تفسیر مقاتل بن سلیمان‏

۱۴۰۱-۰۱-۲۳

155 بازدید

« تفسیر مقاتل بن سلیمان»، معروف به« تفسیر کبیر مقاتل» از مهم‏ترین آثار قرآنى مقاتل و کهن‏ترین تفسیر کامل قرآن است که به ما رسیده است. نویسنده پیوسته در آن به جمع عقل و نقل( یا به تعبیرى دیگر، روایت و درایت) پرداخته است؛ بدین جهت، آن را پیشگام تفاسیر جامع و کامل شمرده‏اند و به تعبیر شافعى« بقیه مفسرین ریزه‏خوار اویند» و از روز نخست، مورد توجه همگان قرار گرفته و یگانه منبع سرشار تفسیرى شناخته شده است.

آثار فروزان عقل در آن مشاهده مى‏شود و از نوعى ابداع و اعمال فنّ تألیفى ویژه‏اى برخوردار است. بیشتر به اهداف و مقاصد عالیه قرآن نظر دارد. جمع موضوعى آیات و تطبیق میان آیات به‏ظاهر متعارض، از ویژگى‏هاى این تفسیر است. مقاتل، تنها به گردآورى آراى سابقین بسنده نکرده، بلکه آنها را مورد نقد و بررسى قرار داده و آنچه به نظرش درست آمده، برگزیده است و تفسیر خود را بر این اساس، در کمال وجازت و رسایى عبارت و جامعیت، تألیف نموده است.

نویسنده این أثر ابو­الحسن مقاتل بن سلیمان بن بشیر ازدی مروزی بلخی از مفسران و محدثان مشهور قرن دوم هجری می‌باشد.

شیخ طوسی در رجال خود او را از اصحاب دو امام بزرگوار امام باقر علیه‌السّلام و امام صادق علیه‌السّلام معرفی می‌کند و می‌فرماید: او در حدیث و قرائت قرآن دانشمند بزرگی بوده و تالیفات متعددی دارد.

آیت‌الله خویی رحمه‌الله‌علیه نیز در معجم خود نظر شیخ طوسی را مبنی بر اینکه مقاتل از اصحاب امام باقر علیه‌السّلام و امام صادق علیه‌السّلام بوده نقل نموده و می‌فرماید: او از امام صادق علیه‌السّلام روایت کرده است و حسن بن محبوب از او روایت می‌نماید. ابن ندیم در الفهرست او را از متاخران زیدیه به شمار می‌آورد و تالیفاتی را به وی نسبت می‌دهد

دکتر شحاته مى‏نویسد:« آنچه به‏عنوان یک مفسر توانمند، جلب توجه مى‏کند، جنبه تفسیر هر آیه با اندیشه آزاد و خرد تابناک اوست» و نیز مى‏نویسد:« ویژگى تفسیر مقاتل در ساده و رسا بودن عبارت‏هاى آن است، علاوه بر احاطه بر معانى و واژه‏هاى قرآنى و بیان شبیه و نظایر آن، که در جاى‏جاى قرآن و سنت آمده است، که آن را به‏صورت« سهل و ممتنع» درآورده… از دیدگاه من، تفسیر مقاتل در حوزه‏هاى تفسیرى، بى‏نظیر است و به‏رغم گذشت بیش از دوازده قرن، هنوز این تفسیر، در انسان این احساس را به وجود مى‏آورد که گویى، این تفسیر، با چنین شیوه شیوا، براى امروز نوشته شده است. در نقل آرا و نقد و ترجیح، راه کوتاه را پیموده و چندان وارد مباحث جدلى نگردیده است. از لحاظ احاطه بر معانى قرآن، در عین جامعیّت، فشرده بیان کرده است و در عین ایجاز، رعایت ایفا( رسا بودن) به‏طور شایسته شده است و دیگر مزایاى این تفسیر که در حجم کم، ولى محتوایى بسیار به جهان علم تقدیم داشته است».

از ویژگى‏هاى دیگر این تفسیر در دیدگاه دکتر شحاته، شیوه تفسیرى قرآن به قرآن است که مقاتل، به‏واسطه احاطه و تسلط بر کلیات قرآن، در زیباترین وجه آن را پیاده نموده است. از ویژگى‏هاى دیگر آن در دیدگاه وى، ایجاد تلائم و هماهنگى و وحدت بین آیاتى است که در ظاهر موهم تناقض باشند؛ مانند آیه ۷ سوره هود در خلق عرش و خلق آسمان و زمین و آیه ۵۴ سوره اعراف به‏همراه آیه ۱۱ سوره فصلت و آیه ۳۰ سوره نازعات؛ در سوره هود مى‏فهماند، خلق عرش قبل از خلق آسمان و زمین است. از آیه سوره اعراف فهمیده مى‏شود، خلق عرش بعد از خلق آسمان و زمین است و آیه ۱۱ سوره فصلت مى‏فرماید: خلق آسمان بعد از خلق زمین است و سوره نازعات عکس آن را مى‏رساند. مقاتل در جمع بین آنها بیان مى‏دارد که: خلق عرش قبل از خلق آسمان و زمین است و خلق آسمان قبل از آفرینش زمین است، پس از آن آیات دیگر را به بیانى دیگر تأویل مى‏دارد( ج ۴، ص ۵۷۸).

و نیز جمع عقل‏پسند مراحل خلقت انسان، از تراب، طین، حمأ مسنون، طین لازب، صلصال کالفخار، من عجل و من ماء مهین( ج ۱، ص ۹۶- ۹۸)، ذیل آیه ۳۰ سوره بقره را ارائه مى‏نماید.

دکتر شحاته در بیان ویژگى دیگر تفسیر مقاتل مى‏نویسد:« اختلاط و در هم آمیختن عقل و نقل به شکل واضحى در تفسیر او نمایان است. از جهت نقل، آیات مربوط به یک موضوع واحد را جمع نموده و روایات متعلق به آنها را بعد از حذف اسانید بیان مى‏دارد؛ اما در جانب عقل، ظهور آن واضح‏تر است؛ هر صفحه از صفحات تفسیر مملو از تلاش عقلى اوست. ذکاوت خدادادى و هوش فوق‏العاده وى علاوه بر جمع نمودن کلیه علومى که مفسر نیاز دارد، دو عامل یارى‏دهنده وى در تلاش عقلى اوست».

در دیدگاه دکتر شحاته، مقاتل، معرفت فراوانى نسبت به لغت، مفردات و ترکیب آنها، دلالت‏ها و تطور آنها، الفاظ مشترک، مترادف و نیز دانش وسیع نسبت به معانى و بدیع و بیان و آگاهى نسبت به اجمال و تبیین، عموم و خصوص، اطلاق و تقیید و دلالت امر و نهى و نیز دانایى نسبت به عقاید و الهیات و نبوات و احکام آنها و اشراف نسبت به قرائات و تجوید و نحو و شعر قدیم داشته است و این عوامل، سبب شده در تفسیر، خوش بدرخشد و…

دیدگاه متأخران‏

آیت‏الله معرفت در جلد دوم تفسیر و مفسران، صفحه ۱۵۰ به بعد دیدگاه متأخران را درباره تفسیر مقاتل این چنین مى‏نویسد:

« باآنکه این تفسیر در دوران ظهورش و از همان ابتدا مورد توجه بوده و نظر دانشمندان را به خود جلب نموده است و از همان دوران نخست، همگان از تفسیر او بهره مى‏بردند، ولى در دوران متأخر یک نوع بى‏مهرى نسبت به آن احساس مى‏شود و عامل آن، عملکرد نارواى راویان این تفسیر است که در آن تصرف نموده و گرچه اندک بر آن افزوده‏اند. این تفسیر از طریق عبدالله بن ثابت مقرى از پدرش ثابت بن یعقوب توزى از ابوصالح هذیل بن حبیب دندانى از مقاتل بن سلیمان روایت شده است. فؤاد سزگین مى‏گوید:« ابوصالح، در برخى موارد روایات دیگرى را بر متن تفسیر مقاتل افزوده است». گاه شده اضافات به‏گونه‏اى است که گمان مى‏رود متن تفسیر مقاتل است و حتى در آنجا که صریحا به مقاتل نسبت داده مى‏شود، برخى از بزرگان- احیانا- تردید دارند که به‏درستى گفته مقاتل باشد؛ مثلا درباره حلّ رموز حروف مقطعه اوایل سور در این تفسیر، به حساب جمل( ابجدى) روى آورده، ولى طبرى این مطلب را با عنوان« قال بعضهم» مطرح مى‏کند و مى‏گوید:« خوش نداشتم قائل آن را نام ببرم؛ زیرا ناقل از وى، از کسانى نیست که مورد اعتماد باشد»… مواردى در این تفسیر به چشم مى‏خورد که انتساب آنها به مقاتل مشکوک است و شاید از تصرفات راویان تفسیر باشد؛ مانند تفسیر آیه‏«و إذ قلنا للملائکه»،به« الذین خلقوا من مارج من نار السموم» و این جاى شگفتى دارد که چگونگى آفرینش فرشتگان را از شعله آتش سوزنده پنداشته است؛ درصورتى‏که خداوند، آفرینش جنّ را چنین وصف کرده، نه ملایک را… در این‏گونه موارد، احتمال مدسوس بودن مى‏رود که با دست راوى نخست یا دیگران بر تفسیر مقاتل افزوده شده است. دلیل بر آن، آنکه هیچ‏یک از مفسرانى که بنا بر استیعاب داشته‏اند، چنین مطالبى را نه از مقاتل و نه از تفسیر وى نقل نکرده‏اند.

آرى، همان بلایى که بر تفسیر على بن ابراهیم قمى آمده و به دست راوى آن، دگرگونى در آن رخ داده، عینا بر تفسیر مقاتل نیز آمده و دچار دگرگونى و احیانا بى‏اعتبارى گردیده است، ولى در مجموع- با قطع نظر از موارد مشکوک یا مدسوس، تفسیر شیوا و ارزشمندى است و یکى از کهن‏ترین و سرشارترین ذخایر میراث فرهنگى اسلامى است. گوهرهاى ناب آن براى فرهیختگان به‏خوبى تابناک و تشخیص آن از ناروا براى اهل تحقیق به‏آسانى میسور است. بدین ترتیب این تفسیر، امروزه براى پژوهندگان مسائل قرآنى و تفسیر، غنیمتى ارزنده است».

دکتر شحاته مى‏گوید:« درباره او همه چیز گفته‏اند، ولى درباره تفسیرش همگى او را ستوده‏اند، به‏ویژه مقام علمى و شخصیت وى جاى تردید ندارد و امروزه نباید غفلت کنیم و از چنین میراث ارزنده‏اى چشم بپوشیم، در جهت منقولات وى باید دقت نمود، ولى در جهت عقلانى، تفسیرش همچون دریایى خروشان است که از همه پیشى گرفته است. اگر ما از تفسیر مقاتل غفلت ورزیم، همانا بخش بزرگى از میراث فرهنگى و فکرى خویش را از دست داده‏ایم، بلکه اولین دستاورد تفسیر عقلانى را از دست داده‏ایم…»( ج ۵، ص ۵۲- ۵۳).

بدین ترتیب بس جفاست که این تفسیر گران‏قدر را به‏طور کامل، بى‏اعتبار جلوه دهیم و بى‏اعتبارى آن را معلول سهل‏انگارى و سستى کار مقاتل بدانیم؛ چنان‏که فؤاد سزگین چنین قضاوتى بى‏جا را درباره او روا داشته است« تاریخ التراث العربی، ج ۱، ص ۸۵، فؤاد سزگین».

مقاتل، نام ۳۰ تن از کسانى را که از آنها تفسیر نقل کرده است، در مقدمه جلد ۱، ص ۲۵ بیان نموده است.

روش تفسیر

این تفسیر، به‏صورت پیوسته، تمامى آیات را- آنجا که به تبیین نیاز داشته- تفسیر کرده است.

عقل و نقل، هردو، رعایت شده و با عبارت‏هایى کوتاه و فشرده و درعین‏حال، رسا و شیوا، بیشتر بر اساس تفسیر قرآن به قرآن تکیه داشته است و شیوه وى در توفیق و جمع بین آیات، بیشتر ابداع خود اوست.

روش کلى مفسر در ورود و خروج مطالب به این شکل بوده که ابتدا مشخصات کلى سوره شامل مکى یا مدنى بودن و تعداد آیات را ارائه مى‏دهد، سپس فراز به فراز آیات را با کمک آیات دیگر معنا مى‏نماید. بعد از معنا، به شأن نزول‏ها مى‏پردازد و به تعبیر دکتر شحاته، مفصل‏ترین تفسیر در نقل شأن نزول‏ها مى‏باشد و اکثر روایاتش غیر ضعیف است؛ منتهى به دلیل حذف سند روایات اسباب نزول، صحیح و ضعیف آن مخلوط شده است؛ خصوصا اسرائیلیات در آن وارد گشته است.

شحاته مى‏نویسد: دخول اسرائیلیات در عصر صحابه آغاز گردید، ولى در عصر تابعین زیاد شده است. آیه ۳۰ سوره بقره، آیه ۲۵۵ بقره و… نمونه‏هایى از این‏گونه‏اند. اثرپذیرى مقاتل از اسرائیلیات بیشتر در داستان انبیاى گذشته متبلور است و نیز در داستان ازدواج پیامبر( ص) با زینب. مستشرقین نیز این مطالب را از تفسیر مقاتل و امثال او نقل کرده‏اند.

در آخر سوره نیز روایاتى در فضل سور بیان مى‏دارد. البته اطلاعاتى را نیز دکتر شحاته در ابتداى سوره‏ها اضافه نموده و در مقدمه هر سوره بحثى راجع به مقصود و مضمون اجمالى آن بیان داشته است.

پل نویا و تفسیر مقاتل‏

پل نویا درباره روش مقاتل مى‏نویسد:« در حقیقت مقاتل قرآن را بر طبق سه روش مى‏خواند که مى‏توان آنها را روش‏هاى لفظى، تاریخى و استعارى نامید:

قرائت لفظى: نخستین وظیفه‏اى که مقاتل در قرائت قرآن( تبیین قرآن) بر عهده مى‏گیرد، توضیح لفظى یا کلمه به کلمه واژگان قرآنى است. مقاتل با این کار در حقیقت ترجمه‏اى از قرآن به یک زبان عربى دوم، که البته آسان‏تر است، به دست مى‏دهد. این ترجمه احتمالا براى مردمان غیر عرب، به‏ویژه ایرانیان فراهم آمده است». در این بخش، مقاتل قواعدى را در بیان الفاظ ارائه مى‏دهد. دکتر شحاته در جلد ۵، ص ۵۸، تعدادى از آنها را برمى‏شمرد و معتقد است به ۲۴۸ مورد مى‏رسند، از آن جمله‏اند در جلد ۱، ص ۹۶، ذیل آیه ۳۰ سوره بقره در معناى‏«بحمد ربهم»؛یعنى« بأمر ربهم» و ص ۴۵۸ ذیل آیه ۱۰ سوره مائده‏«الجحیم»؛یعنى« ما عظم من النار». ایشان معتقدند احاطه مقاتل بر این کلیات، تفسیر او را از دیگران در جنبه قرآن به قرآن ممتاز نموده است.

پل نویا مى‏نویسد:« در تفسیر مقاتل، قرائت( تبیین کلمات) با توجه به سیاق کلام که معنى کلمه را براى مقاتل روشن مى‏کند، صورت مى‏گیرد و این معنا در ترجمه بازگردانده مى‏شود. مقاتل برخلاف ابن عباس هیچ‏گاه از بستر کلام قرآن خارج نمى‏شود، تا کلمه‏اى را مثلا با توجه به استعمالات اعراب در اشعار ما قبل اسلام توضیح دهد، بلکه بیشتر براى روشن کردن معنى کلمه از سیاق کلام قرآنى مدد مى‏گیرد.

البته مقاتل از این معنا غافل نمى‏ماند که کلماتى را که منشأ عربى ندارند یا مأخوذ از یک لهجه غیر قریشى‏اند، مشخص کند( در نظر مقاتل برخلاف مفسران بعدى قبول وجود کلمات غیر عربى در قرآن مشکلى ایجاد نمى‏کند)، ولى او هیچ‏گاه از خود متن قرآن منفک نمى‏شود و به یمن همین روش تحلیل لفظى است که ترجمه‏اش بسیار قابل انعطاف از کار درمى‏آید و همه تفاوت‏هاى ظریف معنایى را که یک کلمه در سیاق‏هاى مختلف کلام به خود مى‏گیرد، منعکس مى‏کند؛ بنابراین، ترجمه مقاتل خود را تا سطح یک تفسیر حقیقى ارتقا مى‏دهد. براى نمونه به ترجمه احسان توجه کنید: در آیه ۹۰، سوره نحل:«إن الله یأمر بالعدل و الإحسان»،مقاتل، عدل را به« توحید» و احسان را به« بخشایش دیگران» ترجمه مى‏کند و در سوره الرحمن، آیه ۶۰:«هل جزاء الإحسان إلاّ الإحسان»،این چنین ترجمه مى‏کند:« آیا پاداش اهل« توحید» در آن جهان چیزى جز بهشت است». هیچ‏یک از این ترجمه‏ها لفظى نیست، ولى مقاتل غالبا از قرائت لفظى فراتر مى‏رود و در ترجمه، بار معنایى نمادینى را که یک واژه در سیاق کلام بر دوش دارد، مطمح نظر قرار مى‏دهد. اگر« احسان» به معناى« عفو» است، به سبب آن است که عمل بخشایش در حقیقت نماد بزرگ‏ترین« احسانى» است که مى‏توان به دیگران کرد».

ایشان در بخش« تفسیر و تاریخ» مى‏نویسد:« باید افزود که مقاتل در تفسیر خود مانند یک عالم فقه اللغه یا زبان‏شناس هم عمل نمى‏کند. به‏ندرت دیده مى‏شود که او براى یافتن معنى کلمه‏اى، نخست به ریشه آن و معنى اولیه ریشه مراجعه کند؛ زیرا، براى او، معنى یک کلمه، از درون خود آن کلمه برنمى‏آید، بلکه از بیرون آن؛ یعنى از بستر کلامى که کلمه در آن جاى گرفته است، دریافته مى‏شود. نمونه این‏گونه تحلیل کلمات، تحلیل کلمه« تأویل» است. کلمه« تأویل» به‏خودى‏خود و در ریشه ثلاثى آن، به معناى بازگرداندن چیزى به اول یا مبدأ آن است، ولى چنان‏که دیدیم، مقاتل معنایى عکس این معنى را از آن استنباط مى‏کند، که عبارت است از عمل پى گرفتن چیزى تا آخرین پیامدهاى آن و این معنى را سیاق کلام به او تحمیل مى‏کند.

این اشتغال خاطر به توسل جستن به سیاق کلام براى تعیین معنى کلمات به عقیده ما، ناشى از مواظبت خاص مقاتل- و تفسیر اولیه به‏طور کلى- است به اینکه وحى‏ها را درست در بستر تاریخى آنها قرار دهد. در کنار ترجمه کلمات،« اسباب النزول» یا موجبات تاریخى وحى جاى مهمى در تفسیر مقاتل دارد. در حقیقت همچنان‏که هر کلمه‏اى با مرادفى ترجمه مى‏شود، همچنان نیز هر بار که فهم متن، اقتضا کند، مقاتل شرایط تاریخى را که آیه‏اى یا گروهى از آیات در آن شرایط نازل شده است، نشان مى‏دهد؛ به این معنى که تاریخ، مکان، شخصیت‏هاى مورد نظر و علل مادى و خلاصه، روزنامه وحى را ذکر مى‏کند. هیچ واقعه عینى از زندگى پیغمبر( ص) نیست که او نداند و هیچ آیه‏اى نیست که ابهام تاریخى داشته باشد و او کلید آن را نداشته باشد. در مجموع، تفسیر او مشتمل بر انبوهى از اطلاعات تاریخى مهم و ظاهرا عینى است.

مقاتل در گزارش‏ها، جزئیات بسیارى را وارد کرده است؛ مانند نام بدویانى که یوسف را خریدند، نام عصاى موسى( ع) و تاریخچه آن، ورود آدم( ع) به هند و حوّا به جده بعد از خروج از بهشت و…

وى براى هر آیه‏اى که در آن اشاره به وقایع تاریخى باشد، زمینه‏اى تاریخى اختراع مى‏کند. گرایش ایشان به آوردن جزئیات عینى، او را بر آن مى‏دارد که در تفسیر قرآن خود بیشترین اسباب نزول را بیاورد و این امر، تأثیر مهمى در زمینه فهم پیام قرآنى برجاى مى‏گذارد.

وقتى که مقاتل در جستجوى مناسبتى تاریخى براى نزول آیات قرآنى برمى‏آید، هدفش ذکر تاریخ نیست، بلکه فهم بهتر معنى آیه مورد تفسیر است، ولى ارجاع به تاریخ را به‏صورت یک روش سیستماتیک تفسیر درآوردن، سبب تحدید قابل ملاحظه اهمیت پیام قرآنى مى‏شود؛ زیرا مقاتل در همان حال از پرداختن به هرگونه اظهار نظر در زمینه اخلاقى که معنى روحانى پیام را استخراج کند، امتناع مى‏ورزد؛ به‏عنوان نمونه در آیه ۱۲ سوره یونس:«و إذا مسّ الإنسان الضر دعانا لجنبه…»،مقاتل مى‏گوید: اشاره این آیه به ابوحذیفه هاشم مخزومى، به هنگام بیمارى اوست و همچنین در آیه ۱۳ سوره حجرات:«إن أکرمکم عند الله أتقاکم»،به این گزارش اکتفا مى‏کند که مقصود این آیه، بلال حبشى است که بعضى از قریشیان او را به هنگام اذان گفتن، استهزا مى‏کردند. در تفسیر این دو آیه سخنان بسیار نوشته شده است، ولى مقاتل با توجه به سیاق کلام، آنها را بسیار روشن یافته است».

پل نویا در بخش سوم، معتقد است تفسیر مقاتل، تفسیر استعارى پدید مى‏آورد. استعاره را در کنار لفظ مى‏گذارد و این و آن، هردو را به موازات هم پیش مى‏برد، بى‏آنکه روابطى حقیقى میان آنها برقرار کند. استعاره در اینجا، نه انتزاع لفظ یا نفى آن است و نه حقیقت آن؛ تنها، راهى است که به‏وسیله آن دایره تنگ لفظ را مى‏شکند.

مقاتل مى‏نویسد:« قرآن بر اساس سه مقوله بر پیغمبر( ص) نازل شده است: امر و نهى، وعد و وعید و اخبار پیشینیان». امر و نهى که بخش اساس شرع را تشکیل مى‏دهد، درست قلمرو تفسیر لفظى است… در مقابل، دو مقوله دیگر وحى زمینه دیگرى بر خیال عرضه مى‏کند، که در آن خیال از ضبط شریعت بیرون مى‏رود و در آنجاست که تفسیر استعارى به وجود مى‏آید.

مقاتل مى‏نویسد:« خداوند در قرآن مثل‏هایى مى‏آورد که بعضى درباره خود اوست، بعضى درباره مشرکان و بت‏پرستان و بعضى نیز مربوط به جهان و قیامت و آخرت است. در آن، اخبارى هست از پیشینیان و آنچه در بهشت و دوزخ… و در دل مؤمنان و کافران مى‏گذرد». در میان این امثال که میدان حرکت خیال مفسر است، آنهایى که بیش از همه توجه مقاتل را جلب مى‏کند، امثال مربوط به پیشینیان( عمدتا پیامبران) و نیز امثال مربوط به آخرت؛ یعنى بعث و حساب است‏

تحقیق تفسیر مقاتل‏

تحقیق تفسیر مقاتل، توسط محقق ارجمند دکتر عبدالله محمود شحاته انجام گرفته است. وى مقدمه‏اى بر هر سوره، شامل خلاصه و مضمون و وصایاى آن سوره نگاشته است. از دیگر مراحل تحقیق، شماره‏گذارى سور و آیات و مشخص نمودن آیاتى است که در متن تفسیر به آنها استشهاد شده است و نیز جدا کردن نص قرآنى بین دو پرانتز. تصحیح غلطهاى نسخه‏ها از دیگر موارد تحقیق ایشان مى‏باشد.

پاورقى‏هاى محقق، شامل آدرس آیات، بیان اختلاف نسخ و توضیح برخى مطالب مى‏باشد.

علاوه بر تحقیق شکلى، شحاته، جلد پنجم را تماما به مقاتل و تفسیر و اعتقادات او اختصاص داده است.

در قسم اول جلد پنجم، به حیات مقاتل، مقاتل و علم حدیث، مقاتل و علم تفسیر، مقاتل و علم کلام در چهار باب پرداخته است. در قسم دوم، متعرض روش مقاتل در تفسیر گشته و در ۸ باب دیدگاه‏هاى مختلف مقاتل را بیان نموده است. ایشان در ابتداى جلد ۵، مقدمه‏اى در سیر تفسیر قبل از مقاتل، ارائه داده که به تفسیر عصر صحابه، عصر تابعین و عصر تابعین تابعین و خصوصیات تفسیرى هر عصر و مفسران مشهور آن، پرداخته است.

فهرستى بر اساس سوره‏ها در آخر هر جلد از این تفسیر، نمایان‏گر مطالب آن مى‏باشد.

در جلد پنجم، بعد از فهرست مطالب آن، فهرست‏هاى گوناگون( از قبیل: ۱. فهرست مطالب مجلدات چهارگانه بر اساس سوره‏ها؛ ۲. فهرست منابع و مراجع کتاب بر اساس نام مؤلفین آنها؛ ۳. فهرست شواهد آیات قرآنى و اشعار؛ ۴. فهرست اعلام؛ ۵. فهرست قبائل و اقوام؛ ۶. فهرست اماکن؛ ۷. فهرست ایام و غزوات)، تهیه و ارائه شده است.

وضعیت نشر: تفسیر مقاتل بن سلیمان‏

پدیدآور: مقاتل بن سلیمان‏

تاریخ وفات پدیدآور: ۱۵۰ ه. ق‏

محقق: شحاته، عبدالله محمود، متوفاى ۱۴۲۳ ه. ق.

موضوع: کلامى شیعى- روایى شیعى‏

زبان: عربى‏

تعداد جلد: ۵

ناشر: دار إحیاء التراث العربی‏

مکان چاپ: لبنان- بیروت‏

سال چاپ: ۱۴۲۳ ه. ق‏

منابع:

  1. تفسیر مقاتل، ج ۵، با تحقیق دکتر عبدالله شحاته.
  2. تفسیر مقاتل، جلد ۱ تا ۴، با تحقیق دکتر عبدالله شحاته.
  3. تفسیر و مفسران، ج ۱ و ۲، آیت‏الله معرفت، مؤسسه فرهنگى التمهید، چاپ اول، تابستان ۸۰.
  4. دانشنامه قرآن و قرآن‏پژوهى، بهاءالدین خرمشاهى، ج ۲، ص ۲۱۳۵.
  5. دائرهالمعارف تشیع، ج ۴، ص ۴۷۹.
  6. طبقات مفسران شیعه، دکتر عقیقى بخشایشى، جلد ۱، ص ۴۰۱.
  7. تفسیر قرآنى و زبان عرفانى، پل نویا، ترجمه اسماعیل سعادت، مرکز نشر دانشگاهى، چاپ اول، ۱۳۷۳.
  8. طبقات المفسرین داودى، ج ۲، ردیف ۶۴۲، صفحه ۳۳۰.

منبع مقاله: کتابشناسی جامع التفاسیر نور

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *