان فرو فرستاده شده است. لذا در این سخن امام، میان انسان و قرآن یک رابطه تنگاتنگ منطقی برقرار شده که هر دو مظهری از مظاهر خلقت و اراده الهی بوده و از آنجا که انسان اشرف مخلوقات و مدار آفرینش است، تنها قرآن کریم است که از صلاحیت تعلیم و تربیت انسان ها و تأمین نیازهای آنان برخوردار است. این در حالی است که امام از زاویه و دریچه دیگری به ارتباط هماهنگ و مستقیم میان انسان و قرآن اشاره نموده و نسخه تربیتی انسان را به دست قرآن می داند؛ زیرا انسان را موجودی غیرمحدود می داند که باید مربی وی نیز غیرمحدود باشد و این نامحدود بودن را فقط قرآن که از جامعیّت تربیتی و هدایتی برخوردار است، می تواند عهده دار باشد. چرا که ایشان قرآن را جامع تمام معارف دانسته و می فرماید: «قرآن، مشتمل بر تمام معارف است و تمام مایحتاج بشر است» (امام خمینی ۱۳۸۵ج ۲۰: ۲۴۹).
۳. جامعیت تقنینی قرآن
امام خمینی بر این باور است که قرآن کریم در باب قانونگذاری و قوانین موضوعه نیز از چنان جامعیت و شمولی برخوردار است که می تواند در سایه تبیین قوانین الهی، سعادت و زندگی انسان را در تمام مراحل حرکت وی تأمین نماید، بدون آنکه از مأموریت هدایتی و تربیتی خویش خارج و یا منحرف شود. از این رو امام جامعیت تقنینی قرآن را اینگونه تبیین می نماید:
قانون های کلی اساسی مانند قانون مالیات و قانون قضا و قانون نظام و قانون ازدواج و طلاق و قانون میراث و قانون معاملات از قبیل تجارت و اجاره و صلح و هبه و مزارعه و شرکت و مانند آنها و قانون ثبت و قانون مجازات عمومی مانند حدود و قصاص و قانون تبلیغات و قانون جلوگیری از منکرات مانند شرب مسکرات و قمار بازی و ساز و نواز و زنا و لواط و سرقت و خیانت و قتل و غارت و قانون تطهیر و تنظیف و قانون کلی عبادات مانند: نماز و روزه و حج و وضو و غسل و امثال آنها، همه در قرآن وارد است(امام خمینی بی تا: ۳۱۵).
امام خمینی در این بخش از بیانات خویش از یکسو، دین اسلام و حکومت اسلامی را دین قانون و حکومت مبتنی بر قانون مداری معرفی کرده و از سوی دیگر، قرآن کریم را مشتمل و دربردارنده قوانین کلی اساسی در تمامی ابعاد زندگی و مراحل حرکت انسان در مسیر هدایت، پیشرفت و توسعه مدنی می داند. قوانینی که قرآن چیزی از آنها را فروگذار نکرده است شامل قوانین حقوقی و مدنی، قوانین خانوادگی و اجتماعی، قوانین اقتصادی، قوانین فرهنگی، قوانین عبادی و تربیتی و حتی قوانین بهداشتی و نظام سلامت بشریت است. بنابر عقیده امام از آنجا که قرآن کریم از جامعیّت و هماهنگی کاملی در برنامه ریزی و هدایت انسان ها در مسیر ایصال آنان به زندگی سعادتمندانه و تکاملات معنوی و اجتماعی برخوردار است، امکان ندارد که برای این سیر پیشرفت و تعالی از حیث قانون مداری و برنامه محوری، عاری و خالی باشد، بلکه برعکس، این کتاب آسمانی در کنار برخورداری از جامعیّت تبیینی و نیز جامعیّت تربیتی و معرفتی از چنان ظرفیت و جامعیّت بالای تقنینی نیز بهره مند است که برای آحاد بشر از حیث زندگی فردی و زندگی اجتماعی و مدنی در تمام سطوح و ابعاد آن، با ارائه نمونه ها و الگوهای موفق جوامع الهی و توحیدی که بر منهج قانون گرایی حرکت کرده اند، برنامه جامع و مدونی را طراحی و عرضه می نماید که مبانی و زیرساخت های کلی این قوانین در شئون گوناگون حیات دنیوی و اخروی انسان ها قابل احصا و اجراست به گونه ای که در این برنامه ریزی قانون مدارانه خویش، همه زوایای زندگی و دریچه های رشد و نیز استعدادهای بالقوه و بالفعل انسان ها را لحاظ کرده و حتی از بیان مسائل بهداشتی و سلامت فردی آنان نیز غفلت نکرده است.
امام خمینی در فرازی دیگر، از حیث جامعیّت و اثرگذاری، منابع اصیل و بنیادی معارف اسلامی نظیر قرآن و حدیث را بیش از پرداخت ها و اجتهادات دانشمندان اسلامی در طول اعصار و قرون متمادی دانسته و می فرماید: «قرآن و کتاب های حدیث، که منابع احکام و دستورات اسلام است، با رساله های عملیه، که توسط مجتهدین عصر و مراجع نوشته می شود، از لحاظ جامعیّت و اثری که در زندگانی اجتماعی می تواند داشته باشد به کلی تفاوت دارد، نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادی آن، از نسبت صد به یک هم بیشتر است.» (امام خمینی ۱۳۸۱: ۱۱) از این رو، امام با اعتقاد به فراگیر بودن موضوعات قرآنی که اکثریت این موضوعات به مباحث اجتماعیات قرآن برمی گردد و تنها بخشی از آیات به مسائل عبادی و احکام عملی اشاره و اشتمال دارند، درصدد آن برآمده که موضوع اجتماعیات قرآن را با مقوله وضع قوانین کلی حیات بشری پیوند دهد که این امر به معنی قانونگذاری قرآن در مسائل و شئون گوناگون حیات اجتماعی انسان هاست. به هر حال ایشان معتقدند که قرآن در بحث قانونگذاری جامعیت دارد، از این جهت که قوانینی را که لازم بوده به صورت کلی بیان کرده و تبیین جزئیات آن را برعهده پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) گذاشته است همچنان که خود قرآن کریم نیز در این باره می فرماید: «بِالْبَیِّنَاتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ…»(نحل: ۴۴) و از امام باقر(ع) نیز روایت شده که می فرماید: «تبیین قرآن با حضرت رسول اکرم(ص) و سپس برعهده ماست، هر وقت نیازمند تفسیر آن بودید به ما مراجعه کنید» (فرات کوفی ۱۴۱۰: ۲۵۸). امام خمینی درباره جامعیّت تقنینی قرآن در فرازی دیگر، آن را با منطق عقل و خرد مورد مداقه و تأکید قرار داده و جهانشمولی قوانین قرآن و مکتب اسلام را بر اساس گواه خرد و حتی گواه تاریخ، مورد استناد، استشهاد و داوری قرار داده چنین می فرماید:
ما گواه از خرد داریم بر اینکه قانون اسلام امروز هم برای تمام بشر قانون است و باید همه بر آن به ناچار گردن بنهند، پس از آنکه به حکم روشن عقل برای بشر قانون لازم است و جهان و جهانیان نیازمند به دستور و قانونند و کشور های جهان را بدون قانون اداره نتوان کرد، می گوییم خدای جهان آیا حق قانونگذاری برای بشر دارد یا ندارد؟ اگر بگویید ندارد علاوه بر آنکه برخلاف حکم خرد سخن راندید و خدا را بی ارج شمردید، می گوییم پس چرا در قرآن و دیگر کتاب های آسمانی برای بشر قانون فرستاد و برخلاف وظیفه خود رفتار کرد. ناچار باید بگوییم خدا حق قانونگذاری دارد(امام خمینی بی تا: ۳۰۸).
۴. جامعیت فرا زمانی و فرا مکانی قرآن
امام در نگاه قرآن شناسی خویش، تمام تعالیم و آموزه های اخلاقی، تربیتی، معرفتی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، جهادی و حقوقی قرآن را فراتر از محدودیت های عصری و یا مرزهای جغرافیایی دانسته و قرآن را کتاب هدایت برای همه عصرها معرفی می نماید. بر این مبنا، ایشان بر جامعیّت زمانی و مکانی قوانین و معارف حقه قرآن، پای فشرده و آن را راهنمای همیشگی بشریت در طول تمامی اعصار و قرون دانسته که قلمرو جغرافیایی آن تمام سرزمین ها و ملت ها و ملیت های دنیاست. آنجا که می فرماید: «آنکه قانون اسلام را آورده است خداست، خداست که محیط بر همه چیزهاست، بر همه اعصار است. قرآن است که کتاب همه اعصار است، دستورات رسول الله است که برای همه اعصار است.»(امام خمینی ۱۳۸۵ج ۸: ۱۷۱). امام خمینی ریشه و علت غایی این جامعیّت و جاودانگی زمانی قرآن را، ناشی از وحیانیت این کتاب آسمانی و همچنین عظمت و قدرت کاملۀ پدید آورنده آن؛ یعنی خداوند متعال می داند چرا که قرآن کلام خداست و از آنجا که خداوند دارای مقام احاطه بر تمامی امور عالم است که هیچ گاه در کالبد زمان ها محدود و محصور نمی شود، از این رو، قرآن کریم نیز که رشحه و جلوه ای از رشحات عظمت و احاطه قدرت تامه الهی است، از جامعیت فرا زمانی و فرا عصری برخوردار خواهد بود و لذا همانند پدیدآورنده خود در قید زمان، محصور و محبوس نمی شود.
امام همچنین از مسئله فرا زمانی و فرا عصری بودن سیره و سنّت رسول خدا(ص) به موازات جاودانگی قرآن سخن به میان می آورد و بر این باور است که همچنان که اسلام و قرآن از جامعیّت زمانی و جغرافیایی برخوردارند، سنّت رسول الله(ص) که مهم ترین منبع و آبشخور معارف اسلام پس از قرآن است، نیز دستخوش محدودیت های زمانی و مکانی نخواهد شد و تا قیام قیامت بر بام عصر ها و نسل ها حکومت خواهد نمود. همچنان که باورمندی امام مبنی بر جاودانگی و جامعیّت قرآن و نیز سنّت رسول الله(ص) را به وضوح می توان در عبارات صریح خود قرآن، جستجو نمود: «تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیراً» (فرقان:۱) و نیز می فرماید: «وَ مَا أَرْسَلْنَاکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ » (انبیاء:۱۰۷). پیداست که قرآن کریم، تعالیم فرقانی خویش را به عنوان «نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ» و مأموریت پیامبر خاتم(ص) را در گسترۀ «رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ» بیان داشته و سپس هر دو را به جلوه گاه ربوبیت الهی، پیوند می دهد: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ »(فاتحه:۲).
امام خمینی در گفتاری دیگر نیز، به شیوه ای از جاودانگی و ابدیت تعالیم انسان ساز قرآن و به ویژه حکمت این جاودانگی چنین سخن می گوید:
باید بدانیم حکمت آنکه این کتاب جاوید ابدی که برای راهنمایی بشر به هر رنگ و ملیت و در هر قطب و قطر، تا قیام ساعت نازل گردیده است، آن است که مسائل مهم حیاتی را چه در معنویات و چه در نظام ملکی زنده نگه دارد و بفهماند که مسائل این کتاب برای یک عصر و یک ناحیه نیست، و گمان نشود قصد ابراهیم و موسی و محمّد(ص) مخصوص به زمان خاصی است(امام خمینی ۱۳۸۵ج ۲۰: ۹۳).
علامه طباطبایی نیز در بیانی همسو با بینش امام خمینی درباره جاودانگی و جامعیّت فرا زمانی و فرا مکانی قرآن چنین می نویسد: «قوانینی که در قرآن برای هدایت بشر مطرح شده است اگر در کتاب دیگری می بود، باز می توانست برای همه اعصار باشد، قوانین قرآن به گونه ای است که انحصار به زمان و مکان خاصی ندارد و همواره پابرجاست» (طباطبایی ۱۳۷۵ : ۲۳).
۵. جامعیت قرآن در تمام مصالح انسـانـی
امام خمینی بر این عقیده است که قرآن جامع و شامل تمام مصالح بشری و ضامن سعادت انسان در دنیا و آخرت است آنگونه که این کتاب مقدس، از بیان هیچ مصلحتی فروگذار نکرده و برای ایصال وی به سعادت هر دو جهان، میان مادیّت و معنویت، اتصال و پیوند ناگسستنی برقرار کرده است. ایشان در این باره می فرماید: «ما یک همچو کتابی داریم که مصالح شخصی، مصالح اجتماعی، مصالح سیاسی، کشورداری و همه چیزها در آن هست، البته با آن تفسیرهایی که از اهل تفسیر وارد شده است و ما به رأی خودمان نمی توانیم قرآن را تأویل کنیم» (امام خمینی ۱۳۸۵ ج ۱۸: ۴۲۳) ایشان همچنین در بیانی دیگر از جامعیت قرآن در مصالح انسانی سخن گفته و آن را بیمه کننده سعادت همه بشریت در دنیا و آخرت معرفی نموده است: « «قرآن کریم» ی که سعادت همه بشر را بیمه کرده است. «قرآن کریم»ی که هر کس در زیر بیرق او واقع بشود، در دنیا و آخرت سعید است» (امام خمینی ۱۳۸۵ ج ۶: ۱۰۱). این در حالی است که بر اساس بیان روشنگرانه امام خمینی با تأکید بر جامعیت نسبی و اعتدالی قرآن، می توان برنامه جامع قرآن برای رشد همه جانبه شخصیّت انسان در ابعاد مادّی و معنوی را به طور دقیق فرا گرفت: «[قرآن] کتاب تعمیر مادیت نیست؛ همه چیز است. انسان را به تمام ابعاد تربیت می کند، مادیات را قبول دارد، در پناه معنویات؛ و مادیات را تبع معنویات قرار می دهد» (امام خمینی ۱۳۸۵ج ۷: ۵۳۲).
نتایج مقاله
مهم ترین نتایج و دستاوردهای مقاله حاضر را می توان به شرح ذیل، تقریر نمود:
۱. مسئله جامعیت قرآن که از مسلمات اعتقادی متفکرین اسلامی در ادوار مختلف تاریخ تفسیر قرآن است، به رغم اهمیت و جایگاه ویژه ای که در عرصۀ مبانی قرآن شناختی داراست، مورد اعتنا و اهتمام درخور و جدّی مفسرین قرآن قرار نگرفت و آنچه که در کتب تفسیری به عنوان جامعیت قرآن، انعکاس یافته است عمدتاً تحت الشعاع و متداخل در مبحث روش شناسی تفسیر علمی آیات بوده است.
۲. هر چند که قرآن پژوهان مسلمان به اتفاق و یکصدا بر موضوع جامعیت قرآن، رأی داده اند امّا بر تعریف یکسانی از مفهوم جامعیت قرآن و نیز تعیین مرزهای مشترکی از قلمرو جامعیت این کتاب آسمانی، دست نیافته اند بلکه برخی از آنان در راه هایی گام نهاده اند که انتقاد شدید سایر عالمان قرآنی را علیه خود برانگیخته اند.
۳. به نظر می رسد که طرفداران نظریه جامعیت علمی قرآن که بر جامعیت عام و فراگیر آیات قرآن، پای می فشارند، در شناخت حقیقت ماورایی و وحیانی قرآن و نیز درک رسالت ها و مأموریت های اساسی این کتاب آسمانی به نوعی دچار خطای راهبردی شده اند چرا که اساساً اصرار بر چنین نگرشی از یکسو برخلاف نصوص صریحۀ قرآن مبنی بر اصل هدایت گری این کتاب از رهگذر هدف شناسی نزول آن تلقی شده و از سوی دیگر پیامدهای جبران ناپذیری از قبیل انگاره های بشری بودن و زمینی بودن قرآن را در پی خواهد داشت که قطعاً به تضعیف موقعیت و رسالت جهانی و جاودانه این نازله غیبی منجر خواهد شد.
۴. اگرچه آراء و آثار قرآنی- تفسیری امام خمینی به نسبت سایر ابعاد شخصیتی و علمی ایشان کمتر مورد توجّه و پرداخت محققان قرار گرفته است، ولی به جرأت می توان مدعی شد که اوج و عمق اندیشه ها و دیدگاه های قرآنی- تفسیری ایشان در بسیاری از مسائل و موضوعات خطیر قرآن شناختی، از ظرافت، جامعیت و نیز ابتکار برخوردار است همچنانکه مسأله جامعیت قرآن، شاهد گویایی بر این مدعاست.
۵. امام خمینی با اعتقاد و اتکاء به اصل هدف شناسی نزول قرآن و نیز درک همه جانبه رسالت آن، قرآن را کتاب هدایت و تربیت انسان ها قلمداد نموده و بر جامعیت خاص قرآن در راستای هدایت و تربیت مادّی و معنوی بشر تأکید ورزیده است. از همین روی، امام ضمن انتقاد غیر مستقیم و تلویحی به طرفداران دیدگاه جامعیت مطلق و فراگیر قرآن و ردّ ادله آنان، بر جامعیت اعتدالی و منطقی قرآن رأی داده است.
۶. آنچه در دیدگاه قرآن شناختی امام خمینی در خصوص مسأله جامعیت قرآن از اهمیت و اولویت ویژه ای برخوردار است، رویکردها و پرداخت های جامع، کلان و گسترده ای است که ایشان در تعیین دامنه و گستره جامعیت قرآن تبیین و تقریر نموده و همین امر باعث برجستگی و نیز متفاوت و متمایز شدن اندیشه جامعیت قرآن در نگره امام از دیگر صاحبنظران اسلامی گردیده است. از همین روی، دامنه و گستره جامعیت قرآن در دیدگاه امام خمینی را می توان در مؤلفه هایی همچون: جامعیت تبیینی، جامعیت تربیتی، جامعیت تقنینی، جامعیت فرا زمانی و فرا مکانی و نیز جامعیت در تمام مصالح انسانی جستجو نمود.
۷. نقش اعتقاد به ابعاد و قلمرو گسترده جامعیت قرآن در دیدگاه قرآن شناختی امام خمینی در راستای شکل گیری و پیروزی انقلاب اسلامی ایران و به تبع آن تشکیل حکومت دینی را نباید از نظر دور داشت.
منابع
- آلوسی بغدادی، سید محمود. (۱۴۱۵ق) روح المعانی فی تفسیرالقرآن العظیم، بیروت: دارالکتب العلمیه.
- امام خمینی، سید روح الله. (۱۳۸۱)ولایت فقیه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ یازدهم.
- ــــــــــ . (۱۳۸۰)آداب الصلوه، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دهم.
- ــــــــــ . (۱۳۸۲) شرح حدیث «جنود و عقل و جهل»، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ هشتم.
- ــــــــــ . (۱۳۸۵) صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ چهارم.
- ــــــــــ . (بی تا) کشـف اسـرار، تهران: انتشارات مصطفوی.
- ذهبی، محمد حسین. (۱۳۹۶ق) التفسـیر و المفسـرون، بی جا: دارالکتب الحدیث.
- رضایی اصفهانی، محمد علی. (۱۳۷۵) درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، قم: انتشارات اسوه.
- ــــــــــ . (الف ۱۳۸۵) پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، قم: انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم قرآن.
۱۰ ــــــــــ . (ب ۱۳۸۵) منطق تفسیر قرآن ۲، قم: انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی.
- زرکشی، بدرالدین محمّد. (۱۴۱۰ق) البـرهـان فی علـوم القـرآن، بیروت: دارالمعرفه.
- زمخشری، محمّد بن عمر. (بی تا) الکشـاف، بیروت: دارالکتاب العربی.
- سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن. (۱۴۰۵ق) الاکلیل فی استنباط التنزیل، بیروت: دارالمعرفه.
- ــــــــــ . (۱۴۰۷ق) الاتقان فی علوم القرآن، بیروت: دارالکتب العلمیه.
- شاطبی، ابواسحاق. (بی تا) المـوافقــات، بیروت: المرکز العربی للکتاب.
- طباطبایی، سیّد محمّد حسین. (۱۳۷۵) قرآن در اسلام، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.
- ــــــــــ . (۱۳۷۹) المیزان فی تفسیرالقرآن، قم: انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
- طبرسی، فضل بن حسن. (۱۴۱۵) مجمع البیان فی تفسـیرالقـرآن، بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
- طبری، محمّد بن جریر. (۱۴۲۵ق) جامـع البیـان، بیروت: دارالفکر.
- طنطاوی جوهری. (بی تا) الجواهـر فی تفسـیرالقـرآن، بیروت: دارالفکر.
- عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه. (۱۳۸۳ق) تفسـیر نورالثقلیـن، قم: المطبعه العلمیه.
- غزالی، ابوحامد. (۱۴۰۲ق) احیـاء علـوم الدیـن، بیروت: دارالمعرفه.
- ــــــــــ . (بی تا) جواهـر القـرآن، بیروت: المرکز العربی للکتاب.
- فخررازی، محمد بن عمر. (۱۳۷۹) مفاتیـح الغیـب، تهران: انتشارات اساطیر.
- فرات کوفی، ابوالقاسم فرات بن ابراهیم. (۱۴۱۰ق) تفسیر فرات کوفی، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- فیض کاشانی، محمد محسن. (۱۴۱۶ق) التفسـیر الصافـی، قم: مؤسسه الهادی.
- کلینی، محمد بن یعقوب. (۱۳۶۳) الکـافـی، تهران: دارالکتب العلمیه.
- مجلسی، محمد باقر. (۱۴۰۳ق) بحـارالانـوار، بیروت: مؤسسه الوفاء.
- معرفت، محمد هادی. (۱۳۷۴) التمهـید فی علـوم القـرآن، قم: دفتر نشر اسلامی.
- مکارم شیرازی، ناصر. (۱۳۶۴) تفسـیر نمونـه، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
- نصیری، علی. (۱۳۹۲) «ویژگی های قرآن کریم از نگاه امام خمینی»، مجموعه مقالات همایش اندیشه های قرآنی امام خمینی، تهران: مؤسسه چاپ و نشر عروج.
پژوهشنامه متین/سال هفدهم/شماره شصت و هفت/ تابستان ۱۳۹۴/صص ۲۲-
نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده: فیض اله اکبری دستک