وقوع نسخ در قرآن، یکی از مسائل بحث برانگیز به شمار می رود، زیرا این سوال پیش می آید که چرا باید در قرآن آیات منسوخه وجود داشته باشد تا احیانا موجب گمراهی گردد و برخی آیه منسوخی را محکم بپندارند و به آن استناد کنند؟! اساسا وجود آیه منسوخ در قرآن چه فایده ای می تواند داشته باشد؟!
در این نوشتار سعی شده است پس از بررسی اهمیت، حکمت، معنا و شرایط نسخ به پاسخ برخی از شبهات در این زمینه پرداخته شود. لازم به ذکر است موضوع انواع مختلف نسخ در مقاله دیگری بررسی خواهد شد.
اهمیت بحث از نسخ در قرآن
اهمیت بحث نسخ وقتی روشن می گردد که پذیرفته شود در قرآن آیات منسوخ در کنار آیات محکمه (غیر منسوخه) وجود دارد. در این صورت برای یک محقق معارف قرآنی ضرورت می یابد تا آیات منسوخه را بشناسد و آنها را از آیات محکمه جدا سازد.
یک فقیه که در صدد استنباط احکام فقهی از قرآن می باشد، یا یک متکلم که به دنبال دریافت معارف قرآنی می باشد، باید توان تشخیص آیات محکمه را داشته باشد. یک فقیه در مقام فتوی و یک قاضی به هنگام صدور حکم، لازم است هوشیار باشد تا مبادا آیات منسوخه را مورد فتوی یا قضا قرار دهد.
ابو عبدالرحمان سلمی گوید که مولا امیرالمومنین (علیه السلام) با یکی از قاضیان کوفه روبرو شد. از او پرسید: «آیا آیات ناسخه را جدا از آیات منسوخه میشناسی؟» آن قاضی گفت: نه! آنگاه حضرت فرمود: «در این صورت هم خود را نابود کرده و هم دیگران را نابود ساخته ای».[۱]
حکمت نسخ در قرآن
در هر حرکت اصلاحی و روبه پیش، نسخ برخی آیین نامه ها و دستور العمل ها، لازمه تکامل می باشد. زیرا در یک حرکت تدریجی وجود مراحل پی در پی و تغییر شرایط، لزوم بازنگری در برنامه ها را ضروری می سازد. البته این تا موقعی است که حرکت به رشد نهایی و کمال مقصود نرسیده باشد. هرگاه برنامه ها تکامل یافت مساله نسخ نیز منتفی می گردد. لذا نسخ در یک شریعت تا موقعی است که پیامبر حیات داشته باشد و فوت وی دیگر جایی برای نسخ در شریعت باقی نمی گذارد.
نسخ پیاپی در یک شریعت نوبنیاد همانند نسخه های طبیب است که با شرایط و احوال مریض تغییر پیدا می کند. نسخه دیروز در جای خود مفید و نسخه امروز نیز در جای خود مفید است. لذا خداوند می فرماید: «مَا نَفْسَخْ مِنْ آیَهٍ أَوْ نُفْسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها»؛[۲]
هرگونه نسخ که صورت می گیرد هر یک در جای خود درست بوده و نسبت به شرایط، رعایت اصلح شده است.
این آیه می خواهد این شبهه را جواب دهد که در نسخ احکام یا شرایع هیچگونه اشتباه یا تغییر در رای که حاکی از پی بردن به اشتباه حکم سابق باشد رخ نداده است، بلکه هر یک در جای خود درست می باشد. در این باره در بخش شبهات پیرامون مساله نسخ روشن تر سخن خواهیم گفت.
تعریف نسخ در قرآن
نسخ در اصطلاح کنونی عبارت است از «رفع حکم قبلی، که بر حسب ظاهر اقتضای دوام داشته، به تشریع حکم بعدی، به گونه ای که جایگزین آن گردد و امکان جمع میان هر دو نباشد». در این تعریف نکته هایی رعایت شده که باید مورد توجه قرار گیرد:
- مقصود از حکم -چه منسوخ و چه ناسخ- حکم شرعی اعم از تکلیفی و وضعی است لذا هرگونه تغییر و تبدیلی که در امور خارج از محدوده احکام شرعی انجام گیرد، از موضوع بحث خارج است.
- مقصود از اقتضای دوام که بر حسب ظاهر حکم سابق است، همان اطلاق ازمانی است که بر حسب تفاهم عرفی استفاده می شود، زیرا هرگونه تکلیف یا دستوری سه گونه گسترش و شمول دارد: شمول افرادی، شمول احوالی و شمول ازمانی؛
یعنی فرمان صادر شامل همه افراد مورد خطاب یا مورد تکلیف می شود، و نیز شامل همه احوال هر فرد می گردد تا هر فرد در هر شرایطی که باشد باید امتثال تکلیف نماید، به علاوه شامل همه زمان ها می گردد و در طول زمان باید این فرمان انجام گیرد. پس همه مکلفین، در هر شرایطی و در طول زمان باید تکلیف صادر را امتثال کنند.[۳] در نتیجه هر تکلیفی بر حسب دلالت ظاهر کلام، اقتضای تداوم دارد. - مقصود از عدم امکان جمع، وجود تضاد و تنافی میان حکم سابق و لاحق است، که اصطلاحا «تباین کلّی» گفته می شود. ولی اگر دو حکم به گونه ای باشند که امکان وجود همزمان داشته باشند، در این صورت پدیده نسخ صورت نگرفته است؛
مانند آنکه حکم سابق عام یا مطلق باشد و حکم لاحق خاص یا مقید، که در این صورت حکم لاحق مخصص یا مقید حکم سابق است نه ناسخ. یعنی شعاع حکم سابق را کوتاه می کند ولی به کلی آن را بر نمی دارد. این خود یک گونه عرفی است که متداول و متعارف است و از دایره نسخ بیرون می باشد.
شرایط نسخ در قرآن
از تعریف یاد شده برخی از شرایط نسخ روشن گردید. این شرایط عبارتند از:
وجود تنافی میان ناسخ و منسوخ و عدم امکان جمع آنها، اختصاص نسخ به احکام شرعی اعم از تکلیفی و وضعی و نیز عدم تغییر موضوع مانند تغییر حالت اختیار به حالت اضطرار یا غیرمسافر به مسافر و غیره، که هرگونه تغییر حکم در اینگونه موارد از حیطه مساله نسخ بیرون است؛
زیرا هر موضوعی حکم خود را دارد و با تغییر موضوع، حکم آن تغییر می کند و اینگونه تغییر حکم را نباید نسخ نامید، چنان چه برخی به این اشتباه رفته و بسیاری از موارد تخصیص یا تغییر موضوع را در زمره منسوخات آورده اند.
حقیقت نسخ در قرآن
آنچه گفته شد تعریف ظاهری نسخ است. بر حسب این تعریف نسخ تبدیل حکم سابق است به حکم لاحق که این تبدیل بر حسب متعارف حاکی از تجدید نظر است، زیرا شارع حکم سابق را به گونه مطلق صادر کرده است به گونه ای که ظهور در تداوم داشته است.
ولی اکنون و با ملاحظه شرایط پیش آمده، در اطلاق حکم سابق تجدید نظر نموده جلوی آن را گرفته و حکم تازه ای که موافق شرایط موجود باشد صادر می کند وگرنه در صورتی که شارع قصد تجدید نظر داشت می بایست از اول پیش بینی کرده، حکم سابق را مقیدا صادر می نمود، نه به طور مطلق، و صدور حکم سابق به صورت مطلق، مبین یک گونه جهل به وقایع است که شایسته علم ازلی الهی نیست؛ علمی که فراگیر همه چیز است.
آری نسخ بدین معنا، در قانون گذاری هایی که بر دست انسان ها صورت می گیرد، امری طبیعی است. انسان نمی تواند تمامی پیش آمدهای آینده را پیش بینی کند. از این رو، نسخ به معنای حقیقی اش -که تجدید نظر است- درباره قوانین الهی، صورت معقولی ندارد.
پس نسخ در شرایع الهی، نسخ ظاهری است. یعنی بر حسب ظاهر مردم گمان می برند که نسخی صورت گرفته در حالی که واقعا چنین نیست و خداوند از اول و همان موقع که حکم سابق را تشریع نمود می دانست که آن حکم تداوم ندارد و مدت دوام آن محدود است و سرآمد اجل آن نزد خداوند مشخص بوده، صرفاً برای مصلحت از بیان مدت آن خودداری شده که به موقع و هنگام سر رسید وقت آن بیان می گردد.
شبهات پیرامون نسخ در قرآن
با برداشتی که تا اینجا از مساله نسخ داشته ایم، بیشتر شبهات مطرح شده درباره نسخ در قرآن خود به خود منتفی است که به آنها اشاره می شود:
۱- نسخ در قرآن با علم ازلی خداوند منافات دارد!
«نسخ» در تشریعیات مانند «بداء» در تکوینیات، به مفهوم واقعی آن بر خداوند مستحیل است، زیرا نسخ و بدا هر دو مفهومی یکسان دارند و آن «نشاه رای جدید؛ پیدایش دیدگاه نوین» که از قبل پیش بینی نشده است. سپس با برخورد با موانع، تغییر رای داده و تشریع یا تکوین جدیدی را آغاز می کند. این معنا مستلزم جهل سابق است و با صفت علم ازلی خداوندی منافات دارد!
پاسخ این شبهه را پیش از این روشن ساختیم که نسخ و بدا هر دو بر حسب ظاهر چنین می نمایند. اما در علم ازلی الهی همین تغییر فعلی پیش بینی شده بوده است، و فقط بر مردم پوشیده بوده و در موقع خود روشن می گردد، و مردم چنین می پنداشته اند که تغییر رایی حاصل گشته است.
مثلا تکلیفی که سابقا به گونه مطلق تشریع گردیده، بر حسب ظاهر (اطلاق ازمانی) گمان استمرار و تداوم می رفت، که خداوند در وقت خود روشن ساخت که از اول مقید بوده و اجل زمانی داشته که بر مردم پوشیده بوده است و اکنون آشکار گشت. هم چنین -در مورد بدا- تغییراتی که در تکوینیات داده می شود، همه از قبل پیش بینی شده بوده، و در وقت خود روشن می گردد. لذا نسخ و بدا، هر دو ظاهری اند نه حقیقی.
۲- نسخ در قرآن موجب گمراهی در عمل می شود!
آنکه وجود آیات منسوخه در قرآن موجب گمراهی می گردد و برخی ندانسته آیه منسوخه را مورد عمل قرار می دهند.
جواب این شبهه روشن است، چه اینکه پی آمد های جهل و نادانی افراد جاهل از خودشان نشات گرفته و اگر اهل دانش و تحقیق باشند به آسانی می توانند ناسخ را از منسوخ، عام را از خاص و مطلق را از مقید جدا سازند. همانگونه که جدا ساختن آیات متشابهه از آیات محکمه کار دشواری است ولی برای دانشمندان ثابت قدم (راسخون فی العلم) سهل و امکان پذیر است.
۳- نسخ در قرآن موجب تنافی در قرآن می شود!
بودن آیات ناسخ و منسوخ در قرآن مستلزم وجود تنافی میان برخی آیات قرآن است که با آیه «أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کثیرا»؛[۴] سازگار نیست، زیرا این آیه هرگونه تضاد و تنافی میان آیات را نفی می کند.
ولی باید توجه داشت که وجود تنافی در صورتی است که ظاهری نباشد. هرگاه حکم منسوخ زمانا و ملاکا با حکم ناسخ مغایرت داشت، و هر یک در جای خود مشتمل بر مصلحت زمانی خویش بود، در آن صورت تنافی مرتفع می گردد. در حقیقت هیچ گونه تضادی میان دو حکم یاد شده وجود ندارد. نهایت امر آنکه مراجعه کننده بایستی جهت یاد شده را که موجب رفع تنافی است آگاهی داشته باشد.
۴- نسخ در قرآن فایده ای ندارد!
اساسا وجود آیات منسوخه در قرآن چه فایده ای می تواند داشته باشد جز تلاوت لفظ؟!
با تصویری که از آیات منسوخه در قرآن ارائه دادیم که اکثر قریب به اتفاق آیات منسوخه از نوع نسخ مشروط به شمار می آیند، روشن گردید که حتی آیات به ظاهر منسوخ هر یک در ظرف مناسب خود و شرایط پیش آمده در طول زمان، کاربرد مخصوص خود را خواهد داشت. این گونه نیست که ملاک وجودی آن به طور کلی منتفی گردیده باشد.
علاوه که نفس وجود آیات ناسخ و منسوخ در قرآن، سیر تدریجی و مراحل تشریع احکام را نشان می دهد. این خود یک ارزش تاریخی – دینی است که مراحل تکامل شریعت را می رساند.
در پایان باید توجه داشت که اهمیت موضع قرآن تنها در جنبه تشریعات آن نیست و جنبه های دیگر آن از جمله اعجاز بیانی آن تا سند زنده اسلام باشد نیز از اهمیت به سزایی برخوردار است و بایستی همیشه ثابت و استوار باقی بماند. هر آیه خود سند اعجاز به شمار می رود و با جاوید بودن اسلام جاوید خواهد ماند.
نتیجه گیری
نسخ عبارت است از رفع حکم قبلی، که بر حسب ظاهر اقتضای دوام داشته، به تشریع حکم بعدی، به گونه ای که جایگزین آن گردد و امکان جمع میان هر دو نباشد. بی شک شناخت ناسخ و منسوخ، یکی از بحثهای مهم در حوزه علوم قرآنی است که به کارگیری آن در تفسیر قرآن و رسیدن به مراد الهی، بسیار حائز اهمیت است. نسخ منافاتی با علم ازلی خداوند متعال ندارد و موجب تنافی آیات قرآن با یکدیگر و سردرگمی در عمل به آن ها نمی شود.
پی نوشت ها
[۱]. تفسیر عیاشى، محمد بن مسعود، المکتبه الاسلامیه، ج ۱، ص ۱۲، شماره ۹ .
[۲]. بقره ۲: ۱۰۶.
[۳]. بدین معنا که دلالت عموم وضعی، مستند به لفظ و مرتبط به اصل وضع لغوی آن است.
[۴]. نساء ۴: ۸۲.
منبع
اقتباس از کتاب علوم قرآنی، محمدهادی معرفت، انتشار یافته توسط موسسه فرهنگی انتشاراتی التمهید.