تقدیر و سپاس و حق شناسی مردم

۱۴۰۰-۱۱-۲۸

296 بازدید

در برخوردهاى اجتماعى، یکى از عوامل محبت‌‏آفرین و تحکیم روابط، داشتن حالت و روحیه «سپاسگزارى» و «قدردانى» و «حق‏‌شناسى» نسبت به مردم است.

همواره سپاس و تشکر، در مقابل «نعمت» است. نعمت و احسان هم یا مستقیما از سوى خدا به ما مى‏‌رسد، یا بندگان خدا واسطه خیرند و نیکى بر دست آنها جارى مى‌‏شود و ما از نیکوکاری‌ها و یاری‌ها و مساعدت‌هاى مردم بهره‌‏مند مى‌‏شویم و «نعمت الهى» از این طریق شامل ما مى‌‏گردد.

تصور نشود که «شکر خدا» با «سپاس از مردم» منافات دارد، بلکه گاهى شکر الهى در سایه تقدیر و تشکر و حق‌شناسى از مردم تحقق مى‌‏پذیرد و خداوند به این گونه سپاسگزاری‌ها راضى است، بلکه به آن دستور مى‏‌دهد.

پس، بحث شکر، اختصاص به زبان ذاکر و قلب شاکر و سجده شکر در برابر نعمت‌هاى الهى و در پیشگاه خداوند متعال ندارد، بلکه جلوه‏اى از شکر هم در ارتباط با نعمت‌ها و نیکی‌هایى است که از مردم به ما مى‌‏رسد و نسبت به آنان هم باید شاکر باشیم.

جلوه‏‌هاى نعمت

در «شکر»، گام اول شناختن «نعمت» است، و گام دوم شناختِ «ولى‌‏نعمت». از این دو شناخت، حالتى در قلب انسان نسبت به نعمت و دهنده نعمت پدید مى‌‏آید که او را نسبت به نعمت و صاحب آن، قدردان و ستایشگر و سپاسگزار مى‌‏سازد. براى این که بنده‌‏هاى شکورى باشیم، ابتدا باید نعمت‌هاى خدا را که از آن برخورداریم، چه نعمت‌هاى آشکار و روشن، چه نعمت‌هاى پنهان و ناشناخته بشناسیم، تا حق نعمت‌ها را ادا کنیم.

در سپاسگزارى نسبت به مردم نیز توجه به نعمت‌هاى مادى و معنوى که از دیگران به ما مى‌‏رسد، گام نخستِ پیدایش حالت سپاس نسبت به آنان است. برخى از این نمونه‌‏ها از این قرار است:

پدر و مادرى که در تربیت و رشد ما سهم عمده‏‌اى داشته‌‏اند، معلمان و مربیانى که در تعلیم و تربیت ما کوشیده‏‌اند، هدایتگرانى که ما را با دین و خدا و قرآن و معارف اسلامى آشنا ساخته‏‌اند، آنان که در «خوب شدن» ما سهمى داشته‌‏اند، کسانى که در موفقیت علمى، شغلى، ادارى، اقتصادى و رفاه و آسایش ما بهره‌‏اى داشته‏‌اند، آنان که امنیت اجتماعى ما را تأمین مى‏‌کنند.

آنان که در گرفتاری‌ها به کمکمان مى‏‌شتابند و در مشکلات، با ما همدردى مى‌‏کنند، کارگران، کشاورزان، دامداران، باغبانان، تولیدکنندگان، صنعتگران، مخترعان و … که وسایل زندگى و رفاه انسانها را فراهم مى‌‏سازند، دوستى که با نظر مشورتى‏‌اش ما را در کارمان کمک مى‏‌کند، همکلاسى که در درس‌ها به ما یارى مى‏‌رساند، همسایه‏‌اى که هنگام نیاز، از مساعدت دریغ نمى‏‌کند، رسانه‏‌هاى گروهى و مراکز اطلاع‏رسانى و چاپ و نشر، که در ارتقاى سطح فکر و دانش و شناخت ما مى‏‌کوشند و … ده‌ها و صدها شخص و گروه و صنف و نهاد و مرکزى که به نحوى از سوى آنها متنعم و برخوردار مى‏‌شویم.

قدردانى از زحمات و خدمات تلاشگران و خادمان، آنان را در کارشان باانگیزه‏‌تر و مصمم مى‏‌سازد و ناسپاسى از آنان، سست و مأیوس و دلسردشان مى‏‌سازد.

فرهنگ تقدیر و تشکر و زبان سپاس و حق‏‌شناسى از نیکیها و نیکوکاران، از تعالیم اسلام و برنامه‏‌هاى دینى است و هر چه این فرهنگ در بین مردم رواج یابد، کمکى به توسعه خیرات و افزایش و تداوم نیکوکارى و احسان در جامعه است.

در روایات اسلامى، هم به سپاس از مردم و خوبی‌هایشان سفارش شده و هم از ناسپاسى و قدرنشناسى نکوهش شده است و ناسپاسان به عنوان «رهزنان خیر» قلمداد شده‏‌اند.

سپاس از مردم

در مقابل نیکی‌هایى که از دیگران به ما مى‌‏رسد، سه حالت مى‏‌توانیم داشته باشیم:

۱ـ مکافات و جبران (که عالى‌‏ترین برخورد است)

۲ـ شکر و سپاس، با زبان و قلم

۳ـ ناسپاسى و قدرنشناسى (که بدترین برخورد است).

از حضرت على(علیه السلام) روایت است که فرمود: بر عهده کسى است که به او انعام و احسانى شده، این که به خوبى و به نحو شایسته، بر نعمت‌‏دهنده نیکى کند و نعمت و احسان او را جبران نماید.

اگر از جبران عملى و «مکافات» ناتوان بود، با ستایشى شایسته و ثناى نیک برخورد کند، اگر از ستایش زبانى هم ناتوان بود، حداقل نعمت را بشناسد و به نعمت‏‌دهنده محبت داشته باشد. اگر این را هم ندارد و نتواند، پس شایسته آن نعمت نیست!(۱)

در روایتى هم از امام باقر(علیه السلام) روایت شده که: هر کس، آن گونه که به او نیکى شده، رفتار کند، مکافات و جبران کرده است و اگر ناتوان باشد، شاکر است و اگر شاکر باشد، بزرگوار است.(۲)

از حضرت رضا(علیه السلام) روایت است:

«مَنْ لم یَشْکُرِ المنعِمَ مِنَ المخلوقینَ لَمْ یَشْکُرِ اللّه‏ عز و جلّ»؛(۳)

هر کس مخلوق‌هاى نعمت‏‌دهنده را سپاس نگوید، خدا را سپاس نگفته است.

این حقیقت، به تعبیرهاى گوناگون و به صور مکرر در روایات اسلامى آمده است.

از امام سجاد(علیه السلام) نقل شده است:

«اَشْکَرُکم لِله اَشْکَرُکم للنّاس»(۴)

شکرگزارترین شما نسبت به خدا، کسى است که نسبت به مردم سپاسگزارتر باشد.

و از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده که فرمود:

«مَنْ لا یَشْکُرُ النّاسَ لا یَشکُرُ اللّه‏»(۵)

کسى که مردم را سپاس نگوید، شکر خدا را هم انجام نمى‌‏دهد.

و به فرموده امام کاظم(علیه السلام): خداوند، بنده سپاسگزار را دوست مى‌‏دارد. در قیامت، خداوند به برخى از بندگانش خطاب مى‌‏کند: آیا نسبت به فلانى سپاس و تشکر کردى؟ مى‌‏گوید: پروردگارا! من تو را شکر کردم. خداوند مى‌فرماید:

اگر او را تشکّر نکرده‌‏اى، پس مرا هم تشکّر نکرده‌‏اى!(۶)

امام سجاد(علیه السلام) در «رساله الحقوق»، در مورد حق کسى که بر شما نیکى کرده و وظیفه‌‏اى که در برابر او دارید، چنین فرموده است:

«وَ امّا حقّ ذی المعروفِ علیک فَاَنْ تَشْکُرَهُ وَ تَذْکُرَ مَعْروُفَهُ …»(۷)

حق کسى که صاحب نیکى بر توست، این است که سپاسگزار او باشى و کار نیک او را یاد کنى و خالصانه بین خود و خدایت در حق او دعا کنى و گفتار نیک درباره او داشته باشى، اگر چنین کنى در نهان و آشکار او را سپاس گفته‏‌اى و اگر هم روزى قدرت بر جبران داشته باشى، نیکى او را جبران کنى.

تشکر از والدین

از میان همه صاحب‏‌نعمتها، خداى متعال از خدمتى که والدین، به خصوص مادر در حق فرزند انجام مى‌‏دهد و زحمتى که مى‌‏کشد، یاد کرده و «شکر از والدین» را در کنار شکر خدا آورده است.

در وصیت‌هاى حکیمانه حضرت حق به انسان، یکى هم همین نکته است. در قرآن کریم مى‌‏خوانیم، ضمن آن که پروردگار، انسان را وصیت و سفارش نسبت به پدر و مادر کرده و یاد این که مادر، او را در مدت دو سال دوران باردارى و زایمان و شیر دادن و جدا کردن از شیر، با همه سختی‌ها و ضعف‌ها او را حمل کرده است، مى‏‌فرماید: «… اَنِ اشْکُرْ لى و لِوالِدَیْکَ»(۸)، نسبت به من و پدر و مادرت، شاکر باش!

این قدردانى خدا از زحمات مادر و توصیه حضرت او است که انسان هم قدرشناس و شاکر مادر و پدر باشد. در همین مورد نیز، امام زین‏‌العابدین(علیه السلام) مى‏‌فرماید:

«حق مادرت بر تو آن است که بدانى او تو را در جایى حمل و نگهدارى کرده که هیچ کس به نگهدارى دیگرى در آنجا اقدام نمى‌‏کند، او از میوه دلش و شیره جانش به تو داده است، با همه اعضا و جوارحش تو را نگهدارى و حمایت کرده است و باکى از این نداشته که گرسنه بماند و تو را سیر کند، تشنه باشد و تو را سیراب گرداند، عریان باشد .

ولى تو را پوشیده دارد، خود در برابر آفتاب بماند ولى سایه‌‏بان تو شود، به خاطر تو بى‌‏خوابى بکشد و تو را از گزند سرما و گرما نگه دارد تا تو از آنِ او باشى. و باید بدانى که تو هرگز قدرت و توانِ سپاس او را ندارى، مگر با یارى و توفیق خداوند.»(۹)

آیا با این همه حقى که والدین، مخصوصا مادر بر گردن ما دارد، ما نعمت وجود مادر را قدر مى‌‏دانیم و از زحماتش تشکر مى‏‌کنیم و به یادمان مى‌‏ماند که در باره ما چه رنج‌ها کشیده و چه فداکاری‌ها کرده است؟

آیا سپاس از مادر، تنها با یک کارت تبریک یا لوح تقدیر یا قاب عکس یا جشن عادى، انجام‏ شدنى است؟ و آیا فرمان الهى که «سپاسگزار پدر و مادرتان باشید»، از سوى ما انجام و امتثال مى‌‏شود؟ در سخنى از حضرت رضا(علیه السلام) آمده است که طبق همین آیه، هر کس که از والدین خود سپاسگزارى نکند، خدا را هم سپاس نگفته است.(۱۰)

رهزنان خیر

پیشتر اشاره شد که ناسپاسى از مردم، موجب دلسردى و سلب انگیزه از آنان مى‌‏شود. البته وظیفه کسى که احسان و نیکى به مردم مى‏‌کند، آن است که به خاطر خدا خدمت کند و انتظار پاداش هم از خدا داشته باشد و قدرنشناسى مردم او را سرد نکند. در نهج‏‌البلاغه است که:

«لا یَزهدّنک فى المعروفِ مَنْ لا یَشْکُرُه لک»(۱۱)

کسى که سپاسگزار نیکی‌هاى تو نیست، تو را در انجام کار معروف و شایسته، بى‏‌رغبت نسازد. این، یک سوى قضیه است، اما در سوى دیگر وظیفه مردمى قرار دارد که از خدمات و احسانها برخوردار مى‌‏شوند.

مردم اگر با سپاس و تقدیر، اهلیت و شایستگى خود را نشان ندهند، موجب سلب نعمت و موجب منصرف شدن نیکوکاران از عمل خیر مى‌‏گردند. و این نوعى «رهزنى» در کار خیر است که در روایات نیز آمده است.

از امام صادق(علیه السلام) روایت است:

«لَعَنَ اللّه‏ُ قاطِعى سَبیلِ المعروف، وَ هُو الرّجلُ یُصْنَعُ الیه المعروفُ فَتُکَفِّرهُ، فَیَمْنَعُ صاحِبَهُ مِنْ ان یَصْنَعَ ذلک اِلى غیره»(۱۲)

خدا لعنت کند رهزنان راه معروف و نیکى را، رهزن خیر کسى است که به او خوبى مى‌‏شود و او ناسپاسى و کفران مى‌کند، در نتیجه آن نیکوکار را مانع از آن مى‏‌شود که به دیگرى نیکى کند.

وقتى ببینند نیکى‌‏هایشان مورد توجه و تقدیر نیست و گاهى هم بدتر از بى‏‌توجهى مى‌‏شود، یعنى خوبى را با بدى مقابله مى‌‏کنند، مى‌‏گوید: بخشکد این دست که نمک ندارد. و آنگاه تصمیم مى‌‏گیرد که دیگر به کسى خوبى نکند، چون قدر نمى‏‌شناسند.

تباه شدن عمل صالح و ضایع شدن احسان و نیکى گاهى هم از همین رهگذر است. در حدیثى حضرت امیر(علیه السلام) پنج چیز را تباه شده و ضایع مى‌‏شمارد، از جمله بارش باران به شوره‌‏زار و افروختن چراغ در روز روشن و تقدیم غذا به انسان سیر و یکى هم نیکى کردن به کسى که سپاسگزارى از آن نمى‌‏کند «و معروفٌ تَصطَنعُه اِلى مَنْ لا یَشْکُرُه»(۱۳)

آثار و نتایج سپاس

در کنار آثار سوء و پیامدهاى منفى ناسپاسى، نتایج درخشان و ثمربخش قدرشناسى و سپاس قابل طرح است. همچنان که گفته شد، تقدیر و سپاس، هم ایجاد الفت و محبت و محبوبیت مى‌‏کند، هم فرهنگ نیکوکارى را ترویج مى‌‏کند، هم موجب رضایت الهى است. در توصیه‌‏هاى دینى هم سفارش به سپاس از صاحبان خیر و نیکى شده است. هم به نیکوکاران توصیه شده که بر شاکران، احسان و نیکى بیشترى کنند.

وقتى سپاس از نیکوکار، و نیکى بیشتر به سپاسگزار، در کنار هم و با هم مورد عمل قرار گیرد، جامعه رو به نیکوکارى و خدمات بیشتر و ایثارهاى بزرگتر مى‏‌رود.

به روایت امام صادق(علیه السلام)، در تورات چنین نوشته است:

«اُشْکُرْ مَنْ اَنْعَمَ عَلَیکَ، وَ اَنْعِمْ على مَنْ شَکَرَکَ، فانّه لازوالَ لِلنَّعماءِ اِذا شُکِرَتْ وَ لا بقاء لها اِذا کُفِرَتْ و الشُّکْر زیادَهٌ فِى النِّعَمِ وَ اَمانٌ مِنَ الْغِیَر»(۱۴)

نسبت به کسى که بر تو نعمتى داده، سپاسگزارى کن، و نسبت به کسى که از تو سپاسگزارى کرده، احسان و انعام کن، چرا که اگر نعمت‌ها سپاس شود، زوال نمى‏‌پذیرد و اگر ناسپاسى شود، دوام نمى‌‏یابد. شکر و سپاس، موجب افزایش نعمت‌ها و ایمنى از تغییر و دگرگونى است. داشتن زبان تقدیر و تشکر، نرم‏‌کننده دلها، افزاینده عواطف و زداینده کدورت‌ها و دشمنى‌‏هاست.

مهم، داشتن چنین تربیت و ترویج چنین فرهنگ در جامعه است. مقدارى حال و حوصله و مجال، و مقدارى هم هزینه و مخارج لازم دارد که به صورت شفاهى، کتبى، تلفنى، با ارسال هدیه، با ارتقاء رتبه، دادن جایزه و ابراز محبت و نشان دادن عنایت و توجه، قدردانى خود را از کارهاى خوب که عمل مى‌‏شود و از خوبان و شایستگان جامعه، نشان دهیم.

امام على(علیه السلام) مى‌‏فرماید:

سپاسگزارى تو از کسى که از تو راضى است، رضایت و وفاى او را مى‌‏افزاید، و سپاسگزارى تو از کسى که بر تو خشمگین است، موجب صلاح و تمایل و عاطفه از سوى او نسبت به تو مى‌‏گردد:

«شُکرک الرّاضى عَنْکَ یَزیدُهُ رضا و وفاءً، شُکرُکَ لِلسّاخِطِ عَلَیکَ یوجبُ لَکَ مِنه صَلاحا و تعطُّفا»(۱۵)

مقوله «سپاس از مردم»، بى‌‏ارتباط با «فرهنگ تشویق» نیست که در مباحث پیشین در آن مورد بحث شد.

چه خوب که همیشه گله و انتقاد از بدی‌ها و نارسایی‌ها و عیوب نکنیم، بلکه چشم «نیک‏بین» هم داشته باشیم و از خوبی‌ها و خوش‌رفتاری‌ها و محاسن اخلاقى و عمل‌هاى شایسته فرزندانمان، همسرانمان، دوستان و همکارانمان، خدمتگزاران جامعه، تلاشگران زحمت‏کش و فداکاران گمنام، به هر نحو و با هر زبانى که مى‌‏توانیم، تقدیر و تشکر کنیم، که… سپاس از خوبى‌‏ها و خوبان، تکثیر خوبی‌هاست!

پی‌نوشت‌ ها

۱- بحارالانوار، ج۶۸ (بیروت)، ص۵۰؛

۲- همان.

۳- میزان الحکمه، ج۵، ص۱۵۳؛

۴- همان، ص۱۴۸؛

۵- نهج‏‌الفصاحه، حدیث ۱۲۰۲؛

۶- اصول کافى، ج۲، ص۹۹؛

۷- مکارم الاخلاق، ص۴۲۲؛

۸- لقمان، آیه ۱۴؛

۹- مکارم الاخلاق، ص۴۲۱؛

۱۰- میزان الحکمه، ج۵، ص۱۵۴، حدیث ۹۶۳۹؛

۱۱- نهج‏‌البلاغه، فیض‌‏الاسلام، حکمت ۱۹۵؛

۱۲- وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۵۳۹؛

۱۳- بحارالانوار، ج۶۸، ص۴۷؛

۱۴- همان، ص۵۵؛

۱۵- غررالحکم، (به نقل از میزان الحکمه، ج۵، ص۱۵۲).

منبع: پیام زن؛ شماره ۹۳؛ جواد محدثى