تولی و تبری در منابع دینی

تولی و تبری در منابع دینی

۱۴۰۰-۰۶-۲۸

434 بازدید

 ما در اسلام دو اصل «تولّی» و «تبرّی»، یابه تعبیر دیگر: «حبّ فی اللّه» و «بغض فی اللّه» داریم که هر دو در واقع اشاره به یک حقیقت است. طبق این دو اصل مهم و اساسی ما موظفیم دوستان خدا را دوست بداریم و دشمنان خدا، پیامبران و امامان را دشمن بداریم. این دستور به قدری مهم است. که در آیات قرآن به عنوان نشانه ایمان و در روایات اسلامی به عنوان «اَوثَقُ عَری الایمان؛ محکم ترین دستگیره ایمان» معرفی شده و تا «تولّی و تبرّی» نباشد بقیه اعمال، عبادات، احسان و انفاقات بی حاصل و غیر مقبول شمرده شده است.(۱)

هر انسانی در زندگی خود الگو و پیشوایی دارد که سعی می کند خود را به او نزدیک ساخته و پرتوی از صفات او را در درون جان خود ببیند. به تعبیر دیگر: در درون انسان جایی برای اسوه ها و قهرمان ها است و به همین دلیل تمام ملّت های جهان در تاریخ خود به قهرمانان واقعی و گاه، پنداری توجه و دل بسته اند و بخشی از فرهنگ و تاریخ خود را بر اساس وجود آن بنا کرده اند. در مجالس خود از آن ها سخن می گویند و آن ها را می ستایند، به آن ها عشق ورزیده و سعی می کنند تا خود را از نظر صفات و روحیات به آن ها نزدیک سازند.

 اضافه براین، اصل «محاکات» و هم رنگ شدن با دیگران؛ مخصوصاً افراد پر نفوذ و با شخصیتیکی از اصول مسلّم روانی است. مطابق این اصل، انسان کششی در وجود خود به سوی هماهنگی و هم رنگی با دیگران؛ مخصوصاً با قهرمانان و پاکان احساس می کند. به همین علّت، به سوی اعمال و صفات آنان جذب می شود. هر ملّتی دشمن یا دشمنانی دارند که در مناسبت های مختلف و به شکل های گوناگون از آن ها اظهار نفرت و بیزاری می کنند و حتی فرزندان را با بغض آن ها تشویق و ترغیب می کنند.

 آن جذب و انجذاب ها در برابر افرادی که انسان نسبت به آن ها ایمان کاملی دارد و آن ها نیز انسان های پاک و وارسته ای هستند بسیار نیرومندتر و جذاب تر است.  چنان که دفع و اندفاع در مقابل آن هایی که دشمنی با خدا و رسول خدا او دارند. نیز قوی تر و شکننده تر است. اینک به برخی از آیات و روایات در این زمینه اشاره می کنیم:

 الف. تولّی در قرآن

 ۱. پیامبر خاتم و ابراهیم و ابراهیمیان الگوی شما هستند.

 «سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم و کسانی که با او بودند برای شما وجود داشت در آن هنگام که به قوم (مشرک) خود گفتند: از شما و آنچه غیر از خدا می پرستید بیزاریم (آری) برای شما در زندگی اسوه حسنه (و سرمشق نیکویی) بود برای کسانی که امید به خدا و روز قیامت دارند؛ هر کس سرپیچی کند (به خویشتن ضرر زده است،زیرا) خداوند بی نیاز و شایسته ستایش است.»(۲) آن گاه می فرماید: «لقد کان لکم فی رسول اللّه اُسوهٌ حَسَنَهٌ لِمن کان یرجُوا اللّه و الیوم الآخر و ذکر الله کثیراً؛(۳) مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آن ها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد می کنند.»

 آیات فوق نشان می دهد که «حُبّ فی اللّه و بغض فی اللّه» از آثار ایمان به خدا و معاد و یاد خداوند است، بدون شک پیغمبر فاطمه را بسیار دوست می داشت و می فرمود: «فاطمه پاره تن من است، هر کس او را بیازارد مرا آزرده است». و هم چنین علی و حسنین(علیه‌السلام) را دوست می داشت، چنان که روایات بسیار متواتری در این باب رسیده است. این ها نشان دهنده این است که دوستی آل محمّد (صلی‌الله علیه و آله) که علی و فاطمه و حسنین هستند بر همه مسلمین واجب است.(۴)

 ۲. دوستی اهل بیت پاداش رسالت:

 «قل لا اسئلکم علیه اجراً اِلا المَوَدَّه فی القربی؛(۵) بگو از شما مزدی درخواست نمی کنم؛ مگر دوستی خویشاوندان نزدیکم» و فرمود «بگو مزدی را که درخواست کردم چیزی است که سودش عاید خدا شما است، مُزد من جز بر خدا نیست.»(۶)

 فخر رازی می گوید:

 «زمخشری در کشّاف روایت کرده: «چون این آیه نازل گشت، گفتند: یا رسول الله خویشاوندانی که بر ما محبّتشان واجب است کیانند؟ فرمود: علی، فاطمه و پسران آنان»(۷) سیوطی از پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) نقل نموده که فرمود: «دوستی علی ایمان است و دشمنی وی نفاق.»(۸)

 ۳. مؤمنان دوست هم دیگرند: «وَالمؤمنون و المؤمنات بَعضُهُم اَولیاء بَعض یأمَروُن بالمعروُفِ وَ ینهونَ عَن المُنکرِ و یقیمونَ الصّلوهَ و یؤتُونَ الزّکاهَ و یطیعونَ اللّه و رَسولَهُ اولئِک سَیرحَمُهُمُ اللّه انّ الله عزیزٌ حکیم؛(۹) مردان و زنان با ایمان ولی (دوست و یار و یاور) یکدیگرند؛ امر به معروف و نهی از منکر می کنند؛ نماز را برپا می دارند و زکات را می پردازند، خدا و رسولش را اطاعت می کنند، به زودی خدا آنان را مورد رحمت خویش قرار می دهد، خداوند توانا و حکیم است.»

 این پیوند معنوی و روحانی که بر اساس امر به معروف و نهی از منکر و اقامه نماز و ادای زکات و اطاعت خدا و پیامبرش استوار است سبب می شود که آن ها نه تنها در اعمال و رفتار، بلکه در خلق و خوی خویش از یکدیگر الهام بگیرند، و هر کدام هم دیگر را دوست بدارند، و اگر بنا است هم رنگ جماعت شد، باید هم رنگ این جماعت شوند، نه جماعت های گمراه و منحرفی که باید با آن ها قطع رابطه کرد.

 ۴. مهاجران راه خدا را دوست بدارید:

 «والذین تبوّؤا الدّارَ و الایمان مِن قَبلِهِم یحِبّون مَن هاجَرَ الیهم و لا یجدون فی صُدورِهم حاجَهٌ مِمّا اُوتوا و یؤثرون علی اَنفسِهِم وَ لَو کان بِهِم خصاصَه؛(۱۰) و آنان که پیش از مهاجران، در خانه (دارالهجره خانه مسلمانان) و در سرای ایمان (خانه روحی و معنوی مسلمانان) مسکن گزیدند، مهاجرانی را که به سوی ایشان هجرت کنند دوست می دارند، و در دل خودشان از آنچه به آن ها داده شد احساس ناراحتی نمی کنند و آن ها را بر خویش مقدّم می دارند؛ هر چند خود نیازمندند.»

 ب. تبرّی در قرآن

 ۱. فردی به نام «حاطب بن ابی بلتَعَه» توسط زنی به نام «ساره» نامه ای مخفیانه به اهل مکه نوشت که رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) قصد حمله به مکه را دارد، آماده دفاع باشید، در حالی که پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) به هیچ وجه نمی خواست مکیان از حمله اطلاع یابند. زن آن نامه را در لای گیسوان خود پنهان نمود و به سرعت به سوی مکه حرکت نمود. جبرئیل ماجرا را به پیامبر (صلی‌الله علیه و آله) خبر داد، آن حضرت علی (علیه‌السلام) را برای گرفتن نامه فرستاد، حضرت نامه را از او گرفت و نزد پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) آورد، آن حضرت «حاطب» را احضار نموده و او را سخت مورد سرزنش قرار داد و سرانجام این آیه نازل شد: «یا ایها الذین آمنوا لاتَتَخِذوا عَدُوّی و عدوّکم اَولیاءَ تُلقونَ اِلَیهِم بالمَوّدهِ و قد کفروا بِما جائکم مِنَ الحَقِّ یخرجُون الرّسول وَ اِیاکم ان تؤمِنوا بِاللّهِ رّبِکم؛(۱۱) ای کسانی که ایمان آورده اید دشمن من و دشمن خود را دوست خویش قرار ندهید، شما نسبت به آن ها اظهار دوستی می کنید در حالی که آن ها نسبت به آن چه بر شما نازل شده کفر می ورزند و رسول خدا و شما را به خاطر ایمان آوردن به پروردگارتان از شهر و دیار بیرون می کنند. اگر شما برای جهاد در راه من و جلب خشنودیم هجرت کرده اید، (پیوند دوستی با آنان برقرار نسازید) شما مخفیانه با آن ها رابطه دوستی برقرار می کنید در حالی که من به آنچه پنهان یا آشکار می سازید از همه داناترم و هر کس از شما چنین کاری کند، از راه راست گمراه شده است.»

 این نکته روشن است که هنگام تضاد بین «پیوندهای دوستی با پیوندهای اعتقادی و ارزشی» باید پیوندهای ارزشی مقدّم شمرده شود وگرنه پایه های اعتقاد و ارزش ها متزلزل شده و تدریجاً انسان به سوی باطل و فساد گرایش پیدا می کند. لذا نکته اساسی در تولاّی اولیاء اللّه، و تبرّای از اعدای الهی همین است.

 ۲. دشمنی با دشمنان خدا هر چند از خویشاوندان باشد.

 قرآن می فرماید: «لا تَجِدُ قَوماً یؤمِنونَ بِاللّهِ وَالیومِ الآخِرِ یوادّون مَن حادَّ اللّه و رسولَهُ وَلو کانوُا أبائَهُم وَ اَبنائَهُم اَو اِخوانَهُم اَو عَشِیرتَهُم أولئِک کتَبَ فی قلوبِهِم الایمانَ و اَیدهُم برُوحٍ مِنه وَ یدخِلُهُم جنّاتٍ تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهارُ خالِدینَ فِیها رَضِی اللّهُ عَنهُم وَ رَضُوا عَنه اولئِک حِزبُ اللّهِ اَلا اِنَّ حِزبَ اللّهِ هم المُفلِحُون؛(۱۲) هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمی یابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند؛ هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند؛آنان کسانی هستند که خدا ایمان را بر صفحه دل هایشان نوشته و با روحی از ناحیه خودش آنها را تقویت فرموده و آن ها را در باغ هایی از بهشت وارد می کند که نهرها از زیر (درختانش) جاری است جاودانه در آن می مانند؛ خدا از آن ها خشنود است و آنان (نیز) از خدا خشنودند، آن ها «حزب اللّه»اند (واقعاً) و «حزب اللّه» پیروز و رستگارند.»

 آیه فوق علاوه بر بیان پاداش بزرگی برای آنهایی که اهل تبرّای از دشمنان خدا هستند. این نکته را گوشزد می کند که هنگام قرار گرفتن بر سر دوراهی، «حفظ پیوندهای الهی» و «حفظ پیوندهای خویشاوندی» کدام را باید مقدّم داشت؟ با صراحت می گوید: اگر نزدیک ترین خویشاوندان از راه خدا منحرف شوند و آلوده به کفر و فساد گردند باید از آن ها برید و به خدا و ارزش های والای الهی و انسانی پیوست.

 ج: تولّی و تبرّی در روایات

 افراد از لحاظ «تولی» و «تبرّی» به چند دسته تقسیم می شوند:

 اول: افرادی که نه جاذبه دارند و نه دافعه، نه کسی آن ها را دوست دارد و نه کسی را دوست یا دشمن دارند. خلاصه نه تولّی دارد و نه تبرّی. لذا این گونه افراد در جامعه مانند یک موجود بی اثر و بی خاصیت است.

 دوم: مردمی که دوست می دارند، با همه می جوشند و گرم می گیرند، ولی با هیچ کس دشمنی نداشته و از هیچ کس اظهار بیزاری و تنفر نمی کنند. وقتی هم بمیرند مسلمان با زمزمشان می شوید و هندو بدن آن ها را می سوزاند:

 چنان با نیک و بد خوکن که بعد از مردنت عرفی

 مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند

 این گونه رفتار برای انسان هدفدار و مسلکی. که فکر و ایده ای را در اجتماع تعقیب می کند و تنها درباره منفعت خود نمی اندیشد. میسّر نیست و این روش زندگی کردن روش متظاهران دروغ گو است.

 سوم: مردمی که همه را دشمن می دارند و همه را دفع می کنند و هیچ کس را دوست و الگو و مقدس نمی دانند. این ها نیز افراد ناقصی هستند و این دلیل بر این است که فاقد فضائل مثبت انسانی اند.

 چهارم: مردمی که هم «تولّی» و هم «تبرّی» هم پاکان و خوبان را دوست می دارند و هم با ناپاکان و مفسدان دشمن می باشند و از آن ها بیزاری می جویند و هر دو را در کنار هم و در حد مطلوب دارا می باشند.(۱۳) مطلوب ترین انسان همین نوع چهارم است که در این باره روایات فراوانی داریم که به برخی از آن ها اشاره می شود:

 ۱. محکم ترین دستگیره ایمان: پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) روزی به یارانش فرمود: «اَی عرَی الایمان اَوثَقُ فَقالوا: اَللّهُ وَ رَسُولهُ اَعلَمُ و قال بعضهم الصلوه و قال بعضهم الزکاه و قال بَعضُهُم اَلحَجُّ وَ العُمرَهُ وَ قال بَعضهُم اَلجِهادُ فَقال رسُول اللّه(صلی‌الله علیه و آله) لِکلِّ ما قَلتُم فَضلٌ وَ لَیسَ بِهِ، ولکن اَوثَقُ عُری الاِیمانُ اَلحُبُّ فی اللّه و البغض فی اللّه و تولای َّولیاءِ اللّه و التبرّی مِن اَعداءِ اللّه؛(۱۴) کدامیک از دستگیره های ایمان محکم تر و مطمئن تر است؟ یاران عرض کردند خدا و رسولش آگاه تر است. بعضی گفتند: نماز و برخی گفتند: زکات و عدّه ای هم گفتند: حج و عمره، و بعضی هم جهاد. رسول خدا(صلی‌الله علیه و آله) فرمود: همه آنچه گفتید دارای فضیلت است، ولی پاسخ نیست، محکم ترین و مطمئن ترین دستگیره های ایمان دوستی برای خدا و دشمنی برای خدا و دوست داشتن دوستان خدا و بیزاری جستن از دشمنان خدا است.»

 اصطلاح «تولّی» و «تبرّی» به عنوان دو اصل معروف از همین حدیث گرفته شده است. پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) نخست با این سؤال مهم، افکار مخاطبان را در این مسئله سرنوشت ساز به جنب و جوش در آورد. و این کاری است که پیامبر اکرم گاهی قبل از القای مسایل مهم انجام می داد. آن گاه فرمود، که مطمئن ترین دستگیره ایمان «حب فی اللّه و بغض فی اللّه» است.

 تعبیر به «دستگیره» در این جا گویا اشاره به این است که مردم برای وصول به مقام قرب الهی، باید به یک وسیله ای چنگ بزنند و بالا بروند.

 ۲. تمام خیرها:

 امام صادق علیه السلام به جابر فرمود: «اِذا اَرَدتَ اَن تَعلَمَ اَنّ فِیک خَیراً فانظُر اِلی قَلبِک فَاِن کانَ یحِبُّ اَهلَ طاعَهِ اللّهِ و یبغِضُ اَهلَ معصیهِ ففیک خیرٌ واللّهُ یحِبّک وَ اِن کانَ یبغِضَ اَهلَ طاعَهِ اللّه وَ یحِبُّ اَهلَ مَعصِیهِ، فَلَیس فِیک خیرٌ واَللّهُ یبغِضُک وَاَلمَرءُ مَعَ مَن اَحَبّ؛(۱۵) هرگاه بخواهی بدانی در تو خیر و نیکی وجود دارد یا نه؟ نگاهی به قلبت کن! اگر اهل اطاعت الهی را دوست می دارد و اهل معصیت را دشمن می شمرد، تو انسان خوبی هستی و خدا تو را دوست دارد و اگر اهل اطاعت الهی را دشمن و اهل معصیتش را دوست می دارد، نیکی در تو نیست و خدا تو را دشمن می دارد و انسان با کسی است که او را دوست می دارد.»

 ۳. برگزیده خدا بودن:

 امام باقر(علیه‌السلام) از رسول خدا (صلی‌الله علیه و آله) نقل نموده که آن حضرت فرمود: «وُدُّ اَلمؤمِنِ لِلمُؤمِنِ فی اللّه مِن اعظَمِ شُعَبِ الاِیمان، اَلا وَ مَن اَحَبَّ فی اللّه وَ ابغَضَ فی اللّه وَ اَعطی فی اللّه و مَنَعَ فی اللّهِ فهو مِن اَصفِیاءِ اللّه؛(۱۶) محبت مؤمن نسبت به مؤمن به خاطر خدا از بزرگ ترین شاخه های ایمان است، آگاه باشید! کسی که به خاطر خدا دوست بدارد، و به خاطر خدا دشمن بدارد به خاطر خدا ببخشد و به خاطر خدا خود داری از بخشش کند او از برگزیدگان خدا است.»

 ۴. دین همان حب و بغض است:

 فضل بن یسار می گوید: «سئَلنا ابا عَبداللّه عَنِ الحُبّ وَ البُغضِ اَمِنَ الاِیمان هو؟ فقال: وَ هَل الایمان اِلاّ الحُبّ و البُغض؛(۱۷) از امام صادق (علیه‌السلام) پرسیدم از دوستی و دشمنی که آیا جزء ایمان است؟ فرمود: آیا ایمان چیزی جز دوستی و دشمنی است؟»

 ۵. کمال ایمان

 امام صادق (علیه السلام) فرمود: «مَن اَحبّ لِلّه وَابغَضَ لِلّه و اعطی فهُو ممن کمُل اِیمانُه؛(۱۸) کسی که برای خدا دوستی کند و برای خدا دشمنی کند و برای خدا کمک کند، از زمره کسانی است که ایمانش کامل شده است.»

 ۶. بهترین اعمال

 پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) فرمود: «لَو اَنَّ عَبدَینِ تَحابّا فی اللّه اَحَدَهما بالمَشرِقِ وَالاَخَرُ بِالمَغرِب لَجَمَعَ اللّهُ بَینَهُما یوم القِیامَهِ و قال النبی اَفضلُ الاَعمالِ اَلحُبُّ فی اللّهِ وَ البُغضُ فی اللّه؛(۱۹) اگر دو بنده (از بندگان خدا) یکدیگر را به خاطر خدا دوست دارند یکی در مشرق باشد و دیگری در مغرب، خداوند آن دو را در قیامت در بهشت کنار هم قرار می دهد.»

 و فرمود: «برترین اعمال دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خدا است.»

 ۷. بر منبرهای از نور

 درحدیث دیگری از پیغمبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) چنین آمده: «اِنَّ حَولَ اَلعَرشِ مَنابِرَ مِن نُورٍ عَلَیها قَومٌ لِباسُهُم وَ وُجُوهُهم نُورٌ لَیسُو بِانبِیاءٍ یغبِطُهُم الانبِیاءُ وَ الشُّهَداءُ علیهم قالُوا یا رَسُول اللّه حَلِّ لَنا قال: هُمُ المتحابُون فی اللّه و المتجالِسُونَ فی اللّهِ و المُتزاءوِرُون فی اللّهِ؛(۲۰) در اطراف عرش الهی منبرهایی از نور است که بر آن ها گروهی هستند که لباس ها و صورت هایشان از نور است؛ آن ها پیامبر نیستند ولی پیامبران و شهدا به حال آن ها غبطه می خورند! عرض کردند: ای رسول خدا! آن مسئله را برای ما حل کن (آن ها چه کسانی هستند؟) فرمود: آن ها کسانی هستند که به خاطر خدا یکدیگر را دوست دارند و برای خدا با یکدیگر مجالست می کنند و برای خدا به دیدار هم می روند.»

 ۸. بی حساب داخل بهشت شدن

 در حدیثی از علی بن الحسین(علیه‌السلام) آمده: «اِذا جَمَع اللّهُ عَزَ وَ جَلَّ الاَوَّلین وَ الآخَرِینَ قامَ منُادٍ فَنادی یسمَعُ النّاسَ فیقُولُ اَینَ المُتَحابُون فی اللّه قال: فیقُومُ عُنَقٌ مِنَ النّاسِ فَیقالُ لَهُم اِذهِبُوا اِلَی الجَنّهِ بِغَیرِ حِسابٍ قال: فتلقَاهُم المَلائِکهُ فیقُولون اِلی اَین؟ فیقُولَون اِلَی الجَنَّهِ بِغَیرِ حِسابٍ! قال فَیقُولُون فَای ضَربٍ اَنتُم مِنَ النّاسِ؟ فیقُولون نَحنُ المُتحابّون فی اللّه قال: فیقُولَون و ای شی اَعمالُکم؟ قالُوا کنّا نحِبُّ فی اللّه و نُبغِضُ فی اللّه قال: فیقولون نِعمَ اَجرُ العاملین؛(۲۱) هنگامی که خداوند متعال اقوام اوّلین و آخرین را (در قیامت) جمع می کند، ندا دهنده ای ندا می دهد، به گونه ای که به گوش همه مردم برسد. می گوید: کجا هستند آن هایی که به خاطر خدا همدیگر را دوست داشتند، فرمود: در این هنگام گروهی از مردم برمی خیزند و به آن ها گفته می شود: بدون حساب به سوی بهشت بروید! فرمود: در این موقع فرشتگان الهی از آن ها استقبال می کنند می گویند به کجا می روید؟ می گویند: به بهشت بدون حساب! می گویند شما از کدام گروه هستید؟ می گویند: کسانی هستیم که به خاطر خدا یکدیگر را دوست می داشتیم و به خاطر خدا گروهی را دشمن می داشتیم، فرشتگان می گویند: چه خوب است پاداش عمل کنندگان.»

 ۹. عمل مخصوص خداوند

 در حدیث قدسی آمده، که خداوند به موسی فرمود: «آیا هرگز عملی برای من انجام داده ای؟ موسی عرض کرد: آری! برای تو نماز خوانده ام، روزه گرفته ام، انفاق کرده ام و به یاد تو بوده ام؛ فرمود: امّا نماز برای تو نشانه (ایمان) است و روزه سپر آتش، و انفاق (سایه ای) در محشر، و ذکر خدا نور است.» و نیز فرمود: «فَای عَمَلٍ عَمِلتَ لی قال مُوسی، دُلّنی عَلَی العَمَلِ الّذی هَوَلَک قال یا مُوسی هل والَیتَ لی ولیاً وَ هَل عادیتَ لی عدُوّاً قَط فَعَلِمَ مُوسی اِنّ اَفضَل الاَعمال الحُبّ فی اللّه و البُغضُ فی اللّه؛ کدام عمل را برای من به جا آورده ای ای موسی! عرض کرد خداوندا! خود مرا به عمل برای خودت راهنمایی فرما! فرمود: آیا هرگز به خاطر من کسی را دوست داشته ای. و به خاطر من کسی را دشمن داشته ای؟ (در این جا بود که) موسی دانست که برترین اعمال دوستی در راه خدا و دشمنی برای خدا است.»(۲۲)

 ۱۰. تولّی و تبرّی دو واجب الهی

 پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) فرمود: «الحبّ فی اللّه فریضهٌ،والبغض فی اللّه فریضهٌ؛(۲۳) دوستی در راه خدا و دشمنی در راه خدا واجب است.»

 از روایات مذکور و غیر آن، استفاده می شود که در اسلام حساب مهمی برای “حبّ فی اللّه” و “بغض فی اللّه” باز شده است تا آن جا که به عنوان افضل اعمال، و نشانه کامل ایمان، و برتر از نماز و روزه و حج و جهاد و انفاق در راه خدا، معرفی شده و صاحبان این صفت، پیشگامان بهشتند و مقاماتی دارند که انبیا و شهدا به حال آن ها غبطه می خورند. این تعبیرات پرده از نقش مهمّ مسئله ولایت و تولّی و تبرّی در تمام برنامه های دینی و الهی بر می دارد زیرا انسان پیشوایان بزرگ را به خاطر ایمان و تقوا و فضایل اخلاقی و اعمال صالح دیگر دوست می دارد، با این حال، چگونه ممکن است به آنان تأسّی نکند، و همگام و هم دل و هم رنگ نشود.(۲۴)

 د) بارزترین مصداق تولّی و تبرّی

 بهترین مصداق و بارزترین نمونه برای دوستی و دشمنی در راه خدا، محبت نسبت به خاندان رسالت، دشمنی با دشمنان آن ها است که همه این فضایل را در حَد اعلا دارا است، یعنی نشانه دینداری و بلکه اساس آن را تشکیل می دهد و بهترین دستاویز و «عروه»ای است که انسان بدان چنگ می زند.

 متقی هندی از علمای اهل سنت نقل نموده، که پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) فرمود: «لایؤمِنُ اَحَدُکم حَتّی اکونَ احَبّ اللّهِ من نَفسِهِ وَ اَهلِی احبّ اللّه من اَهلِهِ و عترتی احبّ اللّه مِن عِترَتِهِ و ذرّیتی احبّ اللّه مِن ذُریه؛(۲۵) کسی از شما ایمان نیاورد مگر آن که من (پیامبر) پیش او از خودش محبوب تر باشم و خاندانم نزد او محبوب تر از خاندانش و عترت من نزد او محبوب تر از عترت او باشد و دودمان من نزد او محبوب تر از دودمانش باشد.»

 شیخ صدوق از پیامبر اکرم نقل نموده که آن حضرت فرمود: «کسی که خداوند دوستی امامانی از خاندان مرا روزی او کند به خیر دنیا و آخرت دست یافته و شک نداشته باشد که اهل بهشت خواهد بود زیرا دوستی خاندان من بیست فایده دارد، ده تا در دنیا و ده تا در آخرت: امّا در دنیا (باعث) زهد، حرص در عمل(نیک) ورع در دین، رغبت و عشق به عبادت، توبه پیش از مرگ، نشاط در شب زنده داری، نومیدی از مال مردم، مواظبت و نگهبانی از امر و نهی الهی، بغض دنیا و سخاوت (در پرداخت مال دنیا).

 امّا در آخرت: پرونده اش باز نشود، میزان عملی برای او بر پا نشود، نامه ی عملش به دست راستش داده شود، برائت (و آزادی) نامه ی آتش دوزخ به او داده می شود، صورتش نورانی و سفید گردد، از جامه ها و زیورهای بهشتی بر او بپوشاند، شفاعت او را درباره ی صدنفر از خاندانش بپذیرند، خدای عز و جل با دیده ی رحمت به او بنگرد، تاجی از تاج های بهشت بر سر او بگذارند و آن که بی حساب داخل بهشت می گردد. پس خوشا به حال دوستان خاندانم.»(۲۶)

 در حدیث دیگری هیثمی یکی دیگر از علمای اهل سنّت از علی بن الحسین نقل نموده که آن حضرت فرمود: «مَن اَحَبّنا للدنیا فاِنَّ صاحِبَ الدُنیا اَحَبّهُ البرّ و الفاجر، مَن احبّنا لِلّه کنّا نحنُ و هُو یوم القیامَهِکهاتین و اشار بِاِ صبَعِهِ السبابه والوسطی؛(۲۷) کسی که ما را برای دنیا دوست بدارد (ارزشی ندارد چون) نیکوکار و بدکار، دنیا را دوست دارند، و کسی که ما را برای خدا دوست بدارد ما و او در کنار هم هستیم مانند این دو (اشاره به انگشت سبابه و وسط خود نمود).»

 در روایت دیگری از پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) خطاب به حضرت علی (علیه‌السلام) در مورد ولایت و دوستی آن حضرت چنین آمده: «لَو اَنَّ عَبداً عبدالله مِثلَ ماقام نوحٌ فی قَومِه و کانَ لَه مِثل اُحُدٍ ذهَباً فانفقه فی سبیل اللّه و مَدَّ فی عُمرِهِ حَتَی حَجّ اَلفَ عامٍ عَلی قَدَمیهِ ثُمَّ قُتِلَ بَینَ الصَّفا و المَروه مَظلُوماً ثم لم یوالک یا عَلِی لم یشُمَّ رایحَهَ الجَنّه و لَم یدخُلها؛(۲۸) اگر کسی به اندازه رسالت حضرت نوح در میان قومش عبادت کند و به اندازه کوه احد طلا داشته و در راه خدا انفاق کند، و عمرش طولانی شود تا هزار بار خانه کعبه را با پای برهنه زیارت کند. و سپس در میان صفا و مروه مظلومانه به قتل برسد، اگر ولایت (دوستی) تو را ای علی نداشته باشد، بوی بهشت را نچشیده و داخل آن نخواهد شد.»

 ﮬ: زیارت عاشورا تبلور تولّی و تبرّای تشیع

 درعظمت و فضیلت زیارت عاشورا همین بس که از سنخ سایر زیارات نیست که به ظاهر از انشاء و املای معصومی باشد (هر چند از قلوب مطهر ایشان چیزی جز آنچه از عالم بالا می رسد صادر نمی شود).

 این زیارت از احادیث قدسیه ای است که به همین ترتیب، از زیارت و لعن و سلام و دعا از حضرت احدیت به جبرئیل امین و از او به خاتم النبیین رسیده است.

 صفوان می گوید: امام صادق (علیه‌السلام) به من فرمود: «بر خواندن این زیارت (عاشورا) مواظب باش پس به درستی که من ضامن قبولی زیارت کسی هستم که از دور و نزدیک، این زیارت را بخواند که سعی او مشکور باشد؛ سلام او به آن حضرت برسد و محجوب نماند و حاجت او از طرف خدا برآورده شود و به هر چه که خواهد برسد و خدا او را ناامید نگرداند. ای صفوان! این زیارت به این مضمون از پدر یافتم و پدرم از پدرش « تا می رسد به پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) و رسول خدا از جبرئیل با همین مضمون و جبرئیل از خدای متعال با همین مضمون». همانا خدای عزّ و جلّ به ذات مقدس خود قسم خورده که هر کس حسین را به این جملات زیارت کند چه از راه دور و چه از راه نزدیک و سپس دعای بعد از آن را بخواند، زیارت او را قبول کنم و درخواست او را به هر قدر که باشد برآورم. پس از حضور من با نومیدی برنمی گردد و او را با چشم روشن و حاجت برآورده شده و فوز به بهشت و آزادی از دوزخ برمی گردانم و شفاعت او را در حق هر کس که شفاعت کند (جز دشمنان خاندان پیغمبر) می پذیرم.»(۲۹)

 هم چنین فرمود: «اگر این زیارت در روز عاشورا (دهم محرم) و مخصوصاً در کربلا با اشک روان خوانده شود «خدا را در روز قیامت با ثواب دو هزار حج و دو هزار عمره و دو هزار جهاد. که ثواب آن همانند ثواب کسی باشد که در خدمت رسول خدا و ائمه ی طاهرین (علیه‌السلام) حج و عمره و جهاد کند. ملاقات نماید»(۳۰) این همه ثواب و پاداش برای آن است که تولّی و تبرّا هم چنان در جامعه تشیع زنده بماند.

 فرازهای از تولاّی زیارت عاشورا

 ۱. با تولاّی شما به خدا نزدیک می شوم:

 «یا اباعبداللّه اِنّی اَتَقَرَّب اِلی اللّه و اِلی رَسولِهِ و الی فاطمهَ و اِلی الحَسَنِ و الیک بِموالاتِک… و اتقرّب اِلی اللّه ثُمَّ اِلَیکم بِمُوالاتِکم و مُوالاهِ وَلیکم… و ولی لِمَن والاکم…؛(۳۱) ای ابا عبداللّه همانا تقرّب می جویم به سوی خدا و رسولش و امیرمؤمنان و فاطمه و حسن و به سوی خودت و با دوستی تو… و تقرب می جویم به سوی خدا سپس به سوی شما(ائمه اطهار) با محبّت و دوستی شما و دوستی دوستان شما… (و من) دوستم با هر کس که دوستدار شما باشد.

 در بخش دیگری از آن می خوانیم: «الّلهُمَّ اِنی اَتَقرّبُ اِلَیک فی هذا الیوم و فی موقفی هذا و ایام حیوتی بِالبَرائهِ مِنهُم و اللَّعنَهِ عَلَیهِم و بالموالات لنَبیک و آل نبیک علیه و علیهم السلام؛(۳۲) خدایا بحقیقت تقرب می جویم به پیشگاه تو در این روز (با عظمت یعنی عاشورا) و در این جایی که هستم و در تمام دوران زندگیم به بیزاری از آن ها (دشمنان شما) و (فرستادن) لعنت بر آنان و با دوستی پیامبرت و آل پیامبرت که بر او و بر ایشان سلام خدا باد.»

 ۲. صد بار اظهار ارادت و بیان تولّی

 عرضه می داری: «السّلام علیک یا ابا عَبداللّه وَ عَلَی الاَرواح الَّتی حَلّت بِفَنائِک عَلَیک مِنی سلامُ اللّهِ اَبداً ما بَقیتُ وَ بَقِی اللَّیلُ وَ النَهار وَ لا جَعَلَهُ اللّهِ آخِرَ العَهدِ مِنّی لِزیارَتُکم السَّلام عَلَی الحُسین و علی علی بن الحسین و عَلی اَولاد الحسین وَ علی اَصحابِ الحُسَین؛(۳۳) سلام بر تو ای اباعبداللّه! و بر روان هایی که سر به آستانت فرود آوردند، از جانب من سلام خدا همیشه و تا زنده ام و شب و روز باقی است، بر تو باد و خداوند این زیارت را آخرین زیارت من قرار ندهد نسبت به شما، سلام بر حسین و بر علی فرزند حسین و بر فرزندان حسین و بر اصحاب حسین (این ولایت مداران تاریخ و دوستان حسین و اهلبیت).»

 ۳. ثبات قدم بر دوستی اهل بیت

 آن گاه سر به پیشگاه الهی ساییده و عرضه می داری: «وثبّت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین…(۳۴)؛ و ثابت بدار گام راستی (ولایت و تولایم) را نزد خودت با حسین و یاران حسین (سرسلسله جنبان تولّی داران تاریخ).»

 فرازهایی از تبرّای این زیارت

 ۱. صد بار نفرین بر دشمنان اصلی اهل بیت

 «اَللّهُمَ العَن اَوَّل ظالمٍ ظَلَمَ حَقَ مُحَمّدٍ وَ آل مُحَمّد وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ علی ذالِک اَللّهم العَنِ العِصابَه الّتی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت عَلی قَتلِهِ اَللّهُمَ العَنهُم جَمیعاً؛ خدایا لعنت نما (و از رحمت خود دور گردان) اوّلین ستم گری که در حق محمّد (صلی‌الله علیه و آله) و آلش ستم روا داشت و آخرین کسی که او را در این ستم یاری کرد، خدایا لعنت فرصت بر گروهی که با حسین پیکار کردند و همراهی نمودند برای کشتن او و پیمان بستند و از هم پیروی می کردند، خدایا همه را لعنت کن.»

 آن گاه فریاد برآور بر سر پایه گزاران ستم بر اهل بیت و غاصبان خلافت اوّلی و دومی و سومی و چهارمی: «اللهُمَ خُصَّ اَنتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَعنِ مِنّی وَابدَا بِهِ اَوَّلاً ثُم الثانی و الثالِثَ وَ الرابِع اللهُمَ العَن یزیدَ خامِساً…(۳۵)؛ خدایا اختصاص ده خودت از طرف من ستمگر اوّلی را به لعنت و آغازین به آن لعن اوّلی را سپس دومی و سومی و چهارمی را خدایا لعنت کن یزید را در مرتبه پنجم.»

 ۲. تبرّا عامل قرب الهی

 «اِنّی اَتَقَرَّبُ اِلی اللّه و اِلی رَسُولُه… بمُوالاتِک وَ بِالبَرأئه مِمَّن اَسَّسَ اساسَ الظُلمِ وَ الجُور عَلیکم وَابرَءُ اِلی اللّه وَ اِلی رَسولِهِ مِمَّن اَسَّسَ اساس ذلِک وَ بَنی عَلَیهِ بُنیانَهُ وَ جَری فی ظُلمِهِ وَ جَورِ هِ عَلَیکم وَ عَلی اَشیاعِکم بَرئتُ اِلی اللّه وَ اِلَیکم مِنهُم وَ اَتَقَرَّبُ اِلی اللّه…(۳۶)؛ براستی من تقرّب می جویم به درگاه خدا و رسول او با دوستی تو، و بیزاری جستن از کسی که اساس ستم و جور بر شما را پایه گذاری نمود، و بیزاری می جویم به سوی خدا و رسول او از کسی که پایه گذاری نمود آن ستم را و بنیاد نهاد بر آن ساختمانش را و روا داشت ستم و بیداد بر شما اهل بیت، و بر شیعیان شما، بیزاری می جویم به درگاه خدا و به سوی شما و تقرّب می جویم.»

 از جملات فوق مطالبی استفاده می شود از جمله:

 الف) هم چنان که تولّی و دوستی اهل بیت (علیهم‌السلام) عامل قرب و نزدیکی به پیشگاه قدس الهی است، تبرّی و بیزاری جستن از دشمنان اهل بیت و غاصبان حق آن ها نیز چنین خاصیتی دارد. پس هر دو را در کنار هم، و دوشادوش هم باید داشت هم دوستی را و هم بیزاری، هم “حبّ فی اللّه” را و هم “بغض فی اللّه”.

 ب) چنان که تولّی و دوستی را با سلام و درود و اظهار محبّت به زبان آورد، تبرّی و بیزاری را نیز باید در قالب الفاظی چون لعن و نفرین به دشمنان اهل بیت ابراز نمود؛ هم محبّت و دوستی باید اظهار شود و هم خشم و بیزاری آشکار گردد.

 ج) این تولّی و آن تبرّی باید شب و روز ادامه یابد و لحظه به لحظه استمرار داشته باشد، و باید از خدا خواست که تا پایان عمر بر خط تولّی و تبرّی باقی بمانیم: «و ثبت قدم صدق لنا عندک..».

 ای خداوندا تو از ما لطف و نعمت را مگیر

 آن صفا و مهربانی آن محبّت را مگیر

 معنویت بستگی دارد به مهر اهل بیت

 هرچه خواهی بگیر اما ولایت را مگیر

 صفای دل بجز مهر شما نیست

 که بی مهر شما دل را صفا نیست

 شما پوشیده در ذات خدایید

 خدا هم از شما هرگز جدا نیست

 سحاب بذل تان پیوسته بارد

 کتاب فضل تان را انتها نیست

 خوشا حال دل بیمار عشقی

 که جز وصل شما او را دوا نیست

 کسی غیر از شما آل پیمبر

 به عقبی و به دنیا مقتدا نیست

 بنازم قدر عشاق شما را

 که کمتر از مقام انبیا نیست

 بریدن از شما امکان ندارد

 نشستن بی شما هرگز روا نیست

 پی نوشت:

 ۱. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، پیام قرآن (مدرسه الامام علی بن ابی طالب (علیه‌السلام)، چاپ اوّل، ۱۳۷۷ ه. ش)، ج ۱، ص ۳۶۵. ۳۶۶ با تغییر و اضافات.

 ۲. ممتحنه، آیه ۴ و ۶.

 ۳. احزاب، آیه ۲۱.

 ۴. فخر رازی، التفسیر الکبیر، (چاپ مصر) ج ۲۷، ص ۱۶۶.

 ۵. شوری، آیه ۲۳.

 ۶. سبأ، آیه ۴۷.

 ۷. التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص ۱۶۶.

 ۸. سیوطی، جمع الجوامع، ج ۶، ص ۱۵۶.

 ۹. توبه، آیه ۷۱.

 ۱۰. حشر، آیه ۹.

 ۱۱. ممتحنه، آیه ۱ و ر،ک پیام قرآن (همان) ج ۱، ص ۳۶۸.

 ۱۲. مجادله، آیه ۲۲.

 ۱۳. ر،ک علاّمه مرتضی مطهری، جاذبه و دافعه علی(علیه‌السلام)، قم،صدرا، چاپ سی و نهم، ۱۳۸۰ ش، ص ۲۱. ۲۸ با تلخیص.

 ۱۴. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، (تهران، دارالکتب الاسلامیه)، ج ۲، ص ۱۲۵، حدیث ۶.

 ۱۵. همان، ج ۲، ص ۱۲۶.

 ۱۶. محمد باقر مجلسی، بحارالانوار (تهران دارالکتب الاسلامیه)، ج ۶۶، ص ۲۴، حدیث ۱۴.

 ۱۷. همان ج ۶۷، ص ۲۴.

 ۱۸. کلینی، اصول کافی، ح ۲، ص ۱۲۴ و ر،ک بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۲۳۸، حدیث ۱۰.

 ۱۹. همان، ج ۶۶، ص ۳۵۲، حدیث ۳۲.

 ۲۰. همان.

 ۲۱. همان، ج ۶۶، ص ۲۴۵، حدیث ۱۹، ر،ک: اصول کافی، ج ۲، ص ۱۲۶.

 ۲۲. بحار الانوار،، ج ۶۶، ص ۲۵۲،حدیث ۳۳.

 ۲۳. همان.

 ۲۴. برای توضیح بیشتر ر.ک پیام قرآن (همان)، ج ۱، ص ۳۸۱. ۳۸۲ و ر.ک: رسولی محلاّتی، چهل حدیث،ج ۲.

 ۲۵. علی متقی هندی، کنزالعمّال (بیروت مؤسسّه الرساله)، ج ۱، ص ۴۲، حدیث ۹۳ و بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۱۱۲ و ج ۴۴، ص ۷۴.

 ۲۶. شیخ صدوق، خصال، ج ۲، ص ۵۱۵.

 ۲۷. هیثمی، مجمع الزوائد، ج ۱۰، ص ۲۸۱ و بحارالانوار، ج ۲۷، ص ۸۴. ۹۰ با اندکی اختلاف.

 ۲۸. بحارالانوار،ج ۲۷،ص ۱۹۴ و ر ک:مناقب خوارزمی،ص ۲۸.

 ۲۹. بحار الانوار، ج ۹۸ (چاپ بیروت)، ص ۲۹۹. ۳۰۰.

 ۳۰. همان، ص ۲۹۰، روایت ۱.

 ۳۱. همان، ص ۲۹۲.

 ۳۲. همان، ص ۲۹۳.

 ۳۳. همان، ص ۲۹۳.

 ۳۴. همان.

 ۳۵. همان، ۲۹۳.

 ۳۶. همان و مفاتیح الجنان، ص ۷۵۲.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *